Previous Next

فیلم؛ با آرزوی نابودی حکومتی که ایرانیان را داغدار کرد



شماری از خانواده های قربانیان حکومت ایران با وجود تداوم فشارهای امنیتی، اقدام به برگزاری مراسم ویژه نوروز و گستردن سفره هفت سین در کنار قبر اعضای خانواده‌شان کرده‌اند. ویدیویی از بهیه نامجو، مادر نوید افکاری منتشر شده است که با تصویری از فرزندش، در کنار قبر او که بر سر آن سفره هفت‌ سین گسترده شده، ایستاده است.

در این ویدئو همچنین فرنگیس مظلوم، مادر سهیل عربی می‌گوید به همراه کشور رضایی، مادر آرشام رضایی، قصد داشتند سفره‌ هفت‌ سین در کنار زندان پهن کردند ولی متاسفانه نگذاشتند آنجا بنشینیم.

وی می گوید: در محلی دورتر سفره هفت‌ سین را به یاد فرزندان زندانی‌شان پهن کرده‌اند، وی آرزو کرده است که سال آینده، “سال آزادی” برای ایرانیان باشد.

منبع حکومتی: نسل z و آینده تیره و تار جمهوری اسلامی!



نشریه «صبح صادق»، ارگان معاونت سیاسی سپاه پاسداران در مطلبی تحت عنوان «نسل z و آینده ایران!» به بررسی ویژگی و خصلت متولدین دهه ۸۰ و ۹۰ پرداخت و نوشت: حکمرانی بر این نسل به راحتی نسل‌های قبل نخواهد بود؛ چرا که این نسل بر خلاف نسل‌های قبل از خود، عمدتا طبعی معترض نسبت به وضع موجود دارند.

این منبع حکومتی نوشت: امروزه در کشورهای توسعه یافته مطالعه و شناخت نسل جوان و نوجوان (متولدان اواسط دهه 90 میلادی تا 2015) جامعه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ چرا که نسل جوان و نوجوان هر جامعه‌ای شکل‌دهنده آینده آن جامعه هستند، لذا امروزه اندیشکده‌های گوناگونی در سطح جهان مشغول واکاوی ابعاد پیدا و پنهان این بازه سنی‌ـ که از آن با عنوان «نسلZ » یاد می‌شود‌ـ هستند و هر روز مقالات جدیدی در این زمینه منتشر می‌کنند.

امروزه هر چند در کشور ما توجهی به نقش نسل z در شکل‌دهی آینده سیاست داخلی و خارجی کشورمان نمی‌شود؛ اما بررسی برخی از کنش‌های شاخص این نسل به ویژه در فضای مجازی به خوبی نشان می‌دهد حکمرانی بر این نسل به راحتی نسل‌های قبل نخواهد بود؛ چرا که این نسل بر خلاف نسل‌های قبل از خود عمدتاً طبعی معترض نسب به وضع موجود دارند؛ به گونه‌ای که حتی برخی جامعه‌شناسان آنها را نسل پلورالیست می‌خوانند!

متأسفانه بی‌توجهی به این نسل، زمینه را برای تبدیل شدن بخشی از این نسل به یک تهدید جدی علیه آینده نظامات فرهنگی و حتی سیاسی کشور فراهم کرده است؛ چرا که سرعت بالای تحولات تکنولوژیک فاصله بین نسلی را هر روز بیش از پیش افزایش می‌دهد و به تبع آن هم درک مسئولان از نسل جدید کمتر و کمتر می‌شود، از همین رو با افزایش نقش سیاسی و اجتماعی نسل z شاهد افزایش تقابل آنها با نسل‌های قدیمی‌تر خواهیم بود؛ چرا که نسل z مشکلات خود را ناشی از تصمیمات نسل‌های پیشین می‌داند، لذا به سرعت در مسیر اخذ تصمیمات جدید حرکت می‌کند که این مسئله می‌تواند به خوبی مورد سوءاستفاده دشمنان قرار گیرد.

باید پذیرفت که امروزه بخش قابل توجهی از جوانان و نوجوانان کشورمان در فضای مجازی ساخته و پرداخته آمریکا و دیگر کشورهای غربی که ماهیتاً مخالف انقلاب اسلامی هستند، حضور دارند؛ لذا عملاً بخش قابل توجهی از فضای تربیتی نسل z ایرانی در دست دشمن است و باید از هم اکنون تدبیری برای رفع و مقابله با تهدید پیش‌رو داشت!

فیلم زمین ‌خوردن های امروز جو بایدن؛ واکنش کاخ سفید



کاخ ‌سفید در واکنش به زمین ‌خوردن‌های مکرر رییس ‌جمهور آمریکا اعلام کرد: حال بایدن خوب است و نیازی به مراقبت پزشکی ندارد.

پس از اینکه جو بایدن ریس جمهور آمریکا امروز جمعه چندین بار حین بالارفتن از پله‌های هواپیما زمین خورد (فیلم زیر)، کاخ ‌سفید در بیانیه ای اعلام کرد: حال بایدن خوب است و نیازی به مراقبت پزشکی ندارد.

مدیر ارتباطات کاخ سفید در بیانیه ای در خصوص این رویداد اعلام کرد: رییس جمهور آسیب جدی ندیده و حال وی خوب است. چیزی جز گام برداشتن اشتباه روی نداده است.

گفتنی است که بایدن امروز هنگام ورود به هواپیمای ریاست‌ جمهوری چندین بار پایش از روی پله‌های لغزید و همین موضوع سوژه شبکه‌های اجتماعی شد.

ویژه برنامه سال نو -نوروز ۱۴۰۰ در کنار هم…

شنبه۳۰ اسفند، از ساعت ۹ الی ۱۱.۳۰ صبح(به وقت اروپای مرکزی) محل اجرای برنامه ۱. زووم https://zoom.us/j/8057930858?pwd=RXFFUDBSUVVzcitNR1cxbFAwckpEQT09 ۲.یوتیوب https://www.youtube.com/channel/UCcEgwhyDjX8eJAgN0KgEoMw ۳.اپلیکیشن کانون (پخش مستقیم از تلویزیون) https://play.google.com/store/apps/details?id=com.app.humanrightiniran کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

درباره “توصیه‌های سیاسی (نگهدار) به آقای رضا پهلوی”



عبدالستار دوشوکی

نقدی به توهین و توصیه اصلاح طلبانه فرخ نگهدار به شاهزاده رضا پهلوی

جناب آقای فرخ نگهدار در مقاله ای تحت عنوان “۴ توصیه سیاسی به آقای رضا پهلوی” علاوه بر مذمت و محکومیت طرح “نه به جمهوری اسلامی” خطاب به شاهزاده رضا پهلوی توصیه کرده اند که برای اثبات صداقت خویش در باورمندی به جمهوریت به جمع “اصلاح طلبان” حکومتی بپیوندند و با محکوم کردن آمریکا و “تحریم های ظالمانه” بر علیه آمریکا, اسرائیل و عربستان سعودی موضع گرفته و در کنار “مردم ایران” (بخوان جمهوری اسلامی) قرار بگیرند.

شیخ اجل حکیم سعدی در باب دوم گلستان قرنها پیش نوشته بود: “آهنی را که موریانه بخورد / نتوان برد از او به صیقل زنگ. با سیه دل چه سود گفتن وعظ/ نرود میخ آهنین در سنگ”. بعقیده نگارنده جمله آخر این شعر حکیمانه بسیار گویا و زیبا است. زیرا سعدی در همان باب می فرمایند: “دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن”. آقای نگهدار در پایان مقاله خسته کننده و طولانی و توهین آمیز خویش چنین نتیجه گیری کرده اند: “راه نجات کشور ترویج گفتگو میان حکومت و مخالفان، و میان حکومت و ایالات متحده آمریکا است. گشودن راه برای سازمان گری این دو گفتگو مهم ترین وظیفه ملی و مردمی است. و اتحاد جمهوری خواهان ایران، به استناد اصول فکری، و به استناد سوابق، پیگیرترین نیرو در دعوت همگان به حمایت از این دو نوع گفتگو است”.

آقای فرخ نگهدار که خود ایشان نیز همانند نگارنده در مملکت پادشاهی و دموکراتیک بریتانیا زندگی می کند و از مواهب آن برخوردار است در نخستین توصیه چهارگانه خود خطاب به شاهزاده رضا پهلوی می نویسد: “برتری جمهوریت (را) به هواداران توصیه کنید”. باید گفت عجبا ! واقعا که نرود میخ آهنین به سنگ! شاهزاده رضا پهلوی در سخنان اخیر خود علاوه بر پذیرفتن و ترجیح جمهوریت چندین بار تاکید کرده بودند که بعنوان یک انسان آزاده و دمکرات تحکم را نه بر خود و خانواده خویش می پذیرند و نه آن را به دیگران تحمیل یا “توصیه” می کنند. حال آقای نگهدار به شاهزاده توصیه می کند که این “تحکم” را در مورد طرفداران خود به کار گیرد. باز هم باید گفت عجبا ! واقعا که نرود میخ آهنین به سنگ!

توصیه دوم ایشان به شاهزاده این است: “با مخالفان سیاسی به گفتگوی علنی بنشینید”. تا آنجایی که نگارنده در طی قریب به دو دهه گذشته شناختی که از دور و از نزدیک با شاهزاده دارم این است که ایشان بیشتر وقت خویش را صرف گفتگو با جمهوریخواهان و مخالفان سیاسی خود کرده اند. بخاطر دارم بیش از ١٦ سال پیش در طرح رفراندوم مرحوم کامبیز روستا و دیگر جمهوری خواهان به این امر اذعان داشتند که در عمل شاهزاده رضا پهلوی ثابت کرده است که تمایل فراوانی برای همکاری با مخالفان سیاسی خود جهت نجات کشور و سرنگونی جمهوری اسلامی دارد. به همین دلیل مورد فحاشی و دروغپراکنی های سلطنت طلب های کاسه داغ تر از آش از یک سو و از سوی دیگر از طرف بظاهر جمهوریخواهان طرفدار جمهوری اسلامی قرار می گرفتند. البته شگرد سربازان گمنام جمهوری اسلامی بر هیچ کسی پوشیده نیست که عده ای را جهت تخریب شاهزاده رضا پهلوی اجیر و بسیج کرده بود تا با لباس سلطنت طلبی به دیگران فحاشی کنند و از جانب دیگر, “مامورین و معذورین” بظاهر جمهوری خواه این فحاشی ها را برجسته و خاطر نشان می کردند و می کنند تا مبادا بین “طرفداران مشروطه پارلمانی” و جمهوریخواهان دمکرات و “برانداز” هیچگونه همکاری و همگرایی صورت بگیرد. زیرا جمهوری اسلامی به خوبی می داند که “شاهزاده “بزرگترین سرمایه ملی در بین اپوزیسیون” بعنوان حلقه وصل برای براندازی نظام است. شاهزاده رضا پهلوی نیز به کرات بارها افراد فحاش را محکوم کرده است ـ بارها و بارها !. اما باز باید به کرات بارها تکرار کرد که نرود میخ آهنین به سنگ!

آقای نگهدار در توصیه سوم خویش تحت عنوان ” هواداران را به پرهیز از فحاشی و دروغ دعوت کنید” به نادرستی و با توسل به افترا پراکنی پا را از گلیم ادب و انصاف و راستگویی فراتر نهاده و با طرح اتهامات بسیار سخیف و باورنکردنی مدعی می شود: “توسل به آلات جنسی در فعالیت سیاسی، دروغ پراکنی بی شرمانه، وعده کشتار خونین مخالفان و منتقدان، همه و همه کثافاتی بوده است که زیر تصویر رضا پهلوی در سال های اخیر فضای مجازی را متعفن ساخته است و این رهبر فرزانه نه هیچ گاه این حامیان سینه چاک را اندرز به تغییر رفتار داده است و نه خود از این اوباش اعلام برائت کرده است.

بعقیده من این پاراگراف توهین آمیز و صددرصد نادرست و عامدانه و جاعلانه آقای نگهدار (که ارزش جواب دادن ندارد) نشان می دهد که سخنان شاهزاده و همچنین طرح “نه به جمهوری اسلامی” آب را به دو جای جداگانه ریخته اند. اول آنجایی که باید بسوزد. دوم در لانه مورچگان. یا وگرنه همین مقاله آقای نگهدار نشان می دهد که شوربختانه خود ایشان در زمره “فحاشان” هستند که در عمل اجازه ندهند هیچگونه همسویی و همکاری بین شاهزاده و طرفداران “جمهوریت” صورت بگیرد.

ایشان در توصیه چهارم خود مبنی بر “ایران و آمریکا را دعوت به گفتگو کنید، با تحریم اقتصادی مخالفت کنید”, از شاهزاده رضا پهلوی دعوت کرده اند که عملن به طیف “اصلاح طلبان” حکومتی بپیوندند. این درخواست مضحک نشان می دهد که علاه بر ریختن آب در “آن دو جا” که در پاراگراف بالا اشاره کردم, جای سومی هم وجود دارد که آب به آنجا نیز ریخته شده است و آن تنور بی رونق انتخابات ریاست جمهوری است که با هیزم اصلاح طلبان حکومتی روشن شده است. آقای نگهدار با پریشانی و نگرانی فراوان می نویسد: “کمتر از ۳ ماه به انتخابات مانده .. . . . و این در حالی است که در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز توپخانه های رسانه ای ثروتمند، موضوع رضا پهلوی و ضعف و قوت «نه به جمهوری اسلامی» را برای شهروندان تشریح می کنند”.

چهار سال پیش زمانی که آقای نگهدار و دوستان اصلاح طلب او از جمله دکتر عطاالله مهاجرانی و جناب مسعود بهنود و دیگران به اشتیاق رای دادن به حسن روحانی ساعت ها در صف طولانی انتظار در کوچه پس کوچه های کنسولگری جمهوری اسلامی در کنزینگتون لندن (محل رای گیری) منتظر ماندند؛ در مقاله بنام “شکست مفتضحانه اپوزیسیون” نه تنها از اپوزیسیون بی عمل انتقاد کردم, بلکه آب در لانه اصلاح طلبان عوامفریب و اصولگرایان از جمله کیهان شریعتمداری ریختم. آن مقاله بنده نوشدارویی بود تلخ, اما بعد از مرگ سهراب! اما اکنون بسیار خرسندم که ماه ها قبل از انتخابات کاذب؛ شاهزاده با سخنان “وحدت آفرین” بعنوان “حلقه وصل ملی” نه تنها بهانه را از دست آن دسته از جمهوریخواهان ء دو به هم زن” ء طرفدار رژیم گرفته و آنها را خلع سلاح کرده, بلکه به همراه صدها هموطن طرح “نه به جمهوری اسلامی” را امضاء کرده اند و با این کار خویش آب را به سه جاه ریخته اند: ١ ـ آنجایی که بسوزد. ٢ ـ در لانه مورچگان. ۳ ـ در تنور بی رمق انتخابات ریاست جمهوری. به این می گویند با دو تیر سه نشان زدن. در نتیجه تعجب آور نیست که عده ای چنین هراس زده و آشفته خاطر شده اند تا رژیم سفاک و نیم مـُرده ای را که حتی زن ء سکته شده و مـُرده را به دار می آویزد تا مبادا نقض و کوتاهی در قانون شریعت و قصاص بوجود آید, سرپا ًنگهدار”ند.

درباره “چهار توصیه سیاسی (نگهدار) به آقای رضا پهلوی”



عبدالستار دوشوکی

نقدی به توهین و توصیه اصلاح طلبانه فرخ نگهدار به شاهزاده رضا پهلوی

جناب آقای فرخ نگهدار در مقاله ای تحت عنوان ” ۴ توصیه سیاسی به آقای رضا پهلوی” علاوه بر مذمت و محکومیت طرح “نه به جمهوری اسلامی” خطاب به شاهزاده رضا پهلوی توصیه کرده اند که برای اثبات صداقت خویش در باورمندی به جمهوریت به جمع “اصلاح طلبان” حکومتی بپیوندند و با محکوم کردن آمریکا و “تحریم های ظالمانه” بر علیه آمریکا, اسرائیل و عربستان سعودی موضع گرفته و در کنار “مردم ایران” (بخوان جمهوری اسلامی) قرار بگیرند.

شیخ اجل حکیم سعدی در باب دوم گلستان قرنها پیش نوشته بود: “آهنی را که موریانه بخورد / نتوان برد از او به صیقل زنگ. با سیه دل چه سود گفتن وعظ/ نرود میخ آهنین در سنگ”. بعقیده نگارنده جمله آخر این شعر حکیمانه بسیار گویا و زیبا است. زیرا سعدی در همان باب می فرمایند: “دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن”. آقای نگهدار در پایان مقاله خسته کننده و طولانی و توهین آمیز خویش چنین نتیجه گیری کرده اند: “راه نجات کشور ترویج گفتگو میان حکومت و مخالفان، و میان حکومت و ایالات متحده آمریکا است. گشودن راه برای سازمان گری این دو گفتگو مهم ترین وظیفه ملی و مردمی است. و اتحاد جمهوری خواهان ایران، به استناد اصول فکری، و به استناد سوابق، پیگیرترین نیرو در دعوت همگان به حمایت از این دو نوع گفتگو است”.

آقای فرخ نگهدار که خود ایشان نیز همانند نگارنده در مملکت پادشاهی و دموکراتیک بریتانیا زندگی می کند و از مواهب آن برخوردار است در نخستین توصیه چهارگانه خود خطاب به شاهزاده رضا پهلوی می نویسد: “برتری جمهوریت (را) به هواداران توصیه کنید”. باید گفت عجبا ! واقعا که نرود میخ آهنین به سنگ! شاهزاده رضا پهلوی در سخنان اخیر خود علاوه بر پذیرفتن و ترجیح جمهوریت چندین بار تاکید کرده بودند که بعنوان یک انسان آزاده و دمکرات تحکم را نه بر خود و خانواده خویش می پذیرند و نه آن را به دیگران تحمیل یا “توصیه” می کنند. حال آقای نگهدار به شاهزاده توصیه می کند که این “تحکم” را در مورد طرفداران خود به کار گیرد. باز هم باید گفت عجبا ! واقعا که نرود میخ آهنین به سنگ!

توصیه دوم ایشان به شاهزاده این است: “با مخالفان سیاسی به گفتگوی علنی بنشینید”. تا آنجایی که نگارنده در طی قریب به دو دهه گذشته شناختی که از دور و از نزدیک با شاهزاده دارم این است که ایشان بیشتر وقت خویش را صرف گفتگو با جمهوریخواهان و مخالفان سیاسی خود کرده اند. بخاطر دارم بیش از ١٦ سال پیش در طرح رفراندوم مرحوم کامبیز روستا و دیگر جمهوری خواهان به این امر اذعان داشتند که در عمل شاهزاده رضا پهلوی ثابت کرده است که تمایل فراوانی برای همکاری با مخالفان سیاسی خود جهت نجات کشور و سرنگونی جمهوری اسلامی دارد. به همین دلیل مورد فحاشی و دروغپراکنی های سلطنت طلب های کاسه داغ تر از آش از یک سو و از سوی دیگر از طرف بظاهر جمهوریخواهان طرفدار جمهوری اسلامی قرار می گرفتند. البته شگرد سربازان گمنام جمهوری اسلامی بر هیچ کسی پوشیده نیست که عده ای را جهت تخریب شاهزاده رضا پهلوی اجیر و بسیج کرده بود تا با لباس سلطنت طلبی به دیگران فحاشی کنند و از جانب دیگر, “مامورین و معذورین” بظاهر جمهوری خواه این فحاشی ها را برجسته و خاطر نشان می کردند و می کنند تا مبادا بین “طرفداران مشروطه پارلمانی” و جمهوریخواهان دمکرات و “برانداز” هیچگونه همکاری و همگرایی صورت بگیرد. زیرا جمهوری اسلامی به خوبی می داند که “شاهزاده “بزرگترین سرمایه ملی در بین اپوزیسیون” بعنوان حلقه وصل برای براندازی نظام است. شاهزاده رضا پهلوی نیز به کرات بارها افراد فحاش را محکوم کرده است ـ بارها و بارها !. اما باز باید به کرات بارها تکرار کرد که نرود میخ آهنین به سنگ!

آقای نگهدار در توصیه سوم خویش تحت عنوان ” هواداران را به پرهیز از فحاشی و دروغ دعوت کنید” به نادرستی و با توسل به افترا پراکنی پا را از گلیم ادب و انصاف و راستگویی فراتر نهاده و با طرح اتهامات بسیار سخیف و باورنکردنی مدعی می شود: “توسل به آلات جنسی در فعالیت سیاسی، دروغ پراکنی بی شرمانه، وعده کشتار خونین مخالفان و منتقدان، همه و همه کثافاتی بوده است که زیر تصویر رضا پهلوی در سال های اخیر فضای مجازی را متعفن ساخته است و این رهبر فرزانه نه هیچ گاه این حامیان سینه چاک را اندرز به تغییر رفتار داده است و نه خود از این اوباش اعلام برائت کرده است.

بعقیده من این پاراگراف توهین آمیز و صددرصد نادرست و عامدانه و جاعلانه آقای نگهدار (که ارزش جواب دادن ندارد) نشان می دهد که سخنان شاهزاده و همچنین طرح “نه به جمهوری اسلامی” آب را به دو جای جداگانه ریخته اند. اول آنجایی که باید بسوزد. دوم در لانه مورچگان. یا وگرنه همین مقاله آقای نگهدار نشان می دهد که شوربختانه خود ایشان در زمره “فحاشان” هستند که در عمل اجازه ندهند هیچگونه همسویی و همکاری بین شاهزاده و طرفداران “جمهوریت” صورت بگیرد.

ایشان در توصیه چهارم خود مبنی بر “ایران و آمریکا را دعوت به گفتگو کنید، با تحریم اقتصادی مخالفت کنید”, از شاهزاده رضا پهلوی دعوت کرده اند که عملن به طیف “اصلاح طلبان” حکومتی بپیوندند. این درخواست مضحک نشان می دهد که علاه بر ریختن آب در “آن دو جا” که در پاراگراف بالا اشاره کردم, جای سومی هم وجود دارد که آب به آنجا نیز ریخته شده است و آن تنور بی رونق انتخابات ریاست جمهوری است که با هیزم اصلاح طلبان حکومتی روشن شده است. آقای نگهدار با پریشانی و نگرانی فراوان می نویسد: “کمتر از ۳ ماه به انتخابات مانده .. . . . و این در حالی است که در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز توپخانه های رسانه ای ثروتمند، موضوع رضا پهلوی و ضعف و قوت «نه به جمهوری اسلامی» را برای شهروندان تشریح می کنند”.

چهار سال پیش زمانی که آقای نگهدار و دوستان اصلاح طلب او از جمله دکتر عطاالله مهاجرانی و جناب مسعود بهنود و دیگران به اشتیاق رای دادن به حسن روحانی ساعت ها در صف طولانی انتظار در کوچه پس کوچه های کنسولگری جمهوری اسلامی در کنزینگتون لندن (محل رای گیری) منتظر ماندند؛ در مقاله بنام “شکست مفتضحانه اپوزیسیون” نه تنها از اپوزیسیون بی عمل انتقاد کردم, بلکه آب در لانه اصلاح طلبان عوامفریب و اصولگرایان از جمله کیهان شریعتمداری ریختم. آن مقاله بنده نوشدارویی بود تلخ, اما بعد از مرگ سهراب! اما اکنون بسیار خرسندم که ماه ها قبل از انتخابات کاذب؛ شاهزاده با سخنان “وحدت آفرین” بعنوان “حلقه وصل ملی” نه تنها بهانه را از دست آن دسته از جمهوریخواهان ء دو به هم زن” ء طرفدار رژیم گرفته و آنها را خلع سلاح کرده, بلکه به همراه صدها هموطن طرح “نه به جمهوری اسلامی” را امضاء کرده اند و با این کار خویش آب را به سه جاه ریخته اند: ١ ـ آنجایی که بسوزد. ٢ ـ در لانه مورچگان. ۳ ـ در تنور بی رمق انتخابات ریاست جمهوری. به این می گویند با دو تیر سه نشان زدن. در نتیجه تعجب آور نیست که عده ای چنین هراس زده و آشفته خاطر شده اند تا رژیم سفاک و نیم مـُرده ای را که حتی زن ء سکته شده و مـُرده را به دار می آویزد تا مبادا نقض و کوتاهی در قانون شریعت و قصاص بوجود آید, سرپا ًنگهدار”ند.

پنجره بایدن با رژیم ایران شروع به بسته شدن کرده است



سخنگوی سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی گفته: تست رآکتور بازطراحی‌شده اراک اوایل سال ۱۴۰۰ انجام خواهد شد. بر اساس مفاد برجام، رژیم ایران پذیرفته بود که رآکتور آب سنگین اراک را خاموش کند.

جمهوری اسلامی از آذرماه امسال که مجلس ولایت در مصوبه‌ای دولت روحانی را مکلف کرد در صورت عدم رفع تحریم‌ها اجرای پروتکل الحاقی را متوقف کند، به برنامه هسته‌ای خود سرعت داده است.

در همین حال قالیباف، رئیس مجلس ولایت گفته: قانونی که برای افزایش فعالیت‌های هسته‎‌ای و کاهش نظارت‌ها و محدودیت‌ها تصویب شده در واقع یک ابزار برای چانه زنی است.

قالیباف گفت: این قانون به رفع تحریم‌ها کمک بیشتری می‌کند و برای ما تولید قدرت خواهد کرد و فرصت‌هایی به مذاکره‌کنندگان جمهوری اسلامی می‌دهد.

این در حالیست که روزنانمه واشنگتن پست امروز نوشت: پنجره بایدن با رژیم ایران شروع به بسته شدن کرده است.

این منبع نوشت: تحریم‌های همه‌ جانبه دوران ترامپ سرجایشان هستند و همزمان رژیم ایران به غنی‌سازی اورانیوم در سطحی فراتر از سطح تأیید شده در توافق اتمی ادامه می‌دهد. همچنین حملات اخیر بویژه از سوی حوثی های یمن مذاکرات را بسا پیچیده‌تر می کند.

واشنگتن پست افزود: به نظر می رسد زمان برای یک گشایش محتوایی با رژیم ایران در حال تمام شدن است.

هیچ بازگشتی به عصر قبل از ترامپ در کار نیست

“مارک اپیسکوپوس*”، نویسنده و تحلیلگر “پایگاه خبری-تحلیلی نشنال اینترست”، در گزارشی به ماهیت سخنرانی اخیر “جو بایدن” در وزارت خارجه آمریکا و اقدام او در تشریح سیاست خارجی دولتش پرداخته و تاکید کرده که بر خلاف تصور رایج، دیدگاه بایدن در مورد سیاست خارجی، منعطف نبوده و او نیز تا حدی قائل به رویه‌های تهاجمی است.

وی نوشت: “جو بایدن”، سیاست داخلی و همچنین سیاست خارجی را، همچون میادین نبرد، و در قالب یک نزاع ایدئولوژیک می‌بیند. امری که با شعار‌های ابتدایی او مبنی بر عادی سازیِ سیاست داخلی و خارجی آمریکا، پس از خرابکاری‌های گسترده “دونالد ترامپ” در دوره چهارساله حضورش در قدرت، کاملا در تضاد است.

برخی مخالفان بایدن نظیر “مایک پمپئو” وزیر خارجه دولت ترامپ، بایدن را متهم می‌کنند که بار دیگر سیاست خارجی آمریکا را به دوران “باراک اوباما” بازگردانده است. پمپئو در این رابطه می‌گوید: “من فکر نمی‌کنم مردم آمریکا بتوانند یک دوره هشت ساله دیگر از سیاست خارجی دولت باراک اوباما را تحمل کنند”.

با این همه، نگاهی عمیق‌تر به رویکرد‌های بایدن در عرصه سیاست خارجی و همچنین بسیاری از سخنان وی در این رابطه، یک حقیقت متفاوت را عیان می‌سازد. بایدن عمیقا دیدگاه‌های رادیکال در مورد ماهیت سیاست خارجی، حاکمیت ملی، و جایگاه آمریکا در نظام بین الملل را به شیوه‌ای جدید، تقویت می‌کند.

بایدن در جریان سخنرانی خود در وزارت خارجه آمریکا گفت: “دیگر هیچ مرز روشنی میان سیاست داخلی و خارجی وجود ندارد. هر دویِ این حوزه ها، در چهارچوب یک نبرد ایدئولوژیک، علیه دشمنان آمریکا متحد هستند و باید همچون مکمل یکدیگر رفتار کنند”.

در این چهارچوب، همانطور که دولت بایدن از پیشبرد قوانین مترقی در داخل جامعه آمریکا سخن می‌گوید، وزارت خارجه آمریکا نیز باید بر دیگر حکومت‌ های جهان فشار آورد و آن‌ها را وادار به پذیرش قوانین مترقی کند. در همین راستا، دولت آمریکا موظف است تا بار دیگر دستورکار‌هایی نظیر مقابله با اقتدارگرایی و پیشبرد دموکراسی در جهان را نیز پرقدرت‌تر از همیشه دنبال کند.

بایدن تا حدی در رویه‌ها و سخنان خود مخصوصا در جریان سخنرانی اخیرش در وزارت خارجه آمریکا، از بی میلی دولت اوباما جهت تغییر جهان و همچنین در نظرگرفتن محدودیت‌های جهانی برای قدرت آمریکا، فاصله می‌گیرد. در عوض، وی به نوعی از آمریکا و سیاست‌های آن سخن می‌گوید که انگار کشورش را در میدان نبرد خیر و شر، درست و غلط، و یا ایدئولوژی‌های متعارض می‌بیند.

اینکه این رویکرد چه پیامد‌هایی را برای آمریکا خواهد داشت، در سال‌های آینده خود را نشان می‌دهد با این حال، یک نکته روشن است: “بایدن کاملا از بازگرداندن آمریکا به “شرایط عادی” (عصر قبل از ترامپ) فاصله گرفته و سعی می‌کند تا مناظرات جدیدی را در مورد ماهیت و اهداف اصلی سیاست خارجی آمریکا، به راه اندازد”.

آخوندهای نابکار خواهند رفت و ایران و نوروز خواهند ماند



شکوه میرزادگی

نوروز بیش از هر مذهبی با ما راه آمده است

براساس گفته های تاریخی، و به ويژه با توجه به سنگ نوشته هایی که از دوران های مختلف تاریخ به جای مانده است، می دانیم که نوروز هزاران سال با ایرانیان راه آمده است. در این مدت بلند، ایرانیان چندین مذهب و مرام عوض کرده اند، به زبان های مختلف سخن گفته اند، صدها حکومت نیک و بد داشته اند، اشغالگرانی خاک شان را تصرف و یا زیر و رو کرده اند؛ اما نوروز همچنان زیبا، و پر انرژی و امروزین بر تارک فرهنگ ما نشسته است.

در چهل و دوسال گذشته شاهد بوده ایم که بسیاری از هموطنان باورمند به اسلام، یا کلا بی مذهب شده اند و یا از آنجا که نیاز به واسطه ای برای ارتباط با «خدای خودشان» را داشته اند، مذهب شان را عوض کرده و مذهبی را که با عقل و دانش امروزشان بیشتر می خواند انتخاب کرده اند.

بیشتر این افراد بدون آن که حتی مورد پرسش قرار گیرند که: «چرا بی مذهب شدی و یا چرا به فلان مذهب گرویده ای» دلایل خودشان را از بی مذهبی و یا انتخاب مذهبی دیگر به راحتی بیان می کنند.

اما در 42 سال گذشته فکر نمی کنم هیچ کدام از ما با افرادی روبرو شده باشیم که فرهنگ ایرانی یا عناصر مهم آن را دور انداخته باشند. افرادی که فرضا بگویند: «ما حاضر نیستیم دیگر نوروز را جشن بگیریم» یا «ما دیگر نوروز را قبول نداریم». یا چهارشنبه سوری و سیزده به در را دوست نداریم، یا از مهرگان و سده و یلدا فرار می کنیم.

حتی آن هایی که مذهب شان را عوض کرده اند، و به مذاهبی گرویده اند، که بیشتر پیروانش در کشورهایی با فرهنگی کاملا متفاوت از فرهنگ ایرانی ما زندگی می کنند، باز همه ی رسم های فرهنگ ایرانی خودشان را حفظ کرده اند.

البته این فقط خاص فرهنگ ما نیست، ما در آمریکا میلیون ها هندی، چینی، ایتالیایی، ایرلندی و دیگر ملیت هایی را می بینیم که چندین نسل از مهاجرت شان و احتمالا از تغییر مذهب شان گذشته است اما همچنان بخش هایی از فرهنگ سرزمین نیاکانی خود را حفظ کرده اند. سهل است اگر کسی یا کسانی بخواهند آن ها را وادار به ترک فرهنگ شان کنند، به شدت مقاومت می کنند. کما این که ما می بینیم میلیون ها انسان در ایران (بی مذهب و با داشتن مذاهب مختلف) قرن هاست بیشترین بخش های فرهنگ خود را حفظ کرده اند و اکنون نیز به شدت رویاروی حکومت مذهبی ایستاده اند و حاضر نیستند تا جشن ها و اعیادشان را که مورد خشم حکومت است از یاد ببرند؛ سهل است، هر ساله خود را به آب و آتش می زنند تا فرضا آتش چهارشنبه سوری را روشن نگاهدارند، و یا «سیزده به در»شان را در دشت و صحرا بگذرانند. و با وجود مشکلاتی اقتصادی سعی می کنند که سفره هفت سینی زیبا داشته باشند و مراسم شب عیدشان به خوبی برگزار شود.

نه تنها آن ها که در ایران اند، و نه تنها من و شمایی که کودکی و نوجوانی و حتی بخشی از جوانی خود را با نوروزهای ایرانی سپری کرده ایم، این گونه عاشق نوروز و مراسم مختلف آن هستیم؛ بلکه بچه هایی که حتی در چهار پنج سالگی ایران را ترک گفتند، و در کشورهای اروپایی و آمریکایی و دیگر کشورها بزرگ شده اند، و احتمالا مذهبی غیر از اسلام دارند وقتی برای نوروز به دیدن پدر و مادرها یا پدربزرگ و مادربزرگ هایشان می روند، در را که برویشان باز می کنند با هیجان می گویند: بوی عید می آید … آه عطر عید!

و این همان عطری ست که هیچ حکومتی و هیچ مذهبی قادر نبوده و نیست آن را از ما بگیرد.

البته این مهم را باید در نظر داشته باشیم که فرهنگ هایی توانسته اند از دوران های دور تا به امروز ماندگار باشند و همچنان مورد علاقه همگان باشند که خردمدار، شادمان، و انسانمدار باشند و توانایی به روز شدن و همگام شدن با تمدن های بشری را داشته باشند. وگرنه فرهنگ های کهنه و واپسگرایی که هنوز «قربانی کردن انسان یا حیوان» را ارج می نهند، و یا هنور «برده داری» را می پذیرند، و یا « شکنجه های روحی و جسمی» را قابل قبول می دانند، قرن های قرن است که مرده اند و اگر نشانه هایی از آن ها را می بینیم تنها به همت حافظینی مذهبی و با ترس از چماق و شلاق و اعدام ویا جهنمی ساختگی در حال نفس کشیدن های آخر خود هستند.

سال نوی 1400 خورشیدی ـ مارچ 2021

از داغ نبود استاد شجریان تا پرپر شدن میراث‌داران موسیقی



سال ۹۹ روزهای دشواری را برای هنر موسیقی و اهالی آن رقم زد. از شرایط سختی که کرونا به فضای موسیقی و برگزاری کنسرت ها، کلاس های آموزشی و جشنواره ها تحمیل کرد گرفته تا محروم شدن از نعمت شنیدن هنر موسیقایی بسیاری از هنرمندان مطرح؛ هنرمندانی که رفتن هر کدامشان آژیر خطری را به صدا درآورد مبنی بر اینکه شاید دیگر شاهد ظهور و بروز چنین هنرمندی نباشیم و یک بار برای همیشه باید با هنرشان بدرود بگوییم.

در سال ۹۹ هنرمندان بسیاری را در حوزه موسیقی برای همیشه از دست دادیم که از تلخ ترین آنها درگذشت هنرمند سرشناس آواز ایرانی ـ استاد محمدرضا شجریان ـ در نیمه دوم سال بود. ویروس کرونا هم که از آغاز سال در کشور رخنه کرده بود، مزید بر علت شد تا سال تلخی را برای موسیقی رقم بزند و بسیاری از هنرمندان و خصوصا نوازندگان نادر عرصه موسیقی نواحی را پرپر کرد. ایسنا در گزارش پیش رو نگاهی دارد به صداهایی که در سال ۹۹ برای همیشه خاموش شدند.

آغاز ۹۹ و درگذشت یک هنرمند موسیقی نواحی
موسی‌الرضا ولی‌نژاد، از هنرمندان خطه خراسان شمالی ۱۵ فروردین ماه سال ۹۹ در سن ۵۷ سالگی دار فانی را وداع گفت. او متولد ۱۳۴۲ در روستای گلیان، خواننده و نوازنده دوتار شمال خراسان بود. ولی‌نژاد فرزند استاد سلطان‌رضا ولی‌نژاد از بخشی‌های به‌نام خراسان بود.این هنرمند همچنین از فعالان دوتار موسیقی شمال خراسان، سرپرست گروه موسیقی جولان و برگزیده چندین جشنواره موسیقی در سطح کشور بود.

درگذشت سازنده پیشکسوت ساز
حسین قلمی، هنرمند پیشکسوت سازنده ساز به علت عارضه قلبی جمعه ـ ششم تیر ماه ـ دار فانی را وداع گفت. حسین قلمی دهم مهر ماه سال ۱۳۲۸ در گلپایگان متولد شد. او تحصیلاتش را در زادگاهش به پایان رساند و در سال ۱۳۵۳ به استخدام امور اداری وزارت فرهنگ و هنر وقت درآمد و تحت نظر استاد ابراهیم قنبری مهر با اصول و فنون سازسازی در سطح عالی آشنا شد و در سال ۱۳۷۸ به کارگاه سازسازی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تهران منتقل شد و به مدت پنج سال مشغول به کار بود و سپس بازنشسته شد.مرحوم قلمی علاوه بر ساخت تار به ساخت قیچک، رباب، کمانچه، سه تار و دوتار همت گماشت و در سال ۱۳۸۳ موفق به دریافت نشان درجه یک هنری در رشته سازسازی شد.

فوت یک استاد موسیقی در سکوت
فضل‌الله اویسی ـ استاد موسیقی و اندیشمند ایرانی ـ سه‌شنبه (دوم اردیبهشت ماه) در سکوت خبری به علت کهولت سن، درگذشت.زنده‌یاد فضل الله اویسی ۲۸ اسفند سال ۱۳۰۲ خورشیدی در یکی از محله‌های جنوبی تهران، کوی یاورخان (چاله میدان) دیده به جهان گشود. نخستین استاد او حسین تعزیه خان بود. سپس نزد حسن خان لحنی معروف به حسن قصاب شاگردی کرد.او شاگرد حسین طاهرزاده، قمرالملوک وزیری، حسن سنجرانی و ابراهیم خان منصوری بود و با ارکسترهای متعدد در رادیو مانند ارکستر ابراهیم خان منصوری، ارکستر ابراهیم سرخوش، ارکستر قاسم نیکپور و ارکستر شاپور نیاکان همکاری کرد.

مردی که از کرونا خواند و با کرونا رفت!
عیسی رستمی افین، استاد موسیقی مقامی خراسان جنوبی، اولین روز از مرداد ماه ۹۹ بر اثر ابتلا به بیماری کرونا در شهر قاین دار فانی را وداع گفت. او متولد سال ۱۳۴۷ دهستان افین، بخش زهان شهرستان زیرکوه بود.
می‌گویند که عیسی رستمی مردی بود بااخلاق و وقتی ساز بر دست می‌گرفت گویی دیگر متوجه جهان اطراف خود نبود. با احساس ساز می‌زد، حال و هوای محله خود را به مخاطب القا می‌کرد و به خوبی می‌توانست با هنرش اطرافیان را به خودش جذب کند.

مردی که سازش به وسعت فرانسه ارزش داشت!
رسول بخش زنگشاهی ـ پیشکسوت موسیقی سیستان و بلوچستان و قیچک‌نواز چیره‌دست بلوچ ـ سوم مرداد ماه امسال از دنیا رفت. این نوازنده که سال‌ها پیش به واسطه شرکت در یکی از جشنواره‌های معتبر موسیقی در فرانسه دکترای افتخاری دریافت کرده بود، با اتفاق نظر تمام نوازندگان بلوچ، بهترین نوازنده «سرود» مخصوصا در سبک موسیقی حماسی بلوچی شده بود.او در جوانی به دلیل توانایی قابل توجهش در نوازندگی، مدت‌ها با مرحوم پهلوان بلند زنگشاهی در اجرای برنامه‌های مختلف همکاری داشته و بعدها با نوازندگان دیگری چون ملاغلام قادر رحمانی، ملا جان محمد، شهداد نصرت و ملا کمال خان که بهترین خوانندگان حماسی معاصر بلوچستان بودند به اجرا پرداخت.رسولبخش، یادگیری «سرود» را در ١٤ سالگی زیر نظر پدرش پهلوان دلوش آغاز کرد و پس از آن مدت‌ها از محضر استاد «درمحمد» نیز بهره گرفت که هر دوی این اساتید در جایگاه هنری او نقش مهمی داشتند.آلبوم آثار او با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان و انجمن موسیقی استان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

خاموشی بخشی نامدار خراسان
سهراب محمدی، بخشی نامدار کرمانج‌های خراسان ـ ۲۲ مرداد ماه ـ دارفانی را وداع گفت. بخشی سهراب محمد متولد ۱۳۱۷ بود و از سنین کودکی در کنار پدر خود بالیده و با فنون آوازی و دوتار نوازی آشنا شده بود. او در حماسه‌خوانی و منظومه‌خوانی‌های کرمانجی سرآمد روزگار شد.نزدیک به ۴۰ ترانه انقلابی در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی از جمله آثار تولیدی او بود. محمدی مدرک درجه یک هنری را نیز دریافت کرده بود.از بخشی سهراب محمدی در جشن سال ۱۳۸۹ خانه موسیقی که در تالار وحدت برگزار شد، با اهدای تندیس جشن و با حضور هنرمندان پیشکسوت موسیقی تقدیر شد.

دلدار رسول‌زاده؛ هنرمند پیشکوت خراسان
دلدار رسول‌زاده (نوازنده و خواننده نامی تربت جام)، ۲۱ شهریور درگذشت. این هنرمند موسیقی مقامی خراسان علاوه‌ بر نوازندگی دوتار به خوانندگی هم اشتغال داشت.دلدار رسول زاده، متولد روستای پیروحش در ۹۰ کیلومتری شمال شرق شهرستان تربت جام و ۳۰ کیلومتری شمال شهر مرزی صالح آباد بود. شغل اصلی او کشاورزی بود و به همین دلیل کمتر در مجامع شهری به ارائه هنر می‌پرداخت اما در صورت حضور در جمعی همگان مسحور هنر وی می‌شدند.این هنرمند پیشکسوت موسیقی مدتی از زندگی خود را ساکن مشهد بود و در این دوران از فعالان مسجد جامع النبی شهرک شهید باهنر محسوب می‌شد.

رفتن یک خواننده پاپ
بهرام نازمهر ـ خواننده پاپ ـ ۳۰ شهریور 99 پس از تحمل دوره‌ ابتلا به ویروس کرونا، در حالی که در آی سی یو بستری بود، از دنیا رفت. آثار این خواننده موسیقی پاپ اغلب از طریق رادیو و تلویزیون به گوش مخاطبان رسیده بود. شرط انسان بودن، بهار و بهشت، پایان تنهایی، آروم جونم، حس اون روزا و اشک شوق از جمله آثار زنده‌یاد نازمهر بود.او همچنین در کارنامه کاری خود سابقه اجرای چند آهنگ آیینی و ملی را داشت. تولید و انتشار موزیک‌ ویدیوهایی نظیر هوای گندم، با هم و گل‌های شهر نیز بخش دیگری از کارنامه کاری این خواننده است.

درگذشت یک بخشی ترکمن
رحیم گری ـ معروف به رحیم خیوه لی ـ نوازنده دوتار و کمانچه و ساکن روستای خیوه لی بود که سحرگاه سوم مهر ماه ـ به علت سکته قلبی درگذشت. این هنرمند متولد سال ۱۳۴۱ بود و بامداد پنجشنبه (سوم مهر ماه) در سن ۵۸ سالگی به علت سکته قلبی از دنیا رفته است. مرحوم رحیم خیوه لی، هنرمند موسیقی سنتی ترکمنی و از چهره‌های مطرح خوانندگی و نوازندگی دوتار و شادی بخش محافل عمومی و جشن‌های محلی در منطقه ترکمن صحرا بود.رحیم خیوه لی در کنار خوانندگی و نوازندگی دوتار و کمانچه، اهل شعر و ادبیات هم بود ذوق و قریحه شعری خوبی داشت.این هنرمند در دوران فعالیت هنری خود خدمات شایانی به جامعه موسیقی ترکمنی داشته است و علاقمندان موسیقی سنتی در منطقه اجراهای هنرمندانه وی را فراموش نخواهند کرد.

خاموشی یک اسطوره
استاد محمدرضا شجریان پنجشنبه، ۱۷ مهر ماه پس از یک دوره طولانی مبارزه با بیماری، در سن ۸۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.استاد محمدرضا شجریان ـ موسیقیدان و خواننده موسیقی اصیل ایرانی ـ یکم مهرماه سال ۱۳۱۹ به دنیا آمد. بنیان‌گذاری گروه شهناز و ابداع چند ساز موسیقی از دیگر اقدامات شجریان در حوزه موسیقی محسوب می شود.او در قرائت قرآن نیز فعالیت داشت و دعای ربنا، معروف‌ترین تلاوت قرآنیِ اوست. این اثر را سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری به عنوان اثر ملی ثبت کرده‌ است. استاد شجریان در دنیا هنرمندی شناخته شده بود؛ چنانچه سایت انجمن آسیا محمدرضا شجریان را پرآوازه‌ترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی، روزنامهٔ ونکوورسان او را یکی از مهم‌ترین هنرمندان موسیقی جهان و همچنین رادیوی عمومی ملی (NPR) در سال ۲۰۱۰ وی را یکی از ۵۰ صدای برتر جهان معرفی کرد. استاد شجریان نامزد ۲ جایزه گرمی نیز بود.
در روزهای پایانی شهریور ۹۴، برای نخستین بار مطلبی منتشر شد که از بستری شدن محمدرضا شجریان در بیمارستان و لغو کنسرت‌هایشان در خارج از کشور خبر می داد.

ششم اسفند ماه ۹۴ بود که خود هنرمند با انتشار نامه‌ای از لغو کنسرت ایروان در تاریخ ۱۲ فروردین خبر داد و سرانجام سال ۹۵ در ثانیه‌های آغازین سال، ویدیوی چند ثانیه‌ای از محمدرضا شجریان منتشر شد. ویدئویی کوتاه که رازی ۱۵ ساله را فاش می کرد.استاد شجریان همزمان با شروع سال نو ۹۵ در صفحه شخصی‌اش همانند هر سال پیام نوروزی داد و سال نو را به هم‌وطنان و فارسی‌زبانان سایر کشورها تبریک گفت و از همراه و دوستی صحبت کرد که ۱۵ سال بود با او زندگی می‌کرد. اما چهره ظاهری او با سر تراشیده در این ویدئو باعث تعجب مخاطبان شد.از آن زمان استاد محمدرضا شجریان بارها و بارها برای درمان در بیمارستان های داخل و خارج از کشور بستری شد. در سال های پایانی عمر، بیماری توان حضور در صحنه را از او گرفته بود و یک سال آخر هم به کررات در بیمارستان جم بستری شد و تحت درمان و مراقبت تیم پزشکی خود قرار گرفت.اما در نهایت اجل فرصت ادامه حیات را از او گرفت تا در روز اربعین صدای خسرو آواز ایران برای همیشه خاموش شود.

درگذشت نوازنده ۱۰۰ ساله دوتار خراسان
«اصغر ابراهیم نژاد» یکی از نوازندگان مطرح و شناخته شده‌ دوتار به اصطلاح «دوتاری» در مازندران به شمار می‌رفت. او زاده‌ گرجی محله شهرستان بهشهر بود که در سن ۱۰۰ سالگی به علت ضعف جسمانی و ناراحتی قلبی در بیمارستان خاتم‌الانبیا بهشهر درگذشت. این نوازنده از بزرگان و پیشکسوتان منطقه گرجی بهشهر بود که آثار گوش‌نوازی را در سال‌های حیات خود منتشر کرد.

داریوش سالاری؛ سازنده پیشکسوت ساز
داریوش سالاری ـ سازنده پیشکسوت ساز سنتور ـ به علت ابتلا به ویروس کرونا و سابقه بیماری دیابت، دار فانی را وداع گفت.داریوش سالاری ششم اردیبهشت سال ۱۳۲۹ در آبادان متولد شد. پس از پایان تحصیلات متوسطه در آبادان به منظور ادامهٔ تحصیل به هندوستان رفت و در رشتهٔ علوم سیاسی مشغول به تحصیل شد. او به دلیل علاقه به موسیقی فراگیری ساز «سی‌تار» را آغاز کرد و شش سال نزد «آناندا شارما» شیوهٔ نوازندگی «راوی شانکار» را آموخت. وی در دانشگاه اسلامی هندوستان تحصیل کرد و در نواختن سنتور به مهارت رسید.سالاری در سال ۱۳۵۹ به ایران برگشت و از سال ۱۳۶۵ ساختِ ساز «سنتور» را آغاز کرد. او به مُرور تغییراتی در ساختمان و روش ساخت ساز سنتور ایجاد کرد. تغییر ابعاد سنتور و ضخامت صفحات، تغییر روش در پُل گذاری، استفاده از سیم‌های فولادی به جای سیم‌های برنجی، ساختن سنتور دوطرف سیم فولادی سُل کوک، ساخت سنتور کروماتیکِ ۹ خَرَک و ۱۱ خرک و ۱۵ خرک و سنتور باس از جمله فعالیت‌های سالاری در زمینهٔ ساخت و بهبود ساز سنتور بود.

سکوت «آمان دای»
امان الله طاهری معروف به «آمان دای»؛ از هنرمندان پیشکسوت موسیقی نواحی سنقر و کلیایی بود که ۱۷ آبان در کرمانشاه و در سن ۸۵ سالگی به دلیل کهولت سن و بیماری دارفانی را وداع گفت.این هنرمند پیشکسوت از سن ۱۲ سالگی با ساز «دوزله» با شاگردی نزد مرحوم مراد طاوسی سنقری آشنا شد و بیش از ۷۵ سال در این عرصه به خلق آثار هنری پرداخت.

خاموشی یک نسل
عزیز بساق ـ هنرمند پیشکسوت موسیقی نواحی لرستان و از نسل قدیم تُشمال‌های این منطقه ـ در سن ۸۸ سالگی بر اثر بیماری قلبی درگذشت.شناسنامه این هنرمند به سال ۱۳۱۱ برمی‌گشت ولی خودش معتقد بود که ۱۰ سال بزرگتر است. او ساکن الیگودرز بود و در بیشتر عروسی‌ها و مراسم‌ آن منطقه به همراه پسرش که دهل می‌نواخت، ساز می‌زدند. در دوره سوم جشنواره آینه‌دار از این هنرمند دعوت و تقدیر شده بود.

درگذشت یک نوازنده ویولن
محمدرضا اتابکی از هنرمندان پیشکسوت عرصه نوازندگی و آموزشِ ساز ویولن صبح روز پانزدهم آذر ماه در ۸۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.اتابکی ردیف‌های ابوالحسن صبا را نزد پرویز کوهستانی آموخت و در هنرکده موسیقی ملی از محضر علی تجویدی و دیگر استادان بهره برد و دوره‌های میرزا عبدالله را فرا گرفت.او که فارغ‌التحصیل دوره کارشناسی موسیقی از دانشکده هنرهای دراماتیک و تجسمی بود، از سال ۱۳۵۹ با سمت کارشناس خدمات هنر در دفتر پژوهش و نمونه‌سازی آموزش و پرورش، در زمینه تألیف کتاب «موسیقی و سرود» مدارس شروع به فعالیت کرد و هم‌زمان با آن در دانشگاه ابوریحان و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به‌عنوان مدرس حضور یافت. او در سال ۱۳۶۴ بنا به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان معاونت هنری مرکز سرود و آهنگ‌های انقلابی معرفی شد.زنده‌یاد محمدرضا اتابکی ضمن همکاری با گروه‌های مختلف، در سال‌های گذشته، به تدریس ویولن مشغول بود.

درگذشت آهنگساز «هم شاگردی سلام»
احمدعلی راغب آهنگساز پیشکسوت بامداد ۱۹ آذر ماه بعد از تحمل یک‌ دوره بیماری درگذشت. آهنگساز سرودهای «خجسته باد این پیروزی»، «آمریکا ننگ به نیرنگ تو» و «هم‌شاگردی سلام» در سن ۷۶ سالگی بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفت.احمدعلی راغب سال ۱۳۲۳ در بندرانزلی متولد شد. او با تشویق و آموزش‌های والدین فراگیری موسیقی و همچنین نواختن تار قفقازی را آغاز کرد. او نزد علی اکبر سرخوش به فراگیری دوره تکمیلی تار پرداخت و نوازندگی عود را به صورت خود آموز فرا گرفت. در این دوران آهنگ‌های محلی زیادی ساخت که با صدای خواننده‌های گیلان اجرا و پخش شد. در سال ۱۳۴۵ از او دعوت شد که در ارکستر رادیو و تلویزیون گیلان نیز همکاری کند.

احمدعلی راغب در سال ۱۳۴۹ به تهران مهاجرت کرد و پس از مدتی، در سال ۱۳۵۰ با قبولی در آزمون هنری شورای موسیقی رادیو، به عنوان نوازنده عود در ارکستر سازهای ملی رادیو زیر نظر مهدی مفتاح و بعدها، همایون خرم، مشغول به کار شد و آهنگ‌هایی نیز برای خوانندگان آن روزگار ساخت.حضور در محضر هنرمندانی همچون جلیل شهناز، فرهنگ شریف، علی اکبر سرخوش، همایون خرم، علی تجویدی، جواد معروفی و همکاری با این استادان، تجربیات ارزشمندی را برای او به همراه داشت.راغب بعد از پیروزی انقلاب در زمینه ساخت موسیقی های انقلابی فعالیت کرد و در ادامه با شروع جنگ تحمیلی، روی آثار شاعران بزرگی چون حمید سبزواری دست به ساخت آهنگ‌ها و سرودهایی ماندگار زد.«خجسته باد این پیروزی»، «بانگ آزادی»، «شهید مطهر»، «آمریکا ننگ به نیرنگ تو»، «مدرسه‌ها وا شده»، «هم‌شاگردی سلام»، و … از جمله آثار اوست.

سکوت ابدی یک هنرمند دیگر
«جواد داوری»، چهره سرشناس ملی و شاخص موسیقی استان گلستان بر اثر بیماری کرونا در ۲۴ آذر درگذشت.
او در سال ۱۳۲۷ در خانواده‌ای اهل موسیقی در شهرستان گرگان به دنیا آمد. دوران جوانی و میانسالی خود را با مرحوم «محمدرضا لطفی»، نوازنده چیره‌دست گرگانی گذراند و بسیاری از سازها از جمله سنتور، تار، سه تار و کمانچه را این استاد موسیقی فرا گرفت.داوری، دانش‌آموخته مقطع کارشناسی دانشگاه هنر تهران و نخستین کارشناس موسیقی اداره فرهنگ و هنر گرگان بود.

درگذشت یک نوازنده شمال خراسان
رضا کوهستانی از نوازندگان موسیقی کرمانجی شمال خراسان بود. او متولد سال ۱۳۱۵ در روستای «کوران ترکیه» شهرستان فاروج، از هنرمندان سرشناس موسیقی کرمانجی شمال خراسان بود که بیش از ۶۰ سال از عمر خود را به فعالیت در عرصه موسیقی مقامی مشغول بود و در سن ۸۴ سالگی دار فانی را وداع گفت.

مرگ ناگهانی یک نوازنده جوان
پوریا جوانمیری (نوازنده و مدرس جوان موسیقی) صبح روز بیست و یکم دی‌ماه به دلیل عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت.زنده‌یاد پوریا جوانمیری متولد سال ۱۳۵۴ و نوازنده و مدرس ویولن بود و از محضر استادانی چون اکبرایزدی، محمود مرآتی، علی تجویدی، جوادلشگری، محسن تویسرکانی، فرید عمران و حسین دهلوی بهره برده بود. او که چند کتاب آموزشی نیز تالیف کرده بود، سابقه همکاری با ارکسترهای «صبا»، «رودکی»، «کیش مهر» و «البرز» را داشت.

مرگ یک آهنگساز تئاتر
ابراهیم اثباتی ـ آهنگساز و نوازنده تنبور ـ به علت بیماری طولانی مدت شامگاه دوم بهمن ماه در سن ۴۹ سالگی دار فانی را وداع گفت.ابراهیم اثباتی موسیقی را از سال ۱۳۶۴ با ساز تنبور آغاز کرد و از رهنمودهای استاد سید خلیل عالی نژاد بهره‌ برد.این هنرمند فقید در این مسیر به فراگیری سازهای دیگر همچون سه تار، تار، عود، دیوان و دف پرداخت و همچنین از یادگیری و پژوهش در زمینه تئوری موسیقی و آهنگسازی دریغ نکرد.وی تا سال ۱۳۹۲ قریب به ۴۳ موسیقی تئاتر و چندین موسیقی فیلم ساخت.

درگذشت خواننده «ملوانان خلبانان»
جمشید نجفی، خواننده ای که نوای ماندگار سرود «خلبانان، ملوانان» را از خود به یادگار گذاشته بود، عصر روز ۱۰ بهمن ماه بر اثر سانحه تصادف درگذشت.زنده‌یاد نجفی متولد سال ۱۳۲۹ تهران بود و اصالتی آذری داشت.
او فعالیت هنری خود را پیش از انقلاب آغاز کرد و آثار ماندگار او به سال‌های بعد از انقلاب برمی‌گردد که از جمله آنها می‌توان به نوای دفاع مقدسی «خلبانان ملوانان» ساخته بابک رادمنش اشاره کرد که سال ۱۳۶۰ در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ساخته شد.

سیداحمد حسینی؛ نوازنده تنبور
این هنرمند از استادان پیشکسوت تنبورنوازی، ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ در سکوت و دور از هیاهو درگذشت.حسینی در ۹۴ سالگی و بر اثر کهولت سن در بیمارستان مهر تهران دار فانی را وداع گفت.حسینی مسئولیت حفظ مقامات تنبور را بر دوش می‌کشید و در معرفی این ساز به موسیقی ملی ایران نقش مهمی را ایفا کرد. او در دهه هفتاد چندین بار به دعوت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داوری جشنواره موسیقی فجر را بر عهده داشت.

عکس زیر: سنگ مزار استاد شجریان

درویش گنابادی از زندان اوین به مکان نامعلومی منتقل شد



خبرگزاری هرانا – کسری نوری، درویش گنابادی زندانی صبح امروز جمعه ۲۹ اسفندماه از زندان اوین به مکان نامعلومی منتقل شد. آقای نوری پیشتر در تاریخ ۵ بهمن‌ماه طی یک تماس تلفنی با خانواده خود از انتقالش به زندان اوین خبر داده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح امروز جمعه ۲۹ اسفندماه ۱۳۹۹، کسری نوری، درویش گنابادی از زندان اوین به مکان نامعلومی منتقل شد.

انتقال ناگهانی آقای نوری در روزهای پایانی سال و بی‌خبری از وضعیت او موجب نگرانی خانواده این درویش گنابادی زندانی شده است.
آقای نوری که دوران محکومیت خود را در زندان عادل آباد شیراز سپری می‌کرد، عصر روز شنبه ۴ بهمن‌ماه از بند سیاسی این زندان خارج و در تاریخ ۵ بهمن‌ماه طی یک تماس تلفنی با خانواده خود از انتقالش به زندان اوین خبر داده بود. پیش از این و با وجود درخواست آقای نوری برای انتقال به یکی از زندان‌های استان تهران که محل زندگی خانواده اوست، مخالفت شده بود.

کسری نوری، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد حقوق بشر دانشگاه تهران و از مدیران وبسایت مجذوبان نور در جریان واقعه گلستان هفتم در سحرگاه ۱ اسفندماه ۹۶ به همراه صدها تن دیگر از دروایش بازداشت و به زندان تهران بزرگ منتقل شد.

آقای نوری توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی احمدزاده به به تحمل ۱۲ سال حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق، ‏۲ سال تبعید به ثلاث باباجانی، ‏۲ سال ممنوعیت خروج از کشور و ‏۲ سال محرومیت از عضویت در گروه‌ها و احزاب و دسته‌جات سیاسی و اجتماعی و فعالیت رسانه‌ای محکوم شد. این حکم با توجه به عدم درخواست تجدیدنظر تایید و به وی ابلاغ شد.

با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۷ سال و نیم حبس تعزیری قابل اجرا است.

کسری نوری آذرماه سال ۹۸ از زندان تهران بزرگ به زندان عادل آباد شیراز منتقل شده بود و از آن زمان تا تا به امروز در بند امنیتی این زندان بسر می‌برد.

این جنایت ننگ تاریخ انسانیت است

در پی جان باختن بهنام محجوبی، زندانی سیاسی و درویش گنابادی، در بیمارستان لقمان تهران، پنج تن از دراویش دیگر زندانی با ارسال پیامی اعلام کردند که از این «کشتن‌ها» نمی‌ترسند.

عباس دهقان، کیانوش عباس‌زاده، مصطفی عبدی، محمد شریفی‌مقدم و کسری نوری در پیامی از زندان نوشتند که «بهنامِ ما به قتل رسیده است و این جنایتی بزرگ است. آمران، عاملان و شاهدانِ سکوت پیشه‌کرده این جنایت ننگ تاریخ انسانیتند.»

آنها بهنام محجوبی را «شهید» خواندند و نوشتند که «به شهادت رساندن بهنام محجوبی در زندان اوین حامل پیام همیشگی‌شان بود برای ما: می‌کشیم.»

این پنج زندانی در ادامه متن خود نوشته‌اند: «اما این پیام خود روایت‌گر ترسی دیگر است؛ ترس عمیقِ دیکتاتور از اندیشه، از شهامت، از دوستی، از رفاقت و هر آن خصیصهٔ انسانی که پایه‌های دیکتاتوری ضدعقلانی‌اش را خدشه‌دار می‌کند.»

آقای محجوبی روز ۲۵ بهمن به خاطر از کار افتادن برخی اندام‌های داخلی، از زندان اوین به بیمارستان آورده شد و صالحه حسینی، همسر بهنام محجوبی، پس از دیدن او در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان لقمان به رادیو فردا گفت که عدم رسیدگی به موقع پزشکی و تأخیر در اعزام او به بیمارستان باعث وخامت وضعیت جسمانی و در نهایت به کما رفتن این زندانی عقیدتی شد.

پنج درویش دیگر زندانی در پیام خود از زندان، در مورد مسئولان جمهوری اسلامی نوشتند که «آنقدر پیکر عزیز بر دستانمان گذاشته‌اند که فرصت زاری کردن برایشان نداریم.»

آنها مرگ بهنام را «پیامی» توصیف کردند «که در سال‌های اخیر مکرر مخابره می‌شود؛ از خیابان‌های شهر در به گلوله بستن مردم، از اتاق‌های بازجویی، از سلول‌های امنیتی و از میانهٔ بندهای زندان.»

این زندانیان عقیدتی در ادامه نوشته‌اند که «قلعه‌بانان این حجت با ما تمام کرده‌اند که اگر می‌خواهید بمانید می‌بایست با ابلیس قراری ببندید، پاسخِ ما اما تغییری نکرده است.»