Previous Next

دود آتش‌سوزی در هورالعظیم بازهم به اهواز رسید

اهواز – ایرنا – رییس اداره حفاظت محیط زیست اهواز گفت: دود و آلودگی هوای اهواز ناشی از آتش سوزی در بخش عراقی هورالعظیم است.

دود آتش‌سوزی در هورالعظیم بازهم به اهواز رسید

علی بنی‌عگبه روز جمعه در گفت وگو با خبرنگار اهواز اظهار داشت: بررسی تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد ۲ نقطه از بخش عراقی هورالعظیم دچار آتش سوزی شده و منشاء دود و بوی نامطبوع منتشر شده در اهواز که از دیشب شروع شده، ناشی از همین آتش سوزی است.

وی افزود: جهت وزش باد باعث شده دود ناشی از این آتش سوزی، شهرهای هویزه و سوسنگرد را فراگرفته و اهواز را نیز تحت تاثیر قرار داده است.

بنی‌عگبه اضافه کرد: انتشار دود علاوه بر بوی نامطبوع، آلودگی منظر نیز ایجاد می‌کند و باعث کدورت هوا می‌شود.

وی گفت: دود آتش سوزی در بخش عراقی هورالعظیم در یک ماه اخیر سه نوبت به اهواز رسید و باعث آلودگی هوای این شهر شده است.

دود هورالعظیم در چهار شهر

سامانه پایش کیفی هوای کشور در ساعت ۱۲ روز جمعه شاخص کیفی هوای اهواز را ۲۶۱ در شرایط بسیار ناسالم گزارش کرد.

همچنین روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان در اطلاعیه‌ای اعلام کرد طبق بررسی تصاویر ماهواره آتش سوزی در قسمت عراقی هورالعظیم از روز گذشته آغاز شده و دود ناشی از آتش سوزی در بخش عراقی هورالعظیم موجب آلودگی هوا در  شهرهای اهواز، هویزه، حمیدیه و کارون شده است.

بر اساس این گزاش، ۲۸ خرداد ماه نیز دود ناشی از آتش سوزی در نیزارهای بخش عراقی تالاب هورالعظیم چهار شهرستان شامل اهواز، دشت آزادگان، هویزه و حمیدیه را فراگرفت.

اشرفی مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان پیش از این نسبت به آتش سوزی در بخش ایرانی هورالعظیم در تابستان امسال هشدار داده و گفته است: بی‌توجهی به این تالاب باارزش می‌تواند تبعات بسیار زیانباری در جوامع حاشیه تالاب و حتی در جوامعی که در فاصله دورتری از این تالاب سکونت دارند، داشته باشد.

تالاب مرزی هورالعظیم، آخرین بازمانده تالاب های بین النهرین، در جنوب غربی کشور در خوزستان و در انتهای رود کرخه واقع شده‌ است.

یک سوم این تالاب در ایران و دوسوم آن در کشور عراق واقع است.

آتش سوزی یکی از چالش‌های این تالاب در زمانی است که حقابه آن تامین نشود. در تابستان سال ۹۷ نیز که خشکسالی شدیدی در خوزستان رخ داد، آتش سوزی در بخش‌های ایرانی و عراقی تالاب از تیر تا مهر آن سال ادامه داشت. دود ناشی از این آتش سوزی تا بیش از ۱۰۰ کیلومتر در خوزستان پیش رفت و هشت شهرستان را درگیر کرد.

شهریور پارسال نیز آتش سوزی در سه نقطه از بخش عراقی تالاب هورالعظیم، باعث شد دود این آتش سوزی شهر رُفیّع از توابع شهرستان هویزه را فرا گیرد.

رودخانه کرخه امسال برای دومین سال متوالی با بحران کم آبی روبه رو است و در ماه‌های اخیر تقریبا هیچ آبی از این رودخانه وارد هورالعظیم نشده است.

سموم کشاورزی ده ها ماهی در مانه و سملقان خراسان شمالی را تلف کرد

بجنورد-ایرنا- مدیر حفاظت محیط زیست مانه و سملقان گفت: شمار زیادی ماهی آزاد در یکی از کانال های رودخانه اترک این شهرستان در اثر آلودگی آب به سموم کشاورزی تلف شدند.

سید محمد موسوی روز پنجشنبه به خبرنگار ایرنا اظهار داشت: گزارش تلف شدن ماهی ها در یکی از کانال‌های انتقال آب کشاورزی‌ از رودخانه اترک دریافت شد و مشاهدات و بررسی های اولیه نشان می دهد علت این حادثه آلوده بودن آب به سموم کشاورزی است.

وی افزود: پساب ورودی به این کانال از شالیزارها و پنبه زارها با سموم افت کش آلوده بوده و البته مشاهده قوطی سموم استفاده شده و اظهارات چند نفر از کشاورزان هم دلالت بر آلودگی آب به سم دارد.

وی گفت: نمونه آب و نمونه ماهی ها برای بررسی بیشتر به اداره دامپزشکی شهرستان‌ ارسال شد.

مدیر حفاظت محیط زیست مانه و سملقان گفت: به کشاورزان توصیه می شود مصرف سموم را مدیریت کرده و میزان آن را کاهش دهند.

تیرماه پارسال هم شمار زیادی ماهی بر اثر خشکسالی و کاهش میزان آب در رودخانه اترک تلف شدند.

برداشت زیاد آب توسط کشاورزان سبب شد تا میزان آب در رودخانه اترک کاهش یابد و با کاهش میزان آب، میزان اکسیژن کاهش یافته و سبب مرگ این آبزیان شد.

رودخانه اترک از دامنه‌های جنوبی ارتفاعات هزارمسجد در حدفاصل شهرستان‌های قوچان و چناران سرچشمه می‌گیرد و پس از عبور از محدوده شهرستان قوچان در استان خراسان رضوی و بخش‌های میانی شهرستان‌های فاروج، شیروان، بجنورد و مانه و سملقان در خراسان شمالی به شرق استان گلستان وارد شده و در نهایت به تالاب‌های حاشیه دریای خزر (تالاب آلاگل) می‌ریزد.

روخانه اترک، پنجمین رود طولانی کشور است و حدود ۲۱۱ کیلومتر از مسیر ۵۳۵ کیلومتری این رودخانه در استان خراسان شمالی واقع شده است.

شکارچیان غیرمجاز به جای آهو ۲ محیط‌بان بوشهری را شکار کردند

بوشهر-ایرنا- مدیرکل حفاظت محیط زیست استان بوشهر گفت: ۲محیط‌بان این استان پنجشنبه شب در منطقه حفاظت شده مند بر اثر تیراندازی شکارچیان غیرمجاز آهو مجروح شدند.

شکارچیان غیرمجاز به جای آهو ۲ محیط‌بان بوشهری را شکار کردند

فرهاد قلی نژاد روز جمعه در گفت و گو با ایرنا اظهار کرد: شکارچیان غیرمجاز با هدف شکار آهو وارد منطقه حفاظت شده “مند” در شهرستان دیر شدند که با وجود اعلام ایست توسط محیط بانان، اقدام به تیراندازی به سوی آنان کردند.
وی بیان کرد: در این حادثه محیط بانان محمدرضا زارعی و اصغر اسماعیلی به شدت مجروح و فوری برای طی مراحل درمان به بیمارستان کنگان منتقل شدند.
قلی‌نژاد یادآور شد: حال عمومی محیط بان زارعی رضایت بخش نیست و تحت عمل جراحی قرار دارد.
وی افزود: با پیگیری‌های صورت گرفته برای شناسایی و دستگیری شکارچیان مجرم، دادستان کل استان بوشهر در ساعت‌های اولیه پس از وقوع حادثه دستور دستگیری شکارچیان غرمجاز را صادر کردند.

قلی نژاد ادامه داد: با توجه به افزایش روزافزون درگیری و ضرب و جرح محیط‌بانان در چند سال‌ اخیر باید با تمهیدات لازم برای کاهش این حوادث تلخ تلاش کرد.

 وی عنوان کرد: همچنین باید بودجه کافی برای افزایش تجهیزات حفاظتی و اجرای برنامه‌ها و فعالیت‌های آموزشی به سازمان حفاظت محیط زیست اختصاص پیدا کند تا این سازمان بتواند تمام برنامه‌های خود را در قبال محیط بانان اجرایی کند.

منطقه حفاظت شده مند به وسعت ۳۲ هزار و ۹۸۵ هکتار در ۱۸۰ کیلومتری جنوب بندر بوشهر در بخش بردخون شهرستان دیر واقع است و در سال ۱۳۸۵ به عنوان منطقه حفاظت شده به ثبت رسید، آهو، گرگ، روباه، سیاه گوش، کفتار، گربه وحشی، گراز و تشی از جمله گونه‌های جانوری حیات وحش این منطقه هستند.

سوزاندن خرس توسط شکارچیان غیر مجاز

ایسنا نوشت: رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان مرودشت گفت: لاشه ۲ فرد خرس قهوه‌ای در روستای قره‌دامچه این شهرستان کشف شده است.

سلطانی پنجشنبه ۱۶ تیر به خبرنگاران گفت: در پی دریافت گزارشی از سوی همیاران محیط زیست شهرستان مرودشت مبنی بر مشاهده لاشه دو فرد خرس قهوه ای در حوالی باغی در روستای ده دامچه ماموران اجرایی در محل حاضر شدند.

او خاطرنشان کرد: احتمال دارد این ۲ فرد خرس توسط شکارچیان غیرمجاز، تلف شده باشند و از ظواهر اینگونه بر می آید که یی از خرس‌ها که زخمی بوده حین فرار تلف و دیگری هم سوزانده شده است.

سلطانی با اشاره به اینکه سوزاندن لاشه شکار یکی از راه‌های از بین بردن اثر جرم توسط شکارچیان غیر مجاز است، اضافه کرد: تحقیقات محلی برای یافتن متخلفین ادامه دارد و به محض دریافت اخبار تکمیلی اطلاع رسانی خواهد شد.

جزئیات درگیری نیروهای مسلح کرد با سپاه پاسداران در سلماس

رسانه‌های ایران از درگیری نیروهای حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) با نیروهای سپاه در ارتفاعات مرزی سلماس در آذربایجان‌غربی گزارش دادند. هه‌نگاو، سایت حقوق بشری کردستان از کشته شدن چهار عضو سپاه خبر داده است.در درگیری مسلحانه‌ میان حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) و نیروهای سپاه پاسداران دست‌کم چهار تن از نیروی سپاه کشته شده‌اند.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

هه‌نگاو، سایت حقوق بشری کردستان روز جمعه ۱۷ تیر گزارش داده است که در این درگیری چهار نفر دیگر هم زخمی شده‌اند که به بیمارستان سلماس “خاتم انبیاء” منتقل شدەاند.

به گفته منابع هەنگاو در این درگیری یکی از نیروهای کرد از “حزب کارگران کردستان” نیز جانش را از دست داده است. این سایت همچنین نوشته است که سپاه پاسداران تاکنون نتوانسته اجساد چهار عضو خود را از محل درگیری خارج کند.

سپاه پاسداران: تیم تروریستی مسلح را منهدم کردیم

سرهنگ پاسدار میرکاظمی، فرمانده سپاه سلماس ولی اعلام کرده است که در عملیات مرزی سلماس آذربایجان غربی، آسیبی به نیروهای سپاه نرسیده و “تیم تروریستی را که قصد نفوذ از مرز ترکیه و انجام عملیات خرابکارانه در داخل کشور را داشت” منهدم کرده است.

روابط عمومی قرارگاه حمزه نیروی زمینی سپاه نیز در اطلاعیه‌ای که در “سپاه‌نیوز” منتشر کرده از “انهدام یک تیم مسلح تروریستی در شمال غرب کشور” نوشته و تاکید کرده است که “در این عملیات آسیبی به نیروهای خودی وارد نیامده است”.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

در این اطلاعیه آمده است “تیم مسلح تروریستی” در کمین نیروهای قرارگاه حمزه نیروی زمینی سپاه گرفتار شده و بطور کامل منهدم و مقادیری تجهیزات و مهمات نیز بدست نیروهای سپاه افتاد.

مصطفی تاج‌زاده، معاون وزیر کشور دوره خاتمی بازداشت شد

مصطفی تاج‌زاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و معاون وزیر کشور دولت اصلاحات به اتهام “اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور” بازداشت شد. فخرالسادات محتشمی‌پور خبر بازداشت همسرش را در لایو اینستاگرامی اعلام کرد.مصطفی تاج‌زاده فعال سیاسی اصلاح‌طلب و معاون وزیر کشور دولت دوره خاتمی به دستور قوه قضائیه کشور بازداشت شد.خبرگزاری مهر روز جمعه ۱۷ تیر علت بازداشت او را از جمله “نشر اکاذیب جهت تشویش اذهان عمومی” گزارش کرده است.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر تاجزاده نیز در ارتباطی زنده از طریق اینستاگرام ضمن تائید خبر بازداشت همسرش گفت ۱۵ مامور امنیتی حدود ساعت ۱۱ شب و در حالی که او خانه نبوده مصطفی تاجزاده و لپ‌تاپ او را برده‌اند و تنها دقایقی بعد از طریق یک تلفن ناشناس به او خبر داده‌اند که “همسرش میهمان دادستانی” است.

خانم محتشمی‌پور در لایو اینستاگرامی خود گفت: «متاسفانه ظرفیت این را ندارند که یک منتقد دلسوز در کشور باشد و منصفانه نقد کند. در کمال بزدلی و ترسویی از غیبت من در خانه استفاده کرده و ۱۵ نفر ریختند در منزل ما و همسرم را بازداشت کردند.»

مصطفی تاجزاده یکی از منتقدین علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی است. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب همچنین به شدت مخالف دخالت سپاه پاسداران در عرصه‌های غیرنظامی است.

او در حساب کاربری خود در توییتر متنی را “پین” کرده که در آن آمده است: «راه نجات کشور، اصلاحات ساختاری‬ است؛ شامل پاسخگو، دوره‌ای و انتخابی‌شدن رهبر و ادغام رهبری و ریاست‌جمهوری، خلع ید از سپاه در تمام عرصه‌های غیرنظامی، استقلال قاضی و دستگاه قضا، تاسیس شبکه‌های خصوصی صوتی/تصویری، آزادی اندیشه، بیان، قلم، مطبوعات، اطلاع‌رسانی و انتخابات آزاد.»

آخرین توییت‌های تاج‌زاده

تاج‌زاده در یکی از آخرین توییت‌های خود که پیش از بازداشتش منتشر کرده از رهبر جمهوری اسلامی پرسیده است “چرا با تعیین فردی کاردان، به مذاکره مستقیم با آمریکا برای کسب توافق و لغو تحریم‌ها نمی‌پردازند؟”

مصطفی تاج‌زاده پس از انتخابات سال ۸۸ نیز به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی” و “فعالیت تبلیغی علیه نظام” بازداشت و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد.

تاج‌زاده در ایام حبس به دلیل نگاشتن نامه‌‌های انتقادی به رهبر ایران از درون زندان، با شکایت سپاه پاسداران، به اتهام “تبلیغ علیه نظام” توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به یک سال حبس محکوم شد و پس از هفت سال با پایان دوران حبس، در ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ از زندان آزاد شد.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با شکایت دادستان تهران در آذرماه ۹۶ و پس از آن در شهریور ۹۷ به دادگاه تهران و قزوین احضار شده بود. او در آذر ۹۸ نیز به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر تاج‌زاده مسئولیت هر گونه اتفاقی برای همسرش را متوجه علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی دانسته و گفته است که منتظر تماس تلفنی همسرش است. از محل نگهداری آقای تاج‌زاده اطلاعی در دست نیست.

بازار دهشاهی‌ها در تهران، رپورتاژی از عجیب‌ترین بازار تهران

اسماعیل جمشیدی

اسماعیل جمشیدی شاید پرکارترین گزارشنویس تاریخ مطبوعات ایران باشد. در دهه‌ی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، مجلاتی مانند سپید و سیاه، اطلاعات هفتگی، اطلاعات بانوان و مانند آنها از گزارشهای او بهره‌مند بوده‌اند. تعداد گزارش‌هایی که او نوشته، به صدها می‌رسد و به‌جرئت می‌توان گفت سوژه‌ای نیست که جمشیدی درباره‌ی آن ننوشته باشد. مجموعه‌ی گزارش‌های او درباره‌ی شخصیت‌های ادبی و فرهنگی ایران چند سال پیش به‌صورت کتابی منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت. نام این مجموعه عکس‌های دونفره است که درباره‌ی آن مطالب زیادی نوشته شده است. علاوه بر شخصیت‌ها، گزارش‌های او درباره‌ی مکان‌های مختلف نیز معروف است. در اینجا گزارشی را که او در سال ۱۳۴۶ درباره‌ی «بازار سید اسماعیل» تهران در مجله‌ی سپید و سیاه نوشته است، میخوانیم. فضایی که او از بازار سید اسماعیل ترسیم می‌کند، نه‌فقط فضای یک بازار بلکه فضای اجتماعی آن روزهای جنوب تهران است که این نشان‌دهنده‌ی ذوق روزنامه‌نگاری اوست.

 

  • آقا این دوربین چند؟
  • کیف شما را می‌خریم آقا…
  • توی کیف جنس چی داری آقا؟ هرچی باشه ما مشتری هستیم!

عکاس هاج‌وواج مانده بود. سه‌چهار نفر دلال یک‌دفعه دوروبرش را گرفته بودند و او مثل آدم‌های برق‌گرفته حرکاتی انجام می‌داد که به قول شعرا، بی‌وزن و قافیه بود. سعی می‌کرد یک‌جوری خودش را از دست این آدم‌های سمج خلاص کند. او متعجب و حیران مانده بود که در این بازار شلوغ و پرجمعیت که جای سوزن‌انداختن نیست، چرا این‌همه آدم دور او را گرفته‌اند. چرا می‌خواهند دوربین و کیفش را از او بخرند؟!

تازه از قیافه‌شان هیچ معلوم نبود که اگر واقعاً دوربین فروشی باشد، پول خرید آن را داشته باشند؛ چه اینکه به‌قصد شوخی و تجربه به یکی از آن دلال‌ها که بیشتر از دیگران اصرار داشت با او معامله کند، گفت:

  • دوربین را چند می‌خری؟

طرف که یک کیسه‌ی شکری کثیف و وصله‌شده روی دوشش انداخته بود، سیگار اشنو را از گوشه‌ی لب برداشت، به جیب گذاشت، بعد دوربین رولفلکس او را از دستش گرفت. نگاه خریداری به آن انداخت و با بی‌شتابی و لهجه‌ی مخصوص تهرانی‌های صددرصد خالص گفت:

  • ۲۵زار.

عکاس که از شنیدن این رقم پکی زده بود زیر خنده، دوربینش را محکم به روی سینه‌ی خود گرفت و دلال دیگری به‌اصطلاح میانجی شد و آمد که معامله را جوش بدهد.

  • خوب آقا سه تومن بده.

و بعد رو به رفیقش کرد و گفت:

  • غلام‌رضا بخر، بهت می‌گم بخر، می‌ارزه…

من در گوشه‌ای ایستاده، از تماشای این صحنه در خود فرو رفته بودم، تعجب و حیرت در صورت عکاس ما آن‌چنان رنگ انداخته بود که تاکنون نظیرش را ندیده بودم. من به این وضع آشنا بودم. ازآن‌گذشته، اکنون برای سومین بار بود که به این بازار می‌آمدم. دفعه‌ی اول به‌قصد کنجکاوی و به‌اصطلاح معروف فضولی؛ دفعه‌ی دوم مطالعه و برداشت مطلب؛ و دفعه‌ی سوم به‌اتفاق عکاس برای تهیه‌ی این رپورتاژ.

به خاطر آوردم اولین دفعه‌ای که وارد این بازار شدم، درست چهار روز پیش، خیلی خسته بودم. پس از کمی راه‌رفتن و گوشه‌وکنار میدان را دیدزدن، آمدم گوشه‌ای نشستم و به تماشای یکی از آن مردان خنزرپنزری پرداختم که دانه‌های کثیف تسبیح و قوطی‌های شکسته و اسباب‌بازی‌های پلاستیکیِ نیم‌سوخته‌ی ازرنگ‌وقیافه‌افتاده روی سفره‌اش پهن کرده و سر فروش آن با مشتری چک‌وچانه می‌زد.

چون بهعلت زیادراهرفتن خسته شده بودم، کفشم را از پا درآوردم اما کفش از پا درآوردن همان و هجوم دلال و واسطه‌ی کفش و کتشلوار بخر همان؛ که بالاخره مجبور شدم آنها را قسم بدهم که این کفش‌ها مال پوشیدن است و فروشی نیست تا دست از سرم بردارند.

و حالا حادثه‌ای نظیر آن برای همکار عکاسم پیش آمده بود. می‌خواستند دوربین و کیفش را بخرند که مجبور شدم به کمکش بروم و او را از دست دلال‌ها نجات بدهم.

مشکل بعدی ما عکس‌برداری بود. با آنچه که دیدیم، عکس‌برداری به‌آسانی ممکن نمی‌شد و ما برای این کار مجبور شدیم نقشه‌ای بکشیم که البته اجازه می‌دهید در این مورد چیزی نگوییم و آن را به‌حساب اسرار کارمان بگذاریم.

 

این بازار عجیب!

این بازار همه‌چیزش عجیب و حیرت‌انگیز است. حتی ممکن است برای خیلی از شماها باورش آسان نباشد ولی حقیقت این است که این بازار وجود دارد و درضمن تعطیلی‌بردار نیست. هر روز از شش صبح که هنوز آفتاب گیسوی طلایی‌اش را به روی زمین نریخته، جان می‌گیرد و همچون مار زخم‌خورده‌ای به جنب‌وجوش درمی‌آید و ۳هزار مرد و زن کاسب که اکثریت آنها پنجاه، شصت، هفتادساله و به قول صادق هدایت آدم‌های خنزرپنزری هستند، مشغول فعالیت می‌شوند.

من نمی‌دانم چرا از لحظه‌ای که وارد این بازار شدم و آدم‌هایش را دیدم، خنزرپنزری‌های صادق هدایت به خاطرم آمد و فکر می‌کنم که این پیرمردها با آن ریش و کلاه و چشمان مخصوصی که در گودی حفره‌مانند چشمانشان می‌غلتد و حرکات خاص دست‌وپا و نگاه آنها و خرت‌وپرت‌هایشان، از گروه همان مردان خنزرپنزری بوف کور هدایت هستند.

چون به‌علت زیادراه‌رفتن خسته شده بودم، کفشم را از پا درآوردم اما کفش از پا درآوردن همان و هجوم دلال و واسطه‌ی کفش و کت‌شلوار بخر همان؛ که بالاخره مجبور شدم آنها را قسم بدهم که این کفش‌ها مال پوشیدن است و فروشی نیست تا دست از سرم بردارند.

به هر صورت، این بازار در حدود ۳هزار نفر کاسب دارد که بعضی‌هایشان زن هستند و اجناس زنانه می‌فروشند. البته شما در خیلی از فروشگاه‌های تهران فروشنده‌ی زن دیده‌اید! اما آن زن‌ها با این زن‌ها خیلی تفاوت دارند. آنها جوان و خوشگل هستند، هر روز به آرایشگاه می‌روند، لباس آخرین مد می‌پوشند؛ اما اینها پیر هستند و عاری از زیبایی و شاید ماهی یکی‌دو بار بیشتر به حمام نمی‌روند. اما آنها کارگرند، اینها صاحب و مالک فروشگاه و تشکیلات خودشان. مثلاً سلیمه‌خانم ۶۷ سال دارد و ۴۲ سال است که در این بازار (بازار کهنه‌فروش‌ها) خستگی‌ناپذیر کار می‌کند. در گوشه‌ای از میدان نشسته و یک زیلوی بزرگ دارد که رویش چادر و پیراهن و رخت و لباس زنانه پهن کرده و مشتری را از هوا می‌قاپد. تازه اگر هم یکی بیاید با جنس‌هایش ور برود و دست‌آخر چیزی نخرد، زبان را می‌جنباند و فحش می‌دهد.

طرف هم ناراحت نمی‌شود. مثل اینکه عادت کرده است که از این حرف‌ها بشنود و تازه اگر خیلی گردنش کلفت باشد، یک چیزی می‌گوید؛ به حساب این به آن در! اما فکر نکنید مشتری به همین آسانی می‌تواند از دستشان در برود… اگر با سلیمه‌خانم معامله‌شان نشد، آن طرف زهراخانم مثل یک شیر مشتری را می‌قاپد. تازه اگر او هم نتوانست کاری بکند، زینت‌السادات و یا سیده‌خانم ببرهایی هستند که هیچ‌وقت بی‌لقمه دهنشان را نمی‌جنبانند. البته با همه‌ی اینها فکر نکنید این زن‌ها آدم‌های بدی هستند. نه، به خدا این‌طور نیست. آنها آن‌قدر صفا و صداقت و محبت دارند که نگو و نپرس. این‌طور حمله‌ی گازانبری‌کردن فقط به‌خاطر کاسبی است و تهیه‌ی نان و چای و شکم بچه‌هاست.

 

بازاری مثل همه‌ی بازارهای دیگر

فکر نکنید این بازار فقط اسمش بازار است و خصوصیات بازارهای دیگر را ندارد. برعکس، این بازار مثل همه‌ی بازارهای دیگر دلال و واسطه زیاد دارد. جنس وارد می‌کند، منتها نه از خارج کشور، بلکه از خود تهران، به‌طور محلی. هیاهوی این بازار در سه جبهه است. سه گروه و دسته در این بازار فعالیت دارند: دسته‌ی اول کسانی هستند که کالا وارد بازار می‌کنند. آنها در گوشه‌وکنار شهر توی کوچه‌پس‌کوچه‌ها با یکی‌دو تا کیسه‌ی شکری می‌گردند و اسباب‌اثاثیه‌ی کهنه و مستعمل خانه‌ها و مغازه‌ها را یا می‌خرند یا از توی ظرف آشغال کش می‌روند. دسته‌ی دیگر، خود بازاری‌ها هستند که توی میدان، محل و گذری دارند که جنس می‌خرند و می‌فروشند. دسته‌ی سوم، یک عده شهرستانی هستند که به «بیرون‌بر» معروف‌اند. آنها در این بازار اجناس مختلف را می‌خرند و به شهرستان‌ها می‌برند و به فروش می‌رسانند. حالا ببینیم کالا چیست؟

شما تاکنون حتماً کفش کهنه و یا دمپایی ابری کثیف و پاره داشتید که به‌علت مستعمل‌شدن و یا از ریخت‌وقیافه‌افتادن، از استفاده‌ی آن صرف‌نظر کردید و آن را به دور انداختید و یا به دوره‌گرد فروختید. دوره‌گردی که آت‌وآشغال‌های شما را به دست می‌آورد یا می‌خرد، از چهره‌های سرشناس این بازار است و به‌اصطلاح، واردکننده‌ی کالاست. این اوست که به کسبه‌ی آنجا جنس می‌فروشد.

در این بازار به جنس‌های رنگ‌ورورفته جلوه و جلا می‌دهند؛ دمپایی‌های ابری را که زود چروک می‌شود با آب می‌شویند و تمیزش می‌کنند، بعد آنها را روی زیلو و یا سفره می‌چینند، چند دقیقه‌ای نمی‌گذرد که یک مشتری دست‌به‌نقد می‌آید و آن را می‌خرد. مثلاً چند؟ چهار ریال یا چهار ریال و ده شاهی!

من با چشم خود دیدم که یک جفت کفش ابری را دو ریال فروختند. البته مشتری می‌خواست سی شاهی بخرد و برای ده شاهی کلی چک‌وچانه زد.

طرف دیگر بازار لحاف و تشک است. من که نتوانستم این لحاف و تشک‌ها را دست بزنم و بازشان کنم اما یک مشتری «بیرون‌بر» آمد و یک جفت آن را به قیمت هجده ریال خرید و تازه شش ریال هم از فروشنده تخفیف ویژه گرفت.

در گوشه‌ای از این بازار روی زیلوی پیرمردی مقداری آهن‌پاره دیدم و چند تا قوطی شکسته، رادیو آندریا، تلفن‌کن مال قدیم. با خودم فکر می‌کردم که این مرد چی می‌خواهد بفروشد یا کی می‌آید از او چیزی بخرد. تازه مگر چی دارد که بفروشد و یا چقدر می‌تواند کاسبی بکند و پول دربیاورد که با آن، چرخ زندگی‌اش لنگ نماند.

در همین وقت که داشتم راجع به این موضوع فکر می‌کردم، زنی آمد کنار زیلوی پیرمرد خنزرپنزری نشست. چادرش را جمع‌وجور کرد و به جست‌وجو در آهن‌پاره‌ها پرداخت و بالاخره چیزی شبیه کارد از توی آن بیرون آورد و قیمتش را پرسید.

  • عمو چند میدی اینو وردارم.

فروشنده کارد را از دست زن گرفت، لبه‌ی تیز آن را به روی ناخنش کشید که مثلاً خیلی تیز است و بعد گفت:

  • باجی، این کارد قنادیه. خیلی تیزه. ۵زار.

زن با صدای تمسخرآلودی گفت:

  • واخ واخ! ۵زار؟! مگه چه خبره؟ نوبرشو آوردی؟ مگه قحطیه؟ خیال می‌کنی اینجا شهر هرته؟

فروشنده پرسید:

  • خوب چند می‌خوای بخری؟

زن از روی زمین بلند شد، چادرش را باز کرد و بست و بعد خیلی بی‌اعتنا گفت:

  • سی شی…

مرد خنزرپنزری گفت:

  • خوب، ۲زار بده!

زن گفت:

  • نه، همان سی شی. بیشتر نمی‌ارزه.

و بعد راه افتاد که برود. فروشنده غرولند‌کنان گفت:

  • از اولش هم می‌دونستم که مشتری من نمی‌شی.

زنک سرش را برگرداند و با صدای درشتی چند جمله بدوبیراه گفت و رفت.

 

همه‌چیز کهنه

در تمام این میدان شلوغ و پرجمعیت یک قطعه جنس نو پیدا نمی‌شود. هرچه هست، کهنه و مندرس و پاره‌پوره و کثیف و اسمش هم سر خودش است؛ بازار کهنه‌فروش‌ها. حالا ببینیم در این بازار چه‌چیزهایی به فروش می‌رسد.

 می‌پرسید چطور در این بازار، بدون اصول بهداشتی، طبخ و فروش می‌شود. اما باید بدانیم در این قسمت از شهر بزرگ تهران مسئله‌ای که اصولاً مطرح نیست و به آن فکر نمی‌شود، همان بهداشت است.

اول بد نیست کاسب‌های این بازار را بهتر بشناسیم. فروشنده‌ها اکثراً مردهای پیر و مسن و با ریش و سبیل و کلاه می‌باشند. چند نفر زن هم هستند که چادر و پیراهن زنانه می‌فروشند. جوان‌های این بازار وارثین تجار اولیه‌ی این محل می‌باشند. جوان زیلوفروشی را دیدم که ادعا داشت دوازده سال است در آن بازار زیلو می‌فروشد. محلی که او زیلو می‌فروخت، مال پدرش بود؛ یعنی مردی که شصت سال در آن بازار سابقه‌ی کسب داشت و وقتی مُرد، شغل و محل کسبش به پسرش ارث رسید. زن فروشنده‌ای را دیدم که جانشین شوهرش شده بود. شوهر او ۴۵ سال در آن بازار مغازه داشت و وقتی می‌مرد، وصیت کرد که زنش به کسب‌وکار او در این بازار ادامه دهد.

 

پلو یک قاب دوزار

عجیب‌ترین جنس کهنه‌ای که در این بازار به فروش می‌رسد پلو است! بله، پلوی کهنه هم در این بازار به‌صورت «قاب» به فروش می‌رسد؛ آن‌هم قابی دوزار. و کسبه و خریدار بازار که با همه‌چیز کهنه سروکار دارند، وقتی گرسنه‌شان می‌شود، برای خوردن غذا به رستوران محل می‌آیند و یک قاب پلو دوزاری می‌خرند و می‌خورند. و حالا لابد می‌پرسید پلو کهنه را از کجا می‌آورند.

این پلو ته‌مانده‌ی غذای ظروف آشپزخانه‌ها و کافه‌رستوران‌های بالای شهر است که واردکنندگان آن برای آوردن به بازار آن را توی کیسه می‌ریزند. البته برای جمع‌آوری پلو گروهی در فعالیت‌اند و بعضی وقت‌ها تهیه‌ی کیسه‌ی غذا یکی‌دو روز طول می‌کشد. غذای کهنه را آقای مدیر رستوران که باز هم مردی است خنزرپنزری توی یک دیگ مسی کهنه روی چراغ پریموس می‌گذارد و آن را خوب گرم می‌کند. بعد مشغول فروش می‌شود.

شاید فکر کنید غذا پر از میکرب است و آدم‌ها را مریض می‌کند. می‌پرسید چطور در این بازار، بدون اصول بهداشتی، طبخ و فروش می‌شود. اما باید بدانیم در این قسمت از شهر بزرگ تهران مسئله‌ای که اصولاً مطرح نیست و به آن فکر نمی‌شود، همان بهداشت است.

روی میز یک پیرمرد خنزرپنزری میان خرت‌وپرت‌هایش چشمم به یک مسواک کثیف و شکسته افتاد. رفتم جلو از پیرمرد پرسیدم:

  • اینها چیه؟
  • مسواک.
  • به چه دردی می‌خوره؟
  • تمیزکردن دندانها.

و بعد، برای اینکه عملاً مرا با کار آن آشنا کند، یکی از مسواک‌ها را برداشت و به دندان کرم‌خورده و زردرنگ خود کشید و بعد درحالی‌که می‌خندید، گفت:

  • جوون بخر. اینارو ارزون میدم.
  • مثلاً چند؟
  • یکی ‌دوزار…

دستم لرزید و یک‌دفعه مسواک روی میز افتاد، پیرمرد خنزرپنزری به‌گمان اینکه از قیمت گران مسواک معامله‌مان نشد، قیمتش را پایین آورد و گفت:

  • خوب آقا، یکی ‌یک قرون بده. خوب، دو تا مسواک سی شی.

این دفعه پیرمرد کمر راست کرد و برای اینکه مرا جذب کند و جنسش را بفروشد، به تلاش افتاد. نمی‌دانم چرا یک‌دفعه دلم به درد آمد و بی‌اختیار یک سکه دو ریالی روی میزش گذاشتم و دو مسواک را برداشتم و چند قدم آن طرف تر در گوشه‌ای انداختم. در این بازار کاسب‌ها همه زن و بچه دارند. از یک فروشنده درباره‌ی مقدار فروش روزانه‌اش پرسیدم، گفت روزی شش تومان. گفتم استفاده‌ات چقدر است که خرج زن و بچه‌ات درمی‌آید؟ گفت سه‌چهار تومان. و من حیرت کردم از اینکه با چهار تومان چطور یک زن و شوهر و حداقل یکی‌دو تا بچه شکمشان سیر می‌شود.

چند ساعتی از جست‌وجویمان گذشت که حاجی وحیدی و حاجی ابوالقاسم‌خان، از بزرگان بازار، متوجه ما شدند و وقتی به خود آمدم، دورم را گرفته بودند. حاجی وحیدی که ۶۵ سال است توی آن بازار مغازه دارد، التماس دعا داشت که درباره‌ی آسفالت و آبادی بازار چیزی بنویسم. حاجی وحیدی می‌گفت:

  • روزهای بارانی تمام این دوسه‌هزار نفر کاسب غصه‌دار می‌شوند چون زمین تا زانو گل می‌شود و کاروکاسبی از رونق می‌افتد. دکتر امینی در زمان حکومت خود یک بار به بازار آمد و ما هر کاری کردیم که طرف‌های ما هم بیایند، نیامدند؛ گویا می‌خواستند نخست‌وزیر کهنه‌ای نشوند و حتی شنیدم گفته بودند هروقت کهنه شدم، به بازار کهنه‌فروش‌ها می‌آیم!

حاجی وحیدی زیلوفروشی داشت و همسایه‌اش لحاف و تشک و همه از مالیات ناله داشتند و شکایت از اینکه دستشان به جایی بند نیست و کسی حرفشان را نمی‌شنود. یک پیرمرد نعل‌بند از مقابلم رد شد و به‌خاطر اینکه متلکی گفته باشد، گفت:

  • آقا بنویسین ما نعل‌بندها گله داریم از اینکه اسب درشکه‌ها و ارابه‌ها را از شهر بیرون کردید و به‌جایش موتور آوردید!

اطرافیان زدند زیر خنده و برای «مش سیف‌الله» دم گرفتند. این مردم با همه‌ی گرفتاری‌ها و ناسازگاری‌های روزگار و شغل حقیرشان، عجیب خوش و بی‌غصه بودند. می‌گفتند، می‌خندیدند و من غم چندانی در چهره‌شان نمی‌دیدم. فقط یکی‌دو بار متوجه نگاه بی‌رمق پیرمردی شدم که با دست‌های استخوانی‌اش چند تا گیوه‌ی کهنه را مرتب می‌کرد و با صدایی که انگار از ته چاه درمی‌آید، نازش می‌کرد.

  • گیوه دارم، چه گیوه‌های خوبی…

گریه‌ام گرفت. مثل اینکه این پیرمرد مدت‌ها گرسنه و تشنه بود؛ از نگاهش این‌طور فهمیدم.

 

بنیان‌گذار این بازار

چند ساعتی جست‌وجو کردم تا کسی را پیدا کنم که درمورد بنیان‌گذاری این بازار اطلاعاتی در اختیار من بگذارد. به هرکه رجوع می‌کردم، چیزی می‌گفت. یکی عمر بازار را ۸۰ سال، یکی ۹۰ سال، یکی ۱۲۰ سال و یکی هم ۴۵ سال. خلاصه اینکه کسی دقیقاً بنیان‌گذار این بازار را نمی‌شناخت و بالاخره مجبور شدم به امامزاده‌ای بروم که بازار از آن گرفته شده بود. بازار سید اسماعیل یا میدان کهنه‌فروش‌ها نزدیک امامزاده اسماعیل بود و این امامزاده هم از نظر ساختمان، کهنه و فرسوده بود. متولی‌اش هم یک مرد خنزرپنزری بود با شال سبز که مرا راهنمایی کرد و شجره‌نامه‌ی امامزاده را در اختیارم گذاشت. در زیارت‌نامه نوشته بودند اسماعیل بن جعفرالتقی و توی امامزاده دری بود که به‌گفته‌ی متولی، ششصد سال از عمرش می‌گذشت. چند تا زن نحیف و لاغر هم به دور امامزاده می‌گشتند و معجزه می‌خواستند. یکی از آنها به حالت گریه می‌گفت:

  • یا امامزاده! نوه‌ام چند روزیه گریه می‌کنه، آرومش کن.

و بعد از متولی خواست که برایش کتاب ببیند که متولی گفت کار من نیست. نمی‌دانم، شاید ملاحظه‌ی مرا کرده بود!

مرد رنگرزی در صحن امامزاده با من برخورد کرد. او گفت:

  • در زمان صنیع حضرت (یاغی معروف و بزرگ) مغازه‌های این بازار سربازخانه بود. صنیع حضرت چندین صد نفر سرباز داشت که شب‌ها در آنجا می‌خوابیدند تا بالاخره تشکیلات او در زمان وزیر جنگی رضاخان تارومار شد و درنتیجه، یک عده دوره‌گرد که مدت‌ها پیش برای جمعیت سربازان جنس می‌آوردند، برای خودشان زیلویی پهن کردند و محل را به تصرف درآوردند و این وضع خریدوفروش از آن زمان شروع شد و رونق گرفت و هنوز هم ادامه دارد. دیدیم این هم برایمان تاریخ نشد و بالاخره از بازار بیرون آمدیم. سر خیابان یک اتوبوس شرکت واحد ایستاد و پارکابی خطاب به مسافرین اتوبوس که می‌خواستند پیاده شوند فریاد زد: «فروشگاه فرودسی کسی نبود؟!» لابد شما منظور آقای پارکابی را فهمیدید. بالاخره کسبه‌ی این بازار هم باید یک‌جوری تنهشان را به تنه‌ی بزرگان بزنند. مگر چه جنسی در فروشگاه فردوسی هست که در اینجا نیست؟!

 

برگرفته از مجله‌ی سپید و سیاه، شماره‌ی ۷۰۸، ۱ اردیبهشت ۱۳۴۶

آمریکا و تروئیکای اروپا: ایران از مطالبات فرابرجامی دست بکشد

وزاری خارجه آمریکا و سه کشور اروپایی در بیانیه‌ای خواهان رویکرد مثبت ایران نسبت به توافقات به دست آمده در مذاکرات احیای برجام شدند. این مذاکرات در حال حاضر وضعیت تعلیق پیدا کرده است.وزارت خارجه آمریکا روز جمعه ۱۷ تیر (۸ ژوئیه) از دیدار آنتونی بلینکن، وزیر خارجه این کشور با همتایان اروپایی خود در حاشیه اجلاس وزرای گروه ۲۰ در بالی اندونزی خبر داد.

بر اساس بیانیه وزارت خارجه آمریکا، آنتونی بلینکن به همراه کاترین کولونا، وزیر خارجه فرانسه، آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان و تیم بارو، دبیر سیاسی و معاون وزیر خارجه بریتانیا، در گفت‌وگوهای مشترک خود برای ارائه کمک‌های بیشتر به اواکراین و حمایت‌های بشردوستانه رایزنی کرده‌اند.

برنامه هسته‌ای ایران و سرعت پیشرفت این برنامه نیز در محور مذاکرات دیپلمات‌های ارشد این چهار کشور بوده است. هر چهار مقام بر تعهدشان نسبت به احیای برجام و بازگشت همه طرف‌ها به این توافق تاکید کرده و از ایران خواسته‌اند که مطالبات فرابرجامی را کنار بگذارد و با پیش‌نویس توافقی که در دسترس است همراهی و موافقت نشان دهد.

آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، یک روز پیش‌تر نیز در تماسی تلفنی با یائیر لاپید، نخست‌وزیر جدید اسرائيل، بر “تعهد تزلزل‌ناپذیر ایالات متحده به همکاری آمریکا ـ اسرائيل، حفظ امنیت اسرائيل و همراهی با اسرائیل در مقابله با آنچه “تهدیدات” ایران نامیده شده، تأکید کرده بود.

بلینکن قبلا نیز این نظر را اعلام کرده است که اگر مذاکرات احیای توافق اتمی با ایران (برجام) به فرجام نرسد، آمریکا به تحریم ایران ادامه خواهد داد.

آمریکا و ایران اخیرا در دوحه قطر در مورد احیای برجام به طور غیرمستقیم با یکدیگر گفت‌وگو کردند که این مذاکرات بی‌نتیجه پایان یافت.

دو روایت مختلف از مضمون مذاکرات

رابرت مالی، نماینده ویژه ایالات متحده در امور ایران، روز سه‌شنبه گذشته در گفت‌وگو با یک فرستنده رادیویی آمریکایی علت بی‌نتیجه ماندن مذاکرات دوحه را طرح درخواست‌های جدید “دور از واقعیت و فرابرجامی” از سوی ایران عنوان کرد و گفت، تهران با این کار به یک فرصت دیگر پشت پا زد.

ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز درخواست‌های جدید و فراتر از چارچوب توافق هسته‌ای از سوی ایران را علت بی‌نتیجه ماندن مذاکرات دوحه عنوان کردو افزود که آمریکا فعلا برنامه‌ای برای ادامه مذاکرات ندارد.

این در حالی است که مقام‌های ایران روایتی مثبت از اجلاس دوحه به دست می‌دهند و نسبت به ادامه مذاکرات خوش‌بین هستند.

حسین امیرعبداللهیان ، وزیر خارجه ایران، چهارشنبه گذشته در یک نشست خبری مشترک با همتای قطری خود تاکید کردکه مطالبات ایران کاملا در چارچوب توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است.

او تمرکز گفت‌وگوهای اخیر در دوحه را روی “یک موضوع اساسی” عنوان کرد و افزود که این موضوع “تضمین موثر از سوی آمریکا در حوزه هر آن چیزی است که بخواهد نفع کامل اقتصادی ایران از برجام را تحت تاثیر قرار دهد”.

متقابلا کشورهای غربی مطالبات فرابرجامی ایران را مانع اصلی حصول توافق می‌دانند. به گفته آنها، این مطالبات از جمله شامل تضمین دولت بایدن برای ایمنی سرمایه‌گذاری‌های خارجی در ایران تا پایان کار این دولت و حتی تضمین درباره عدم بروز وضعیتی مشابه دوران ترامپ و خروج آمریکا از برجام و نیز حذف نهادهایی مانند سپاه پاسداران از فهرست تروریستی آمریکا است.

بازداشت رسول‌اف و آل‌احمد به اتهام تهیه بیانیه “تفنگت را زمین بگذار”

محمد رسول‌اف و مصطفی آل‌احمد، از کارگردانان سینمای ایران بازداشت شدند. علت دستگیری این دو کارگردان، جمع آوری امضا برای بیانیه “تفنگت را زمین بگذار” در پی حادثه فرو ریختن برج متروپل اعلام شده است.خبرگزاری ایرنا روزجمعه، ۱۷ تیر، با اعلام خبر بازداشت محمد رسول‌اف و مصطفی آل‌احمد، از کارگردانان سینمای ایران نوشت: «این دو کارگردان که از مرتبطین با ضدانقلاب هستند، در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان اقدام به التهاب آفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بودند.»

به تاریخ و مکان بازداشت این دو کارگردان اشاره‌ای نشده است و تنها در خبری که خبرگزاری ایرنا منتشر کرده، آمده است: «هر دو کارگردان با حکم دستگاه قضایی بازداشت شدند.»

بیش از ۱۰۰ سینماگران ایرانی اوایل خرداد سال جاری با انتشار بیانیه‌ای با عنوان “تفنگت را زمین بگذار” ضمن ابراز همدردی با مردم آبادان، مخالفت خود با “نظامیانی که تبدیل به عامل سرکوب مردم شده‌اند” را اعلام کردند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

نام جعفر پناهی، لیلا حاتمی، پوران درخشنده، رضا درمیشیان، ابوالحسن داوودی، محمد رسول‌اف، کتایون ریاحی، مصطفی آل‌احمد، سامان سالور، علیرضا رئیسیان، بهتاش صناعی‌ها، مریم مقدم، علی مصفا و تهمینه میلانی، مسعود کیمیایی، ترانه علیدوستی، هانیه توسلی، پگاه آهنگرانی، مرضیه وفامهر و مانی حقیقی در میان امضاکنندگان بود.

این سینماگران در این بیانیه از نظامیان خواسته بودند که سلاح‌شان را زمین بگذارند و به برخورد قهرآمیز با مردم معترض خاتمه دهند.

برخوردهای خشونت‌آمیز با داغداران در آبادان پس از فروریختن برج متروپل در این شهر و حرکت‌های همدلانه با آنها در دیگر شهرها، موج کم‌سابقه و گسترده‌ای در محکومیت نیروهای حکومتی و پشتیبانی از معترضان را در پی داشت.

محمد رسول‌اف پیش از این در صفحه اینستاگرام خود از تماس‌های مکرر از سوی نهادهای مختلف با سینماگران امضاءکننده این بیانیه خبر داده و گفته بود، از آنها خواسته شده است که امضای خود را پس بگیرند یا با خبرگزاری‌ها برای “بی‌اعتبار کردن” این بیانیه گفت‌وگو کنند.

رسول‌اف اواخر تیرماه ۱۳۹۸ در دادگاه انقلاب به اتهام “تبلیغ علیه نظام اسلامی” به یک سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.

او از جمله فیلم‌سازان ایرانی است که با وجود سانسور شدید و فشارهای آشکار و پنهان، همواره در فیلم‌های خود، سرکوب و اختناق در ایران را مطرح می‌کند.

خبرگزاری ایرنا که خبر بازداشت رسول‌اف و آل‌احمد را منتشر کرده آورده است: «محمد رسول‌اف طی سالیان گذشته به خاطر اقدامات مخل امنیت سابقه محکومیت قضایی داشت و با سوء استفاده از رافت اسلامی آزادانه مشغول فعالیت و فیلمسازی بوده است. او از مرتبطین با ضدانقلاب است که در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان، اقدام به التهاب آفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بود.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

محمد رسول‌اف متولد سال ۱۳۵۱ در شیراز سابقه فیلم‌نامه‌نویسی، تهیه‌کنندگی و کارگردانی در سینمای ایران را دارد. او تا کنون ده‌ها جایزه از جشنواره‌های بین‌المللی از جمله جشنواره فیلم برلین و جشنواره فیلم کن را به دست آورده ‌است. البته با وجود موفقیت‌ها و ستایش‌های جهانی، هیچ ‌یک از فیلم‌های او مجوز نمایش عمومی در ایران را نداشته است.

مصطفی آل احمد نیز که همراه با محمد رسول‌اف بازداشت شده، متولد سال ۱۳۴۹ در تهران است و فعالیت سینمایی خود را در دهه ۱۳۷۰ با طراحی صحنه در سینما و تلویزیون آغاز کرد. فیلم‌های کوتاه او تاکنون به جشنواره‌های گوناگونی در کانادا، کره جنوبی، ژاپن، سوئیس، فنلاند و ایتالیا راه یافته است.

تهیه‌کننده سینما خواستار “شلاق زدن” به زنان سینماگر معترض شد

یکی از تهیه‌کنندگان سینمای ایران با اشاره به بیانیه اخیر سینماگران زن علیه “خشونت و باج‌گیری جنسی” خواستار “شلاق زدن” به این زنان شد. در هفته‌های اخیر بر تهدیدها علیه زنانی که این بیانیه را امضا کردند، افزوده شده است.حسین فرحبخش، از تهیه‌کنندگان سینمای ایران در برنامه‌ای رادیویی با عنوان “سینما معیار” که روز پنجشنبه ۱۶ تیر (۷ ژوئیه) پخش شد و به بررسی بیانیه اخیر سینماگران زن و حواشی آن پرداخته بود، از اقدام اخیر این زنان با عنوان “خیانت کثیف” نام برد و گفت: «اگر مملکت صاحب داشته باشد، از آنجا که این زنان اشاعه فساد کردند، باید شلاق بزنیم.»

حسین فرحبخش که سابقه کارگردانی، فیلم‌نامه‌نویسی و تهیه‌کنندگی در سینمای ایران دارد، معتقد است بیانیه اخیر سینماگران زن “باعث از بین رفتن حیثیت سینما” شده است.

فرحبخش این ۸۰۰ سینماگر زن را در این برنامه متهم به دروغگویی کرد و ادامه داد: «سینمای ایران ده‌ها بار از تمام ارکان مملکت تمیزتر است. اگر یک چیز شبیه به اسلام پیدا کنید آن سینما است.»

سینماگران زن ایران ۱۱ فروردین سال جاری در بیانیه‌ای با افشای آن‌چه “خشونت و باج‌گیری جنسی” در عرصه کارشان عنوان شد، خواستار تشکیل کمیته‌ای مستقل در خانه سینما برای بررسی این دسته جرائم شده بودند.

اظهارات سمیه میرشمسی، دستیار و برنامه‌ریز سینما که نسبت به رفتار نامناسب یک بازیگر مرد و مشکلات زنان در پشت صحنه سینما پرده برداشته بود، سرآغاز این ماجرا بود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

انجمن صنفی برنامه‌ریزان و دستیاران کارگردان سینما پس از اظهارات سیمه میرشمسی، در بیانیه‌ای از او و افشاگری درباره آزار جنسی حمایت کرده بود.

در پی آن نیز بیانیه‌ای که در ابتدا با امضای ۳۰۰ سینماگر زن منتشر شد، خیلی زود مورد تایید تعداد بیشتری از زنان فعال در عرصه سینما قرار گرفت و به ۸۰۰ اسم و امضا رسید.

زنان سینماگر ایران در این بیانیه‌ به “خشونت، آزار و باج‌گیری جنسی” در سینمای ایران اعتراض و خواستار “عواقب قانونی جدی” برای خشونت‌گران شده‌ بودند.

با انتشار بیانیه سینماگران زن و حمایت بسیاری از کاربران شبکه‌های مجازی از این اتفاق، خانه سینما که تا چند روز هیچ واکنشی به این موضوع نشان نداده بود، “شورای صیانت” را مسئول رسیدگی به این موضوع اعلام کرد اما این شورا مورد تایید زنان معترض نبود.

زنان فعال در عرصه سینما اعلام کردند، “شورای صیانت” برای رسیدگی به پرونده‌های این چنینی “استقلال لازم” را ندارد.

مخالفت‌ها با “شورای صیانت” هم به تشکیل هیئتی پنج نفره برای رسیدگی به “خشونت و باج‌گیری جنسی” انجامید. اعضای این هیئت پنج نفره، ترانه علیدوستی، هانیه توسلی، غزال معتمد، سمیه میرشمسی و مارال جیرانی هستند.

انتخاب این پنج نفر به عنوان هیئت رسیدگی کننده یه شکایات زنان معترض سینماگر هم البته با کارشکنی‌های بسیار همراه شد.

ترانه علیدوستی چندی پیش اعلام کرد، حبیب رضایی و مهدی کوشکی، از بازیگران سرشناس سینمای ایران که به آزار جنسی متهم هستند، از او شکایت کرده‌اند. چند روز بعد هم خبر ممنوع الخروج شدن یکی دیگر از اعضای کمیته پنج نفره اعلام شد.

هفته گذشته نیز در صفحه اینستاگرام “800women” که برای اطلاع رسانی و پیگیری پیرامون بیانیه سینماگران زن در اعتراض به “خشونت جنسی و جنسیتی در سینما و تئاتر ایران” آغاز به کار کرد، آمده بود: «برای اولین بار به شما می‌گوییم حجم فشارها، تهدیدها، احضارها و حملات به ماهیت خواسته‌های صنفی ما ۸۰۰ زن و اعضای کمیته در روزهای گذشته بسیار شدیدتر از قبل شده است.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

به دنبال افزایش این فشارها به تازگی اظهارات حسین فرحبخش، از تهیه‌کنندگان سینمای ایران نیز منتشر شده است.

این تهیه‌کننده سینما در بخشی از برنامه رادیویی که در آن شرکت داشت، زنان سینماگر را در موضوع تعرض و تجاوز جنسی مقصر دانست و گفت: «اگر کسی خواست خودش یک غلطی بکند و یک جا پشیمان شد، این تعرض جنسی نیست، این حماقت آن آدم است.»

محمدحسین قاسمی یکی دیگر از تهیه‌کنندگان سینمای ایران در واکنش به مطرح شدن اظهارات تند حسین فرحبخش، در اینستاگرام خود نوشت: «آقای فرح‌بخش مراقب خلط مباحث جمع‌بندی‌ها در صحبتتان باشید. فارغ از جریان‌های سیاسی و فرصت‌طلبانه این روزگار، حمایت از حقوق زنان سینمای ایران که بازنمای خواست و نیت این جمعیت ۸۰۰ نفر بوده، امری الزامی و در چارچوب قوانین شرع است. برخلاف تعداد زیادی از آثار شما که قابلیت اشاعه فحشا دارد.»

افشاگری زنان عرصه سینمای ایران در سال‌های اخیر محدود به انتشار بیانیه یا اعتراض در شبکه‌های اجتماعی نبوده و برخی از آنها که ایران را ترک کردند، از ابعاد گسترده‌تری از این خشونت ها پرده برداشتند.

زنان معترض با انتشار بیانیه ۸۰۰ زن سینماگر ایران اما اعلام کردند، این نخستین بار است که اعتراضشان به یک “فریاد جمعی” تبدیل شده است.