Previous Next

پاسخ موشکی آمریکا و کره جنوبی به آزمایش موشکی کره شمالی

ارتش کره جنوبی و آمریکا در واکنش به آزمایش‌های موشکی اخیر کره شمالی دست به شلیک موشک‌های کوتاه‌برد بالستیک زدند. این موشک‌های در آب‌های دریای ژاپن فرود آمدند.علیرغم ممنوعیت‌ها و قطعنامه‌های صادرشده از سوی شورای امنیت سازمان ملل، کره شمالی تا کنون بارها دست به آزمایش‌های موشکی زده است. آزمایش موشکی روز یکشنبه (۱۵خرداد) که کره شمالی در طی آن هشت موشک پرتاب کرد، این بار از سوی آمریکا و کره جنوبی بی‌پاسخ نمانده است.

ایالات متحده و کره جنوبی در واکنش مستقیم به تازه‌ترین آزمایش موشکی کره جنوبی موشک‌های بالستیک با برد کوتاه به سمت دریای باز شلیک کردند.

ستاد کل فرماندهی کره جنوبی اعلام کرد که بامداد دوشنبه ۶ ژوئن (۱۶ خرداد) به وقت محلی هشت موشک از نوع ATACMS شلیک شده که در دریای ژاپن فرود آمده‌اند.

خبرگزاری یونهاپ به نقل از مقامات ارتش کره جنوبی نوشت که این اقدام، نمایشی است از “قابلیت و آمادگی لازم برای انجام حملات دقیق به پرتابگاه‌های کره شمالی و یا مراکز فرماندهی این کشور”.

کره جنوبی همسایه شمالی خود را همچنین متهم کرد که با آزمایش‌های موشکی خود دست به اقدامات تحریک‌آمیز می‌زند.

ارتش کره جنوبی پیونگ یانگ را فراخواند تا از انجام هرگونه اقدامی که باعث تشدید تنش‌های نظامی و یا به خطرافتادن امنیت در شبه‌جزیره کره می‌شود، خودداری کند.

هشت موشک در پاسخ به هشت موشک

کره شمالی روز یکشنبه ۵ ژوئن (۱۵ خرداد) در حین رزمایش مشترک آمریکا و کره جنوبی هشت موشک کوتاه‌برد بالستیک به سمت دریا در سواحل شرقی پرتاب کرد. این موشک‌ها احتمالا از منطقه سونان در نزدیکی پایتخت کره شمالی شلیک شدند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

طبق قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل کره شمالی اجازه آزمایش هیچگونه موشک بالستیک که قادر به حمل کلاهک‌های هسته‌ای باشند را ندارد. ایالات متحده و کره جنوبی بیم آن دارند که کره شمالی هر لحظه دست به آزمایشی هسته‌ای بزند.

کره جنوبی و آمریکا دیروز شنبه یک رزمایش سه‌روزه نظامی را به پایان رساندند که در آن از جمله ناو هواپیما‌بر “یو اس اس رونالد ریگان” شرکت داشت.

این نخستین مانور نظامی مشترک دو کشور در پی سختگیرانه‌تر شدن موضع کره جنوبی در قبال همسایه شمالی‌اش محسوب می‌شد.

هشدارهای پیگیر

واشنگتن از هفته‌های پیش هشدار داده بود که کره شمالی برای اولین بار از سال ۲۰۱۷ قصد دارد دوباره دست به آزمایش اتمی بزند.

در پی آزمایش‌های اتمی پیونگ یانگ در آن سال، شورای امنیت سازمان ملل برای آخرین بار توانسته بود بر سر وضع تحریم‌هایی علیه کره شمالی به توافق برسد.

بنابر ارزیابی‌های محافل دیپلماتیک، کره شمالی از بمب اتم و موشک‌های بالستیک برخوردار است، اما تا کنون نتوانسته این دو سلاح را با هم ترکیب کند.

تلاش‌های واشنگتن در شورای امنیت برای تشدید تحریم‌ها علیه کره شمالی اما از آن پس در پی وتوی روسیه و چین به ناکامی انجامید.

ژانگ جون، نماینده چین در سازمان ملل ایالات متحده را فراخواند تا “تحریم‌های یک جانبه” علیه کره شمالی اعمال نکند و به جای آن از “راه حل دیپلماتیک” استفاده کند.

بسته تحریمی پیشنهادی واشنگتن از جمله شامل میزان نفتی می‌شد که کره شمالی مجاز است سالیانه برای اهداف غیرنظامی وارد کند. این طرح همچنین تحریم‌هایی علیه صادرات کالاهایی مانند ساعت و سوخت‌های فسیلی کره شمالی را شامل می‌شد.

همچنین برای مقابله با حملات سایبری احتمالی کره شمالی این کشور دیگر اجازه دریافت تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات را نمی‌داشت.

زنان مهاجر، مشتریان اصلی “ترمیم پرده بکارت” در آلمان

با وجود تلاش‌ها در بالابردن آگاهی مردم در این مورد که “پرده بکارت” وجود ندارد، هنوز “ترمیم” آن به دلیل تفکرات مردسالارانه با پیشینه مذهبی دغدغه برخی زنان است. این دغدغه در آلمان بیشتر در میان زنان مهاجر دیده می‌شود.بسیاری از زنان از شب اول عروسی خود هراس دارند و برای اینکه در هر صورت آنها را باکره تلقی کنند، تن به عمل‌های پرهزینه و دردناک می‌دهند تا چیزی که هرگز وجود نداشته را بازسازی کنند. بدین ترتیب این چرخه دروغ به اشتباه و به خواست نظام مردسالارانه از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود تا جایی که زندگی در جوامع پیشرفته نیز مانع آن نشده است. خوشبختانه با افزایش سطح آگاهی مردم در ایران کمپینی برای ممنوعیت تست باکرگی با هزاران امضا شکل گرفته است.

در بررسی سایت‌هایی که در آنها برخی پزشکان سودجو وجود پرده بکارت را تایید کرده و با تشریح عکس‌های جعلی سعی در اثبات آن دارند، می‌توانید در پایان مقالات، تبلیغات برای “ترمیم پرده بکارت” را مشاهده کنید.

زنان در بیشتر موارد ماجرای “ترمیم پرده بکارت” را از خانواده خود مخفی می‌کنند و باید به تنهایی هزینه جراحی را پرداخت و جایی مطمئن برای دوره نقاهت خود پیدا کرده یا درد پس از عمل را با سکوت تحمل کنند.

عمل “ترمیم پرده بکارت” در آلمان به ندرت توسط پزشکان زیبایی و زنان، بنا به درخواست مراجعه‌کننده و با هزینه‌های کلان انجام می‌شود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در تماس ما با مطب شمار زیادی از جراحان زیبایی و زنان و زایمان در آلمان، بیشتر آنها بر امتناع از انجام عمل ترمیم پرده بکارت تأکید ورزیده، هر چند این کار را غیرقانونی ندانستند.

تست باکرگی مبنای علمی ندارد

دکتر سحر مطلبی، پزشک ایرانی مقیم سوئد، در گفت‌وگو با دویچه وله فارسی می‌گوید: «پرده بکارت که در زبان انگلیسی “هایمن” نامیده می‌شود، یک لغت یونانی به معنی غشا است که در واقع جنسی از پوست است و برخلاف باور عمومی در بیشتر زنان تمام کانال واژن را نمی‌بندد و تقریبا شکل واحدی ندارد و به فرم‌های مختلف است که به‌طور طبیعی باید دارای سوراخی در مرکز باشد تا اجازه خروج خون قاعدگی را بدهد. در موارد نادر که این غشا بسته است، نیاز به جراحی برای خروج خون قاعدگی است. این غشا در بیشتر زنان فاقد عروق خونی است و به دلیل خاصیت الاستیکی که دارد پاره نمی‌شود، بلکه کش می‌آید. خونریزی که به‌عنوان اولین نزدیکی گزارش می‌شود، بیشتر به دلیل پارگی و سایشی است که در جداره واژن به‌خصوص در نزدیکی‌های خشن ایجاد می‌شود.»

او در ادامه می‌گوید: «هایمن دارای شکل ثابتی نیست و به همین دلیل مراکز علمی معتبر دنیا راهنمایی برای انجام تست باکرگی ارائه نمی‌دهند، چون از لحاظ علمی از روی شکل هایمن امکان تشخیص اینکه سکس صورت گرفته یا خیر، وجود ندارد. این غشای ارتجاعی بعد از سکس به حالت قبلی خود باز می‌گردد.»

در سال ۲۰۱۸ سازمان بهداشت جهانی بیانیه‌ای در مورد “پرده بکارت” صادر کرد با تاکید بر اینکه تست‌های باکرگی بنا بر مطالعات گسترده، فاقد اعتبار و ارزش علمی و نقض حقوق بشر در خصوص افراد مورد معاینه محسوب می‌شود. انجمن‌های علمی پزشکان بسیاری از کشورها پیشنهاد می‌کنند که از به‌کارگیری عنوان “پرده بکارت” برای این غشا به‌خصوص توسط پرسنل سلامت خودداری شود، زیرا چنین پرده‌ای با این عملکرد در آناتومی اندام زن وجود ندارد و به جای آن از عناوین دیگری که مفهومی معادل دریچه کانال واژن را القا می‌کند استفاده شود تا این اصلاح فرهنگی به وجود بیاید. عمل “ترمیم” هایمن در واقع ایجاد یک برش در دهانه واژن و بعد چین درست کردن از پوست آن ناحیه با بخیه زدن است به شکلی که به هنگام نزدیکی منجر به پارگی و خونریزی شود.

بازآفرینی توهمی که نیاز جامعه است

دکتر مطلبی تصریح می‌کند: «پزشکان در واقع به یک نیاز کاذب جامعه پاسخ می‌دهند که هم برایشان درآمدساز است و هم بسیاری از زنان را که در معرض یک آسیب فرهنگی هستند، می‌رهاند. درنتیجه، “ترمیم هایمن” در جامعه‌ای که مزیتی را بر پایه دروغ می‌پسندد، کار غیراخلاقی نیست، بلکه بازآفرینی توهمی است که وجود ندارد، ولی جامعه آن را طلب می‌کند، مثل جراحی زیبایی بینی.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

در حقوق جزایی ایران “ترمیم پرده بکارت” جرم‌انگاری نشده است. اما اگر در مراجع حقوقی، مردی همسرش را که مدعی عدم رابطه جنسی پیش از ازدواج بوده متهم به “فریب در ازدواج” کند و خلاف ادعای زن نیز ثابت شود، چنانچه “ترمیم هایمن” صورت گرفته باشد، آن وقت پزشک ترمیم‌کننده با مسئولیت کیفری مواجه شده و به عنوان “مباشرت در جرم” مشمول مجازات می‌شود.

ترمیم هایمن در اروپا و آمریکا هم به‌خصوص برای جمعیت مسلمان، بنا به درخواست متقاضیان، انجام می‌شود.

هزینه‌های کلان در خدمت چرخه دروغ

به نظر می‌رسد ایرانی‌های ساکن آلمان به خوبی خود را با شرایط فرهنگی جامعه وفق داده‌اند و میان آنان مسئله “ترمیم پرده بکارت” به ندرت وجود دارد.

یک زن ایرانی ساکن آلمان در این خصوص می‌گوید: «کسی که به دنبال ترمیم پرده بکارت در آلمان است، بهتر است به دنبال ترمیم طرز تفکر و عزت نفس خودش برود. کسی که حرمت و آبروی خودش را وابسته به پرده بکارت می‌بیند، مستحق هر بلایی است که مردهای دیکتاتور سرش بیاورند.»

زن ایرانی دیگری نیز به مردهایی اشاره می‌کند که با وجود اقامت در آلمان، از ایران همسر اختیار می‌کنند، زیرا “برایشان پرده بکارت اهمیت دارد”.

همه زنان مهاجر اما مانند زنان ایرانی نیستند. یک زن مهاجر ساکن آلمان که برای “ترمیم پرده بکارت” به پزشک زنان در هامبورگ مراجعه و برای این عمل جراحی مبلغ چهار هزار یورو پرداخت کرده است، می‌گوید: «پزشک به من گفت که بهتر است راستش را به شوهرم بگویم، اما من اصرار داشتم این عمل را انجام دهم، زیرا در فرهنگ ما این موضوع برای مردان قابل پذیرش نیست و زندگی من در آینده دچار مشکل خواهد شد.»

زن دیگری می‌گوید که پزشکی برای باصطلاح ترمیم پرده بکارت او هفت هزار یورو طلب کرده بوده، «اما راههای ارزان‌تر دیگری هم برای حل مشکل وجود دارد که یکی از آنها استفاده از “کپسول بکارت مصنوعی” است. این کپسول نیم ساعت قبل از رابطه در داخل رحم گذاشته می‌شود که به مرور جذب بافت درونی رحم شده و رنگی که شبیه خون است از کپسول خارج می‌شود». اما او تاکید می‌کند: «ریسک این روش بالاست، زیرا ممکن است کپسول عمل نکند». او در ادامه می‌گوید: «با خانمی صحبت کردم و او به من یاد داد که یک برنامه همخوابی قبل از ازدواج در روز سوم قاعدگی ترتیب دهم و در این صورت خونریزی خواهم داشت و من نیز چنین کردم و مشکلی پیش نیامد.»

گر چه در سایه مبارزات و تلاش‌های روشنگرانه فعالان حقوق زن، هر روز بر شمار مخالفان “ترمیم پرده بکارت” یا تست بکارت افزوده می‌شود، اما هنوز هم این پدیده در میان زنان بسیاری از کشورها، بخصوص در کشورهای مسلمان‌نشین، از بین نرفته است و آنان برای رسیدن به حقوق مسلم خود راهی طولانی در پیش دارند.

آموزش نظامی نئونازی‌های آلمانی در روسیه

نئونازی‌های آلمانی در یک مرکز آموزشی شبه‌نظامی در سن پترزبورگ آموزش دیده‌اند. نیروهای این مرکز در جنگ اوکراین شرکت دارند. حزب چپ آلمان خواهان پی‌گرد قانونی شرکت‌کنندگان در این دوره‌های آموزشی شده است.وزارت کشور آلمان در پاسخ به پرسش مارتینا رنر، نماینده پارلمان از حزب چپ گفته است، اعضای سازمان جوانان حزب راست‌گرای افراطی ان‌.پ.د. و یکی از کوچک‌ترین احزاب نئونازی‌های آلمان به نام “راه سوم” در گذشته در دوره‌های یک مرکز آموزشی شبه‌نظامی در روسیه شرکت کرده‌اند.

این مرکز توسط سازمان راست افراطی “جنبش امپراتوری روسیه” (RIM) در سن پترزبورگ اداره می‌شود.

مارتینا رنر در گفت‌وگو با “شبکه تحریریه آلمان” (RND) ضمن بیان این که مقامات امنیتی آلمان باید از آموزش نظامی نئونازی‌های آلمانی در روسیه جلوگیری کنند، گفته است:‌ «انتظار این است که مجریان قانون در آلمان علیه افرادی که در گذشته در دوره‌های آموزشی در روسیه شرکت کرده‌اند اقدام کنند.»

او تاکید کرده است، نئونازی‌هایی که در روسیه برای استفاده از سلاح آموزش دیده‌اند تهدید بزرگی برای امنیت داخلی آلمان به‌شمار می‌روند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

شاخه مسلح “جنبش امپراتوری روسیه” به نام “لژیون امپراتوری روسیه” در تهاجم ارتش روسیه به اوکراین شرکت دارد.

در اوایل سال ۲۰۱۴ جنگجویان این سازمان در دونباس در کنار جدایی‌طلبان طرفدار روسیه مستقر شدند.

هفته نامه آلمانی “فوکوس” در سال ۲۰۲۰ به نقل از محافل امنیتی از مشارکت راست‌گرایان افراطی آلمان در چنین دوره‌های آموزشی نظامی در روسیه خبر داده بود اما مقامات امنیتی در این زمینه اقدام نکردند.

بر اساس گزارش “فوکوس” آموزش نظامی راست‌گرایان افراطی آلمان در اردوگاهی در شمال روسیه شامل آشنایی با طرز کار اسلحه و استفاده از مواد منفجره بوده است.

در گزارش فوکوس همچنین آمده بود که گرداننده اردوگاه نظامی “پارتیزان” نام دارد، وابسته به یک سازمان راست‌گرای افراطی است و ادعا می‌کند که برای “سلطه نژاد سفید” می‌جنگد.

ایالات متحده در ماه آوریل ۲۰۲۰ این سازمان را در لیست گروه‌های تروریستی جهان قرار داد.

هوشنگ گلشیری؛ نویسنده‌ای “دلبسته رهایی جمعی”

در بیست و دومین سالگرد درگذشت هوشنگ گلشیری در گفت‌وگو با فرج سرکوهی به جنبه‌های مختلف شخصیت این نویسنده تاثیرگذار ایرانی پرداخته‌ایم. نویسنده‌ای که وجوه مختلف زندگی حرفه‌ای او بر ادبیات معاصر ایران تاثیر زیادی داشته است.۲۲ سال از درگذشت هوشنگ گلشیری می‌گذرد. نویسنده‌ای که در دوران فعالیت خود نه تنها آثارش در ادبیات داستانی ایران تاثیرگذار بود بلکه حلقه‌ها و کانون‌های ادبی که این نویسنده از اعضای فعال آن‌ها محسوب می‌شد نیز در فضای ادبیات ایران تاثیر زیادی داشتند.

از سوی دیگر نام گلشیری با بسیاری از وقایع مهم تاریخ معاصر ادبیات ایران گره خورده است. از سخنرانی در “شب‌های شعر گوته” در مهر سال ۱۳۵۶ علیه “فضای اختناق و سانسور حاکم” تا افشاگری و اعتراض علیه کشته‌شدن نویسندگان ایرانی در “قتل‌های زنجیره‌ای” و انتشار بیانیه “ما هم نویسنده‌ایم” در سال ۱۳۷۳ در راستای آزادی بیان و اندیشه.

وجه دیگر هوشنگ گلشیری حضور موثر در فضای ادبی و انتقال تجربیات داستان‌نویسی به نویسندگان جوان بوده به گونه‌ای که نویسندگانی چون ابوتراب خسروی، حسین مرتضاییان آبکنار،‌ منیرو روانی‌پور، شهریار مندنی‌پور، حسین سناپور و عباس معروفی از جمله نویسندگانی بودند که در کارگاه‌های داستان‌نویسی او نشو و نما یافتند.

گلشیری و “نگاهی به جهان که تحمل نمی‌شود”

با وجود تاثیرگذاری بر فضای ادبی و نویسندگان پس از خود، آثار هوشنگ گلشیری در بازار نشر امروز ایران با محدودیت‌های زیادی روبرو هستند. محدودیت‌هایی که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی اعمال می‌شوند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

سه رمان این نویسنده به نام‌های “جن‌نامه”،‌ “بره گمشده راعی” و “کریستین و کید” همچنان تا امروز ممنوع الچاپ مانده‌اند. از مجموعه داستان‌های این نویسنده نیز تنها “نیمه تاریک ماه” در بازار رسمی ادبیات ایران وجود دارد که به گفته برخی منابع وضعیت نشر این کتاب “نامشخص” است، وضعیت کتاب “باغ در باغ” که مجموعه مقالات و نقدهای ادبی هوشنگ گلشیری است نیز به همین شکل است.

نکته جالب آنکه دیگر مجموعه داستان‌های این نویسنده تاثیرگذار ایرانی مانند “نمازخانه کوچک من”، “پنج گنج” و “دست تاریک، دست روشن” نیز از سوی نهادهای رسمی مجوز چاپ ندارند و تنها در بازار زیرزمینی کتاب ایران در دسترس هستند.

فرج سرکوهی، نویسنده و روزنامه‌نگار در این زمینه می‌گوید: «هوشنگ گلشیری جهان، موقعیت و انسان را با نگاه و از منظری به داستان برمی‌کشید که با نگاه حکومتی تفاوت داشت. حکومت اسلامی تک صدائی است و هیچ نگاه متفاوتی را تحمل نمی کند.»

زنده نگه‌داشتن فضای ادبی

هوشنگ گلشیری از اعضای “کانون نویسندگان ایران” بود. یکی از مهمترین نهادهای ادبی تاریخ معاصر ایران که در طول شش دهه گذشته تاثیر زیادی در فضای ادبی ایران داشته است. نویسنده خانه روشنان همواره تلاش داشته شمع محافل ادبی را روشن نگه دارد.

فرج سرکوهی در زمینه فعالیت‌های هوشنگ گلشیری در فضای ادبی ایران چنین می‌گوید: «در کانون نویسندگان پیش و پس از انقلاب کارگاه‌های داستان‌نویسی، داستان‌خوانی و نقد داستان برگزار می‌شد و گلشیری از چهره‌های شاخص این کارگاه‌ها بود.

پس از آنکه حکومت اسلامی به دفتر کانون حمله و در سرکوب سال‌های ۶۰ همه جمع‌های ادبی، فکری و سیاسی را تعطیل کرد. هوشنگ کوشید تا به شیوه‌های گوناگون، از جمع‌ها در خانه خود تا هرجا ممکن می‌شد، محفل‌های ادبی و کارگاه‌ها را حفظ و دانسته‌ها و تجربه‌های خود را به نسل‌های جوان‌تر منتقل کند و از نسل جوان نیز بیاموزد.»

نویسنده شازده احتجاب نخستین داستان‌های خود را در “جُنگ اصفهان” به چاپ رساند که خود از اعضای این حلقه ادبی بود. از دیگر اعضای این حلقه می‌توان ابوالحسن نجفی، احمد گلشیری، بهرام صادقی و احمد میرعلایی را نام برد.

فرج سرکوهی معتقد است که حضور موثر در فضای ادبی از خصوصیات شخصیتی هوشنگ گلشیری بوده است: «خلاقیت ادبی کاری فردی است اما از شاخصه‌های هوشنگ یکی هم عشق به حضور موثر در فضا و جمع‌های فرهنگی، مبارزه با سانسور و مبارزه برای آزادی بیان بود. هوشنگ تا بود در این عرصه‌ها چهره‌ای فعال و اثرگذار بود.

از آغاز حیات ادبی خود در جنگ اصفهان، که از تاثیرگذارترین محفل‌های ادبی دهه چهل بود، تا حضور در کارگاه‌های داستان‌نویسی کانون نویسندگان و بعدتر کارگاه‌های داستان‌نویسی که خود او سامان می‌داد و نیز حضور موثر در نشریات فرهنگی. هوشنگ انسان حضور در جمع بود و دلبسته رهائی جمعی و ارتقا فرهنگی جمع. هوشنگ خواهان تبادل نطر و بده و بستان فرهنگی و فکری بود.»

پیامی که دقیق رسیده بود

هوشنگ گلشیری در طول سال‌های فعالیت ادبی خود تلاش زیادی در زمینه مبارزه با سانسور از خود نشان داد. او در جایی می‌گوید: «اگر آزادی در کار نباشد، نویسندگان ما با خودسانسوری، معامله، کرنش و ریا کوتوله می‌شوند». از جمله فعالیت‌های این نویسنده در مبارزه با سانسور می‌توان به انتشار بیانیه ۱۳۴ نویسنده با عنوان “ما نویسنده‌ایم” اشاره کرد.

فرج سرکوهی که آن زمان از اعضای کانون نویسندگان ایران بوده است در مورد انتشار این بیانیه می‌گوید: «هوشنگ گلشیری از چهره‌های فعال جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران بود. به عنوان نمونه جمع مشورتی کانون هشت نفر از جمله هوشنگ، براهنی، من و چند نفر دیگر را برای نگارش و جمع آوری امضا و انتشار متن ۱۳۴ نویسنده انتخاب کرد و هوشنگ در این ماجرا بسیار فعال بود.»

خالق کریستین و کید در یکی از سیاه‌ترین دوران تاریخ ادبیات معاصر ایران یعنی در زمان قتل‌های زنجیره‌ای نیز از آنچه بر ادبیات ایران و نویسندگانش می‌رفت، سخن می‌گفت. در سخنرانی مراسم خاکسپاری محمد مختاری بود که او این جملات معروف را به زبان آورد:‌ «پیام دقیق به ما رسیده است؛ خفه می‌کنیم. ما هم حاضریم.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

فرج سرکوهی در مورد پیش‌زمینه و بستر این جملات می‌گوید:‌ «در جمع مشورتی نامه‌ای با حدود ۹۱ امضا در اعتراض به بازداشت سعیدی سیرجانی نوشتیم . سیرجانی را در زندان کشتند و همان روز اعلام خبر مرگ سیرجانی، هوشنگ گلشیری، براهنی و مرا به وزارت اطلاعات احضار کردند. ما را رو به دیوار نشاندند و تهدیدها کردند. از جمله به هر سه نفر ما گفتند که “حذف سیرجانی پیامی است به شما”. مرادشان این بود که در فضای رعب و وحشت اخطار کنند که اگر به فعالیت های خود ادامه دهید همین سرنوشت در انتظار شما است . پس از قتل احمد میرعلائی نیز همین جمله را تکرار کردند.»

دو سال پس از این سخنرانی هوشنگ گلشیری در ۱۶ خرداد ۱۳۷۹ در بیمارستان ایران مهر تهران به دلیل بیماری مننژیت درگذشت.

۲۲ سال پس از خاموشی هوشنگ گلشیری؛ نویسنده‌ای “دلبسته رهائی جمعی”

در بیست و دومین سالگرد درگذشت هوشنگ گلشیری در گفت‌وگو با فرج سرکوهی به جنبه‌های مختلف شخصیت این نویسنده تاثیرگذار ایرانی پرداخته‌ایم. نویسنده‌ای که وجوه مختلف زندگی حرفه‌ای او بر ادبیات معاصر ایران تاثیر زیادی داشته است.۲۲ سال از درگذشت هوشنگ گلشیری می‌گذرد. نویسنده‌ای که در دوران فعالیت خود نه تنها آثارش در ادبیات داستانی ایران تاثیرگذار بود بلکه حلقه‌ها و کانون‌های ادبی که این نویسنده از اعضای فعال آن‌ها محسوب می‌شد نیز در فضای ادبیات ایران تاثیر زیادی داشتند.

از سوی دیگر نام گلشیری با بسیاری از وقایع مهم تاریخ معاصر ادبیات ایران گره خورده است. از سخنرانی در “شب‌های شعر گوته” در مهر سال ۱۳۵۶ علیه “فضای اختناق و سانسور حاکم” تا افشاگری و اعتراض علیه کشته‌شدن نویسندگان ایرانی در “قتل‌های زنجیره‌ای” و انتشار بیانیه “ما هم نویسنده‌ایم” در سال ۱۳۷۳ در راستای آزادی بیان و اندیشه.

وجه دیگر هوشنگ گلشیری حضور موثر در فضای ادبی و انتقال تجربیات داستان‌نویسی به نویسندگان جوان بوده به گونه‌ای که نویسندگانی چون ابوتراب خسروی، حسین مرتضاییان آبکنار،‌ منیرو روانی‌پور، شهریار مندنی‌پور، حسین سناپور و عباس معروفی از جمله نویسندگانی بودند که در کارگاه‌های داستان‌نویسی او نشو و نما یافتند.

گلشیری و “نگاهی به جهان که تحمل نمی‌شود”

با وجود تاثیرگذاری بر فضای ادبی و نویسندگان پس از خود، آثار هوشنگ گلشیری در بازار نشر امروز ایران با محدودیت‌های زیادی روبرو هستند. محدودیت‌هایی که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی اعمال می‌شوند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

سه رمان این نویسنده به نام‌های “جن‌نامه”،‌ “بره گمشده راعی” و “کریستین و کید” همچنان تا امروز ممنوع الچاپ مانده‌اند. از مجموعه داستان‌های این نویسنده نیز تنها “نیمه تاریک ماه” در بازار رسمی ادبیات ایران وجود دارد که به گفته برخی منابع وضعیت نشر این کتاب “نامشخص” است، وضعیت کتاب “باغ در باغ” که مجموعه مقالات و نقدهای ادبی هوشنگ گلشیری است نیز به همین شکل است.

نکته جالب آنکه دیگر مجموعه داستان‌های این نویسنده تاثیرگذار ایرانی مانند “نمازخانه کوچک من”، “پنج گنج” و “دست تاریک، دست روشن” نیز از سوی نهادهای رسمی مجوز چاپ ندارند و تنها در بازار زیرزمینی کتاب ایران در دسترس هستند.

فرج سرکوهی، نویسنده و روزنامه‌نگار در این زمینه می‌گوید: «هوشنگ گلشیری جهان، موقعیت و انسان را با نگاه و از منظری به داستان برمی‌کشید که با نگاه حکومتی تفاوت داشت. حکومت اسلامی تک صدائی است و هیچ نگاه متفاوتی را تحمل نمی کند.»

زنده نگه‌داشتن فضای ادبی

هوشنگ گلشیری از اعضای “کانون نویسندگان ایران” بود. یکی از مهمترین نهادهای ادبی تاریخ معاصر ایران که در طول شش دهه گذشته تاثیر زیادی در فضای ادبی ایران داشته است. نویسنده خانه روشنان همواره تلاش داشته شمع محافل ادبی را روشن نگه دارد.

فرج سرکوهی در زمینه فعالیت‌های هوشنگ گلشیری در فضای ادبی ایران چنین می‌گوید: «در کانون نویسندگان پیش و پس از انقلاب کارگاه‌های داستان‌نویسی، داستان‌خوانی و نقد داستان برگزار می‌شد و گلشیری از چهره‌های شاخص این کارگاه‌ها بود.

پس از آنکه حکومت اسلامی به دفتر کانون حمله و در سرکوب سال‌های ۶۰ همه جمع‌های ادبی، فکری و سیاسی را تعطیل کرد. هوشنگ کوشید تا به شیوه‌های گوناگون، از جمع‌ها در خانه خود تا هرجا ممکن می‌شد، محفل‌های ادبی و کارگاه‌ها را حفظ و دانسته‌ها و تجربه‌های خود را به نسل‌های جوان‌تر منتقل کند و از نسل جوان نیز بیاموزد.»

نویسنده شازده احتجاب نخستین داستان‌های خود را در “جُنگ اصفهان” به چاپ رساند که خود از اعضای این حلقه ادبی بود. از دیگر اعضای این حلقه می‌توان ابوالحسن نجفی، احمد گلشیری، بهرام صادقی و احمد میرعلایی را نام برد.

فرج سرکوهی معتقد است که حضور موثر در فضای ادبی از خصوصیات شخصیتی هوشنگ گلشیری بوده است: «خلاقیت ادبی کاری فردی است اما از شاخصه‌های هوشنگ یکی هم عشق به حضور موثر در فضا و جمع‌های فرهنگی، مبارزه با سانسور و مبارزه برای آزادی بیان بود. هوشنگ تا بود در این عرصه‌ها چهره‌ای فعال و اثرگذار بود.

از آغاز حیات ادبی خود در جنگ اصفهان، که از تاثیرگذارترین محفل‌های ادبی دهه چهل بود، تا حضور در کارگاه‌های داستان‌نویسی کانون نویسندگان و بعدتر کارگاه‌های داستان‌نویسی که خود او سامان می‌داد و نیز حضور موثر در نشریات فرهنگی. هوشنگ انسان حضور در جمع بود و دلبسته رهائی جمعی و ارتقا فرهنگی جمع. هوشنگ خواهان تبادل نطر و بده و بستان فرهنگی و فکری بود.»

پیامی که دقیق رسیده بود

هوشنگ گلشیری در طول سال‌های فعالیت ادبی خود تلاش زیادی در زمینه مبارزه با سانسور از خود نشان داد. او در جایی می‌گوید: «اگر آزادی در کار نباشد، نویسندگان ما با خودسانسوری، معامله، کرنش و ریا کوتوله می‌شوند». از جمله فعالیت‌های این نویسنده در مبارزه با سانسور می‌توان به انتشار بیانیه ۱۳۴ نویسنده با عنوان “ما نویسنده‌ایم” اشاره کرد.

فرج سرکوهی که آن زمان از اعضای کانون نویسندگان ایران بوده است در مورد انتشار این بیانیه می‌گوید: «هوشنگ گلشیری از چهره‌های فعال جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران بود. به عنوان نمونه جمع مشورتی کانون هشت نفر از جمله هوشنگ، براهنی، من و چند نفر دیگر را برای نگارش و جمع آوری امضا و انتشار متن ۱۳۴ نویسنده انتخاب کرد و هوشنگ در این ماجرا بسیار فعال بود.»

خالق کریستین و کید در یکی از سیاه‌ترین دوران تاریخ ادبیات معاصر ایران یعنی در زمان قتل‌های زنجیره‌ای نیز از آنچه بر ادبیات ایران و نویسندگانش می‌رفت، سخن می‌گفت. در سخنرانی مراسم خاکسپاری محمد مختاری بود که او این جملات معروف را به زبان آورد:‌ «پیام دقیق به ما رسیده است؛ خفه می‌کنیم. ما هم حاضریم.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

فرج سرکوهی در مورد پیش‌زمینه و بستر این جملات می‌گوید:‌ «در جمع مشورتی نامه‌ای با حدود ۹۱ امضا در اعتراض به بازداشت سعیدی سیرجانی نوشتیم . سیرجانی را در زندان کشتند و همان روز اعلام خبر مرگ سیرجانی، هوشنگ گلشیری، براهنی و مرا به وزارت اطلاعات احضار کردند. ما را رو به دیوار نشاندند و تهدیدها کردند. از جمله به هر سه نفر ما گفتند که “حذف سیرجانی پیامی است به شما”. مرادشان این بود که در فضای رعب و وحشت اخطار کنند که اگر به فعالیت های خود ادامه دهید همین سرنوشت در انتظار شما است . پس از قتل احمد میرعلائی نیز همین جمله را تکرار کردند.»

دو سال پس از این سخنرانی هوشنگ گلشیری در ۱۶ خرداد ۱۳۷۹ در بیمارستان ایران مهر تهران به دلیل بیماری مننژیت درگذشت.

موافقت احتمالی آمریکا با صادرات محدود نفت ونزوئلا به اروپا

ظاهرا با توجه به بحران در بازار انرژی جهان، آمریکا قصد دارد به طور مشروط با صدور نفت ونزوئلا به اروپا موافقت کند. کشورهای غربی پس از تجاوز نظامیان روسی به اوکراین نفت روسیه را تحریم کردند و باید آن را جایگزین کنند.ونزوئلا مانند کشور دوست آن، جمهوری اسلامی تحت تحریم‌های شدید ایالات متحده آمریکا قرار دارد. با این حال از نخستین هفته‌ها پس از آغاز تجاوز نیروهای نظامی روسی به اوکراین زمزمه احتمال جایگزینی بخشی از نفت روسیه با کمک این دو کشور مطرح شده است.

خبرگزاری رویترز، روز یک‌شنبه، پنجم ژوئن (۱۵ خرداد) به نقل از منابع آگاه گزارش داد آمریکا قصد دارد به منظور جایگزین کردن بخشی از نفت روسیه برای صادرات نفت ونزوئلا به اروپا مجوز صادر کند.

پنج فرد مطلع به رویترز گفته‌اند شرکت انی Eni، بزرگ‌ترین شرکت ایتالیایی فعال در حوزه نفت و گاز و شرکت رپسول Repsol، غول صنایع انرژی اسپانیا می‌توانند از ماه آینده واردکننده نفت ونزوئلا باشند.

پیش‌شرط‌های مجوز فروش نفت ونزوئلا

به گفته یکی از منابع، مجوز این دو شرکت برای واردات مقدار کمی نفت از ونزوئلا صادر می‌شود و تاثیر چندانی در بهای انرژی در بازارهای جهانی نخواهد داشت.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

ظاهرا یکی از مهم‌ترین پیش‌شرط‌های آمریکا برای موافقت با صادرات محدود نفت ونزوئلا این است که این نفت فقط برای مصرف در اروپا در نظر گرفته شود و در بازار دیگری فروخته نشود.

افزون بر این شرکت دولتی نفت و گاز ونزوئلا (PDVSA) که با دو شرکت اروپایی همکاری‌های مشترکی دارد مجاز است از منابع حاصل از صادرات نفت فقط برای بازپرداخت بدهی یا پرداخت سود سهام معوقه استفاده کند.

دو منبع آگاه به رویترز گفته‌اند آمریکا تلاش می‌کند با این اقدام نیکلاوس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا را به از سرگیری مذاکره با گروه‌های اپوزیسیون ترغیب کند.

ونزوئلا که درگیر بحران اقتصادی بسیار شدیدی است از سال‌ها پیش گرفتار جنگ قدرت میان مادورو و حامیانش و گروه‌های اپوزیسیون است.

آمریکا و اغلب کشورهای غربی اعلام پیروزی مجدد مادورو در انتخابات سال ۲۰۱۸ را به رسمیت نمی‌شناسند. در پی بحرانی که پس از این انتخابات اوج گرفت آمریکا تحریم‌های گسترده‌ای علیه ونزوئلا اعمال کرد که بیش از همه صادرات نفت این کشور را هدف گرفته‌اند.

ایالات متحده در چارچوب برنامه “نفت در مقابل بدهی” که سال ۲۰۲۰ لغو شد تخفیف‌هایی در تحریم‌های نفتی علیه ونزوئلا قائل شد که چین را به بزرگ‌ترین دریافت کننده نفت این کشور بدل کرد.

دشواری جایگزینی نفت روسیه با کمک ایران و ونزوئلا

حدود سه هفته پس از تهاجم روسیه به اوکراین که ۲۴ فوریه آغاز شد برخی منابع از تلاش آمریکا برای جایگزینی نفت روسیه با کمک نفت ایران و ونزوئلا خبر دادند.

به دنبال اعمال تحریم‌های شدید غرب علیه روسیه بهای نفت به شدت افزایش یافت و افزایش عرضه انرژی به بازارهای جهانی برای کاهش و تثبیت قیمت‌ها به یکی از دغدغه‌های مهم آمریکا و متحدانش بدل شد.

در این میان ورود نفت ایران به بازار به دلیل متوقف ماندن مذاکرات احیای برجام در وین همچنان بلاتکلیف است و ظاهرا مذاکره با ونزوئلا نیز هنوز به نتیجه دلخواه نرسیده و تاسیسات فرسوده این کشور اجازه افزایش تولید در کوتاه مدت را نمی‌دهد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

دو کشوری که با شدیدترین تحریم‌های آمریکا روبرو هستند در سال‌های اخیر روابط خود در حوزه انرژی را ادامه داده و به تازگی برای گسترش همکاری‌های دوجانبه قراردادهایی امضاء کردند.

جواد اوجی، وزیر نفت دولت ابراهیم رئیسی اوایل اردیبهشت در سفری کم‌سابقه که جزئیات آن از قبل اعلام نشد، همراه با یک هیئت ۱۲ نفره وارد کاراکاس، پایتخت ونزوئلا شد.

رئیس‌ جمهوری ونزوئلا سوم مه (۱۳ اردیبهشت) در یک پیام توئیتری دیدار خود با اوجی و همراهانش را سازنده خواند و هدف رایزنی‌های دو طرف را “تعمیق پیوندهای برادری و همکاری در زمینه انرژی” عنوان کرد.

دو “غول نفتی” در بند تحریم‌های آمریکا

شبکه اطلاع‌رسانی نفت و گاز (شانا) ۱۵ اردیبهشت به نقل از سفارت جمهوری اسلامی در کاراکاس نوشت این سفر دستاوردهای “قابل توجهی” داشته و “نوید بخش همکاری‌های عمیق و گسترده ایران و نزوئلا به عنوان دو غول نفتی جهان خواهد بود”.

این “دو غول نفتی” که در بند تحریم‌های ایالات متحده گیر افتاده‌اند و برای دور زدن تحریم‌ها از هر امکانی استفاده می‌کنند، در این زمینه همکاری‌های پنهان و آشکار فراوانی دارند.

در سال‌های اخیر بارها گزارش‌هایی درباره همکاری‌های نفتی جمهوری اسلامی و ونزوئلا منتشر شده و در مواردی آمریکا محموله‌های نفتی ایران به مقصد ونزوئلا را توقیف کرده است.

هشدار لبنان به اسرائیل نسبت به “هرگونه اقدام تهاجمی” در مدیترانه

به گفته رئیس جمهوری لبنان یک کشتی به نمایندگی از اسرائیل وارد منطقه‌ای شامل یک میدان گازی مورد مناقشه با لبنان شده است. اسرائیل می‌گوید، میدان گازی مورد بحث در منطقه اقتصادی انحصاری این کشور است نه در آب‌های مورد مناقشه.روز یکشنبه پنجم ژوئن (۱۵ خرداد) میشل عون، رئیس جمهوری لبنان از ورود یک کشتی متعلق به شرکت انرژین (Energean) به یک منطقه مورد مناقشه با اسرائیل در دریای مدیترانه انتقاد کرد و گفت، هر گونه فعالیت در این منطقه از جانب اسرائیل یک “اقدام تجاوزکارانه و تحریک‌آمیز” محسوب خواهد شد.

هر دو کشور امیدوارند که در منطقه نام‌برده در شرق مدیترانه گاز استخراج کنند. دولت اسرائیل می‌گوید، میدان گازی مورد بحث در منطقه اقتصادی انحصاری این کشور است و نه در آب‌های مورد مناقشه.

کارین الحارار، وزیر انرژی اسرائیل از ورود این کشتی ذخیره‌سازی و تولید گاز طبیعی متعلق به شرکت مستقر در لندن استقبال کرد و گفت، امیدوار است که عملیات کشتی به‌زودی آغاز شود.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

او گفت: «ما به فعالیت خود برای تنوع بخشیدن به بازار انرژی و حفظ ثبات و اطمینان در این حوزه ادامه خواهیم داد.»

شرکت انرژین نیز گفته است، کشتی مذکور روز یکشنبه به میدان “کاریش” در حدود ۸۰ کیلومتری (۵۰ مایلی) غرب شهر حیفا، در منطقه اقتصادی انحصاری اسرائیل رسیده است.

“دست‌درازی به ثروت ملی لبنان”

دفتر ریاست جمهوری لبنان در بیانیه‌ای که روز یکشنبه منتشر شد نوشته است، عون با نجیب میقاتی، نخست وزیر موقت درباره ورود کشتی «به منطقه دریایی مورد مناقشه با اسرائیل» گفت‌وگو کرده و از فرماندهی ارتش خواسته است تا اطلاعات دقیق و رسمی را برای بررسی این موضوع به او ارائه دهد.

در این بیانیه آمده است، مذاکرات برای تعیین مرزهای دریایی جنوبی ادامه دارد و “هر گونه اقدام یا فعالیت در منطقه موردمناقشه نشان‌دهنده یک تحریک و اقدام تهاجمی است.”

میکاتی نیز در این رابطه ضمن بیان این که اسرائیل “به ثروت ملی لبنان دست‌درازی می‌کند”، چنین اقدامی را “بسیار خطرناک” خواند.

بهای آسودگی در نظام‌های تمامیت‌خواه؛ مروری بر زندگی چِسواو میوُش و کتاب «ذهن دربند»

هرمز دیّار

در اوایل ورود آنتن‌های ماهواره‌ای به ایران تعداد انگشت‌شماری از این نعمت نورسیده بهره‌مند بودند. یادم است آن وقت‌ها چند بار که به خانه‌ی یکی از این دوستانِ برخوردار ‌رفتیم، نمی‌دانم میزبان چه در سیمای ما می‌دید که بی‌درنگ کانال را عوض می‌کرد و شبکه‌ای مثل نشنال جیوگرافیک، یا به‌قول ما ایرانی‌ها، «راز بقا» را می‌آورد. بااین‌حال، وقتی به میزبان ارجمند خاطرنشان می‌کردیم که «آخر ما هم دلی داریم» آرام می‌گرفت و دوباره همان کانال قبلی را می‌‌آورد.

طبیعی است که در فضای سیاسی کشورهایی مانند ایران، خلوت و جَلوت، یا سپهر خصوصی و عمومی افراد، تفاوت چشمگیری باهم دارد. با وجود این، شواهد تاریخی نشان می‌دهد که این ماجرا بیشتر معضلی فرهنگی و ریشه‌دار است و نه صرفاً نمودی از فضای سیاسی در برشی معین از تاریخ.

برای نمونه، کنت دو گوبینو (۱۸۱۶-۱۸۸۲)، نویسنده و دیپلمات مشهور فرانسوی، که سال‌ها در ایران زیسته، در کتاب سه سال در ایران در وصف ایرانیان می‌نویسد:

اگر شما یک ربع ساعت با یک ایرانی صحبت کنید، خواهید دید که چند مرتبه می‌گوید: «ان‌شاءالله، ماشاءالله… » و چنانچه بخواهد عبارات و کلماتی چند از قرآن بیان نماید… هنگام ادای این کلمات باد در گلو می‌اندازد و حروف عربی را با مخرج اصلی ادا می‌کند و یک‌نوع حال تفکری به او دست داده، به‌طوری با خضوع چشم به آسمان می‌اندازد که شخص تصور می‌نماید وی یکی از مقدسین است. ولی در میان هر بیست نفر که با این خلوص نیت‌ ظاهری اظهار قدس و ورع می‌نمایند مشکل بتوان یک نفر را یافت که باطناً هم چنین خلوص نیت و قدس و ورعی داشته باشد.

او در ادامه می‌افزاید:

و عجب در این است با اینکه تمام ایرانیان از این موضوع اطلاع دارند و می‌دانند که این اظهار تقدس، صُوری است و باطنی نمی‌باشد، با این وصف به‌روی خودشان و دیگران نمی‌آورند. گویی این ملت بزرگ به‌موجب یک نوع پیمان معنوی یا مرموز موافقت کرده است که متفقاً این ریاکاری را بپذیرد.[1]

هرچند نظر گوبینو نژادبنیاد است و خالی از اغراق و تعمیم نیست، اما رگه‌ای از حقیقت در خود دارد. گوبینو در کتابی دیگر با نام مذاهب و فلسفه‌ در آسیای وُسطی به‌سراغ معضلی مشابه در میان اهالی آسیای میانه و ایران می‌رود و آن پوشیده‌داشتنِ عقیده یا «کِتمان» است. او ضمن نکوهش کِتمان می‌نویسد: «اروپایی سکوت عمدی و کتمان عقیده را نمی‌پسندد و چنین عملی را دروغ‌گفتن و از اعمال شرم‌آور محسوب می‌دارد و از آن به شدت پرهیز می‌کند. برعکس، آسیایی به چنین عملی افتخار دارد … .»[2]

ده‌ها سال پس از انتشار نسخه‌ی فرانسوی کتاب مذاهب و فلسفه‌ در آسیای وُسطی، در میانه‌ی سده‌ی بیست میلادی، کتاب گوبینو به دست یکی از نویسندگان نکته‌سنج اروپا افتاد. نویسنده‌ی یادشده کتاب را با حیرت خواند و برخلاف گوبینو، از ملاحظه‌ی شباهت‌های «کتمان» با عادت‌های رایج در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی ــ کشورهایی که استالینیسم به‌تازگی به آن راه یافته بود ــ سخت شگفت‌زده شد.

او، یعنی چِسواو میوُش (۱۹۱۱-۲۰۰۴) به‌قدری از مبحث کتمان متأثر شد که یک فصل از کتاب مشهور خود ذهن دربند (The Captive Mind) را به آن اختصاص داد. میوُش در ذهن دربند، که بسیاری آن را هم‌ردیف ظلمت نیمروز آرتور کستلر و ۱۹۸۴ جورج اورول می‌دانند، به‌تفصیل نشان داد که چگونه روشن‌فکران اروپای شرقی و مرکزی با استفاده از «بندبازی ذهنی» خود را با نظام‌های تمامیت‌خواه وفق می‌دهند. در چشم‌اندازی فراخ‌تر، موضوع کتاب، «ضربه‌پذیری ذهن سده‌ی بیستم در برابر آیین‌های اجتماعی-سیاسی و آمادگی آن برای تن‌دردادن به ترور توتالیتاریستی به‌خاطر آینده‌ای موهوم» است.[3]

میوُش در اصل شاعر بود. شاعری اهل لهستان. کشوری که داغ آشویتس را بر پیکر داشت. سرزمینی که در جنگ جهانی دوم شش میلیون، یعنی هفده‌درصد از جمعیت خود را از دست داد. قلمرویی از اروپای شرقی که در میان آلمان نازی و شوروی استالینیستی به‌سختی مچاله شد.

میوُش در دهکده‌ای در حومه‌ی ویلنیوس به دنیا آمد. زادگاهش در آن موقع گوشه‌ای از لیتوانی بود. شهری که بعداً اکثر اهالی‌اش به دست نازی‌ها به قتل رسیدند یا به سیبری تبعید شدند. یا آنکه توسط روس‌ها در اراضی غربی اسکان داده شدند. ویلنیوس در کودکی و جوانی میوُش به لهستان ضمیمه شد و امروزه دوباره به دامان لیتوانی بازگشته است. خانواده‌ی میوُش از دودمان نجبا اما تنگ‌دست بودند. اغنیایی تهی‌دست‌شده که در عُرف لهستان آن روزگار اینتلیجنتسیا (intelligentsia) یا طبقه‌ی روشن‌فکر نامیده می‌شدند. اینتلیجنتسیا با مفهوم امروزین روشن‌فکر تفاوت داشت. در آن بخش از اروپا، اینتلیجنتسیا مترادف بود با اشرافیتِ فقیرشده یا طبقه‌ی متوسط روبه‌پایین.[4]

 با شروع جنگ جهانی اول، میوُش کوچک و خانواده‌اش، سال‌ها خانهبهدوش شدند. پدرش مهندس راه‌وساختمان بود و برای ارتش تزار جاده و پل می‌ساخت و آنان مجبور بودند که دائم با او از جایی به جای دیگر بروند. این بی‌ثباتی، این حس ناخودآگاه که همه‌چیز موقتی است، سبب شد که در دوران پختگی، تاریخ را امری سیال و مجموعه‌ای از سردرگمی‌های بی‌وقفه بپندارد.[5]

در نوجوانی، به‌سبب عقاید افراطی یکی از خویشان، رگه‌ای از یهودستیزی در او پدیدار شد. اما رخدادی کوچک عقیده‌اش را نسبت به یهودیان دگرگون ساخت. دوازده‌ساله بود که روزی در مدرسه، معلم فرانسه‌اش متوجه دوشاخه‌ی تیروکمانی شد که از جیب پسرک بیرون زده بود. میوُش در پاسخ معلمش که از او پرسیده بود با این می‌خواهی چه کار بکنی، گفت: «یهودی‌ها را بزنم.» میوُش می‌گوید: «معلم با شنیدن این حرف، چشمانش را تنگ کرد و چنان با سردی نگاهم کرد که گویی به حیوانی می‌نگرد. از خجالت مثل لبو سرخ شدم. خلع سلاحم کرد.»[6]

در دانشگاه اما این بخت را یافت که با گروه‌های مختلف و از جمله یهودیان، هم‌نشین باشد. آنها در کافه‌تریای دانشگاه محفل کوچکی از شاعران آینده را تشکیل دادند. پیشینه‌ی خانوادگی آنها متفاوت بود اما همگی در یک چیز شریک بودند؛ همه‌شان از اینتلیجنتسیا برآمده بودند، اما هوای دیگری در سر داشتند.

«ما از اینتلیجنتسیا برآمده ولی علیه آن عصیان ورزیده بودیم؛ زیرا اینتلیجنتسیا بیشتر به گذشته معطوف بود تا آینده. از برخی جهات، می‌شد ما را با پسران نخستین خانواده‌های فقیرشده‌ی جنوب در ایالات متحده مقایسه کرد.»[7]

در دوران جوانی و دانشجویی، برخلاف جوانان کاتولیک‌مذهب هم‌روزگارش اسیر باورهای یهودستیزانه نشد، سهل است، یک ‌بار در دانشگاه سپر بلا شد و خود را در میان دانشجوی یهودی و کسانی که قصد زدن او را داشتند، حائل کرد.[8]

او اغلب می‌گفت لهستانی‌ها، لیتوانیایی‌ها، یهودیان و روس‌ها می‌توانند با هم با صلح و صفا زندگی کنند؛ کما اینکه دوستیِ صمیمانه و دیرینش با جوزف برودسکیِ روس و توماس ونکلووایِ لیتوانیایی مؤید این امر بود. در سال ۱۹۳۴، پس از فراغت از دانشگاه، سفری به فرانسه رفت و به‌شدت تحت‌تأثیر یکی از خویشان پدرش، اسکار میوُش، قرار گرفت. اسکار پیمبروار پیش‌بینی کرد که در سال ۱۹۳۹ جنگ جهانی دیگری در خواهد گرفت و پنج سال طول خواهد کشید اما او (چِسواو) زنده خواهد ماند.[9]

پیشگویی اسکار درست از آب درآمد. میوُش از جنگ جهانی دوم جان به در برد. اما حوادث جنگ زخم عمیقی بر روان او باقی گذاشت. او زنده مانده بود اما همین زنده‌بودن مایه‌ی عذابش بود. درنتیجه، برای کشتگان قیام ورشو مرثیه‌هایی سرود و در سال ۱۹۴۵ با سرودن شعری با نام «تویی که نمی‌توانم نجاتت دهم» کشتار آنان را به سوگ نشست. بااین‌حال، کابوس جنگ دست از سرش برنمی‌داشت و چنانچه به یکی از دوستانش گفته بود، برای تخلیه‌ی فشارهای روحی، به نگارش رمان قبضه‌ی قدرت دست بُرد. او در مجموعه‌ی سخنرانی‌هایی که ‌سال‌ها بعد ایراد کرد و تحت عنوان شهادت شعر به چاپ سپرد با الهام از کتاب دوزخ کمدی الهی نوشت: «آنچه در لهستان روی داد، رویارویی شاعر اروپایی با دوزخ سده‌ی بیستم بود؛ نه با حلقه‌ی اول دوزخ، که با حلقه‌ای بسیار ‌ژرف‌تر.»[10]

پس از پایان جنگ، کشورهای اروپای شرقی، یکی پس از دیگری، به زیر مهمیز حکومت کمونیستی درآمدند. آنها از ترس عقربِ نازیسم به مار استالینیسم پناه برده بودند. در این کشورها ــ که میوُش دموکراسی‌های خلق می‌نامد ــ نازی‌ها بافتار نظم اجتماعی سابق را از هم گسسته بودند. به‌ناچار مردم اروپای شرقی طالب نظم نوینی بودند که درعین‌حال نسخه‌ی بدلِ رژیم شوروی نباشد. در چنین شرایطی «وقتی به چیز دیگری امید نمی‌توان بست، انسان لاجرم به چنین توهّماتی می‌آویزد.»[11]

اما نظام کمونیستی در کشورهای اروپای شرقی کارکشته‌تر از قبل عمل کرد. اینک تا اندازه‌ای مهندسی به جای ارعاب نشسته بود. استالین سال‌ها قبل در جمع نویسندگان شوروی، آنان را «مهندسان روح» خوانده بود. جولین بارنز، نویسنده‌ی بریتانیایی، در کتاب هیاهوی زمان پرسش جالبی را پیش می‌نهد: «خود مهندسان را چه‌کسی مهندسی می‌کند؟»[12]

ذهن توده‌ها در ممالک تازه فتح‌شده‌ی اروپای شرقی می‌بایست مهندسی می‌شد. اما ابتدا ذهن خود مهندسان باید از نو برنامه‌ریزی می‌شد. درعین‌حال، فرایند مهندسیِ ذهن نوعی فرسایش آرام حقیقت بود. فرسایش حقیقت معمولاً با مصالحه‌های جزئی شروع می‌شد. جمله‌ای در اینجا و کلمه‌ای در فلان‌جا. یعنی هر عبارتی که ممکن بود روس‌ها را خشمگین سازد حذف یا عوض می‌شد. و وقتی نویسنده این را قبول می‌کرد نوعی سانسور درونی را باب می‌کرد و خودش را نیز سانسور می‌کرد.

به‌قول میوُش در این مرحله ــ ابتدای استقرار حکومت‌های کمونیستی در کشورهای اروپای شرقی ــ نویسندگان لهستانی تا حدی مثل باکره‌ها عمل می‌کردند؛ آنها مشتاق اما خجول بودند. آنان در بیان سخنان عمومی‌ خود بسیار محتاط و حساب‌شده عمل می‌کردند. اما نظام هم در ابتدا اصراری به اقرار صریح به مرام کمونیستی و عضویت در حزب نداشت. هنوز زود بود. در این مرحله آنچه اهمیت داشت صحبت‌های نویسندگان و روشن‌فکران نبود. نظام به اسامی آنان نیاز داشت تا دلیلی باشد بر اینکه حکومت از حمایت قاطبه‌ی نخبگان فرهنگی برخوردار است.[13]

این آسان‌گیری در حوزه‌ی رمان‌نویسی نیز دیده می‌شد. در کشورهای تازه‌فتح‌شده‌ی اروپای شرقی، کارگزاران حزب کمونیست از همان ابتدا رئالیسم سوسیالیستی را ترویج نکردند. هنوز وقتش نرسیده بود. حتی اسمی از آن نمی‌بردند که مبادا نویسنده یا هنرمند بیمناک شود. همان گونه که به دهقانان لهستان وعده‌ی دروغین دادند که در آنجا خبری از «مزارع اشتراکی» نخواهد بود.

به این ترتیب، مسئولان حزب اجازه دادند که نویسندگانْ رمان‌هایی با همان مضامین سابق بنویسند. نهایت اینکه بر قهرمان داستان، به جای ردای کشیشی، کت چرمیِ کمونیستی بپوشانند.[14] البته اگر از نویسنده‌ای خطایی هم سر می‌زد او را سرزنش می‌کردند اما این انتقادها به زبانی ترغیب‌آمیز بازگو می‌شد. به‌هرحال، نویسنده‌ی ما تازه‌کار بود و به آموزش نیاز داشت. شاید هم مثل نویسنده‌ای که میوُش او را «بتا»[15] می‌نامد خمیره‌ی یک نویسنده‌ی کمونیست را در خود داشت. بتا از اردوگاه‌های نازی جان به در برده بود. اعضای حزب به‌دقت او را وارسی کرده بودند و گوهری گرانبها در وی یافتند؛ نفرت ناب! بتا آدم اثرپذیری بود. هر‌چه بیشتر از نظریه‌ی لنینیستی-استالینیستی می‌خواند بیشتر باور می‌کرد که این همان چیزی است که دنبالش بوده. نفرتش مانند رودخانه‌ی پرآبی بود که بیهوده هرز می‌رفت. چه کاری آسان‌تر از اینکه آن را به مسیری بیندازد که آسیاب‌های حزب را بچرخاند. وه چه آسودگی خاطری! نفرت سودمند در خدمت جامعه!

بتا ماتریالیسم دیالکتیک را آرام جان خود یافت. دیری نگذشت که کتابی تازه نوشت و نتیجه گرفت که مسیحیت برابر سرمایه‌داری است و سرمایه‌داری معادل با هیتلریسم. اندک اندک چاشنی ژورنالیسم را نیز به نوشته‌هایش افزود و زهر خود را در پیکر سرمایه‌داری، یعنی هرآنچه در ورای امپراتوری شوروی بود، خالی کرد. حتی ظاهرش عوض شد. میوُش می‌نویسد:

آخرین بار در سال ۱۹۵۰ دیدمش. نسبت به روزهای قبل از دستگیری‌اش توسط گشتاپو کلی تغییر کرده بود. کم‌رویی و تواضع تصنعی‌ سابقش زائل شده بود. او که روزگاری با کمری خمیده و سری افتاده راه می‌رفت حالا مثل شاخ شمشاد و با اعتمادبه‌نفس قدم بر می‌داشت… در آن موقع دیگر تبلیغات‌چی معروفی بود.[16]

***

آرام‌آرام و هم‌سو با برنامه‌ی مرکز (شوروی) وقتش رسید که لگام نویسندگان را سفت‌تر در دست بگیرند و از آنها بخواهند که باور خود به «ایمان جدید» (کمونیسم) را علنی نمایند. یعنی دست به‌نوعی خودانتقادی بزنند. در جمع افراد یا در کتاب‌های خود، از گذشته‌شان و از اینکه مارکسیست نبوده‌اند افسوس بخورند و به‌اصطلاح عیسوی، اعتراف کنند. حتی به نویسنده‌ای که میوُش او را «آلفا» می‌نامد، محرمانه سپردند که علیه واتیکان سخنرانی کند. سپس از او دعوت کردند که به مسکو برود و او نیز در بازگشت کتابی در مورد «مرد اهل شوروی» را منتشر ساخت. کسی که بعدها همکارانش او را «روسپی ارجمند» نامیدند.

به هر روی، وقتی لگام بر گُرده‌ی نویسندگانْ خوش نشست، وقت عضویت در حزب، امضاکردن اعلامیه‌های سیاسی، عضویت در کمیته‌ها و سفر به سراسر کشور و سخنرانی در تالارها، باشگاه‌ها و «خانه‌های فرهنگ» فرا رسید.[17]

 البته این همه جانفشانی بی‌اجر و مزد نبود. اینک نویسنده و روشن‌فکر ما در ویلای زیبای خود می‌زیست. در این مرحله، دیگر هنر اصلی او نه نویسندگی که کتمان یا بندبازی ذهنی بود. نوعی بازیگری که نتیجه‌ی سوداهای فردی از یک سو و لذات حسی «ایمان جدید» از سوی دیگر بود. این بازیگری، این نوع بندبازی ذهنی، این جور کتمان، در تمام مظاهر زندگی نویسنده و روشن‌فکر رسوخ می‌کرد. مثلاً در حضور دیگران، او وانمود می‌کرد که چقدر هنرهای رسمی مورد تأیید حزب با سلیقه‌ی شخصی او در معماری وفق دارد. اما در خلوتِ منزل خویش، او یکسره تغییر می‌کرد. در خانه‌اش تابلوهای بورژوایی دیده می‌شد و نوای صفحه‌هایی از موسیقی مدرن به گوش می‌خورد. در اروپای شرقی و در لهستان آن روزگار جهان اورولی دیگر افسانه نبود و «کُنج خلوت»، کیمیایی بسیار باارزش بود. البته هنوز زمان آن نرسیده بود که در هر خانه‌ای یک دوربین کار بگذارند. به این خاطر روشن‌فکر ما به رادیوهای بیگانه گوش می‌داد و کتاب‌های خوب هم می‌خواند و ای‌بسا اگر ماهواره‌ای هم می‌داشت شبکه‌های غربی را تماشا می‌کرد. البته، و به‌قول میوُش: «این همه مشروط بر آن است که در منزل تنها باشد، چون به محض آنکه مهمانی فرامی‌رسد، صاحب‌خانه نقش خود را از سر می‌گیرد.»[18]

بدین ترتیب نظام حاکم، آرام‌آرام طوق بندگی را در کشورهای اروپای شرقی بر گردن «مهندسان روح» افکند و آنان نیز آهسته‌آهسته در دامی که نظام تمامیت‌خواه برای آنها گسترده بود فرو لغزیدند.

اما چه می‌شد کرد؟ به‌بیان دیگر، روشن‌فکران و نویسندگان چه می‌توانستند بکنند تا چنین در تله‌ی حزب گرفتار نشوند؟

میوُش می‌نویسد: «اغلب با خود فکر می‌کردم که یک لغزش جزئی از هنر چه شکلی است. لغزشی که می‌شد با توجه‌کردن به فرمان درون از آن جلوگیری شود. اما «ایمان جدید» با امتناع از به‌رسمیت‌شناختن هنر بی‌غرض، این فرمان درونی را خاموش ساخت.»

در واقع، میوُش پادزهر کِتمان یا بندبازی ذهنی را گوش‌دادن و اطاعت از «فرمان درون» می‌داند. او در جای دیگر می‌نویسد: «آدم نوآور، انتخابی جز اعتمادکردن به فرمان درون ندارد و همه‌چیز را به‌خاطر بیان حقیقت به خطر می‌افکند.»[19]

بدین ترتیب، همان‌طور که واتسلاو هاول کلید رهایی مردم را زیستن در «دایره‌ی حقیقت» می‌دانست میوُش نیز علاج کار را «بیان حقیقت» و توجه به فرمان درون می‌‌شمرد.

برخی از روشن‌فکران و نویسندگان اما به‌دنبال آسودگی خویش بودند. و این آسایش در گرو آن بود که هویت خود را به‌قدری ساده کنند که با خواسته‌های حزب هم‌نوا و مطابق شود. یک سازش (حذف یک جمله، امضای یک اعلامیه، نوشتن نقد بی‌ضرری بر سرمایه‌داری،…) به سازش دوم و سوم منجر می‌شد تا سرانجام نویسنده ــ با آنکه ممکن بود تمام حرف‌هایش ظاهراً منطقی باشد ــ دیگر هیچ وجه مشترکی با یک آدم زنده نداشته باشد. این است جنبه‌ی وارونه‌ی دیالکتیک. این است بهایی که فرد در قبال آن آسودگی ذهنی‌ می‌پردازد که دیالکتیک به او ارزان می‌دارد.[20]

میوُش تمام این تحلیل‌های ناب را در سال ۱۹۵۱ پس از کوچیدن به پاریس نگاشت و در کتابی با عنوان ذهن‌ دربند منتشر کرد. ذهن دربند بلافاصله به زبان‌های دیگر ترجمه شد و نام میوُش را پرآوازه ساخت. ذهن‌ دربند در کنار انسان طاغی کامو یکی از دقیق‌ترین انتقادات از مارکسیسم شمرده شد. دوایت مک‌دونالد گفت که «غیر از خاستگاه‌های تمامیت‌خواهی هانا آرنت … کتابی سراغ ندارم که به این ظرافت به وارسی ذهنیت توتالیتر پرداخته باشد» و کارل یاسپرس آن را یک «سند پراهمیت تاریخی» نامید. و بالاخره آلبرت اینشتین به میوُش، به یُمن انتشار این کتاب، تبریک گفت.[21]

در لهستان، و بهرغم ممنوعیت، ذهن دربند دست‌به‌دست می‌شد. حتی لخ والسا، رهبر جنبش همبستگی لهستان، یکی دو مرتبه به‌خاطر توزیع این کتاب در میان مردم بازداشت شد. ذهن دربند توانست ذهن بسیاری از نویسندگان و روشن‌فکران را در لهستان و دیگر کشورها از بندِ خودپذیرفته برهاند. میوُش به نمادی از مقاومت فرهنگی تبدیل شده بود و بعضی او را رهبر معنوی جنبش همبستگی لهستان می‌دانستند.

در دسامبر ۱۹۸۰، از بنای یادبود کارگران کشتی‌سازی گدانسک ــ زادگاه جنبش همبستگی لهستان ــ که در سال ۱۹۷۰ کشته شده بودند ، پرده‌برداری شد. روی سنگ یادبود دو قطعه‌ی ادبی حک شده بود. یکی از آنها شعری از میوُش بود:

«ای که به آدمی ساده زده‌ای آسیب،

ایمن مباش! زیرا شاعری می‌سپارد به یاد.»

دیگری جمله‌ای بود از مزامیر داود: «خداوند به مردمش نیرو می‌بخشد.»

سال بعد وقتی میوُش، پس از سی سال دوری و تبعید از وطن، به لهستان باز گشت به دیدن بنای یادبود رفت. در استقبال از او، کارگران و اعضای جنبش همبستگی، پرچم بزرگی را در هوا برافراشته بودند. روی آن نوشته شده بود: «مردم به شاعر خود نیرو می‌بخشند.»

 


[1] کنت دو گوبینو. سه سال در ایران. ترجمه و اقتباس ذبیح‌الله منصوری، تهران: نگارستان کتاب (1385)، صص ۹-۱۰.

[2] کنت دو گوبینو. مذاهب و فلسفه در آسیای وسطا. ترجمه‌ی م. ف. (علی‌محمد فره‌وشی)، بی‌جا، بی‌تا، ص۱۴.

[3] مجموعه مقالات از نویسندگان مختلف (۱۳۸۹) چند گفتار درباره‌ی توتالیتاریسم. ترجمه‌ی عباس میلانی، تهران: نشر اختران، ص۵۲.
عباس میلانی سه فصل از نُه فصل کتاب ذهن دربند را به فارسی برگردانده است. در این مقاله، مطالب نقل‌شده از سه فصل اول به همین ترجمه و موارد مربوط به سایر فصول به ترجمه‌ی انگلیسی کتاب با عنوان The Captive Mind ارجاع داده می‌شود.

[4] Czesław Miłosz (1955) The Captive Mind. Translated from the Polish by Jane Zielonko, New York: Vintage Books, p. 136.

[5] Czesław Miłosz (1981) Native Realm: A Search for Self-Definition. Translated by Cathrine S. Leach, Berkeley: University of California Press, p. 41.

[6] Native Realm, p. 96.

[7] The Captive Mind, p. 137.

[8] Andrzej Franaszek (2017) A Biography: MIŁOSZ. Cambridge: Harvard University Press, p. 87-88.

[9] Native Realm, p. 172-182.

[10] Czesław Miłosz (1983) The Witness of Poetry. Cambridge: Harvard University Press, p. 79.

[11] چند گفتار درباره‌ی توتالیتاریسم (از کتاب ذهن دربند)، ص۵۶.

[12] جولین بارنز. هیاهوی زمان، ترجمه‌ی پیمان خاکسار، تهران: چشمه (۱۳۹۵)، ص۴۸.
(با اندکی تغییر)

[13] The Captive Mind, p. 95.

[14] Ibid, pp. 100-101.

[15] در کتاب ذهن دربند از چهار نویسنده‌ی لهستانی با نام‌های مستعارِ آلفا، بتا، گاما و دلتا یاد می‌شود و میوُش به هر یک از آنها فصلی را اختصاص داده است. اسامی واقعی آنها به‌ترتیب، یرژی آندریِوسکی، تادئوش بوروفسکی، یرژی پوترامنت و کنستانتی ایلدفونس گاوچینسکی است.

[16] Ibid, pp. 120-123.

[17] Ibid, pp. 101-104.

[18] چند گفتار درباره‌ی توتالیتاریسم (از کتاب ذهن دربند)، صص۱۲۲-۱۲۳.

[19] The Captive Mind, pp. 123-208.

[20] Ibid, p. 105.

[21] A Biography: MIŁOSZ, p. 305.

اقتصاد روسیه در آستانه رکود شدید به خاطر تحریم‌های غرب

روسیه تا کنون فشار تحریم‌های غرب را تا حدود زیادی تحمل کرده اما ناظران معتقدند این کشور در آستانه رکودی عمیق قرار دارد. پوتین تاثیر تحریم‌ها را انکار می‌کند اما اثر آنها به مرور در بخش‌های مختلف اقتصاد آشکار می‌شود.با تجاوز نظامیان روسی به خاک اوکراین که ۲۴ فوریه به فرمان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه آغاز شد کشورهای غربی تحریم‌هایی علیه مسکو اعمال کردند که در بیش از سه ماه گذشته به مرور تشدید شده‌اند.

پوتین به تازگی مدعی شد “جنگ اقتصادی برق‌آسا” علیه روسیه شکست خورده و برخی شاخص‌ها هم حکایت از تاب‌آوری اقتصاد این کشور در برابر فشار تحریم‌ها، دست‌کم تا کنون دارند.

شبکه خبری ntv در تحلیلی که یک‌شنبه چهارم ژوئن منتشر شد به بررسی وضعیت اقتصادی روسیه و تاثیر تحریم‌ها بر آن پرداخته و نتیجه می‌گیرد اوضاع کنونی نمی‌تواند پایدار باشد و روسیه در آستانه یک رکود شدید قرار دارد.

مازاد حساب جاری اقتصاد روسیه

یکی از شاخص‌هایی که کرملین به آن استناد می‌کند مازاد حساب جاری اقتصاد روسیه در شرایط کنونی است؛ مازاد این حساب بیانگر آن است که دارایی‌های خارجی در یک دوره زمانی مشخص افزایش یافته است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

مازاد حساب جاری اقتصاد روسیه در چهار ماهه نخست سال جاری میلادی حدود ۹۶ میلیارد دلار بوده که بیش از سه برابر این رقم در دوره مشابه سال قبل است.

علت اصلی این وضعیت، ادامه درآمدهای ارزی هنگفت ناشی از فروش مواد خام به خصوص نفت، گاز و ذغال سنگ است که به مسکو امکان داده تاثیر تحریم‌ها در زندگی شهروندان را تا حدود زیادی کنترل کند.

نکته دیگر این است که تحریم‌ها بر خلاف ادعای پوتین “جنگ برق‌آسا” نیستند و تاثیر آنها به مرور آشکار می‌شود و پس از این که صنایع و تجارت را دچار مشکل کردند عواقب آن برای مردم ملموس خواهد شد.

کاهش واردات و تاثیر تحریم بر صنایع

به نوشته ntv، برند تسیز‌مر (Bernd Ziesemer)، کارشناس امور روسیه و ستون‌نویس نشریه اقتصادی “کاپیتال” می‌گوید یکی از علت‌های مازاد حساب جاری روسیه، کاهش شدید واردات، از جمله فناوری غربی و قطعات یدکی ماشین‌آلات است.

او می‌گوید به همین دلیل آشکار شدن تاثیر تحریم‌ها به زمان نیاز دارد و در مناطق خارج از کلان‌شهرهای مسکو و سن پترزبورگ، از جمله در ناحیه صنعتی اورال به خوبی مشاهده می‌شود که تحریم‌ها خیلی دقیق و شدید به هدف خورده‌اند.

با وجود افزایش مجدد ارزش روبل که پس از اعمال نخستین تحریم‌ها به شدت سقوط کرده بود، اغلب کارشناسان اتفاق نظر دارند که روسیه در استانه یک رکود عمیق اقتصادی قرار دارد.

الویرا نابیولینا، رئیس باک مرکزی روسیه برآورد می‌کند اقتصاد این کشور در سال جاری میلادی حدود ۱۰ درصد کوچک شود.

بسیاری از کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند سقوط رشد اقتصادی روسیه بسیار شدید باشد اما تصمیم دولت پوتین مبنی بر جلوگیری از انتشار داده‌های اقتصادی و تجاری برآورد دقیق را دشوار کرده است.

پیش‌بینی کاهش ۳۰ درصدی تولید ناخالص داخلی

موسسه مالی بین‌المللی، انجمنی متشکل از موسسه‌های مالی جهان برآورد کرد تولید ناخالص داخلی روسیه در سال جاری میلادی به نسبت سال قبل ۳۰ درصد کاهش داشته باشد.

روبین بروکس، کارشناس ارشد این موسسه با بررسی صادرات ۲۰ کشور به روسیه در ماه آوریل می‌گوید این میزان به نسبت ماه مشابه سال پیش ۵۰ درصد سقوط کرده است.

اگر پیش‌بینی کاهش ۳۰ درصدی تولید ناخالص روسیه اغراق آمیز هم به نظر برسد، همان میزان کاهشی که الویرا نابیولینا به آن اشاره کرده به این معنا خواهد بود که رشد اقتصادی روسیه در یک دهه گذشته بر باد خواهد رفت.

افزون بر این انتظار می‌رود بیکاری در روسیه نیز افزایش یابد و خروج شرکت‌های خارجی از این کشور این روند را تشدید کند.

برآورد می‌شود در حدود سه ماه گذشته دست‌کم هزار شرکت بزرگ یا به کلی از روسیه خارج شده یا فعالیت خود را به حالت تعلیق درآورده‌اند.

دو برابر شدن میزان تورم؛ بالاترین رقم در دو دهه

در شرایط کنونی تاثیر تحریم‌ها برای شهروندان روسی بیشتر در افزایش میزان تورم ملموس بوده است؛ پیش از تهاجم به اوکراین میزان تورم در روسیه ۹ درصد بود و اکنون دو برابر شده و به ۱۸ درصد رسیده است. این بالاترین میزان تورم در دو دهه گذشته است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

قطع کامل یا کاهش صادرات کشورهای غربی به روسیه به کمبود شدید برخی کالاها منجر شده که همزمان با هجوم مردم برای خرید و ذخیره‌سازی مواد غذایی و مصرفی در بالارفتن قیمت‌ها تاثیر داشته است.

رئیس بانک مرکزی روسیه اذعان دارد در شرایط کنونی ممکن است معضل کمبود کالا در مورد محصولاتی که تولید آنها تا حد زیادی بومی است نیز رخ دهد. به عنوان نمونه بسته بندی مواد غذایی تولید داخل روسیه وابسته به مواد اولیه وارداتی است.

الویرا نابیولینا اعتراف می‌کند تا کنون تحریم‌ها به طور عمده بازارهای مالی را تحت فشار قرار داده‌اند اما اکنون بیش از پیش تاثیر خود بر بخش‌های مختلف اقتصاد را آشکار می‌کنند.

https://www.n-tv.de/wirtschaft/Fuer-Russlands-Wirtschaft-sieht-es-duester-aus-article23368500.html

روبرت لواندوفسکی برای دومین بار برنده کفش طلایی شد

مهاجم بایرن مونیخ و کاپیتان تیم ملی فوتبال لهستان برای دومین سال پیاپی کفش طلایی را از آن خود کرد. رکوردار کفش طلایی لیونل مسی، بازیکن آرژانتینی است.روبرت لواندوفسکی بار دیگر خبرساز شد. مهاجم نامدار بایرن مونیخ پس از به‌ثمررساندن ۳۵ گل و دریافت ۷۰ امتیاز در فصل گذشته، بر رقیب خود کیلیان امباپه از پاریسن ژرمن (با ۲۸ گل) پیشی گرفت و کفش طلایی را کسب کرد.

این دومین سال پیاپی است که لواندوفسکی با پشت‌سرگذاشتن رقیبان پرقدرت خود به عنوان بهترین گلزن اروپا معرفی می‌شود.

کریم بنزما (رئال مادرید) و چیرو ایموبیله (لاتزیو رم) هر کدام با ۲۷ گل و ۵۴ امتیاز مقام سوم را کسب کردند.

کفش طلایی توسط اتحادیه رسانه‌های ورزشی اروپا به گلزن برتر تیم‌های برتر فدراسیون‌های عضو اتحادیه فوتبال اروپا (یوفا) اعطا می‌شود.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

شیوه اعطای امتیاز برای تعیین برنده کفش طلایی به این شکل است که پنج لیگ قدرتمند بر اساس رده بندی یوفا، دارای ضریب ۲ هستند و لیگ‌های پشت سر آنها، از رتبه شش تا ۲۲، دارای ضریب ۱،۵.

در حال حاضر پنج لیگ نخست رده بندی یوفا، لیگ‌‌های برتر آلمان، اسپانیا، انگلیس، ایتالیا و فرانسه هستند.

لواندوفکسی در فصل قبل با ۴۰ گل (۸۰ امتیاز) برای نخستین بار این جایزه را کسب کرده بود.

مهاجم بایرن مونیخ پس از گرد مولر دومین بازیکن بوندس‌لیگای آلمان است که موفق به دریافت کفش طلایی می‌شود.

لیونل مسی با شش کفش طلایی رکورددار است.