Previous Next

جنایت جزیی جدایی ناپذیر از ماندگاری حکومت آنهاست


مادران پارک لاله ایران

جمهوری جنایت اسلامی ایران، باز هم کشت تا به ما بگوید که «جنایت» جزیی جدایی ناپذیر از «ماندگاری» حکومت خدایگان بر روی زمین است!

سحرگاه شنبه ۲۲ شهریور، نوید افکاری سنگری، جوان ۲۷ ساله کشتی گیر، آزادی خواه و شجاع که در اعتراض های سال ۱۳۹۷ در شیراز شرکت کرده بود را در زندان عادل آباد شیراز (آن زندان مخوف که شکنجه های وحشیانه ی آن زبان زد زندانیان سیاسی در دهه ی شصت است)، به دار کشیدند تا به ما بگویند که در «جنایت»، به روش خدایگان شان «جمهوری» دارند و با هم و در برابر مردم، به ویژه مردم زحمتکش و فرودست جامعه، دست‌های شان برای جنایت و ظلم هم چنان در دستان هم است تا ماندگاری شان را بر سر مردم جان به لب رسیده ی ایران حفظ کنند. وحید و حبیب افکاری سنگری، دو برادر نوید نیز با احکام سنگین هم چنان در این زندان در بازداشت و زیر شکنجه هستند. وحید افکاری؛ ۳۵ ساله به ۵۴ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و حبیب افکاری؛ ۲۹ ساله به ۲۷ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده‌اند. متهم چهارم این پرونده نیز فردی به نام سعید دشتکی؛ ۲۲ ساله است که به ۱۷ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق متهم شده و به شدت نگران سلامتی آن‌ها هستیم.

ما مردم ایران نیز پیام حکومت را سال هاست گرفته‌ایم و می‌دانیم که آن‌ها برای نابودی آزادی و عدالت و در استقرار تبعیض و نابرابری با هم متحدند و طناب های دارشان را پا بر جا نگاه داشته‌اند تا نفس هر آن کس که برای آزادی و عدالت و برابری ایستاده است را بگیرند.

سرکوب، شکنجه و جنایت های این حکومت از همان آغاز تا به امروز ادامه داشته است و هزاران نفر را پای چوبه های دار حلق آویز کردند یا با گلوله های سربی شان آن‌ها را تیرباران کردند و آن چوبه های دار و صدای شلیک گلوله ها و تک تیرها هم چنان شبانه‌روز جلوی چشمان ما نمایان است و در گوش‌های ما زنگ می‌زند تا بیدار بمانیم و یادمان باشد که با ما چه کردند و می کنند.

آن‌ها از آغاز موجودیت شان، پرچم جنایت و تبعیض و ستم را بلند کردند تا به ما بفهمانند که برای زنده ماندن و نفس کشیدن زیر پرچم آن‌ها راهی جز این نیست که در برابر جنایت های شان سر تعظیم فرود آوریم و سکوت کنیم، ولی بسیاری از انسان‌های آزادی خواه و شجاع تن به این سکوت ندادند و در برابر شان ایستادند. خانواده‌های آن‌ها نیز دادخواهانه این راه را تا به اکنون ادامه داده‌اند تا به این بی‌عدالتی‌ها پایان دهند. کاش این شناخت و ایستادگی ها، زودتر از این‌ها همگانی می‌شد و این همه سال اجازه ی ماندگاری به این جنایت کاران را نمی دادیم و نوید و هزاران جان عاشق دیگر زنده می ماندند.

بهیه نامجو و نوید افکاری، فریاد دادخواهی شما را نه تنها مردم ایران، که مردم جهان هم شنیدند و همراه تان ایستادیم و صدای فریادتان را بلند کردیم، ولی دردا و دریغا که این جمهوری جنایت و پلیدی، راهی جز جنایت و ستم نمی شناسد. نوید به درستی گفت: «آن‌ها برای طناب دارشان دنبال گردن می گردند». یعنی تا این‌ ستم کاران هستند، این چوبه های دار پابرجاست.

بهیه نامجو،‌ مادر داغدار و ایستاده ی نوید افکاری، ما با تمام وجودمان می‌دانیم که زخمی که بر جان و تنت نشاندند، زخم عمیقی است که تا ماندگاری این جنایت کاران بر مسند قدرت، درمان نخواهد شد. هم چنان ایستاده و دادخواه بمان و بدان که در همین روزها و ماه ها، هزاران جان شیفته که در دهه ی شصت زندانی این جنایت کاران بودند را با وجود داشتن احکام ناعادلانه زندان، پشت درهای بسته و بدون اطلاع زندانیان سیاسی و خانواده‌های شان و بدون آخرین دیدار، کشتند و هزاران مادر و خانواده را داغدار کردند و این زخم هم چنان تازه است. خانواده‌های آن‌ها پس از گذشت ۳۲ سال از آن قتل عام، هنوز نمی‌دانند که چرا و چگونه عزیزان شان را کشتند و پیکر آن‌ها را در کدام گوشه از خاک خاوران و خاوران ها در تهران و شهرستان‌ها به خاک داده‌اند و استخوان‌های آن جان های عاشق کجاست. تمامی جناح های در قدرت نیز تا به اکنون و با وقاحت تمام حقیقت این جنایت ها را انکار یا تحریف کرده‌اند و می‌کنند، چون از خشم مردم و برقراری عدالت می ترسند.

خانواده های داغدار نامجو و افکاری و تمامی خانواده‌های داغدار و دادخواه ایران، از صمیم قلب به شما تسلیت می‌گوییم و همدردتان هستیم. بدانید که زخم شما زخم ما، خشم شما خشم ما و دادخواهی شما دادخواهی ماست و همراه تان ایستاده‌ایم تا دادمان را از «جمهوری جنایت اسلامی ایران» بگیریم و دنیایی عاری از قتل و جنایت و بی‌عدالتی و نابرابری بسازیم.

ما مادران پارک لاله ایران، زنانی دادخواه هستیم که از یازده سال پیش از تیرماه سال ۱۳۸۸، پس از سرکوب، بازداشت، شکنجه و کشتار مردم معترض در خیابان و در زندان ها، به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، همراه تمامی زخم خوردگان و دادخواهان ایستاده‌ایم.

ما قتل نوید و هزاران جان عاشق دیگر و این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، قساوت،‌بازداشت، شکنجه، شلاق، اعترافات اجباری، تبعیض، بی‌عدالتی و اعدام را به دشت محکوم می‌کنیم و خواهان: ۱) لغو مجازات شکنجه و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایات‌های صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای؛ ۴) آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت جنایت کار اسلامی ایران می دانیم.

صدای بهیه نامجو، نوید، وحید و حبیب افکاری و دیگر زندانیان سیاسی و خانواده‌های شان باشیم و فریاد اعتراض مان را علیه این حکومت جور و جنایت بلند کنیم!

یاد نوید و هزاران جان عاشق که در برابر این حکومت جور و جنایت ایستادند، زنده و ماندگار باد!

اصلاح طلبان جز رفتن به موزه تاریخ راه دیگری ندارند

اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در پایان نشست دبیران این تشکل با اشاره به وضعیت سیاسی اصلاح‌طلبان، اظهار داشت: اصلاح‌طلبان برخلاف مواضع خود پس از انتخابات مجلس یازدهم که بیشتر در مورد عدم حضور در انتخابات ۱۴۰۰ سخن می‌گفتند، فعالیت‌های خود را تجدید کرده اند. اینکه آنها در صحنه اجتماع فعال باشند به نفع آنهاست، زیرا عدم حضورشان در انتخابات ۱۴۰۰ مهر پایانی بر آنها خواهد بود.

وی پیشنهاد کرد: اصلاح طلبان اصلاح را از خود شروع کنند و اگر تحولی در خود پدید نیاورند جز رفتن به موزه تاریخ راه دیگری ندارند.

اصلاح طلبان: راهی جز رفتن به موزه تاریخ نخواهند داشت

اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در پایان نشست دبیران این تشکل با اشاره به وضعیت سیاسی اصلاح‌طلبان، اظهار داشت: اصلاح‌طلبان برخلاف مواضع خود پس از انتخابات مجلس یازدهم که بیشتر در مورد عدم حضور در انتخابات ۱۴۰۰ سخن می‌گفتند، فعالیت‌های خود را تجدید کرده اند. اینکه آنها در صحنه اجتماع فعال باشند به نفع آنهاست، زیرا عدم حضورشان در انتخابات ۱۴۰۰ مهر پایانی بر آنها خواهد بود.

وی پیشنهاد کرد: اصلاح طلبان اصلاح را از خود شروع کنند و اگر تحولی در خود پدید نیاورند جز رفتن به موزه تاریخ راه دیگری ندارند.

تلاش کولبر نوجوان برای خرید گوشی هوشمند ناتمام ماند


تلاش نوجوان کولبر برای خرید گوشی هوشمند با سقوط از کوه ناتمام ماند

روزنامه همشهری نوشت: پسر با بارش سقوط کرد و صدایش درکوه پیچید: «مادر جان، مادر جان، به دادم برس…» زن، غلت‌زدن پسرش در سراشیبی کوه و برخوردش با تخته سنگ‌ها را می‌دید اما جز فریاد زدن کاری از او ساخته نبود. این بخشی از ماجرایی است که چند روز پیش برای کولبری ۱۴ساله رخ داد. پسری به نام مانی که می‌خواست با کولبری گوشی بخرد و در کلاس‌های آنلاین شرکت کند. از قریب به ۴هزار نفری که در روستای شمشیر در نزدیکی شهر پاوه زندگی می‌کنند، اغلب ناچار به کولبری هستند. بارهای سنگین را کیلومترها به دوش می‌کشند و به روستاهای عراق می‌برند تا با پول ناچیزی که نصیب‌شان می‌شود روزگار بگذرانند. آنها ساعت‌ها بارهای بزرگ را که گاهی بیشتر از ۱۰۰کیلو است با چنگ و دندان در پیچ و خم کوه‌های خشن کردستان به دوش می‌کشند. رفتن روی مین، هدف گرفته شدن از سوی نیروهای نظامی، سقوط از کوه یا جان دادن در سرما را به جان می‌خرند تا شرمنده خانواده‌شان نباشند. اما در این بین گاهی کودکان و زنان هم ناخواسته به کولبری رو می‌آورند؛ مثل مانی ۱۴ساله و مادرش روناک.

مادر و پسر کولبر
روناک زن ۳۸ساله روستایی، همراه پسر ۱۴ساله‌اش مانی و دختر ۱۰ساله‌اش مونا در روستای شمشیر، در چند کیلومتری پاوه زندگی می‌کنند. روناک بعد از جدایی از شوهرش، به تنهایی بار زندگی را به دوش می‌کشد. او ابتدا نان محلی می‌پخت و می‌فروخت اما بعد از گران شدن آرد دیگر این کار برایش فایده چندانی نداشت. از آن زمان بود که مثل صدها مرد دیگرِ روستا تصمیم گرفت کولبر شود. او بارهای سنگین را از روستا به آن طرف مرز در منطقه طویله عراق می‌برد و پول ناچیزی نصیبش می‌شد. نیمه شب بارها را می‌برد و کمی قبل از ظهر با دست پر به خانه برمی‌گشت. اما از ۲ سال قبل وقتی مانی بزرگ‌تر شد، گفت که او هم می‌خواهد کولبری کند. او می‌گفت غیرتش قبول نمی‌کند که مادرش به کولبری برود اما او در خانه بماند.

کولبری دررؤیای «شاد»
از چندماه قبل مادر و پسر با هم به کولبری می‌رفتند و چون می‌توانستند بار بیشتری حمل کنند پول بیشتری گیرشان می‌آمد و وضعیت زندگی‌شان بهتر شده بود. اما وقتی مدرسه‌ها باز شد مانی باید به مدرسه می‌رفت. او پسر درس‌خوانی بود و مادرش می‌خواست به هر قیمتی که شده مانی درسش را ادامه بدهد، اما کرونا کلاس‌ها را غیرحضوری کرده بود و دانش‌آموزان باید با نرم‌افزار شاد و از طریق موبایل و تبلت در خانه درس می‌خواندند. اما زن جوان که درگیر مخارج روزمره زندگی‌اش بود چطور می‌توانست برای پسرش گوشی موبایل بخرد؟ به همین دلیل بود که این بار مانی با انگیزه جمع کردن پول برای خریدن گوشی به کولبری می‌رفت. او رسیدن به آرزوهایش را در کولبری، خریدن گوشی، درس خواندن با شاد و رفتن به دانشگاه می‌دید.

حادثه در کوهستان
کولبران روستای شمشیر معمولا نیمه‌های شب به طرف مرز عراق روانه می‌شوند. آنها باید مسافتی را با ماشین به طرف مرز بروند اما از آنجا به بعد باید با پای پیاده به دل کوه و کمر بزنند. چند شب قبل روناک و مانی ۴بسته ۲۵کیلویی لوبیا را که در عراق مشتریان خوبی دارد با خود به نقطه صفر مرزی بردند.از ساعت ۲صبح راه رفته بودند تا به آنجا برسند. کمی مانده به مرز همراه چند کولبر دیگر استراحت می‌کردند تا آسمان روشن شود. اما وقتی سپیده زد مأموران سر رسیدند و بار همه‌شان را توقیف کردند. کولبران که بارهایشان را از دست داده بودند، به طرف روستا به راه افتادند. وضعیت روناک و مانی اما فرق می‌کرد. وقتی مأموران از آنجا دور شدند و بقیه کولبران هم رفتند، مانی به مادرش گفت که دو بسته از بارها را کنار سنگی مخفی کرده است. مانی از کوه بالا رفت و خودش را به بارهایی که مخفی کرده بود رساند اما همین که می‌خواست بسته‌های لوبیا را پایین بیاورد ناگهان یک خودرو سر رسید و ماموری از آن پیاده شد.او به مانی گفت بارها را زمین بگذار و برو اما پسر کولبر همراه بارها شروع به دویدن در سراشیبی کوه کرد. همین که چند گام برداشت، پایش پیچ خورد و به پایین پرتاب شد. پسر با بارش در سراشیبی کوه غلت می‌خورد و با تخته سنگ‌ها برخورد می‌کرد. صدایش در کوه می‌پیچید که می‌گفت: «مادر جان، مادر جان، به دادم برس…» زن، پسرش را می‌دید اما جز فریاد زدن کاری از او ساخته نبود. وقتی خودش را بالای سر او رساند، سر و صورت مانی غرق خون بود. با رفتن مامور، روناک مانده بود و پسر مجروحش و یک دنیا دلواپسی.

در بیمارستان
حالا چند روز از این حادثه تلخ می‌گذرد و زن جوان و پسرش گرفتار بیمارستان هستند. روناک رستم‌زاده می‌گوید: آن روز سخت‌ترین روز زندگی‌ام بود. نه تلفن آنتن می‌داد و نه ماشینی رد می‌شد که کمک بگیرم. مانی خونریزی زیادی داشت. چشم، بینی و صورتش به تخته سنگ‌ها خورده بود. او را به دوش گرفتم و به روستایی که آن نزدیکی بود بردم اما آنجا هیچ امکاناتی نداشت. به زحمت توانستم با برادرم تماس بگیرم و کمک بخواهم. مانی را به پاوه منتقل کردیم و در آنجا صورتش را ۸بخیه زدند. صورتش ترکیده و بینی‌اش شکسته بود اما چون هزینه مداوایش را نداشتم رضایت دادم و او را به خانه بردیم. چند روزی پسرم در خانه بود اما چون خونریزی داشت مجبور شدم دوباره او را به بیمارستانی در کرمانشاه ببرم. پسرم ۴روز در آنجا بود اما پزشکان گفتند به خاطر آسیبی که به چشمش وارد شده باید به تهران منتقل شود.مادر مانی می‌گوید: پسرم سال گذشته معدلش ۱۸/۹۳ شد و همه نگرانی‌اش مدرسه رفتن بود. کولبری می‌کرد که بتواند موبایل بخرد و از درس و مشق‌هایش عقب نیفتد، اما حالا با وضعیتی که پیدا کرده نه‌تنها نتوانست موبایل بخرد بلکه از درس‌هاش عقب افتاد. از طرفی مخارج درمان او برای ما که هیچ پولی نداریم کمرشکن است.او ادامه می‌دهد: از زمانی که به خاطر اعتیاد شوهرم از او جدا شدم بچه‌هایم را به تنهایی بزرگ کردم و اما این روزها برایم از همیشه سخت‌تر است. مانی همه امید و مرد خانه‌ام بود. اینکه او را روی تحت بیمارستان ببینم برایم سخت است.

ایران؛ تحریم‌ها به پخش زنده مسابقات فوتبال کشیده شد


تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی به پخش زنده تلویزیونی مسابقات فوتبال هم کشیده شد

کنفدراسیون فوتبال آسیا قرارداد حق پخش تلویزیونی آژانس تجاری کنفدراسیون فوتبال آسیا با سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی را لغو کرد.

به گزارش ایلنا، کنفدراسیون فوتبال آسیا و آژانس تجاری این کنفدراسیون با ارسال نامه‌ای به فدراسیون فوتبال از لغو یک طرفه قرارداد حقوق پخش تلویزیونی آژانس تجاری کنفدراسیون فوتبال آسیا با سازمان صدا و سیما خبر داد.

بر این اساس کنفدراسیون فوتبال آسیا و آژانس تجاری این کنفدراسیون از در اختیار گذاشتن سیگنال پخش زنده مرحله گروهی متمرکز لیگ قهرمانان آسیا به صدا و سیما معذور هستند.

سلیمانی؛ برنامه سپاه پاسداران برای ترور سفیر آمریکا


یک نشریه آمریکایی به نقل از منابعی در دولت آمریکا اعلام کرد که رژیم ایران در حال بررسی طرحی برای ترور سفیر آمریکا در آفریقای جنوبی در پاسخ به هلاکت قاسم سلیمانی است

به گزارش اسپوتنیک، نشریه پولیتیکو نوشت؛ رژیم ایران سوء قصد علیه “لانا ماركس” سفیر آمریكا در آفریقای جنوبی را به عنوان پاسخی به کشته شدن قاسم سلیمانی را بررسی می کند.

به گفته منبع این نشریه، رژیم ایران همچنان به دنبال راه هایی برای انتقام هلاکت سلیمانی است که یکی از این گزینه ها ترور سفیر آمریکا در آفریقای جنوبی است.

نشریه پولیتیکو می نویسد؛ این موضوع در خصوص تهدید وی در بهار منتشر شده بود، اما در هفته های اخیر، اطلاعات دقیقتری بدست آمده مبنی بر اینکه سفارت رژیم ایران در “پرتوریا” پایتخت اجرائی و اداری کشور آفریقای جنوبی در این موضوع دخیل است.

همچنین اشاره شده که در این خصوص به “لانا ماركس” سفیر آمریكا در آفریقای جنوبی هشدار داده شده است.

طبق گفته این نشریه؛ کاملاً مشخص نیست که چرا این سفیر به عنوان هدف انتخاب شده است، شاید به احتمال زیاد دوستی دیرینه او با ترامپ مورد توجه قرار گرفته است.

خودکشی جوان تحصیلکرده در ایران به دلیل بیکاری


خبرگزاری هرانا – جوانی اهل شهرستان پاوه واقع در استان کرمانشاه روز دوشنبه ۱۷ شهریورماه با اسلحه شکاری اقدام به خودکشی کرده و جان باخت. علت خودکشی این شهروند بیکاری و مشکلات اقتصادی عنوان شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز دوشنبه ۱۷ شهریورماه ۱۳۹۹، جوانی اهل شهرستان پاوه با اسلحه شکاری اقدام به خودکشی کرده و جان باخت.

علت خودکشی این شهروند بیکاری و مشکلات اقتصادی عنوان شده است. هویت این شهروند “دانا جامعی” توسط هرانا احراز شده است.

دانا جامعی، ۲۲ ساله، فرزند انور، دارای مدرک کارشناسی و ساکن روستای زردویی از توابع شهرستان پاوه واقع در استان کرمانشاه بود.

هرانا پیشتر طی گزارشی در تاریخ ۲ شهریورماه امسال از خودکشی یک دامدار جوان اهل شهرستان بهمئی که با حلق آویز کردن خود اقدام به خودکشی کرد و جان باخت، خبر داد. در تاریخ ۱۷ شهریور امسال نیز یک شهروند در بوکان به دلیل فقر و مشکلات معیشتی با حلق آویز کردن خود دست به خودکشی زد و جان خود را از دست داد. پیش از آن در تاریخ ۱۴ شهریور، پسری جوان در بوکان با حلق آویز کردن خود دست به خودکشی زد و جان خود را از دست داد.

فقر و تنگدستی؛ خودکشی پدر به دنبال خودکشی پسر

یک شهروند در شهرستان بوکان واقع در استان آذربایجان غربی به دلیل فقر و تنگدستی با حلق آویز کردن خود دست به خودکشی زده و جان خود را از دست داد. روز پنجشنبه فرزند او نیز به همین دلیل با اقدام به خودکشی به زندگی خود پایان داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، روز دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، یک شهروند در بوکان به دلیل فقر و مشکلات معیشتی با حلق آویز کردن خود دست به خودکشی زده و جان خود را از دست داد.

بر اساس این گزارش هویت این شهروند “رسول احمدی” احراز شده است.

روز پنجشنبه ۱۴ شهریور ماه ۱۳۹۹، “محمد احمدی” فرزند ۲۴ ساله رسول احمدی نیز به دلیل فقر و تنگدستی با اقدام به خودکشی به زندگی خود پایان داد.

فقر و تنگدستی؛ جوان بوکانی دست به خودکشی زد

خبرگزاری هرانا – یک شهروند در شهرستان بوکان واقع در استان آذربایجان غربی با حلق آویز کردن خود دست به خودکشی زده و جان خود را از دست داد. انگیزه اقدام به خودکشی این پسر ۲۴ ساله فقر و مشکلات خانوادگی عنوان شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از موکریان، امروز پنجشنبه ۱۴ شهریور ماه ۱۳۹۹، پسری جوان با حلق آویز کردن خود دست به خودکشی زده و جان خود را از دست داد.

این پسر ۲۴ ساله در شهرک دامدارن شهرستان بوکان اقدام به خودکشی کرده است.

بر اساس این گزارش این پسر جوان به علت مشکلات خانوادگی و فقر دست به خودکشی زده است.

خودکشی هم‌زمان چهار دختر بابلی

دادستان شهرستان بابل با تکذیب خودکشی همزمان چهار دختر بابلی، منتشرکنندگان این خبر را تهدید به برخورد قانونی کرد. روز پنجشنبه ۱۶ مرداد خبر خودکشی هم‌زمان چهار دختر بابلی در استان مازندران در فضای مجازی انتشار یافت.

بر اساس گزارش‌ها این چهار دختر با خوردن قرص برنج اقدام به خودکشی هم‌زمان کرده‌اند که دو نفر از آنها جان سپرده و دو نفر دیگر به کما رفته‌اند.

در رسانه‌ها و اظهارات مقامات محلی درباره انگیزه خودکشی این دختران توضیحی داده نشده است.

اقدام به خودکشی یک دختر ۱۷ ساله در استان گیلان

خبرگزاری هرانا – روز چهارشنبه ۱۵ مرداد، یک دختر نوجوان ۱۷ ساله در شهرستان خمام استان گیلان که با پرتاب خود از روی پل غیر هم سطح این شهرستان قصد خودکشی داشت با مداخله مردم حاضر در صحنه و نیروی انتظامی از اقدام او جلوگیری شد. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، روز چهار شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، دختر نوجوان ۱۷ ساله در خمام که قصد داشت با پرت کردن از روی پل غیر هم سطح، دست به خودکشی بزند نجات پیدا کرد.

این‌ دختر اهل یکی از روستاهای بخش خمام بوده و با مداخله مردم حاضر در صحنه و دعوت به آرامش نیروی انتظامی از اقدام وی جلوگیری شد.

بنابر این گزارش یک منبع آگاه محلی علت اقدام به خودکشی را مسائل شخصی عنوان کرده است.

خودکشی دختر نوجوان ۱۵ ساله در بجنورد

خبرگزاری هرانا – روز پنجشنبه ۱۲ تیر، یک دختر نوجوان ۱۵ ساله در بجنورد که با پریدن از بالای یک آپارتمان قصد خودکشی داشت، با مداخله امدادگران آتش‌نشانی و همسایگان موفق به این اقدام نشد. این دختر نوجوان علت ابن اقدام خود را مشکلات خانوادگی، سخت گیری پدر و مادر و سرخوردگی عنوان کرد. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ایرنا، روز پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹، دختر نوجوان ۱۵ ساله در بجنورد که قصد داشت با پرت کردن خود از طبقه ششم یک آپارتمان دست به خودکشی بزند نجات پیدا کرد.

معاون عملیات سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی بجنورد اظهار داشت: “پس از گزارش حادثه، ماموران امداد و نجات از دو ایستگاه به موقعیت اعزام شدند، که خوشبختانه اقدام دختر نوجوان با دخالت به موقع اهالی و امدادگران به سرانجام نرسید و وی به عوامل اورژانس اجتماعی تحویل داده شد”.

مجید خوش رفتار در تشریح جزییات این حادثه افزود: “یک زن همسایه با گریه و زاری از دختر نوجوان می خواست خودش را پرت نکند که ما نیز از این خانم خواستیم با دختر بیشتر صحبت کند و سرگرمش کند و از یک پسر جوان نیز که توانسته بود به پشت بام راه پیدا کند خواستیم در زمانی که دختر نوجوان با همسایه صحبت می کند به سرعت کمکش کند و این جوان نیز خوشبختانه بدون اینکه دختر متوجه حضورش شود آن را نجات داد و به عوامل اورژانس اجتماعی تحویل داده شد”.

وی تصریح کرد: “این دختر نوجوان علت اقدام به خودکشی را مشکلات خانوادگی، سخت گیری پدر و مادر و سرخوردگی عنوان کرد”.

مشکل تراشی مسئولین؛ خودکشی دانشجوی نخبە

طی روزهای گذشتە دو زن در شهرهای ارومیە و تکاب و یک دانشجوی نخبە در شهر سقز بە زندگی خود پایان دادەاند.

برپایە گزارش رسیدە بە سازمان حقوق بشری هەنگاو، روز سەشنبە ١٠ تیر ٩٩ (٣٠ ژوئن ٢٠٢٠)، یک زن ٦٠ سالە اهل روستای چورش ارومیە با هویت ” بسنا ئەحمەدی“ در یکی از مراکز درمانی ارومیە جانش را از دست داد.

بە گفتە یک منبع مطلع، بسنا احمدی چند روز پیش بە دلیل مشکلات خانوادگی اقدام بە خودسوزی نمودە بود.

از سوی دیگر، روز دوشنبە ٩ تیر ماه، یک دانشجوی نخبە اهل سقز با هویت ”مصطفی تیموری“ کە دانشجوی دانشگاه کردستان شهر سنندج بودە بە دلیل مشکل تراشی های مسئولین دانشگاه جهت حضور در المپیاد و مخالفت درخواست وی برای گرانت خارج از کشور خود را حلق آویز و بە زندگی خود پایان دادە است. وی دانشجوی ترم ششم کارشناسی اقتصاد بودە است.

همچنین روز چهارشنبە ٤ تیر (٢٤ ژوئن)، یک زن جوان اهل تکاب با هویت ”زهرا نامداری“ بە دلیل مشکلات خانوادگی خود را حلق آویز و بە زندگی خود پایان دادە است. این زن جوان متاهل و مادر یک فرزند نیز بودە است.

خودکشی دختر و پسر با طناب مشکی رنگ در ایران

فیلم از آب گیری جسد دختر و پسری که با یک طناب مشکی رنگ به یکدیگر بسته شده بودند در چند روز گذشته در فضای مجازی دست به دست می‌شد. پس از ساعاتی مشخص شد این اتفاق در شهرستان اندیکا خوزستان رخ داده و این دو جوان در رودخانه گدار کارون خودکشی کرده‌اند.

به گزارش روزنامه آفتاب یزد، ‌در تحقیقات اولیه محلی های این منطقه می گفتند این دختر و پسر همدیگر را دوست داشتند اما با مخالفت خانواده ها مواجه شده بودند و در نهایت دست به این خودکشی همزمان و عاشقانه زده اند، اما مدتی بعد خانواده این دو جوان به طور کلی علاقه آن دو را انکار کردند، با این همه باید دید خانواده تا چه اندازه در چنین اقداماتی نقش دارد و از طرف دیگر مفهوم چنین خودکشی های نمادین چیست؟

خودکشی عجیب و عاشقانه
چندی بعد از اعلام خبر خودکشی دو جوان، حسین مولایی رییس هلال احمر مسجد سلیمان راز این خودکشی را فاش کرد. او در اظهارات اولیه خود گفته بود: « بهزاد ۲۲ ساله و زینب ۱۸ ساله از اهالی شهرستان اندیکا بودند که صبح روز دوشنبه ۲ تیرماه همراه هم به کنار روخانه آمدند و در برابر دیدگان اهالی منطقه دست به خودکشی زدند که این ماجرا خیلی زود به هلال احمر گزارش شد و نیروهای امدادی به سرعت در محل حاضر شدند. این دختر و پسر جوان قبل از خودکشی دستانشان را با یک طناب به هم بسته بودند و یک وصیت نامه نیز در کنار روخانه گذاشته بودند، حتی تلاش شاهدان ماجرا برای نجات جان آنها نتیجه نداشت تا اینکه پس از یک روز جسد آنها از رودخانه بیرون کشیده شد.»

عشق پنهانی دخترخاله و پسرخاله
در پیگیریهای صورت گرفته در خصوص این حادثه تلخ ابتدا مشخص شد که خواهر بهزاد و برادر زینب سالها قبل با هم دیگر ازدواج کردند و مادر زینب نیز سال گذشته به خاطر مشکلات اعصاب و روان دست به خودکشی زده است. از طرف دیگر هیچ یک از اهالی این منطقه از عشق و علاقه دخترخاله و پسرخاله اطلاع نداشتند و خانواده های این دختر و پسر جوان نیز هنوز نمی دانند چرا زینب و بهزاد دست به خودکشی زده اند. بهزاد و زینب صبح روز دوشنبه از خانه خارج شده و به روستای سدگدار که در ۵ کیلومتری محل زندگی شان است رفته و بهزاد در تماس به برادرش می گوید که ما فرار کردیم و می خواهیم خودکشی کنیم. بهزاد با بستن یک طناب مشکی رنگ به دستان خودش و زینب به سمت سدگدار رفته و قبل از اجرای نقشه شان گوشی های موبایلشان را بیرون آب گذاشته و روی یک سنگ نوشت: « گناه ما پای شما اگر جنازه مان را کنار هم دفن نکنید»، بهزاد بعد از نوشتن این دست نوشته با زینب به داخل سد گدار رفته و به زندگی خودشان پایان می دهند.

زدن تیر خلاص به یک کولبر زخمی پس از بازداشت


یک کولبر در مرزهای اشنویە پس از بازداشت با شلیک مستقیم نیروهای مسلح حکومتی بە قتل رسیدە است.

برپایە گزارش رسیدە بە سازمان حقوق بشری هەنگاو، روز شنبە ٢٣ شهریور ٩٩ (١٣ آگوست ٢٠٢٠)، نیروهای هنگ مرزی در مرزهای اشنویە بە سوی یک کولبر با هویت ”صلاح‌الدین عیسی‌زادە“ شلیک و وی را بە شدت مجروح کردەاند.

بە گفتە یک منبع مطلع، نیروهای هنگ مرزی پس از زخمی کردن این کولبروی را بازداشت و مورد شکنجە قرار دادە و سپس بە وی تیر خلاص زدەاند.

صلاح الدین عیسی زادە ٤٥ سالە و اهل روستای شیخ‌عثمان اشنویە بود. نهادهای امنیتی بە شرط اینکە خبر رسانەای نشود جسد را بە خانوادە وی تحویل دادەاند.

همچنین امروز یکشنبە ٢٤ شهریور ماه، یک کولبر اهل بانە با هویت ”بارزان“ در مرز هنگەژال این شهرستان با شلیک مستقیم نیروهای مسلح از ناحیە پا بە شدت زخمی و بە مراکز درمانی منتقل شدە است.

همچنین، روز شنبە یک کولبر اهل روستای قلقلە از توابع شهرستان ثلاث‌باباجانی در استان کرمانشاه با هویت ” فاتح محمودی“ ٣٤ سالە در حین کولبری در مرزهای نوسود بە دلیل سقوط از ارتفاع بە شدت زخمی شدە است. این کولبر در پی تعقیب و گریز نیروهای نظامی و در حین فرار از دست آنها از کوه سقوط کردە است.

فیلمی ممنوعه که زندگی کولبران را به تصویر می‌کشد

کولبری بخشی از زندگی مردم کرد در منطقه‌ وسیعی از غرب کشور است. مشکل اشتغال در این منطقه عده پرشماری از مردم را به کولبری مجبور ساخته است. خبرها از کولبران بسیار است، اما کولبری در سکوت رسانه‌ای مانده است.

یک هنرمند عرصه سینما در مریوان که خواست با ساخت فیلمی کوتاه (فیلم زیر) از پدیده کولبری این سکوت را بشکند، فیلمش توقیف شد و اجازه پخش پیدا نکرد.

نام این فیلم ۱۲ دقیقه‌ای، اسرین (ئه سرین به معنای اشک) است. اسرین سمبل اشکی‌ست که سختی و مشقت زندگی کولبران، آن را از چشمان کوهستان‌های کردستان همچون چشمه‌ساران، جاری کرده است.

یک فیلم ۱۲ دقیقه ای با کارگردانی یکی از هنرمندان عرصه سینما در مریوان است که زندگی نامه یک خانواده از قشر فقیر جامعه این شهر را به نمایش کشیده است.

اسرین، نمایشی از زندگی خانواده‌ای مریوانی است که هم پدر و هم پسر بزرگ خانواده برای امرار معاش زندگی مشغول به کولبری هستند.

این فیلم زندگی نامه دردناک یک خانواده در شهرستان مریوان است که پدر این خانواده به دلیل شیمیایی دوران جنگ دچار عارضه تنفسی شده و برای امرار معاش زندگی خود و خانواده اش به ناچار به کوله بری می پردازد و این در حالی است که پسر بزرگ این خانواده نیز مشغول به کوله بری است.

اعدام نوید؛ سفر وزیر خارجه ملاها به اروپا لغو شد


نشریه پرتیراژ آلمانی “بیلد” با استناد به منابع خود خبر داد که از قرار معلوم سفر وزیر خارجه جمهوری اسلامی به سه کشور اروپایی “موقتا لغو شده است”.

ظریف قرار بوده طی روزهای ‌آتی به سه کشور اروپایی آلمان، بریتانیا و فرانسه سفر کند.

لغو احتمالی این سفر در پی اعدام غیرمنتظره نوید افکاری، ورزشکار ایرانی صورت گرفته است.

نشریه بیلد می‌افزاید، وزارت خارجه جمهوری اسلامی علت لغو سفر را “مشکلات لجستیک” عنوان کرده است.

اعدام نوید نمی‌تواند بدون پیامد بماند

در همین حال رئیس کمیسیون ورزش در پارلمان آلمان و انجمن ورزشکاران آلمانی پس از اعدام نوید افکاری از کمیته بین‌المللی المپیک خواستند دست به “اقدام عملی” علیه رژیم ایران بزند.

داگمار فرایتاگ، رئیس کمیسیون ورزش در پارلمان آلمان (بوندستاگ) به خبرگزاری ورزشی SID گفت که اکنون نوبت کمیته بین‌المللی المپیک (IOC) و انجمن جهانی کشتی‌گیران (UWW) است که واکنش نشان دهند و تنها به “ابراز نگرانی” اکتفا نکنند.

او خواستار اقدامات عملی علیه جمهوری اسلامی شد و افزود که اعدام نوید افکاری نباید برای حکومت ایران بدون پیامد بماند.

مشارکت در انتخابات دور دوم مجلس ولایت: ۱درصد


سایت دیده بان ایران نوشت: بر اساس آخرین نتایج انتخابات شهرستان کرج، شهرستان فردیس و شهرستان اشتهارد تنها ۲۰ هزار و ۷۹۸ نفر از مجموع یک میلیون و هفتصد و پنجاه و یک هزار واجد شرایط در انتخابات دوره دوم مجلس شرکت کرده اند که ۱/۲ درصد می شود .

بر اساس این گزارش آرا صحیح ۱۹،۸۲۵ رای و عباسی منتخب این شهرستان ها با ۱۳ هزار رای وارد مجلس شده است‌.