منصور امان
رُل تازه باند حاکم برای روحانی: نفر بی آبروی بُحران معیشتی
بُحران با تمام وزن سیاسی و اقتصادی خود روی دستگاه قُدرت ج.ا. خیمه زده است. باند ولی فقیه کارزار تبلیغاتی “عدم کفایت” آقای روحانی را به راه انداخته و در بازار پُرمنفعت اما رو به کوچک شدن ارز دولتی، کشمکشی سخت بین دو جناح اصلی حاکمیت در جریان است.
فشار آمریکا و نااُمیدی حاکمیت از دست نجات بخش اُروپا برای رهایی از آن، اکنون با شدت بیشتری جدال تقسیم منافع از یکسو و پخش زیانها را از سوی دیگر به باندهای حکومتی تحمیل می کند. در حالی که در پهنه اقتصادی ستیز بر سر به چنگ آوردن درآمدهای ناشی از خُرده منابعی است که هنوز باقی مانده، در پهنه سیاسی موضوع درگیری را صُدور فاکتور خسارتها به نام حریفان تشکیل می دهد.
حملات مُتقابل یکی از تیول داران بازرگانی خارجی و بانک مرکزی علیه یکدیگر، بازتاب بیرونی یکی از حوزه های حساس جدال منافع است. هر دو جناح کیسه خود را برای ریختن عواید اختلاف فاحش بین نرخ ارز رسمی و بازار سیاه به گونه فراخی گشوده اند و هر یک در تلاش برای بیرون راندن دیگری از این کسب و کار هستند.
آقای اسدالله عسگراولادی خواهان حذف واسطه ای شده است که دولت جناح میانه حُکومت برای گردآوری “ارز صادراتی” رُقبا ایجاد کرده است؛ طرحی که به دلیل خودداری صادرکنندگان بُزُرگ که – بیشتر آنها را باید در میان وابستگان باند حاکم یافت – از برگرداندن درآمد ارزی خود، در عمل شکست خورده است. او ایده رُقبا را “حماقت” نامیده و بهانه آورده که صادرات خود را مُتوقف کرده.
در واکُنش به این سُخنان، بانک مرکزی نیز ترازنامه مالی کلان تاجر حُکومتی را افشا کرده و به وی یادآور شده که در سال جاری تا آبان ماه بیش از ۱۶ میلیون دُلار صادرات داشته و حتی یک دُلار آن را در مرکز دولتی تعویض نکرده. بدیهی است که صادرات میلیون دُلاری آقای عسگراولادی مُستقیم یا غیر مُستقیم، با رانت ارز دولتی به گونه نیرومندی پُشتیبانی می شود و در انتها او سود اصلی را نه از خود کالا، بلکه از اختلاف بین نرخ رانتی و بهای واقعی ارز کسب می کند.
در پهنه سیاسی اما نه رانتی از جیب ثروت ملی برای تقسیم وجود دارد و نه سکه نقدی از خوان یغما؛ آنچه که هست جامعه ای است که از خشم نسبت به شرایط خویش و بیزاری از سبب سازانش می جوشد و کاسه شکیبایی اش ماه هاست که لبریز شده است. حاکمان ج.ا از آنجا که قادر نیستند پیامدهای وخیم بُحران خارجی شان بر زیست و کار جامعه را مُدیریت کنند و از طرف دیگر، دست کشیدن از ماجراجویی خارجی و یا اختصاص منابع محدود موجود برای رفع نیازهای کشور را به مصلحت خود نمی دانند، یک راه نجات گریبان خویش از پنجه اعتراضهای اجتماعی را مُقصر مُعرفی کردن یکدیگر و تخلیه فشار جامعه بر سینه حریف می جویند.
اشک تمساح باند فاسد حاکم برای “بیکاری و گرانی” و “معیشت و زندگی مردُم”، ترفندی در این جهت است که هر از دم با استیضاح وزیری یا “طرح عدم کفایت” آقای روحانی رنگ و لعاب می باید. ترفند جناح میانه حُکومت نیز دراز کردن رُقبا” با این اتهام است که به دلیل جلوگیری از تصویب این لایحه و آن کُنوانسیون مانع بهبود شرایط زندگی مردُم شده اند.
در این کشاکش، طرفی که ناچار است همیشه کوتاه بیاید، تدارُکچی بخت برگشته ی باند حاکم است. آقای روحانی پس از همکاری صمیمانه در به باد دادن دستاوردهای “عقب نشینی قهرمانانه”، به ناچار برای حفظ کُرسی، به ایفای نقش عامل و جارچی “منویات آقا” رضایت داد. اینک او باید برای اربابش نقش ضربه گیر را در برابر اعتراضهای جامعه نیز ایفا کند. “طرح عدم کفایت”، صحنه نمایش او به عُنوان فرد بی آبروی بُحران معیشتی است و به پای میز مُحاکمه کشاندن برادرش، آقای حُسین فریدون، تضمین شرکت و ماندن او در بازی تا نُقطه ای که به منافع باند حاکم خدمت می کند.