منصور امان
بُحران ظریف یا شکست زُمُخت؟
اگرچه همزمانی اعلام استعفای وزیر خارجه مُلاها و گنجانده شدن حزب الله لُبنان در لیست تروریستی انگلیس می تواند تصادُفی باشد، اما هر دوی آنها در کنار یکدیگر و همزمان، شکست یک سیاست را سمبولیزه کرده اند.
آقای ظریف هنگامی از قایق سوراخ بیرون پریده که استراتژی سیاست خارجی “نظام” به بُن بست رسیده و گارد آن در برابر طرفهای خارجی اش باز شده است. بازی مُتفاوت ج.ا در دو زمین مُختلف “برجام” و “عقبه استراتژیک”، به باخت در هر دو زمین مُنتهی گردیده و حُکومت امتیازهایی که تاکُنون به دست آورده بود را یکی پس از دیگری از دست می دهد.
حاکمان کشور فُرصت توافُق هسته ای را به تخته پرشی برای گُسترش مُداخله گری منطقه ای و میلیتاریسم موشکی بدل ساختند. آنها به سادگی محور استراتژی بقا و “تضمین امنیتی” خویش را از بُمب هسته ای به قُدرت منطقه ای جا به جا کردند. آقای ظریف هیچ وظیفه کمتری از روغن کاری چرخ دنده های این انتقال نداشت. او می بایست بازی در میدان هسته ای که اینک “برجام” نام گرفته بود را در جریان نگه می داشت تا بازی در میدان سوریه و یمن، عراق و لُبنان بتواند پُشتوانه سیاسی و مالی داشته باشد.
کنار کشیدن آمریکا که نقش آن پیش از توافُق هسته ای تعیین کننده و پس از آن حیاتی به شمار می رفت، ادامه این روند را نامُمکن ساخت. استراتژی دوگانه “نظام” که آقای ظریف به عُنوان یک کارگُزار بدان خدمت می کرد، “برجام” را به شکست کشاند. ماموریت او از این پس حفظ حاشیه امنیتی “نظام” از طریق آویختن به اُروپا و زنده نگه داشتن اشتهای سیاسی و اقتصادی آنها بود.
۹ ماه بعد از خُروج آمریکا از “برجام” اما این پروژه نیز زمینگیر شده است. اروپاییها تمایُل زیادی به ایفای نقش چوب زیر بغل برای رژیم ج.ا از خود نشان نمی دهند؛ برعکس، آنها در حال مُتمرکز شدن روی شرارتهای منطقه ای و موشکی مُلاها هستند و فشار از این زاویه را شدت می بخشند. دور انداختن کُلاه شرعی تفکیک مُزدوران لُبنانی ج.ا به دو بخش نظامی و سیاسی از سوی انگلیس، یکی از تازه ترین علامتهایی است که این سمتگیری را نشانه گذاری کرده است.
یک تحوُل قطعی (خُروج آمریکا از برجام) و یک تحوُل تدریجی (فاصله گیری اُروپا از ج.ا) زنگ به پایان رسیدن ظرفیتهای استراتژی امنیت و بقای رژیم ولایت فقیه را به صدا درآورده است؛ تحوُلی که “دولت اعتدال” را به همراه آقای ظریف و حُجت الاسلام روحانی به نماینده یک دوره سپری شده تبدیل کرده است. دولت آنها پس از شکست “برجام”، از منصب سوداگر هسته ای به جایگاه اُردک چُلاقی فروکاسته که حوزه وظایف و عمل آن هر روز کوچک تر و وُجودش بر صحنه سیاست نمایشی تر می شود. با استعفا یا بدون آن، ریزش پایه هایی که دوره مزبور بر آن قرار گرفته بود، خوش نشینهای آن را هم با خود به زیر کشیده.