Previous Next

استادیوم آزادی؛ فرسودگی سطحی یا بمب ساعتی؟

استادیوم آزادی تهران ۵۱ سال پس از تاسیس همچنان به عنوان ورزشگاه ملی و شماره یک در کشور مطرح است. در باره میزان فرسودگی این ورزشگاه اخبار ضد و نقیضی منتشر شده است.ورزشگاه آزادی تهران که در دوران پیش از انقلاب ورزشگاه آریامهر نام داشت، ۵۱ مین سال برپایی خود را تجربه می‌کند. این ورزشگاه که برای میزبانی بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ در غرب پایتخت ایران ساخته شد، همچنان میزبان دیدارهای خانگی تیم ملی فوتبال ایران و همچنین بازی‌های دو تیم استقلال و پرسپولیس است.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

ورزشگاه آزادی یکی از بزرگ‌ترین ورزشگاه‌های جهان به شمار می‌رود. این ورزشگاه با نام “ورزشگاه آریامهر” رسما ۲۶ مهر ۱۳۵۰ گشایش یافت، اما از ابتدای سال ۱۳۵۳ مورد استفاده قرار گرفت.

عدم رسیدگی اساسی و ترمیم اصولی این ورزشگاه در طول چهار دهه پس از انقلاب ایران، باعث تشدید سرعت فرسودگی آن شده است.

رسانه‌های حکومتی در ایران ضمن تاکید بر این مشکل و اشاره به اینکه “در طول سال‌های گذشته هیچ اراده جدی برای بازسازی آن وجود نداشته” از ورزشگاه آزادی تهران به عنوان “مخروبه‌ای که می‌تواند فاجعه‌ای بزرگ در آن رخ دهد”، سخن می‌گویند.

خبرگزاری دولتی ایران، ایرنا، ضمن اشاره به اینکه “در طول دوره‌های مختلف، ورزشگاه آزادی شامل بازسازی‌هایی شده” خاطرنشان کرده است که “شاکله اصلی آن در خطر فرو ریختن قرار دارد.”

از سوی دیگر در پی بازدید اخیر شرکت “توسعه و نگهداری از اماکن ورزشی ایران” از ورزشگاه آزادی، مسئولان این شرکت گفته‌اند که “در گزارش نماینده مشاور طرح که از ابتدا در طراحی، ساخت و نظارت این استادیوم حضور داشته، بر عدم نگرانی در ناپایداری سازه این استادیوم تاکید شده است.”

وجود این تتناقض در ارزیابی وضعیت فعلی ورزشگاه آزادی، باعث افزایش نگرانی در بین جامعه ورزشی و مدنی ایران شده است. علت تعلل مقامات حکومتی در ایران در زمینه اقدام برای بازسازی اصولی برای ورزشگاه آزادی، از پرسش‌های مطرح در کشور است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

این ظن مطرح است که فرسودگی استادیوم آزادی، در ماه‌های آینده در کنار کرونا “بهانه” دیگری از سوی حکومت جمهوری اسلامی برای جلوگیری از حضور تماشاگران، به ویژه تماشاگران زن، در این ورزشگاه باشد.

واکنش‌ها به انحلال «جمعیت امام علی»؛ هشدار نسبت به بازگشت ۶ هزار کودک کار به خیابان‌ها

با وجود صدور حکم انحلال برای نهاد خیریه «جمعیت امام علی»، گزارش‌ها حاکی از تداوم فشار نهادهای امنیتی بر اعضای هیئت مدیره این سازمان است.

روسیه و سوریه در حالت تقویت نیرو علیه عملیات ترکیه

در حالی که ترکیه ممکن است به‌زودی عملیات بزرگی را علیه نیروهای کرد در شمال سوریه آغاز کند، روسیه و سوریه نیروهای خود در شمال سوریه را تقویت کرده‌اند.گزارش‌ها حاکی از آماده‌سازی‌های نیروهای روسی و سوری علیه عملیات اعلام‌شده ترکیه در خاک سوریه در مقابله با نیروهای کرد است.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه دو هفته پیش اعلام کرد که کشورش برای ایجاد “منطقه امن” تا عمق۳۰ کیلومتری (۲۰ مایلی) داخل مرزهای سوریه دست به عملیات نظامی جدیدی خواهد زد.

هدف از این اقدام که مناطقی چون تل رفعت، منبج و سایر مناطق شرقی سوریه را فرا خواهد گرفت ایجاد “منطقه امن” برای انتقال پناهجویان سوری است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

روسیه علیه این عملیات هشدار داده است و سرگئی لاوروف، وزیر خارجه این کشور برای گفت‌وگو با مقامات ترکیه روز چهارشنبه ۸ ژوئن (۱۸ خرداد) به آنکارا خواهد رفت.

روسیه و ترکیه با یکدیگر روابط نزدیکی دارند و ترکیه در مذاکرات مربوط به حمله نظامی روسیه به اوکراین شرکت فعال داشته است. اما دو کشور در مورد سوریه مواضعی متفاوت دارند. روسیه از دولت بشار در سوریه و ترکیه از مخالفان او حمایت می‌کند.

این موضوع خطرات پیش روی ترکیه در عملیات نظامی‌اش را بالا می‌برد. انجام چنین حمله‌ای در خاک سوریه بدون حتی تأیید تاکتیکی روسیه، متحد قدرتمند اسد ممکن است تلفات را در عملیات ترکیه بالا ببرد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

روسیه و ترکیه بارها در جاه‌طلبی‌های خود در سوریه رویارو شده‌اند، اما وخیم‌تر شدن این رویارویی ممکن است آن‌ها را به درگیری مستقیم بکشاند.

هنوز نشانه‌های مهمی از لشکرکشی ترکیه در مرزها وجود ندارد. اما در دو هفته اخیر بارها گزار‌ش‌هایی از نقل و انتقال ادوات جنگی این کشور منتشر شده است.

در هر گونه عملیات جنگی ترکیه ممکن است مواضع شبه‌نظامیان کرد گروه یگان‌های مدافع خلق (ی‌پ‌گ) که هسته اصلی “نیروهای دموکراتیک سوریه” (SDF) را تشکیل می‌دهند هدف حمله قرار بگیرد. نیروهای دمکراتیک سوریه مناطق وسیعی در شمال سوریه را تحت کنترل خود دارند.

این گروه که تحت حمایت آمریکاست و متحد مهم آن در جنگ علیه شبه‌نظامیان “دولت اسلامی” (داعش) است از نظر ترکیه گروهی “تروریستی” و بازوی حزب کارگران کردستان ترکیه (پ‌ک‌ک‌) محسوب می‌شود.

یوسف حمود، سخنگوی ارتش ملی سوریه (SNA) می‌گوید، روسیه مواضع نزدیک به تل رفعت، منبج، حومه جنوبی کوبانی و عین عیسی که همگی در ۴۰ کیلومتری (۲۵ مایلی) مرز ترکیه قرار دارند را تقویت کرده است.

حمود می‌افزاید، از زمان اعلام این عملیات، رژیم سوریه و شبه‌نظامیان ایرانی تحرکات خود و اعزام نیروهای تقویتی برای “ی‌پ‌گ” را آغاز کرده‌اند.‌

به گفته او، منابع اطلاعاتی نیز از پرواز هلی‌کوپترهای روسی بر فراز یک پایگاه هوایی در نزدیکی تل رفعت خبر داده‌اند.

خبرگزاری دولتی آنادولو در ترکیه به نقل از منابع محلی در روز شنبه ۴ ژوئن گزارش داده‌ است که روسیه نیروهایی به شمال سوریه اعزام کرده تا کنترل این مناطق از دست نرود.

مظلوم عبدی، سخنگوی نیروهای دموکراتیک سوریه به رویترز گفته است، دمشق ممکن است از سامانه‌های دفاع هوایی خود علیه هواپیماهای ترکیه استفاده کند. او در عین حال افزوده است، نیروهایش نیز برای همکاری با واحدهای سوریه علیه ترکیه آماده‌اند.

برخی دلیل اصلی مهیا شدن ارتش ترکیه برای چنین عملیاتی را انتخابات سال آینده می‌دانند. هر چه زمان انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ترکیه در ژوئن ۲۰۲۳ نزدیک‌تر می‌شود، موضوع پناهجویان سوری در جامعه ترکیه نیز پررنگ‌تر می‌شود.

برخی کارشناسان ترکیه گفته‌اند که این موضوع می‌تواند سرنوشت اردوغان را نیز رقم بزند.

آن‌ها معتقدند، این عملیات نظامی جدید و ایجاد منطقه امن در داخل خاک سوریه می‌تواند برای اردوغان که به مدت دو دهه رهبری ترکیه را بر عهده داشته و با اقتصاد آشفته و احتمالا سخت‌ترین چالش انتخاباتی نیز مواجه است، شرایط بهتری را در انتخابات فراهم کند.

مقامات ترکیه مدعی شده‌اند که در سال‌های اخیر بیش از ۵۰۰ هزار پناهجوی سوری به صورت داوطلبانه به سوریه بازگشته‌اند. اما نهادهای حامی پناهجویان گفته‌اند که تعداد واقعی نزدیک به ۸۰ هزار نفر بوده و بسیاری از آن‌ها داوطلبانه به کشور بازنگشته‌اند.

بربوک در پاکستان: کمک به افغانستان باید منوط به شروط سخت باشد

در سفر آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان به پاکستان مسئله وضعیت حاکم بر افغانستان موضوع کانونی گفت‌وگوها با مقامات اسلام‌آباد بود. آلمان همچنان در تلاش برای خروج همکاران سابق افغان است. خانم بربوک به کرونا مبتلا شد.وزیر خارجه آلمان روز سه‌شنبه ۷ ژوئن (۱۷ خرداد) در پی گفت‌وگو با همتای پاکستانی خود بیلاوال بوتو زرداری در اسلام‌آباد، جامعه بین‌الملل را فراخواند، به رغم جنگ روسیه در اوکراین، مردم افغانستان را فراموش نکنند.

آنالنا بربوک در رابطه با وضعیت حاکم بر افغانستان هشدار داد: «ما در آستانه یک فاجعه انسانی قرار داریم.»

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

به گزارش خبرگزاری آلمان، بربوک گفت، نباید مردم افغانستان را در گرسنگی گذارد. او اما تأکید کرد: «هر چیز دیگری غیر از کمک‌های بشردوستانه، باید منوط به شروط سخت باشد.»

وزیر خارجه آلمان در مورد نقض حقوق بشر و حقوق زنان توسط حکومت شبه‌نظامی طالبان گفت: «ما باید خیلی صادق باشیم. تأثیرگذاری ما در مورد آنچه که در افغانستان می‌گذرد، بسیار محدود است. این حوزه تأثیرگذاری بستگی به این دارد که طالبان تصمیم‌های عقلانی در راستای منافع اقتصادی خود اتخاذ کند. اما هم‌اکنون چنین رویکردی ندارد.» او افزود که طالبان “در مسیر اشتباهی” حرکت می‌کند.

نیروهای ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا از افغانستان در تابستان سال گذشته پس از ۲۰ سال افغانستان را ترک کردند. از آن زمان بدین سو کشور همسایه، پاکستان شمار زیادی پناهجویان افغان را پذیرفته است.

در حال حاضر پاکستان به مهم‌ترین محور تلاش‌های دولت آلمان برای خروج نیروهای کمکی پیشین ارتش آلمان و خانواده‌های آن‌ها از افغانستان و انتقال این نیروها به آلمان بدل شده است. شماری از این نیروها که همچنان در خطر هستند و به محافظت نیاز دارند، در افغانستان به سر می‌برند.

تست کرونا وزیر خارجه آلمان مثبت شد

یک سخنگوی وزارت خارجه آلمان در اسلام‌آباد اعلام کرد که به هنگام سفر خانم بربوک در پاکستان تست سریع کرونای او مثبت بوده است. به همین دلیل تمام سفرها و ملاقات‌های وزیر خارجه آلمان پس از پاکستان لغو شده‌اند. او قرار بوده از پاکستان رهسپار یونان و ترکیه شود.

سخنگوی وزارت خارجه آلمان گفته است که خانم بربوک به هنگام صرف نهار متوجه شده است که حس چشایی خود را از دست داده است. یک تست سریع کرونا نشان داد که او مبتلا به کرونا شده است.

پاکستان خواستار آزادسازی دارایی‌های افغانستان شد

بیلال بوتو زرداری، وزیر خارجه پاکستان در ملاقات با وزیر خارجه آلمان گفت که جامعه بین‌الملل و جهان اسلام باید دست به اقدامات مشترک بزنند “تا ما در موقعیت بهتر قرار گیریم و تلاش کنیم که رژیم افغانستان به تعهدات بین‌المللی گردن بگذارد”.

زرداری گفت که تلاش مشترک می‌تواند زمینه‌هایی را فراهم کند تا “به احتمال فعالیت‌های تروریستی نیز کاهش یافته و افزایش نیابند”.

وزیر خارجه پاکستان همچنین خواستار آزادسازی دارایی‌های افغانستان شد که از نظر او می‌تواند نقشی تعیین‌کننده در ثبات اقتصادی این کشور ایفا کند.

وزیر خارجه آلمان در این سفر دو روزه قرار است با زنان و مردان افغانی که خواستار انتقال به آلمان هستند گفت‌‌وگو کند.

آنالنا بربوک همچنین با شهباز شریف، نخست‌وزیر پاکستان دیدار و گفت‌وگو خواهد داشت.

آمار افغان‌های انتقال یافته به آلمان

از زمان خروج نیروهای ائتلاف نظامی از افغانستان حدود دو سوم کسانی که از سوی دولت آلمان مجوز ورود را دریافت کرده‌اند، وارد آلمان شده‌اند. گفته می‌شود حدود ۱۰هزار نفر دیگر در انتظار ورود به آلمان به سر می‌برند.

به گزارش خبرگزاری آلمان، تاکنون ۷۰درصد کسانی که مجوز ورود داشته‌اند و ۵۰درصد افرادی که جان‌شان مورد تهدید جدی بوده است، وارد آلمان شده‌اند.

از ژانویه سال جاری ۲۰۲۲ بدین سو ۱۲هزار نفر از این افراد وارد آلمان شده‌اند. این رقم در سال ۲۰۲۱ حدود ۷هزار نفر بوده است.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

در مجموع حدود ۱۹هزار ویزای ورود این افراد به آلمان صادر شده که حدود ۱۴۷۰۰ مورد آن‌ها از سوی سفارت آلمان در اسلام‌آباد صادر شده است.

دولت آلمان در تلاش برای یافتن امکان خروج از افغانستان از جمله از طریق ازبکستان و تاجیکستان است، اما پاکستان همچنان مسیر اصلی است. از مسیر اسلام‌آباد تاکنون حدود ۱۴هزار نفر با بیش از ۷۰ پرواز به آلمان انتقال یافته‌اند.

اردوی تیم ملی فوتبال ایران در قطر؛ بی‌فایده برای آماده‌سازی؟

تیم ملی فوتبال ایران از روز ۱۱ خرداد (اول ژوئن) در اردوی تدارکاتی در قطر به‌سر می‌برد. اما حضور ۳۰ بازیکن و سردرگمی در برنامه دیدارهای دوستانه، ارزش این اردو را زیر سئوال برده است. گفت‌وگو با محمد حیرانی.اردوی آماده‌سازی تیم ملی فوتبال ایران در قطر از حساسیت ویژه‌ای برخوردار است و یکی از آخرین موقعیت‌های مناسب برای کسب هماهنگی بین بازیکنان این تیم پیش از آغاز مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ قطر محسوب می‌شود.

تنها دیدار دوستانه‌ای که برای “یوزپلنگ‌های ایرانی” در چارچوب این اردو در نظر گرفته شده، قرار است در روز ۲۲ خرداد با تیم ملی الجزایر انجام شود. در ۲ هفته اخیر، ۳ دیدار دوستانه ملی‌پوشان ایران مقابل تیم‌های ملی کانادا، اکوادور و اروگوئه لغو شدند.

با توجه به هم‌گروهی تیم ملی ایران در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر با تیم‌‌های ملی انگلیس، ولز و ایالات متحده آمریکا، رویارویی تیم ایران مقابل تیم الجزایر از جنبه “شبیه‌سازی” با این ۳ حریف در مرحله گروهی در جام جهانی برخوردار نیست.

با چنین شرایطی و نیز ضمن ملاحظه شرایط آب و هوایی قطر در ماه خرداد، ارزش و فایده اردوی تدارکاتی تیم ملی فوتبال ایران با حضور ۳۰ بازیکن در این کشور زیر سئوال رفته است.

در گفت‌و‌گو با محمد حیرانی، خبرنگار ورزشی، به بررسی جزئیات این موضوع پرداخته‌ایم.

گفت‌وگو با محمد حیرانی را بشنوید:

خشونت در فضای اجتماعی؛ گفت‌وگو با شیرین عبادی

نجوا غلامی

چرا فضای اجتماعی ایران در سال‌های اخیر بهسمت خشونت و پرخاش گرویده است؟ دربارهی این پرسش با شیرین عبادی، حقوق‌دان، فعال حقوق بشر و برندهی جایزهی نوبل صلح گفتگو کرده‌ایم.


خانم عبادی، با توجه به این که شما اخیراً به بیماری کرونا مبتلا شده بودید، اجازه دهید ابتدا به فضایی که در دوران همه‌گیری در ایران به وجود آمد اشاره کنم. شروع همه‌گیری در ایران، در اسفند ۱۳۹۸ با همدلی زیاد مردم همراه بود. ایجاد کمپین‌های مردمی و حضور فعال جامعه‌ی مدنی برای همیاری چشمگیر بود، اما این موج، عمری طولانی نداشت. در دیگر موارد، مثل سیل گلستان و لرستان، زلزله‌ی کرمانشاه و آذربایجان نیز موج کمک‌ها و همدلی‌ها در ابتدا بسیار زیاد بود، اما همراهی و همکاری دوام نیافت. در جامعه‌ی امروز ایران بنا به آمار، خشونت، قتل، خودکشی و نظایر این مسائل افزایش یافته است. بهنظر شما منشأ و علل این وضعیت چیست؟

مسئله بر سر فقدان چیزی است به نام جامعه‌ی مدنی. جامعه‌ی مدنی بهمعنای واقعی خود در ایران شکل نگرفته است. البته از گذشته، نهتنها در نظام فعلی، بلکه در نظام قبلی و پیش از آن، یعنی در دوره‌ی قاجار، نهادهای مدنی مخصوص امور خیریه وجود داشتند؛ اینها به امید رفتن به بهشت کمک‌هایی می‌کردند. از جمله «نهاد وقف» که خود یک نوع جامعه‌ی مدنی است که برای امور خیریه تخصیص داده شده است. اما آنچه در این بحث مدنظر من است، جامعه‌ی مدنی بهمعنای مدرن آن است؛ یعنی نهادی که به دست مردم تأسیس و به دست آنها اداره می‌شود؛ با هدف کمک به مردم، بدون هیچ چشمداشتی برای گرفتن پاداش از کسی. پاداشی هم اگر باشد، ارضای نوعی نیاز درونی است، نه بهدست‌آوردن غرفه‌ای در بهشت یا پرهیز از آتش جهنم. در کشورهایی که دموکراسی وجود نداشته باشد، جامعه‌ی مدنی نوعی رقیب و دشمن بالقوه قلمداد می‌شود، حتی اگر جامعه‌ی مدنی کاری بکند که باری از دوش حکومت برداشته شود. برای مثال، امر آموزشوپرورش بر عهده‌ی حکومت‌ است، اما اگر یک مؤسسه‌ی مردمنهاد بخواهد کاملاً بهدور از نظارت دولت پا در این حوزه بگذارد و بگوید: «من مردمنهاد هستم و احتیاجی به اجازه‌ی دولت در این زمینه ندارم زیرا کمکی هم از جانب دولت دریافت نمی‌کنم»، بلافاصله به چشم دشمن دیده می‌شود و برحسب گسترش دامنه‌ی فعالیت، با او برخورد خواهد شد. وقتی چنین چیزی در جامعه‌ای پانگرفته باشد همین اتفاق خواهد افتاد. در مواقع حوادث قهری یا بیماری‌های اپیدمی و مسا‌ئلی از این دست، که اقدامی عاجل را می‌طلبد، همه‌ی مردم با توجه به احساسات و توانایی‌هایی که دارند اقدام به کمک‌رسانی می‌کنند. اما مؤسسه‌ی مردمنهادی وجود ندارد که تخصص، دیدگاه و آمادگی آن را داشته باشد که بتواند این کمک‌ها را سازماندهی کند.

احساسات مردم مانند آب باران است، آب باران نعمت است، اما اگر مدیریت آب در کشوری وجود نداشته باشد تبدیل به سیل می‌شود، و ویرانی به بار می‌آورد یا اینکه هرز می‌رود. اما اگر مدیریت آب بهدرستی صورت گرفته باشد آن آب باران کارگشای بسیاری از مشکلات خواهد بود. در ایران نیز همین گونه است. حتماً این سؤال به ذهن شما خطور میکند که چرا؟ مگر نه اینکه مؤسسه‌هایی در ایران وجود دارند؟ حتماً خودتان هم تعدادی از آنها را می‌شناسید. باید بگویم که متأسفانه اگر دولت از اطاعت و انقیاد این سازمان‌ها اطمینان نداشته باشد، یا از ابتدا به آنها مجوز نمی‌دهد که بعداً در فرصتی مناسب بتواند بهعنوان یک تشکیلات غیرقانونی اعضا و فعالان آن را سرکوب کند (مانند کانون مدافعان حقوق بشر و نمونه‌های دیگری که شاید خودتان بشناسید)، یا اگر این مؤسسهها را ثبت کند به این دلیل است که آنها را بدون خطر تشخیص داده است. بهمحض اینکه این نهادهای ثبتشده کوچکترین حرکتی انجام دهند که نشان از سرپیچی از اطاعت مطلق باشد، یا حتی طرفداران زیادی پیدا کنند، که این امر در ذهن متوهم حکومت غیردموکراتیک ایجاد خطر می‌کند، باعث می شود که بهسراغ آنها بروند. برای مثال، مؤسسه‌ی حیات وحش پارسیان یا جمعیت امامعلی، هم مجوز داشتند و هم قانونی و رسمی کار می‌کردند اما همیشه تحت هجمه‌ی دستگاه‌های امنیتی بودند. تمام اینها مجوز داشتند یعنی دولت آنها را به رسمیت شناخته بود زیرا در ابتدا تصور می‌کرد که در چهارچوب اهداف حکومتی حرکت خواهند کرد. اما پس از اندکی که حکومت احساس کرد که ممکن است این چهارچوب شکسته شود، شروع به حمله به این مؤسسات کرد.

باید به موضوع دیگری هم اشاره کنم و آن رقابتهای سیاسی نادرستی است که بر سر قدرت در ایران وجود دارد. گروهی که بر سر کار هستند اجازه‌ی تأسیس یک نهاد مدنی را صادر میکنند و آن نهاد مدنی هم کار خودش را انجام می‌دهد. گروه دیگری که بر سر کار می‌آیند آن مؤسسه را محدود می‌کنند تا گروه رقیب را تضعیف کنند. برای مثال، جورج سوروس یک میلیاردر آمریکایی است که با بخشی از دارایی خود یک بنیاد خیریه تأسیس کرده با نام «بنیاد جامعه‌ی باز».‌ روزنامه‌ی کیهان و سایر رسانه‌ها و روزنامه‌های منتسب به اصولگرایان این نهاد را یک غول وحشتناک جلوه می‌دهند که همواره بهدنبال جاسوسی است و قصد مداخله دارد و از این دست ادبیات مخصوص خودشان. اما جالب است بدانید که «بنیاد جامعه‌ی باز» در زمان آقای خاتمی با اجازه‌ی دولت در ایران دفتر باز کردند و فقط در مورد ایدز فعالیت داشتند. اما افرادی که بهواسطه‌ی فعالیت در حوزه‌ی بیماری ایدز با این بنیاد همکاری کردند به همین دلیل سال‌ها زندانی شدند. این افراد کار بدی که انجام نمی‌دادند، در مورد ایدز کار می کردند. در مؤسسه‌ای هم کار می‌کردند که دولت رسماً اجازه‌ی تأسیس آن را صادر کرده بود. جالب است که مسئول این دفتر که تحصیلکرده‌ی آمریکا بود و از آمریکا به ایران بازگشت و با اجازه‌ی دولت خاتمی این دفتر را افتتاح کرد، یعنی با اجازه‌ی حکومت، به اتهام جاسوسی برای آمریکا به یازده سال حبس محکوم شد. چهکسی این کار را می‌کرد؟ اصول‌گرایانِ آن زمان. خاتمی از قدرت کنار رفته و احمدینژاد به قدرت رسیده بود.

 علت اینکه میگویم «آن زمان» به این خاطر است که تقسیمبندی‌های جناحی هرچند سال یک بار در ایران تغییر پیدا می‌کند. مثلاً اصولگرا به اصلاحطلب و اصلاحطلب به تندرو و تندرو به کندرو تبدیل میشوند. حال بگذریم از این قضیه؛ بهطور خلاصه رقبای آقای خاتمی و اصلاحطلب‌ها برای اینکه نشان بدهند که خاتمی پشت سر خامنه‌ای در حال گفتگو با آمریکاست، این دفتر را بستند و سرپرست و عده‌ای دیگر را که با آن همکاری داشتند دستگیر و به زندان محکوم کردند.

 

در چنین شرایطی آیا ممکن است جامعه‌ی مدنی واقعی شکل بگیرد؟

در غیاب جامعه‌ی مدنی واقعی، بخش امنیتی حکومت، خود اقدام به تأسیس نهادهای مدنی کرده است؛ برای مثال انجمن دفاع از قربانیان خشونت. زمانی که آن کشتارها در اوایل انقلاب و در دهه‌ی اول آن صورت گرفت، سازمان ملل برای ایران یک گزارشگر تعیین کرد. ایشان آقای «گالیندو پل» بود. زمانی که گالیندو پل به ایران آمد، تعدادی از اعضای خانواده‌های اعدامشدگان که عمدتاً مربوط به سازمان مجاهدین خلق بودند، تظاهرات کردند و نزد گالیندو پل رفتند و اطلاعرسانی کردند؛ از اینطرف هم تعدادی از خانواده‌های افرادی که ادعا میشد توسط مجاهدین کشته شده‌اند جمع شدند و گفتند که اگر بنا بر رسیدگی به نقض حقوق بشر است باید به این مسئله هم رسیدگی کنید که چرا اعضای خانواده‌های ما را کشتند. از آنجا که سپاه هنوز دخالتی در این امور نداشت، وزارت اطلاعات انجمنی تأسیس کرد به نام «انجمن دفاع از قربانیان خشونت». این انجمن به سازمان ملل نیز رفتوآمد داشت و گزارشهایی نیز از وضعیت ایران ارائه میدادند. جالب است که بگویم رئیس این انجمن مردمنهاد حقوق بشری بازجوی من در زندان بود.

 

همین آقایی که مدیر انجمن بود و مقام مشورتی در سازمان ملل هم داشتند؟

بله. من پس از واقعه‌ی هجدهتیر وکالت عزت ابراهیمنژاد را بر عهده داشتم و مانند وکلایی که از زندان سر در می‌آورند به زندان افتادم و ایشان بازجوی من بود. و جالب است که چند سال بعد که پس از دریافت جایزه‌ی نوبل به دعوت پارلمان اتحادیه‌ی اروپا به آنجا رفته بودم، به من گفتند: «ما برای آموزش حقوق بشر در ایران پنجمیلیون یورو بودجه داریم و آیا شما این کار را تقبل می‌کنید که بودجه را به شما اختصاص دهیم؟» در جواب گفتم: «ما بدون دریافت هیچ پولی متهم به جاسوسی میشویم، حال شما می‌خواهید به من پول بدهید؟ خیر، قبول نمیکنم.» که بعد متوجه شدم که این پنجمیلیون یورو را به انجمن دفاع از قربانیان خشونت تخصیص داده‌اند تا این انجمن حقوق بشر را به بنده و امثال من یاد دهند!

در اینجا می خواهم به این مسئله برسم که چرا حکومت این کارها را انجام می‌دهد یعنی چرا این‌گونه مؤسسات را تأسیس می‌کند؟ چرا که اینگونه مؤسسات فقط برای دفاع از قربانیان خشونت نیستند. موارد مشابهی در تمام زمینهها وجود دارند مخصوصاً زنان، کودکان، حفاظت از محیطزیست و کارگران. نمایندگان این مؤسسات به سازمان ملل می‌آیند و بهجای جامعه‌ی مدنی و مردم ایران حرف میزنند و گزارش می‌دهند. خب جامعه‌ی مدنی در کشوری که اجازه‌ی فعالیت رسمی ندارد و باید زیرزمینی کار کند و درنتیجه بودجه‌ای هم ندارد، مگر می‌تواند سالی دو سه ماه به ژنو و سازمان ملل برود و در جلسات حقوق بشری و در خصوص مسائل مربوطه حرف بزند؟ پولش کجا بود؟ جامعه‌ی مدنی واقعی نمی‌تواند برود اما اینها می‌روند. اینجاست که می‌گویم آب بارانی که می‌تواند نعمت باشد به فاجعه تبدیل می‌شود.

 

فارغ از نقشی که جامعه‌ی مدنی می‌تواند ایفا کند، بهنظر شما آیا خود مردم در دوران استبداد مسئولیتی ندارند؟ شما جزو کسانی هستید که بسیار مورد تهمت‌ و توهین‌ قرار می‌گیرید؛ شما را «تجزیه‌طلب» و در عینحال «طرفدار جمهوری اسلامی» می‌خوانند. خانواده‌ی شما هم از این توهین‌ها در امان نیستند. ممکن است کسی شما را نقد کند اما توهین و تحقیر چرا؟ جامعه چطور به اینجا رسیده است؟

ضربالمثل معروفی‌ است که می‌گوید: «ماهی از سر گنده گردد نی ز دم.» جامعه وقتی به انحراف می‌رود، انحراف از بالا شروع می‌شود، بعد به پایین سرایت می‌کند. وقتی که آزادی بیان وجود نداشته باشد، آنوقت مردم حرف‌هایی را که باید بزنند با اسم مستعار می‌زنند. برای مثال، بخش کثیری از افرادی که در شبکه‌های اجتماعی با لحن تند صحبت می‌کنند یا کلمات زشت به کار می‌برند و به دیگران تهمت میزنند، از اسم واقعی خود استفاده نمی‌کنند. چرا؟ برای اینکه اگر قرار باشد جامعه‌ای قانونمند باشد و آزادی بیان داشته باشد همه می‌توانند بی‌واهمه از مجازات حرف درست با پشتوانه‌ی منطق را به زبان بیاورند. اگر هم حرفی بزنند که توهین تلقی شود که در همهجای دنیا نیز ممنوع است، با حکمیت قانون مسئله حل خواهد شد. مثلاً من اگر در کشوری که آزادی بیان وجود دارد مانند فرانسه، به یک شهروند بگویم که تو دزدی کردی، و نتوانم حرفم را در دادگاه ثابت کنم، او نیز حق دارد که درخواست اعاده‌ی حیثیت بکند و بگوید که حیثیت اجتماعی من صدمه خورده. آن فرد می تواند از من بهخاطر تهمت نادرست غرامت بگیرد. اما در ایران چه اتفاقی میافتد؟ آیا یک دادگستری داریم که مورد اعتماد یک شهروند باشد و داد بگیرد؟ آیا در مسائل دیگر آزادی بیان داریم؟ آیا میتوانیم با سند و مدرک بگوییم فلان وزیر دزدی کرده است؟

وزارت اطلاعات انجمنی تأسیس کرد به نام «انجمن دفاع از قربانیان خشونت». این انجمن به سازمان ملل نیز رفت‌وآمد داشت و گزارش‌هایی نیز از وضعیت ایران ارائه می‌دادند. جالب است که بگویم رئیس این انجمن مردم‌نهاد حقوق بشری بازجوی من در زندان بود.

بنابراین، یک مقدار ناشی از فضای بسته‌ای است که بر ما تحمیل می‌شود، و البته یک مقدار دیگر ناشی از کارهای ارتش سایبری است. در یک گزارش خواندم که حدود ۱۴۰هزار نفر نشسته‌اند با پول دولت، یعنی در واقع از جیب مردم ایران روز و شب علیه دیگران توییت می‌نویسند. بهعبارتدیگر، در حال ترور شخصیت هستند. زمانی بود که روزنامه‌ی کیهان مطالب اینچنینی می‌نوشت، اما اکنون کیهان بهقول دوستان خیلی تابلو شده است، بنابراین حرف کیهان را ممکن است کسی نشنود اما اگر پنجاه نفر که خود را با اسامی و مشاغل مختلفی مانند دکتر و فروشنده و خانه‌دار و دانشجو معرفی می‌کنند، بخواهند مضمونی را در جامعه رواج دهند و با هم شروع به توییتنوشتن کنند چه می‌شود؟ پس یک بخش هم به این موضوع برمی‌گردد. درنتیجه افرادی که در چنین جامعه‌ای رشد می‌کنند و با فضای قلم و شبکه یعنی شبکه و اطلاعرسانی آشنا می‌شوند، وضعیت ترسیمشده را مشاهده کرده‌اند، فضای سالم را ندیده‌اند، متوجه نیستند که چگونه باید انتقاد بکنند که هم حرف خودشان را بزنند و هم اینکه مراقب گفتار خود باشند و از مرزهای قانونی و مقبول جامعه عبور نکنند، و اگر قانون را شکستند باید عواقب آن را نیز متحمل شوند، اما در ایران اینگونه نیست. این از ویژگیهای زندگی در یک جامعه‌ی غیردموکراتیک است. این مسئله محدود به ایران هم نیست، مثلاً در عراق نیز همینطور است، در سوریه نیز همین وضعیت است. در همه‌ی کشورهای غیردموکراتیک این شرایط کموبیش وجود دارد. برای بهبود اوضاع ابتدا باید آزادی بیان در جامعه رواج یابد و سپس قانونمداری و حاکمیت قانون پشتیبان مردم باشد.

 

نیچه کتاب مسیحاستیز را در مخالفت با مسیح نوشت، اما درعینحال اقرار کرد که مسیح نجیب‌ترین انسان بود. آیا این‌گونه انصاف برای جامعه‌ی ما غیرممکن است؟

تأکید می‌کنم که ماهی از سر گنده گردد نی ز دم. در این خصوص نیز وقتی کسی مانند نیچه آنچنان با انصاف داوری می‌کند که از دید و عقیده‌ی خود بدی‌های یک پیامبر را می‌گوید اما به محاسن او و بهطور خاص به نجابت او هم اشاره می‌کند، این عامل هم اهمیت دارد؛ نیچه میتوانست چنین حرف‌هایی بزند و سرش بهباد نرود. آیا در ایران کسی حق دارد مانند نیچه بگوید که حضرت محمد مثلاً پیامبر نبوده اما آدم خوبی بوده؟ فکر می‌کنید چه بلایی سر او میآید؟ البته در محاوره‌ی خصوصی در منازل میتوان چنین حرفهایی زد اما اگر مانند نیچه میخواست کتاب بنویسد و سخنرانی کند، شما فکر میکنید چه اتفاقی میافتاد؟

 

گفتید که این فضای ناسالم به این دلیل وجود دارد که گروهی اصلاً فضای سالم را ندیده‌اند و بلد نیستند که چطور بهدرستی انتقاد کنند و قاعدتاً فضای سالم نیازمند این است که آزادی بیان و احترام به قانون وجود داشته باشد. قبلاً هم گفتید که فضای سالم به جامعه‌ی مدنی مستقل نیاز دارد. آیا ما می‌توانیم به این نتیجه برسیم که ایجاد فضای سالمی که در آن انتقاد سالم رخ دهد و فضای اخلاقی وجود داشته باشد، صرفاً وابسته به این است که قدرت حاکم اجازه دهد؟ آیا ما بدون اجازه‌ی قدرت حاکم نمی‌توانیم برای ایجاد فضای سالم تلاش کنیم؟

فضای سالم، آزادی بیان و جامعه‌ی مدنی همهی اینها در ظرفی تولید می‌شوند که به آن دموکراسی می‌گوییم. وقتی که آن ظرف را نداشته باشید مانند این است که با غربیل بخواهید از چاه آب بیرون بکشید، زحمت میکشید و آب هم ممکن است تا حدی بالا بیاید اما در آخر چیزی عایدتان نمی‌شود. درنتیجه منظور من این است که باید برای دموکراسی فعالیت کرد. شما می‌توانید بهصورت فردی انسان سالمی باشید و هرگز به کسی توهین نکنید و انتقادتان را بسیار سازنده همراه با پیشنهادهای خوب ارائه بدهید، اما در مورد بقیه‌ی افراد چه؟ چند نفر باید در بین هشتادمیلیون ایرانی چنین روشی داشته باشند؟ از آنطرف، فراموش نکنید که ارتش سایبری بلافاصله به آن یک نفر هجوم می‌برد و او را ترور شخصیت می‌کنند. مگر ترور فقط کشتن جسم است؟ ترور شخصیت نیز داریم، یعنی بهگونه‌ای شخصیت یک انسان را پایمال می‌کنند که قدرت بیان او را ضعیف کنند یا ترور اقتصادی میکنند. مثلاً در یک جامعه فردی وجود دارد که انسان خوبی است و می‌تواند سرمشق خوبی برای دیگران باشد اما او را از جایی که مشغول به کار است اخراج میکنند، یا وقتی که برای استخدام به جایی مراجعه می‌کند به کارفرما دستور می‌دهند تا از پذیرش او خودداری کند. فرد را در موقعیتی قرار میدهند که مستأصل گردد که من اسم این عمل را ترور اقتصادی می‌نامم. بنابراین تکرار می کنم که ماهی از سر گنده گردد نی ز دم. این بدی‌ها از از بالا شروع شده و متأسفانه خواهناخواه به جامعه سرایت میکند. تمام خوبی‌هایی که گفتیم محتاج به ظرفی به نام دموکراسی است.

 

ما دیده‌ایم مواردی را که سر ماهی از بین رفته اما باز گند باقی مانده است. برای مثال؛ گروهی معتقد بودند در اتحاد جماهیر شوروی سابق سرِ ماهی لزوماً نظام شوروی نیست بلکه خود استالین است، استالین درگذشت اما دموکراسی محقق نشد، پس از آن اتحاد جماهیر شوروی نیز سقوط کرد اما بازهم دموکراسی تحقق نیافت و اکنون می‌بینیم که پس از گذشت این همه سال هنوز دموکراسی در روسیه پا نگرفته است. در صورتی که ما در روسیه روشنفکران بزرگی مثل ساخاروف و سولژنیتسین داشتیم. چرا این اتفاق در روسیه نیفتاد؟

آفرین، این همان جایی است که گفتم تا زمانی که بنیان دموکراسی وجود نداشته باشد، یک فرد نمی‌تواند بهتنهایی مؤثر باشد. بله سولژنیتسین هم بود، ساخاروف هم بود، مردان و زنانی هم بودند که در محاکمه‌های صوری و مسخره‌ای که استالین تشکیل میداد کشته شدند اما نتوانستند در مورد آن کاری انجام دهند. وقتی که صحبت از دموکراسی می‌کنم، مرادم یک فرد نیست، دموکراسی قبل از اینکه یک روش حکومتی باشد یک فرهنگ است. این فرهنگ باید اشاعه پیدا کند و می‌دانید که اشاعه‌ی فرهنگ و تغییر فرهنگ زمانبر است. یک مثال میزنم؛ چرا آمار خشونت علیه زنان در ایران اینقدر بالاست؟ چرا؟ حتی در قانون ایران نیز کتکزدن بچه اگر بهمنظور تغییر او باشد اشکالی ندارد. بچه‌ای که دائماً در مدرسه توسری میخورد که چرا بدخط نوشتی، چرا دیر آمدی، چرا درس‌هایت خوب نیست و غیره، شما از این بچه چه توقعی خواهید داشت؟ روحیه‌ی دموکراتیک؟ در مقاطعی که کشورها به آزادی می‌رسند اگر از آن فرصت‌ها استفاده کنند، باید این فرهنگ را در مردم جا بیندازند و دموکراسی را پیش ببرند.

بیایید بلاروس یا حتی جمهوری آذربایجان را با لهستان مقایسه کنیم. چرا آنها با وجود فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال خود، به دموکراسی نرسیده‌اند؟ در آذربایجان علی‌اف رئیسجمهور بود و اکنون پسرش رئیسجمهور است، آیا این دموکراسی است که ریاستجمهوری موروثی باشد؟ البته قبول دارم که کشور آذربایجان را آباد کردند، من آذربایجان را یک بار دو سال پس از استقلال دیدم و پس از آن سه بار دیگر در فواصل پنج سال و هفت سال رفته‌ام و هر بار که می‌رفتم شاهد ترقی این کشور بودم یعنی این کشور رشد اقتصادی خوبی داشت و دارد، اما آیا فرهنگ دموکراسی هم رشد کرد؟ خیر، اگر رشد می‌کرد که ریاستجمهوری موروثی نمیشد. اما لهستان چه شد؟ کارگران پیروز شده بودند، لخ والسا نماینده‌ی کارگران بود، چگونه نماینده شد؟ حتماً به او رأی دادند و او را به نمایندگی انتخاب کردند. یعنی آنها میدانستند، جایی تمرین داشتند، در آذربایجان این کار تمرین نشده بود. در بلاروس نیز تمرین نشده بود. در قزاقستان نیز همین‌طور. ناگهان فروپاشی رخ داد و جامعه به جان یکدیگر افتاد. چهکسی قدرتمند بود؟ کسی که قبلاً در کا.گ.ب کار کرده بود و تا حدودی راهوچاه امور را میدانست، با سوءاستفاده از دانسته‌های خود قدرت را قبضه کرد. به استقلال رسیدند اما به دموکراسی نرسیدند، بین استقلال و دموکراسی تفاوت وجود دارد.

 

آن تمرین چگونه باید اتفاق بیفتد خانم عبادی؟

سؤال دشواری است، مانند مسئله‌ی مرغ و تخممرغ که در ابتدا کدامیک وجود داشته‌اند… بههرحال، این همان جایی است که می‌گویم باید هزینه داد؛ مسلماً افراد، گروه‌ها و احزابی که درست فکر میکنند، در جوامع استبدادی با مشکلات و خطرات زیادی مواجه می‌شوند و این هزینه‌ای است که باید پرداخت. این هزینه اجتنابناپذیر است اما غیرممکن هم نیست.

 

بهنظر شما آیا کشورهای دموکراتیک از اتفاقات غیردموکراتیک مصون هستند؟ بر اساس نظرسنجی‌ای که پیش از انتخابات اخیر فرانسه، لوموند-ایپسوس منتشر کرده بود، بخش کثیری از مردم فرانسه بر این باورند که فارغ از این که چهکسی رئیسجمهور باشد در پنج سال آینده ناآرامیهای اجتماعیِ بزرگی در فرانسه رخ خواهد داد و وضع فرانسه بههرحال در پنج سال آینده بدتر خواهد شد. به فرانسه مهد دموکراسی می‌گویند، در آنجا چرا این اتفاقات می‌افتد؟

ناتوانی جناح چپ از بهبود شرایط، مردم را به این نتیجه رسانده که وعده‌ها توخالی‌اند. این بحث در تخصص من نیست و تمایل ندارم که نظر بدهم. اما بهنظرم مشکل جای دیگری است. مشکل در همهجای جهان وجود دارد، یعنی در آمریکا از بایدن فرد بهتری نبود که روی کار بیاید؟ در میان جمهوریخواهان در آمریکا کسی بهتر از ترامپ وجود نداشت؟ هفتاددرصد از علم دنیا را آمریکا تولید میکند. اصلاً نمی‌دانم که چه اتفاقی در دنیا افتاده است. در تخصص من نیست و حرفی هم نمیزنم. این را باید اهل تخصص جواب بدهند، من نمی‌توانم، اما فقط می‌دانم که دوران خوبی نیست. مگر می‌شود در کشوری مثل آمریکا افرادی مثل ترامپ و بایدن پشتسرهم به قدرت برسند؟ خب همین است دیگر، حال چرا اینجور است، واقعاً بحث خیلی مهم و بزرگی است که به جامعهشناس سیاسی نیاز دارد. در تخصص من نیست، اما خب فقط میدانم که گویی قحطالرجال است.

 

ترافیک سنگین کشتی‌های باری در بنادر آلمان، هلند و بلژیک

پاندمی کرونا تجارت جهانی و حمل و نقل بین‌المللی کشتی‌های باری را مختل کرده است. اکنون این ترافیک به دریای شمال نیز رسیده است. ده‌ها کشتی غول‌پیکر باری در بنادر آلمان، هلند و بلژیک نه می‌توانند بارگیری کنند و نه تخلیه.بنا بر داده‌های “موسسه اقتصاد جهانی” (IfW) در شهر کیل آلمان، ترافیک سنگین و تاخیر در بارگیری، تخلیه و حرکت کشتی‌های حمل و نقل کالا اکنون به دریای شمال نیز رسیده است. شاخص تجاری که روز سه‌شنبه ۱۷ خرداد (هفتم ژوئن) منتشر شده نشان می‌دهد که «برای اولین بار از زمان شیوع همه‌گیری کرونا، کشتی‌های بزرگ حمل کالا در دریای شمال از جمله در بنادر آلمان، هلند و بلژیک قادر به ادامه حرکت خود به مقصد نیستند. تقریبا دو درصد از میزان کل بارهای جهان در این بنادر گیر کرده است. این کشتی‌ها نه می‌توانند بارگیری کنند و نه تخلیه.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

تنها در بنادر هامبورگ و برمرهافن حدود ۱۲ کشتی بزرگ با ظرفیت ۱۵۰ هزار کانتینر در انتظار هستند. ترافیک در بنادر روتردام و آنتورپن هلند از این هم سنگین‌تر است. از سوی دیگر، ترافیک کشتی‌های باری در لس آنجلس و جنوب کالیفرنیا کاهش قابل توجهی یافته است.

در ماه مه سال جاری میلادی نمودار تجارت جهانی یک درصد کاهش را نسبت به ماه قبل از آن نشان را می‌دهد. بر اساس داده‌ها صادارت آلمان ۱.۲ درصد کاهش و واردات ۱.۶ درصد افزایش داشته است. وضعیت چین در ماه مه در بین اقتصادهای بزرگ جهان کمی بهتر بوده که احتمالاً به دلیل پایین بودن حجم تجارت جهانی در ماه قبل از آن است. آمارها نشان می‌دهند صادرات این کشور احتمالا اندکی (۲.۱) و واردات آن به میزان بسیار بالاتری (هفت درصد) افزایش داشته است .

چین که پیشتاز صادرات جهان و مهم‌ترین شریک تجاری آلمان به شمار می‌رود، تحت تاثیر پیامدهای کرونا و قرنطینه بندر بزرگ کلان شهر اقتصادی شانگهای وضعیت نامساعدی را سپری کرده است. وینسنت اشتامر، کارشناس IfW در این باره می‌گوید: «در مجموع، معاملات و تجارت بین‌المللی در ماه مه نسبتا محدود بوده و حال ازدحام و تاخیر در حمل و نقل در دریای شمال هم به آن اضافه شده است».

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

اقتصاد آلمان عمدتا صادرات محور و وابسته به صادرات است. تقریبا از هر چهار شغل یکی به صادرات این کشور وابسته است. در عین حال، آلمان به عنوان کشوری فقیر از نظر مواد خام، به واردات به ویژه در بخش انرژی نیز وابسته است. بر اساس داده‌های اداره آمار آلمان میزان صادارت این کشور در سال گذشته میلادی حدود ۱۳۷۶ میلیارد و واردات آن ۱۲۰۳ میلیارد یورو بوده است.

“درخواست محکومیت” ایران به شورای حکام آژانس بین‌المللی ارائه شد

آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان درخواست “محکومیت” ایران به دلیل “عدم همکاری” را به شورای حکام آژانس بین‌المللی ارائه دادند. نخست‌وزیر اسرائیل از شورای حکام خواست با رأی خود “هشداری واضح” به ایران بدهد.به گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از دو دیپلمات، کشورهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان روز سه‌شنبه ۷ ژوئن (۱۷ خرداد) درخواستی به شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارائه داده‌اند تا ایران را به دلیل عدم همکاری با آژانس محکوم کند.

یک دیپلمات اروپایی به خبرگزاری فرانسه گفته است، متن این درخواست شامگاه دوشنبه ارسال شده و یک دیپلمات دیگر این خبر را تأیید کرده است.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

شورای حکام در ژوئن ۲۰۲۰ با تصویب قطعنامه‌ای خواستار همکاری کامل جمهوری اسلامی با آژانس‌بین‌المللی انرژی اتمی شده بود.

دیپلمات‌ها می‌گویند، پیش‌نویس قطعنامه جدید نشانگر بی‌صبری فزاینده غرب برای احیای توافق هسته‌ای (برجام) است که از چند ماه پیش متوقف شده است.

به گفته یکی از دیپلمات‌های غربی، به احتمال زیاد روز پنجشنبه ۱۹ ژوئن در مورد پیش‌نویس این قطعنامه در شورای حکام آژانس رأی‌گیری خواهد شد.

مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز دوشنبه بار دیگر جمهوری اسلامی را متهم کرد که به برخی از پرسش‌های این نهاد، از جمله درباره منشاء مواد رادیواکتیو کشف شده در سه مکان اعلام نشده پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای نداده است.

یکی از مکان‌های اعلام نشده که بازرسان آژانس در آن مواد رادیواکتیو کشف کردند در روستای تورقوزآباد، از توابع کهریزک و نزدیک شهرری است.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل سپتامبر ۲۰۱۸ (مهر ۱۳۹۷) با نشان دادن تصویرهایی مدعی شد، ساختمانی در تورقوزآباد یکی از تاسیسات مرتبط با فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی و محل نگهداری اسنادی بوده که ماموران اسرائیلی موفق به ربودن آنها شده‌اند.

جمهوری اسلامی ابتدا ادعا کرد، تاسیساتی که اسرائیل مدعی دستبرد به آن شده یک قالی‌شویی بوده اما چند ماه بعد مجبور شد به بازرسان آژانس اجازه بازرسی آن را بدهد.

چین و روسیه که به همراه بریتانیا، فرانسه و آلمان در مذاکرات هسته‌ای وین مشارکت دارند، پیش از این هشدار داده‌اند که هر گونه قطعنامه‌ای می‌تواند روند مذاکرات با ایران را متوقف کند.

میخائیل اولیانف، نماینده روسیه در مذاکرات وین گفته است که کشورش خود را با چنین قطعنامه‌ای همراه نخواهد کرد.

تحلیل‌گران اما به خبرگزاری فرانسه گفته‌اند، بعید است که مذاکرات هسته‌ای وین به دلیل ریسک بالا در اثر چنین قطعنامه‌ای متوقف شود.

سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران روز دوشنبه گفت، ایران قطعنامه را رد خواهد کرد. او افزود که این قطعنامه “هم بر خطوط کلی همکاری ما با آژانس و هم بر مذاکرات ما تاثیر منفی خواهد گذارد”.

بنت: آژانس هشداری واضح به ایران بدهد

نفتالی بنت، نخست‌وزیر اسرائیل روز سه‌شنبه ۷ ژوئن ابراز امیدواری کرد که شورای حکام به دلیل فعالیت‌های هسته‌ای ایران، هشداری واضح به این کشور بدهد.

به گزارش خبرگزاری رویترز بنت در برابر یک کمیسیون پارلمان اسرائیل گفته است: «ما انتظار داریم که شورای حکام با رأی خود هشداری واضح برای رژیم تهران صادر کند و روشن سازد که این کشور با ادامه سیاست جنگ‌طلبانه هسته‌ای خود هزینه سنگینی پرداخت خواهد کرد.»

نخست‌وزیر اسرائیل هفته گذشته در ملاقات با مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفته بود که اسرائیل راه‌حل دیپلماتیک در مورد فعالیت‌هسته‌ای ایران را ترجیح می‌دهد. نفتالی بنت هم‌زمان تأکید کرد که اسرائیل حق اقدام مستقل علیه تهدیدهای ناشی از برنامه هسته‌ای ایران را برای خود محفوظ می‌داند.

رافائل گروسی، مدیر کل آژانس روز دوشنبه ۶ ژوئن در کنفرانسی مطبوعاتی در وین گفت، ایران تنها چند هفته تا دسترسی به مواد لازم برای ساخت سلاح اتمی فاصله دارد. او تصریح کرد، دیگر پرسش این نیست که آیا ایران به این مواد دسترسی پیدا می‌کند یا نه بلکه باید پرسید چه زمانی این اتفاق می‌افتد. او تاکید کرد: «این اتفاق خواهد افتاد.»

گروسی در عین حال اظهار داشت که برای ساخت سلاح اتمی از اورانیوم زمان لازم است.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

او یک هفته پیش گزارشی منتشرنشده در اختیار اعضای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گذاشت که بر اساس آن جمهوری اسلامی ۴۳ کیلوگرم اورانیوم ۶۰درصد غنی‌شده در اختیار دارد.

به گفته کارشناسان برای ساخت یک کلاهک اتمی به حدود ۵۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده با خلوص ۹۰درصد نیاز است.

کودکی دو ساله در ایالت فلوریدا پدرش را با اسحله کشت

پسر دو ساله‌ای در شهر اورلاندو ایالت فلوریدا پدرش را با شلیک گلوله کشت. او اسلحه را در کیف پدرش پیدا کرده که ضامن ماشه آن قفل نبوده است. پلیس مادر خانواده را دستگیر کرده است.پسربچه دو ساله‌ خانواده‌ای در شهر اورلاندو در ایالت فلوریدای آمریکا با اسلحه‌ای که ضامن آن آزاد بوده، به پدرش شلیک کرده و او را کشته است. به گفته اداره پلیس اورنج کانتی این حادثه در مقابل چشمان برادر پنج ساله او رخ داده که شاهد کلیدی برای تحقیقات پلیس بوده است.

به گفته پلیس ابتدا تصور می‌رفت که پدر ۲۶ ساله کودک خودکشی کرده اما در بیمارستان روشن شد که گلوله از پشت به او شلیک شده است. بررسی ها در صحنه جنایت نیز توصیف برادر پنج ساله این کودک را تایید کرده که شلیک از سوی او انجام شده است. در لحظه وقوع این حادثه علاوه بر دو پسر دو و پنج ساله، یک نوزاد پنج ماهه و مادر آنها نیز در خانه بوده‌اند. وقتی پلیس به محل واقعه می‌رسد، مادر خانواده در حال تلاش برای زنده کردن شوهرش بوده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

پلیس در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که ضامن اسلحه به درستی قفل نشده و در جایی نگهداری شده که برای یک کودک دو ساله هم به راحتی قابل دسترسی بوده است. سخنگوی پلیس گفته‌ است، نتیجه این سهل‌انگاری “یک تراژدی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را درک کند.”

این حادثه در تاریخ ۲۶ مه رخ داده، اما پلیس به دلیل دشواری تحقیقات نتیجه را حالا اعلام کرده است. مقامات قضایی مادر و پدر کودک را به سهل‌انگاری در مراقبت از فرزندان خود و همچنین در رابطه با مواد مخدر متهم شناخته اند و مادر اکنون در زندان به سر می‌برد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

سخنگوی پلیس ضمن بیان این که این فاجعه‌ قابل پیشگیری بوده اظهار داشت: «پدر کشته شده، مادر آنها در زندان است و یک کودک خردسال باید با این تجربه هولناک بزرگ شود که پدرش را با شلیک گلوله کشته است.»

“جنگ داخلی در حزب محافظه‌کار بریتانیا تازه شروع شده است”

حدود ۴۰ درصد از نمایندگان حزب محافظه‌کار بریتانیا به بوریس جانسون رای منفی دادند. اگرچه او در برابر مخالفانش در حزب خود پیروز شد، اما آینده نخست‌وزیر بریتانیا همچنان ناروشن است و “جنگ داخلی” در حزب او تازه شروع شده.بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا عصر دوشنبه ۱۶ خرداد (ششم ژوئن) با ۲۱۱ رای موافق نمایندگان حزب محافظه کار در برابر ۱۴۸ رای مخالف، موفق به اخذ رای اعتماد برای ادامه کارش شد اما آینده سیاسی او با این مخالفت سنگین ناروشن است.

آنته دیترت، گزارشگر کانال یک تلویزیون آلمان (ARD) در لندن می‌گوید، با وجود این که رای عدم اعتماد به او به حد نصاب لازم نرسید، اما این یک نتیجه “فاجعه‌بار” برای جانسون و نشانه این است که “جنگ داخلی در این حزب تازه شروع شده.” او می‌افزاید: “نه جانسون و نه حزب او به آرامش نمی‌رسند”.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

بنا بر این گزارش، مخالفان جانسون از جناح‌های مختلف حزب محافظه‌کار هستند، از”جناح راست افراطی که می‌خواهد برگزیت سخت‌تری به اجرا گذاشته شود” و همچنین از “اردوگاه بزرگی از مخالفان جدی برگزیت در این حزب”.

در نتیجه تفاوتی نمی‌کند که جانسون به کدام سمت بچرخد، چرا که در هر حال یکی از این جناح‌ها مخالف او خواهد بود و این امر متحد کردن مخالفان درون حزب برای حمایت از او را بسیار دشوار می کند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

همچنین دو انتخابات میان دوره‌ای مهم در پایان ژوئن در بریتانیا در پیش است که گمان زده می‌شود محافظه کاران در آن شکست خواهند خورد. گزارشگر کانال یک تلویزیون آلمان می‌گوید، حزب محافظه‌کار و بریتانیا در آینده نزدیک به آرامش نخواهند رسید.