Previous Next

چرا هند آثار تاریخی افغانستان را بازسازی می کند؟

نهاد ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرد: کشور هند همانگونه که در بازسازی چندین اثر تاریخی این کشور نقش اساسی داشت، این بار نیز هزینه های بازسازی قلعه تاریخی و پرقدمت «بالاحصار» در کابل را پرداخت می کند و تفاهم‌نامه بازسازی آن دیروز میان مقامات دو کشور امضا شده است.

به گزارش ایرنا، نهاد ریاست جمهوری افغانستان امروز با انتشار اطلاعیه ای در این زمینه اعلام کرد: تفاهم‌نامه بازسازی قلعه بالاحصار به عنوان یکی از مراکز مهم تاریخی با حضور رئیس جمهوری افغانستان اشرف غنی، میان سفارت هند و نماینده دولت این کشور امضا شده است.

قلعه بالاحصار دارای اهمیت استراتژیک و قدمت تاریخی‌ بسیاری است. این یادمان تاریخی در جریان جنگ های مختلف به ویژه منازعات ۳۰ ساله گذشته در افغانستان به مرور دستخوش تخریب های گسترده شد.

«وینی کمار» سفیر هند در افغانستان در مراسم امضای این تفاهم‌نامه گفت: بالاحصار کابل یکی از بناهای تاریخی افغانستان بوده و هند در راستای بازسازی و احیای مجدد بناهای تاریخی علاقه مند است و در این راستا در کنار افغانستان خواهد بود.

وی با بیان اینکه” هند خواهان افغانستان صلح آمیز، مرفه و مترقی بوده”و ابراز امیدواری کرد: این پروژه با موفقیت اجرا شود.

اگرچه هنوز میزان هزینه بازسازی بالاحصار کابل رسانه ای نشده است اما دولت هند پیش از این در سال ۱۳۹۵ نیز قصر تاریخی «ستوری» در وزارت امور خارجه افغانستان را با هزنیه ۲۶۰ میلیون دلار از محل کمک‌های هند بازسازی کرده است و در عین حال در بازسازی باغ تاریخی «چهل ستون»، (و باغ بابر) و بازار تاریخی در کابل نقش داشته است.

اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان هم پس از امضای این تفاهم‌نامه گفت: بناهای تاریخی، گذشته پرافتخار افغانستان را بازگو می کند و احیای این بناها نه تنها ارتباط افغانستان را به گذشته نشان می دهد، بلکه تصویر عظمت این سرزمین را برای نسل های آینده نیز انتقال خواهد داد.

رئیس جمهور غنی از کمک های هند به افغانستان قدردانی کرد و گفت: هند همکار خوب ما در بخش کارهای عمرانی است و بالاحصار کابل نیز بار دیگر به عنوان یکی از مناطق مهم جاذبه های فرهنگی و تاریخی افغانستان، تبدیل می شود.

دولت افغانستان پیشتر گزارش داده بود که قریب به یک هزار و ۲۰۰ بنای تاریخی در این کشور در معرض نابودی قرار دارد و بودجه کافی برای مرمت این اماکن و مراکز تاریخی که در جریان سه دهه جنگ اخیر آسیب های شدید دیده‌اند، وجود ندارد.

بالاحصار نام قلعه‌ای باستانی در شهر کابل در افغانستان است. تاریخ ساخت این قلعه به حدود قرن ۵ میلادی می‌رسد. این دژ یا حصار در حدود سه قرن (از قرن دوم تا پنجم مسیحی) آبادی روی پشته بالاحصار به شکل اثر مذهبی ساخته شده که نظر به شواهد نقاط مجاور می‌توان آن را نیایشگاه بودائی خواند که احتمالاً بعید نیست که شالوده اولین قلعه جنگی در همین زمان بدست یکی از شاهان هپتالی (هون) بوده باشد. قلعه‌ای است که بر فراز تپه‌ای در دامنه کوه شیر دروازه در جنوب شرق شهر کابل ساخته شده‌است.

تیمورشاه که پایتخت افغانستان را از قندهار به کابل انتقال داد و در بالاحصار کابل جاگزین شدند. تا عصر سلطنت امیر عبدالرحمن‌خان پایتخت در همانجا بود.

بالا حصار به دلیل اهمیت استراتژیک و قدمت تاریخی‌اش یک مکان دارای ارزش تاریخی است. این بنا شاهد جنگ‌های خونین بوده‌است. در جنگ اول افغان و انگلیس (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲) و جنگ دوم افغان و انگلیس (۱۸۸۰-۱۸۷۸) و بعد در زمان حکومت‌های کمونیستی افغان این قلعه به عنوان مرکز مهم نظامی استفاده می‌شد.

روزنامه: برای وطن ماندند، وطن برای آن‌ها نماند!


روزنامه شهروند: چند روز پیش، بهمن مفید، بازیگری که تنها و تنها با چند دقیقه حضور در نخستین فیلمش خود را در تاریخ سینمای ایران ‏تثبیت کرده بود، در غربت و سکوت درگذشت. آن‌هایی که با بهمن نزدیک بودند می‌گویند در این سال‌های آخر، به‌خصوص بعد ‏از اینکه تتمه امیدش برای بازگشت به سینمای ایران نیز با سانسور فیلم «سرود تولد» علی قوی‌تن به یأس مبدل شد، حالش خوب ‏نبود. یعنی افسرده بود، از این همه بدبیاری. هنرمندی که در تئاتر، سینما، تلویزیون، صداپیشگی و… جزو بهترین‌ها و ‏ماندگارترین‌ها بود.هجده نوزده‌سال پیش، تقریبا در چنین روزهایی، در اوایل پاییز، فریدون فروغی خواننده و آهنگساز برجسته کشور در پنجاه‌ویک سالگی ‏درگذشت. او نیز در آن ماه‌های آخر حال‌وروز خوشی نداشت. یادم می‌آید یکی از دوستان نزدیک فروغی، حجت بداغی، نویسنده‌ای ‏که آن روز‌ها به‌واسطه انتشار نخستین مجموعه داستانی‌اش «من فکر می‌کنم، من» روابط نزدیکی داشتیم، هر زمان از پیش ‏فریدون بازمی‌گشت، حالش بد بود. بدتر از پیش. انگار که این انعکاس حال‌وروز فریدون فروغی بود… تا آن روز که حجت آمد و ‏گفت «دیگر تمام شد». بله، فریدون تمام شده بود. پایانی که خیلی‌ها بر این باورند خودخواسته بوده. پایان هنرمندی که در تغییر ‏روزگار بازنده‌ای بزرگ لقب گرفته بود‎. این حرف‌ها را درباره فرهاد هم می‌زنند که او نیز داستانی شبیه فریدون داشت. یا در سینما درباره فردین و ناصر ملک‌مطیعی ‏‏ (که‌سال گذشته گفت‌وگوی پردردش را چند هفته قبل از درگذشتش در همین صفحه خواندیم) و البته بسیار کسان دیگر که شاید به ‏اندازه این چند نفر بزرگ نبودند، اما به‌هرحال، در دهه‌های اخیر کنار گذاشته شده بودند. دلایل زیادی نیز در مورد مرگ ‏این‌ها که زمانی افسانه‌های دنیای سینما و تلویزیون و موسیقی بودند، اما به‌یک‌باره به محاق رفته بودند، به زبان آمده. دلایلی ‏گوناگون -و البته همه‌فهم‌ترین‌شان این بوده که «بیکاری این‌ها را کشت». موضوعی که پرونده یک نسل از هنرمندان را ‏بازمی‌گشاید و ما را به یاد بزرگانی می‌اندازد که تغییر روزگار زندگی‌شان را تغییر داد‎.

باد‌های تغییر
انقلاب اسلامی که پیروز شد، طبیعی ا‌ست که دیگر نمی‌شد انتظار داشت همان فضای پیش از انقلاب ادامه داشته باشد، به‌خصوص در ‏دنیای هنر که به هرحال در آن سال‌های آخر آشکارا با الگویی غربی حرکت کرده و طبیعی بود که یکی از اولویت‌های انقلابی که حادث شده بود، تغییر این فضا باشد.این اتفاق نیز خیلی زود رخ داد. در سینما، تئاتر، تلویزیون و البته موسیقی. ‏هنرمندان زیادی از ایران رفتند و در اندک زمانی گروه دیگری جای آن‌ها را گرفتند که به‌خصوص در سینما و تئاتر این جایگزینی ‏اتفاق افتاد و سیل جوانان تازه‌وارد وارد عرصه شده و در کنار هنرمندان قدیمی (به جز آن‌هایی که اجازه کار به دست نیاوردند) ‏کارشان را آغاز کردند. سینمای جدید ایران که توانست سری بین سر‌ها درآورد و موفق‌ترین هنر این سرزمین در دنیا لقب بگیرد، ‏با همین نیرو‌های جدید بود که به این جایگاه دست یافت.موسیقی، اما حکایتی دیگر داشت. موسیقی و به‌خصوص شاخه‌های پاپ و راک و البته تمام خوانندگان زن، از نظر گردانندگان جدید ‏جامعه نمادی از آن دوران سپری‌شده بودند. خوانندگانی که داستان‌های زیادی درباره‌شان نقل می‌شد. چنین شد که بسیاری از ‏چهره‌های مهم، به‌ویژه خوانندگان بار سفر بستند و رفتند. عده‌ای، اما دل‌شان به رفتن نبود. اینان گوشه‌ای نشستند، در انتظار، تا شاید ‏شانس یک‌بار دیگر در خانه‌شان را بزند که برای برخی این اتفاق افتاد و برای برخی نه. با آنکه حتی آن‌هایی هم که توانستند در ‏سال‌های آتی، کجدارومریز به موسیقی بپردازند، آنی نشدند که در رویاشان بود‎.

آنان که ماندند و هستند
با رفته‌ها کاری نداریم. در میان مانده‌ها، اما محمد نوری و شجریان شاید بزرگ‌ترین نام‌ها باشند که ماندند ‏و همچنان نوری و شجریان ماندند. حتی شاید در مورد شجریان بشود گفت که بزرگ‌تر هم شد‎. محمد نوری نام بزرگی بود. مردی که با آثار درجه یک بی‌شماری پای به دهه ٦٠ گذاشت. خواننده‌ای که به‌خوبی توانست با ‏اجرا‌های کلاسیکش خود را ماندگار کند، به‌خصوص در کنار محمد سریر که با آثاری، چون «جان مریم»، «کهکشان»، ‏‏ «دلاویزترین»، «ای ایران ایران» و «اگر تو آمده بودی» ثروت قابل‌توجهی به گنجینه موسیقی ایران افزودند‎. درباره محمدرضا شجریان هم ناگفته بسیار کم است، از بس که در این سال‌ها درباره خسروی آواز ایران گفته و نوشته شده و از او ‏ستایش و تحسین شده است‎.علاوه بر این دو بزرگ، البته خوانندگان دیگری نیز بودند که کارشان را پیش از انقلاب آغاز کرده بودند و در دهه‌های بعدی هم ‏ادامه دادند. خوانندگانی که البته هیچ‌کدام به بزرگی و جایگاه نوری و شجریان حتی نزدیک نیز نبودند و در ادامه نیز نتوانستند به ‏آن جایگاه نزدیک شوند و خدشه‌ای در جایگاه قدرقدرتی این دو بزرگ وارد آورند. ‏

زنانی که ماندند
در میان زنان خواننده هم هنرمندانی مانند سیمین غانم، پریسا، سیما بینا و خاطره پروانه بزرگ‌ترین نام‌هایی بودند که در سال‌های ‏بعد از انقلاب در ایران ماندند و البته به‌جز پریسا به فعالیت‌شان ادامه دادند. با این تفاوت که این‌بار تنها برای زنان می‌توانستند ‏بخوانند، آن‌هم در شرایط کنترل‌شده کامل، مبادا فیلم و عکسی از اجرا‌های آنان به بیرون درز کند. سیمین غانم و سیما بینا در این چند دهه ‏کنسرت‌های موفق زیادی در ایران اجرا کرده‌اند.سیمین غانم همین اواخر به ما گفت که «شرایطی را که از سر گذرانده‌ام ‏شبیه انزوا نبوده، ولی می‌خواهم یادآوری کنم که موسیقی بانوان محدودیت‌ها و گرفتاری‌ها و مسائل بسیار زیادی دارد و هنرمندان ‏نمی‌توانند آنچه دل‌شان می‌خواهد برای علاقه‌مندان عرضه کنند، ولی در این شرایط محدود و معمول هم خیلی از بانوان ‏هنرمند مشغول کار و برنامه‌ریزی کنسرت‌هایشان هستند‎. زنان چه بخواهیم و چه نه، در موسیقی با محدودیت‌هایی روبه‌رو هستند. ‏مثلا خوانندگان در همه جای دنیا اول آلبوم منتشر و بعد در کنسرت قطعات همان آلبوم را اجرا می‌کنند. ما، ولی بدون انتشار آلبوم، ‏کنسرت می‌دهیم. درست است که مردم با اعتباری که برایمان قائلند از کنسرت‌هایمان استقبال می‌کنند.»

آنان که ماندند، اما‎… ‎
شاید بتوان سه تفنگدار را بازندگان این عرصه خواند. سه چهره بدطالع موسیقی، هر سه گونه‌ای موسیقی راک اجرا می‌کردند و هر ‏سه نیز محبوبیتی کم‌نظیر داشتند که بیشتر به‌دلیل مخالف‌خوانی‌ها و فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی‌شان در سال‌های پیش از انقلاب ‏بود‎.از این سه شاید بشود گفت که بخت با کوروش یغمایی سازگارتر از دو دیگری بود. ماندن کوروش یغمایی در ایران از عجایب ‏روزگار بود. سرشناس‌ترین خواننده غیرسنتی که در ایران ماند و دیگر بازماندگان هیچ‌کدام شهرت پیش از انقلاب او را نداشتند، ‏بنابراین ماندنش در ایران ریسک بزرگی بود. یغمایی بعد از چند‌سال اول بعد از انقلاب که نتوانست کار کند، توانست آلبوم «سیب ‏نقره‌ای» را منتشر کند و بعد هم آلبومی به نام «ماه و پلنگ» که با همراهی حسین منزوی منتشر شد. اما این آثار به اندازه آثار قبل ‏از انقلابش ازجمله گل یخ موفق نبود‎.فرهاد نیز داستانی مشابه دارد. او که با ترانه‌ای، چون وحدت براساس شعری از سیاوش کسرایی که فردای پیروزی انقلاب خوانده ‏بود، گمان می‌رفت در موسیقی پس از انقلاب سرنوشت خوشی داشته باشد، به‌رغم اینکه درواقع نخستین خواننده‌ای بود که صدایش ‏بعد از انقلاب نیز شنیده شد، اما نخستین آلبومش سرانجام در‌سال ۱۳۷۳ منتشر شد.آلبومی به نام خواب در بیداری. در‌سال ۱۳۷۶ ‏نیز آلبوم وحدت او منتشر شد که شامل ترانه‌های دهه ۱۳۵۰ او بود. فرهاد از آن پس به‌جز آلبوم برف و البته کنسرتی که‌سال ٧٧ ‏در هتل شرق تهران اجرا کرد، فعالیت دیگری نکرد، تا روزی که پایانش فرا رسید‎. ‎… و می‌رسیم به فریدون فروغی که داریم به سالمرگش نزدیک می‌شویم.خواننده قطعاتی مانند آدمک، قوزک پا، نماز و تنگنا؛ که ‏او نیز مانند فرهاد در آستانه انقلاب با اجرای یار دبستانی خود را با حرکت مردم همراه نشان داد، اما در ادامه جز چند کنسرت در ‏کیش و البته خواندن ترانه تیتراژ فیلم دختری به نام تندر کار دیگری نکرد‎. بی‌تردید دیگرانی نیز بوده‌اند که مانده‌اند و کار کرده‌اند یا نکرده‌اند. این گزارش، اما می‌خواست نگاهی داشته باشد به بزرگ‌ترین‌ها یا ‏شناخته‌شده‌ترین نام‌هایی که داستان‌شان بر سر هر کوچه و بازاری هست‎!

من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد چگونه خلق شد؟

دیالوگ مشهور «قصه ش درازه، من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت …» را اگر حفظ نباشید، حتما یکبار شنیده‌اند. دیالوگی از فیلم قیصر که بهمن مفید آن را می‌گوید.

به گزارش ایرنا، دیالوگی که در فیلمنامه نبوده و بهمن مفید آن را پیشنهاد می‌دهد و مورد تایید کیمیایی نیز قرار می‌گیرد، اما حالا بهمن مفید نیست تا بگوید: «من بودم و حاجی نصرت.»

بهمن مفید بازیگر قدیمی سینمای ایران در سن ۷۸ سالگی براثر ابتلا به بیماری سرطان ریه درگذشت. بهمن مفید متولد ۲۵ مرداد ۱۳۲۱ بود و یک روز بعد از تولد ۷۸ سالگی از دنیا رفت.

هنر؛ سنت خانوادگی مفید

خانواده مفید هر کدام دستی در عرصه هنر داشته‌اند. بهمن مفید برادر بیژن مفید است. زاده مرداد ۱۳۲۱ بازیگر، نوازنده، خواننده و گوینده عروسکی بود. برادرش بیژن مفید نمایشنامه‌نویس و کارگردان، برادر دیگرش اردوان مفید؛ بازیگر، خواهرش هنگامه مفید؛ شاعر، ترانه‌سرا، نمایشنامه نویس و کارگردان و فرزند غلامحسین مفید، از هنرپیشگان قدیمی تئاتر و قدسیه فریور بود.

بهمن بازیگری را با کار در نمایشنامه‌های پدرش آغاز کرد. «یوسف و زلیخا» نخستین نمایشی بود که او در کودکی بازی کرد.

بهمن مفید با اولین افرادی که به کار حرفه‌ای پرداخت بهزاد فراهانی، رضا میرلوحی، اصغر آقاخانی و بهرام وطن‌پرست بود که در گروهی که همراه با پدر و برادرانش شکل داده بود بازی می‌کردند. مفید همزمان با تحصیل در دانشکده هنر‌های دراماتیک به کارگردانی و بازیگری می‌پرداخت.
اولین سینمایی ماندگار مفید

بهمن که فارغ‌التحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنر‌های دراماتیک بود و پیش و پس از انقلاب در سینمای ایران حضور فعالی داشت. فعالیت سینمایی خود را در سال ۱۳۴۸ و با ایفای نقش کوتاهی در فیلم قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی آغاز کرد. این نقش گرچه کوتاه بود، اما با دیالوگ معروفش «قصش درازه، من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت …» در این فیلم و این نقش، جاودانه شد.

این دیالوگ، بخشی از سناریوی فیلم نبود و پس از اجرا و پیشنهادش توسط بهمن مفید به دلیل زیبایی و اثرگذاری، مورد پسند مسعود کیمیایی قرار گرفت و وارد سناریو شد.

آخرین فعالیت سینمایی بهمن مفید مربوط به فیلم سرود تولد در سال ۱۳۸۳ است. در دهه ۶۰ به مهاجرت اجباری تن می‌دهد و به آمریکا می‌رود. او در توصیف روزهایش در مصاحبه‌ای گفته بود: «گفتند ممنوع‌التصویرم. رفتم تئاتر بازی کردم. بعد یکی با کلت آمد گفت: تئاتر تعطیل. من هم رفتم آمریکا! با میان‌پرده‌خوانی زندگی می‌کردم که رییس دولت اصلاحات گفت ایرانی‌ها می‌توانند تا دو هفته بعد برگردند ایران. من هم آمدم، پاسپورتم را ضبط کردند و نگذاشتند برگردم. بد هم نشد! ماندم پیش مادرم»

سرطان او را نکشت، بلکه غصه کشت

بهزاد فراهانی که خودش را عضوی از خانواده بهمن مفید می‌داند، می گوید که سرطان او را نکشت، بلکه غصه کشت.

بهزاد فراهانی که سال‌های طولانی با خانواده هنرمند مفید دوستی و ارتباط داشته است، با تایید این خبر گفت: «ساعت ۶ عصر امروز، بهمن [مفید] بر اثر بیماری سرطان، درگذشت. او مدتی پیش به سرطان ریه مبتلا شده بود که متاسفانه با متاستاز، این بیماری در بدنش گسترش یافت.»

او ادامه داد: «هنگام مرگ بهمن، من بالای سر او بودم. الان هم حالم خوب نیست، چرا که همه‌اش فکر می‌کنم در این ۲۰ سال گذشته، چقدر او دوست داشت کار کند و عده‌ای نگذاشتند. نه تنها در سینما، بلکه اجازه حضور روی صحنه تئاتر را هم به او ندادند.»

این بازیگر افزود: «سرطان بهمن مفید را نکشت، غصه او را کشت. آن‌ها که نگذاشتند بهمن مفید به کاری که عشق داشت بپردازد، باعث مرگ او شدند. همان‌طور که جلوی کارِ ناصر ملک مطیعی و فردین را هم گرفتند.»

بهزاد فراهانی تاکید کرد: «من عضوی از خانواده مفیدها بودم. شاگرد استاد غلامحسین مفید بودم، شاگرد بیژن [مفید] بودم و شاگرد خودِ بهمن. از دهه ۴۰ با هم کار می‌کردیم. واقعا متاسفم.»

ایران؛ حکم ۷۵ ضربه شلاق برای یک روزنامه نگار

خبرگزاری هرانا – بابک طهماسبی، روزنامه نگار، با شکایت مدیران شرکت ملی حفاری به ٢ سال حبس تعزیری و ۷۵ ضربه شلاق محکوم شد. این حکم از سوی شعبه ۱۷ دادگاه تجدیدنظر اهواز عینا به تایید رسید.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از عصرما خوزستان، حکم حبس و شلاق بابک طهماسبی، روزنامه نگار، توسط شعبه ۱۷ دادگاه تجدیدنظر اهواز عینا تایید شد.

بر اساس این گزارش حکم صادره به واحد اجرای احکام ابلاغ شده است.

وی پیشتر به دنبال شکایت سپهر سپهری، مدیرعامل سابق شرکت ملی حفاری، محمد بهمئی مشاور ارشد این شرکت و احمد شیرالی پور، در دادگاه بدوی از بابت اتهام “نشر اکاذیب” و “توهین” به ٢ سال حبس تعزیری و ۷۵ ضربه شلاق محکوم شده بود.

آقای طهماسبی بر اساس حکم دادگاه بدوی از هر گونه فعالیت مرتبط با فضای مجازی نیز محروم شد.

وی در گزارش خود که به سبب آن این شکایت صورت گرفته است نسبت به وضعیت معیشتی کارگران شرکت ملی حفاری انتقاد کرده بود.

طرح مجلس ولایت برای محدودیت شبكه‌های اجتماعی


– نسخه جدید طرح “ساماندهی پیام‌رسان‌های اجتماعی” مجلس شورای اسلامی که روز ۲۶ مرداد گذشته اعلام وصول شده بود، منتشر شد.

به گزارش “آی‌تی‌ایران” این طرح در صورت تصویب احتمالا باعث مسدود شدن همه پیام‌رسان‌های خارجی می‌شود. مجازات‌هایی هم در این طرح برای “متخلفان” در نظر گرفته شده است، از جمله اینکه “ارائه پیام‌رسان بدون مجوز می‌تواند به حبس یا جزای نقدی یا هر دو منجر شود”.

همچنین متخلفان از اجرای مسدودسازی پیام‌رسان‌های غیر قانونی “به انفصال از اشتغال دولتی از شش ماه تا دو سال محکوم می‌شوند”.

همچنین اشخاصی که “به نوعی تدابیر مسدودسازی (فیلترینگ) را نقض کنند علاوه بر ضبط منافع و عواید مالی حاصله به مجازات تعزیری محکوم می‌شوند”.

در این طرح قانونی همچنین برای تولید، تکثیر، توزیع، معامله و انتشار یا در دسترس قرار دادن وی پی ان و فیلترشکن، محکومیت حبس یا جزای نقدی در نظر گرفته شده است.

یک آخوند جنایتکار بر اثر کرونا به درک واصل شد


روح الله حسینیان نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گذشت.

فرزند روح الله حسینیان با انتشار تصویری از پدرش در توییتر، نوشت: «انا لله و انا الیه راجعون روحم جانم پدرم روح الله حسینیان به سالار شهیدش پیوست.»

باشگاه خبرنگاران نیز خبر داده است که حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان در پی ابتلا به کرونا درگذشته است.

حضور روح الله حسینیان در قوه قضائیه و وزارت اطلاعات

با پیروزی انقلاب اسلامی حسینان وارد دستگاه قضایی شد و مسئولیت های مهمی مانند دادستانی و ریاست دادگستری استان سیستان و بلوچستان و دادستانی دادگاه ویژه روحانیت را عهده دار شد.

روح الله حسینیان در دوران وزارت آیت الله ری شهری، قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات بود. پس از برکناری حجه السلام سید حمید زیارتی (معروف به روحانی) و تغییر هیات امنای مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ریاست این مرکزمنصوب مي شود.

افزایش قربانیان تشنه لب در ماه محرم در بلوچستان


عبدالستار دوشوکی

افزایش کشته شدگان تشنه لب در ماه محرم در بلوچستان

در طی روزهای اخیر, از جمله امروز دوشنبه ٣ شهریور مصادف با ٤ مُحرّم تعدادی از کودکان بلوچ که از بی آبی ناچار بودند برای برداشت آب آشامیدنی به گودالچه های غیربهداشتی آب ( بنام هوتگ) بروند, شوربختانه به داخل گودالچه ها افتاده و جان داده اند. اسفا که این یکی داستان پر آب چشم در کنار بقیه قصه های پرغصه بلوچستان حکایتی است ممتد و قدیمی.

اما اندوه جگرسوز این جان دادن ها همزمانی آن با ماه محرم است که مسئولین و هموطنان شیعه و مرکز نشین در این ایام عزای عاشورایی برای حسین و یارانش ضجه و ناله می کنند که عبیدالله بن زیاد آب را بر آنها بست و تشنه لب به شهادت رساند. این روزها همزمان با کشته شدن این کودکان به دلیل بی آبی, مداحان در سراسر کشور با مویه و زاری سوزناک شیون سر می دهند: “ای تشنه لب عشق زینب, ای بی کفن “. یکی از فعالان رسانه ای بلوچ می نویسد چه تصادم تاریخی تلخی؟ زیرا در اول ماه محرم زینب غلامی‌پور، دختر تشنه لب ۸ ساله اهل روستای جکیگور راسک در داخل گودالچه افتاد و جان داد. امروز صبح نیز دو کودک در روستای شیخان کرگ شهرستان دشتیاری جان دادند.

بسیاری از کودکان مثل امیرحمزه ۷ ساله در روستای «هوت گت» شهرستان دشتیاری قربانی گاندو یا همان تمساح می شوند. همزمان با این مرگ های دردناک کودکان بلوچ, مراسم معرفی فرماندار شهرستان جدید التاسیس دشتیاری با حضور استاندار غیربومی برگزار شد. مراسمی که در آن یک بسیجی اهل محمودآباد مازنداران بنام عادل عفتی فرماندار یکی از محرومترین مناطق کشور شد, فرمانداری که نه زبان مردم آنجا را درک می کند و نه درد آنان را. حسرتا که اولین ماموریت فرماندار جدید برگزاری پرهزینه و پرشور شهدای تشنه لب کربلا یعنی عاشورای حسینی است که مردم سُنی مذهب و بلوچ روستاهای دشتیاری از آن حادثه ١٣٥٠ سال پیش در بیابانی برهوت در عراق ء فعلی کاملا بیخبر هستند. همانگونه که حاکمان زمان در سال ١٣٩٩ از تشنه لبی و پرپر شدن کودکان بلوچ در گودالچه های غیربهداشتی که ناچارا مورد استفاده حیوان و انسان است؛ کاملا بیخبر و بی اعتناء هستند.

لابد می پرسید شاید آب نیست؟ نخیر در جنوب استان و در منطقه دشتیاری حداقل سه سد بزرگ وجود دارد که لبریز هستند, اما مسئولین آب را احتکار کرده اند و آب در پشت سدها تبخیر می شود. وانگهی جمهوری اسلامی در چابهار در حال هزینه کردن هزاران میلیارد تومان برای شیرین کردن آب و انتقال آن به استانهای خراسان جنوبی و خراسان رضوی است. در حالیکه مردم بومی در لب دریا تشنه لب هستند. لابد می پرسید شاید بودجه نیست؟ نخیر بودجه برای انتقال آب و یا برای طرح توسعه سواحل مکران و تغییر بافت جمعیتی و پروژه های نظامی و غیره فراوان است. همین امروز دوشنبه استاندار در جلسه دیگری در چابهار با حضور مسئولین (قاعدتا غیر بومی) شرکت کرد که در آن ۱۰۰۰ میلیارد تومان برای احداث فرودگاه جدید چابهار تصویب شد تا آقازاده ها و مسئولین از پایتخت و کلانشهرهای کشور براحتی به چابهار سفر کنند و پروژه های عظیم خود را در منطقه آزاد چابهار مدیریت کنند. اگر باور نمی کنید, سریال جدید و جاری “آقازاده ها” را ببینید که منعکس کننده ماهیت واقعی این نظام است؛ که اسم “پروژه در چابهار” توسط “آقازاده ها” بارها ذکر می شود. وانگهی با وجود داشتن یک فرودگاه عملی و کاردادی ٤٦ ساله در غرب چابهار (کنارک), آیا ساخت یک فرودگاه مختص منطقه آزاد چابهار در شمال شهر نسبت به محرومیت زدایی و تامین آب آشامیدنی مردم بومی ارجحیت و اولویت دارد؟ اگر بودجه نیست, چطور برای فرودگاه ثانوی منطقه آزاد چابهار بودجه است؟ چطور برای انتقال آب به خراسان بودجه است؟

در مقاله اخیر مریم طالشی در روزنامه ایران تحت عنوان “آب به بهای جان” ـ داستان غم‌انگیز غرق شدن کودکان سیستان و بلوچستان کی تمام می‌شود؟ تاکید شده است که ما مشکل منابع آب نداریم و مشکل از زیرساخت و نبود مدیریت صحیح است. آب می‌آید پشت سد ذخیره می‌شود و در نهایت به زمین‌داران بزرگ داده می‌شود که هندوانه می‌کارند و به عراق و ترکیه صادر می‌کنند در حالی‌که مردم آب خوردن ندارند. نکته دیگر این است که در مورد پروژه بزرگ انتقال آب دریای مکران از چابهار به خراسان رضوی، متأسفانه در اجرای این پروژه حق بزرگی از مردم محلی ضایع شده. پیمانکار پروژه طبق قانون باید برای جامعه محلی و مردم منطقه قبل از انتقال آب، شبکه آبرسانی ایجاد کند تا آنها از این پروژه منتفع شوند اما تا حالا که چنین اتفاقی نیفتاده است. هر بار می‌گوییم کاش بار آخر باشد، کاش دیگر کودکی قربانی نشود اما باز همان اتفاق به همان شکل می‌افتد. تا درد آب هست، بیم جان کودکان سیستان و بلوچستان هم هست؛ کودکانی که جان شان را بر سر آب می‌دهند.

شوربختانه لیست کودکان قربانی بلوچ برای قطره ای آب, طولانی و طولانی تر می شود و درجه قساوت و بیرحمی و بی اعتنایی مسئولین بیشتر و بیشتر. پسرک کوچکی بنام علی اکبر بشکار و دخترک کوچکی بنام یسنا دیگر قربانیان چند روز پیش بی دردی و بی مسئولیتی “مسئولین” بودند. این درد تاریخی برای خود نگارنده نیز تاسفبار و دردآور است. زیرا بخاطر دارم در دوران پهلوی در اواخر سال ١٣٥٦ زمانی که دانشجو بودم, از یکی از ساکنان منطقه دشتیاری که دکه ای در بازار قدیمی چابهار داشت درخواست کردم مقداری از آب هوتگ (گودالچه) در بطری ریخته و به شهر چابهار بیاورد. سپس به همراه او به ملاقات فرماندار چابهار رفتیم و از فرماندار درخواست کردم اگر می تواند کمی از آن آب (نسبتا زرد رنگ و غیربهداشتی) را بنوشد و گفتم که در آنصورت ما مطالبه و حرفی نخواهیم داشت. اما فرماندار نتواست بنوشد. ولی قول داد که به موضوع رسیدگی شود. در آن زمان رژیم پهلوی مشغول هزینه بین ٥ تا ١٠ میلیارد دلار به پول آن زمان برای احداث یکی از بزرگترین پایگاه های نظامی خاورمیانه در غرب چابهار (یعنی کنارک) بود. اما اراده ای برای خرید چند تانکر آب جهت تامین آب آشامیدنی مردم وجود نداشت, و اکنون هم ندارد. علیرغم گذر قریب به نیم قرن وضع بدتر شده است. و این داستان پر آب چشم همچنان جاری است.

************************************

تصویری تلخ از زنان محروم در سیستان و بلوچستان

این تصویر زنان سیستان وبلوچستان است که در گرمای نزدیک ۵۰ درجه در حال حمل کپسول گاز هستند.

ایران؛ 75 درصد جمعیت نیازمند حمایت برای بقاء


بورس بریزد، برای کشور ماجرا‌ها دارد

فرشاد مومنیريال استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در باره وعده گشایش اقتصادی روحانی گفته: زمانی که شما می‌بینید چگونه با الفاظ بازی می‌شود و برای یک آینده فروشی خطرناک عنوان گشایش گذاشته می‌شود می‌توانید بازی با الفاظ و منطق‌های نام گذاری را در ابعاد متنوع‌تری مورد توجه قرار دهید. صمیمانه و خاضعانه از رسانه‌های کشور تقاضا می‌کنم به داد ملّت برسند و این بازی ها را برملا کنند. در جامعه‌ای که بالغ بر 75 درصد جمعیت بنا به تصریح گزارش‌های رسمی معاونت رفاهی، وزارت کار و هیئت وزیران نیازمند حمایت برای بقاء هستند اینکه شما می‌گویید گشایش برای مردم هست باید بگویید برای کدام مردم است؟

وی افزود: این کار بدین معناست که یک بازی رانتی جدید پدیدار شده و بنابراین حقوقی‌های رانتی، معدنی و مالی از بورس بیرون بیایند و سراغ طعمه‌ی جدید بروند. اکنون می فهمید که کوچکترین سقوط در بورس به گواه آنچه در دو هفته‌ی اخیر مشاهده کردید؛ می‌تواند چه نوع التهاب‌ها و ماجراهایی برای کشور به وجود بیاورد.

فقر غذایی گریبانِ طبقات فرودست را گرفته است

روزنامه ایران نوشت: قیمت یک ماه سفره ایرانی چند تمام می‌شود؟ برای آنکه بتوانیم رقم دقیقی از یک سفره ایرانی استخراج کنیم 21 کالای پرمصرف را هدف گذاری کردیم. بر اساس محاسبات روزنامه ایران هزینه یک خانوار قشر متوسط 4 نفره در یک ماه که به قول معروف از بَرج‌های خود در مواد غذایی زده است و مصرف معقولی دارد در حدود یک میلیون و 219 و 400 تومان است. لازم به توضیح است که عدد به دست آمده حداقلی و بدون در نظر گرفتن وعده های غذایی با سبزیجات است.

آیا می‌خواهند طبقه متوسط را کامل حذف کنند؟!
برخی کارگران فقط نان می‌خورند

این روزها «فقر غذایی» گریبانِ طبقات فرودست را گرفته است. وقتی از ابتدای سال جاری همه اقلام خوراکی بیش از ۴۰ درصد گران شده‌ است، طبیعی است که امسال بیشتر از سال‌های قبل، بسیاری از ضروریات از گوشت قرمز و سفید گرفته تا پنیر و تخم مرغ در حال محو شدن از سفره‌های کارگران و اقشار کم‌درآمد باشد.

به گزارش ایلنا، فرامرز توفیقی (رئیس کمیته دستمزد کانون عالی شوراها) که محاسبات سبد معاش و هزینه‌های زندگی کارگران را ماهانه انجام می‌دهد می گوید: آیا نمایندگان همین مجلس نمی‌دانند که پنیر شده آرزوی سفره‌ی کارگر؛ مگر کارگر می‌تواند پنیر کیلویی ۹۵ هزار تومان بخرد؟! یک کارگر چندی پیش به من مراجعه کرد گفت من پنج سر عائله دارم، مدتی‌ست فقط نان سنگک برای خانه می‌خرم! شما عمق فاجعه را ببینید!

یک عضو دیگر شورای عالی کار نیز با اشاره به اینکه با ورود به هر مغازه ای به راحتی می‌توان افزایش قیمت کالاها و محصولات را نسبت به دو سال گذشته مشاهده کرد، گفت: اگر حقوق کارگر در دو سال گذشته مطابق با نرخ محصولات لبنی افزایش یافته بود به مراتب این قشر با مشکلات کمتری مواجه بودند.

به گزارش ایلنا، مهرداد مویدی در ادامه با اشاره به اینکه مشکلات کارمندان و افرادی که از دولت حقوق می گیرند به مراتب کمتر از قشر کارگران است بیان می کند: اگرچه دولت مبالغی را در قالب کمک هزینه به کارمندان اختصاص می‌دهد اما متاسفانه هیچ وقت تصمیمی برای رفاه جامعه کارگری اتخاذ نمی کند.

وی در ادامه با اشاره به اینکه بی‌شک زندگی جامعه کارگری تحت تاثیر گرانی‌ها بیمار شده است می‌افزاید: متاسفانه تورم موجود باعث شده که مشکلات کارگران روز به روز بیشتر شود.

عضو شورای عالی کار می افزاید: اگرچه حقوق کارگران در سال جاری حدود 21 درصد افزایش یافت اما این افزایش هیچ تناسبی با قیمت کالاهای موجود ندارد.وی با اشاره به اینکه در صورتی‌که حقوق کارگران متناسب با نرخ تورم افزایش پیدا نکند بی شک در آینده ای نه چندان دور با بحران سو تغذیه مواجه خواهند شد.

ترامپ: باید در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شویم


حزب جمهوری خواه آمریکا امروز رسما ترامپ را برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری این کشور معرفی کرد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، حزب جمهوری خواه آمریکا روز دوشنبه رسما دونالد ترامپ را برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری این کشور معرفی کرد. در همین حال مایک پنس نیز به عنوان نامزد سمت معاونت ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا معرفی شد.

کوین مک کارتی، رهبر اقلیت جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا گفت: مایک پنس از حمایت جامع کنوانسیون ملی جمهوریخواهان به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه برای پذیرش پست معاون رئیس جمهوری آمریکا برخوردار است.

کنوانسیون ملی جمهوریخواهان روز دوشنبه با سخنرانی سناتور تیم اسکات، سناتور استیو اسکالیز و نیکی هیلی سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد آغاز شد.

ترامپ در سخنرانی خود در کنوانسیون ملی حزب جمهوریخواه در شهر شارلوت ایالت کارولینای شمالی، انتخابات ریاست جمهوری 2020 را بااهمیت ترین انتخابات تاریخ آمریکا خواند و گفت ما باید در این انتخابات پیروز شویم.

وی گفت: دموکراتها می خواهند با سواستفاده از شیوع کرونا در کشور انتخابات را سرقت کنند

ترامپ در پاسخ به فریادهای طرفدارانش که می گفتند “چهار سال دیگر”، گفت اگر می خواهید آنها (دموکرات ها) را دیوانه و عصبانی کنید، بگویید “12 سال دیگر”.

ترامپ به سه دوره چهار ساله ریاست جمهوری ایالات متحده اشاره داشت که وی احتمال می دهد با پیروزی در دو دوره دیگر، به این رکورد دست یابد.

بعد از امارات کدام کشور با اسرائیل به توافق می‌رسد؟


بعد از امارات کدام کشور عربی با اسرائیل به توافق می‌رسد؟

با وجود تشویق کشورهای عربی از سوی ایالات متحده آمریکا برای برقراری رابطه با اسرائیل، برخی از این کشورها از این ایده استقبال کرده‌‌اند با این حال برخی دیگر نیز با احتیاط با آن برخورد می‌کنند.

مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده که به خاورمیانه سفر کرده است روز دوشنبه ابراز خوشبینی کرد که کشورهای عربی بیشتری روند عادی سازی مناسبات با اسرائیل را در پیش بگیرند.

تحلیلگران می گویند که بحرین به احتمال زیاد قدم جای پای امارات خواهد گذاشت. امارات سومین کشور عربی است که با دولت یهود روابط دیپلماتیک برقرار کرده است.

با این حال عربستان سعودی که وزنه سنگینی در منطقه و بین کشورهای عربی است می‌گوید که از عادی‌سازی روابط با اسرائیل تا امضای توافق صلح با فلسطینیان امتناع می کند.

بحرین از توافق بین امارات و اسرائیل استقبال کرده است. تماس‌های بین بحرین و اسرائیل به دهه ۱۹۹۰ باز می گردد.

بحرین مانند بیشتر کشورهای حوزه خلیج فارس و اسرائیل با دشمن مشترکی به نام جمهوری اسلامی مواجه است. منامه رژیم ایران را متهم می کند که شیعیان این کشور را علیه حاکمان سنی آل خلیفه تحریک می‌کند.

به گزارش یورونیوز، منامه از متحدان نزدیک ریاض به شمار می رود و بعید است بدون رضایت عربستان سعودی روابطش را با اسرائیل عادی کند با این حال تحلیلگران می گویند که احتمالا بحرین بتواند به‌عنوان میانجی بین عربستان سعودی و اسرائیل عمل کند.

سخنگوی دولت بحرین این هفته با اشاره به موضع عربستان سعودی درباره تعهد این کشور به خواسته فلسطینیان گفت که منامه بر اساس «اصول ملی و عربی» خود و همچنین «منافع امنیتی استراتژیک خود» تصمیم می‌گیرد.

اتاق بازرگانی: ترکیه دیگر از ایران گاز نخواهد خرید

حمیدرضا صالحی، عضو هیأت نمایندگی اتاق بازرگانی تهران اعلام کرد با اکتشاف میدان بزرگ گازی در دریای سیاه، ترکیه دیگر از ایران گاز نخواهد خرید.

به گزارش ایسنا وی گفت: ترکیه تاکنون ذخایر گازی قابل توجهی نداشت اما با این وجود سعی می‌کرد در این بازار نیز حضور داشته باشد. حال با اعلام پیدا شدن میدان گازی جدید قطعاً شرایط تغییر خواهد کرد.