Previous Next

پارلمان آلمان در مورد ممنوعیت حزب راستگرا رأی‌گیری می‌کند

نمایندگان چندین جناح پارلمان آلمان (بوندستاگ) از ماه‌ها پیش در حال آماده‌سازی درخواستی برای ممنوعیت حزب راستگرای “آلترناتیو برای آلمان” هستند. حال متن درخواست تکمیل شده و به زودی در مجلس به بحث گذاشته می‌شود.بر اساس یک گزارش، پارلمان آلمان (بوندستاگ) به زودی در مورد یک طرح گروهی رای‌گیری خواهد کرد که در آن از دادگاه قانون اساسی فدرال درخواست می‌شود تا به ممنوعیت حزب راست‌گرای “آلترناتیو برای آلمان” (AfD) رسیدگی کند.

بر اساس اطلاعات روزنامه “دی ولت”، این طرح از سوی افرادی منفرد از نمایندگان حزب سوسیال دموکرات، دو حزب دموکرات و سوسیال مسیحی، سبزها و چپ‌ها حمایت می‌شود، اما فراکسیون‌های این احزاب در آن دخالتی ندارند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

گفته می‌شود این درخواست از ماه‌ها پیش تدارک دیده شده و اخیرا متن آن نهایی شده است. به طور معمول برای طرح یک درخواست در پارلمان، چنین درخواستی باید دست‌کم از سوی ۳۷ نماینده فراحزبی ارائه شده باشد. با این حال پیشنهاد طرح ممنوعیت این حزب راستگرا، باید از سوی شمار بیشتری از نمایندگان بوندستاگ ارائه شود. طبق اطلاعات روزنامه “دی ولت”، دست‌کم ده نماینده از هر فراکسیون احزاب فوق باید از آن حمایت کنند.

بر اساس این درخواست، پارلمان آلمان، از دادگاه قانون اساسی فدرال می‌خواهد تا اعلام کند که حزب “آلترناتیو برای آلمان” مطابق با ماده ۲۱ قانون اساسی و ماده ۴۳ قانون دادگاه قانون اساسی فدرال، ناقض قانون اساسی است. از سوی دیگر، دادگاه قانون اساسی باید تعیین کند که این حزب بایستی از دریافت کمک مالی دولتی ویژه احزاب منع شود یا خیر.

مخالفت صدراعظم با ممنوعیت حزب آلترناتیو برای آلمان

در این درخواست بوندستاگ، نمایندگان مجلس، حزب آلترناتیو برای آلمان را متهم می‌کنند که می‌خواهد نظم اساسی آزادی‌خواهانه و دموکراتیک کشور را برچیند و در قبال این نظم اساسی “موضع فعال مبارزه‌جویانه و تهاجمی” اتخاذ کرده است.

بیشتر بخوانید: زلزله سیاسی در شرق آلمان، پیروزی حزب راستگرا در انتخابات

این درخواست گروهی، حزب “آلترناتیو برای آلمان” را متهم می‌کند که در موارد پرشمار تضمین کرامت انسانی مندرج در قانون اساسی را نقض کرده است. این حزب به عنوان مثال بارها خواستار “مهاجرت معکوس میلیونی” مهاجران شده است. این درخواست همچنین اظهارات متعدد رهبران فدرال و ایالتی حزب راستگرای آلترناتیو برای آلمان را نقض کرامت انسانی مهاجران، مسلمانان و اقلیت‌های جنسی می‌داند.

بیشتر بخوانید: انجمن قلم آلمان عضویت اعضای “آلترناتیو برای آلمان” را رد کرد

اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، در اواخر ماه مه سال جاری میلادی به صراحت گفته بود که ممنوعیت حزب “آلترناتیو برای آلمان” در حال حاضر مسئله او نیست. او اظهار داشت که ممنوعیت یک حزب “یک امر بسیار دشوار در یک دموکراسی” است که موانع بسیار زیادی برای آن وجود دارد.

در سال ۲۰۱۷ دومین پرونده ممنوعیت علیه حزب راست افراطی و نئونازی “ناسیونال دموکراتیک آلمان” (NPD) در دادگاه قانون اساسی فدرال با شکست روبه‌رو شد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در اوایل سال جاری میلادی دادگاه قانون اساسی فدرال در شهر کارلسروهه اما اعلام کرد، این حزب که در این فاصله نام خود را به “میهن” (Die Heimat) تغییر داده، مشمول دریافت حمایت مالی دولتی ویژه احزاب نمی‌شود.

این حکم بر اساس اصلاحیه قانون اساسی سال ۲۰۱۷ صادر شد که بر اساس آن اعطای حمایت مالی دولتی می‌تواند از یک حزب دریغ شود، حتی اگر ممنوع نشده باشد. با این حال، پیش‌شرط این اقدام، این است که این حزب یا طرفداران آنها اهداف ضد قانون اساسی را دنبال کنند.

ترجمه در ایران؛ در تبعید و رو به احتضار

ترجمه کتاب در ایران زیر تیغ سانسور است. جواد عباسی توللی، روزنامه‌نگار، در آستانه روز جهانی ترجمه کوشیده در گفت‌وگو با سینا درویش عمران و کیوان غفاری، دو مترجم ادبیات آلمانی، وضعیت نابسامان ترجمه در ایران را بررسی کند.روز ۳۰ سپتامبر به عنوان روز جهانی ترجمه شناخته می‌شود. ترجمه کتاب نیز هنوز از جمله اصلی‌ترین ابزارها برای انتقال فرهنگ و دانش در بین جوامع است. به بیان دیگر، هنر ترجمه نقش مهمی در تکامل فرهنگ جهانی داشته است و همچنان از این نقش برخوردار است. از این‌رو، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که ترجمه می‌تواند چه نقش عمده‌ای در توسعه جامعه ایران، به مثابه یک جامعه وابسته به دنیای خارج داشته باشد.

مترجم در انتخاب کتاب و به‌طور کلی در فرایند ترجمه از زبان مبدأ به زبان مقصد، نقش ویژه‌ای بر عهده دارد. تفاوت یک انسانِ مترجم متعهد با یک نرم افزار اینترنتیِ مخصوص ترجمه در این است که انسانِ مترجم برخلاف نرم افزارها، خنثی و فاقد پیش زمینه ذهنی نیست تا صرفا کلمات را فارغ از در نظر گرفتن دقیقِ بار معنایی، به زبانی دیگر برگرداند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله

احمد شاملو، بر این باور بود که مترجم باید “ضرباهنگ و زبان نویسنده” را به زبانی دیگر منتقل کند. او ترجمه را “بازآفرینی یک اثر” در زبان مقصد می‌دانست.

از سوی دیگر، ترجمه نیز به‌ مثابه یکی از وجوه هنر ادبیات، باید متعهد به جامعه باشد و دردها و معضلات اجتماعی و سیاسی را در خود بازتاب دهد.

استبداد حاکم بر ایران اما شکوفایی ترجمه را نظیر بسیاری از هنرهای دیگر برای خود مضر می‌داند. از این‌روست که پس از شکل‌گیری حکومت جمهوری اسلامی تاکنون، بسیاری از مترجمان بالاجبار به نشر آثار خود به‌صورت زیر زمینی روی آورده‌یامجبور به ترک کشور شده‌اند.

حکومت ایران همچنین در طول ۴۵ سال اخیر، اجازه پدید آمدن تشکل‌های مستقل و رسمی برای حمایت از نویسندگان و مترجمان در داخل کشور را نداده است تا بدین ترتیب دست نهادهای نظارتی برای سانسور و دست ناشران برای سوء استفاده مالی از مترجمان باز گذاشته شود.

در چنین شرایطی، برخی از مترجمان مجبور به جلای وطن شده و هنر ترجمه را در تبعید و مهاجرت ادامه می‌دهند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

سیروس آرین‌پور، داریوش آشوری، هوشنگ اسدی، شهرنوش پارسی‌پور و حسین بشیریه از جمله مترجمان بی‌شماری‌اند که از نخستین سال‌های پس از بر سر کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی تا کنون، مجبور به ترک ایران شده و امر ترجمه را در خارج از کشور ادامه داده‌اند.

سینا درویش عمران، فارغ‌التحصیل کارشناسی رشتۀ مترجمی زبان آلمانی و کارشناسی ‌ارشد ادبیات آلمانی از دانشگاه تهران که تاکنون چندین ترجمه از او در ایران به چاپ رسیده و تجدید چاپ شده است، از جمله فعالان دانشجویی‌است که به‌دلیل فعالیت‌های خود از سوی دادگاه انقلاب تهران به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده و در حال حاضر در کشور ترکیه در وضعیت پناهجویی به‌سر می‌برد.

او “محروم ماندن از پیشرفت کاری به خاطر عدم حضور در ایران” را یکی از تبعات ترک اجباری کشور برای خود می‌داند و درباره مشکلاتی که به‌عنوان یک مترجم در وضعیت پناهجویی دارد، می‌گوید: «ناشران در ایران با علم به اینکه پیگیری اداری وقانونی برای من به‌عنوان یک مترجمِ پناهجو، امکان‌پذیر نیست، نه تنها در بستن قراردادها و انتشار اثر، کارشکنی می‌کنند بلکه میزان دستمزدها را هم پایین آورده و همان را هم به‌موقع پرداخت نمی‌کنند.»

بر اساس مصوبۀ شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، مسئولیت اجرای سیاست‌ها و ضوابط نشر کتاب بر عهدۀ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

سینا درویش عمران، “عدم صدور مجوز انتشار اثر یا ترجمه‌ی مورد نظر از طرف وزارت ارشاد آن‌هم بدون ارائه دلیل” را یکی از مشکلات عمده بر سر راه انتشار برخی از آثار خود در ایران می‌داند و بر این باور است “سانسورِ اداره ممیزی ارشاد ابزاری برای کشتنِ خلاقیت یک مترجم” است.

کیوان غفاری، یکی دیگر از مترجمان ادبیات آلمانی است که در سال‌های اخیر مجبور به ترک کشور شده و در حال حاضر ساکن کشور آلمان است. او درباره تأثیراتی که مهاجرت بر آفرینندگی یک مترجم می‌گذارد، می‌گوید: «مهاجرت برای یک مترجم یعنی دست و پنجه نرم کردن با فراموشی فرهنگی چرا که مترجمی که مجبور به مهاجرت شده دیگر عملا در ارتباط مستقیم با فرهنگ مبدا نیست.»

او همچنین عدم پذیرش در جامعه فرهنگی کشور مبدأ به دلیل تفاوت فرهنگی و زبانی با ایران را یکی دیگر از مشکلات عمده مترجمان در تبعید می‌داند.

سینا درویش عمران و کیوان غفاری، به‌غیر از آثار جداگانه خود، چند کتاب از نویسندگان آلمانی از جمله “روزگار پیروزی‌های دروغین” اثر هانس ورنر ریشتر، “عصیان” اثر یوزف روت و کتاب “بلبشو دره”، نوشته فریدریش دورنمات را به‌طور مشترک ترجمه و روانه بازار کتاب در ایران کرده‌اند که هر یک از آنها چندبار هم تجدید چاپ شده است.

ترجمه و مدرنیته در ایران

هم‌زمان با آغاز جنبش مشروطیت در ایران، ترجمه کُتُب همواره یکی از مهم‌ترین ابزارها برای ورود مظاهر مدرنیته به کشور بوده است. برای نمونه، تئاتر مدرن، نخستین بار با آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده وارد ایران شد. هرچند او فارسی نمی‌دانست و نمایش‌نامه‌ها یا سایر اثار خود را به زبان تُرکی آذربایجانی می‌نوشت اما برگردان آثار او به فارسی را می‌توان سر آغازی بر تئاتر مدرن در ایران دانست.

یا در نمونه‌ای دیگر، کتاب “پولیطیکای دولتی” که توسط میرزا ملکم خان به فارسی ترجمه شد را باید جزو نخستین آثار در ورود تفکر انتقادی به سنت و حکومت در ایران دانست.

در حال حاضر نیز مترجمان به طور عمومی، بیش از هرچیز تلاش دارند تا کتابهایی را برای ترجمه انتخاب کنند که در آنها سنت، دین و حکومت به نقد کشیده شده است.

به‌بیان دیگر، از آغاز دوران مدرن در ایران تا کنون، ترجمه ارتباط تنگاتنگی با پرسش‌گری و نشر تفکر انتقادی در جامعه داشته است. همین مسأله نیز باعث شده تا مترجمان از آغاز جنبش مشروطه به این سو، همواره مورد غضب حکومت‌ها قرار گیرند.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

دست‌کم ۱۵۰ نفر بر اثر سیلاب‌ و رانش زمین در نپال کشته شدند

باران‌های شدید موسمی باعث جاری شدن سیلاب‌ و رانش زمین‌ در نپال شده و ارتباط بخش‌های وسیعی از کاتماندو، پایتخت این کشور به‌طور کامل قطع شده‌ است. تا کنون دست‌کم ۱۵۰ نفر جان خود را از دست داده و حدود ۶۰ نفر مفقود شده‌اند.باران‌های موسمی شدید باعث جاری شدن سیلاب‌ها در مناطق وسیعی از کاتماندو، پاتیخت نپال و اطراف آن شده است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

سیلاب‌ خانه‌ها را ویران، پل‌ها را تخریب و رانش زمین ایجاد کرده است. به گزارش مقامات، دست‌کم ۱۵۰ نفر جان خود را از دست داده‌اند و ده‌ها نفر همچنان مفقود هستند. پیش‌بینی می‌شود که با رسیدن گزارش‌ها از روستاهای کوهستانی که در آن ارتباط قطع شده است، شمار کشته‌ها افزایش یابد.

رانش زمین و مسدود شدن مسیرها

دو اتوبوس در مسیر بزرگراهی به سوی کاتماندو بر اثر رانش زمین مدفون شدند و ۱۴ نفر در این حادثه جان باختند.

تصاویر منتشر شده از محل حادثه نشان می‌دهد که نیروهای امداد در حال کندن گل و لای برای نجات بازماندگان این حادثه هستند. احتمال داده می‌شود که یک اتوبوس و چندین خودروی دیگر نیز در زیر گل و لای مدفون شده باشند.

بارش بی‌وقفه باران در طی سه روز گذشته در پایتخت و اطراف آن باعث ایجاد این وضعیت شده است.

شدیدترین بارش‌های ۵۰ سال اخیر

طبق گزارش سازمان‌های هواشناسی، از زمان آغاز ثبت داده‌های هواشناسی در ۵۰ سال گذشته، این حجم از بارش در این مدت کوتاه در نپال بی‌سابقه بوده است.

باران‌های موسمی شدید باعث شد که رودخانه باگماتی و کانال‌هایش، که از پایتخت می‌گذرند، طغیان کرده و تمام محله‌های کاتماندو را سیل فراگیرد. شاهراه‌ها و بزرگ‌راه‌هایی که با مناطق روستایی حومه پایتخت متصل هستند نیز پر از آب شدند.

آب رودخانه باگماتی به سه برابر سطح معمول خود رسیده است.

پیامدهای تغییرات اقلیمی

جنوب آسیا در فصل بارانی بین ماه‌های ژوئن تا سپتامبر معمولاً شاهد سیلاب‌ها و رانش زمین‌ است، زیرا ۷۰ تا ۸۰ درصد از بارش سالانه در این بازه زمانی رخ می‌دهد. با این حال، دانشمندان هشدار می‌دهند که بارش‌های سنگین به دلیل تغییرات اقلیمی روز به روز شدیدتر می‌شود.

به دلیل خسارت‌های وارد شده به بسیاری از ساختمان‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها در نپال برای سه روز آینده تعطیل خواهند بود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

مقامات اعلام کرده‌اند که این ساختمان‌ها قبل از بازگشایی نیاز به تعمیر دارند. پیش‌بینی می‌شود که بارش‌ها تا روز سه‌شنبه اول اکتبر ادامه یابد، اما از روز یکشنبه ۲۹ سپتامبر از شدت آن کاسته شده است.

برنامه ۶۳۶ رادیو بشریت و پادکست پنجم

  برنامه ششصد و سی و ششم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران شنبه 28 سپتامبر 2024 گزارش هفتگی نقض حقوق هنر و هنرمندان : محمدرضا باقری گلبانگ ( معدن طبس از فریبا صفری نژاد ): پوراندخت اسلامی گزارش هفتگی نقض حقوق زنان: مرضیه علی کرمی سرای سخن ( به یاد خزان ۱۴۰۱): …

ادامه‌ی مطلب

جنگ تمام شد اما سربازگیری از کودکان هنوز ادامه دارد

مریم فومنی

«به ما می‌گفتند که اگر شما نجنگید، کشور سقوط می‌کند، اما این دروغی بزرگ بود. جنگ را بدون حضور بچه‌‌ها، می‌توانستند تمام کنند یا حتی ادامه دهند. لزومی نداشت که ما بچه‌های ۱۵-۱۶ ساله آنجا باشیم. آن‌هم وقتی که ده تا از ما، حتی نمی‌توانست اندازه‌ی یک سرباز حسابیِ آموزش‌دیده بجنگد. ما گوشت در برابر گلوله بودیم.»

***

علیرضا، که در پانزده سالگی راهیِ جبهه‌ شد، یکی از ۵۵۰ هزار کودک زیر ۱۸ سالی است که در جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق لباس رزم به تن کردند، سلاح‌هایی گاه هم‌قد خودشان به دست گرفتند و راهیِ خط مقدم شدند. ۳۶ سال پیش جنگ تمام شد، اما حکومت ایران همچنان در هنگام درگیری‌ها و منازعات مسلحانه کودکان را به میدان می‌فرستد. نگاهی به سیاست‌های تبلیغی و آموزشیِ جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که پسربچه‌های مدرسه‌ای همچنان از دیدگاه حکومت ایران، سربازانی آماده‌ی اعزام به میدان جنگ و درگیری محسوب می‌شوند. برای مثال، محمد بطحایی، وزیر پیشین آموزش و پرورش، در اردیبهشت ۱۳۹۸ به صراحت از ۱۴ میلیون دانش‌آموز بسیجی بهعنوان نیروهایی آماده‌ی جنگ و «جانفشانی» نام برد.[1]

علیرضا، احمد و نقی سه نفر از کودکانی هستند که در سن ۱۵-۱۶ سالگی به جبهه‌ی جنگ با عراق رفتند.

احمد تازه پانزده ساله شده بود که گفت می‌خواهد به جبهه برود. خانواده‌‌اش مذهبی و انقلابی و پدرش روحانی بود. پدرش مخالف جنگ بود و اجازه‌ی جبهه رفتن را به او نداد. او اما همچون بسیاری دیگر بدون اجازه‌ی خانواده برای شرکت در دوره‌ی آموزش نظامی ثبت‌نام کرد.

به گفته‌ی او: «اگر بچه‌ای می‌خواست به جبهه برود این‌جوری نبود که پدر و مادر بتوانند مانع بشوند. آیت‌الله خمینی فتوا داده بود که رضایت پدر و مادر شرط نیست و اتفاقاً پایگاه‌های بسیج که می‌خواستند اعزام بکنند این را رعایت می‌کردند.»

روح‌الله خمینی، در پاسخ به پرسش‌های نوجوانانی که خانواده‌‌هایشان مخالف حضور آنها در جبهه بودند، فتوا داده بود: «مادامی که جبههها نیاز به نیرو دارد و از طرف مسئولینِ اعزام‏ ‏نیرو اعلان کفایت نشده شرکت در جبهه‌ی دفاع بر بالغین واجب است و‏ ‏اجاز‌ه‌ی والدین شرط نیست.»[2]

بر اساس فقه اسلامی و قوانین جمهوری اسلامی ایران، پسران ۱۵ ساله بالغ محسوب می‌شوند. با این حال، مستندات بسیاری از حضور و کشته شدن کودکان ۱۳-۱۴ ساله در دوران جنگ ثبت شده است.[3]

علیرضا هنوز ۱۵ سالش تمام نشده بود که برای اعزام به جبهه ثبت‌نام کرد. خانواده‌‌‌اش که از طبقه‌ی متوسط و غیرمذهبی بودند، مخالف جبهه رفتن او بودند: «کپیِ شناسنامه‌ام را با تیغ ریش‌تراشی مخدوش کردم و آن‌قدر ناشیانه تغییرش داده بودم که حتی یک بچه هم می‌فهمید. مسئول ثبت‌‌نام در پایگاه بسیج، شناسنامه‌ام را که دید با خنده گفت یعنی الان ۱۵ سالت است؟ گفتم آره. گفت خب من هم حساب می‌کنم ۱۵ ساله هستی. و به همین راحتی اسمم را برای اعزام نوشت.»

قبلاً به پدرش گفته بود می‌خواهم بروم جبهه، پدرش خندیده و گفته بود که تو بچه هستی. برایت زود است. گفته بود که هم‌سن‌های من می‌روند. پدرش گفته بود آن‌ها هم اشتباه می‌کنند و نباید بروند. شماها که طاقت جنگیدن ندارید.

علیرضا ساک کوچکش را چند روز قبل، پنهان از خانواده آماده کرده بود و در پایگاه بسیج محله گذاشته بود. روز اعزام، مثل هر روز با کیف مدرسه از خانه بیرون رفت و برای دوره‌ی آموزشی به یک پادگان نظامی در نزدیکیِ شهرشان فرستاده شد.

«آن روز وقتی تا عصر به خانه برنگشتم، پدرم رفته بود مدرسه‌ام، ناظم مدرسه به پدرم گفته بود من به شما تبریک می‌گویم. بچه‌ی شما رفته جبهه. پدرم هم آنجا عصبانی شده و چندتا لیچار هم بارش کرده بود. بعد از پایان دوره‌ی آموزشی، ما را که چهارصد نفر بودیم برای رژه به شهرمان بردند. مردم را هم جمع کرده بودند که با ما خداحافظی کنند. آنجا بود که پدرم مچ من را گرفت. گفت “تو اینجا چه کار می‌کنی؟ یک ماه است دنبال‌ تو می‌گردم.” به خانواده‌ام نگفته بودند که ما کجا هستیم و به دروغ گفته بودند که ما به جبهه رفته‌ایم. من به‌زور دستم را از چنگ پدرم نجات دادم و فرار کردم. یادم است که چشمانش پر از اشک شده بود و گفت پسر جان بیا با من برویم، تو را چه به جنگ!»

علیرضا می‌گوید مادرش که مذهبی‌تر از پدرش بود و به مسجد محل رفتوآمد داشت، تحت تأثیر شرایط و اوضاع به او گفته بود: «اگر می‌خواهی به جبهه بروی، برو.» این البته بعد از بار اولی بود که به جبهه رفته بود و می‌خواست دوباره برگردد.

«مادرم گفت من طاقت شهید‌ شدنت را دارم. اما تو رو خدا اسیر نشو. طاقت اسیر شدنت را ندارم. شما نمی‌دانید این در ذهن یک بچه‌ی شانزده ساله چه کار می‌کند. بعد از آن وقتی برگشتم به جبهه‌، تا پایان جنگ همیشه در جیب بغل شلوار نظامی‌ام، یک نارنجک نگه می‌داشتم و در درگیری هم استفاده نمی‌کردم. گذاشته بودم که اگر لحظه‌ای بنا شد اسیر بشوم با کشیدن ضامن نارنجک خودم را خلاص کنم که اسیر نشوم تا مادرم غصه نخورد.»

 

کودکانی که بی‌اجازه و بی‌خبر به جبهه رفتند

علیرضا در توضیح اینکه چرا به‌رغم مخالفت‌ها و نگرانی‌های والدین همچنان اصرار به جنگیدن داشته است، می‌گوید:

«فضا خیلی هیجانی بود و ما را مشتاق جبهه رفتن می‌کرد. سال بالاتری‌های ما رفته بودند جبهه و ما هم می‌خواستیم برویم. می‌دیدیم آن هم‌کلاسی‌ای که دو سال از ما بزرگ‌تر است و خیلی دوستش داریم، رفته جبهه و مجروح شده و فکر می‌کردیم باید برویم جای او را پر کنیم. قبل از اینکه اعزام شویم پنج نفر از مدرسه‌ی ما در جبهه شهید شده بودند و ما فکر می‌کردیم که باید جای آنها هم بجنگیم. ما بچه‌بسیجی‌های ‌مسجدی، مثبت و درس‌خوانی بودیم که فکر می‌کردیم اگر جبهه خالی بماند، عراقی‌ها می‌آیند داخل کشور و مادر و خواهر و مدرسه و شهرمان در خطرند.»

مدارس، به‌ویژه دبیرستان‌های پسرانه، در دوران جنگ یکی از کانون‌های اصلی تبلیغات ایدئولوژیک حکومت بود و مراسم بزرگداشت و تشییع جنازه‌ی دانش‌آموزانِ جان‌باخته در جنگ نیز که اغلب در مدرسه‌ها برگزار می‌شد، آن جو ایدئولوژیک را داغ‌تر می‌کرد.

علیرضا اولین بار با هجده نفر دیگر از بچه‌های پانزده تا هفده‌ساله‌ی مدرسه‌شان به جبهه رفت. او می‌گوید:

«روز قبل از جبهه رفتن مراسمی برای خداحافظی با ما در مدرسه برگزار شد. یادم است که مدیر و ناظم و معلم‌ها با ما دست دادند و روبوسی کردند. با ما مثل یک مرد هم‌سن خودشان رفتار می‌کردند. بقیه‌ی بچه‌ها را هم آورده بودند که این نمایش را ببینند و احتمالاً آماده‌شان می‌کردند که سال بعد به جبهه بروند. خیلی‌هایشان هم سال بعد آمدند. بعد از مراسم، دبیر ریاضی‌‌مان محتاطانه من را کشید کنار و گفت: تو دانش‌آموز خیلی خوبی هستی و نمره‌هایت خیلی خوب است، بهتر نیست بمانی و هر وقت موقع سربازی‌ات رسید، بروی جبهه؟ این را هم با ترس و لرز گفت، چون فضا، فضای ترس از همدیگر بود. اما فقط همان یک نفر بود که این حرف را زد. مدیر و ناظم خیلی هم خوشحال بودند که ما به جبهه می‌رویم. سال‌ها بعد من شنیدم که برای مدیران نوعی امتیاز بود که تعداد زیادی از دانش‌آموزانشان به جبهه بروند.»

از دبیرستان پانصدنفره‌ی علیرضا، بیش از صد دانش‌آموز به جبهه رفتند و بیش از پنجاه تن از آنها کشته شدند.

براساس آمار رسمیِ اعلامشده از سوی مقامات، در جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق ۵۵۰ هزار دانش‌آموز به جبهه اعزام شدند که بیش از ۳۰ هزار نفر از آنها جان باختند، نزدیک به ۲۵۰۰ نفر اسیر شدند و حدود ۳ هزار نفر هم دچار جراحت‌های جدی و ماندگار شدند و «جانباز» محسوب می‌شوند.[4]

 

کودکانی که اول جذب بسیج شدند و بعد، راهی جنگ

 در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ نیز کودکانِ زیر ۱۸ سال در پایگاه‌های بسیج به کار گرفته شدند و از آن‌ها به‌عنوان نیروی سرکوب استفاده شد.

احمد فضای مذهبیِ خانواده‌ و تبلیغات صدا و سیما و سپاه و بسیج را در ترغیب به جبهه رفتن مؤثر می‌داند اما می‌گوید هیجانی که در جنگیدن و کارهای نظامی بود او و بسیاری از نوجوانانِ هم‌سن و سالش را به سمت جبهه‌ها سوق می‌داد: «من از ۱۳ سالگی عضو پایگاه‌ بسیج محل بودم و شب‌ها می‌رفتیم پست می‌دادیم و امنیت محله را تأمین می‌کردیم. این تفریح نوجوانانه‌ی ما در آن سن و سال بود. ضمن اینکه نوجوانی که می‌رفت جبهه، احساس می‌کرد بزرگ شده‌ است و در فامیل و محله و مدرسه، به چشم دیگری به او نگاه می‌کردند و به او افتخار می‌کردند.»

بسیاری دیگر از کودک ــ سربازانِ اعزامی به جنگ، در سال‌های نخستِ استقرار جمهوری اسلامی سابقه‌ی عضویت در کمیته‌ها و پایگاه‌های بسیج را داشتند و از سن ۱۲-۱۳ سالگی در گشت‌های شبانه‌ی شهری شرکت می‌کردند و گاه اسلحه به دست می‌گرفتند.

براساس شهادت‌های ارائهشده در دادگاه مردمی آبان که در سال ۱۴۰۰ از سوی سه نهاد حقوق‌بشری در لندن برگزار شد، در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ نیز کودکانِ زیر ۱۸ سال در پایگاه‌های بسیج به کار گرفته شدند و از آنها بهعنوان نیروی سرکوب استفاده شد.

یک افسر ارشد سپاه پاسداران که در بهمن ۱۴۰۰ در دادگاه مردمی آبان شهادت داد:

«من شخصاً (در اعتراضات آبان ۹۸) با نیروهایی از بسیج برخورد کردم که واقعاً کودک بودند. این‌ها سلاح جنگی، باتوم، باتوم برقی، کلاشنیکف، شوکر و افشانه‌‌ی اسپری دستشان بود. من بارها و بارها بچه‌هایی را در تهران، در اطراف میدان انقلاب، در خیابان بهبودی، در کرج و در مهرشهر کرج دیدم که سلاح جنگی دستشان بود. این‌ها مهمات جنگی بدون گلوله‌ی اخطار داشتند. گلوله‌‌ی اخطار یعنی گلوله‌‌ی گازی که باید روی خشاب قرار بگیرد. من می‌دیدم که خیلی راحت برای تخلیه‌ی هیجانشان و ارعاب مردم تیر هوایی می‌زدند.»[5]

نقی هم که در پانزده سالگی با شش نفر از هم‌مدرسه‌ای‌هایش به جبهه رفت، کنجکاوی و ماجراجوییِ نوجوانانه و کشف دنیاهای جدید را یکی از انگیزه‌های این تصمیم می‌داند: «در محله‌ی ما جبهه رفتن وجهه‌ی خوبی داشت. نوعی اعلام استقلال از طرف ما بین همسالانمان هم بود. اینکه از شهر و محله‌ی خودت به شهر و جای دیگری بروی. آن هم بدون پدر و مادر.»

او می‌گوید برخی از هم‌سن و سال‌هایش انگیزه‌های دیگری هم داشتند: «چند نفر از همدبیرستانی‌های من برای اینکه از گیر امتحانات فرار کنند و بعداً بتوانند همان درس‌ها را در مجتمع رزمندگان بخوانند، به جبهه آمدند. امتحانات را در آنجا خیلی آسان‌تر می‌گرفتند و نمره‌ی ارفاقی هم زیاد می‌دادند.»

چنین امتیازاتی هنوز هم یکی از ترفندها برای جذب بچه‌های کم‌سن و سال به بسیج و میدان درگیری است. یک عضو گردان امام علی در سپاه پاسداران، در دادگاه مردمی آبان شهادت داد:

«همان روزی که تظاهرات شد به ما گفتند به حوزه‌های بسیج بروید. آن‌جا کلی بچه‌ی ده –دوازده ساله و زیر پانزده سال بود. با دادن یک پرس غذا این بچه‌ها را جمع می‌کنند. به‌ این بچه‌ها می‌گویند که رفیق‌‌های‌ خودتان را هم بیاورید، کارت استخر یا یک دست کاپشن و شلوار ورزشی یا کفش کتانی به شما می‌دهیم. به این بچه‌ها جایزه می‌دادند و با این چیزها این بچه‌ها را که از خانواده‌های فقیر بودند جذب بسیج می‌کردند. یک‌سری‌ از دانش‌آموز‌ها را با وعده‌ی پرداخت شهریهی مدرسه و دانشگاهشان جذب می‌کنند. ده نفر از تیم هشتاد نفر‌ی ما از کسانی بودند که قبلاً آموزش دیده بودند، بقیه همه بچه بودند و بعضی‌ از آن‌ها اصلاً با اولین سنگی که پرتاب شد فرار کردند.»[6]

 

آموزش‌های کوتاه‌مدتی که کودکان را آماده‌ی جنگیدن نمی‌کرد

نگاهی به آمار‌های رسمی نشان می‌دهد که درصد جان‌باختگان و مجروحان در بین نوجوانانی که از پشت میزهای مدرسه به جبهه فرستاده می‌شدند، بیش از دیگر گروه‌های سنی بود. کودکانی ۱۳ تا ۱۸ ساله که تنها آموزش نظامیِ آنها، شرکت در دوره‌های کوتاهمدتِ ۱۴تا ۴۵ روزه‌ پیش از اعزام به خط مقدم جنگ بود.

علیرضا در دوره‌ی آموزشیِ چهار هفته‌ایِ قبل از اعزام آموزش‌هایی ابتدایی مثل کار کردن با یک سلاح سبک انفرادی و پناه گرفتن پشت سنگر را فرا گرفته بود. مربی‌های آن‌ها جوان‌های بیست-بیستودو ساله‌ای بودند که گاهی از کادرهای سپاه بودند و گاهی جوانان تازه‌کاری که خودشان هم اغلب بین شش ماه تا یک‌ سال سابقه‌ی حضور در جبهه داشتند. به گفته‌ی او سخت‌ترین بخش این دوره «خشم‌های شبانه» بود:

«یک شب در میان یا هر شب، چیزی بود به نام خشم شب. نصف‌شب یکدفعه چند نفر می‌ریختند داخل آسایشگاه، تیراندازی هوایی می‌کردند و گاز اشک‌آور پرت می‌کردند، ما هم باید باعجله لباس می‌پوشیدیم و می‌رفتیم بیرون. می‌گفتند این تمرینی است که اگر در جبهه دشمن شبانه به شما حمله کرد به خودتان مسلط باشید. هربار یک ساعتِ تمام ما را دور میدان صبح‌گاه می‌دواندند و بشین و پاشو می‌دادند و بیخ‌گوشمان تیراندازی هوایی می‌کردند. در هرکدام از این خشم شب‌ها هم چندتا دست و پا و دندان و دنده می‌شکست و چند نفر زخمی می‌شدند.»

دوره‌ی آموزشی‌ای که احمد در آن شرکت کرد، ۴۵ روزه بود و آموزش‌ها هم مفصل‌تر. از آموزش کار با سلاح‌های مختلف، مثل ژسه و کلاشنیکف و نارنجک گرفته تا نحوه‌ی برخورد با مین و سلاح‌های شیمیایی. اما این آموزش‌ها هم آنها را آماده‌ی جنگیدن نمی‌کرد. احمد می‌گوید:

«در حد اینکه بتوانیم فقط از اسلحه استفاده کنیم، گلنگدن را بکشیم و نشانه برویم، چیزهایی را به ما یاد دادند و چند بار هم ما را به میدان تیر ‌بردند، ولی به کیفیتی نبود که ما را به یک فرد نظامی تبدیل کند. باز و بسته کردن اسلحه یا کار با نارنجک کار‌های سختی هستند که فقط در یک جلسه یاد داده می‌شد و قطعاً ما هم یاد نمی‌گرفتیم. بعدها که به جبهه رفتیم برخورد با نارنجک برای ما زیاد اتفاق افتاد، خیلی‌ها به همان خاطر دچار مشکل شدند. یکی از دوستانِ من در یکی از مناطق جنگی به دلیل عدم استفاده از نارنجک و اینکه نارنجک توی دستش منفجر شد، دستش از مچ قطع شد. این‌ها همه به دلیل فقدان آموزش‌های درست در زمان جبهه و جنگ بود.»                     

به گفته‌ی احمد، در اولین گردانی که او در آن عضویت داشت، اکثر رزمنده‌ها کمتر از هجده سال داشتند ــ گردانی چهارصد نفره که پس از پایان عملیات فقط ده-پانزده نفر از آنها سالم برگشتند. احمد در آن عملیات مجروح شد و تعدادی از دوستانش هم جلوی چشمش کشته شدند. او می‌گوید که بچه‌های زیر ۱۸ سال هم به علت عشق به شهادت، کارهای متهورانه می‌کردند و هم بی‌تجربه بودند و خودشان را به کشتن می‌دادند.

درصد جان‌باختگان و مجروحان در بین نوجوانانی که از پشت میزهای مدرسه به جبهه فرستاده می‌شدند، بیش از دیگر گروه‌های سنی بود. 

دوره‌ی آموزشیِ نقی و گروهی که با او اعزام شدند، فقط دو هفته بود: «آموزش نظامی که نمی‌توانم به آن بگویم، بیشتر آمادگی جسمانی و بدنی بود. اما در هفته‌های دوم، عصرها آموزش باز و بسته کردن اسلحه هم داشتیم. ابتدا قرار بود که چهار هفته آموزش ببینیم، اما بعد از دو هفته گفتند باید اعزام شویم. قرار بود دو هفته آموزش دیگر در اهواز صورت بگیرد که نشد، و پس از سه روز که به اهواز رسیدیم به خط مقدم اعزام شدیم. آنجا هم گفتند مابقیِ آموزش در خط به شما داده می‌شود که آن هم نشد.»

علیرضا هم یکی از آنهایی بود که بخش مهمی از آموزش‌های نظامی را در خط مقدم جبهه دید. در گردانی که علیرضا به آنجا فرستاده شده بود، سلاح‌ها را بر اساس هیکل و جثه تقسیم می‌کردند: به آنهایی که قوی‌تر و درشت‌تر بودند، آرپی‌جی و تیربار گرینف می‌دادند، به آنهایی که کوچکتر بودند معمولاً کلاشنیکف می‌دادند. علیرضا، به‌ قول خودش، با «پارتی‌بازی» سیمینف (تفنگ‌دوربین‌دار) گرفت که یک سلاح تخصصی است و تقریباً هم‌قد خودش بود. او به طور تجربی کار با آن سلاح را یاد گرفت و تک‌تیرانداز شد.

مدتی بعد، عراقی‌ها ساعت شش صبح به نیروهای ایران پاتک زدند. علیرضا می‌گوید که هیچ تصوری از پاتک نداشت و به محض شنیدن این فریادها رفته بود بالای خاک‌ریز و دوربین اسلحه‌اش را چسبانده بود به چشم تا ببیند چه خبر است. او از مشاهده‌ی سی تانک و ده‌ها نیروی پیاده‌‌ی عراقی که به طرفشان می‌آمدند و از پشت دوربین سیمینف نزدیکتر هم به نظر می‌رسیدند، وحشت کرده بود:

«خیلی ترسیدم. فقط پانزده سالم بود. یک قدم آمدم عقب، تعادلم به هم خورد و روی زمین افتادم. یکی از قدیمی‌های گردان که بیست-سی سالی داشت، دستِ یک آرپی‌جی‌زنِ هم‌سن و سالِ من را گرفته بود و با خودش می‌کشید، و به من هم گفت بیا و کنار این بنشین. تو بلند شو تیربارچیِ تانک را بزن، این هم بلند شود تانک را با آر‌پی‌جی بزند. یعنی یک تاکتیک پیچیده‌‌ی نظامی را در همان سی ثانیه می‌خواست به ما یاد بدهد. من و آن پسر کنار هم نشستیم. من بلند شدم، توی دوربین نگاه کردم، تیربارچیِ تانک را دیدم و شلیک کردم، نمی‌دانم خورد یا نخورد، سریع نشستم و به پسرک گفتم پاشو تانک را بزن. او بلند شد تانک را بزند، اما همین که بلند شد، زدندش. گلوله خورد توی سرش و همان‌جا شهید شد. آن درگیری حدود یک ساعت طول کشید. بعدها در آرشیوهای جنگ فهمیدم که آن نیرویی که به ما حمله کرد گارد جمهوری صدام بود ــ زبده‌ترین نیروی ارتش عراق که سرباز صفرش یک سال دوره‌ی آموزشیِ حرفه‌ای گذرانده بود، کماندوهایش سه سال دوره‌ی ویژه گذرانده‌ بودند و تا بن دندان مسلح به سلاح‌های بسیار پیشرفته بودند. آن روز نیروهای عراقی بعد از یک ساعت نتوانستند خاک‌ریز را از ما بگیرند و با تلفات زیاد برگشتند. اما تلفات ما خیلی بیشتر بود. بعد از یک ساعت-یک ساعت و نیم که درگیری تمام شد، حدود نصف اعضای گردان ما شهید یا مجروح شده بودند.»

 

ما سرباز زبده‌ی جنگی نبودیم

علیرضا می‌گوید بیشتر افراد این گردان ۶۰۰ نفره، کمتر از ۱۸ سال داشتند. به گفته‌ی او، در بسیاری از دیگر گردان‌ها نیز همین‌طور بود: «ما سرباز زبده‌ی جنگی نبودیم و نیمی از تلفاتمان به خاطر ناوارد بودن در جنگیدن بود. شاید همان ناوارد بودن یک جور شهامت کاذب هم ایجاد می‌کرد.»

نقی یکی از کسانی بود که ناوارد بودنش، او را ترساند: «اولین بار دو روز قبل از عملیات بود که اسلحه به دست گرفتم. شب عملیات از گریه‌های شدید بچه‌ها که هم را بغل می‌کردند واقعاً ترسیدم. همه ترسیده بودند و می‌دانستند که زنده بر نمی‌گردند.»

نقی همان شب در یک لوله‌ی سیمانی مخفی شد تا جان‌ِ سالم به در ببرد. فردا صبح تعداد زیادی از هم‌رزمانش کشته و مجروح شده بودند. یکی از آنها صمیمی‌ترین دوست دوران دبستان و راهنمایی‌اش بود: «واقعیت این است که بعد از دیدن زخمی‌ها و شهدا ترس برم داشت و بعد از همان چهل روز اول، دیگر به جبهه بر نگشتم. تا چندماه بعد از برگشتن از جبهه هم منزوی و گوشهگیر شده بودم.»

او بخشی از تلفات بالا در رزمنده‌های زیر ۱۸ سال را معلول ضعف جسمانی می‌داند: «خیلی جاها این بچه‌های چهارده-پانزده ساله سردشان بود و یخ زدند. یا مثلاً بچه‌ی پانزده ساله، ده تا گلوله‌ی آرپی‌جی را که هجده کیلو وزن داشت در گونی حمل می‌کرد و همراه آر‌پی‌جی‌زن می‌دوید. از هر ده تا از این بچه‌ها دوتایشان تیر می‌خوردند و کشته می‌شدند.»

علیرضا می‌گوید بعضی از بچه‌هایی که به جبهه رفته بودند آن‌قدر ریزجثه بودند که پوتین و کلاه‌خود مناسب آنها پیدا نمی‌شد. گاهی هم می‌گفتند اصلاً پوتین نداریم و کتانی بپوشید: «در میدان جنگ کتانی چیز خنده‌داری بود. انگار آدم مچ‌پا ندارد. خیلی‌ها سر همان پوشیدن کتانی، مچ‌پایشان پیچ خورد و پایشان شکست. من خودم با همان کتانی به جبهه فرستاده شدم و دفعه‌ی دوم که می‌خواستم بروم، خودم از میدان راه‌آهن تهران یک جفت پوتین خریدم. اصلاً کلاه‌خودی که اندازه‌ی سرِ ما باشد پیدا نمی‌شد. کلاه‌خودها خیلی گشاد بود و گشادی‌اش هم تلفات به بار می‌آورد.»

 

کودکانی که هنوز می‌کشند و کشته می‌شوند

جمهوری اسلامی، پس از پایان جنگ نیز این رویّه را ادامه داده است.

اولین نشانه‌های استفاده از کودکان بهعنوان ابزار سرکوب حکومت در اعتراضات مردمی، در سال ۱۳۸۸ دیده شد. روزنامه‌ی گاردین به نقل از «کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران» از حضور سربازان ۱۴ تا ۱۶ ساله‌ی مسلح به باتوم، چماق و تفنگ‌های بادیِ مسلح در مقابله با معترضان در تهران خبر داد. زنی که هدف حمله‌ی این کودکان مسلح قرار گرفته بود به «گاردین» گفته بود که بعضی از آنها حتی ۱۲ ساله بودند و از روستاهای دور به تهران آورده شده‌ بودند.[7]

پس از اعتراضات ۱۳۸۸، کودکانی که با تبلیغ و ترفند و تشویق عضو بسیج مدرسه و محله می‌شوند، به شکل جدی تحت آموزش‌های ایدئولوژیک و نظامی قرار گرفته‌‌اند. [8] کودکانی که استفاده از آنها بهعنوان نیروهای سرکوب در خیزش «زن، زندگی، آزادی» چنان مشهود بود که اعتراضات نهادهای حقوق‌بشری و مدافعان حقوق کودک را در پی داشت.[9]

حکومت ایران از دهه‌ی نود خورشیدی، کودکان زیر ۱۸ سال را بهعنوان سرباز به جنگ در سوریه فرستاده است. کودکانی که به گزارش «دیده‌بان حقوق بشر» اغلب مهاجران افغانستانی ساکن ایران هستند[10] اما کودکان ایرانی نیز در بین آنها دیده می‌شود. مصاحبه‌ی ویدئویی با یک کودک سیزده ساله‌ی مازندرانی در سوریه، که در پاییز ۱۳۹۶ در خبرگزاری صدا و سیما منتشر شد، یکی از نشانه‌های حضور کودکان ایرانی در جنگ سوریه است. یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران نیز در گفت‌وگو با «آسو» استفاده از کودکان ایرانی در جنگ سوریه را تأیید کرد. به گفته‌ی او، یکی از این کودک-سربازها، پسربچه‌ی ۱۷ ساله‌ی اهل کرج بود که در سال ۱۳۹۶ به سوریه اعزام و در همان‌جا کشته شد.

به‌رغم ممنوعیت استفاده از کودکان در جنگ و منازعات مسلحانه در کنوانسیون‌ها، معاهدات و پیمان‌های بین‌المللی، کودکان در ایران همچنان تشویق، تطمیع و مجبور به حضور در درگیری‌های مسلحانه می‌شوند. جنگ ایران و عراق ۳۶ سال قبل پایان یافت اما نگرانی برای کودکانی که مسلح می‌شوند، می‌کشند و کشته می‌شوند، هنوز تمام نشده است.


[1] اعتراض انجمن حمایت از حقوق کودکان به اظهارات وزیر درباره‌ی «۱۴ میلیون دانش‌آموز آماده‌ی جنگ»، رادیو فردا، ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، قابل دسترس در اینجا.

[2] استفتائات امام خمینی، جلد پنج، سؤال ۶۲۷۹، ص ۳۶۴، قابل دسترسی در اینجا.

[3] ۱۰ شهید نوجوان که در جنگ تحمیلی به شهرت رسیدند، تسنیم، ۸ آبان ۱۴۰۲، قابل دسترسی در اینجا.

[4] کتاب «دانش‌آموزان در دفاع مقدس» رونمایی شد، تسنیم، ۱۰ آبان ۱۴۰۱، قابل دسترسی در اینجا؛ شرکت پنج میلیون رزمنده در دفاع مقدس، خبرگزاری ایرنا، ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، قابل دسترسی در اینجا.

[5] شهادتنامه‌ی شاهد ۶۰۰ در دادگاه مردمی آبان، وب‌سایت دادگاه مردمی آبان، قابل دسترسی در اینجا.

[6] شاهد ۴۵۸، عضو گردان امام علی در سپاه پاسداران، وب سایت دادگاه مردمی آبان، قابل دسترسی در اینجا.

[7] Iran ‘using child soldiers’ to suppress Tehran protests, Robert Tait, The Guardian, 13 March 2011, access here.

[8] کودکان، سپر انسانی رهبر جمهوری اسلامی در برابر معترضان، امید شمس، ایران وایر، ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، قابل دسترسی در اینجا.

[9] نگاه کنید به بیانیه‌ی انجمن حمایت از حقوق کودکان در واکنش به حضور کودکان در سرکوب معترضان، منتشرشده در ۱۴ مهر ۱۴۰۱، قابل دسترسی در اینجا. همچنین بیانیه‌ی جمعیت امام علی، ۱۳ مهر ۱۴۰۱، قابل دسترسی در اینجا.

[10] ایران: کودکان افغان برای جنگ در سوریه به کار گرفته شدند، دیده‌بان حقوق بشر، اول اکتبر ۲۰۱۷، قابل دسترسی در اینجا. همچنین نگاه کنید به: شیوه‌های استخدام و استفاده از کودک سربازان در ایران، مجموعه‌ی فعالان حقوق‌بشر در ایران، ۱۲ مارس ۲۰۲۴، قابل دسترسی در اینجا.

جنگ اوکراین؛ روسیه از سرنگونی ۱۲۵ پهپاد اوکراینی خبر داد

روسیه از سرنگونی ۱۲۵ پهپاد اوکراینی خبر داد. اوکراین نیز اعلام کرد در نتیجه حمله روسیه به یک بیمارستان ۱۰ نفر کشته شده‌اند. ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین، ماه اکتبر را “زمان تصمیم‌گیری‌ها” اعلام کرده است.وزارت دفاع روسیه روز یک‌شنبه ۸ مهر (۲۹ سپتامبر) اعلام کرد که سامانه دفاع هوایی روسیه ۱۲۵ پهپاد اوکراینی را سرنگون کرده است.

مقامات در شهر ورونژ روسیه همچنین از خسارت‌های ناشی از سقوط لاشه‌های پهپادهای سرنگون شده اوکراینی و آتش‌سوزی‌های متعدد خبر داده‌اند. ورونژ در تدارکات ارتش روسیه در جنگ نقش مهمی دارد و پیش از نیز بارها هدف پهپادهای اوکراینی قرار گرفته است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

الکساندر گوسف، فرماندار این شهر گفته است که به دنبال حمله پهپادی اوکراین، چندین خودرو، دو واحد مسکونی و یک زمین بازی کودکان آسیب دیده‌اند، اما هیچ مجروحی گزارش نشده است.

علاوه بر ورونژ، مناطق مرزی بلگورود، روستوف، بریانسک، کورسک و کراسنودار نیز هدف حمله پهپادهای اوکراینی قرار گرفته‌اند.

پهپادهای اوکراینی تا حومه مسکو، پایتخت نیز پرواز می‌کنند و این امر سبب شده است که موقعیت اوکراین در جنگ تجاوزگرانه روسیه بهبود یابد.

۱۰ کشته در حمله به بیمارستان اوکراینی

اما حملات روسیه به ویژه با پهپادهای ایران نیز رو به افزایش است. در حمله روسیه به یک بیمارستان در شهر مرزی سومه در اوکراین ۱۰ نفر کشته شدند. وزیر کشور اوکراین گفته است که این بیمارستان روز شنبه ۲۸ سپتامبر دو بار بمباران شد.

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، روسیه را به “جنگ علیه بیمارستان‌ها” متهم کرد. در حملات دیگری که روز یکشنبه ۲۹ سپتامبر در شهر بزرگ زاپوریژیا در جنوب اوکراین رخ داد، چندین نفر زخمی شدند.

کشته شدن یک قاضی اوکراینی در حمله پهپادی روسیه

در حمله پهپادی روسیه، یک قاضی دادگاه عالی اوکراین نیز کشته شد. این قاضی ۶۱ ساله به نام لئونید لوبویکو، زمانی که پهپادی به خودروی شخصی او در حومه شهر خارکیف برخورد کرد، جان خود را از دست داد.

به گزارش فرمانده نظامی منطقه‌، لوبویکو در حال توزیع کمک‌های انسانی در منطقه بود. دادگاه عالی اوکراین نیز در فیسبوک، مرگ او را تأیید کرده و به خانواده او تسلیت گفته است.

زلنسکی: روسیه با پهپادهای ساخت ایران حمله کرد

زلنسکی اعلام کرد که بیمارستان شهر سومه که نزدیک منطقه کورسک روسیه قرار دارد، توسط پهپادهای ساخت ایران موسوم به شاهد مورد حمله قرار گرفت. او گفت: «هر کسی که درباره این جنگ صحبت می‌کند، باید توجه کند که روسیه چه اهدافی را مورد حمله قرار می‌دهد. آنها علیه بیمارستان‌ها، تأسیسات غیرنظامی و جان انسان‌ها جنگ به راه انداخته‌اند.»

دنیس شمیهال، نخست‌وزیر اوکراین هم این حمله را “دلیلی دیگر بر جنایات جنگی روسیه” خواند.

امیدواری زلنسکی به نشست رامشتاین

زلنسکی پس از ارائه “طرح پیروزی” خود در آمریکا، قصد دارد مراحل بعدی آن را در نشست آتی اوکراین در رامشتاین آلمان، مورد بحث قرار دهد.

او در سخنرانی ویدئویی شبانه خود که در پلتفرم اکس (توییتر سابق) منتشر شد، گفت: «من طرح پیروزی را ارائه دادم و توافق کردیم که به زودی گام‌های بعدی را با متحدانمان در آلمان و در قالب نشست رامشتاین مورد بحث قرار دهیم. اکتبر زمان تصمیم‌گیری است.»

قرار است جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در اواسط اکتبر به آلمان سفر کند و در تاریخ ۱۲ اکتبر، نشستی با سران و مقامات دولتی گروه تماس اوکراین برگزار کند. این گروه شامل حدود ۵۰ کشور است.

رئیس‌جمهور اوکراین در ماه‌های اخیر از متحدان غربی خود خواسته است که اجازه دهند با سلاح‌های دوربرد که توسط غرب تأمین شده‌اند، اهدافی در داخل خاک روسیه را نیز هدف قرار دهند. اما شرکای غربی تاکنون این درخواست را رد کرده‌اند.

زلنسکی می‌گوید “تنها قدرت و فشار می‌تواند روسیه را به صلح وادار کند”.

اولاف شولتس، صدراعظم آلمان بار دیگر اعلام کرد که آلمان موشک‌های کروز به اوکراین نخواهد فرستاد.

هشدار لاوروف به اروپا

در این میان سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در مجمع عمومی سازمان ملل به متحدان اروپایی اوکراین هشدار داد که به دنبال تقابل و رویارویی با مسکو نباشند.

لاوروف اظهار داشت: «غرب امیدوار است که روسیه را با کمک رژیم غیرقانونی نئونازی در کی‌یف شکست دهد، اما آنها در حال آماده‌کردن اروپا برای شرکت در یک “ماجراجویی خودکشی” هستند.»

روز یکشنبه، دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین در تلویزیون دولتی اعلام کرد که تغییر دکترین هسته‌ای روسیه “آماده شده و در حال نهایی شدن است”.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه اخیرا در جلسه‌ای که از تلویزیون دولتی پخش شد، ابراز داشت “در نسخه به‌روز شده سند دکترین هسته‌ای پیشنهاد می‌شود که حمله به روسیه از سوی یک کشور غیرهسته‌ای، اما با مشارکت یا حمایت یک کشور دارای سلاح هسته‌ای، به‌عنوان حمله‌ای مشترک علیه روسیه در نظر گرفته شود”. پوتین در صحبت‌های خود به اوکراین که سلاح هسته‌ای ندارد و متحدان غربی آن مانند آمریکا، فرانسه و بریتانیا که دارای سلاح‌های هسته‌ای هستند اشاره کرده است.

ظریف: تصمیم برای واکنش ایران به اسرائیل به عهده رهبری است

محمدجواد ظریف می‌گوید که جمهوری اسلامی با تصمیم رهبری “در زمان مناسب” به حمله اسرائیل پاسخ خواهد داد. حزب‌الله لبنان کشته شدن فرمانده ارشدش “علی کرکی” را تأیید کرد. یک وزیر کابینه اسرائیل به جمهوری اسلامی هشدار جدی داد.محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیس جمهوری اسلامی، در حاشیه مراسم یادبود حسن نصرالله که در دفتر حزب‌الله لبنان در تهران برگزار شد،‌ در برابر خبرنگاران از شخصیت این رهبر کشته شده حزب‌الله تجلیل کرد.

به گزارش سایت انتخاب، ظریف گفت که حسن نصرالله “به هدف خودش رسید و به جایگاه عالی که همواره منتظرش بود دست پیدا کرد و به یاران شهیدش پیوست”. از نظر ظریف مقاومت مردم منطقه علیه اسرائیل ادامه دارد و “در لبنان هم همین گونه خواهد بود”.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

معاون راهبردی مسعود پزشکیان همچنین خاطرنشان کرد که واکنش ایران “در زمان مناسب و به انتخاب ایران” در برابر اسرائیل صورت خواهد گرفت و “در سطح رهبری و در سطح عالی آن حتماً تصمیم‌گیری خواهد شد”.

حزب‌الله کشته شدن “علی کرکی” را تأیید کرد

حزب‌الله لبنان با انتشار بیانیه‌ای کشته شدن “علی کرکی” معروف به حاج ابوالفضل از فرماندهان جهادی ارشد خود در حمله اسرائیل به منطقه ضاحیه در جنوب بیروت را تأیید کرد.

به گزارش ایسنا، حزب‌الله اعلام کرد که علی کرکی نیز در جریان حمله اسرائیل به محله “حاره حریک” و همراه با سید حسن نصرالله، دبیرکل این جنبش کشته شده است.

بیشتر بخوانید: هشدار نتانیاهو به ایران؛ “کشتن نصرالله تسویه حساب بود”

این بیانیه می‌افزاید که “حاج ابوالفضل” از زمان حملات اسرائیل در سال ۱۹۸۲ رهبری “مجاهدین مقاومت اسلامی” در جنوب را بر عهده گرفت و رهبری و شرکت در تمامی درگیری‌ها با اسرائیل را برعهده داشته است.

آنطور که در این بیانیه آمده، علی کرکی از هشتم اکتبر ۲۰۲۳، یعنی یک روز پس از حمله تروریستی حماس به خاک اسرائیل، تا زمان کشته شدنش، مسئولیت رهبری و فرماندهی جبهه جنوب را با تمامی محورها و یگان‌های آن بر عهده داشته است.

جسد نصرالله بیرون کشیده شد؛ بدون هر گونه جراحت

خبرگزاری رویترز از قول دو منبع نوشت که جسد حسن نصرالله از محل حمله در ضاحیه بیروت بیرون کشیده شده است.

به گزارش انتخاب، این دو منبع به رویترز گفته‌اند که جسد نصرالله هیچ اثری از جراحت ندارد و به نظر می‌رسد علت مرگ شدت انفجار بوده است.

هشدار وزیر کابینه نتانیاهو به جمهوری اسلامی

میکی زوهار، وزیر فرهنگ اسرائیل و هم‌حزبی بنیامین نتانیاهو، گفته است که “اگر ایران جرأت کند و جبهه جنگ با اسرائیل را بگشاید، پاسخ سختی در انتظارش خواهد بود.”

زوهار روز یک‌شنبه ۲۹ سپتامبر (۸ مهرماه) به روزنامه “یدیعوت آخرونوت” گفت که اسرائیل در ضربه زدن به رهبران، فرماندهان و هر مهره دیگری در گروه‌های تروریستی “پایش را از روی گاز برنمی‌دارد و ترمز را نمی‌کشد.”

بیشتر بخوانید: خبرگاه؛ “خروج چند صد هزار نفری اتباع خارجی از ایران”

این وزیر هم‌حزبی نخست‌وزیر نتانیاهو اظهار داشت: «به ایران توصیه می‌کنم تا دست روی اسرائیل بلند نکند، اما اگر جرأت کند جبهه‌ای علیه اسرائیل باز کند، با واکنش شدید روبه‌رو خواهد شد و مجبورش می‌کنیم چنان بهای سنگینی بپردازد که برایش غیرقابل تصور و سخت خواهد بود؛ و اسرائیل با اقدامات خود در طول یک سال گذشته این امر را ثابت کرده است.»

بیشتر بخوانید: عراقچی: کشته‌شدن سردار نیلفروشان در بیروت بی‌پاسخ نمی‌ماند

میکی زوهار افزود: «ایران باید درک کند که این رژیم تهران بود که آغازگر و تأمین‌کننده مالی تروریسم علیه اسرائیل بوده و ما در حال دفاع از خود هستیم.»

بنیامین نتانیاهو نیز در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل ساعتی پیش از عملیات کشورش برای کشتن حسن نصرالله، به جمهوری اسلامی هشدار مستقیم داده و گفته بود: «حرفم خطاب به رژیم آیت‌‌الله‌ها این است: هر کسی که به ما حمله کند، به او حمله می‌کنیم. هیچ‌جا در ایران یا در خاورمیانه وجود ندارد که دستان بلند اسرائیل به آن نرسد.»

سفر وزیر خارجه فرانسه به لبنان

وزیر خارجه فرانسه روز یکشنبه ۲۹ سپتامبر (۸ مهرماه) به لبنان سفر خواهد کرد؛ با این نگرانی که منطقه ممکن است به سوی یک جنگ فراگیر حرکت کند.

بیشتر بخوانید: مجموعه مطالب درباره جنگ در خاورمیانه

به گزارش خبرگزاری فرانسه، وزارت خارجه فرانسه در بیانیه ای اعلام کرد که ژان نوئل بارو به زودی از پاریس پرواز خواهد کرد و عصر یک‌شنبه به منظور “تبادل نظر با مقامات محلی و اعلام حمایت فرانسه، به ویژه با کمک‌های بشردوستانه” وارد لبنان می‌شود.

این سفر در حالی صورت می‌گیرد که اسرائیل به حملات هوایی خود به مواضع حزب‌الله لبنان که تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران است، ادامه می‌دهد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

بارو روز شنبه با نجیب میقاتی، نخست‌وزیر لبنان گفت‌وگو کرده و گفته بود که پاریس خواستار “توقف فوری حملات اسرائیل در لبنان” است و تأکید کرده که وزارت خارجه فرانسه “با هرگونه عملیات زمینی” مخالف است.

فرانسه همچنین از دیگر بازیگران این درگیری، به ویژه حزب‌الله و جمهوری اسلامی خواسته است که از هرگونه اقدامی که می‌تواند منجر به بی‌ثباتی بیشتر و آتش‌‌افروزی منطقه‌ای شود، اجتناب کنند.

انتقاد از سخنان پاپ در مورد نقش زن در خانواده و جامعه

اظهارات پاپ فرانسیس در یک دانشگاه کاتولیک در بلژیک در مورد نقش زن با انتقادهای زیاد روبه‌رو شده است. او از جمله زنان را “پذیرنده بارور و نماد رسیدگی و تسلیم” نامید. این اظهارات اعتراض رئیس این دانشگاه را به همراه داشت.پاپ فرانسس، رهبر کاتولیک‌های جهان، با حضور در مراسم ششصدمین سالگرد تأسیس دانشگاه “لوون” (UC Louvain) بلژیک نطقی ایراد کرد.

پاپ در سخنان خود به نقش زن در خانواده، جامعه و کلیسا پرداخت و گفت: «زن یک پذیرنده باور، نماد رسیدگی و تسلیم‌شونده زنده است.»

او افزود: «زشت است وقتی زن خود را به مرد تبدیل کند… زن، زن است، و همین مهم است.»

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

این اظهارات پاپ، انتقادهایی را از سوی دانشگاه کاتولیک لوون والونیا به دنبال داشت.

این دانشگاه در بیانیه‌ای گفته است: «دانشگاه لوون عدم توافق و مخالفت خود را در قبال اظهارات و موضع پاپ فرانسیس در مورد نقش زن در کلیسا و جامعه را بیان می‌دارد.»

این بیانیه همچنین می‌افزاید: «همه انسان‌ها باید بتوانند در این دانشگاه و در جامعه خود را شکوفا کنند، آن‌هم صرف‌نظر از منشاء و تبار، جنسیت و یا گرایش‌های جنسیتی خود؛ و کلیسا نیز باید همین مسیر را طی کند.»

رئیس دانشگاه: مردان نیز می‌توانند به امور خانواده رسیدگی کنند

دانشگاه لوون همچنین در این بیانیه تاکید کرده است که “تنها می‌تواند عدم توافق خود را با این موضع جبرگرایانه و فروکاهنده” ابراز کند.

فرانسواز اسمتس (Françoise Smets)، رئیس این دانشگاه، در این رابطه به خبرگزاری آلمان گفت: «این یک واقعیت است که مردان هم می‌توانند در امور خانواده مشارکت کنند اما زنان باید در موقعیتی باشند که فراتر از رسیدگی به خانواده، مسئولیتی دیگری نیز بر عهده بگیرند.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

پاپ فرانسیس تا روز یکشنبه ۲۹ سپتامبر (۸ مهرماه) در بلژیک خواهد بود. هزاران نفر از او در “لوون لا نوو” همانند روز پیش از آن در “فلمیش لیون” استقبال کردند. انتظار می‌رود که اقامت چند روزه او در بلژیک با یک مراسم نیایش در یک استادیوم با حضور ۴۰هزار نفر به پایان برسد.

عراقچی: کشته‌شدن سردار نیلفروشان در بیروت بی‌پاسخ نمی‌ماند

عراقچی، وزیر خارجه ایران تهدید کرد کشته‌شدن عباس نیلفروشان، فرماند سپاه قدس در لبنان بی‌پاسخ نخواهد ماند. ارتش اسرائیل از کشته‌شدن یک فرمانده ارشد دیگر حزب‌الله خبر داد. اسرائیل برای کشتن نصرالله از۸۰ تن بمب استفاده کرد.عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، روز یکشنبه ۸ مهر (۲۹ سپتامبر) در پیامی به مناسبت کشته‌شدن سردار عباس نیلفروشان، فرمانده سپاه قدس در لبنان تهدید کرد بی‌تردید این “جنایت هولناک هرگز بی‌پاسخ نمی‌ماند و دستگاه دیپلماسی نیز تمامی ظرفیت‌های سیاسی، دیپلماتیک، حقوقی و بین‌المللی را برای پیگرد جنایتکاران و حامیان آنها به کار می‌گیرد”.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

عباس نیلفروشان، معاون عملیات سپاه پاسداران، روز جمعه ۶ مهر در حمله هوایی اسرائیل به منطقه ضاحیه در حومه جنوبی بیروت، به همراه حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان، کشته شد.

روابط عمومی سپاه پاسداران روز یکشنبه ۸ مهر با انتشار بیانیه‌ای کشته شدن نیلفروشان را بعد از دو روز تأیید و از او به عنوان “مستشار سپاه در لبنان” یاد کرد.

وزارت خزانه‌داری و وزارت خارجه آمریکا در اقدامی مشترک، سردار نیلفروشان را در اکتبر ۲۰۲۲ به دلیل سرکوب اعتراضات در ایران تحریم کرده بودند.

کشته‌شدن جانشین احتمالی حسن نصرالله

ارتش اسرائیل روز یکشنبه ۲۹ سپتامبر (۸ مهر) اعلام کرد که در یک حمله هوایی نبیل قاووق، یک مقام بلندپایه دیگر حزب‌الله که احتمال داده می‌شد به جانشینی حسن نصرالله برگزیده شود را کشته است.

طبق داده‌های ارتش اسرائیل نبیل قاووق، معاون رئیس شورای مرکزی حزب‌الله، روز شنبه ۷ مهر یک روز پس از کشته‌شدن حسن نصرالله در یک حمله هوایی کشته شده است. حزب‌الله لبنان هنوز به این خبر واکنشی نشان نداده است.

نبیل قاووق، از اعضای ارشد کادر رهبری حزب‌الله، فرمانده یگان امنیتی ضد جاسوسی و ضد اطلاعات در شورای رهبری حزب‌الله شناخته می‌شود.

در پی کشته شدن حسن نصرالله در حمله هوایی اسرائیل به مقر فرماندهی اصلی حزب‌الله در ضاحیه، تحلیل‌گران و رسانه‌های اسرائیل از نبیل قاووق و هاشم صفی‌الدین به عنوان دو فردی که ممکن است جانشین نصرالله در مقام دبیرکلی حزب‌الله شوند، یاد کردند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در هفته‌های اخیر، چندین فرمانده ارشد حزب‌الله در حملات اسرائیل کشته شده‌اند. اعضای حزب‌الله همچنین هدف حمله‌ای پیچیده به دستگاه‌های پیجر و بی‌سیم خود قرار گرفتند. حزب‌الله در واکنش به حملات اسرائیل همچنان به شلیک صدها موشک به شمال اسرائیل ادامه داد اما بیشتر آن‌ها ره‌گیری شده و یا در مناطق غیرمسکونی فرود آمده‌اند.

اسرائیل برای کشتن نصرالله از ۸۰ تن بمب استفاده کرد

در این بین جزئیات بیشتری از عملیات ارتش اسرائیل در ارتباط با کشتن رهبر حزب‌الله متشر شده است.

نیروی هوایی اسرائیل برای کشتن حسن نصرالله بیش از ۸۰ تن بمب سنگرشکن استفاده کرده است. این بمب‌ها توسط دست‌کم ۱۰ هواپیمای جنگی بر فراز مقر زیرزمینی شبه‌نظامیان شیعه در جنوب بیروت پرتاب شده‌اند و دیوارهای ضخیم مقر حزب‌الله را تخریب کرده‌اند.

برنامه جهانی غذا کمک‌ها در لبنان را گسترش می‌دهد

برنامه جهانی غذا (WFP) به دلیل تشدید درگیری بین اسرائیل و شبه‌نظامیان حزب‌الله شیعه، یک عملیات امدادرسانی فوری را برای تأمین غذای ۶۶ هزار نفر آغاز کرده است.

به گفته این سازمان تیم‌های برنامه جهانی غذا، وعده‌های غذایی گرم، بسته‌های غذایی و نان را بین افرادی که در پناهگاه‌ها قرار دارند، توزیع کرده‌اند.

کورینه فلایشر مدیر منطقه‌ای برنامه جهانی غذا می‌گوید “لبنان دیگر توان تحمل جنگی دیگر را ندارد”. او تاکید کرد که این سازمان برای ارائه کمک‌های بشردوستانه و امدادی تا پایان سال به ۱۰۵ میلیون دلار نیاز دارد.

ترامپ با حمله به هریس او را “ناتوان ذهنی” خواند

دونالد ترامپ در جریان یک سخنرانی انتخاباتی در ایالت ویسکانسین رقیب خود از حزب دموکرات را “ناتوان ذهنی” توصیف کرد. او بار دیگر ادعاهای خود در مورد مهاجران غیرقانونی را تکرار کرده و آنها را “حیوان” خواند.دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا که در تلاش برای ورود مجدد به کاخ سفید است، بار دیگر از الفاظی تند برای توصیف رقیب دموکرات خود، کامالا هریس استفاده کرد و او را “ناتوان ذهنی” خواند. ترامپ که روز شنبه ۲۸ سپتامبر در جریان کارزار انتخاباتی‌اش در شهری کوچک در ایالت ویسکانسین در جمع هوادارانش سخنرانی می‌کرد، در اشاره به سیاست‌های هریس در رابطه با موضوع مهاجرت گفت: «جو بایدن از نظر ذهنی ناتوان شده است. کامالا به این شکل متولد شده است. اگر فکرش را بکنید، تنها یک ناتوان ذهنی می‌تواند اجازه دهد که این اتفاق برای کشورمان بیافتد.»

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

ترامپ ادامه داد ساکنان شهرهای کوچک در آمریکا “از مهاجران می‌ترسند.” او بار دیگر با تکرار ادعاها و اتهامات پیشین‌اش گفت مهاجران غیرقانونی “به مردم در ایالات متحده تجاوز می‌کنند، دست به غارت و دزدی می‌زنند و آدم می‌کشند.” ترامپ مهاجران غیرقانونی را “حیوان” خطاب کرده و مدعی شد آنها مشاغل و فرصت‌های شغلی را می‌دزدند و خطاب به حاضران ادامه داد: «آنها درون آشپزخانه‌تان می‌آیند و گلوی‌تان را می‌بُرند.»

نامزد جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی آمریکا پیش‌تر در مناظره تلویزیونی خود با کامالا هریس نیز مدعی شده بود که مهاجران غیرقانونی اهل هائیتی حیوانات خانگی ساکنان شهر اسپرینگفیلد را “می‌دزدند و می‌خورند.” البته مجری مناظره در همان لحظه ادعاهای ترامپ را با استناد به اظهارات شهردار اسپرینگفیلد نادرست و فاقد صحت خواند.

به نظر می‌رسد حمله ترامپ به رقیبش واکنشی به بازدید هریس از مرز آمریکا با مکزیک بوده است که یک روز پیش‌ از سخنرانی او انجام گرفت. هریس در سفری به ایالت آریزونا با اعلام محدودیت‌های سخت‌تر در پذیرش مهاجران گفت ایالات متحده “وظیفه دارد در مرزها قانون تعیین کند و آنها را به اجرا درآورد.” او تأکید کرد این مسئولیت را “بسیار جدی” می‌گیرد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

از نگاه جمهوری‌خواهان سیاست‌های مهاجرتی، نقطه ضعفی در کارنامه هریس به عنوان معاون رئیس‌جمهور آمریکا در چهار سال گذشته بوده است. بسیاری از رأی‌دهندگان آمریکایی می‌گویند در موضوع مهاجرت که یکی از موضوعات اصلی انتخابات ماه نوامبر به شمار می‌رود، به ترامپ بیش‌تر از هریس اعتماد دارند.

ترامپ در سخنرانی خود حتی از شبکه تلویزیونی “فاکس نیوز” به دلیل پوشش‌دهی خبر سفر هریس به آریزونا انتقاد کرد و گفت: «آنها نباید اجازه‌ می‌داشتند که در این باره گزارش بدهند.»

کامالا هریس در واکنش به انتقادات شدید ترامپ، او را “دروغگو” خواند. او روز شنبه ۲۸ سپتامبر در یک همایش جمع‌آوری کمک‌های مالی در سانفراسیسکو گفت: «در این انتخابات دو دیدگاه بسیار متفاوت برای کشورمان مطرح هستند و ما این تضاد را در سفرهای انتخاباتی مشاهده می‌کنیم.»

نظرسنجی‌ها در آمریکا نشان می‌دهند که دو رقیب جمهوری‌خواه و دموکرات، رقابتی بسیار تنگاتنگ با یکدیگر دارند و به احتمال بسیار زیاد نتیجه انتخابات به آرای ایالت موسوم به “چرخشی” بستگی خواهد داشت. ایالات چرخشی که هفت ایالت را شامل می‌شوند به شدت در کارزارهای انتخاباتی ریاست‌جمهوری آمریکا اهمیت دارند. در این ایالت‌ها هیچ‌کدام از دو حزب اصلی برتری ندارند و رأی‌دهندگان از هیچ نامزدی به طور مشخص و قاطع حمایت نمی‌کنند.