برآمد سحن پراکنیهای پایوران درجه یک رژیم طی هفته اخیر، هشدار به مسافران قطار زهوار درفته حکومت و اعتراف به شرایط سقوط رژیم است. قاسم سلیمانی، سرکرده نیروی قدس سپاه پاسداران، رئیس بیدادگاه انقلاب اسلامی، حسن روحانی و محمد خاتمی هریک به نوعی به شرایط بحرانی رژیم اعتراف می کنند.
با توجه به تحصن سه روزه معلمان و حرکتهای اعتراضی بازنشستگان و سپرده گذاران غارت شده، حرفهای روز چهارشنبه ۱۵ اسفند روحانی بسیار گویا است. وی وضع موجود را شرایط جنگی اعلام کرده و از جانب ولی فقیه فرمانده این جنگ اعلام شده است. بر اساس سخن پراکنی روحانی، وی به خامنه ای پیش نهاد کرده که فرماندهی این جنگ را قبول کند و خامنه ای او را مامور این کار کرده است. اکنون باید منتظر واکنشهای دلواپسان بیت ولی فقیه باشیم و چه بسا از همین الان در دل بهش خندیده اند. در حالی روحانی در هرم قدرت در ضعیف ترین موقعیت است، می خواهد این گونه وانمود کند که خامنه ای توان فرمانده بودن جنگ اقتصادی را ندارد و او را برای فرماندهی مناسب تر دیده است. هر کسی که نظام ولایت فقیه و نقش ولی فقیه و موقعیت سینه چاکان او را بداند به این حرف روحانی خواهد خندید.
از این که بگذریم جنگی که روحانی اعلام کرده، جنگ رژیم با مردم است. جنگی که یک طرف آن کارگزاران حکومت، باندهای مافیایی، چپاولگران، رانت خواران، سلطانهای قاچاق، دکل دزدها، اختلاس گران و همه کسانی که برای حفظ این رژیم فاسد تلاش می کنند هستند و در سوی دیگر مردمی که زندگی و هستی شان بر باد رفته است.
پاسخ جنگی که رژیم طی ۴ دهه با مردم ایران آغاز کرده است در قیامهای سال ۸۸، ۹۶ و ۹۷ در کارخانه، مدارس، دانشگاه و در کف خیابان… با صدای رسا داده شده است. وحشت روحانی از شورش ۱۹ میلیون جمعیتی است که زیر خط فقر مطلق به سر می برند.
یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران (عباس آخوندی) روز سه شنبه ۱۴ اسفند اعلام کرد که: «به صورت ملی ۱۹ میلیون نفر جمعیت شهری در فقر مطلق زندگی می کنند که یک سوم جمعیت شهری ایران و یک چهارم کل جمعیت ایران است.» حرف روحانی وحشت از باختن در این جنگ است. او می خواهد بگوید من فرمانده هستم و همه را دعوت به نجات کشتی حکومت می کنم. اما زهی خیال باطل.
حرف خاتمی، تدارکچی سابق، نه تنها مرحمی بر درد و زخم ولی فقیه و روحانی نگذاشت بلکه هشدار به آنان است. وی که زمانی به نجات نظام یاری رساند و اکنون می گوید که دیگر نمی تواند مردم را به شعبده بازی انتخابات بکشاند.
حرف رئیس بیدادگاه انقلاب رژِیم در رابطه با دخالت نیروهای تروریستی دست ساخته رژیم برای یاری رساندن به حفظ نظام، بیش از هر هنگام اعترافی به سقوط رژیم است.
آخوند موسی غضنفرآبادی در رساندن نگرانیهایش برای نظام می گوید: «اگر انقلاب را یاری نکنیم، حشد الشعبی عراقی، فاطمیون افغانی، زینبیون پاکستانی و حوثیهای یمنی خواهند آمد و انقلاب را یاری خواهند کرد.» مخاطب این آخوند ارتجاعی مردم به پا خواسته ایران زمین هستند.
وقتی مردم شجاع ایران زمین در مقابل حاکمان سینه سپر کرده و اراده خود برای تغییر و تحول دموکراتیک را با هزینه کردن جان و مال شان نشان می دهند، از باندهای تروریستی و دست ساخته شما نخواهند ترسید.
نگرانی سرگرده بخش برون مرزی سپاه پاسداران (نیروی قدس) هم تاکیدی بر سقوط است. قاسم سلیمانی گفت:«اگر امروز به دنبال حراست از اسلام ناب محمدی هستیم، باید از نظام جمهوری اسلامی مراقبت کنیم، تا آسیبی به آن وارد نشود، چون اگر این نظام آسیب ببیند، هیچ چیز از اسلام باقی نمی ماند و اجازه برگشت مجدد نخواهند داد.»
همه این روضه خوانیها بعد از توصیه ها و نصایح ولی فقیه در ۵ اسفند است که از کارگزاران رژیم خواست ناامیدی را از خود دور کنند. در حقیقت خامنه ای تلاش می کند با زبان خودش به نگاهبانان معبد ویرانه جمهوری اسلامی بگوید؛ کابوس سرنگونی را از خود دور کنید این شبحی است که باید دور شود. اما خامنه ای هم مانند دیکتاتورهای دیگر می داند که در شرایط فعلی سرنگونی شبح نیست بلکه روز به روز به واقعیت نزدیک می شود. این امر را جنبشهای مردمی بشارت می دهند.