Previous Next

به صفر رسیدن صادرات نفت خام عربستان به آمریکا

داده‌های جدید اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان می‌دهد هفته گذشته برای اولین بار در ۳۵ سال اخیر هیچ نفت خامی از عربستان سعودی به آمریکا ارسال نشده است.

به گزارش اسپوتنیک ، داده‌های جدید اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان می‌دهد هفته گذشته برای اولین بار در ۳۵ سال اخیر هیچ نفت خامی از عربستان سعودی به آمریکا ارسال نشده است.

این داده‌ها نشان می‌دهد آمریکا دیگر مانند سابق به واردات نفت از خاورمیانه وابسته نیست.

در اغلب سال‌های دهه ۲۰۰۰ ایالات متحده هر ماه بیش از ۴۵ میلیون بشکه از عربستان سعودی نفت وارد کرده است. در نظر داشته باشید که چنین حجمی از واردات حالا این هفته از لحاظ هفتگی به صفر رسیده است.

واردات نفت آمریکا نه تنها از عربستان بلکه از کل خاورمیانه افت کرده است. در دهه ۲۰۰۰ میلادی ایالات متحده هر روز بیش از ۳ میلیون بشکه نفت از این منطقه وارد می‌کرد، حالا این میزان در ماه اکتبر به کمتر از نیم میلیون بشکه در روز افت کرده است.

فاجعه واکسن؛ شیادی روحانی در همدستی با خامنه‌ای

روحانی امروز در جلسه ستاد حکومتی کرونا یک روز پس از اینکه خامنه‌ای گفت «خرید واکسن از شرکت‌های انگلیسی و آمریکایی ممنوع است» در همدستی با ولی فقیه گفت: «شرکتهای خارجی می‌خواستند واکسن‌هایی را به ما بدهند که روی مردم ایران آزمایش شود، وزارت بهداشت مانع شد. مردم ما وسیلهٔ آزمایش برای شرکت‌های سازندهٔ واکسن قرار نخواهند گرفت. حتی اگر واکسن هم باشد و واکسیناسیون شروع شود، هیچ‌کس نمی‌تواند تضمین دهد که تاثیر آن صددرصد باشد».

روحانی در ادامه گفت: «تهیهٔ واکسن زمانبر است. البته واکسن‌هایی در اختیار ما بود که زودتر وارد کشور کنیم. شرکتهایی بودند که به ما پیشنهاد دادند و یکسری کشورها هم قبول کردند، اما این واکسن را می‌خواستند روی مردم ما آزمایش کنند که ما نپذیرفتیم. البته شایعاتی هست که دربارهٔ واکسن ایجاد می‌شود که صدا و سیما و رسانه‌های ما همه باید تلاش کنند با این شایعات مقابله کنند. این‌که فلان (کشور) واکسن دارند، فلان جا وارد کردند، فلان ‌جا قیمتش این‌قدر است؛ مردم واقعاً گوش بدهند به وزارت بهداشت ما و گول افرادی را نخورند که در این شرایط می‌خواهند سوء‌استفاده کنند».

همزمان علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی با نگرانی گفته است: «دوقطبی‌سازی میان واکسن وارداتی و واکسن داخلی و اشاعهٔ بی‌اعتمادی به واکسن داخلی، هدفش پراکندن بذر ابهام میان مردم است».

عبدی: هم چوب را خواهیم خورد و هم پیاز را!

عباس عبدی روز یکشنبه ۷دی در یادداشتی در خبرنیوز نوشت: متأسفانه در ماجرای واکسن کرونا و دیگر مطالب مربوط به این ویروس شاهد نوعی به هم ریختگی ارتباطی در اظهارات رسمی هستیم. نه تنها چندین نفر اظهارنظر می‌کنند، بلکه بعضاً اظهارات متناقض نیز می‌شنویم. هنگامی که یک نفر می‌گوید ویروس کرونای انگلیسی به داخل ایران نیامده، و دیگری خلاف آن را می‌گوید. این موجب بی‌اعتباری اظهارات رسمی می‌شود. درباره خرید واکسن و واکسن داخلی نیز تا چند روز پیش هیچ خط مشی ثابت و روشنی بیان نشده بود. هر کس گمان می‌کند که نظر او تنها نظر رسمی است، در حالی که مردم نظرات گوناگون می‌شنوند. مردم نمی‌دانند که بالاخره، عدم عضویت در fatf مانع خرید است یا وجود تحریم یا نداشتن پول یا هر چیز دیگر. این‌که اولویت ما خرید واکسن از خارج است یا تولید داخل؟ این‌که تولید واکسن ایرانی کی به نتیجه می‌رسد؟ از زمان‌بندی ابتدای بهار گفته شده است تا اواسط تابستان، آن هم با اما و اگر.

وی افزود: در چنین شرایطی مردم بدترین بخشهای خبر را می‌پذیرند. اول از همه گمان می‌کنند که اراده‌ای برای خرید نیست، دوم این‌که واکسن ایرانی خیلی دیر به نتیجه خواهد رسید، اگر اصولاً به نتیجه برسد. می‌پذیرند که ویروس انگلیسی هم وارد کشور شده است و همه اینها ناشی از فقدان سیاست رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی کارآمد است. نهایت این‌که با چنین سیاست ارتباطی هم چوب را خواهیم خورد و هم پیاز را و در پایان هم پول را خواهیم پرداخت..

توجیه جدید برای نامزدی سپاهی‌ها در انتخابات نمایشی



یك عضو هیات‌رئیسه کمیسیون امنیت مجلس دهم می‌گوید کاندیداتوری چهره‌های نظامی در همه جای دنیا امری عرف و معمول است.

محمدجواد جمالی نوبندگانی، گفت: اینکه چه کسی از چه گروهی بیاید و کاندیدا شود باید موضوعی آزاد باشد؛ به این معنی که باید اجازه دهیم همه کسانی که این توانایی را در خود می‌بینند و شرایط قیدشده در قانون را دارند وارد فاز رقابت انتخاباتی شوند.وی درباره موضوع کاندیداتوری نظامیان برای انتخابات ریاست‌جمهوری توضیح داد: توجه داشته باشید که در جمهوری اسلامی در نخستین دور انتخابات ریاست‌جمهوری، تیمسار مدنی کاندیدای انتخابات شد و حتی میزان آرای او بعد از بنی‌صدر – که با بیشترین رای رئیس جمهور شد – قرار گرفت.

او ادامه داد: بنابراین این ادعا که امام (ره) نظامیان را از ورود به عرصه کاندیداتوری منع کرده بودند صحت ندارد چرا که می‌بینیم در دور اول انتخابات تیمسار مدنی در عرصه رقابت حاضر بوده است.جمالی نوبندگانی حضور نظامیان در عرصه رقابت‌های ریاست‌جمهوری را در همه دنیا امری معمول و متعارف خواند و گفت: در آمریکا آقای مک‌کین که از نظامیان آمریکاست کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری شد و کالین پاول که نظامی بود وزیر خارجه بوده و در انتخابات هم رقابت کرد. این حساسیت ایجاد کردن‌ها در شرایط کنونی چندان جالب نیست. باید ببینیم چه کسانی می‌توانند مدیر باشند. کاندیداها باید فارغ از نظامی بودن یا نبودن یا سابقه آن مورد توجه و ارزیابی قرار گیرند.

جمالی نوبندگانی با اشاره به سابقه حضور محسن رضایی، محمدباقر قالیباف و علی شمخانی در عرصه رقابت‌های ریاست‌جمهوری توضیح داد: مانور دادن روی لفظ «رئیس‌جمهور نظامی» کار درستی نیست چون کسی که رئیس‌جمهور شود در صدر کار اجرایی قرار گرفته و دیگر نمی‌توان گفت نظامی است! پوتین رئیس کاگ‌ب بوده و اکنون سال‌هاست که رئیس‌جمهور است. این سیستم در همه جای دنیا معمول است و نباید در کشور ما هم حساسیت بیش از حد روی آن ایجاد کرد.

فیلم زیر: سعید لیلاز، عضو حزب اصلاح‌طلب!! (کارگزاران سازندگی) گفته است: حداقل ۱۰ سال نیاز به یک رئیس‌جمهور نظامی اقتدارگرا داریم!

در این باره مهدی حجتی (عضو شورای شهر شیراز) در توییتی نوشت: بیش از ۲۰ سال از عمر ما تلف شیادان اصلاح‌طلب شد. بوی یکدستی میلیتاریستی شنیده‌اند دنبال دُنگشان در این یکدستی می‌گردند… و نیامده مجیز رییس‌جمهور نظامی را می‌گویند…!

این در حالیست که مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران امروز گفت: چطور پاسداران شهید می‌دهند، اما همین که می‌خواهند مسئولیت‌های سیاسی داشته باشند، اینجا اشکال دارد.

پاسدار اسماعیل کوثری به سایت حکونتی برنا گفت: زمانی که توانمندی در بین برادران نظامی وجود دارد چرا در انتخابات حضور پیدا نکنند؟ مگر تاکنون خدمت نکرده اند؟! این افراد در سپاه همیشه خدمت صادقانه و خالصانه کرده و اکنون می‌خواهند، وارد عرصه انتخابات شوند و این توانمندی را در خود می بینند زیرا می‌خواهند، همان خدمت را ادامه دهند. اینگونه نیست این بچه‌ها سیاست را اصلا ندانند، قبل از اینکه این چیزها باشد این‌ها سیاست را می دانستند و الان هم می‌دانند.

وی افزود: برخی پیرامون حضور چهره‌های نظامی جوسازی می‌کنند؛ این‌ها همه جوسازی است چه از بیرون و چه از طرف برخی عوامل داخلی که این کار را انجام می‌دهند که نیروهای انقلاب را کنار بگذارند. این‌ها همه جوسازی کسانی است که می‌خواهند بگویند، این‌ها نباشند تا ما بتوانیم راحت‌تر به اهداف خودمان برسیم.

این نماینده سابق مجلس ولایت در ادامه گفت: مردم هیچ مشکلی با حضور یک نظامی در قامت ریاست جمهوری ندارند. اگر مردم مشکل داشتند، هزاران هزار نفر را زیر دست این فرمانده‌ها نمی‌فرستادند و گروه‌های جهادی تشکیل نمی‌دادند.

پاسدار محسن رفیق دوست از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران نیز پیش تر با دفاع از انتخابات یکی از سپاهیان به عنوان رئیس‌جمهور گفت: اگر یک سپاهی رئيس‌جمهور شود، یک ساله مشکلات کشور حل می شود.

رئیس‌جمهور نظامی در نظام ولایت فقیه چکاره است؟

احمد زید‌آبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی با انتشار مقاله ای در روزنامه آرمان خطاب به اصلاح طلبان نوشت: ابراز نگرانی درباره اینکه رییس جمهوری سپاهی باشد چه مفهومی دارد ؟ مدیریت تمام وعیار کشور به دست پاستور نیست ! پس نگران چه هستید ؟

مردم ایران به خوبی می دانند که تصمیم گیرنده اصلی در کشور نه رییس جمهوری است و نه سپاه پاسداران تنها علی خامنه ای و بیت رهبری است که درباره همه امورات داخلی و خارجی تصمیم می گیرد و به بازوان اجرایی خود سپاه پاسداران می سپارد.

روزنامه نگار و فعال سیاسی نوشته است: مدت هاست که مناقشه بر سر احتمال حضور یک نظامی در مقام ریاست جمهوری ایران در بین جناح های مختلف بالا گرفته است. اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان نسبت به وقوع چنین رخدادی بسیار مضطرب و نگران اند،اما اصولگرایان تنها راه عبور از مشکلات اقتصادی کنونی را حضور یک “جوان پرانرژیِ انقلابی” به‌ خصوص با سابقه نظامی‌گری در پاستور می‌دانند.

زیدآبادی در ادامه نوشته است: حضور یک سپاهی در پاستور، اما واقعا چقدر می‌تواند نگران‌کننده باشد؟ همه جناح ها به خوبی می داند و پذیرفته اند که سپاه به عنوان یک دولت پنهان با سیطره و قدرت سیاسی در ایران حاکمیت می کند، در آن صورت، نگرانی اصلاح‌طلبان از تسخیر پاستور توسط آنان، چندان نگران کننده نیست؟!

این فعال سیاسی در ادامه نوشته است : در حقیقت، باور به دولتی پنهان با قدرتی بلامنازع، اعتراف به صوری بودن کلِ دم و دستگاه پاستور است که از یک‌سو، هرگونه تلاش میانه‌رو‌ها برای تسلط بر آن را بی‌معنی می‌کند و از سوی دیگر، تسخیر آن توسط ” دولت پنهان” عملا تغییری قابلِ توجه در معادله کنونی قدرت در ایران به وجود نمی‌آورد، جز اینکه قبلا پنهان بود و از این در نزد افکار عمومی علنی و آشکار می شود.

او به صراحت می گوید: همین نوع تعارضات تحلیلی اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان است که بخش اعظم جامعه را نسبت به هشدار‌ها و اخطار‌های آنان در مورد ظهور یک سپاهی در مقام ریاست‌جمهوری برنمی‌انگیزد و از بی‌تفاوتی آن‌ها به این موضوع نمی‌کاهد.

زیدآبادی نوشته است:مردم به خوبی می دانند که قدرت واقعی در کشور بدست چه کسی است ، حال می خواهد یک نظامی باشد و یا یک روحانی و یا به عبارتی اصلاح طلب و یا اصولگرا همگی آنان تحت کنترل و نظارت دولت پنهان است پس چه فرقی می کند که چه کسی رییس جمهور باشد؟!

او در ادامه گفته است : حضور یک نظامی در پاستور اقتضای روند تطور اوضاع ایران در سه دهه گذشته و از منظر منطقِ تحول امری گریزناپذیر باشد! شاید به همین علت بسیاری از مردم از آن هراس ندارند به‌ویژه اینکه پاستور گرچه برای همه جناح‌ها، بسیار وسوسه‌انگیز است، اما آن نقطه، نه قدرتی دارد و نه نفوذی که بتواند کشور را اداره کند ، مردم به خوبی می دانند که کشور در دستانی به جز پاستور مدیریت می شود

این فعالی سیاسی در پایان نوشته است: بنابراین، هر کس اسب خود را برای دستیابی به این مقام زین کرده باشد، به سوی فتح هدفی پیش می‌تازد که همه قابلیت‌های درونی او را بی‌هیچ تعارف و امکانِ پرده‌پوشی، عیان خواهد کرد و جایی برای لاف‌زنی و گزافه‌گویی و اوهام‌پروری باقی نخواهد گذاشت!

تحریم سرکرده حشد الشعبی؛ نگرانی جمهوری اسلامی



یک نماینده پارلمان عراق (مزدور جمهوری اسلامی) سکوت دولت این کشور در برابر درج نام رئیس سازمان حشد الشعبی در فهرست تحریم‌های آمریکا را نگران‌کننده خواند.

وزارت خزانه‌داری آمریکا روز جمعه در بیانیه‌ای با اعلام قرار گرفتن الفیاض در لیست تحریم‌های آمریکا مدعی شد که تحریم علیه این مقام عراقی با موضوع نقض حقوق بشر مرتبط است.

«فاضل جابر» نماینده پارلمان عراق از ائتلاف الفتح امروز شنبه گفت که سکوت دولت در برابر درج نام «فالح الفیاض» در فهرست تحریم‌های آمریکا امری نگران‌کننده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، «فاضل جابر» در مصاحبه با وبگاه «المعلومه» تصریح کرد که درج نام فیاض در فهرست تحریم‌های آمریکای بخشی از برنامه‌های آمریکا برای هدف قرار دادن الحشد الشعبی است.

این تحریم‌ها علیه الفیاض در حالی اعمال می‌شود که وی چندی پیش درباره توطئه‌ها برای تخریب چهره سازمان الحشد الشعبی هشدار داده بود.

این نماینده پارلمان عراق از دولت خواست تا موضع خود در خصوص این تصمیم اجحاف‌آمیز آمریکا علیه مهم‌ترین مسئولان دولتی را اعلام کند.

او افزود که سکوت دولت و عدم اتخاذ موضعی برای دفاع از الفیاض به خصوص که او یک مسئول مهم دولتی است، سوال‌برانگیز و نگران‌کننده است.

وقایع آمریکا و خوشحالی کوتاه‌ مدت چین کمونیست



رسانه‌های دولتی چین گزارش کردند، حمله حامیان ترامپ به ساختمان کنگره آمریکا، بازتاب ناکامی در رهبری و تفرقه شدید حاکم بر جامعه آمریکاست.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری رویترز، صدها تن از حامیان دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا روز چهارشنبه به ساختمان کنگره در واشنگتن دی.سی یورش برده و آن را مورد حمله قرار دادند.

روزنامه های دولتی چین از این رویدادها برای بیشتر کردن جنگ لفظی علیه آمریکا استفاده کرده‌اند؛ روابط دوجانبه بین پکن و واشنگتن بر سر مسائل تجاری، حقوق بشر و کووید-۱۹ بدتر شده است.

روزنامه گلوبال تایمز متعلق به حزب کمونیست چین ناآرامی اخیر در آمریکا را نشانه‌ای از فروپاشی داخلی در سیستم سیاسی این کشور توصیف کرد که به این راحتی‌ها تغییر نمی‌کند.

این روزنامه نوشت: آشوبی غیرمنتظره در کنگره نمادی از سیستم آمریکا در نتیجه تفرقه شدید در جامعه این کشور و ناکامی در کنترل چنین تفرقه‌ای است. با گذشت زمان و با سوءاستفاده منابع توسط نسل‌های سیاستمداران، سیستم سیاسی آمریکا تنزل یافته است.

این روزنامه چینی در ادامه آنچه را که معیار دوگانه در میان سیاستمداران آمریکایی است، مورد انتقاد شدید قرار داد و به اظهارات نانسی پلوسی درباره اعتراضات ۲۰۱۹ هنگ کنگ اشاره کرد که گفته بود این یک “منظره زیبا” برای مشاهده است.

گلوبال تایمز در ادامه نوشت: در هنگ کنگ، اقدامات خشونت آمیز را منظره زیبا می‌دانند اما در آمریکا مردمی که در اعتراضات شرکت دارند را آشوب طلب و اوباش می‌خوانند.

تلویزیون دولتی چین نیز از بحران موجود در آمریکا برای انتقاد به سیستم سیاسی این کشور استفاده کرد و گفت: آن به اصطلاح دموکراسی آمریکایی از بین رفته است. آمریکا که همیشه حامی و ترغیب کننده دموکراسی و حقوق بشر بوده حالا به کشوری از آشوب‌ها، درگیری‌ها و حکومت نظامی تبدیل شده است.

روزنامه چاینا دیلی نیز نوشت، ناسیونالیسم محدود و کوته نظرانه ترامپ برای ایالات متحده لطمه به بار آورده است. خشونت و ناآرامی در آمریکا در طول یکسال گذشته نشان می‌دهد وقتی که رهبران یک کشور چشم بر حقیقت می‌بندند، چه اتفاقاتی می‌افتد.

پنهانکاری رژیم در رابطه با ایدز و پیامدهای زیانبار آن

دروغ و پنهانکاری حاکمیت در رابطه با ایدز و پیامدهای زیانبار آن/کیومرث امیری

هرانا/ماهنامه خط صلح – اصولا دروغ و پنهانکاری دو عمل زشت و قبیح هستند که متاسفانه بیشتر از هر جای دیگری در جوامع سنتی و عقب نگه داشته شده با حکومت‌های بسته و مستبد رواج دارد.

این اعمال نکوهیده و ضد بشری از ناحیه‌ی هر کس و هر نهادی و در هر زمان و مکانی که صورت پذیرد پیامدهای شوم و زیان‌باری را برای آحاد جامعه به دنبال خواهد داشت و در خیلی موارد این پیامدها بسیار خطرناک و جبران‌ناپذیر خواهد بود. به ویژه اگر از سوی حاکمیت رواج پیدا کرده باشد اثرات سوء و تخریبی آن به مراتب بیشتر خواهد بود. زیرا حاکمیت صدای بلندی دارد و از امکانات وسیعی چون رسانه‌های جمعی و گروهی و زور و قدرت جهت اشاعه و گسترش دروغ برخوردار است، در نتیجه پیامدهای آن به مراتب سنگین‌تر و گسترده‌تر خواهد بود. اتفاقی که متاسفانه در خصوص بیماری ایدز در ایران افتاد و زیان و ضررهای آن بعد از گذشت سال‌ها کماکان باقی است.

این نکته را نمی‌توان از نظر دور داشت که دروغ و پنهانکاری در رابطه با شیوع و اثرات بیماری‌های اپیدمی که طی حدود نیم قرن اخیر در ایران اتفاق افتاده است از جانب مسئولان جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است.

بدیهی است وجود و شیوع بیماری به هر نوع و شکلی که باشد قبل از هر چیز باعث رنج و ترس بشر بوده و زیان و ضررهای مادی و روانی و مرگ و میر را برای جامعه به دنبال دارد و چنانچه نوع بیماری جدید و ناشناخته باشد ترس از آن و مشکلات ناشی از شیوع آن به مراتب بیشتر خواهد بود و جایی که با دروغ و پنهانکاری و عدم صداقت روبرو شود زیآنها ی آن چندین و چند برابر خواهد شد. در چنین اوضاعی که فکر و ذکر آحاد جامعه بر بیماری و ترس از آن متمرکز بوده اگر حاکمیت و نهادهای تبلیغی‌اش صادقانه با آن برخورد نکنند و به شکلی علمی و اصولی مترصد معرفی و راه‌های علاج بیماری برای جامعه نباشد مصیبت‌های بعدی اتفاق خواهد افتاد و در این مصیبت‌ها حجم زیان و ضررها گسترده و جبران‌ناپذیر خواهد بود.

حوالی سال ۱۳۷۶ خورشیدی ناگهان خبر شیوع نوعی بیماری خطرناک و کشنده و در عین حال مبهم به نام «ایدز» در جهان و به دنبال آن در جامعه‌ی ایران پیچید و آحاد جامعه را به شدت به وحشت انداخت. خبری که مانند کابوسی هولناک فکر و ذکر جامعه را درگیر کرد و ترس از آن مردمان را در بر گرفت و چون بختکی شوم بر زندگی همه سایه انداخت. ترس و دلهره مردم زمانی بیشتر شد که رسانه‌های دولتی مانند صدا و سیما به عنوان پر مخاطب‌ترین رسانه از یک‌سو در رابطه با این بیماری اقدام به دروغ پراکنی کردند و از سوی دیگر کارشناسان امور بهداشتی و مسئولان بهداشت و درمان بنا به خواست و اراده‌ی حاکمیت به طرق مختلف این بیماری را یک بیماری صرفا مقاربتی به مردم معرفی کردند و علت و عوامل بروز و انتقال آن را فقط و فقط از ناحیه «همجنس‌بازان» (که البته اصطلاح درست «همجنس‌گرایان» است) ذکر کردند. آنها پس از گذشت مدتی راه دیگر بروز و انتقال بیماری را روابط جنسی خارج از شرع و عرف به مردم معرفی کردند. یکی از دلایل عمده‌ی این دروغگویی و پنهانکاری‌ها آن بود که قصد داشتند با چنین رفتاری بر دستورات دینی صحه گذاشته و درست بودن دستورات دینی و مذهبی را از این طریق ترویج و تبلیع کرده و به اثبات برسانند و در واقع شیوه‌ی زندگی در غرب را به چالش بکشند.

هر چند دروغگویی و پنهانکاری حاکمیت در رابطه با شیوع بیماری‌ها در جامعه‌ی ایران به دلایل فراوانی سابقه داشته ولی انگار بیماری جدید و ناشناخته‌ی ایدز وسیله مناسبی بود در دست حاکمیت و در جهت تبلیغ و ترویج دستورات دینی و مذهبی. حاکمیت بی‌توجه به عواقب فاجعه‌ای که رخ نموده بود و باز هم بی‌توجه به پیامدهای دروغگویی و پنهانکاری، همه‌ی هم و غمش این بود که به هر طریق ممکن این پیام را به جامعه برساند که دستورات دینی و احکام مذهبی تنها عوامل حفظ سلامت جامعه و نجات بشریت بوده و در این رابطه انواع و اقسام دروغ‌پردازی‌ها و پنهانکاری را برای خود جایز دانسته و در نتیجه مردم را از واقعیت امر دور نگه داشته و واقعیت بیماری را وارونه جلوه دادند و به این شکل در باور مسئولان نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و در عملکرد دستگاه‌های مسئول در این خصوص چنین پنهانکاری و دروغ‌پردازی را در راستای فرهنگ‌سازی برای عامه قلمداد کردند و صد البته با شیرین عقلی و عدم مسئولیت‌پذیری و ندانم کاری به طور کلی این نوع رفتار و برخورد حاکمیت با بیماری ایدز باعث شد که این بیماری شکل حیثیتی برای شهروندان به خود بگیرد. دستگاه‌های دولتی در تعاریفی که از بیماری ایدز ارایه دادند آن را نوعی بیماری معرفی کردند که تنها کسانی را مبتلا خواهد کرد که یا همجنس‌گرا بوده و یا روابط جنسی خارج از عرف و شرع داشته‎اند. این امر باعث شد مردم از این که مشخص شود به ایدز مبتلا شده‌اند به شدت دچار ترس و واهمه شده و در نتیجه برای حفظ آبروی‌شان با نادیده گرفتن سلامتی‌شان از مراجعه به پزشک و یا آزمایشگاه برای تشخیص بیماری به جد خودداری کرده و اگر احساس کردند به ایدز مبتلا هستند برای حفظ آبرو خود و خانواده یا آن را پنهان کرده و یا بعضا حتی اقدام به خودکشی به ویژه از نوع خودسوزی کنند.

لذا در نتیجه‌ی این نوع نگرش و موضعگیری مسئولان و بر اساس این گونه تعریف و تبلیغ از بیماری ایدز کسانی که مبتلای به این بیماری شدند قبل از هر چیز انگ بی‌بند و باری و لاابالیگری خوردند و از ترس آبروریزی بیماری‌شان را پنهان نگه داشته و در صدد علاج آن بر نیامدند و رنج بیماری را در تنهایی و انزوا بر خود تحمیل کردند تا مبادا در میان دوست و فامیل آبروی‌شان بریزد.

ترس و رعب و وحشت از ابتلای به این بیماری به خاطر معرفی غلط آن، این پیام را برای عامه به دنبال داشت که چنانچه کسی به این بیماری مبتلا شود عزیزترین کسانش از او می‌گریختند و با بیمار مبتلای به ایدز مانند یک‌ تبهکار و انسان جانی رفتار می‌کردند!

این وضع در جامعه‌ی ایران چنان رقت‌انگیز شد که احساسات برخی هنرمندان و سینماگران را هم برانگیخت و درباره‌ی پیچیدگی‌ها و معضلات آن اقدام به‌ ساختن فیلم کردند که می‌توان به فیلم سینمایی «پشت دیوار سکوت» ساخته‌ی جعفری جوزانی اشاره کرد که دردسرها و گرفتاری‌های ناشی از معرفی غلط بیماری ایدز در جامعه‌ی ایرانی را به نمایش می‌گذارد.

متاسفانه پنهانکاری و دروغگویی در رابطه با شیوع بیماری‌های واگیردار در جامعه‌ی ایران به دلایل سیاسی و فرهنگی از سوی حاکمیت و برخی مسئولان آن به امری تکراری و عادتی دیرینه و بس خطرناک تبدیل شده است‌.

در دهه‌ی شصت نیز شیوع بیماری تب مالت یا (بروسلوز) که بیماری مشترک بین دام و انسان است باعث مرگ و سقط جنین هزارها راس دام و ابتلای صدها انسان دست کم در استآنها ی غرب کشور چون کرمانشاه، ایلام و لرستان شد و همیشه هم از سوی مسئولان کتمان شد و اخبار و اطلاعات واقعی آن هرگز منتشر نشد.
و باز هم بیماری خطرناک نوعی از هپاتیت که بر اثر آلودگی آب شرب شهر کرمانشاه در دهه‌ی هفتاد در کرمانشاه شایع و منجر به مرگ دستکم بیست و دو نفر در کرمانشاه شد نیز تا مدت‌ها با چنین سرنوشتی از جانب مسئولان روبرو بود و باعث ابتلای صدها انسان بی‌گناه شد.

پیچیدگی بیماری ایدز که بر اثر موضعگیری‌های مسئولان در جامعه‌ی ایران اتفاق افتاد متاسفانه پیامدهای ناخوشایندی را تاکنون به دنبال داشته است.
تا جایی که معاونت وزیر بهداشت و درمان کشور در سال جاری به مناسبت روز جهانی ایدز اعلام کرد: تا کنون تنها موفق به شناسایی فقط ۴۰ درصد از بیماران ایدزی در کشور شده‌ایم.

علیرضا رئیسی معاون وزیر بهداشت گفت: ضعف ما در شناسایی ۹۰ درصد بیماران مشهود است و می‌بایست دستکم ۵۴ هزار بیمار شناسایی می‌شدند. وی اینگونه ادامه داد: تعداد ۶۰۴۳۱ بیمار مبتلا به ایدز در کشور وجود دارد در حالی که تنها ۲۲۴۰۶ بیمار شناسایی شده است.

وی گفت بیشترین درصد مبتلایان به بیماری ایدز در میان زنان دیده شده است. به گونه‌ای که در سال ۱۳۸۸ در کشور ۱۳ درصد زنان مبتلا به ایدز داشتیم ولی این رقم در شش ماهه‌ی نخست سال جاری به ۳۰ درصد افزایش یافته است. تردید نیست یکی از عوامل عدم شناسایی بیماران مبتلا به ایدز علاوه بر بی‌مسئولیتی دست‌اندرکاران نظام، ترس مردم به دلیل معرفی غلط بیماری از سوی حاکمیت از آبروریزی‌ست.

پیامد این موضوع و به دنبال جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات در رابطه با بیماری ایدز چنان وضعی را در خصوص بیماران مبتلا به ایدز به وجود آورده است که آنها از سوی جامعه و از جانب حاکمیت هیچ حق حیاتی ندارند و مانند تبهکار و مجرم با آنها رفتار می‌شود‌ تا جایی که دارو و درمان از آنها دریغ می‌شود و از سوی دیگر بیماران خود از مراجعه به پزشک و تهیه دارو شرم همراه با ترس دارند. اگر چه رابطه‌ی ابتلای به ایدز و فقر رابطه تنگاتنگی بوده و این بیماری بیشتر از هر قشر دیگری اقشار فقیر و تهیدست جامعه را به خاطر وضع فلاکت‌باری که دارند مورد تهدید قرار داده است اما نه تنها اراده‌ای برای رفع فقر و تبعیض در کشور وجود ندارد بلکه روز به روز هم بر شکاف و اختلاف طبقاتی در جامعه افزوده می‌شود. این معضل دردناک نیاز توجه جدی و همه جانبه‌ی سازمان‌های بین‌المللی و حقوق بشری را ضروری می‌کند. در پایان این نکته را از نظر نمی‌توان دور داشت که دروغگویی و پنهانکاری‌های حاکمیت و مسئولان بهداشت در رابطه با بیماری‌ها و اخیرا هم در رابطه با بیماری کرونا باعث شده است این کشور در برهه‌هایی با مرگ و میر نزدیک به پانصد نفر در روز بر اثر بیماری کرونا مقام اول در جهان را به خود اختصاص دهد. بیماری‌ای که تاکنون به دلیل بی‌توجهی و پنهانکاری و عدم صداقت مسئولان جمهوری اسلامی باعث مرگ بیش از ۸۶ هزار نفر در کشور شده و روند مرگ و میر غیر متعارف بر اثر کرونا در کشور کماکان ادامه دارد در حالی که اعتماد عمومی هم از حاکمیت سلب شده است.

عوامل اصلی ترک تحصیل دانش آموزان در بلوچستان



چهارصد هزار دانش آموز تبلت و گوشی هوشمند ندارند

مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان با اشاره به آمار 141 هزار دانش آموز بازمانده و ترک تحصیلی در استان، کمبود نیروی انسانی، فضای آموزشی، مسائل فرهنگی، ازدواج و فقر را از عمده‌ترین دلایل ترک تحصیل اجباری دانش آموزان استان عنوان کرد.

به گزارش ایلنا، حمیدرضا رخشانی به علت ترک تحصیل دانش آموزان در استان سیستان و بلوچستان اشاره کرد و افزود: استان در شرایط متفاوتی با سایر مناطق کشور قرار دارد. در بسیاری از مناطق سیستان و بلوچستان مسائل فرهنگی باعث ترک تحصیل دانش آموزان می شود. وقتی دختران به سن قانونی می رسند موضوع ازدواج آنها به میان می‌آید که مجبور به ترک تحصیل می‌شوند. بیشتر آنها در دوره متوسطه اول ترک تحصیل می‌کنند و در متوسطه دوم آمار ترک تحصیل این دانش آموزان افزایش می‌یابد.

عده ای از دانش آموزان پسر نیز به دلیل فقر و کسب درآمد برای خانواده ناگزیر به ترک تحصیل می شوند. برخی خانواده‌ها نیز به خاطر کلاس‌های مختلط و مسائل فرهنگی اجازه تحصیل به دختران را نمی دهند.وی اضافه کرد: بخش از ترک تحصیل ها نیز به دلیل عدم حضور معلم زن در کلاس های درس است. به همین دلیل دختران در کلاس درس حضور نمی یابند. تعدادی نیز به دلیل انتخاب رشته ریاضی فیزیک ترک تحصیل می کنند چرا که دبیر تخصصی برای این رشته در برخی از مناطق استان وجود ندارد. به همین دلیل آن دسته از دانش آموزانی که علاقمند به رشته ریاضی فیزیک هستند و می خواهند در این رشته ادامه تحصیل دهند ترک تحصیل می کنند.

آمار ترک تحصیلی مان به این دلیل در مناطق مرزی بالاتر است چرا که خدمات رفاهی در این مناطق کمتر بوده و اکثر معلمان برای استخدام این مناطق را انتخاب نمی‌کنند. حتی معلمان بومی نیز بعد از یکی دو سال خدمت متقاضی انتقال به شهرهای مرکزی می شوند.مدیرکل آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان بیان کرد: در تمامی استان در بحث فضای آموزشی و نیروی انسانی با مشکل مواجهیم و در بسیاری از مناطق مجبوریم کلاس‌ها را مختلط برگزار کنیم و اینکه بخواهیم کلاس های درسی جداگانه برای دانش آموزان دختر و پسرمان برگزار کنیم تقریبا غیر ممکن است.

تن فروشی در 10 سالگی، برای 5 هزار تومان
رعنا حالا در خانه علم جمعیت امام علی زندگی می‌کند و کارهای ساختمان را انجام می‌دهد، او می‌گوید:«الان خواهرم مشکلی دارد که نمی‌توانم بگذارم خانه بماند، بزرگ‌ترین خواسته‌ام این است که او را پیش خودم بیاورم.» دو تا از خواهرهایش در بهزیستی زندگی می‌کنند اما خواهر 13 ساله دیگرش را از بهزیستی بیرون کرده‌اند. او ابا دارد از مشکل خواهرش بگوید، اما روایت مددکاران از فاطمه که در8 سالگی تجربه تجاوز صاحبِ کارگاهی چوب‌بری را از سر گذرانده، روشن است.

مسعود، یکی از مددکاران این خانواده چنین روایت می‌کند:«پدر خانواده حتی قرص تقویتی می‌خورد که شب‌ها به بچه‌هایش تعرض کند. بچه‌ها از او می‌ترسیدند و به آدم‌های دیگر راحت اعتماد کردند. فاطمه در 8 سالگی برای مدتی هر روز به بهانه بستنی و… به کارگاه چوب بری کشیده می‌شد و آنجا مورد تجاوز قرار می‌گرفت. کار به جایی رسید که او به این وضعیت عادت کرد. 10 سالش بیشتر نبود اما حتی بلال فروش و کله‌پز محل نیز به او دست درازی کرده بودند و با دریافت‌های 2 هزار تومانی و 5 هزار تومانی، این کار هر روزش شده بود.» مسعود درباره وضعیتی که به آن اعتیاد جنسی می‌گویند، ادامه می‌دهد:«کار به جایی رسید که خودش آمد پیش ما و گفت از این وضعیت خسته شدم، از خودم بدم می‌آید.

او را بهزیستی بردیم، اما آنجا هم به خاطر مشکلات روان شناختی زیادی که برایش پیش آمده بود، اذیت می‌کرد و بعد از دو ماه خودشان او را به خانه برگرداندند. یکی از وقت‌هایی که پدرشان می‌خواست بچه‌ها را اذیت کند، دخترها با آجر به سر او زدند. ما با پلیس تماس گرفتیم، گفتند ساعت 12 شب حکم ورود به منزل نداریم و مجبور شدیم با کمپ‌های ترک اعتیاد تماس بگیریم.» بعد از آن، دو ماه طول می‌کشد تا مددکارها بتوانند به کمک وکیل، با جرم پرداخت نکردن نفقه و کودک آزاری که خود پدر به آن اعتراف کرده بود، حدود دو سال مرد معتاد را به زندان بیندازند. مددکار این خانواده می‌گوید: «حالا نیز دوران حبسش تمام و آزاد شده است. اما در این مدت، مادر خانواده هم دیگر از همه چیز عبور کرد و آنقدر وضعیت شان با فقر همراه بود که خانه را به پاتوقی برای کارهای خودش تبدیل کرد.»

چهره فاطمه با وجود قامت کوتاهش، شباهتی به دخترکان نوجوان ندارد، کم حرف است و در نگاهش تشویش زنان رنج کشیده و میانسال می‌گذرد. زندگی در محله ای فقیرنشین، تنها کودکی و نوجوانی را از او دریغ نکرده است؛ درد روایت هر روز بچه‌هایی است که روزها و شب هایشان را با فاصله نیم ساعتی از پایتخت در محله‌های فراموش شده می‌گذرانند و در هیاهوهای رسانه‌ای نیز جایی ندارند. زندگی در اوضاع بد اقتصادی کار را به جایی رسانده است که معضلات اجتماعی به روندعادی زندگی بچه‌ها تبدیل شده است. پسربچه‌ای ۷ ساله می‌گوید:«اینجا پسر بزرگ‌ها با ما کاری می‌کنند که ما همان‌ کارها را با دخترهای کوچک‌تر می‌کنیم.»

روایتی تکان‌دهنده از کودکان زباله‌گرد افغاانی در کرج

خبرگزاری هرانا -چند دقیقه‌ای که در محل بازیافت زباله می‌ایستی، سینه‌ات به خس خس می‌افتد. آنقدر زنبور و پشه و مگس توی هوا هست که اگرچند لحظه‌ای غافل شوی، وارد دهانت می‌شود. ساعت ۸ صبح، کمی بالاتر از میدان والفجر کرج درست در مرکز شهر، در یکی از مراکز بازیافت زباله هستیم. نرگس صحرانورد، فعال حقوق کودکان همراهی‌مان می‌کند. مهم‌ترین دغدغه این روزهای او، رسیدگی به وضعیت بهداشتی و سلامت این کودکان است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایران، ۷۰ مرد که ۳۰ نفرشان زیر ۱۸ سال سن دارند، همین جا زباله‌هایی را که جمع کرده‌اند به پیمانکار تحویل می‌دهند و مزد می‌گیرند. گفته‌اند ساعت ۸ صبح اینجا باشیم تا بچه‌ها را که با گاری دستی‌های‌شان از کاسبی اول صبح برمی‌گردند، ببینیم. اینجا فقط محل کارشان نیست که محل زندگی‌شان هم هست. در میان زباله‌ها برای خودشان آلونک‌هایی ساخته‌اند و زندگی می‌کنند.

صبغت‌الله ۱۲ و عبدالله ۱۷ ساله را مقابل سوله‌شان می‌بینم. چند دقیقه‌ای است از کاسبی برگشته‌اند و می‌خواهند چایی بنوشند و دوباره راهی شوند. هر دو مثل اغلب ساکنان اینجا اهل هرات افغانستانند.

صبغت‌الله ساعت ۵ صبح از خواب بلند شده و رفته کاسبی: «قاچاقی آمدیم ایران. روزی ۳۰-۲۰ هزار تومان مزد می‌گیرم اما مزدمان را به خودمان نمی‌دهند، می‌فرستند برای خانواده.»

سوله‌شان را نشانم می‌دهد؛ یک اتاق خیلی کوچک با ابتدایی‌ترین وسایل زندگی بدون در و پیکر.

– صبغت‌الله زمستان‌ها اینجا چطور زندگی می‌کنید؟

– زندگی می‌کنیم دیگه. آتیش روشن می‌کنیم. چیکار کنیم دیگه؟

– دستشویی کجا می‌روید؟

– همین جا لای خاک‌ها.

– سرویس بهداشتی ندارید؟

– نه.

– پدر و مادرتان می‌دانند زباله‌گردی می‌کنید؟

– آره می‌دونند آشغال جمع می‌کنیم.

یک سوله سیمانی را که کمی با ما فاصله دارد، نشانم می‌دهد: «اونجا برای خودمون حموم درست کردیم.» هیچ آب لوله‌کشی در مرکز وجود ندارد. بچه‌ها و بزرگ‌ترها از آن طرف میدان والفجر و از تانکر گوسفندفروشی با دبه برای خورد و خوراک و مختصری شست‌وشو آب می‌آورند.

عبدالله می‌گوید: «شهرداری پول می‌دهد ما اینجا زندگی کنیم. لباس هم داده. ببین!» راست می‌گوید. همه بچه‌ها یک لباس فرم نارنجی و سیاه بر تن دارند. پشت لباس نوشته شده مجری طرح تفکیک از مبدأ.

نرگس صحرانورد همین‌طور که ما را همراهی می‌کند، از بچه‌ها درباره وضعیت سلامتی‌شان هم می‌پرسد. سؤالاتی مثل اینکه «دکتر رفتی؟»، «دندونت چطوره؟»، «وقت دکترت رو از دست ندی؟»، «وقت گرفتن دوباره سخته؟»، «واکسنت رو زدی؟»

نرگس می‌گوید: «بچه‌ها همه‌شان مریضند، بیشترشان سوء تغذیه دارند. دائم گلودرد، دندان‌درد، دل‌درد و سوء تغذیه. ۷ ماه است می‌آیم و می‌برمشان دکتر. تو بگو کسی اینجا با بوی زباله و کنار این همه آشغال زندگی کند، سالم هم باقی می‌ماند؟»

عبدالله می‌پرد توی حرف‌هایمان و خطاب به نرگس می‌گوید: «تازه موش‌ها هم هستند. یادته زیر اون سوله مرده بودند؟ هفت هشت تا بودند، خیلی بوی بدی می‌دادند. آوردیم‌شون بیرون. شب‌ها حمله می‌کنند.»

موش‌ها یکی از تهدیدهای اصلی زندگی بچه‌ها هستند. آن طورکه نرگس هم برایم تعریف می‌کند زیر یکی از آلونک‌ها مرده بودند و بوی تعفنشان همه جا را برداشته بود و بچه‌ها همه با هم دل‌درد گرفته بودند. چند روزی هست موش‌ها را از زیر سوله‌ها درآورده‌اند.

ربان ۱۰ ساله با آن جثه و قامت کوتاهش از راه می‌رسد. ساعت ۸ و نیم صبح است. بچه‌ها نشانش می‌دهند و می‌گویند لبش را موش گاز گرفته. یک بار هم سگ بازویش را. وقتی گاری‌اش را هل می‌دهد، می‌بینی چطور زیر سنگینی بار خم شده؛ با آن صورت بچگانه معصومش. بالای لبش جای یک زخم کوچک هست.

– ربان، موش گازت گرفت؟ کی؟ شب بود یا روز؟

– شب خوابیده بودم دیدم یک چیزی گازم گرفت. واکسن زدم.

– کجا واکسن زدی؟

– حصارک.

– سگ چی؟

– شانه‌ام رو گاز گرفت.

با کمک نرگس، واکسن هاری هم زده است. ربان و برادرش فرهاد را پدرش آورد به ایران و بعد برگشت افغانستان. فرهاد ۱۶ ساله حالا همه پشت و پناه ربان است. ربان ۵ برادر دیگر هم دارد که در افغانستان زندگی می‌کنند.

نرگس صحرانورد می‌گوید: «این بچه‌ها واقعا بی‌پناهند. این بچه‌ها را همه جور خطری تهدید می‌کند؛ هر چیزی که فکرش را بکنی از بیماری و تجاوز گرفته تا خطر مرگ. مگر می‌شود مسئولان شهر کرج ندانند که در این سوله‌ها و مراکز چه می‌گذرد؟

گزارش تکاندهنده از تجاوز به کودکان کار

مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران اعلام کرد که در سه ماهی که طرح حمایت از کودکان بدسرپرست اجرایی شد،٤٤٠٠ نفر کودک و بزرگسال از ٢٢ منطقه تهران جذب شده‌اند. او گفت: “از این تعداد٤٠٠ نفر کودک هستند. متاسفانه از ٤٠٠ تایی که مددکاران بهزیستی با آنها صحبت کرده‌اند، به نزدیک به ٩٠ درصدشان تعرض شده است.”

رضا قدیمی در گفت و گوی کوتاهی با «شهروند» در پاسخ به این سئوال که اخیرا آماری از تجاوز به کودکان کار اعلام کرده‌اید که پیش از این گفته نشده بود. این‌که ٩٠‌درصد از کودکان کار مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند، آیا این عدد را براساس مطالعه و تحقیق ویژه‌ای اعلام کردید؟ جامعه آماری‌تان چه بوده؟ گفت:

بله تحقیق شده. در طول اقداماتی که انجام شد، با این مسأله مواجه شدیم که تعداد بچه‌های زیر ١٥‌سال سر چهارراه‌ها روز‌به‌روز رو به افزایش است. وضع بسیار اسفباری است، برای این کودکان که در گرمای تابستان و سرمای زمستان سختی می‌کشند. متاسفانه از ٤٠٠تایی که مددکاران بهزیستی با آنها صحبت کرده‌اند، به نزدیک ٩٠درصدشان تعرض شده است.

تجاوز به دختران معلول در پرورشگاه

پرورشگاه قرار بوده پناهگاهی باشد برای کودکانی که خانواده آن‌ها را نپذیرفته یا خود به پای خود از آزار نزدیکان گریخته‌اند تا در فضایی امن بزرگ شوند اما بزرگ شدن پایان تلخی زندگی همه آنها نیست.

به گزارش مهر، ث. دختر ۳۰ ساله‌ای است که همچون آتنا و بنیتا در دم یا طی چند ساعت تشنگی و گرسنگی به آغوش مرگ نرفته است. او چند سالی است که در یکی از مراکز نگهداری از معلولان عقب مانده ذهنی وابسته به سازمان بهزیستی زندگی می‌کند. او در یک خانواده بدسرپرست و آسیب‌دیده به دنیا آمده و بزرگ شده‌است اما زندگی در این مرکز که چند سال متوالی به عنوان بهترین مرکز بهزیستی معرفی شده هم نتوانسته آرامش و دوری از آزار و اذیت را برای او فراهم کند.

یکی از مددکاران این مرکز که نخواسته نامش فاش شود از آزار و اذیت جنسی یکی از نیروهای تاسیساتی این مرکز به این دختر آن هم به دفعات متعدد پرده برداشته است اما به گفته این مددکار، پس از احراز این موضوع برای مدیر مرکز، هیچ اقدامی برای دفاع از این دختر انجام نشده و حتی قرار است برای حل و فصل ماجرا او به مرکز دیگری منتقل شود.

این مددکار در ادامه صحبت‌هایش تاکید می‌کند که ث. به تنهایی قربانی اهداف شوم این تاسیساتی نبوده و پیش از این، دو دختر دیگر نیز طعمه هوسرانی این فرد شده بودند و پس از اطلاع مدیر مرکز از ماجرا به مراکز دیگری منتقل شده‌اند.

این کارمند تاسیساتی با قرداد حجمی یا شرکتی برای این مرکز کار می‌کرده و پس از روشن شدن ماجرای تعرض او به یکی از مددجویان، با ورود به‌موقع و برخورد جدی بازرسی سازمان بهزیستی از کار بیکار می‌شود اما با این ادعای مدیر مرکز که نیروی تاسیساتی دیگری در اختیار ندارد بار دیگر به کار فراخوانده شده است.

نکته تلخ داستان اما اینجاست که فرد متعرض خود نیز پدر یک کودک عقب‌مانده ذهنی است. براساس قانون این دختر باید برای انجام مراحل قضایی و مجازات این مرد به پزشکی قانونی معرفی شود، کاری که مدیر این مرکز از آن خودداری می‌کند.

مددکار این مرکز ادامه می‌دهد:‌ مدیر این مرکز که به تازگی ارتقا یافته و برای جلوگیری از بدنامی مرکزش می‌خواهد موضوع را در خفا حل و فصل کند دختر را برای معاینه به جای پزشکی قانونی به مطب یکی از متخصصان بیماری‌های زنان فرستاد، با این حال این متخصص نیز اعلام کرده که برای اثبات تعرض، این دختر باید به پزشکی قانونی برود، موضوعی که مدیر این مرکز همچنان علاقه‌ای به اجرای آن ندارد.

حتی او برای این که صورت مساله را پاک کند از روانشناس مرکز خواسته است تا گواهی صادر کند که براساس آن این دختر به دلیل داشتن عقب ماندگی ذهنی توهم داشته و صحبت‌هایش واقعی نیست؛ پیشنهادی که روانشناس مرکز از انجام آن خودداری کرده است. این در حالی است که به گفته این مددکار ث. تنها ۲۰ درصد معلولیت ذهنی دارد و به راحتی می‌تواند یک زندگی را با حمایت‌های دور اداره کند و صحبت‌های او خلاف واقع نیست.

«تنبیه بدنی نه! اذیت!»
بازرسی سازمان بهزیستی به محض اینکه از ماجرا مطلع شده از مسئولان مرکز خواسته که هرچه سریع‌تر گزارش پزشکی قانونی را ارسال کنند، با این حال مدیر مرکز همچنان از این کار جلوگیری می‌کند و مصمم است صورت مساله را پاک کند.

اگرچه سازمان بهزیستی با جدیت تمام انواع مراقبت‌های لازم را در دستور کار دارد اما متأسفانه اخبار مشابهی از مراکز دیگر هم به گوش می‌رسد. در یکی از مراکز نگهداری معلولان ذهنی که دختران ۳۰ تا ۳۵ ساله هم در بینشان هست، علیرغم تذکرات مکرر سازمان بهزیستی، دختر جوانی که می‌گوید خانواده ندارد و مجهول‌الهویه است و چون جایی برای رفتن ندارد اینجا مانده، اعتراف می کند که یکی از مسئولان مرکز و دو نفر از پرسنل آن‌ها را «اذیت» می‌کنند. در پاسخ به این پرسش که «چطور اذیتی» تنها می‌گوید: «وسایلی که خیرین برای ما می‌آورند به ما نمی‌دهند. بعد برای اینکه آن‌ها را بگیریم شرط‌هایی برای ما می‌گذارند.»

وقتی از او می‌پرسم بچه‌ها شرط‌ها را اغلب قبول می‌کنند یا نه می‌گوید: دختران معلول ذهنی و جسمی، مثل هر آدم دیگری نیازهایی دارند. طبیعی است که خیلی از پیشنهادها را سریع قبول کنند.

کسانی که به نحوی از این مرکز بیرون آمده‌اند هم روایت مشابهی دارند. ش. کودک ۱۲ ساله‌ای که به فروش مواد مخدر مشغول است، ‌در پاسخ به اینکه چرا در مراکز نگهداری نمی‌ماند می‌گوید: «اذیت می‌کنند.» و وقتی از او می‌پرسی: «یعنی چه‌جور اذیتی؟ تنبیه بدنی؟» پاسخ می‌دهد: «تنبیه بدنی نه. اذیت…»

یکی هم زیاد است
مدیرکل پیشین اداره کودکان بی سرپرست و رئیس کنونی مؤسسه خیریه فرهاد که در زمینه زنان بی‌سرپرست مبتلا به سرطان فعالیت می‌کند در پاسخ به اینکه این اتفاقات چه اندازه صحت دارد و به چه میزان رخ می‌دهد می‌گوید: فرض کنید مثلا هزار مرکز داریم و در هر مرکزی ۲۰نفر ممکن است همکاری کنند. اگر خدای نکرده یک درصد از این ۲۰ هزار نفر مشکل داشته باشند چون جامعه آماری ما بالاست به تعداد زیادی می‌رسیم.

نبی‌الله عشقی ثانی تأکید می‌کند: البته این استدلال که ۱۰ هزار بچه را نگه می‌داریم و دو تا بچه ما این طور شده پذیرفتنی نیست. یکی هم زیاد است. یک مرکز نمی تواند بگوید مواظب ۶۰ نفر بودم و یکی از دستم رفت چون نسبت به همه مسئولیت دارد.

وی تصریح می‌کند: البته باید پیشینه این افراد را هم در نظر بگیریم. من بچه ای را داشتم که توسط پدرش مورد آزار جنسی قرار می گرفت و ناپدری با او رابطه مکرر داشته و عمو و دیگران هم از او سوء استفاده می‌کردند. چنین فردی فرق می کند با کسی که در یک خانواده سالم اجتماعی زندگی می کند.

عشقی می‌گوید: البته باید از تلاش‌های شبانه‌روزی کارکنان خانه‌های کودکان و نوجوانان که یکی از مشکل‌ترین مسئولیت‌های مراقبتی و تربیتی ما را بر عهده دارند، سپاسگزاری کرد. سخت‌ترین کار در بهزیستی اداره کردن مراکز مراقبت است و سخت ترین کار مراقبت از بچه هایی است که خانواده ای ندارند. این اتفاقات می افتد و مسئولان هم شرعا هم قانونا مکلفند همه دقت ها را به عمل بیاورند، بچه ها را آموزش بدهند، به مربیان و کارکنان هم آموزش بدهند و به طور مستمر و پیوسته باید مراقب آنها باشند.

مدیرکل پیشین اداره کودکان بی سرپرست درباره مراقبت‌های لازم برای پیشگیری از اتفاقاتی همچون تعرض به ث. می‌گوید: بسیاری از آزارهای جنسی در جامعه ما متاسفانه ابتدا از بستگان شروع شده است. حال مرکزی داریم برای بچه‌هایی که از نظر ذهنی و جسمی دچار معلولیت هستند. برای مثال فردی را داریم که ضریب هوشی معادل کودک هفت ساله را دارد.

چنین فردی که شرایط جسمی دختر بالغ را دارد اصلا تشخیص نمی دهد و تصورش بازی است. اما طرف دیگر ممکن است بخواهد سوء استفاده کند.

عشقی تصریح می‌کند: مسلما در مرحله اول انتخاب کارکنان کنترل ها باید مستمرا اتفاق بیفتد و نظارت بر عملکرد کارکنان باید سالانه و حتی ۶ ماه یک بار باشد. باید منظم کلاس های آموزشی گذاشته شود و این مراقبت کردن چیزی نیست که یک بار انجام بدهید و تمام بشود.

وی در تأیید این اتفاق می‌گوید: مطالعات نشان می دهد آسیب‌ها اغلب توسط افرادی همچون نگهبان، باغبان، خدمه، تمیزکار و مسئول تأسیسات رخ می‌دهد. افرادی که خودشان هم از تحصیلات پایین تری برخوردار هستند و خودشان هم ارتباطات منظم اجتماعی ندارد و بالاخره تمایلات ممکن است آن‌ها را تشجیع کند یا شرایط مساعدی پیش بیاید که به سمت یکی از این بچه ها گرایش پیدا کند و خدای ناکرده اتفاقات بدی بیفتد.

خانه بخت دختران پرورشگاهی سیاه است
آزار و اذیت داخل مرکز پایان تلخی‌های زندگی این دختران نیست. م. که اکنون چند سال است از مرکز بیرون آمده می‌گوید: وقتی از مرکز بیرون آمدیم، برای چند نفرمان خانه گرفتند تا بعد که ازدواج کردیم به خانه و زندگی خودمان برویم. مدتها گذشت و سرانجام مجبور شدیم باور کنیم که کسی با شرایط ما با ما ازدواج نمی‌کند. هر ۵ نفری که با هم بودیم روابط دوستانه‌ای داشتیم، ‌اما موفق به ازدواج نشدیم.

ادعای م. در فعالیت‌های پژوهشی هم تأیید شده است. در یک پژوهش سه ساله روی دخترانی که از مراکز بیرون آمده‌اند همه دخترانی که در پرورشگاه بزرگ شده بودند و بعد ازدواج کرده بودند ازدواجشان به طلاق منتهی شد و آن‌ها که بچه‌دار شده بودند شرایطشان سخت‌تر هم می‌شد.

در بخشی از گفتگوهای نقل شده در این پژوهش آمده که یکی از دلایل نگاه منفی این دختران به مردان بوده است: اغلب دختران با توجه به آنکه از مراکز بیرون نمی‌آمدند با مردی مراوده نداشتند. مرد را موجود بی‌رحمی مثل پدرشان که آن‌ها را رها کرده می‌دیدند و اگر هم او را به یاد نداشتند تنها مردی که می‌دیدند پیرمرد بداخلاق و زمختی بود که باغچه‌ها را آب می‌داد. به همین دلیل از مردان بیزار بودند و بعد از ازدواج هم روش برخورد با شوهر را نمی‌دانستند.

مدیرکل پیشین اداره کودکان بی سرپرست در این باره می‌گوید: کسانی که در این مراکز زندگی می‌کنند به دلایل مختلف شرایط متفاوتی داشته‌اند. یکی یک سال اینجا بوده و دیگری ۲۰ سال. از سوی دیگر مربی‌ها ۲۴ ساعته عوض می‌شوند و هرکدام ویژگی خودشان را دارند و این تفاوت ویژگی های این افراد هم روی این بچه ها اثر می گذارد.

عشقی تأکید می‌کند: بعضی از بچه ها قبل از اینکه وارد بهزیستی شوند توسط مادر پدر و بستگان شکنجه شده‌اند یا حداقل تربیت خوبی نشده اند. وقتی ۱۵ نفر با شرایط بسیار متفاوت و ویژگی های آسیب پذیری کنار همدیگر زندگی می کنند خواه ناخواه روی هم اثرهای منفی می گذراند همچنان که اثر مثبت هم می گذارند.

وی درباره شریط ازدواج آن‌ها نیز توضیح می‌دهد: الان یکی از چالش های بزرگ جامعه ما چیست؟ متاسفانه ازدواج بسیار پایین است تعداد بسیار زیادی دختر داریم که سن ازدواج را پشت سر گذاشته اند عدد میلیونی است و به ۳۰ سال رسیده‌اند و هنوز با خانواده زندگی می کنند. وقتی دختری می‌خواهد ازدواج کند خانواده‌ای وجود دارد که از نظر اقتصادی، آموزش آداب اجتماعی و از دیگر ابعاد به عنوان حامی دختر خودش را نشان می دهد. اما در مراکز، این چگونه اتفاق می افتد؟ البته مدیران مرکز و مددکاران اجتماعی مداخله می‌کنند و قواعد و اصول را یادآوری می کنند ولی یادمان باشد هیچ روان شناس و کارکرد دیگر اداری نقش مادر را نمی تواند اجرا کند.

عشقی تصریح می‌کند: سؤال دیگری که پیش می آید این است که چه کسانی با این بچه ها ازدواج می کنند؟ مسلماً خیلی از آقایان به دلایل مختلف ممکن است تمایلی به ازدواج با یک دختر خانمی که در خانه کودکان زندگی کرده اند نداشته باشند اگر چه این دختران سالم و با محبت و زیبا هستند و اگرچه آداب را می دانند و تحت حمایت هستند.

وی ادامه می‌دهد: سرانجام آنکه پس از ازدواج هم اغلب دختران در برهه‌های مختلف از مشاوره و حمایت مادر و خانواده خود برخوردارند. با همه این‌ها تعداد طلاق هایمان فوق العاده زیاد است. آمار رسمی بالای ۲۵ درصد است و بسیاری از جدایی ها در دو سه سال اول رخ می‌دهد. پس اول باید واقعیت های موجود در جامعه را ببینیم بعد حق داریم از خانه کودکان و نوجوانان و کسی که در آنجا زندگی می کند چه میزان انتظار داشته باشیم که بتوانند زندگی خوب و پایداری داشته باشند.

به جرأت می‌توان اکثریت قریب به اتفاق کارکنان مراکز وابسته به بهزیستی، از مدیران و مددکاران گرفته تا نیروهای اداری و خدماتی را از زمره کسانی دانست که عمر خود را برای خدمت به بی‌پناه‌ترین مردمان این سرزمین گذرانده‌اند. کسانی که به جای شغل ساده و ثابت پشت میز با ارباب رجوع شیک و اتوکشیده، کار سخت و پرمسئولیت نگهداری از کسانی را برگزیده‌اند که حتی خانواده‌شان نیز از نگهداری آن‌ها شانه خالی کرده‌است. علیرغم این همه گاه رخدادهای کم‌شماری همچون سرگذشت ث. این کارنامه‌ درخشان را لکه‌دار می‌کند و از این روست که اهمیت کنترل،‌ بازرسی، دقت در فرایند انتخاب کارکنان و آموزش و مراقبت مستمر آنان دوچندان می‌شود.

برجام؛ تهدید بی‌سابقه مجلس ولایت/ناامیدی پاسدار رضایی



احمد امیری‌فراهانی عضو هیات رئیسه مجلس ولایت در مصاحبه‌ای تلویزیونی گفته یک ماه فرصت داده شده و اگر تا سوم اسفند آمریکا تحریم‌های بانکی و نفتی را حذف نکند، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از ایران اخراج خواهند شد و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی هم متوقف می‌شود.

این در حالیست که به گفته پاسدار محسن رضایی، رئیس جمهور منتخب آمریکا جو بایدن به خاطر ۷۳ میلیون رای ترامپ جرات لغو تحریم‌ها را ندارد.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفتگو با صداوسیما گفت: جو بایدن به دلیل “نیروی عظیم”» ۷۳ میلیون رای به ترامپ، جرات نمی‌کند تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی را لغو کند.

به گفته محسن رضايی ، یک نیروی عظیم ۷۳ میلیون رای‌دهنده آمریکايی پشت سر ترامپ است و اگر بایدن حتی اگر اعتقادی به رفع تحریم‌ها داشته باشد “جرات ندارد” اقدامی اساسی در این باره انجام دهد

وی با بیان اینکه باید یک دولت سپاهی تشکیل شود که دولت جناحی و شخصی و منافع شخصی و فساد نباشد، افزود: جمهوری اسلامی باید در مقابل آمریکا توافقات “کاغذی” را کنار بگذارد و از این پس تا وقتی از طرف مقابل، اقدام و عمل نبینیم نباید به هیچ وعده‌ای اعتماد کنیم

پوکر آمریکایی یا رولت روسی؟

گزارش رادیو بین المللی فرانسه: مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، رافائل ماریانو گروسی، تأئید کرد که جمهوری اسلامی ایران با نقض مجدد برجام شش آبشار سانتریفیوژ را برای غنی سازی اورانیوم با غلظت بیست درصد به کار انداخته است. در واکنش ایالات متحد آمریکا جمهوری اسلامی ایران را به “اخاذی اتمی” متهم کرد که البته به گمان واشنگتن از قبل محکوم به شکست است.

با این حال، روزنامۀ فرانسوی، “لوموند”، هدف تهران را از این اقدام اعمال فشار بر رئیس جمهوری منتخب آمریکا، جو بایدن، و دولت آیندۀ او دانسته که قاعدتاً باید از بیستم ژانویه قدرت را در این کشور در دست بگیرد. “لوموند” در عین حال تصریح کرده است که جمهوری اسلامی ایران با تصمیم اخیر خود قدری هم “با آتش بازی می‌کند.” از نظر “لوموند” تصمیم تهران برای غنی سازی اورانیوم با غلظت بیست درصد گویای مناسبات و کشمکش قدرت در ایران و تلاش رهبران تهران برای بهبود وضعیت خود پیش از آغاز مذاکرات با رئیس جمهوری آیندۀ آمریکا، جو بایدن، است. اما، به گمان، گزارشگران “لوموند” حکومت اسلامی ایران با این تصمیم، خود را در معرض انزوای بیشتر، ناخشنود کردن دو پشتیبان اصلی‌ خود، یعنی روسیه و چین قرار داده، مضاف بر اینکه بیش از اندازه نسبت به نتایج بازی خود دچار مبالغه شده است.

لوموند از قول علی واعظ، مدیر برنامۀ ایران در “گروه بحران بین‌المللی”، افزوده است که از نظر علی خامنه ای مذاکرات با دولت آیندۀ آمریکا را باید از موضع قدرت آغاز کرد.

محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، امروز سه شنبه پنجم دسامبر ضمن دفاع از تصمیم حسن روحانی مبنی بر آغاز غنی سازی اورانیوم با غلظت بیست درصد در صفحۀ توئیتر خود نوشت که این تصمیم “جایگاه ایران قوی و مقتدر را در مواجهه با پیمان‌شکنان احیاء خواهد کرد. […] مهلت بدعهدی و وقت‌کُشی سر آمده است. شکستن تحریم‌های ظالمانه با «تولید قدرت» و بی اثر کردن تحریم‌ها دستور کار کشور است.”

“لوموند” سپس افزوده است : اگر چه روسیه تصمیم تهران را نوعی قدرت نمایی خوانده، اما، آن را در عین حال برگشت‌پذیر دانسته در صورتی که البته اوضاع به “حالت عادی” بازگردد. با این حال، به نوشتۀ لوموند، تصمیم تهران باعث شد که نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، بار دیگر تأکید کند که هدف تهران دست یابی به سلاح اتمی است و این که اسرائیل هرگز اجازۀ نخواهد داد که تهران به سلاح اتمی دست یابد.

فیگارو روزنامۀ عصر پاریس، تصمیم تهران مبنی بر آغاز غنی سازی اورانیوم با غلظت بیست درصد را مهم‌ترین نقض برجام توسط تهران دانسته و به نقل از منابع نزدیک به سازمان انرژی اتمی ایران نوشته است که این تصمیم در اصل “تاکتیکی” است زیرا بعداً به جو بایدن اجازه خواهد داد بگوید که ایران را به چشم پوشی از تصمیم خود وادار کرده است. فیگارو به نقل از همین منابع افزوده است که تماس های مخفیانه از هم اکنون میان تهران و گروه بایدن برقرار شده است. به نوشتۀ فیگارو هدف دیگر تهران به ویژه حسن روحانی از غنی سازی اورانیوم با غلظت بیست درصد این است که به دولت جدید آمریکا بفهماند که باید بررسی پروندۀ اتمی ایران را در اولویت قرار بدهد.

مقاله نویس فیگارو به نقل از سفیر پیشین فرانسه در ایران، فرانسوا نیکولو، افزوده است : “بسیار بعید است که غنی سازی اورانیوم با غلظت بیست درصد گویای تشدید موضع جناح تُندروی حکومت اسلامی مخالف غرب باشد. زیرا، حتی جناح تُندرو حکومت ایران نیز با مشاهدۀ وضعیت کشور آمادۀ مذاکره با آمریکا است اما نمی‌خواهد مذاکره با آمریکا را به حسن روحانی اهداء کند که تنها شش ماه به پایان ریاستش باقی مانده است.”

با این حال، برخی کارشناسان آمریکایی معتقدند که تصمیم تهران می‌تواند جو بایدن را در وضعیتی دشوار در مذاکرات آتی قرار بدهد و رئیس جمهوری کنونی این کشور، دونالد ترامپ، را که سخت از شکست انتخاباتی خود خشمگین است به اقدامی نامتعادل و افراطی در آخرین روزهای ریاست خود وادارد.

فیلم زیر: سردبیر “وال‌استریت ژورنال” درباره مشکلات پیش‌روی بایدن برای بازگشت به برجام در مصاحبه‌ای گفت: فقط در ظاهر به نظر می‌رسد که بازگشت به برجام ساده باشد، اما در حقیقت اصلا اینطور نیست!

شاعری بلندآوازه و سمساری واکسن جمهوری اسلامی!



روزنامه شرق نوشت: ماجرای واکسن کرونا برای مردم ایران حالا پیچیده‌تر شده (پس از سخنان خامنه ای) و به چندین گزینه خلاصه می‌شود؛ واردات از چین و روسیه، همکاری با کوبا برای ساخت واکسن یا واکسن شرکت‌های داخلی.به نظر می‌آید گزینه آخر یعنی ساخت واکسن داخلی اصلی‌ترین و جدی‌ترین گزینه وزارت بهداشت و مسئولان سیاست‌گذار در حوزه سلامت جامعه است، هرچند هنوز هیچ واکسن ایرانی‌ای به موفقیت کامل برای واکسینه‌کردن جامعه دست پیدا نکرده و تمام گزینه‌ها در مراحل تست و آزمایش هستند که ممکن است نتیجه این آزمایش‌ها موفقیت‌آمیز باشد یا نباشد.

در کنار گزینه ساخت داخل، گزینه همکاری با دیگر کشورها مانند کوبا هم مطرح شده که البته چندان اخبار تازه‌ای درباره آن موجود نیست و تاکنون اقدامی عملی انجام نشده یا دست‌کم رسانه‌ای نشده ‌است. در مرحله بعد هم پیش‌بینی می‌شود که نگاه تصمیم‌گیران به تولیدات چین و روسیه باشد که در ماه‌های گذشته از تولید موفقیت‌آمیز واکسن ویروس کرونا خبر دادند، اما هنوز تأییدیه سازمان جهانی بهداشت را دریافت نکردند. دست‌کم تا امروز قطعی‌ترین خبر دراین‌باره تصیم جدی و قطعی برای واردنکردن واکسن از آمریکا و انگلیس است که دیروز در سخنان رهبر انقلاب بر آن تأکید شد.

سمساری واکسن در راسته داروفروشان!

«ناصرخسرو» بیش از آن که شاعری بلندآوازه را به یادمان آورد، این روزها پدیده‌ای شده برای فریب مردم و اخاذی از جان و سلامت‌؛ به اصطلاح داروفروشانی که این بار نان در روغن کرونا زده‌ و نوش‌دارویی تقلبی را دلالی می‌کنند؛ آنهم به یورو و دلار…

به گزارش ایسنا، گویا این روزها شیوع کرونا گرچه بسیاری از بازارها را به رکود نشانده، اما بازار داد و ستد دلالانی را داغ کرده که به بهای جان مردم و بی هیچ مسئولیتی بر طبل داشتن داروهای کمیاب و نایاب کرونا و حتی داروهایی که هنوز مجوزهای بین المللی و داخلی را اخذ کرده‌اند، می‌کوبند.

دور از ذهن هم نبود که با زمزمه تولید واکسن کرونا در دنیا و آغاز واکسیناسیون کووید-۱۹ در برخی کشورهای اروپایی و آسیایی، این افراد هم در مسیر کسب سود بیشتر آستین بالا زده و در فریب هرچه بیشتر مردم با نام و ظاهر فریبنده «واکسن کرونا» بکوشند.

به طوری که گفته می‌شود در بازار ناصرخسرو واکسنی با عنوان واکسن کرونا با قیمت ۱۰۰۰ یورویی به فروش می‌رسد. در حالی که نه مشخص است که این واکسنِ مثلا کرونا با چه شرایط نگهداری و از چه طریقی وارد کشور شده و نه معلوم است که آنچه درون این شیشه به اصطلاح حیات‌بخش وجود دارد، واقعا چیست؟.

ین همان اتفاقی است که چند ماه قبل برای داروی رمدسیویر نیز رخ داد. دارویی که گفته می‌شد اثرات چشمگیری بر بهبود بیماران مبتلا به کرونای بدحال دارد و با همت دلالان ناصرخسرو، با قیمت‌های چند ده میلیونی در بازار سیاه به مردمانی که نگران جان عزیزان‌شان بودند و حاضر بودند برای نجات جان بیمارشان چوب حراج به زندگی‌شان بزنند، داده می‌شد.

عدم واردات واکسن جنایت و مسئول آن خامنه‌ای است



در واکنش به اظهارات خامنه ای برای ممنوع کردن خرید واکسن بریتانیایی و آمریکایی، مازیار اشرفیان بناب متخصص ژنتیک پزشکی و معاون دانشکده پزشکی دانشگاه ساندرلند در بریتانیا به بی بی سی گفت: استفاده نکردن از این واکسن‌ها باعث صدمه بسیاری به شهروندان و مرگ آنها خواهد شد و مسئولیت آن با کسی است که چنین حرفی زده است.

از سوی دیگر توئیتر ادعای خامنه‌ای را درباره واکسن‌ از حساب‌های کاربری وی در زبان‌های انگلیسی، عربی، اسپانیایی، روسی و فرانسوی حذف کرد.

خامنه‌ای توئیت کرده بود که اگر آمریکا توانسته بود واکسن تولید کند، این افتضاح کرونایی برایش پیش نمی‌آمد. به فرانسه هم به علت سابقه خون‌های آلوده خوشبین نیستیم.

گفتنی است خامنه‌ای دیروز با قساوت و بیرحمی از پس پرده سیاست محروم کردن مردم ایران از واکسن در مقابل ویروس کرونا بیرون آمد. سیاستی که به‌وضوح یک کشتار عمدی و جنایت علیه بشریت در استراتژی امنیتی او است.

خامنه‌ای گفت که از اول با وارد کردن واکسن مخالف بوده است. وی هیچ تردیدی باقی نگذاشت که اولین مسئول کشتار هزاران تن از هموطنان محروم و ستمدیده در قربانگاه کروناست.

واکسن فایزر برای خامنه ای و پاسدارانش، واکسن بی‌اعتبار برای مردم

در پی اعلام ممنوعیت ورود واکسن آمریکايی به ایران توسط خامنه‌ای جنایتکار، رژیم ورود ۱۵۰هزار دوز واکسن فایزر به ایران را لغو و منتفی کرد.

سخنان خامنه ای درباره ممنوعیت استفاده از واکسن تولیدشده در آمریکا و بریتانیا موجی از خشم را در میان ایرانیانی ایجاد کرد که منتظر ورود واکسن به کشورشان بودند.

صحبت‌های خامنه ای درباره ممنوعیت خرید “واکسن آمریکایی و انگلیسی” در تضاد با اظهارات وزارت بهداشت جمهوری اسلامی است که قبلا اعلام کرده بود واکسنی خریداری می‌شود که مورد تایید سازمان بهداشت جهانی باشد و در کشور تولیدکننده استفاده از آن آغاز شده باشد.

شمار زیادی از فعالان سیاسی و مدنی و مردم داخل ایران در مخالفت با حرف‌های خامنه‌ای توییت کرده‌اند و از او خواسته‌اند که به جای آنها تصمیم نگیرد.

دکتر محمدکاظم عطاری، پزشک و محقق دانشگاه جرج واشنگتن به بی‌بی‌‌سی می‌گوید این تصمیم رهبر جمهوری اسلامی “موجی از ناباوری و شوک در جامعه پزشکی ایران به وجود آورده و حتی کسانی که با حکومت ایران همراهی فکری دارند، باور نمی‌کنند که رهبر یک کشور بخواهد سلامت مردم را با مسائل سیاسی تاخت بزند.”

برخی کاربران در شبکه های اجتماعی نوشتند: با سخنان خامنه ای ثابت شد که دیکتاتور ایران کرونا را برای حفظ رژیم در برابر خطر قیام و سرنگونی، نعمت و فرصت می‌داند

رهبر جمهوری اسلامی امروز رودرروی خواست مردم برای خرید واکسن معتبر کرونا گفت: ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع است. این را من به مسئولان هم گفته‌ام! اگر کارخانهٔ فایزر می‌تواند واکسن درست کند، چرا می‌خواهند به ما بدهند؟ خودشان این همه کشته دارند می‌دهند. اینها می‌خواهند واکسن را روی ملت های دیگر آزمایش کنند.

وی گفت: برخی افراد در اطراف و اکناف در مورد داروی کرونا کارهایی کردند که مسئولان اینها را مورد توجه قرار دهند! رد نکنند. در مورد کرونا واکسن داخلی از افتخارات ما است. تلاش نکنند این را انکار کنند. برخی هر کاری که نظام می‌کند و افتخار است، سعی می‌کنند انکار کنند.

خامنه‌ای در سوزش از آگاهی‌بخشی ها در رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی گفت: امروز با گسترش وسایل ارتباط جمعی این امکان در دست خائنین هست که محتوای حوادث را عوض کنند و افکار عمومی را منحرف کنند. این خطری است که وجود دارد.

این در حالیست که بسیاری از کشورهای جهان واکسیناسیون را شروع کرده و یا سفارش واکسن داده‌اند، اما جمهوری اسلامی با وعدهٔ نسیه و خطرناک تولید داخلی از خرید واکسن طفره می‌رود. مردم می بینند که واکسن برای قشر پولدار وابسته به حاکمیت وجود دارد، به همین دلیل روز به‌روز بر خشم و نفرتشان به تمامیت نظام و مافیای آخوندی افزوده می‌شود.

رهبر جمهوری اسلامی در ادامه سخنان خود با طعنه به روحانی در مورد مذاکره با آمریکا گفت: اقتصاد آمریکا فلج است. دهها میلیون گرسنه و بیکار. اما عجیب این است که عده‌ ای هنوز قبله ‌شان آمریکاست! آمریکایی که وضعیتش اینطوری است! عده‌ ای خیال می‌کنند اگر با آمریکا تعامل کردیم و رفیق شدیم کشور بهشت برین خواهد شد!

خامنه‌ای درباره زیر ضرب بودن برجام در فضای مجازی گفت: یک مسأله دیگر که امروز میان مردم و در فضای مجازی زیاد بحث می‌شود، برجام است که نظام برخی تعهدات را کنار گذاشت و غنی‌سازی ۲۰درصد را کنار گذاشت.

خامنه‌ای درباره برجام هم گفت: یک مسأله دیگر که امروز میان مردم و در فضای مجازی زیاد بحث می‌شود، برجام است که نظام برخی تعهدات را کنار گذاشت و غنی‌سازی ۲۰درصد را کنار گذاشت. ما هیچ عجله‌ای نداریم آمریکا به برجام برگردد. اصلاً این مسأله ما نیست. آنچه که مطالبهٔ منطقی ماست لغو تحریم‌هاست. اگر تحریم‌ها برداشته شد، برگشت آمریکا به برجام معنی می‌دهد. بدون لغو تحریم‌ها بازگشت آمریکا به برجام حتی می‌تواند به ضرر ما تمام شود.

خامنه ای در باره برنامه های موشکی جمهوری اسلامی هم گفت: وقتی موشک نظام می‌تواند پرندهٔ آمریکایی را ساقط کند، یا آنوقت که موشک های ما می‌توانند عین الاسد را در هم بکوبند، دشمن مجبور می‌شود در مورد تصمیم‌های نظامی خودش این موارد را حساب کند.

خامنه ای در مورد حمایت از گروههای نیابتی در منطقه هم گفت: در مورد حضور ما در منطقه نظام جمهوری اسلامی باید طوری برخورد کند که دوستانمان در منطقه تقویت شوند. این وظیفهٔ ماست. ما نباید کاری کنیم که دوستان نظام در منطقه تضعیف شوند.