استاندار بلوچستان, گرگی در لباس میش برای دریدن استان
احمد علی موهبتی استاندار سیستان و بلوچستان در نشست خبری با اصحاب رسانه با اشاره به تقسیم استان خراسان به سه استان مجزا, تاکید کرده است که مسئله تقسیم استان سیستان و بلوچستان به دلیل پهناوری نیز باید با رعایت تمامی اصول که هدف آن ایجاد توسعه همه جانبه باشد، مورد کارشناسی قرار گیرد. اگرچه بحث تقسیم استان توسط دشمنان قسم خورده بلوچ بحث جدیدی نیست, اما طرح مجدد آن توسط استاندار جدید که کمتر از ٥ ماه پیش با استقبال علماء, معتمدین و نمایندگان در جلسه معارفه اش روبرو شد, بار دیگر نقشه دیرینه و نیت باطنی نظام را بر ملا ساخت. در همان روز (شنبه ٢٦ آبان ١٣٩٧) در مقاله ای تحت عنوان “سخنی با استاندار جدید سیستان و بلوچستان” بر ملا ساختم که این شخص با عقبه امنیتی شخصی و خانوادگی ریشه دار در نظام آمده است تا با ریختن اشک تمساح همانند گرگی درنده چوپانی “بره ها” را بکند. و نوشتم ” هرگاه که در ماتم من نوحه گر آید، ماتمزده باید که بود نوحه گر من”. حقیقتا ! این چه عزائیست که مردهشور هم به حال ما گریه میکند”.
در جلسه معارفه استاندار جدید, استقبال و تکریم و تعارف و تمجید کرامات در حد کمال بود. تا بدانجا که رئیس مجمع نمایندگان سیستان و بلوچستان خطاب به استاندار جدید ناخواسته خواهان اجرای طرح “آمایش سرزمینی” در بلوچستان شد. در نامه ای خطاب به ایشان نوشتم: برادر بزرگوار، جناب آقای دکتر نعیم امینی فرد، طرح “آمایش سرزمینی” در سواحل بلوچستان بسیار خطرناک و بر ضد منافع مردم بلوچ می باشد. این یک طرح “ضدبلوچی” است.” اکنون آقای استاندار در نشست خبری با اصحاب رسانه اجرای آن طرح را حیاتی می خواند.
نگارنده در مقالات و مصاحبه ها و برنامه های متعدد در طی سالیان طولانی دلایل مخالفت خود با تقسیم استان را با استدلال و برهان و مراجعه به ادله و شواهد علمی مربوطه بیان نموده ام. بیش از ٦ سال پیش در مصاحبه با روز گفتم که تقسیم استان “دشمنی آشکار با هویت تاریخی ـ جغرافیایی قوم بلوچ است؛ و چنین عمل نابخردانهای آغاز هویت زدایی مردم بلوچ و در راستای محو اجباری و قوم زدایی بلوچ ها خواهد بود.” شوربختانه تعداد اندکی از هموندان سیستانی ولایتمدار نیز مصرانه خواهان تقسیم استان هستند. در این مورد نیز در مقاله ای نوشته بودم که در عجبم که چرا برخی از این هموندان سیستانی که در گذر تاریخ بعنوان مهاجر از نقاط دیگر ایران و یا افغانستان به شمال استان و حواشی دریای پر نعمت هامون (در آن زمانها) سفر کردند و با آغوش باز و به رسم میهمان نوازی توسط بلوچهای بومی سیستان فعلی پذیرفته شدند، اکنون مرا بیاد آن شعر معروف حافظ می اندازند که پند و اندرز داده بود “باده با محتسب شهر ننوشی زنهار؛ بخورد بادهات و سنگ به جام اندازد”.
در بهمن ماه سال ٩٦ نیز دو نماینده زابلی مجلس در نامه ای رسمی به رئیس جمهور خواهان تقسیم (بخوان نابودی) بلوچستان شدند. این دو در مجلس نیز درخواست تقسیم استان را مطرح کرده بودند. نگارنده در مقاله ای با سند و برهان توضیح داده بودم که درخواست آنها نه برای توسعه استان, که از ره کین است. زیرا در مورد ضرورت تقسیم استان می توان دو عامل مهم “مساحت” و “جمعیت” را در نظر داشت. اگر معیار جمعیت باشد، باید اذعان داشت که استانهای تهران، خراسان رضوی، اصفهان، فارس، خوزستان، آذربایجان شرقی، مازندران، آذربایجان غربی و کرمان باید قبل از بلوچستان در نوبت انتظار تقسیم شدن باشند. اگر معیار مساحت است، که در آنصورت باید گفت کرمان در صدر جدول و حتی استانهای دیگری نظیر خراسان جنوبی، فارس، خراسان رضوی و اصفهان نیز باید در لیست منتظران تقسیم قرار بگیرند. استان هایی نظیر ایلام با مساحتی حدود یک نهم مساحت استان س. و.ب. ، و چهارمحال و بختیاری با مساحتی کمتر از یک دهم استان س. و.ب. و کهکیلویه و بویر احمد با مساحتی کمتر از یک دوازدهم مساحت استان س. و.ب.، و همه آنها با جمعیت هایی بسیار کمتر از جمعیت استان س. و.ب. دقیقا مثل استان س. و.ب از شاخص های پائین توسعه انسانی و اقتصادی برخوردار هستند. بنابر این با رجوع به تمامی شواهد و مستندات علمی و عینی موجود در کشور و حتی دنیا (نظیر کالیفرنیا وسیع ترین ایالت آمریکا) می توان بوضوح به این حقیقت پی برد که ارتباطی بین مساحت و توسعه نیافتگی وجود ندارد. استانهای بزرگی با مساحت زیاد مثل خراسان رضوی، اصفهان و فارس بسیار توسعه یافته تر از استانهای همجوار از جمله چهارمحال و بختیاری، لرستان، و کهکیلویه و بویر احمد هستند که اتفاقا هر سه این استانهای کوچک همسایه اصفهان و یا فارس هستند.
در بهمن ماه سال ٩٦ خطاب به نماینده های بلوچ در مجلس شورای اسلامی نوشتم که نباید مرعوب عربده کشی های این دو نماینده که عملا و علنا بدخواه بلوچ و بلوچستان هستند بشوند, و باید با این طرح شوم مخالفت بکنند. خوشبختانه متعاقبا شش نماینده دیگر استان در نامه ای به رئیس جمهوری مخالفت خود را با طرح تقسیم استان ابراز نمودند.
بعقیده نگارنده, تصمیم راهبردی و استراتژیک برای تقسیم بلوچستان و تغییر بافت جمعیتی آن در درازمدت اتخاذ شده است و جمهوری اسلامی منتظر فرصت مناسب است؛ اگرچه در شرایط فعلی با چالش های فراوان اقتصادی و امنیتی روبرو است. و در نتیجه زمان را برای اجرای این طرح مقتضی نمی داند. اما استاندار از دورنمای دوساله برای اعلام تصمیم گیری نهایی سخن می گوید. حتی نمایندگانی که مخالف تقسیم غیر منطقی و غیر علمی استان هستند, معتقدند این امر گریزناپذیر است؛ مگر اینکه روند فعلی در تخصیص منابع به استان ها تغییر پیدا کند. نماینده زابل با خدعه می گوید: “در استان ریشه های قومی مشترک زیادی وجود دارد و کسی علاقه مند نیست یکپارچه از بین برود، اما نخبگان می گویند چرا باید هزینه های این یکپارچگی را تحمل کنیم؟”
و این قرائت معیوب جمهوری اسلامی است که ادعا می کند وسعت استان باعث فقر و عقب ماندگی است و می گوید “یا فقر و عقب ماندگی و محرومیت مطلق را بپذیرید, یا با تقسیم استان موافقت کنید؛ راه دیگری وجود ندارد”. این حربه و شگرد دیرینه و شانتاژ قدیمی بعنوان شمشیر داموکلس بر علیه بلوچ و بلوچستان استفاده می شود. در شرایط فعلی مردم عادی و فقیر بلوچ را درگیر یک قرص نان و رفع گرسنگی کرده اند؛ علمای بلوچ را نگران دین و شریعت و نخبگان را مرعوب قدرت. نظام نیز با چراغ خاموش بصورت عیان و نهان, به گفته استاندار, مشغول اجرای دو سند یا طرح مهم توسعه محور شرق و آمایش جمعیتی تحت پروژه فریبنده و پرطمطراق “توسعه سواحل مکران” و آماده ساختن استان برای ذبح نهایی است, که به گفته وی با تحقق آنها چهره منطقه بطور کلی تغییر خواهد کرد. بنده در مقاله دیگری در همین مورد شعری از شاملو را نقل کرده بودم: ” که تو آن جرعه ی آبی, که غلامان به کبوتران می نوشانند, از آن پیشتر که خنجر به گلوگاهشان بنشانند”.