درباره نخستین دور مذاکرات ایران و آمریکا اطلاعات اندک و گاه متناقضی منتشر شده است. حسین آقایی، شکریا برادوست و دامون گلریز، سه تحلیلگر روابط بینالملل در گفتوگو با دویچه وله فارسی به ارزیابی دور نخست مذاکرات پرداختند.از جزییات دور نخست مذاکرات بین جمهوری اسلامی و آمریکا اطلاعات اندکی منتشر شده است. مقامهای آمریکایی بهرغم آنکه این مذاکرات را “مثبت” ارزیابی میکنند، همچنان میگویند که هر دو گزینه “نظامی” و “راهحل دیپلماتیک” روی میز است.
در سوی مقابل، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی با تأکید بر “خطوط قرمز” گفت که مذاکرات ایران با ایالات متحده بر سر پرونده هستهای تهران “در قدمهای اول خوب اجرا شده است.”
درباره “خطوط قرمز” جمهوری اسلامی در این مذاکرات، وزیر خارجه ایران از جمله تاکید کرده که حق غنیسازی اورانیوم توسط “ایران قابل مذاکره نیست.”
دور دوم این مذاکرات در حالی قرار است روز شنبه ۳۰ فروردینماه برگزار شود که با توجه به تاکیدهای هر دو کشور بر شماری از خطوط قرمز، بسیاری درباره موفقیت این نشستها تردید دارند.
دویچه وله فارسی درباره مذاکرات هفته گذشته جمهوری اسلامی و ایالت متحده در مسقط، برنده این نشست و پیامدهای ناشی از شکست احتمالی این مذاکرات با حسین آقایی، پژوهشگر روابط بینالملل و امور استراتژیک، شکریا برادوست، پژوهشگر سیاست خارجی و امنیت بینالملل و دامون گلریز، تحلیلگر امور بينالملل و مدرس دانشگاه لاهه به گفتوگو نشست.
حسین آقایی: جمهوری اسلامی چارهای جز تن دادن به شروط آمریکا ندارد
حسین آقایی، پژوهشگر روابط بینالملل و امور استراتژیک در گفتوگو با دویچه وله فارسی با اشاره به برخی اخبار ضد و نقیض درباره دور نخست مذاکرات ایران و آمریکا میگوید: «نشست مسقط برنده یا بازنده مشخصی در بُعد نتیجه و توافق نداشته است اما شاید بتوان گفت همین که آمریکا توانست به زور دیپلماسی فشار جمهوری اسلامی را در نهایت به میز گفتوگو بکشاند از این حیث فعلا بُردی برای آمریکا محسوب میشود.»
به عقیده او، جمهوری اسلامی هیچ راهی جز تن دادن به فشار حداکثری و پذیرش خواستهها و شروط آمریکا ندارد چرا که “بدیل مذاکرات به طور قریب به یقین اقدام نظامی آمریکا/اسرائیل و گزینه جنگ است؛ امری که بقای جمهوری اسلامی را با خطر جدی روبرو خواهد کرد.”
آقایی با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی به طور اصولی دنبال تکرار تاکتیک وقتکشی و خریدن زمان است، میگوید، بعید بهنظر میرسد که ترامپ چنین فرصتی به حکومت ایران بدهد.
به عقیده این پژوهشگر روابط بینالملل، همه چیز بستگی به این دارد که “هدف اصلی آمریکا چه باشد: برچیدن برنامه اتمی جمهوری اسلامی و اعمال محدودیتهای جدی در برنامه موشکهای بالستیک و شبکه نیابتی آن یا فقط مهار حکومت ایران در بُعد اتمی و به عبارت دیگر عدم دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتم.”
آقایی میگوید که به طور کلی دستیابی یا عدم دستیابی جمهوری اسلامی و آمریکا به توافق اتمی به سه عامل “موضع اسرائیل”، “میزان سختگیری دولت ترامپ به جمهوری اسلامی” و “میزان تمکین حکومت ایران در برابر شرط و شروط آمریکا” بستگی دارد.
به گفته آقایی، اگر ترامپ خواستههای حداکثری کلان داشته باشد و جمهوری اسلامی نیز تمامی شروط حداکثری در حد برچیده شدن برنامه اتمی و اعمال محدودیت جدی در برنامه موشکهای بالستیک و نیابتیها را بپذیرد، “حکومت در ایران عملا به سبک لیبی خلع سلاح میشود و در این سناریو اسرائیل به احتمال زیاد این توافق را خواهد پذیرفت”.
او میافزاید: «اگر ترامپ از بخشی از خواستههای حداکثری خود کوتاه بیاید، مثلا فقط به اعمال یک سری محدودیتهای قابل راستیآزمایی در برنامه اتمی جمهوری اسلامی بسنده کند و فقط محدودیتهایی در برنامه موشک بالستیک را بخواهد، به احتمال زیاد اسرائیل واکنش نشان خواهد داد.»
آقایی درباره این واکنش احتمالی اسرائیل میگوید: «در صورتی که اسرائیل هر توافقی را به ضرر منافع خود ببیند احتمالا واکنشی به شکل حمله نظامی به تاسیسات اتمی و یا اقدامات نظامی محدود ولی هدفمند در جهت سابوتاژ و مختل کردن روند دیپلماسی-توافق بین تهران و واشنگتن نشان خواهد داد.»
شکریا برادوست: توافق با آمریکا ضرورتی حیاتی برای جمهوری اسلامی است
شکریا برادوست، پژوهشگر ارشد سیاست خارجی و امنیت بینالملل در گفتوگو با دویچه وله فارسی با اشاره به اینکه مذاکرات ایران و آمریکا در شرایطی شروع شد که آمریکا فشار حداکثری را بر روی ایران برقرار و قدرت نظامیاش را در پایگاه نظامی جزیرە دیەگو گارسیا تقویت کرده و در مقابل، جمهوری اسلامی در ضعیفترین موقعیت تاریخی خود قرار دارد، نتیجه میگیرد که “شروع مذاکرات در این شرایط نشاندهنده شکست جمهوری اسلامی و بُرد آمریکا است.”
او میگوید: «در شرایط بحرانی داخلی و خارجی کنونی، توافق با آمریکا برای جمهوری اسلامی یک ضرورت حیاتی به شمار میآید تا بتواند تحریمها را برداشته و از این طریق به بقای رژیم در تهران کمک کند.»
برادوست نتیجه میگیرد که جمهوری اسلامی سعی خواهد کرد نرمش لازم را در مذاکرات نشان دهد تا این دوران طوفانی را پشت سر بگذارد.
این پژوهشگر امنیت بینالملل با اشاره به اختلافنظر بین تهران و واشنگتن بر سر موضوع گفتوگوها در این مذاکرات میافزاید: «برنامه موشکی در حال حاضر تنها خط قرمز باقیمانده خواهد بود که احتمال توافق را دشوار میکند، هرچند که دستیابی به توافق غیرممکن نیست.»
برادوست شکست احتمالی مذاکرات را برای ایران “به معنای از دست دادن تمامی کارتهای بازی در مقابل آمریکا” میداند: «این میتواند به معنای خودکشی رژیم جمهوری اسلامی باشد.»
او با اشاره به تضعیف چشمگیر موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه در پی تحولات اخیر ادامه میدهد: «اکنون کارتهای بازدارندگی ایران بە شدت کاهش یافته و عملاً راه را برای هرگونه حملهای به ایران که از نظر پدافند هوایی ضعیف شده است، باز میکند.»
به عقیده برادوست، اسرائیل سالهاست برای حمله به مراکز هستهای و نظامی ایران تمرین کرده و در صورت شکست مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا، عملا واشنگتن با همکاری تلآویو توانایی بیشتری پیدا خواهد کرد و “در این حالت، کشورهای منطقه نیز با آمریکا و اسرائیل در حمله به ایران همکاری خواهند کرد تا ایران را از هرگونه حمله نظامی به خود بازدارند” و به این ترتیب “گزینە نظامی آمریکا فعال خواهد شد.”
دامون گلریز: خامنهای، پوتین و نتانیاهو بازندگان مذاکرات ایران و آمریکا بودند
دامون گلریز، تحلیلگر امور بينالملل و مدرس دانشگاه لاهه نیز در گفتوگو با دویچه وله فارسی از “ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور جنگطلب روسیه، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر دستراستی اسرائیل و علی خامنهای، مستبد” به عنوان سه بازنده مذاکرات اخیر میان تهران و واشنگتن نام میبرد.
به عقیده او، “دونالد ترامپ، متحدان منطقهای آمریکا و دولت-ملت ایران” سه برنده مذاکرات اخیر بودهاند.
این تحلیلگر امور بینالملل میافزاید که جمهوری اسلامی از زمان توافق هستهای باراک اوباما، رئيسجمهور پیشین آمریکا در یک دهه پیش تا کنون “پیشرفتهای هستهای فنی غیرقابل بازگشتی داشته و ایران به این ترتیب عملاً به یک کشور هستهای تبدیل شده است؛ بدون آنکه سلاح هستهای واقعی داشته باشد.”
گلریز با بیان اینکه “از نظر منطقی، کُرنش رژیم در خصوص نقطه قوت اصلی خود، یعنی پرونده هستهای، به ضرر حکومت نیست”، افزود که حکومت ایران “اراده سیاسی برای ارائه امتیازات قابل توجه تاکتیکی در مورد راستیآزمایی هستهای دارد، که این اتفاقا خواسته محوری آمریکا در مقابل کاهش تاکتیکی تحریمهاست.”
او یادآور میشود که “تنها توافقی بین ایران و آمریکا پایدار خواهد بود که شامل حفظ امنیت ملی اسرائیل باشد.”
این تحلیلگر امور بین الملل میگوید که در صورت شکست مذاکرات “دونالد ترامپ، رئیسجمهور پوپولیست آمریکا چارهای جز عمل به وعده خود مبنی بر بمباران رژیم ایران نخواهد داشت” چرا که “عدم اقدام قاطع، بازدارندگی ژئواستراتژیک آمریکا را در برابر رقیبان خود یعنی چین و روسیه تضعیف خواهد کرد.”
به گفته او “با حمله نظامی [احتمالی] آمریکا و اسرائیل به ایران، چنانچه خامنهای همچنان در قدرت بماند، منطقه به آتش کشیده خواهد شد” و از آنجا که “ژنرالهای سپاه پاسداران آن هم با تجربه سوریه میدانند که حملات هوایی به تنهایی رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون نخواهد کرد”، شرایط کشور به “آنارشی و کشتار غیرنظامیان در ایران و منطقه” میانجامد: «در چنین موقعیتی باید امیدوار بود که نظامیان وطنپرست در مقابل خامنهای و نهاد ولایت بایستند و پیام کوروش بزرگ برای صلح و دوستی را مخابره کنند.»
گلریز میگوید: «بیگمان، تا زمانی که این رژیم وجود دارد، خصومت آن نسبت به آمریکا، و همچنین یهودستیزی، نگاه ضدزن و ضدایرانی آنان ادامه خواهد داشت.»
تردیدها درباره نتایج این مذاکرات در حالی به قوت خود باقی مانده که بسیاری از تحلیلگران میگویند، جمهوری اسلامی در صورت عدم دستیابی به توافق با آمریکا احتمالا با بحرانهای اقتصادی دامنهدارتری مواجه خواهد شد که بعید نیست به آغاز دور جدیدی از اعتراضهای ضدحکومتی در این کشور بینجامد.