شکوه ميرزادگی
آماده سازی کودکان ایران برای نفرت پراکنی و جنگ طلبی
امسال مراسم سالگرد انقلاب اسلامی، به گواهی عکس ها و ویدئوهای آزاد، و حتی عکس هایی که در سایت های دولتی (و پس از گذشتن از فیلترها و دستکاری های متداول این حکومت) منتشر شده، کمرنگ تر از همیشه بود. از این تصاویر به روشنی می شد دید که با همه ی هزینه هایی که برای راهپیمایی چهلمین سال فاجعه ی انقلاب اسلامی از جیب مردمان فقیر ایران صرف شده، و با وجود شرکت اجباری (مستقیم و غیرمستقیم) کارمندان دولتی و خانواده ی کارمندان سازمان های وابسته به دولت و حکومت، تعداد بسیار کمی در اين راهیپمایی دولتی شرکت کرده بودند؛ تا جایی که تعداد پلاکارت های رنگارنگ چندین متری در برخی از خیابان ها و شهرها بیشتر از تعداد راهپیمایان بود.
اما امسال چیزی که بیش از سال های قبل در عکس های مربوط به راهپیمایی های سالگرد انقلاب اسلامی به چشم می خورد، و به شدت تکان دهنده بود، حضور کودکان دبستانی و سال های اول دبیرستان بود؛ کودکانی که نه خودشان توان آمدن به راهپیمایی را داشتند و نه درک معنا يا اهمیت کلماتی را که همه مشوق «مرگ» و ستیز و جنگ بودند و بر پلاکارت ها نوشته و به دست شان داده بودند؛ کودکانی که چه از نظر قوانین بین المللی حمایت از کودکان و چه از نظر اخلاق و روش های آموزشی و روانی نبایستی اجازه ی حضور در تظاهراتی را پیدا می کردند که هیچ ربطی به حضور آن ها نداشت.
در واقع شستشوی مغزی این کودکان، و حتی از مدرسه بیرون کشیدن شان و ودار کردن شان به حضور در حرکت های کاملا سیاسی و خشن، یک نوع «بهره کشی از کودکان» به حساب می آید. شرکت بچه ها در این نوع مراسم، چه از طریق پدر و مادرهایی ناآگاه باشد و چه از سوی حکومتی که جز نفرت و شکنجه و مرگ چیزی در بساطش پیدا نمی شود عملی ست که تنها به زیان کودکان که سازندگان آینده ی یک سرزمین هستند تمام می شود.
البته روشن است که بچه ها می توانند همراه خانواده هایشان در مراسم و جشن ها و شادمانی ها، شرکت کنند؛ مراسمی چون نوروز و دیگر مراسم ملی و حتی مذهبی که در آن از اندوه و به سر و سینه زدن و آموزش خشونت و جنگ طلبی و نفرت پراکنی خبری نیست.
اما به راستی چگونه در قرن بیست و یکم پدر و مادرهایی پیدا می شوند که بچه هایشان را این گونه آماده رفتن به قربانگاه هایی می کنند که حکومت هایی چون حکومت ایران چهل سال است برای ایران و دیگر کشورها ساخته اند. آنها چگونه فراموش می کنند که هزاران هزار کودکی را که به وسیله انقلابیون مسلمان به جبهه های جنگ ایران و عراق (و احتمالا به جنگ های دیگری در عراق و لبنان و سوریه و غیره) کشانده شدند ابتدا همین گونه آماده ی «ايثار!» می شدند؛ کودکانی که پدر و مادرهایشان حتی نتوانستند به پیکر بی جان شان دسترسی داشته باشند.
فراموش نباید کرد که هر کلام خشونت بار، و هر شعار «مرگ بر»، و هر خشم کوری که در ذهن بچه ها تزريق می شود به طور مستقیم بر زندگی و بود و نبود آن ها اثر خواهد گذاشت.