Previous Next

نسرین؛ فرزندان ما نباید میراث دار سکوت ما باشند


“نسرین” مستندی جهانی دربارۀ مبارزات یک زن در دفاع از حقوق مردم ایران

“نسرین” نام مستندی است ساختۀ “جف کافمن” که به زندگی و تلاش های روزمرۀ وکیل زندانی ایرانی، نسرین ستوده اختصاص یافته و برای اولین بار در بخش فیلم های مستند جشنوارۀ سینمایی “گلوب” در آمریکا به نمایش درآمده است.

به گزارش رادیو فرانسه، این فیلم در ایران تهیه شده و به دلایل امنیتی نام تهیه کنندگان آن اعلام نشده است. کارگردان فیلم امیدوار است که این فیلم توجۀ جامعۀ جهانی را نسبت به سرنوشت نسرین ستوده، حقوقدان و مدافع حقوق بشر که هم اکنون در زندان اوین به سر می برد، جلب کند. “جف کافمن” گفته است : “رژیم ایران برای خاموش کردن خانواده ها از جمله خانوادۀ نسرین ستوده از سیاست فشار استفاده می کند، اما، از نظر نسرین ستوده و همسر وی، رضا خندان، سکوت دشمن پیشرفت است.”

“جف کافمن” تصریح کرده است که در سال های گذشته شرایط تهیه فیلم در ایران کاملاً تغییر کرده است و فیلم “نسرین” به یاری افرادی معدود و با رعایت همۀ احتیاط های لازم خلق شده است و آنان که در تهیه این فیلم شرکت کرده اند خطرات را بسیاری را پذیرفته اند.

فیلم “نسرین” روایت تلاش های خستگی ناپذیر و روزمرۀ وکیلی است که در دفاع از کودکان، این اولین قربانیان بهره کشی و سوءاستفاده های جنسی در ایران، پدران به قتل رسیده، “اقلیت های دینی” و زنانی که حجاب اجباری حکومت اسلامی ایران را برنمی تابند دمی از پای نمی نشیند.

“نسرین” سرسختی یک زن حقوقدان در دفاع از حقوق موکلانش در مقابل دستگاه قضائی ایران، تصمیم های ناباورانۀ قضات جمهوری اسلامی و ناامیدی خانواده هایی را به تصویر می کشد که بستگان شان تحت شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی ایران جان باخته اند.

در بحبوحۀ اعتراض های سراسری زمستان سال ٩٦ نسرین ستوده پیش از آنکه به خاطر دفاع از زنان معترض به حجاب اجباری در ایران از نو راهی زندان اوین شود، می گفت : “هر چند اعتراض ها و جنبش جاری به نتایج مورد انتظار نرسیده، اما، تجربه و دستاوردی برای نبردهای آینده به شمار می روند و به همین خاطر باید بگویم که حق دارم احساس خوشبختی کنم.”

نسرین ستوده که در این مستند غالباً حین رانندگی به پرسش ها پاسخ می دهد، از جمله می گوید : “باید عقایدمان را بگوئیم و مطالبات خود را مطرح کنیم. باید در کارمان پایداری و استمرار نشان داده و محکم بایستیم. فرزندان ما نباید میراث دار سکوت ما باشند. همۀ گروه ها و افراد باید از بند ترس و تهدید نجات یابند… جوانان کشور ما می خواهند نوع پوشش خود را انتخاب کنند، موسیقی دلخواه خود را گوش کنند و دوستان مورد علاقۀ خود را برگزینند و خلاصه اینکه سرنوشت خود را در دست بگیرند. اما، امروز همین جوانان هستند که سرکوب می شوند.”

حمله خامنه ای به ترامپ در اوج ناتوانی و استیصال


خامنه ای امروز طی سخنانی در باره تحریم های جدید آمریکا با حمله به ترامپ گفت: افتخار به چنین جنایتی فقط از آدمهای رذلی مثل شما برمی آید. ما به ایستادگی و مقاومت ادامه خواهیم داد تا فشار حداکثری شما را به روسیاهی حداکثری و مایه پشیمانی شما تبدیل کنیم.

خامنه ای گفت: البته وضع امروز آمریکا با هزاران میلیارد دلار کسری بودجه و دهها میلیون گرسنه و انسان زیر خط فقر بسیار بد است و ملت ایران به توفیق الهی با قدرت ایمان و عزم ملی و به کوری چشم مسئولین رذل، خائن و جنایتکار آمریکا بر مشکلات فائق خواهد آمد و از تحریم نیز به‌عنوان وسیله‌ای برای مقاوم‌سازی واقعی اقتصاد کشور استفاده خواهد کرد.

هرج و مرج در بازارهای ایران

اظهارات امروز خامنه ای در حالیست که روز گذشته شگفتی‌ها در بازار‌های ایران به اوج خود رسید، مردم شاهد پرواز عجیب قیمت‌ها بودند از بازار سکه و دلار گرفته تا بازار خودرو و موبایل. سکه در یک روز بیش از یک میلیون تومان گران شد، دلار از ۳۱ هزار تومان عبور کرد و پراید هم تا بیش از ۱۴۲ میلیون تومان هم قیمت گذاری شد.

به گزارش سایت داخلی فرارو، افزایش شدید قیمت‌ها در بازار‌ها شاید بیش از هر چیز تحت تاثیر بازار ارز است. قیمت دلار در بازار آزاد تا ۳۲ هزار تومان هم رفت. رشد شدید قیمت دلار، فضایی بی‌نظم و هیجانی را در بازار ایجاد کرده بود و التهاب قیمت‌ها موجب شد که کمتر کسی تمایل به فروش داشته باشد.

کارشناسان معتقدند تحریم ۱۸ بانک جدید جمهوری اسلامی توسط آمریکا در ایجاد این وضعیت موثر است.

حکم شلاق معلم با شکایت وزارت آموزش و پرورش


یک معلم در تهران به دلیل کشیدن کاریکاتور طنزآمیز با شکایت وزیر آموزش و پرورش به ۴۵ ضربه شلاق محکوم شد. معلمان سراسر کشور در ابراز همدردی با معلم محکوم، در شبکه های اجتماعی آمادگی خود را برای تحمل ضربات شلاق وی اعلام می کنند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، در این حکم که توسط شعبه ۱۰۵۹ دادگاه کیفری دو مجتمع قضایی کارکنان دولت تهران صادر شده، آمده است: “در خصوص اتهام آقای رضا نهضت شغل فرهنگی فاقد سابقه کیفری متاهل، دایر بر توهین به مقامات به سبب انجام وظیفه موضوع شکایت آقایان ۱- محسن حاجی میرزایی (وزیر اموزش و پرورش ) و ۲- ترکمن الله یار (معاون وزیر آموزش و پرورش) با نمایندگی حقوق آقایان سیدجعفر سادات رسولی و امید رضاوند تحت عنوان ((حرف حساب)) اقدام به بیان مطلب و یا ترسیم کاریکاتور توهین آمیز نسبت به شکات نموده که تصاویری از آن در پرونده مضبوط است. از جمله آن در یک کاریکاتور پوشاندن پارچه شبیه به چادر بر سر آقای ترکمن الله یار و با بیان عبارتی تحت عنوان آقای وزیر! جان نیروهای ستادی و جان خودتان در خطر است تورا به خدا بفهم! و یا مواردی مشابه از این نوع ( که جهت اشاعه آن از تکرار در دادنامه اجتناب می گردد) از سوی متهم بیان گردیده است.”

بر اساس این گزارش، متهم ضمن رد اتهام انتسابی اظهار داشت موسس کانال تلگرامی خودش است و در کانال یک گروه تلگرامی تحت عنوان (حرف حساب) ایجاد کرده که در آن موضوعاتی در رابطه با آموزش و پرورش و در بخشی مطالب در قالب طنز بیان شده است.

به دنبال گشایش پرونده و صدور حکم شلاق برای این معلم، تعدادی از معمان سراسر کشور در حمایت از این معلم منتقد در شبکه های اجتماعی اعلام کردند که حاضر به تحمل ضربات شلاق صادره علیه او هستند.

یک مجری رادیو را شلاق زدند در خانه بستری است

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکم ۷۴ ضربه شلاق سجاد صادقی، مجری و کارشناس رادیو اجرا شد.

آقای صادقی پیشتر به دلیل منتشر کردن اطلاعاتی پیرامون دریافت رشوه در یکی از معاملات نفتی توسط وزارت اطلاعات بازداشت و نهایتا در تاریخ ۲۴ اسفندماه ۹۸ با شکایت حسین آفریده، عضو کمیسیون انرژی مجلس در دوره‌های ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی توسط دادگاه کیفری دو مجتمع قضائی شهید قدوسی تهران از بابت اتهامات”توهین، تهدید و افترا” به سه فقره ۷۴ ضربه شلاق تعزیری محکوم شد.

یک منبع مطلع در خصوص این پرونده به هرانا گفت: “دکتر سجاد صادقی به دلیل انتشار مطالبی درباره دریافت رشوه توسط رئیس سابق کمیسیون انرژی مجلس، حسین آفریده برای دلالی در قرارداد کرسنت یک خانه در زعفرانیه و یک آپارتمان در دوبی توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده و سه ماه در بازداشت بود. نهایتا هم دادگاه او را به شلاق محکوم کرد. قرار بود دادگاه تجدیدنظر در تیرماه ۱۴۰۰ برگزار شود اما به صورت غیابی و بدون اطلاع آقای صادقی خردادماه امسال برگزار شده و مجددا دکتر صادقی را محکوم کرد. در این مدت ممنوع‌الکار شد، از هرگونه نوشتن و صحبت درباره مسائل سیاسی باز داشته شد و حالا حکم شلاقش اجرا شده و در خانه بستری است”.

مشهد؛ اعدام زنی که بخاطر فقر فرزندانش را کُشت

خبرگزاری هرانا – سحرگاه روز یکشنبه ۲۰ مهر، یک زندانی زن متهم به قتل در زندان مشهد اعدام شد. وی که متهم است به دلیل مشکلات معیشتی فرزندان خود را به قتل رسانده، پیشتر توسط دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به اعدام محکوم شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، صبح روز یکشنبه ۲۰ مهر ۹۹، یک زندانی زن در زندان مشهد اعدام شد.

بر اساس این گزارش، نیمه شب ۲۴ بهمن ۹۵ ، یک زن ۳۳ ساله به نام «راضیه» بعد از جدایی از همسرش در تنگنای مشکلات اقتصادی و اجتماعی قرار داشت. او متهم است به دلیل اینکه نمی توانست هزینه های دو فرزند خردسالش را به تنهایی بپردازد، تصمیم به خودکشی و قتل دو فرزند دختر و پسرش گرفت.

در این گزارش آمده است، زن جوان ابتدا راه تنفس دختر ۸ و پسر ۴ ساله اش را مسدود کرد و دقایقی بعد دو کودک جان باختند. سپس اقدام به خودکشی ناموفق کرد.

متهم زن در بازجویی ها گفت: «بیشتر از یک سال از عمر دخترم «طاهره» گذشته بود که از همسرم طلاق گرفتم. او به مواد مخدر اعتیاد داشت و روزگارم را تلخ کرده بود. نمی توانستم این وضعیت را تحمل کنم. به همین دلیل حضانت دخترم را پذیرفتم تا روزگار خوبی را تجربه کنم اما این ماجرا سرنوشت مرا در مسیر دیگری قرار داد چرا که بعد از طلاق مشکلاتم بسیار شد. یک سال از طلاقم گذشته بود که به خواستگاری مرد ۶۲ ساله ای پاسخ مثبت دادم تا شاید سر پناهی داشته باشم. اما در حالی که پسرم «علیرضا» یک سال بعد از ازدواجم به دنیا آمد باز هم روزگار روی خوش به من نشان نداد زیرا همسرم حاضر نبود از دخترم سرپرستی کند و این موضوع سرآغاز اختلافات خانوادگی بین ما شد.»

این متهم افزود: «از طرف دیگر هم فرزندان همسرم موافق ازدواج مجدد او نبودند و به این اختلافات دامن می زدند تا این که مهریه ام را کف دستم گذاشت و مرا طلاق داد. من هم با آن پول خانه ای اجاره کردم ولی درآمدی برای امرار معاش نداشتم .می خواستم با چرخ خیاطی کهنه ام کار کنم اما باز هم کسی حاضر نبود سرمایه ای در اختیارم بگذارد تا این که تصمیم به قتل فرزندانم گرفتم.»

با تکمیل تحقیقات در دادسرای مشهد، این پرونده در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به ریاست قاضی بنده ای و مستشاری قاضی شجاع پور فدکی مورد رسیدگی قرار گرفت و در نهایت قضات پس از برگزاری چندین جلسه محاکمه، رای به اعدام زن ۳۳ ساله دادند.

پس از فراهم شدن مقدمات اجرای حکم در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، این زن جوان که دیگر ۳۷ ساله بود سپیده دم روز یکشنبه با حضور قضات اجرای احکام در زندان مرکزی مشهد اعدام شد.

خبری که بوشهر را تکان داد؛ غمنامه معلم محمد+فیلم


فیلم زیر: مادر دانش آموزی که خودکشی کرد: محمد به خاطر نداشتن گوشی خودکشی کرد؛ آموزش و پرورش دروغ می گوید

روابط عمومی آموزش‌وپرورش شهرستان دیر در استان بوشهر خبر خودکشی دانش‌آموز یازده ساله بوشهری به دلیل نداشتن گوشی موبایل را تکذیب کرد. این در حالی است که مادر این دانش‌آموز در گفتگو با رکنا خودکشی پسرش به دلیل نداشتن گوشی موبایل را تایید کرد.

بنا به گزارشها، اداره آموزش و پرورش بوشهر اقدام به انتشار اسنادی کرده که نشان می داد محمد در فضای مجازی با معلمش در ارتباط بوده است. و این را گواه آن دانست که پسرک گوشی هوشمند در اختیار داشته است.

اما پسردایی محمد در مورد اسنادی که از ارتباط محمد و معلمش در فضای مجازی منتشر شده است به رکنا اینطور توضیح داد: این پیام‌ها با گوشی پسرعموی من به معلم محمد فرستاده شده بود. عادل پسرعموی من یعنی یکی دیگر از پسردایی‌های محمد است که محمد چند بار وقتی کنار عادل بود با گوشی او به معلمش پیام می‌داد.

حتی متن پیام‌های منتشر شده از سوی آموزش و پرورش بوشهر هم مبین این است که دانش آموز مرحوم از عقب افتادن درس هایش گلایه‌مند است.

مادر محمد در گفتگوی خود با رکنا گفت که آن‌ها خجالت می‌کشیدند از دوستان محمد برای قرض گرفتن گوشی همراه کمک بخواهند. اما گاهی پسرک از روی استیصال از اقوام خود گوشی قرض می‌کرد تا بتواند راهی برای ارتباط با معلم خود پیدا کند.

مادر محمد که الان دو روز است در غم از دست دادن فرزند ارشدش در سوگ است، هنوز هم مرگ دلخراش محمد را باور ندارد. او در حالی که چشمش را به کتاب و دفتر‌های محمد دوخته که در نبود او حالا باید در خلوت خانه خاک بخورند؛ می‌گوید: «فرزندم دلش می‌خواست گوشی هوشمند داشته باشد تا بتواند برای معلمش عکس و وویس‌هایی را که می‌خواست بفرستد.

غمنامه معلم محمد
در فضای مجازی،متنی منتشر شده که منتسب به غم نامه معلم محمد شده است.در این متن آمده است:«خسته بودم . خسته بودم،به خودم گفتم دیگه از تدریس غیر حضوری بدترم داریم؟
روزگار ازین سخت ترم هست؟
داشتم عکسای فعالیتای بچه ها رو توی گروه (شاد)، از بین پیام ها و وویس ها جدا میکردم که باهاشون کلیپ بسازم.
همینطور که گروه رو زیر و رو می کردم،جا به جا پیام سید محمد بود که اجازه گوشی من خرابه،اجازه گوشی من عکس نمیگیره،فیلم ارسال نمیکنه…
دیروز آقای مدیر بهم زنگ زد و گفت سید محمد از دنیا رفته.
و من الان نشستم پای گروه بدون تدریس،بدون تکلیف…
از این به بعد کی وسط تدریس ریاضی بپره و بگه من گوشیم خرابه
کی بعد از وویسای روخوانی فارسی بچه ها بگه من نمیتونم وویس بذارم
کی بعد از کنفرانسای مطالعات بچه ها بگه خانم معلم عزیزم من چطوری فیلم ارسال کنم
الان کی و چطوری منو آروم کنه
الان میفهمم که روزگار ازین سخت ترم هست
سخت تر از نداشتن گوشی،نداشتن صاحب گوشیه.»

فکر می‌ کنند که با ارعاب می ‌شود مردم را کنترل کرد

۱۵ مهر، تصاویر و فیلم‌هایی از گرداندن افرادی تحت عنوان اراذل و اوباش به دست نیرو‌های ویژه انتظامی خبرساز شد. افرادی که سوار ماشین‌های انتظامی بودند و با دستبند و پابند از میان سیل جمعیتی که برای تماشا ایستاده بودند عبور داده می‌شدند. مشابه این اتفاق حدود ۱۰ سال پیش هم در تهران افتاده بود. به گفته نیروی انتظامی، این افراد اراذل و اوباش شناسنامه‌دار محلات هستند و هدف از این کار درس عبرت برای دیگر کسانی است که نظم جامعه را بر هم می‌زنند.

شرق در ادامه نوشت: انتشار این تصاویر در فضای مجازی با انتقاد‌ها و واکنش‌های زیادی همراه شد. یکی از پرسش‌ها و انتقاد‌ها این بود که در شرایطی که گفته می‌شود باید جلوی هر تجمعی را برای برچیدن بساط کرونا گرفت، آیا چنین کاری حتی با فرض اثرگذاری لازم بود؟ از طرف دیگر آیا در قانون مجازات اسلامی چنین مجازاتی برای متهمان در نظر گرفته شده و آیا این‌گونه مجازات‌ها می‌تواند در جلوگیری از اوباش‌گری مؤثر باشد؟ همه این سؤال‌ها باعث شد سراغ عمادالدین باقی، حقوق‌دان و فعال حقوق بشر برویم.

گفته می‌شود اعدام در ملأ عام و اوباش‌گردانی برای ارعاب مردم انجام می‌شود. نظر شما چیست؟

‌خود کسانی که این کار را انجام می‌دهند، اسمش را پیشگیری می‌گذارند که نشان می‌دهد گرچه قانون اساسی یکی از مهم‌ترین وظایف قوه قضائیه را پیشگیری دانسته، اما این‌ها گویا نمی‌دادنند که منظور از پیشگیری این است که زمینه‌های ارتکاب جرم از بین برود، شرایطی که موجب می‌شود افراد دست به اقدامات بزهکارانه و ایجاد ناامنی در جامعه بزنند از بین برود و از نظر اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی باید کار‌های اساسی صورت بگیرد؛ برای مثال همین الان در بسیاری از کشور‌های دنیا شما می‌بینید که برای جلوگیری از جرم چنین اعمال انجام نمی‌شود، اما میزان و نوع جرائم، مشابه آنچه ما در جامعه‌مان می‌بینیم هم نیست.

کسانی که این کار‌ها را به‌عنوان پیشگیری انجام می‌دهند، فکر می‌کنند که با ارعاب می‌شود جرم را کنترل کرد، در‌حالی‌که ارعاب خودش موجب خشونت‌آمیز‌تر‌شدن جرم است. جالب این است که کسانی که این شیوه را به کار می‌گیرند، برای اینکه این ارعاب مؤثر باشد ناگزیرند دامنه آن را توسعه بدهند، گرچه ظاهرش این است که خلافکاران و به قول خودشان اراذل و اوباش این اعمال را انجام می‌دهند.

عمل به‌اصطلاح اوباش‌گردانی در ایران سابقه دارد، آیا این کار در ایران با توجه به مختصات فرهنگی کشور ما عمل مؤثری است؟

‌۱۳، ۱۴ سال پیش همین شیوه‌ها انجام شد و آفتابه به گردن افراد می‌انداختند، جلوی چشم اعضای خانواده آن‌ها را کتک می‌زدند و صحنه‌ها را هم با دوربین تلویزیون ضبط می‌کردند و از تلویزیون سراسری پخش می‌کردند و می‌گفتند که می‌خواهند امنیت اخلاقی ایجاد کنند و جرم را کنترل کنند، اما چه شد؟ بعد از سال‌ها نه‌تنها هیچ نتیجه‌ای نداده بلکه در بر همان پاشنه می‌چرخد. نرخ جرائم اجتماعی بیشتر شده و آن‌ها هم باز همان عمل را تکرار می‌کنند و همچنان به سخن جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، متخصصان جرم‌شناس و حقوق‌دانان گوش نمی‌کنند.

در قانون مجازات اسلامی ایران، چنین مجازاتی دیده شده است؟

‌در قانون مجازات اسلامی مطلقا چنین مجازاتی دیده نشده و اساسا توجه داشته باشید که قانون مجازات برای پس از اثبات وقوع جرم تعیین مجازات می‌کند حتی برای پس از وقوع اثبات جرم هم چنین مجازاتی در نظر گرفته نشده است، چون اگر چنین مجازاتی در نظر گرفته می‌شد برخلاف شرع و برخلاف قانون اساسی بود. از نظر شرعی حتی یک مجرم را حق ندارید مورد اهانت قرار بدهید. از نظر قانونی هم اصل ۳۹ قانون اساسی می‌گوید: «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است».

وقتی قانون صراحت دارد که بعد از اثبات جرم هم نمی‌شود به کسی اهانت و هتک حرمت و حیثیت کرد، آن وقت ببینید که گرداندن افرادی در شهر با برچسب اوباش و ارتکاب این رفتار‌ها علیه آن‌ها چقدر ضد قانونی است؛ یعنی افرادی که حتی اگر جرمشان ثابت می‌شد هم حق نداشتید چنین رفتاری با آن‌ها بکنید. در حالی که از نظر قانونی حتی اگر کسی را در صحنه جرم و حین ارتکاب جرم بازداشت کنند تا زمانی که حکم دادگاه قطعی نشود، مشمول اصل برائت است.

شما به عنوان یک نویسنده حقوق‌دان و فعال و پژوهشگر حقوق بشر، تحلیل‌تان از این عمل چیست؟

‌وقتی سؤال‌های شما را می‌بینم خیلی متأثر می‌شوم برای اینکه نشان می‌دهد ما چقدر درجا زده‌ایم و به دلیل اینکه در اردیبهشت و خرداد سال ۸۶ یعنی حدود ۱۳ سال قبل همین اتفاقات رخ داد و ما در مقالات و مصاحبه‌های متعدد همین بحث‌هایی را که امروز داریم، تکرار و استدلال می‌کردیم که خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف حقوق بشر است. وقتی شما بعد از ۱۳ سال مجبور می‌شوید دوباره همان حرف‌ها را تکرار کنید نشان‌دهنده این است که از نظر حقوقی در این سال‌ها چقدر دچار عقبگرد شده‌ایم.

آیا عمل انجام‌شده را می‌توان غیرقانونی دانست؟

همان‌طور که در اصل ۳۹ قانونی آمده مستوجب مجازات است و هم طبق قوانین ایران و هم موازین شرعی باید عاملان این کار مجازات شوند. مجرمانه‌بودن این امر آن‌قدر از نظر شرعی بدیهی است که یک فقیه بزرگ مثل امام خمینی مکرر نکته‌ای را گفته است که اگر کسی قاتل بود و جرم او اثبات شده بود و دارند مى‌برندش برای اجرای حکم، هیچ کس حق ندارد حتى یک کلمه درشت به او بگوید. اگر کسى یک سیلى به او زد، او حق دارد در همان جا، یک سیلى برگرداند و باید هم دیگران کمک کنند تا او قصاص کند و آن کسى که درشتى کـرده بـاید قوه قضائیه او را تعـزیر کند. این عین سخن ایشان است.

به نظر می‌رسد انتقادات مردم به این اتفاق از ۱۰ سال پیش که تجربه‌ای این‌چنین داشتیم بیشتر شده؟ نقش رسانه را در ارتقای فرهنگی مؤثر می‌دانید؟

همیشه در همه مقاطع و همه کشور‌ها عده‌ای هستند که مدافع این اعمال هستند. آن‌ها هم برای خودشان منطقی دارند. آن‌ها می‌گویند نباید حکومت را تضعیف کرد، باید حکومت بتواند اعمال قدرت کند و سست‌شدن نهاد حاکمیت و قدرت باعث ناامنی و هرج‌ومرج می‌شود. مثلا وقتی جریانات خاصی که از نظر این‌ها وابسته به اجنبی هستند یا رسانه‌هایی که از دولت‌ها و قدرت‌های خارجی پول می‌گیرند یا مخالفانی که ناموجه‌اند یا اغراض سیاسی و براندازانه دارند به میان می‌آید، خود همین انگیزه می‌دهد که این‌ها بیشتر از این اعمال حمایت کنند. افزون بر این در بعضی از محله‌ها هم مردمی که از دست خلافکاران در عذاب هستند و احساس ناامنی می‌کنند استقبال می‌کنند.

کسانی که از دست این افراد آسیب دیده‌اند، از شکستن و تحقیرکردن آن‌ها خشنود می‌شوند، اما بخش بزرگی از جامعه که از منظر علمی، کارشناسی و از جنبه انسانی و حقوقی نگاه می‌کنند یا از منظر پیشگیرانه و اینکه به جای این برخورد‌ها باید زمینه‌های ارتکاب جرم را از بین برد، با این کار‌ها موافق نیستند، اما نسبت به گذشته این تفاوت به وجود آمده که در آن زمان این‌ها صدایشان کوتاه‌تر بود به این معنا که رسانه‌های محدودتری در اختیار داشتند.

مطبوعات داخلی گرچه انتقادات را منعکس می‌کردند، اما محدود بودند. رسانه‌های برون‌مرزی هم گستردگی و شمولیت امروز را نداشتند. اتفاقی که امروز افتاده ظهور پدیده جدیدی است که من نام آن را رسانه‌های سلولی می‌گذارم. گوشی‌های هوشمند هر‌کدام به‌تنهایی یک رسانه چندبعدی است، هم رسانه نوشتاری است هم تلفن؛ پیام‌دهنده است.

هم پیام‌گیرنده و هم به‌مراتب وسیع‌تر از شبکه‌های ماهواره‌ای عمل می‌کند. اگر در آن زمان مردم باید یک دیش ماهواره با هزار زحمت و پوشش در خانه تعبیه می‌کردند، الان شما می‌توانید از طریق گوشی هوشمند تمام رسانه‌های تلویزیونی دنیا را در مشت خود داشته باشید. الان در کشور ۸۰ میلیونی ما حدود صد میلیون گوشی هوشمند وجود دارد و همین مسئله موجب شده است که این انتقاد‌ها و این صدا‌ها رساتر شود و بیشتر دیده شود و طبعا اثرگذارتر هم خواهد بود.

‌آیا اوباش‌گردانی درس عبرتی برای اوباش و خلافکاران می‌شود؟

متأسفانه یکی از مشکلات بزرگ کشور ما کم‌دانشی مدیران است، نمی‌شود کسی در حوزه سیاست و قضاوت باشد، اما از تاریخ بی‌اطلاع باشد. تاریخ یعنی انباشت تجربه. امام علی علیه‌السلام به امام حسن توصیه می‌کند که تاریخ را بخوان برای اینکه عمرت به درازای آن‌ها زیاد می‌شود و اشتباهات آن‌ها را تکرار نمی‌کنی. تفکر ریشه‌دار آن است که عقبه تاریخی داشته باشد.

اگر مسئولان مربوطه از آگاهی تاریخی بهره‌مند بودند حتما می‌دانستند که این شیوه‌ها و راه‌ها قبلا تجربه شده است. حداقل همین کتاب معروف «مراقبت و تنبیه» میشل فوکو را که به فارسی ترجمه شده و مکرر تجدید چاپ شده، می‌خواندند می‌فهمیدند که این کار را در اروپا از سده ۱۸ به بعد کنار گذاشتند، به دلیل اینکه غیر از تضاد این شیوه‌ها با حقوق بشر از نظر جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی تمام مطالعات و تجربیات نشان می‌داد که این شیوه مجازات در ملأعام و خشونت و تحقیر و تنبیه مجرم نتایج معکوس دارد و بیشتر باعث همدلی و هم‌نوایی بینندگان با آن‌ها می‌شود؛ در واقع به نوعی می‌شود گفت که مجرم را مظلوم جلوه می‌دهد. نتایج معکوس بر جای می‌گذارد، فضای عمومی را هم خشن‌تر می‌کند.

مجرم وقتی خشونت را می‌بیند بعد از آن به همان شیوه رفتار می‌کند و بار‌ها دیده‌ایم که یک مجرم برای اینکه دچار چنین وضعیتی نشود برای فرار از مجازات دست به کشتن مأمور یا قربانی خود می‌زند تا از چنگ آنان بگریزد.

فکر می‌ کنند که با ارعاب می‌شود مردم را کنترل کرد

۱۵ مهر، تصاویر و فیلم‌هایی از گرداندن افرادی تحت عنوان اراذل و اوباش به دست نیرو‌های ویژه انتظامی خبرساز شد. افرادی که سوار ماشین‌های انتظامی بودند و با دستبند و پابند از میان سیل جمعیتی که برای تماشا ایستاده بودند عبور داده می‌شدند. مشابه این اتفاق حدود ۱۰ سال پیش هم در تهران افتاده بود. به گفته نیروی انتظامی، این افراد اراذل و اوباش شناسنامه‌دار محلات هستند و هدف از این کار درس عبرت برای دیگر کسانی است که نظم جامعه را بر هم می‌زنند.

شرق در ادامه نوشت: انتشار این تصاویر در فضای مجازی با انتقاد‌ها و واکنش‌های زیادی همراه شد. یکی از پرسش‌ها و انتقاد‌ها این بود که در شرایطی که گفته می‌شود باید جلوی هر تجمعی را برای برچیدن بساط کرونا گرفت، آیا چنین کاری حتی با فرض اثرگذاری لازم بود؟ از طرف دیگر آیا در قانون مجازات اسلامی چنین مجازاتی برای متهمان در نظر گرفته شده و آیا این‌گونه مجازات‌ها می‌تواند در جلوگیری از اوباش‌گری مؤثر باشد؟ همه این سؤال‌ها باعث شد سراغ عمادالدین باقی، حقوق‌دان و فعال حقوق بشر برویم.

گفته می‌شود اعدام در ملأ عام و اوباش‌گردانی برای ارعاب مردم انجام می‌شود. نظر شما چیست؟

‌خود کسانی که این کار را انجام می‌دهند، اسمش را پیشگیری می‌گذارند که نشان می‌دهد گرچه قانون اساسی یکی از مهم‌ترین وظایف قوه قضائیه را پیشگیری دانسته، اما این‌ها گویا نمی‌دادنند که منظور از پیشگیری این است که زمینه‌های ارتکاب جرم از بین برود، شرایطی که موجب می‌شود افراد دست به اقدامات بزهکارانه و ایجاد ناامنی در جامعه بزنند از بین برود و از نظر اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی باید کار‌های اساسی صورت بگیرد؛ برای مثال همین الان در بسیاری از کشور‌های دنیا شما می‌بینید که برای جلوگیری از جرم چنین اعمال انجام نمی‌شود، اما میزان و نوع جرائم، مشابه آنچه ما در جامعه‌مان می‌بینیم هم نیست.

کسانی که این کار‌ها را به‌عنوان پیشگیری انجام می‌دهند، فکر می‌کنند که با ارعاب می‌شود جرم را کنترل کرد، در‌حالی‌که ارعاب خودش موجب خشونت‌آمیز‌تر‌شدن جرم است. جالب این است که کسانی که این شیوه را به کار می‌گیرند، برای اینکه این ارعاب مؤثر باشد ناگزیرند دامنه آن را توسعه بدهند، گرچه ظاهرش این است که خلافکاران و به قول خودشان اراذل و اوباش این اعمال را انجام می‌دهند.

عمل به‌اصطلاح اوباش‌گردانی در ایران سابقه دارد، آیا این کار در ایران با توجه به مختصات فرهنگی کشور ما عمل مؤثری است؟

‌۱۳، ۱۴ سال پیش همین شیوه‌ها انجام شد و آفتابه به گردن افراد می‌انداختند، جلوی چشم اعضای خانواده آن‌ها را کتک می‌زدند و صحنه‌ها را هم با دوربین تلویزیون ضبط می‌کردند و از تلویزیون سراسری پخش می‌کردند و می‌گفتند که می‌خواهند امنیت اخلاقی ایجاد کنند و جرم را کنترل کنند، اما چه شد؟ بعد از سال‌ها نه‌تنها هیچ نتیجه‌ای نداده بلکه در بر همان پاشنه می‌چرخد. نرخ جرائم اجتماعی بیشتر شده و آن‌ها هم باز همان عمل را تکرار می‌کنند و همچنان به سخن جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، متخصصان جرم‌شناس و حقوق‌دانان گوش نمی‌کنند.

در قانون مجازات اسلامی ایران، چنین مجازاتی دیده شده است؟

‌در قانون مجازات اسلامی مطلقا چنین مجازاتی دیده نشده و اساسا توجه داشته باشید که قانون مجازات برای پس از اثبات وقوع جرم تعیین مجازات می‌کند حتی برای پس از وقوع اثبات جرم هم چنین مجازاتی در نظر گرفته نشده است، چون اگر چنین مجازاتی در نظر گرفته می‌شد برخلاف شرع و برخلاف قانون اساسی بود. از نظر شرعی حتی یک مجرم را حق ندارید مورد اهانت قرار بدهید. از نظر قانونی هم اصل ۳۹ قانون اساسی می‌گوید: «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است».

وقتی قانون صراحت دارد که بعد از اثبات جرم هم نمی‌شود به کسی اهانت و هتک حرمت و حیثیت کرد، آن وقت ببینید که گرداندن افرادی در شهر با برچسب اوباش و ارتکاب این رفتار‌ها علیه آن‌ها چقدر ضد قانونی است؛ یعنی افرادی که حتی اگر جرمشان ثابت می‌شد هم حق نداشتید چنین رفتاری با آن‌ها بکنید. در حالی که از نظر قانونی حتی اگر کسی را در صحنه جرم و حین ارتکاب جرم بازداشت کنند تا زمانی که حکم دادگاه قطعی نشود، مشمول اصل برائت است.

شما به عنوان یک نویسنده حقوق‌دان و فعال و پژوهشگر حقوق بشر، تحلیل‌تان از این عمل چیست؟

‌وقتی سؤال‌های شما را می‌بینم خیلی متأثر می‌شوم برای اینکه نشان می‌دهد ما چقدر درجا زده‌ایم و به دلیل اینکه در اردیبهشت و خرداد سال ۸۶ یعنی حدود ۱۳ سال قبل همین اتفاقات رخ داد و ما در مقالات و مصاحبه‌های متعدد همین بحث‌هایی را که امروز داریم، تکرار و استدلال می‌کردیم که خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف حقوق بشر است. وقتی شما بعد از ۱۳ سال مجبور می‌شوید دوباره همان حرف‌ها را تکرار کنید نشان‌دهنده این است که از نظر حقوقی در این سال‌ها چقدر دچار عقبگرد شده‌ایم.

آیا عمل انجام‌شده را می‌توان غیرقانونی دانست؟

همان‌طور که در اصل ۳۹ قانونی آمده مستوجب مجازات است و هم طبق قوانین ایران و هم موازین شرعی باید عاملان این کار مجازات شوند. مجرمانه‌بودن این امر آن‌قدر از نظر شرعی بدیهی است که یک فقیه بزرگ مثل امام خمینی مکرر نکته‌ای را گفته است که اگر کسی قاتل بود و جرم او اثبات شده بود و دارند مى‌برندش برای اجرای حکم، هیچ کس حق ندارد حتى یک کلمه درشت به او بگوید. اگر کسى یک سیلى به او زد، او حق دارد در همان جا، یک سیلى برگرداند و باید هم دیگران کمک کنند تا او قصاص کند و آن کسى که درشتى کـرده بـاید قوه قضائیه او را تعـزیر کند. این عین سخن ایشان است.

به نظر می‌رسد انتقادات مردم به این اتفاق از ۱۰ سال پیش که تجربه‌ای این‌چنین داشتیم بیشتر شده؟ نقش رسانه را در ارتقای فرهنگی مؤثر می‌دانید؟

همیشه در همه مقاطع و همه کشور‌ها عده‌ای هستند که مدافع این اعمال هستند. آن‌ها هم برای خودشان منطقی دارند. آن‌ها می‌گویند نباید حکومت را تضعیف کرد، باید حکومت بتواند اعمال قدرت کند و سست‌شدن نهاد حاکمیت و قدرت باعث ناامنی و هرج‌ومرج می‌شود. مثلا وقتی جریانات خاصی که از نظر این‌ها وابسته به اجنبی هستند یا رسانه‌هایی که از دولت‌ها و قدرت‌های خارجی پول می‌گیرند یا مخالفانی که ناموجه‌اند یا اغراض سیاسی و براندازانه دارند به میان می‌آید، خود همین انگیزه می‌دهد که این‌ها بیشتر از این اعمال حمایت کنند. افزون بر این در بعضی از محله‌ها هم مردمی که از دست خلافکاران در عذاب هستند و احساس ناامنی می‌کنند استقبال می‌کنند.

کسانی که از دست این افراد آسیب دیده‌اند، از شکستن و تحقیرکردن آن‌ها خشنود می‌شوند، اما بخش بزرگی از جامعه که از منظر علمی، کارشناسی و از جنبه انسانی و حقوقی نگاه می‌کنند یا از منظر پیشگیرانه و اینکه به جای این برخورد‌ها باید زمینه‌های ارتکاب جرم را از بین برد، با این کار‌ها موافق نیستند، اما نسبت به گذشته این تفاوت به وجود آمده که در آن زمان این‌ها صدایشان کوتاه‌تر بود به این معنا که رسانه‌های محدودتری در اختیار داشتند.

مطبوعات داخلی گرچه انتقادات را منعکس می‌کردند، اما محدود بودند. رسانه‌های برون‌مرزی هم گستردگی و شمولیت امروز را نداشتند. اتفاقی که امروز افتاده ظهور پدیده جدیدی است که من نام آن را رسانه‌های سلولی می‌گذارم. گوشی‌های هوشمند هر‌کدام به‌تنهایی یک رسانه چندبعدی است، هم رسانه نوشتاری است هم تلفن؛ پیام‌دهنده است.

هم پیام‌گیرنده و هم به‌مراتب وسیع‌تر از شبکه‌های ماهواره‌ای عمل می‌کند. اگر در آن زمان مردم باید یک دیش ماهواره با هزار زحمت و پوشش در خانه تعبیه می‌کردند، الان شما می‌توانید از طریق گوشی هوشمند تمام رسانه‌های تلویزیونی دنیا را در مشت خود داشته باشید. الان در کشور ۸۰ میلیونی ما حدود صد میلیون گوشی هوشمند وجود دارد و همین مسئله موجب شده است که این انتقاد‌ها و این صدا‌ها رساتر شود و بیشتر دیده شود و طبعا اثرگذارتر هم خواهد بود.

‌آیا اوباش‌گردانی درس عبرتی برای اوباش و خلافکاران می‌شود؟

متأسفانه یکی از مشکلات بزرگ کشور ما کم‌دانشی مدیران است، نمی‌شود کسی در حوزه سیاست و قضاوت باشد، اما از تاریخ بی‌اطلاع باشد. تاریخ یعنی انباشت تجربه. امام علی علیه‌السلام به امام حسن توصیه می‌کند که تاریخ را بخوان برای اینکه عمرت به درازای آن‌ها زیاد می‌شود و اشتباهات آن‌ها را تکرار نمی‌کنی. تفکر ریشه‌دار آن است که عقبه تاریخی داشته باشد.

اگر مسئولان مربوطه از آگاهی تاریخی بهره‌مند بودند حتما می‌دانستند که این شیوه‌ها و راه‌ها قبلا تجربه شده است. حداقل همین کتاب معروف «مراقبت و تنبیه» میشل فوکو را که به فارسی ترجمه شده و مکرر تجدید چاپ شده، می‌خواندند می‌فهمیدند که این کار را در اروپا از سده ۱۸ به بعد کنار گذاشتند، به دلیل اینکه غیر از تضاد این شیوه‌ها با حقوق بشر از نظر جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی تمام مطالعات و تجربیات نشان می‌داد که این شیوه مجازات در ملأعام و خشونت و تحقیر و تنبیه مجرم نتایج معکوس دارد و بیشتر باعث همدلی و هم‌نوایی بینندگان با آن‌ها می‌شود؛ در واقع به نوعی می‌شود گفت که مجرم را مظلوم جلوه می‌دهد. نتایج معکوس بر جای می‌گذارد، فضای عمومی را هم خشن‌تر می‌کند.

مجرم وقتی خشونت را می‌بیند بعد از آن به همان شیوه رفتار می‌کند و بار‌ها دیده‌ایم که یک مجرم برای اینکه دچار چنین وضعیتی نشود برای فرار از مجازات دست به کشتن مأمور یا قربانی خود می‌زند تا از چنگ آنان بگریزد.

فکر می‌کنند که با ارعاب می‌شود مردم را کنترل کرد

۱۵ مهر، تصاویر و فیلم‌هایی از گرداندن افرادی تحت عنوان اراذل و اوباش به دست نیرو‌های ویژه انتظامی خبرساز شد. افرادی که سوار ماشین‌های انتظامی بودند و با دستبند و پابند از میان سیل جمعیتی که برای تماشا ایستاده بودند عبور داده می‌شدند. مشابه این اتفاق حدود ۱۰ سال پیش هم در تهران افتاده بود. به گفته نیروی انتظامی، این افراد اراذل و اوباش شناسنامه‌دار محلات هستند و هدف از این کار درس عبرت برای دیگر کسانی است که نظم جامعه را بر هم می‌زنند.

شرق در ادامه نوشت: انتشار این تصاویر در فضای مجازی با انتقاد‌ها و واکنش‌های زیادی همراه شد. یکی از پرسش‌ها و انتقاد‌ها این بود که در شرایطی که گفته می‌شود باید جلوی هر تجمعی را برای برچیدن بساط کرونا گرفت، آیا چنین کاری حتی با فرض اثرگذاری لازم بود؟ از طرف دیگر آیا در قانون مجازات اسلامی چنین مجازاتی برای متهمان در نظر گرفته شده و آیا این‌گونه مجازات‌ها می‌تواند در جلوگیری از اوباش‌گری مؤثر باشد؟ همه این سؤال‌ها باعث شد سراغ عمادالدین باقی، حقوق‌دان و فعال حقوق بشر برویم.

گفته می‌شود اعدام در ملأ عام و اوباش‌گردانی برای ارعاب مردم انجام می‌شود. نظر شما چیست؟

‌خود کسانی که این کار را انجام می‌دهند، اسمش را پیشگیری می‌گذارند که نشان می‌دهد گرچه قانون اساسی یکی از مهم‌ترین وظایف قوه قضائیه را پیشگیری دانسته، اما این‌ها گویا نمی‌دادنند که منظور از پیشگیری این است که زمینه‌های ارتکاب جرم از بین برود، شرایطی که موجب می‌شود افراد دست به اقدامات بزهکارانه و ایجاد ناامنی در جامعه بزنند از بین برود و از نظر اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی باید کار‌های اساسی صورت بگیرد؛ برای مثال همین الان در بسیاری از کشور‌های دنیا شما می‌بینید که برای جلوگیری از جرم چنین اعمال انجام نمی‌شود، اما میزان و نوع جرائم، مشابه آنچه ما در جامعه‌مان می‌بینیم هم نیست.

کسانی که این کار‌ها را به‌عنوان پیشگیری انجام می‌دهند، فکر می‌کنند که با ارعاب می‌شود جرم را کنترل کرد، در‌حالی‌که ارعاب خودش موجب خشونت‌آمیز‌تر‌شدن جرم است. جالب این است که کسانی که این شیوه را به کار می‌گیرند، برای اینکه این ارعاب مؤثر باشد ناگزیرند دامنه آن را توسعه بدهند، گرچه ظاهرش این است که خلافکاران و به قول خودشان اراذل و اوباش این اعمال را انجام می‌دهند.

عمل به‌اصطلاح اوباش‌گردانی در ایران سابقه دارد، آیا این کار در ایران با توجه به مختصات فرهنگی کشور ما عمل مؤثری است؟

‌۱۳، ۱۴ سال پیش همین شیوه‌ها انجام شد و آفتابه به گردن افراد می‌انداختند، جلوی چشم اعضای خانواده آن‌ها را کتک می‌زدند و صحنه‌ها را هم با دوربین تلویزیون ضبط می‌کردند و از تلویزیون سراسری پخش می‌کردند و می‌گفتند که می‌خواهند امنیت اخلاقی ایجاد کنند و جرم را کنترل کنند، اما چه شد؟ بعد از سال‌ها نه‌تنها هیچ نتیجه‌ای نداده بلکه در بر همان پاشنه می‌چرخد. نرخ جرائم اجتماعی بیشتر شده و آن‌ها هم باز همان عمل را تکرار می‌کنند و همچنان به سخن جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، متخصصان جرم‌شناس و حقوق‌دانان گوش نمی‌کنند.

در قانون مجازات اسلامی ایران، چنین مجازاتی دیده شده است؟

‌در قانون مجازات اسلامی مطلقا چنین مجازاتی دیده نشده و اساسا توجه داشته باشید که قانون مجازات برای پس از اثبات وقوع جرم تعیین مجازات می‌کند حتی برای پس از وقوع اثبات جرم هم چنین مجازاتی در نظر گرفته نشده است، چون اگر چنین مجازاتی در نظر گرفته می‌شد برخلاف شرع و برخلاف قانون اساسی بود. از نظر شرعی حتی یک مجرم را حق ندارید مورد اهانت قرار بدهید. از نظر قانونی هم اصل ۳۹ قانون اساسی می‌گوید: «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است».

وقتی قانون صراحت دارد که بعد از اثبات جرم هم نمی‌شود به کسی اهانت و هتک حرمت و حیثیت کرد، آن وقت ببینید که گرداندن افرادی در شهر با برچسب اوباش و ارتکاب این رفتار‌ها علیه آن‌ها چقدر ضد قانونی است؛ یعنی افرادی که حتی اگر جرمشان ثابت می‌شد هم حق نداشتید چنین رفتاری با آن‌ها بکنید. در حالی که از نظر قانونی حتی اگر کسی را در صحنه جرم و حین ارتکاب جرم بازداشت کنند تا زمانی که حکم دادگاه قطعی نشود، مشمول اصل برائت است.

شما به عنوان یک نویسنده حقوق‌دان و فعال و پژوهشگر حقوق بشر، تحلیل‌تان از این عمل چیست؟

‌وقتی سؤال‌های شما را می‌بینم خیلی متأثر می‌شوم برای اینکه نشان می‌دهد ما چقدر درجا زده‌ایم و به دلیل اینکه در اردیبهشت و خرداد سال ۸۶ یعنی حدود ۱۳ سال قبل همین اتفاقات رخ داد و ما در مقالات و مصاحبه‌های متعدد همین بحث‌هایی را که امروز داریم، تکرار و استدلال می‌کردیم که خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف حقوق بشر است. وقتی شما بعد از ۱۳ سال مجبور می‌شوید دوباره همان حرف‌ها را تکرار کنید نشان‌دهنده این است که از نظر حقوقی در این سال‌ها چقدر دچار عقبگرد شده‌ایم.

آیا عمل انجام‌شده را می‌توان غیرقانونی دانست؟

همان‌طور که در اصل ۳۹ قانونی آمده مستوجب مجازات است و هم طبق قوانین ایران و هم موازین شرعی باید عاملان این کار مجازات شوند. مجرمانه‌بودن این امر آن‌قدر از نظر شرعی بدیهی است که یک فقیه بزرگ مثل امام خمینی مکرر نکته‌ای را گفته است که اگر کسی قاتل بود و جرم او اثبات شده بود و دارند مى‌برندش برای اجرای حکم، هیچ کس حق ندارد حتى یک کلمه درشت به او بگوید. اگر کسى یک سیلى به او زد، او حق دارد در همان جا، یک سیلى برگرداند و باید هم دیگران کمک کنند تا او قصاص کند و آن کسى که درشتى کـرده بـاید قوه قضائیه او را تعـزیر کند. این عین سخن ایشان است.

به نظر می‌رسد انتقادات مردم به این اتفاق از ۱۰ سال پیش که تجربه‌ای این‌چنین داشتیم بیشتر شده؟ نقش رسانه را در ارتقای فرهنگی مؤثر می‌دانید؟

همیشه در همه مقاطع و همه کشور‌ها عده‌ای هستند که مدافع این اعمال هستند. آن‌ها هم برای خودشان منطقی دارند. آن‌ها می‌گویند نباید حکومت را تضعیف کرد، باید حکومت بتواند اعمال قدرت کند و سست‌شدن نهاد حاکمیت و قدرت باعث ناامنی و هرج‌ومرج می‌شود. مثلا وقتی جریانات خاصی که از نظر این‌ها وابسته به اجنبی هستند یا رسانه‌هایی که از دولت‌ها و قدرت‌های خارجی پول می‌گیرند یا مخالفانی که ناموجه‌اند یا اغراض سیاسی و براندازانه دارند به میان می‌آید، خود همین انگیزه می‌دهد که این‌ها بیشتر از این اعمال حمایت کنند. افزون بر این در بعضی از محله‌ها هم مردمی که از دست خلافکاران در عذاب هستند و احساس ناامنی می‌کنند استقبال می‌کنند.

کسانی که از دست این افراد آسیب دیده‌اند، از شکستن و تحقیرکردن آن‌ها خشنود می‌شوند، اما بخش بزرگی از جامعه که از منظر علمی، کارشناسی و از جنبه انسانی و حقوقی نگاه می‌کنند یا از منظر پیشگیرانه و اینکه به جای این برخورد‌ها باید زمینه‌های ارتکاب جرم را از بین برد، با این کار‌ها موافق نیستند، اما نسبت به گذشته این تفاوت به وجود آمده که در آن زمان این‌ها صدایشان کوتاه‌تر بود به این معنا که رسانه‌های محدودتری در اختیار داشتند.

مطبوعات داخلی گرچه انتقادات را منعکس می‌کردند، اما محدود بودند. رسانه‌های برون‌مرزی هم گستردگی و شمولیت امروز را نداشتند. اتفاقی که امروز افتاده ظهور پدیده جدیدی است که من نام آن را رسانه‌های سلولی می‌گذارم. گوشی‌های هوشمند هر‌کدام به‌تنهایی یک رسانه چندبعدی است، هم رسانه نوشتاری است هم تلفن؛ پیام‌دهنده است.

هم پیام‌گیرنده و هم به‌مراتب وسیع‌تر از شبکه‌های ماهواره‌ای عمل می‌کند. اگر در آن زمان مردم باید یک دیش ماهواره با هزار زحمت و پوشش در خانه تعبیه می‌کردند، الان شما می‌توانید از طریق گوشی هوشمند تمام رسانه‌های تلویزیونی دنیا را در مشت خود داشته باشید. الان در کشور ۸۰ میلیونی ما حدود صد میلیون گوشی هوشمند وجود دارد و همین مسئله موجب شده است که این انتقاد‌ها و این صدا‌ها رساتر شود و بیشتر دیده شود و طبعا اثرگذارتر هم خواهد بود.

‌آیا اوباش‌گردانی درس عبرتی برای اوباش و خلافکاران می‌شود؟

متأسفانه یکی از مشکلات بزرگ کشور ما کم‌دانشی مدیران است، نمی‌شود کسی در حوزه سیاست و قضاوت باشد، اما از تاریخ بی‌اطلاع باشد. تاریخ یعنی انباشت تجربه. امام علی علیه‌السلام به امام حسن توصیه می‌کند که تاریخ را بخوان برای اینکه عمرت به درازای آن‌ها زیاد می‌شود و اشتباهات آن‌ها را تکرار نمی‌کنی. تفکر ریشه‌دار آن است که عقبه تاریخی داشته باشد.

اگر مسئولان مربوطه از آگاهی تاریخی بهره‌مند بودند حتما می‌دانستند که این شیوه‌ها و راه‌ها قبلا تجربه شده است. حداقل همین کتاب معروف «مراقبت و تنبیه» میشل فوکو را که به فارسی ترجمه شده و مکرر تجدید چاپ شده، می‌خواندند می‌فهمیدند که این کار را در اروپا از سده ۱۸ به بعد کنار گذاشتند، به دلیل اینکه غیر از تضاد این شیوه‌ها با حقوق بشر از نظر جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی تمام مطالعات و تجربیات نشان می‌داد که این شیوه مجازات در ملأعام و خشونت و تحقیر و تنبیه مجرم نتایج معکوس دارد و بیشتر باعث همدلی و هم‌نوایی بینندگان با آن‌ها می‌شود؛ در واقع به نوعی می‌شود گفت که مجرم را مظلوم جلوه می‌دهد. نتایج معکوس بر جای می‌گذارد، فضای عمومی را هم خشن‌تر می‌کند.

مجرم وقتی خشونت را می‌بیند بعد از آن به همان شیوه رفتار می‌کند و بار‌ها دیده‌ایم که یک مجرم برای اینکه دچار چنین وضعیتی نشود برای فرار از مجازات دست به کشتن مأمور یا قربانی خود می‌زند تا از چنگ آنان بگریزد.

ایران؛ واردات ماسک‌های تاریخ مصرف گذشته از چین


مدیر شرکت والا ایده‌سازان – تولیدکننده ماسک در ایران، گفته: وزارت بهداشت توضیح دهد پشت ماجرای واردات ماسک های تاریخ مصرف گذشته از چین چه کسی است، ما که نیازی به واردات ماسک نداریم.

حمیدرضا رحمتی گفت: نتیجه این واردات، آمار امروز کروناست. ماسک‌های وارداتی اصلا ایمنی ندارند. وزارت بهداشت باید ورود کند و بگوید چه کسی پشت این رانت است.

اینهم خبر خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ: وزارت محیط زیست چین در راستای کمک به ملت ایران در مبارزه با ویروس کرونا، از طریق سفارت جمهوری اسلامی ایران در پکن، 400 هزار ماسک به ایران اهدا کرد.

شماره حساب ملاها برای جیب بری از مردم کرونا‌زده


وزارت بهداشت جمهوری اسلامی شماره حسابی را برای واریز جرایم کرونايی به دولت اعلام کرد.

به گزارش تسنیم، رئیس اطلاع رسانی وزارت بهداشت، گفت: در پی مصوبه ستاد مقابله با کرونا مبنی بر جریمه مالی افراد یا صنوفی که شیوه نامه‌‌های بهداشتی را رعایت نمی‌کنند و یا از زدن ماسک در مکان‌‌های عمومی خودداری می‌کنند، وزارت بهداشت شماره حساب متمرکز جهت واریز این جریمه‌‌ها را به دولت اعلام کرده است.

وی افزود: کلیه وجوه حاصل از این جرایم در مسیر مدیریت پیشگیری و مقابله با این بیماری در کشور هزینه خواهد شد.

گفتنی است روحانی روز شنبه در جلسه ستاد به اصطلاح مقابله با کرونا به صحنه آمد و با مقصر جلوه دادن مردم تصمیم گرفت کسری بودجه خود را هم از جیب مردم کرونا‌زده تأمین کند.

روحانی گفت: برای اصنافی که پروتکل‌های بهداشتی را مراعات نمی‌کنند در مرحله اول تذکر داده می‌شود، در مرحله دوم ۳۰۰هزار تومان و در مرحله سوم نیز یک میلیون تومان جریمه می‌شوند.

برخی رسانه ها نوشتند: دولت تحت عنوان مقررات، جرایم سنگینی که با درآمد اغلب مردم همخوانی ندارد وضع کرده است.

این در حالیست که خود او و خامنه‌ای که غم نان و معیشت مردم را ندارند در قرنطینه امن نشسته و هیچ اقدامی برای حفاظت از مردم انجام نداده‌اند.

روحانی میزان جریمه برای افراد متخلف از پروتکل‌های بهداشتی را ۲۰۰هزار تومان ذکر کرد و گفت: سازوکار اخذ جریمه افراد مختلف مشخص شده و این جریمه به حسابی که وزارت بهداشت و درمان اعلام می‌کند واریز خواهد شد.

رانندگان تاکسی اگر ماسک نزنند ۱۰۰هزار تومان جریمه می‌شوند.
هر مسافر بدون ماسکی که سوار کنند ۲۰هزار تومان جریمه می‌شوند.
جریمه ماسک نزدن ۵۰هزار تومان است.
اگر فرد مبتلا به کرونا تخلف کند و از قرنطینه خارج شود ۲۰۰هزار تومان جریمه می‌شود.
اگر شخص، این مبلغ پرداخت نکرد از طرق دیگر به‌عنوان بدهکاری برای او حساب می‌کنیم.
جریمه یک میلیون تومانی اصناف در صورت استفاده نکردن از ماسک
برای اصنافی که پروتکل‌های بهداشتی را مراعات نمی‌کنند در مرحله اول تذکر داده می‌شود، در مرحله دوم ۳۰۰ هزار تومان و در مرحله سوم نیز یک میلیون تومان جریمه می‌شوند.