Previous Next

تأمین مهمات تانک‌های “گپارد” آلمانی توسط نروژ برای اوکراین

آلمان در ماه ژوئیه نخستین محموله تانک‌های “گپارد” را به اوکراین تحویل می‌دهد. تا کنون تحویل این تانک‌ها به کی‌یف با مشکل کمبود مهمات روبرو بود، اما حال گزارش شده با همکاری یک شرکت نروژی این مشکل از میان رفته است.سایت خبری “اشپیگل” گزارش داده دولت آلمان پس از چندین هفته پیگیری و تلاش موفق به یافتن یک تولید‌کننده تسلیحات نظامی در نروژ شده که می‌تواند مهمات اضافی مورد نیاز برای تانک‌های ضدهوایی “گپارد” را تأمین کند. تاکنون تأمین مهمات، معضلی اساسی در تحویل این تانک‌ها به اوکراین به شمار می‌رفت زیرا در حال حاضر تنها کمتر از ۶۰ هزار گلوله ویژه توپ خودکار ۳۵ میلی‌متری این سیستم دفاعی موجود می‌باشد.

حال با کمک شرکت نروژی قرار است تولید مهمات برای تانک‌های گپارد به سرعت آغاز شوند. اشپیگل روز شنبه (۱۸ تیر/ ۹ ژوئیه) به نقل از محافل دولتی آلمان گزارش داد مهمات تولیدی این شرکت نروژی در هفته جاری در یکی از محوطه‌‌های تمرینی ارتش آلمان آزمایش خواهند شد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

آلمان در ماه ژوئیه ۳۰ فروند تانک گپارد را به کی‌یف تحویل می‌دهد. این تانک‌ها قرار است برای حفاظت از شهرها و زیرساخت‌های حیاتی به کار گرفته شوند. حزب سبزهای آلمان از تلاش دولت در راستای یافتن راه‌حلی در تأمین مهمات تانک‌های گپارد قدردانی کرده است.

در همین حال اشپیگل گزارش داده دولت آلمان در حال حاضر در تلاش است تا تحویل مهمات را برای سیستم‌های توپخانه‌ای طراحی روسیه که در حال حاضر در اوکراین استفاده می‌شوند، سازماندهی کند. در همین راستا شرکت‌های تسلیحاتی آلمان یک کارخانه در رومانی را که پیش‌تر تعطیل شده بود، مجددا راه‌اندازی کرده‌اند. در این کارخانه تاکنون مقادیر زیادی مهمات ۱۵۲ میلی‌متری تولید شده‌اند.
به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

رئیس‌جمهوری اوکراین اخیرا چندین بار تأکید کرده بود سربازان ارتش این کشور نیاز فوری به مهمات توپخانه‌ای جدید دارند تا بتوانند به مقاومت در برابر ارتش روسیه ادامه دهند.

تانک‌های گپارد در دهه ۱۹۷۰ تولید و توسعه داده شدند و تا پیش از سال ۲۰۱۰ یکی از دو ستون اصلی نیروی ضدهوایی ارتش آلمان به شمار می‌رفتند. این تانک‌ها که مجهز به دو توپ خودکار ۳۵ میلی‌متری هستند، در حفاظت از نیروهای زمینی در مقابل هواپیماها و هلی‌کوپترهایی که قادر به پرواز در ارتفاع پایین هستند و همچنین در درگیری‌های زمینی به کار گرفته می‌شوند.

برگزاری انتخابات ژاپن دو روز پس از ترور شینزو آبه

رای‌دهندگان ژاپنی دو روز بعد از ترور شینزو آبه، نخست وزیر سابق این کشور در انتخابات میان دوره‌ای مجلس علیا به پای صندوق‌های رای رفتند. نیمی از ۲۴۸ کرسی مجلس مشاوران ژاپن هر سه سال یکبار تغییر می‌کند.رای‌دهندگان ژاپنی روز یکشنبه ۱۰ ژوئیه برای شرکت در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس علیا به پای صندوق‌های رای رفتند. این انتخابات توازن قوا را در ژاپن تغییر نمی‌دهد با این حال آزمونی برای دولت فومیو کیشیدا، نخست‌وزیر ژاپن تلقی می‌شود.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

بر اساس نظرسنجی‌ها نخست‌وزیر ژاپن می‌تواند روی یک پیروزی آشکار برای ادامه ائتلاف حزب لیبرال دموکرات خود و حزب متحدش کومیتو حساب کند. تاکنون هر دو حزب اکثریت را در مجلس علیا و همچنین در مجلس نمایندگان داشتند. شعبه‌های رای‌گیری در ساعت ۱۳ به وقت محلی بسته می‌شوند. آبه یکی از حامیان دولت کنونی ژاپن بود.

تمرکز کارزار انتخاباتی افزایش قیمت‌ها در پی جنگ اوکراین، به ویژه انرژی و مواد غذایی بوده است. حزب حاکم لیبرال دموکرات قصد دارد بودجه نظامی کشور را افزایش دهد.

انتخابات ژاپن تحت‌الشعاع ترور شینزو آبه، نخست‌وزیر سابق قرار گرفته است. آبه روز جمعه ۸ ژوئیه در جریان یک گردهمایی تبلیغاتی در شهر نارا واقع در غرب کشور به ضرب گلوله کشته شد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

کارزار انتخاباتی بعد از انتشار خبر ترور آبه از سوی احزاب مختلف به حال تعلیق درآمد اما روز شنبه ۹ ژوئیه از سر گرفته شد.

زلنسکی سفیر اوکراین در آلمان را برکنار کرد

رئیس‌جمهور اوکراین برکناری آندری ملنیک را “رویه دیپلماتیک” خوانده است. اظهارات اخیر ملنیک در دفاع از رهبر ملی‌گرایان اوکراین که در جنگ جهانی دوم با نازی‌ها همکاری کرده بود، به شدت جنجال ‌‌آفرید.https://www.tagesschau.de/ausland/melnyk-botschafter-ukraine-101.html

آندری ملنیک، سفیر اوکراین در آلمان، طی فرمانی از سوی ولودمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، از سمت خود برکنار شد. علاوه بر ملنیک، سفرای اوکراین در نروژ‌، جمهوری چک، مجارستان و هند نیز از سمت‌های خود کنار گذاشته شده‌اند. در فرمانی که زلنسکی به همین منظور صادر کرده، به علت برکناری این سفرا از سمت‌هایشان اشاره‌ای نشده است.

رئیس‌جمهور اوکراین در پیام ویدیویی روزانه خود بدون اشاره به نام این سفرا، برکناری آنان را در چارچوب “رویه‌ دیپلماتیک” خواند. با این حال مشخص نیست آیا این سفرا پس از اخراج از سمت خود، در دیگر مناصب ارشد دولتی در کی‌یف یا نقاط دیگر به خدمت گمارده خواهند شد یا خیر.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

به گزارش سایت خبری “تاگس شاو” سفارت اوکراین در برلین حاضر به اظهارنظر در رابطه با اخراج آندری ملنیک نشده است. در همین حال رسانه‌های چک گزارش کرده‌اند یک سخنگوی سفارت اوکراین در پراگ از تغییر برنامه‌ریزی شده چندین سفیر خبر داده است.

سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان در پاسخ به پرسش تاگس‌شاو در رابطه با اخراج ملنیک از آلمان اظهار داشته‌، برکناری سفیر اوکراین در برلین هنوز به وزارت امور خارجه آلمان اطلاع داده نشده است.

انتقادات تند و تیز سفیر به زبان فصیح آلمانی

آندری ملنیک ژانویه ۲۰۱۵ به عنوان سفیر اوکراین در آلمان شروع به کار کرد. سفرای خارجی غالبا در کشور میزبان کوشش می‌کنند فعالیت‌های خود را بدور از جنجال و در سکوت پیش ببرند و منافع کشورشان را با احتیاط نمایندگی کنند اما آندری ملنیک دقیقا برعکس این رویه معمول عمل می‌کرد.

این دیپلمات ۴۶ ساله که به زبان آلمانی تسلط کامل دارد، در ماه‌های گذشته بارها در سخنانی تند و تیز و اظهاراتی جنجالی، خواستار حمایت آلمان از اوکراین و ارسال تسلیحات و تجهیزات نظامی به کشورش شده بود. ملنیک اولاف شولتس، صدراعظم آلمان و دیگر وزرای کابینه او را متهم کرده بود که در تحویل سلاح به اوکراین بسیار مردد و با تأخیر عمل می‌کنند. انتقادات ملنیک واکنش‌های منفی محافل دولتی در آلمان را به همراه داشت و موجب شده بود تا او در نظر دست‌اندرکاران دولت ائتلافی آلمان به چهره‌ای نه چندان خوشایند بدل شود.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

پس از مخالفت اوکراین با سفر رئیس‌جمهور آلمان به کی‌یف که منجر به لغو سفر صدراعظم آلمان به اوکراین شد، ملنیک پا را فراتر از حد مجاز گذاشته و شولتس را “سوسیسی آزرده‌خاطر” (به معنای زودرنج) خطاب کرده بود. او بعدا به خاطر این حرف توهین‌آمیز خود عذرخواهی کرد.

ملنیک در مصاحبه‌ای با روزنامه آلمانی “تاگس اشپیگل” والتر اشتاین‌مایر، رئیس‌جمهور آلمان را به نزدیکی بیش از حد با روسیه متهم کرده بود و در مصاحبه‌ای با “اشپیگل” نیز کلمه‌ای توهین‌آمیز نسبت به میشائیل روت، رئیس کمیته روابط خارجی آلمان به زبان آورده بود.

اظهارات جنجالی در دفاع از استپان باندرا

با این حال در هفته‌های گذشته ملنیک به دلیل اظهاراتش در مورد استپان باندرا، مورد انتقاد شدید قرار گرفت. باندرا رهبر شاخه رادیکال سازمان ملی‌گرایان اوکراین در جنگ جهانی دوم بود. پارتیزان‌های ملی‌گرا از غرب اوکراین به رهبری باندرا پیش از پایان جنگ جهانی دوم به یکی از متحدان آلمان نازی تبدیل شدند و مسئول اخراج قومیتی در سال ۱۹۴۳ بودند که طی آن ده‌ها هزار شهروند غیرنظامی لهستانی و یهودی به قتل رسیدند.

ملنیک در مصاحبه‌ای با یک روزنامه‌نگار آلمانی این واقعیت تاریخی را که باندرا قاتل دسته‌جمعی یهودیان و لهستانی‌ها بود، انکار کرده و مدعی شده بود اتحاد جماهیر شوروی عمدا از این “میهن‌گرای” اوکراینی چهره‌ای شیطانی تصویر کرده است.

پس از بیان این اظهارات، سفارت اسرائیل در آلمان آندری ملنیک را به “تحریف حقایق تاریخی، کم‌اهمیت جلوه‌دادن هولوکاست و توهین به کسانی که توسط باندرا و افراد او به قتل رسیدند”، متهم کرد. لهستان نیز این سخنان ملنیک را شدیدا محکوم کرد.

وزارت امور خارجه اوکراین نیز از این سخنان جنجالی ملنیک فاصله گرفت.

ملنیک پس از سکوت چندین روزه، اتهامات وارده به خود را رد کرده و در توییتر نوشت: «هر کسی که من را می‌شناسد، می‌داند: من همیشه با شدیدترین وجه ممکن هولوکاست را محکوم کرده‌ام.»

آندری ملنیک پیش از آنکه مسئولیت سفارت اوکراین در برلین را بر عهده بگیرد، سفیر اوکراین در اتریش بود و مدتی نیز کنسولگری اوکراین در هامبورگ را اداره می‌کرد. او همچنین سمت‌های مختلفی را در نهاد ریاست‌جمهوری و وزارت خارجه اوکراین بر عهده داشته است.

روزنامه آلمانی “بیلد” هفته گذشته از احتمال برکناری ملنیک خبر داده و نوشته بود او احتمالا به کی‌یف بازگشته و معاون وزیر خارجه اوکراین خواهد شد. ملنیک تا کنون نسبت به خبر برکناری خود واکنشی نشان نداده است.

رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر سریلانکا استعفا کردند

پس از اشغال کاخ ریاست‌جمهوری و به آتش‌کشیدن دفتر نخست‌وزیری، گوتابایا راجاپاسکا، رئیس‌جمهور و همچنین رانیل ویکرماسینگه، نخست‌وزیر سریلانکا اعلام کردند روز ۱۳ ژوئیه (۲۲ تیر) از سمت‌های خود کناره‌گیری می‌کنند.وضعیت دشوار معیشتی در پی بحران‌اقتصادی در سریلانکا ده‌ها هزار معترض خشمگین را به خیابان‌های کلمبو، بزرگترین شهر سریلانکا، کشاند. معترضان روز شنبه ۱۹ تیر (۹ ژوئیه) به مقر و همچنین دفتر ریاست‌جمهوری هجوم برده و خواستار استعفای رئیس‌جمهور شدند. ویدیوهای منتشره در شبکه‌های اجتماعی و کانال‌های خبری نشان می‌دهند شماری از معترضان حتی در استخر واقع در اقامتگاه ریاست‌جمهوری آب‌تنی کردند.

گروهی دیگر نیز به اقامتگاه خصوصی نخست‌وزیر رفته و آنجا را به آتش کشیدند. بنا بر گزارش‌ها سربازان محافظ برای ممانعت از هجوم معترضان تیر هوایی شلیک کردند.

گوتابایا راجاپاسکا، رئیس‌جمهور و رانیل ویکرماسینگه، نخست‌وزیر سریلانکا به هنگام حمله مردم خشمگین در این مکان‌ها نبودند. آنها هر دو اعلام کردند روز چهارشنبه ۲۲ تیر (۱۳ ژوئیه) از سمت‌های خود کناره‌گیری خواهند کرد. یک سخنگوی پارلمان به رسانه‌ها گفت رئیس‌جمهور برای اطمینان از انتقال منظم قدرت به زمان نیاز دارد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

به گزارش خبرگزاری فرانسه نیروهای امنیتی اندکی پیش از حمله مردم به اقامتگاه ریاست‌جمهوری، گوتابایا راجاپاسکا را به مکانی امن منتقل کردند. گفته شده است او پس از فرار از محل اقامت خود به یک کشتی نیروی دریایی که به سمت آب‌های سرزمینی در جنوب سریلانکا در حرکت بوده، منتقل شده است.

سریلانکا از چندین ماه پیش شاهد تظاهرات و تجمع‌‌های اعتراضی بوده که بعضی از آنها نیز با خشونت همراه بوده‌اند. کاهش شدید ارزش پول ملی و گران ‌شدن مایحتاج روزمره موجب شده تا این کشور در حال حاضر در بحبوحه سخت‌ترین بحران اقتصادی خود بسر ‌برد که در چند دهه اخیر بی‌سابقه بوده است. مردم همچنین رئیس‌جمهور را به سوءمدیریت متهم می‌کنند. رکود گردشگری ناشی از همه‌‌گیری کرونا نیز ضربات اقتصادی سنگینی را به کشور وارد کرده است.

هرچند دولت سریلانکا به مردم وعده اصلاحات داده بود، اما با این حال این وعده‌ها نیز نتوانست موجب فروکش کردن شعله‌های خشم معترضان شود.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

دولت سریلانکا به دلیل بحران اقتصادی قادر به تأمین و واردات کالاهای اساسی نظیر مواد غذایی، سوخت و دارو نبوده است. مقامات این کشور اخیرا از صندوق بین‌المللی پول و چند کشور نظیر روسیه، هند و چین درخواست کمک کردند. یک نهاد وابسته به سازمان ملل در ماه ژوئن هشدار داده بود وضعیت وخیم اقتصادی می‌تواند بحران گرسنگی حاکم بر سریلانکا را تشدید کند.

در همین حال آمریکا نیز در پی وقایع پیش‌آمده، خواستار کاهش تنش‌ها در سریلانکا شده است. یک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز یکشنبه (۱۰ ژوئیه) گفت: «ما از این دولت یا هر دولت جدید منتخب قانون، می‌خواهیم هر چه سریعتر راه‌حل‌هایی را برای دستیابی ثبات بلندمدت اقتصادی یافته و اجرایی کند.» واشنگتن از پارلمان سریلانکا خواست تا خود را “نه وقف یک حزب سیاسی خاص، بلکه وقف رفاه ملت کند.”

اعتراض مدیران برلیناله به بازداشت محمد رسول‌اف

مدیریت فستیوال فیلم برلیناله در آلمان به بازداشت محمد رسول‌اف در ایران اعتراض کرد. برنده خرس طلایی ۲۰۲۰ و مصطفی آل‌ احمد، دو کارگردان سینمای ایران به “التهاب‌آفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه” متهم و سپس بازداشت شدند.مدیران جشنواره بین‌المللی فیلم برلین (برلیناله) با اعتراض به بازداشت محمد رسول‌اف و مصطفی آل‌ احمد خواستار آزادی این دو سینماگر ایران شدند.

ماریته ریسن‌بیک و کارلو چاتریان که به صورت مشترک مدیریت برلیناله را برعهده دارند به خبرگزاری آلمان گفته‌اند که زندانی شدن هنرمندان به دلیل تلاش‌های صلح‌آمیزشان علیه خشونت “بسیار تکان‌دهنده” است. آن‌ها از مقامات ایرانی خواستند که فورا این دو نفر را آزاد کنند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

از سوی دیگر مریم کیان‌ارثی، وکیل محمد رسول‌اف روز ۱۸ تیر (۹ ژوئیه) با انتشار توییتی اعلام کرد که موکلش جهت “اجرای محکومیت یک ساله” و “تفهیم اتهام جدید در خصوص بیانیه “تفنگت را زمین بگذار” بازداشت شده و در سلول انفرادی است.

خبرگزاری ایرنا روزجمعه ۱۷ تیر با اعلام خبر بازداشت محمد رسول‌اف و مصطفی آل‌ احمد نوشت: «این دو کارگردان که از مرتبطین با ضدانقلاب هستند، در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان اقدام به التهاب‌آفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بودند.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

به تاریخ و مکان بازداشت این دو نفر اشاره‌ای نشده است و تنها در خبری که خبرگزاری ایرنا منتشر کرده، آمده است: «هر دو کارگردان با حکم دستگاه قضایی بازداشت شدند.»

این دو فیلمساز به همراه بیش از ۱۰۰ سینماگر ایرانی اوایل خرداد سال جاری با انتشار بیانیه‌ای با عنوان “تفنگت را زمین بگذار” ضمن ابراز همدردی با مردم آبادان، مخالفت خود با “نظامیانی که تبدیل به عامل سرکوب مردم شده‌اند” را اعلام کردند.

این سینماگران در این بیانیه با انتقاد از برخورد قهرآمیز با معترضان و داغداران سانحه فروریختن برج متروپل از نظامیان خواسته بودند که سلاحشان را زمین بگذارند.

بر اثر فروریزش متروپل ده‌ها نفر کشته و زخمی شدند.

آژانس: ایران افزایش غنی‌سازی را در تاسیسات فردو آغاز کرد

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارشی اعلام کرده که ایران میزان غنی‌سازی اورانیوم را در تاسیسات زیرزمینی فردو بالا برده و سری جدید سانتریفیوژها را در این تاسیسات آماده فعالیت کرده است.رویترز روز شنبه ۹ ژوئیه (۱۸ تیر) اعلام کرد، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارشی برای کشورهای عضو که به رؤیت این خبرگزاری رسیده اعلام کرد که ایران توانایی غنی‌سازی اورانیوم خود را با استفاده از دستگاه‌های پیشرفته در تاسیسات زیرزمینی فردو افزایش داده است.

طبق این گزارش، آژانس دریافته است که ایران در تاسیسات فردو، در نزدیکی قم تغذیه آبشاری متشکل از ۱۶۶ سانتریفیوژ نوع IR-6 را با گاز هگزافلوراید اورانیوم با غلظت ۵ درصد آغاز کرده است. این آبشار دومین مجموعه از سانتریفیوژهای سایت فردو است.

در این گزارش آمده است که ایران به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اطلاع داده است که قصد دارد از این دستگاه‌ها برای غنی‌سازی تا خلوص ۲۰ درصد استفاده کند. ایران در دیگر تاسیسات هسته‌ای خود اورانیوم را با خلوص ۶۰ درصد غنی‌سازی کرده است.

به گفته کارشناسان، این کشور برای ساخت تسلیحات هسته‌ای به غنی‌سازی ۹۰ درصدی نیاز دارد.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

پیش از این سیاستمداران غربی از قابلیت این سانتریفیوژها ابراز نگرانی کرده بودند زیرا این دستگاه‌ها امکان سریع و آسان افزایش سطح غنی‌سازی اورانیوم را فراهم می‌آورند.

در ماه گذشته رویترز گزارش داده بود که آژانس به مدارکی دست‌یافته که طبق آن‌ها، ایران خود را برای استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته IR-6 در سایت زیرزمینی فردو آماده می‌کند.

رویترز نوشته بود که این اقدام آخرین گامی است که ایران پیشاپیش تهدید کرده بود که انجام خواهد داد، اما اجرای آن را متوقف کرد تا اینکه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در خردادماه امسال با اکثریت قاطع قطعنامەای را علیه جمهوری اسلامی به تصویب رساند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

شورای حکام در این قطعنامه از ایران خواست کە بدون اتلاف وقت با آژانس انرژی اتمی برای روشن شدن منشاء ذرات اتمی اورانیوم یافت شده در سه مکان اعلام نشده، همکاری کند.

ایران اخیرا ۲۷ دوربین نظارتی آژانس در تاسیسات هسته‌ای تهران، نطنز و اصفهان را از کار انداخته است. این در حالی است که جمهوری اسلامی می‌گوید همچنان در پی رسیدن به توافق هسته‌ای و احیای برجام است.

اسلام‌گرایی در ایران

عبدی کلانتری در گفتگو با شهرام ثابتیان

اسلام سیاسی چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه و با چه پشتوانه‌ای قدرت گرفته است؟ چگونه توانسته است سلطهی فرهنگی‌اش را بر اقشار مختلف تحمیل ‌کند؟ روشنفکران سکولار در انقلاب ۵۷ چه واکنشی به آن نشان دادند؟ و چطور رگه‌های آشکار استبداد دینی را در آن نمی‌دیدند؟ این پرسش‌ها را با عبدی کلانتری در میان گذاشته‌ایم.


شهرام ثابتیان: شما در نوشته‌ها و صحبت‌هایتان گفته‌اید که اسلامْ دینی سیاسی است که با متنی استراتژیک به نام قرآن ارائه شده است، متنی تمامیت‌خواه که برای سلطه بر رفتار و افکار مؤمنان و سرکوب مشرکان و منافقان برنامه دارد. این قدرت سیاسی را که حامل خشونت دینی است چگونه می‌توان نقد کرد؟

عبدی کلانتری: دین‌ها همه کمابیش سیاسی هستند چون برای حفظ پیروان خود، برای دوام و بقا در تاریخ، به عده‌ای «متخصص دین»، به‌عنوان نگاهبان و پاسدارِ آیین، نیاز دارند که همان کاهنان و کشیشان‌اند و این‌ها هم تقریباً همیشه درون ساختاری سلسله‌مراتبی از قدرت عمل می‌کنند که نهادینه شده، مثل کلیسا و مسجد که طی تاریخ متحول می‌شود. اسلام نسبت به ادیان دیگر شاید «سیاسی‌تر» باشد چون مؤسس آن علاوه بر دعوت زبانی و پیام‌آوری، با زور شمشیر و قانون‌گذاری و دیپلماسی به گسترش آیین پرداخت. جانشینان او هم بلافاصله دست به کشورگشایی زدند و فراتر از شبه‌جزیره‌ی عربستان، از طریق «فتوحات» موفق شدند که خلافت را با سلطنت‌های موروثی در دیگر سرزمین‌ها پیوند بزنند.

سیاسی‌بودن دین به این معنی نیست که هر مسلمانی همیشه با شمشیر و بیرق کمین کرده تا به قدرت سیاسی چنگ بزند. در شرایط عادی و صلح‌آمیز، اکثر مسلمان‌ها به امور عبادی و مناسک دینی اکتفا می‌کنند. ممکن است در باورشان تعصب بورزند. غالباً باورهای تبعیض‌آمیز دارند چون خیال می‌کنند که کالای خودشان بهترین است. ولی این الزاماً به معنی خیز برداشتن برای کسب قدرت و کشورداری و کشورگشایی نیست.

برای اینکه مسلمان‌ها تبدیل به نیرویی سیاسی بشوند باید زمینه‌ی اجتماعی و تاریخی مهیا باشد. باید عواملی بیرون از دین دست به دست هم بدهند و وضعیتی ایجاد شود که مؤمنان احساس خطر کنند. باید تلنگرهایی باشد که آن «اراده به قدرت» در آیین را فعال کند، آیین را تبدیل به ایدئولوژی و سکویی کند برای بسیج و تعرض! برای مثال، استعمار و روابط استعماری در خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله شرایط تاریخی‌ای است که خصلت سیاسی اسلام را فعال می‌کند، آن را تبدیل ‌می‌کند به یک نیرو یا حتی جنبشِ دخالت‌گر و ستیزه‌جو! در چنین مواردی، بسته به جغرافیای سیاسی و خرده‌فرهنگ‌های محلی، اسلام دستخوش دگردیسی‌های عجیب‌وغریب می‌شود، همچون پوسته و سریشم و غشایی عمل می‌کند برای انواع و اقسام سنت‌های محلیِ قبیله‌ای، خرافات بومی، نظامی‌گری، و در مواردی خشونت کور که گویی با خودِ تمدن سر نزاع دارد.

برای خنثی کردن و بی‌اثر کردن آن هم، خیلی کلی که بگوییم، برحسب جغرافیای سیاسی و زمینه‌ی تمدنی، باید ارتباط آیین را با منابع قدرت و ثروت و پروپاگاندا قطع کرد. این خودش بحث مفصل و جداگانه‌ای است که همه‌ی عرصه‌های زندگی اجتماعی و مدنی را در بر می‌گیرد و امروزه حتی در پیشرفته‌ترین دموکراسی‌های غربی با پیشینه‌ی غنی سکولاریسم هم محل نزاع است.

 

شما نوشته‌اید که خیال‌واره‌ای از دوران صدر اسلام دلیلی برای مقاومت اسلام در برابر اصلاحات دینی بوده است. دامنه‌ی این خیال‌واره از حکومت محمد در مدینه، غزواتش، عهدنامه‌هایش با یهودیان و مسیحیان تا خلفای جانشینش و جهان‌گشایی‌هایشان گسترده است. این خیال‌واره چه جایگاهی در اذهان و افکار مسلمانان دارد؟

واژه‌ی «خیال‌واره»، آن‌طور که من به کار برده‌ام، به معنی نوعی روایت است که ریشه در واقعیت تاریخی دارد اما به مرور، با تکرار و نقل مداوم، عناصر غیرواقعی، نشانه‌ها، تصاویر، و تعابیری بر آن سوار شده و سینه‌به‌سینه آمده و در ذهنیت و آگاهی جمعی طوری رسوخ کرده که عین واقعیت به حساب می‌آید، واقعیتی که همین حالا هم بر فکر و خیال و رفتار یک گروه سلطه دارد. خیال یا خیال‌واره ارتباط سوژه، یعنی فرد مؤمن، را با واقعیت تنظیم می‌کند، و واقعیت را برای او می‌سازد. می‌توان گفت که ناخودآگاه سیاسی آن جماعت را در زمان حال شکل می‌دهد.

«خیال‌واره‌ی سیاسی ـ دینی» اصطلاحی است که محمد ارکون، اسلام‌شناس الجزایری‌-‌فرانسوی، در مورد باورهای شکل‌گرفته در دوران یثربیِ تأسیس اسلام به کار می‌برد. این باورها شامل مجموعه‌ای از قصه‌ها، معانی فرهنگی، نمادها، کُدهای رفتاری، و ساختارهای ایدئولوژیک درباره‌ی سال‌های استقرار اسلام است (۶۳۲-۶۱۰ میلادی) که تا همین‌امروز مدام نقل و تکرار شده‌اند. به عقیده‌ی ارکون، همه‌ی فعالیت‌های مهم در تاریخ اسلام ریشه در همین خیال‌واره‌ی آغازین داشته است. روایت غزوات پیامبر و سرکوب مشرکان و محاربان بخش مهمی از آن خیال‌واره است.

 

اما مذهب شیعه هم خیال‌واره‌ی خود را از واقعه‌ی کربلا و قیام امام حسین دارد؛ روایتش از زندگی و قتل امامانش تا غیبت مهدی و انتظار برای ظهور او و قیام منتظرانش. این انتظار، در رفتار سیاسی شیعه، یعنی همان الاهیات سیاسی رهایی‌بخش شیعی چه نقشی دارد؟

من پوپولیسمِ خردگریز دینی و پرستش رهبر کاریزماتیک روحانی، همان اسطوره‌ی مظلومیت و شهادت، را زمین بکری برای رشد فاشیسم‌های دینی و بومی علیه جنبه‌های فرهنگی تجدد و مُدرنیت غربی می‌دانم.

بله خیال‌واره‌ی «کربلا» در زندگی شیعیان حضور زنده، پرتپش، و قدرتمندی دارد. همیشه حی‌وحاضر است، انگار دیروز اتفاق افتاده. من به جنبه‌های صرفاً فرهنگی و مناسکی آن کاری ندارم، مثلاً انواع مراسم عزا یا تئاترهای مناسکیِ تعزیه از کمدی تا تراژدی و غیره. چیزی که به بحث ما مربوط می‌شود، ارتباط «کربلا» با الاهیات سیاسی است. بخش مهمی از این خیال‌واره را مفهوم «مظلومیت» شکل می‌دهد، یعنی تظلم‌خواهی اقلیتی زیر پیگرد و سرکوب که دائم قربانی می‌دهد یا احساس قربانی‌شدن دارد. در تاریخ اسلام، این اقلیت گاهی به ضرورت باید خاموش باشد، با قدرتِ برتر بیعت کند، تظاهر و «تقیه» کند تا بتواند همبستگی گروهی‌اش را حفظ کند و مضمحل نشود. گاهی هم سر به شورش بر می‌دارد، علیه قدرت‌های حاکم، و درگیر جنگ‌های خونین می‌شود.

آنچه در خیال‌واره برجسته می‌شود ایده‌ی «مبارزه با ظلم» است. در حالی که از منظر جامعه‌شناسی تاریخی، جنگ‌های فرقه‌ای همیشه به قصد تسخیر قدرت سیاسی است. رویداد کربلا از دید سیاسی، نزاعی جناحی بر سر قدرت و خلافت بود، یک «فتنه‌» یا قیام سیاسی بود، که در صحنه‌ی نبرد با محاسبات تاکتیکی غلط از سوی امام حسین و سردارانش، با ارزیابی غلط از قوای خودی، به شکست او انجامید. برعکس در خیال‌واره‌ی شیعی، این قصه‌ی دادخواهی در برابر ظلم است، روایت نبرد حق علیه باطل، و اسطوره‌ی شهادت است. هم‌زمان از دید روانکاوی، در ضمیر شیعه، به‌مثابه‌ی نوعی تراما یا زخم و جراحت تاریخی عمل می‌کند که همیشه حضور دارد و هرلحظه ممکن است چیزی این جراحت را دوباره فعال کند. شیعه به چیزی به‌عنوان عصمت باور دارد، به معصوم بودن امامان. در ناخودآگاه شیعی، یا شاید بهتر باشد بگوییم در «زیست‌جهان» شیعی، معصومین خویشاوندترند تا خود پیامبر، یعنی حضورشان در زیست روزمره بارزتر است. گویی امامان و معصومیت آنها و سرنوشت تراژیک‌شان، در روح و روان و حالات درونی یک شیعه حضور پررنگ‌تری دارد تا اقتدار محمد! شهادت حسین و غیبت امام زمان شاید اهمیت‌شان از غزوات پیامبر بیشتر باشد.

به هر جهت، برگردیم به سیاست! اصطلاح «الاهیات آزادی» را تعدادی از جامعه‌شناسان ایرانی از مبارزات ضداستعماری آمریکای لاتین وام گرفته و به اسلام‌گراییِ شیعی اطلاق کرده‌اند. این نوعی ارزیابی مثبت از ظرفیتِ عدالت‌خواهی و مساوات‌طلبی در باورهای شیعی است که در دوران مدرن تاریخ ما، همچون ایدئولوژی برای جنبش‌های ضداستعماری عمل کرده است، دست‌کم از مشروطه به این سو تا انقلاب خمینی که باورهای شیعی زمین بکری برای بسیج مردمی علیه قدرت‌های وقت، علیه سلطنت پهلوی، و بر ضد نفوذ قدرت‌های غربی در ایران بود. در این ارزیابی مثبت از ظرفیت عدالت‌خواهی شیعی، خیزش‌های سیاسی و جنبش‌های اسلام‌گرا معادل قیام فرودستان علیه دیکتاتوری‌ها و استعمارگران برای دستیابی به آزادی و دموکراسی است.

من شخصاً این ارزیابی را نادرست می‌دانم و اکثر نوشته‌های من در این زمینه، از جمله تحلیل انقلاب ۵۷، در نقد این نوع تحلیل‌ها بوده است. من پوپولیسمِ خردگریز دینی و پرستش رهبر کاریزماتیک روحانی، همان اسطوره‌ی مظلومیت و شهادت، را زمین بکری برای رشد فاشیسم‌های دینی و بومی علیه جنبه‌های فرهنگی تجدد و مُدرنیت غربی می‌دانم. تظلم‌خواهی فرع است. الاهیات سیاسی اسلام و تشیع هیچ جنبه‌ی رهایی‌بخش و آزادی‌خواهانه‌ای ندارد، حتی زمانی که علیه سیطره‌ی ابرقدرت‌ها می‌جنگد.

 

برخورد اسلام با مدرنیته و تمدن غرب چگونه رخ داد؟ در یکی از نوشته‌هایتان از ویلفرد کَنتوِل اسمیت (Wilfred Cantwell Smith) نقل کرده‌اید که سید جمال‌الدین اسدآبادی نخستین متفکری بود که «اسلام» و «غرب» را به‌عنوان دو مفهوم مرتبط تاریخی اما متخاصم به کار گرفت. واکنش مسلمانان در دو سه قرن اخیر به تهاجم نظامی و فرهنگی غرب و تمدنش را چطور می‌توان تحلیل کرد؟

این پرسش خیلی کلی است. درباره‌ی واکنش مسلمانان به تهاجم نظامی، سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی قدرت‌های استعماری صدها کتاب به زبان‌های مختلف نوشته شده است. سیدجمال‌الدین اسدآبادی یک «پان‌اسلامیست» بود، یعنی قصد داشت فراتر از مرزهای «ملی»، فراتر از فرقه‌های شیعه و سنی و غیره، ممالک اسلامی را بسیج کند علیه سلطه‌ی غرب. آدم جهان‌دیده‌ای بود و با آرای فیلسوفان اروپایی آشنایی داشت. در فرانسه به‌خاطر جدال قلمی با ارنست رنان شناخته می‌شود. سعی داشت برای مقابله با نفوذ غرب پایه‌های نظری و فلسفی مستقلی بنا کند و به عمل سیاسی پیوند دهد. او چند سال قبل از انقلاب مشروطه فوت کرد. قتل ناصرالدین‌شاه به دست یکی از هواداران او، میرزا رضای کرمانی، صورت گرفت. به کنایه می‌توانم بگویم او صد سال قبل از برنارد لوئیس و ساموئل هانتینگتون به نظریه‌ی «برخورد تمدن‌ها» رسیده بود! شهرت سیدجمال‌الدین پهنه‌ای بزرگ از هند تا مصر و سودان را می‌پوشاند. بنیان‌گذاران «اخوان‌المسلمین» شاگردان او بودند.

اگر بخواهم از کتاب خودم نقل کنم، «تفاوت جمال‌الدین با مجتهدانِ مشروطه‌خواه در آن بود که او اسلام را همچون وسیله‌ای می‌خواست برای تحول سیاسی و اتحاد در برابر غرب، حال‌ آنکه مجتهدان اصلاح‌طلب به خاطر خود اسلام و دوام آن در شرایط مُدرن در صدد ارائه‌ی تعابیر اسلامی از مفاهیم غربی بودند. اهداف سیدجمال نه تئولوژیک، بلکه ایدئولوژیک بود. اهمیت این ایدئولوژی اسلامی در اعاده‌ی احساسی از غرور فرهنگی، ایمان و اعتقادات مشترک، وحدت کلمه، و قامت راست کردن در برابر زور غرب تبلور می‌یافت.»

همان‌طور که می‌دانید، در جنبش مشروطه مجتهدان شیعی و بابی هم نقش داشتند. برخی اصلاح‌طلب بودند و عده‌ای مرتجع و اصول‌گرا. شخصیت‌های جالبی بودند، رسالاتی نوشتند، و گرته‌ی باورهای آنها را در نوشته‌های اسلام‌گرایان بعدی از اصولگرا تا اصلاح‌طلب و ملی‌-‌مذهبی تا امروز می‌بینیم. به گمان من، این صنف، یعنی علما و فقهای شیعی، از چند استثنا که بگذریم، در کلیت خود از قرن نوزدهم تا امروز مانع بزرگی بر سر راه تحقق آزادی و دموکراسی در ایران بوده‌اند. همدستی آنها در سرکوب و کشتار بابیان، مشارکت آنها در مشروطه به قصد مهارزدن بر تمایلات سکولار ــ یا به شکل ارتجاع علنی شیخ فضل‌الله نوری علیه مشروطه، یا به شکل اسلامی‌کردن مفاهیم روشنگری در جناح به اصطلاح «معتدل» مجتهدان ــ نقش مهمی در تضعیف و سرانجام شکست انقلاب دموکراتیک و ملی مشروطه داشت. جامعه‌شناسی روحانیت شیعه از صفویه تا امروز و نوع ارتباط آن با قدرت سیاسی، مبحث جداگانه و پردامنه‌ای است.

 

واکنش روشنفکران سکولار به اسلام سیاسی را چطور می‌توان دسته‌بندی کرد و توضیح داد؟

علما و فقهای شیعی، از چند استثنا که بگذریم، در کلیت خود از قرن نوزدهم تا امروز مانع بزرگی بر سر راه تحقق آزادی و دموکراسی در ایران بوده‌اند. 

در واکنش به اسلام سیاسی، من روشنفکران سکولار ایرانی را به چهار دسته تقسیم کرده‌ام. این تقسیم‌بندی را در مقاله‌ای تشریح کرده‌ام. به طور خلاصه، یک دسته قائل به الاهیات آزادی و ظرفیت ضداستعماری اسلام است. تظلم‌خواهی شیعی را هم در راستای عدالت اجتماعی پدیده‌ای مثبت تلقی می‌کند. دسته‌ی دوم از اسلام سیاسی فقط «فقه سیاسی» را استنباط می‌کند و بر این باور است که اگر فقها و شریعت‌‌مداران از دولت کنار گذاشته شوند دیگر خطری از جانب اسلام متوجه جامعه نیست. آنها حساب اسلام به‌عنوان دین را از اسلام‌گرایی سوا می‌کنند و خشونت را فقط ناشی از دومی می‌بینند. دسته‌ی سوم معتقد است تمرکز بر اسلام اساساً جنبه‌ی شناخت‌شناسانه ندارد. «اسلام» یک نام نامتعین است، ذات و هویت ثابت و پیشینی ندارد، هرکس از هرجا می‌تواند هرچه می‌خواهد از دل آن بیرون بکشد یا به آن نسبت بدهد، چه مثبت چه منفی، چه رادیکال چه لیبرال، چه خشونت‌طلب چه صلح‌جو. مشکل خود اسلام نیست، بلکه معادلات قدرت و منافع گروه‌هایی است که زیر ظاهر ایدئولوژیک، اعم از اسلام‌گرا یا اسلام‌ستیز، هدف‌های سیاسی خودشان را دنبال می‌کنند.

و بالاخره، دسته‌ی چهارم، که خود من هم در این دسته جا می‌گیرم. برخلاف گروه دوم، من برای شریعت و فقه چندان اهمیتی قائل نیستم. اصول فقهی قابل انعطاف است و می‌تواند تغییر کند. مفهوم «سیاسی» در اسلام را باید با اراده‌ی معطوف به قدرت تعریف کرد، نه الزاماً قدرت دولتی! زور و ارعاب ــ تجاوز به حریمِ روانیِ دیگری و تهدید امنیتِ وجودی نامسلمانان یا تکفیر ــ هم در متن کانونی و هم در سیره‌ی پیامبر و امامان حضور دائمی دارد، این همان اراده به قدرت و شاید حتی خوی تجاوز است. اما نکته‌ی مهم به عقیده‌ی من این است که شکل رادیکال اراده به قدرت، شکل جهادیِ ستیزه‌جویانه‌اش، فقط یک وجه «بالقوه» است. این وجه بالقوه الزاماً همیشه به خشونت در عمل نمی‌انجامد. ما در همه‌ی کتاب‌های مقدس، حتی در ادبیات و هنر از تراژدی‌های یونانی تا ادبیات حماسی، آثار شکسپیر، و تا همین امروز در تئاتر و سینما شاهد ترسیم خشونت، قتل، تجاوز و غیره‌ایم. باید از خودمان بپرسیم کدام شرایط عینی باعث فعال شدن آن خشونت روایی در قصه و حدیث و متن کانونی می‌شود. کجا آیات قتال مصرف عملی پیدا می‌کند و چرا؟ «اکتیو»کردن و به حرکت درآوردن این امر بالقوه به شکل عمل سیاسی یا حرکت نظامی، یعنی خشونت در عمل به منظور نابودی دشمن، برای ضربه‌ زدن، برای کسب قدرت (فراتر از نص/متن) نیاز به شرایط خاصی دارد. بنابراین، ما به هردو جنبه نیاز داریم: یک جنبه‌ی بالقوه‌ از خشونت و نفی دیگری در متن کانونی و کردار مؤسس آیین، به علاوه‌ی یک زمینه‌ی تاریخی و جامعه‌شناختیِ مشخص که می‌تواند «بالقوه» را تبدیل به «بالفعل» کند. خشونت دینی از هر دو سرچشمه آب می‌خورد.

 

از نگاه شما، انقلاب ۵۷ در ایران جنبشی آزادی‌خواهانه و ضدسلطنتی بوده که جریانی پوپولیستی و فاشیست، ائتلافی از آخوندها با بازاری‌ها و لمپنیسم و فرهنگ عوام، را با خود به همراه داشته است. چرا روشنفکران چپ آن را این‌گونه ندیدند؟

پیش از انقلاب، اکثر روشنفکران چپ خود را خدمت‌گزار و فداییِ «خلق» تصور می‌کردند. برای «خلق» احترام زیاد قائل بودند و تا حد تقدس آن را بالا می‌بردند، گویی خلق هرگز به راه خطا نمی‌رود، هرگز اشتباه نمی‌کند، هرگز آلت دست دماگوگ‌ها و عوام‌فریبان نمی‌شود. «خلق»، خدای آنها و سوژه‌ی الاهیات سیاسی‌شان بود. اسمش را بگذاریم «متافیزیک خلق»! از لحاظ نظری، این نوعی گرایش قوی پوپولیستی در دیدگاه‌های روشنفکران چپ و مارکسیست بود ــ و البته در جریانات مذهبی که از مارکسیسم الهام گرفته بودند، مثل پیروان شریعتی و مجاهدین خلق و دانشجویان سیاسی. آنها سال‌ها تلاش کرده بودند که زمینه‌ای فراهم شود تا خلق به پا خیزد و نبرد با امپریالیسم را آغاز کند. این همان اتفاقی بود که در سال ۵۷ رخ داد. خلق به خیابان آمد و فریاد «مرگ بر شاه» سر داد. روشنفکران هم به دنبال خلق رفتند.

علاوه بر این، بخشی از جریان مارکسیستی در کشور ما اصولاً در تشیع نوعی قابلیت انقلابیِ مثبت و عدالت‌خواهانه می‌دید. حتی از این هم فراتر می‌رفت و می‌کوشید به نیابت از رهبران دینی، یک دستگاه نظریِ شبه‌سوسیالیستی برای تشیع بتراشد. گویی سوسیالیسم و تشیع انقلابی یک روح در دو بدن هستند! بله، اسلام‌گرایان با دیکتاتوری شاه و نفوذ غرب در اداره‌ی کشور مبارزه می‌کردند، اما آنها هدف‌های خودشان را داشتند، مبارزه‌شان با غرب از موضع واپس‌گرایانه‌ی بازگشت به خود و احیای حکومت عدل علی بود! آنها نه مخالف سرمایه‌داری و بازار بودند، و نه علاقه‌ای به آزادی‌های فردی، حقوق زنان، دانشگاه‌های آزاد، و هنرهای مدرن داشتند. از آمریکا نفرت داشتند زیرا سینما و زنان برهنه و «فحشا» را آمریکا وارد بلاد اسلامی کرده بود تا جوانان را فاسد کند. خلق با اعتقادات خرافیِ شیعی به دنبال رهبران مذهبی رفت، روشنفکران هم به دنبال خلق!

 

این تئوکراسی شیعی که در ایران به قدرت رسیده، پدیده‌ای قرون وسطایی است یا خصوصیاتی مدرن دارد؟ الاهیات سیاسی خمینی چه ویژگی‌هایی دارد؟

از لحاظ فرهنگی می‌توان گفت اینها قرون وسطایی هستند. بالاخره آخوندجماعت که روز و شب با سنت و حدیث و فقه و الاهیات زیست کرده و نفس کشیده، به «حدود» و قصاص و حکم شرعی اعتقاد داشته، و از مظاهر تمدن مُدرن مثل موسیقی و سینما و زن بی‌حجاب انزجار وجودی دارد، طبعاً ذهنیتش جایی در قرون گذشته یخ زده است! احکام شلاق و سنگسار بدون شک قرون وسطایی است. دادگاه‌های شرع و قوانین مجازات اسلامی نیز همین‌طور.

اما تئوکراسی شیعیِ ما، همین حکومت آخوندی، با یک انقلابِ سیاسی صاحب دستگاه عریض‌وطویلِ بوروکراتیک و نظامیِ دولتی شد. دولت امروزی، دولت ملی، یک ساختار مدرن است. تئوکراسی شیعی با استفاده از علوم فنی و مهندسی در خدمت اسلام مشکلی ندارد. با قدرت نظامی مدرن، جنگ‌افزارهای مُدرن، نیروی هسته‌ای، بمب، موشک، ماهواره، و فناوری دیجیتال هم مشکلی ندارد. همه را به شکل ابزاری در جهت اهداف خود، هم در این جهان برای اشاعه‌ی شیعه‌سالاری و هم اهداف آن‌جهانی، به کار می‌گیرد.

ما به هردو جنبه نیاز داریم: یک جنبه‌ی بالقوه‌ از خشونت و نفی دیگری در متن کانونی و کردار مؤسس آیین، به علاوه‌ی یک زمینه‌ی تاریخی و جامعه‌شناختیِ مشخص که می‌تواند «بالقوه» را تبدیل به «بالفعل» کند. خشونت دینی از هر دو سرچشمه آب می‌خورد.

تئوکراسی شیعی که زمام یک اقتصاد نفتی و مناسبات سرمایه‌دارانه‌ی تولید و توزیع را به دست گرفته، دیگر نمی‌تواند روابط تولیدِ سرمایه و مناسبات بازار و بانکداری و بورس و اعتبار را به شیوه‌ی زمین‌داری و حجره‌ی حاجی‌بازاری اداره کند. حکومت آخوندی ناچار باید ارتشی از تکنوکرات‌ها، بوروکرات‌ها، مدیران، و متخصصان را به خدمت بگیرد تا الیگارش‌های دینی و سپاهی و صاحبان ابزار تولید، بتوانند سیادت طبقاتی خود را بر کارگران و زحمتکشان اِعمال کنند. حکومت آخوندی در کالاسازیِ طبیعت و تخریب محیط زیست همان‌گونه عمل می‌کند که حکومت‌های سکولار مُدرن! تهران یک کلان‌شهر مُدرن، همسان با متروپولیس‌های جهانی با مشکلات مشابه است. نظام جمهوری اسلامی ــ چه در رونقِ نسبی باشد چه زمین‌گیرِ رکود و ناکارآمدی ــ در تحلیل نهایی یک سرمایه‌داری رانتیِ مُدرن با ریش و عمامه است!

 

ولایت فقیه چگونه توانسته سلطه‌ی فرهنگی‌اش را بر اقشار مختلف جامعه تحمیل ‌کند. چنین رفتاری در دوران ما چطور ممکن است؟ چرا سال‌ها به طول انجامیده است؟

هژمونی فرهنگی در دهه‌ی اول و دوم جمهوری اسلامی از طریق فولکور شیعی، باورهای مذهبی، بسیج برای جنگ، شبکه‌ی امامان جمعه، و با استقرار نظام آموزشیِ مکتبی در دبستان و دبیرستان، انقلاب فرهنگیِ اسلامی در آموزش عالی با تصفیه‌ی استادانِ دانشگاه، حذف دانشجویانِ معترض، ترویج ادبیات و سینمای دفاع مقدس، و با سانسور مطبوعاتِ مستقل به دست آمد. در دهه‌های بعد با تزریق بودجه‌های میلیاردی برای تبلیغات اسلامی، تأسیس بنیادهای مذهبی، مسجدها و امام‌زاده‌ها، اهدای کمک و اعانه به محرومان و بازماندگان جنگ و «مستضعفان»، و گسترش جهانگردی معطوف به مراکز دینی بیش از پیش تثبیت شد.

در یکی دو دهه‌ی اخیر، جمهوری اسلامی به‌تدریج موفق شده برای خودش طبقه‌ی متوسطی بسازد که از لحاظ فرهنگی کاملاً با طبقه‌ی متوسط دوران شاه متفاوت است. این طبقه‌ی متوسط اعتقادات مذهبی دارد اما دلیل حمایتش از وضع موجود امتیازات اقتصادی است. دوزیستی است، هم آداب دینی را به جا می‌آورد و هم به سفرهای توریستیِ «غربی» می‌رود. در استانبول و دوبی به کنسرت می‌رود، در تورنتو و لندن خرید می‌کند، و در آنتالیا تفریح می‌کند. شُل‌حجاب است، به جای مقنعه با فشن اسلامی به کنسرتِ مجازِ راک و تکنو در برج میلاد می‌رود، فرزندانش در شرکت‌های نوپا و استارت‌آپی مثل دیجی‌کالا و ابرآروان کار می‌کنند و سلبریتی‌های شُل‌لچک و ‌بوتاکسی‌اش در اینستاگرام فالوئرهای میلیونی دارند. این‌ها حاملان سازشکاریِ سیاسی، مدافعانِ وضع موجود، و ابزار هژمونی فرهنگی جمهوری اسلامی‌اند.

 

پس از حاکمیت اسلام شیعی در ایران، نوبت رسید به ظهور القاعده و طالبان و داعش در جهان سنی. این بار خلافت در موصل و قندهار برقرار شد و برای اجرای «اشدا علی الکفار» تا نیویورک هم پیش رفتند. این‌ها به دنبال چه هستند؟ چه قرابت و غرابتی بین این بنیادگرایان و اخوان‌المسلمین وجود دارد؟

همان‌طور که قبلاً گفتم، بدون فهم زمینه‌ی تاریخی و سیاسی مشخص هرکدام از این سازمان‌ها و جنبش‌های اسلام‌گرا، نمی‌توانیم دلیل وجودی و علت ریشه‌گرفتن آنها را توضیح دهیم. داعش از درون ارتش صدام حسین پس از اشغال نظامی کشور به دست آمریکا سربرکشید. آموزش و تعلیمات نظامی پیشرفته داشتند، برای بسیج و سازمان‌دهی تصمیم گرفتند ناسیونالیسم بعثی را کنار بگذارند و از اسلام نوعی ایدئولوژی رزمی برای مقابله با نیروی نظامی ایالات متحده بسازند. خاستگاه «خلافت اسلامی» در سوریه و عراق، با خلافت طالبان در افغانستان متفاوت بود.

مجاهدین اسلامی افغانستان و سپس طالبان دست‌پرورده‌ی «آی اس آی» و دستگاه امنیت دولت پاکستان برای مبارزه با کمونیسم هستند. اسم رسمی پاکستان، جمهوری اسلامی پاکستان است. تاریخ تأسیس پاکستان و خروج مسلمانان از هند با تاریخ استعمار بریتانیا در هندوستان پیوند خورده است. دولت پاکستان با حمایت مالی، نظامی، و امنیتی ایالات متحده، بیش از چهار دهه است که به تبلیغ و گسترش اسلام‌گراییِ رزمنده و مجهز به جدیدترین سلاح‌های غربی پرداخته است.

«القاعده» و عروج اُسامه بن‌لادن داستان دیگری دارد و به وابستگی نفتی و نواستعماری خاندان سعودی به ابرقدرت‌های غربی، نخست بریتانیا و سپس ایالات متحده، مربوط می‌شود. بن‌لادن خود از همان اشرافیت برخاست، برای تحصیل به اروپا رفت، آنجا رادیکالیزه شد و در بازگشت به کشورش، به نبرد با حضور نظامی و اقتصادی ایالات متحده در خلیج فارس و شبه‌جزیره‌ی عربستان پرداخت.

آفریقا تاریخچه‌ی دیگری دارد. اسلام‌گرایی در الجزایر، مصر و لیبی در شمال آفریقا، و پایین‌تر از نوار «ساحل» در بخش میانی‌تر قاره از سومالی و اتیوپی و سودان تا چاد و نیجریه و مالی و بورکینه‌فاسو هم ریشه در استعمار فرانسویان دارد، رابطه‌ی نابرابر قدرتی که کمابیش تا همین امروز ادامه داشته است. امروزه، یکی از نگرانی‌های دولت فرانسه افزایش سریع جمعیت در این مناطق و رادیکالیزه شدن جوانان آنجاست که هیچ چشم‌انداز امیدبخشی ندارند و تنها شاهدند که منابع و ذخایرشان با کمک دیکتاتورهای محلی به جیب غول‌های اقتصادی غرب می‌رود. این مناطق صحنه‌ی تئاتر جنگ‌های پایان‌ناپذیر قوای نظامی فرانسه با چریک‌های جهادگرا است. هراسِ امروز دولت فرانسه از هجوم مهاجران فراری است ــ فراری از جنگ‌های داخلی نوار ساحل و مناطق سابقاً مستعمره‌اش به حاشیه‌های پاریس و محله‌های فقیرنشینِ شهرهای فرانسه. این مناطق، همانند خاورمیانه، زمانی تمدن‌های پیشرفته‌ای داشتند. منظورم از استعمار، گسترش سرمایه‌ی مرکانتیلیستیِ اروپایی در دنیا و چنگ‌اندازی به منابع و ذخائر کشورهای پیرامونی در قرن نوزدهم است که حالا به شکل‌های جدیدی ادامه دارد.

تشکیل دولت اسرائیل و آنچه به نام ناسیونالیسم اشغالگر می‌شناسیم یکی از دیگر دلایل رشد سلفیسم و اسلام‌گرایی در لبنان، اردن، سوریه، و فلسطین بوده است. به نظر من، امروز جوانان باید تاریخ سیاسی این مناطق جغرافیایی را به دقت مطالعه کنند تا ریشه‌های واقعی رشد اسلام‌گرایی مُدرن و دلیل بقاء و دوام آنها را به درستی بفهمند. برای مبارزه با یک پدیده، شناخت درست آن الزامی است. سپاه پاسداران و ارتش قدس و شیعیسمِ جهادگرا رقیب تازه‌نفس این جریان‌های وهابی-سَلَفی در منطقه است.

 

در مناظره‌هایتان اشاره کرده‌اید که تفاوت ظریفی هست میان دفاع از آزادی بیان و افکار و مخالفت با حجاب اجباری و همراهی ــ خودآگاه یا ناخودآگاه ــ بسیاری از مخالفان با گروه‌های فاشیست و نژاد‌پرست. مسلمانان از اکثریت در کشورهایشان، به اقلیتی آسیب‌پذیر در کشورهای مهاجرپذیر تبدیل می‌شوند. از سویی دیگر بحث اسلام‌هراسی در اروپا و آمریکا هم همیشه بحث داغی است. چطور باید از آزادی دفاع کرد و با اجبار پوشش برای زنان مخالفت کرد بی‌آنکه کنار نژادپرستی و فاشیسم ایستاد؟ اصلاً چرا چنین تمایزی لازم است؟

آزادی بیان یک حق است. آزادی بیان در یک جامعه‌ی دموکراتیک حقی است که به شهروند داده می‌شود تا بدون ترس از پیگرد و سرکوب دولتی دست به انتشار عقایدش بزند. شهروند باید بتواند از دولت خودش انتقاد کند بی‌آنکه مُهر توطئه علیه امنیت کشور بر پیشانی‌اش بخورد. باید بتواند از فرهنگ خودی انتقاد کند بی‌آنکه متهم به خیانت به «ملیت» شود. قانون یک کشور باید از شهروند در برابر گروه‌های فشار، از جمله گروه‌های مذهبی، حمایت کند. انتشار نشریه و کتاب باید آزاد باشد و سانسور برچیده شود. وقتی عده‌ای از روی تعصب دینی دست به ترور می‌زنند، وقتی «توهین به مقدسات» بهانه‌ای برای ارعاب و ایجاد ترس می‌شود، باید با چنگ و دندان از آزادی بیان دفاع کنیم. تروریسم اسلامی در کشورهای غربی فضایی امنیتی ایجاد می‌کند و افکار عمومی را به سمت مهاجرستیزی و نژادپرستی سوق می‌دهد، باعث می‌شود که احزاب راست افراطی و نئونازی در اروپا و آمریکا قدرت بگیرند. راست‌گرایانِ غربی سپس با کلیشه‌سازی و پلید جلوه دادن اقلیت‌های مسلمان، گناه مشکلات اقتصادی را بر گردن مهاجران می‌اندازند. ما ضمن دفاع بی‌ قید و ‌شرط از آزادی بیان، باید مواظب باشیم که از ایجاد این فضا و محیط نژادپرستانه در اروپا و آمریکا که تر و خشک را با هم می‌سوزاند جلوگیری کنیم.

 

جو بایدن فرمان “حفاظت از دسترسی به سقط جنین” را امضا کرد

جو بایدن با امضای فرمانی سعی کرده تا از حق زنان برای دسترسی به امکانات سقط جنین دفاع کند. امضای این فرمان توسط رئيس‌‌جمهور آمریکا دو هفته پس از لغو این حق توسط دیوان عالی این کشور انجام شد.جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا روز شنبه ۹ ژوئیه (۱۸ تیر) فرمانی برای حمایت از زنانی امضا کرده که اقدام به سقط جنین می‌کنند. پس از آن که دیوان عالی آمریکا حق سقط جنین را لغو کرد، رئیس جمهور آمریکا می‌خواهد با وضع مقرراتی عواقب قانونی سقط جنین در این کشور را کاهش دهد.

او عنوان کرده که این فرمان پس از آن صادر شده که در دو هفته گذشته انتقادات شدیدی به اکثریت محافظه‌کار و “افراطی” دیوان عالی آمریکا شده است.

در این فرمان تدابیری برای دسترسی زنان به امکانات و مراقبت‌های پزشکی اضطراری مربوط به پایان خودخواسته بارداری و حفظ حریم خصوصی این زنان در نظر گرفته شده است.

علاوه بر این قرار است وزارت دادگستری و بخش حقوقی کاخ سفید کارگروهی راه‌اندازی کنند تا به زنانی که در این زمینه دچار مشکلات حقوقی خواهند شد، مشاوره رایگان ارائه دهد. گفته می‌شود بر اثر فرمان امضا شده، در برخی ایالات مجازات زنانی که اقدام به سقط جنین می‌کنند، کاهش می‌یابد.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

دو هفته پیش دیوان عالی ایالات متحده آمریکا پس از حدود ۵۰ سال حق سقط جنین را با این استدلال که در قانون اساسی آمریکا گنجانده نشده است، لغو کرد. از آنجایی که هیچ قانونی در سراسر ایالات متحده آمریکا وجود ندارد که از این حق حمایت کند، این مسئله بر عهده ایالت‌ها گذاشته شده که در این زمینه قانون‌گذاری کنند و فرمان جو بایدن این قانون را تغییر نخواهد داد.

به همین دلیل مشخص نیست که این فرمان چه مقدار قابل اجرا خواهد بود و آیا ایالت‌ها می‌توانند آن را به صورت قانونی اجرا نکنند. چندین ایالت سقط جنین را ممنوع یا به شدت محدود کرده‌اند و برخی دیگر در حال آماده شدن برای اجرای این ممنوعیت هستند.

اخیرا جو بایدن از درون حزب دموکرات تحت فشار زیادی قرار گرفته تا اقدامات بیشتری در حمایت از حق سقط جنین انجام دهد. به عنوان مثال از دولت او درخواست شده تا با تاسیس کلینیک‌هایی در قلمرو فدرال دسترسی در این زمینه را تسهیل کند. با وجود این کاخ سفید در این زمینه از منظر قانونی نگرانی‌هایی دارد.

در عوض رئیس جمهور آمریکا بر این مسئله تاکید دارد که بتواند با استفاده از این موضوع در انتخابات آتی کنگره در پاییز امسال حامیان حقوق زنان را بسیج کند. او امیدوار است که حزب دموکرات بتواند با به دست آوردن اکثریت کنگره حق سقط جنین را به عنوان قانون تثبیت کند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

بایدن در این زمینه گفته که امیدوار است زنان با “حضور بی‌سابقه” در پای صندوق‌های رای، حق سلب شده خود را پس بگیرند. با وجود این اظهار نظر، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که در انتخابات پیش‌ روی کنگره جمهوری‌خواهان پیروز خواهند شد.

پس از امضای این فرمان رئیس جمهور آمریکا بار دیگر با حمله به اکثریت محافظه‌کار دیوان عالی آمریکا گفت که این دادگاه به صراحت اعلام کرده که “از حقوق زنان حمایت نخواهد کرد”. به گفته او، این دیوان تصمیمات خود را بر اساس تفسیری از قانون اساسی می‌گیرد که در زمان به وجود آمدنش زنان حتی حق رای هم نداشته‌اند.

دیوان عالی آمریکا متشکل از ۹ قاضی است که اکثریت آن‌‌‌ها محافظه‌کارند. تعدادی از این قاضی‌ها بسیار محافظه‌کار و مذهبی قلمداد می‌شوند و معتقدند قانون اساسی آمریکا باید آن گونه تفسیر شود که در زمان تصویب آن یعنی ۲۰۰ سال پیش توسط بنیانگذاران آن مورد نظر بوده است.

هشدار در آستانه عید قربان: در کوچه و خیابان گوسفند نکشید!

با افزایش آمار مبتلایان به تب کریمه کنگو در ایران، وزارت بهداشت هشدارهایی را برای مصرف گوشت تازه ذبح‌شده منتشر کرده است. از جمله اینکه ذبح گوسفند نباید در معابر عمومی و منازل انجام شود.بیماری تب کریمه کنگو چندی است که در ایران شایع شده است. طبق آخرین آمار، تعداد مبتلایان به این بیماری در حال حاضر در ایران ۵۱ نفر است. از آنجا که این بیماری قابل انتقال میان انسان و دام است، وزارت بهداشت توصیه‌ها و هشدارهایی را در آستانه عید قربان منتشر کرده است.

“ذبح بهداشتی” اولین توصیه است. رییس گروه مدیریت بیماری‌های قابل انتقال بین انسان و حیوان وزارت بهداشت از مردم خواسته تا از خرید دام زنده و یا گوشت‌هایی که خارج از نظارت شبکه سازمان دامپزشکی ذبح و عرضه می‌شوند، خودداری کنند.

طبق یک سنت مذهبی در عید قربان، افرادی که به مکه رفته‌اند و امکان مالی دارند باید گوسفند زنده‌ای را سر بریده و گوشت آن را به نیازمندان بدهند.

بیشتر بخوانید: زنگ خطر شیوع اسهال ویروسی و تب‌ کریمه کنگو در ایران

به همین دلیل دکتر بهزاد امیری در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا گفته کسانی که قصد کشتن گوسفند زنده دارند باید آن را تنها از مراکز معتبر خریداری کنند.

وی همچنین کشتن گوسفند در منازل و معابر را نادرست دانسته و گفته است: «ذبح دام باید صرفا در کشتارگاه‌های تحت نظارت ادارات کل دامپزشکی انجام شود و به هیچ عنوان دام را در منازل و معابر عمومی ذبح نکنند، زیرا این موضوع می‌تواند زمینه‌ گسترش بیماری‌های خطرناک باشد.»

علاوه بر این کسانی که گوسفند را می‌کشند باید حتما دستکش، چکمه و لباس مخصوص داشته باشند و ابزارشان را ضدعفونی کنند. خونابه گوسفند نیز باید به روش بهداشتی شسته شود.

“گوشت را بلافاصله مصرف نکنید!”

رییس گروه مدیریت بیماری‌های قابل انتقال بین انسان و حیوان وزارت بهداشت همچنین توصیه اکید کرده که گوشت تازه ذبح شده به هیچ وجه نباید بلافاصله مصرف شود و باید حداقل ۲۴ ساعت در دمای ۴ درجه سانتیگراد یخچال نگهداری شود. امعا و احشاء گوسفند نیز باید ۴۸ ساعت در یخچال مانده و سپس مصرف شوند. این کار باعث می‌شود چنانچه ویروسی در گوشت وجود داشته باشد، از بین برود.

از دیگر توصیه‌های ایمنی این است که گوشت گوسفند ناخوش و بیمار نباید مصرف شود.

بیماری تب کریمه کنگو یک بیماری ویروسی است که از طریق گزش کنه به دام منتقل می‌شود و تا زمانی که دام به این ویروس آلوده است، اگر گوشتش مصرف شود، این بیماری به انسان منتقل می‌شود.

تا کنون سه نفر در ایران در اثر این بیماری جانشان را از دست داده‌اند.

تکذیب سفر “غیرقانونی” معاون امنیت داخلی آلمان به ایران

با گذشت یک روز از انتشار اخباری مبنی بر سفر “غیر قانونی” معاون سازمان امنیت داخلی آلمان به زادگاهش ایران، این سازمان با انتشار بیانیه‌ای “غیرقانونی” بودن این سفر را تکذیب کرده است.هفته نامه آلمانی “فوکوس” روز جمعه ۸ ژوئیه (۱۷ تیر) عنوان کرد که فلور بادنبرگ (حقیقی‌نیت)، معاون رئیس سازمان امنیت داخلی آلمان “چند ماه پیش” در پی درگذشت پدرش و برای انجام مسائل مربوط به انحصار وراثت به تهران سفر کرده است. این هفته نامه مدعی شده بود که سفر فلور بادنبرگ به ایران “غیرقانونی” و “ناقض مسائل امنیتی” بوده است.

با انتشار این خبر سازمان امنیت داخلی آلمان ظهر روز شنبه ۹ ژوئیه (۱۸ تیر) با انتشار بیانیه‌ای ادعای هفته‌نامه “فوکوس” را تکذیب و اعلام کرد که معاون این سازمان “پنچ سال پیش” به دلایل خانوادگی به ایران سفر کرده و او برای این سفر “مجوز ویژه‌” دریافت کرده است. در این بیانیه آمده است که فلور بادنبرگ تنها یک بار به ایران سفر کرده است.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

پس از انتشار این بیانیه “فوکوس” تاکید کرد که خبر منتشر شده از سوی این مجله صحت دارد و پیش از انتشار این خبر سازمان امنیت داخلی آلمان تمایلی به اظهار نظر در این زمینه نداشته است.

فلوریان فلاده، روزنامه‌نگار در امور امنیتی نیز با انتشار توئیتی ادعای هفته نامه “فوکوس” را زیر سوال برده و نوشته است که این سفر بر خلاف ادعای این هفته‌نامه”چند ماه پیش” انجام نشده بلکه زمان آن مربوط به “پنج سال پیش” است. او نوشته این سفر با مجوز ویژه‌ای که به امضای رئیس وقت سازمان امنیت داخلی و تایید وزیر امور خارجه وقت رسیده، انجام شده است.

کارمندان سازمان امنیت داخلی آلمان از سفر به کشورهایی مانند ایران، سوریه و روسیه اکیدا منع شده‌اند زیرا امکان دارد این افراد با اتهام جاسوسی بازداشت شوند. بر اساس گزارش “فوکوس” کارشناسان امنیتی معتقدند که نهادهای امنیتی ایران پس از ورود فلور بادنبرگ به تهران او را به دقت زیر نظر داشته‌اند.

فلور بادنبرگ با نام خانوادگی ایرانی “حقیقتی‌نیت” از تاریخ ۱۵ ژوئیه (۲۵ خرداد) در سمت معاون رئیس امنیت داخلی آلمان مشغول به کار است. او اولین زنی است که به این سمت انتخاب شده و پیش از این ریاست بخش مقابله با گروه‌های راست افراط‌گرا را بر عهده داشته است.