Previous Next

رد قطعنامه؛ تحلیلگران خارجی: اقدام آمریکا آگاهانه بود


رئیس جمهور آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی درباره تلاش های واشنگتن برای تمدید تحریم تسلیحاتی رژیم ایران و رأی شورای امنیت و مکانیزم ماشه گفت: ما می‌دانستیم نتیجه رأی‌گیری چه خواهد بود، اما ما وارد مکانیزم ماشه خواهیم شد و شما هفته آینده شاهد آن خواهید بود.

ترامپ همچنین گفت که در نشست پیشنهادی پوتین درباره رژیم ایران با حضور اعضای شورای امنیت شرکت نخواهد کرد.

رئیس جمهور روسیه پیش تر پیشنهاد کرده بود دیدار آنلاین اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل با حضور آلمان و رژیم ایران برگزار شود تا بتوان از تشدید اوضاع جلوگیری کرد.

وزارت خارجه آمریکا نیز با نشان دادن واکنش نسبت به پیشنهاد پوتین اعلام کرد که شورای امنیت سازمان ملل بهترین مکان برای بحث در باره مسأله تمدید تحریم تسلیحاتی رژیم ایران است.

خبرگزاری فرانسه در گزارشی نوشت: آمریکا با ارائه یک قطعنامه تند که می‌دانست رد می‌شود، راه تحریم‌ های خودکار (مکانیسم ماشه) را گشود.

این خبرگزاری افزود. تحلیلگران بر این گمان هستند که واشنگتن آگاهانه یک پیش‌نویس قطعنامه تندروانه را ارائه کرده که می‌دانسته اعضای شورا نمی‌توانند آن را بپذیرند.

عدم تصویب قطعنامه، گسترش نا امنی در خاورمیانه!


زینت میرهاشمی

تصویب نشدن قطعنامه آمریکا در شورای امنیت برای تمدید تحریم تسلیحاتی رژیم و چگونگی رای ممتنع کشورهای اروپایی با هر هدفی که صورت گرفته باشد، به نفع مردم ایران نیست. رفع تحریم تسلیحاتی رژیم، خرید سلاح و بازگذاشتن دست رژیم تروریستی ولایت فقیه در فروش سلاح با توجه به نقش مداخله گرایانه و ناامن کننده آن به ضرر مردم کشورهای همسایه است. حکومتی که با هزار حقه بازی و کلک به مردم نفت پیش فروش می کند و به جای رسیدگی به گرسنگی و تشگی مردم آنان را به گلوله می بندد، برای خرید و فروش سلاح هیچ حد و مرزی را رعایت نخواهد کرد.

عراق، سوریه و لبنان، در کانون مداخله گری نظامی از طریق حمایت تسلیحاتی، مالی و نیرویی رژیم قرار دارند و مردم این کشورها علیه این مداخله گری شورش کرده اند. آنها خواهان کوتاه شدن دست رژیم ایران از سرنوشت سیاسی کشورشان هستند. با توجه به این که حل مشکل مردم این کشورها به سرنوشت رژیم ولایت فقیه در ایران گره خورده است پس هر راهکاری در سطح بین المللی که به این رژیم روبه سقوط یاری رساند، در جهت ناامنی و شعله ورتر شدن جنگ و رشد بنیادگرایی در منطقه است. همانگونه که رژیم جمهوری اسلامی طی ۴ دهه، نه تنها هیچ کمکی به مردم محروم فلسطین برای دستیابی به صلح و حقوق مُسَلَم آنها نکرده بلکه به قدرت گیری اسرائیل و نزدیکی اعراب به اسرائیل هم یاری رسانده است.

عدم تصویب قطعنامه آمریکا، منفعت استراتژیک برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت. بدین معنا که رژیم برنده خروجی جلسه شورای امنیت در روز آدینه ۲۴ مرداد نخواهد بود. تنها نفع آن برای رژیم، مصرف داخلی کوتاه مدت برای دلواپسان و نگاه داشتن «امت در صحنه» و مزدوران نیابتی در هلال شکسته شیعی خواهد داشت.

ارزیابی رای اعضای شورای امنیت بر این امر صحه می گذارد. زیرا دو کشور روسیه و چین رای مخالف دادند که نکته جدیدی نیست. اما ۱۱ کشور رای ممتنع دادند. رای ممتنع از این جنبه اهمیت دارد که با توجه به ایزوله بودن رژیم و جلورفت تحریمها و رعایت کشورهای اروپایی و موضع مشخص و قاطع آنها در رابطه با سه موضوع اصلی یعنی، دخالت رژیم در منطقه، ساخت موشکهای بالستیک و ارسال آن به مزدوران نیابتی خود، دستیابی به سلاح اتمی، می توان گفت عدم رای مثبت این کشورها آبی برای رژیم گرم نخواهد کرد.

هر سه کشور آلمان، بریتانیا و فرانسه در روز ۲۴ مرداد ۹۹ نگرانی خود را از لغو تحریمهای تسلیحاتی و انتقال تسلیحات به یمن، لبنان و سوریه و عراق اعلام کردند و بر مکانیسم ماشه به عنوان راه حلی برای کشاندن رژیم به پای میز مذاکره تاکیده کردند.

روحانی مدعی شد که آمریکا شکست سیاسی خورد. مدتی پایوران رژیم سوژه ای برای فریب مزدوران خود پیدا کرده اند اما این رژیم است که شکست خورده زیرا، اروپائیها نه در طرفداری از رژیم بلکه در تضاد با شخص ترامپ و حفظ آبروی خود در ادامه برجام ناموفق و از بین رفته، در این میدان بازی می کنند. اما برای رژیم شمشیر مکانیسم ماشه و تحریمهای ایالات متحده حتا بعد از پایان تحریم تسلیحاتی همچنان برنده گی خود را خواهد داشت.

انتقال یکی از پنج معترض زندانی اصفهان برای اعدام


بنا به گزارشها، عباس محمدی یکی از پنج معترض زندانی در اصفهان که به اعدام محکوم شده برای اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شده است.

عباس محمدی پدر یک دختر خردسال است که هنگام اعتراضات دی ماه ۹۶ در اصفهان چند ماهه بود و در جریان بازداشت و ضرب و شتم او از آغوش پدر به زمین افتاد و مجروح شد.

عباس و چهار معترض دیگر همگی جوانان متولد دهه۷۰ هستند که به اتهام محاربه و بغی به دو بار اعدام محکوم شده‌اند. آنها در جریان بازجویی و اعتراف ‌گیری اجباری به‌ شدت مورد شکنجه قرار گرفتند.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر پیش تر در بیانیه‌ای اعلام کرده بود حداقل پنج نفر از کسانی که در جریان اعتراضات دی ماه ۹۶ در اصفهان شرکت داشته‌اند بدون دادرسی عادلانه به اعدام محکوم شده‌اند.

بر اساس این گزارش مهدی صالحی، محمد بسطامی، مجید نظری، هادی کیانی و عباس محمدی به اتهامات بغی (شورش مسلحانه)، محاربه (دشمنی با خدا)، افساد فی‌الارض از طریق خسارت به اموال عمومی و خصوصی به اعدام محکوم شده‌اند. دادگاه هشت متهم دیگر این پرونده را به حبس و شلاق محکوم کرده است.

این در حالیست که هفته گذشته یکی دیگر از معترضان اصفهان به نام مصطفی صالحی اعدام شد. اتهام او قتل یک عضو سپاه پاسداران اعلام شد. او اما این اتهام را رد کرده بود.

مصطفی صالحی؛ صورت مساله باقی ست و جواب در پیش!

منصور امان : جنگ پیشدستانه رژیم ج.ا علیه خیزش در راه مردُم ایران، با اعدام مصطفی صالحی، یکی از مُعترضان قیام دی ماه ۹۶، وارد فاز دیگری از خُشونت و وحشیگری شده است. حاکمان کشور در حالی که وحشت زده چشم در چشم پایان صدارت خونین شان دوخته اند، آخرین پناهگاه شان را در چوبه دار می یابند.

طناب دار را دست لرزانی بر گردن مصطفی صالحی افکنده که پایوران و رسانه هایش مرثیه مرگ اش را سر داده اند. صدای آژیر قرمز سرنگونی از چار گوشه “خیمه” قاتلان بلند شده است و آمران و عاملان با چهره های پریشان و نگران، هُشدار گویان از این گوشه به آن گوشه در شتابند. در چنین شرایطی پیام قتل مصطفی صالحی- برخلاف آنچه که “نظام” مایل است دریافت شود – اقتدار و اعتماد به نفس نیست. برعکس، خود اعتراف دردناکی به این واقعیت است که حاکمیت هنوز از ضربه دی ماه کمر راست نکرده و همچنان با آثار ماندگار آن در جنگ است.

از سوی دیگر، دست زدن به این جنایت دُرُست زیر نگاه خشمگین و مُراقب توده، همان مردُمی که بیش از ده میلیون تن از آنها علیه خیز حاکمیت برای اعدام سه مُعترض آبان بسیج شدند، فقط می تواند هیزُمی دیگر در کوره گُدازان خشم و کینه جامعه باشد. این ویژگی مُشترک همه رژیمهای از تعادُل خارج شده است که در تلاش برای سفت کردن زمین زیر پای خویش، اغلب تصمیمهای غلط و خودغرضانه ای می گیرند که سُقوط شان را ساده کرده و شتاب می بخشد.

کسانی مُرتکب قتل یک مُعترض شده اند که میلیونها مُعترض دیگر را در برابر دارند و هر روز شُمار بیشتری را به این جبهه عظیم می رانند. قتل مصطفی صالحی موجب نمی شود که اینان سُفره های خالی شان را فراموش کنند و از کنار مُسابقه غارت و چپاول وُزرا، وُکلا، آقازاده ها، مُرید و رهبر بگذرند. هیچ چوبه داری هرگز آنقدر بُزُرگ نیست که بتواند ناکارایی، فساد و نابرابری را پنهان کند و با پاشیدن خون به صورت تحقیر شده ها و به جان آمده ها نمی توان چشم آنها را بر فلاکت و بی حُقوقی خود بست.

رژیم ج.ا با این ارتکاب به این قتل با صدای بُلند دوباره اعلام می کند که هیچ طرح یا راه حلی برای تخفیف رنج و سختی جامعه ندارد، ظرفیت یا اراده ای در آن برای تغییر مسیر فاجعه بارش موجود نیست و راهکار آرام گرفتن توده مُعترض را در شلیک به مغز و قلب آن و برافراشتن چوبه دار می داند. نگون بختی استبداد مذهبی در آن است که زمانی به مردُم ایران اعلان جنگ داده که در موضع ضعف قرار دارد و بیشتر پادشاه عُریانی است که در حلقه مُحاصره رجز می خواند.

با گرفتن جان مصطفی صالحی، رژیم ولایت فقیه از دست مُطالبه او و دیگر مُعترضان دی و آبان خلاصی نخواهد یافت. با قتل او به هیچ سووالی پاسُخ داده نشده، صورت مساله باقی ست و جواب مردُم ایران در پیش!

***********************************

نگذاریم معترضان را زندانی، شکنجه و اعدام کنند!
همبستگی مان را به «لغو مجازات اعدام و شکنجه» بدل کنیم!

حکومت استبدادی اسلامی ایران، هم چنان با مجازات های قرون وسطایی اعدام، شلاق و اعترافات اجباری، می‌خواهد با ایجاد رعب و وحشت شدید جامعه را به سکوت بکشاند و هر صدای اعتراضی را در نطفه خفه کند. هنوز از همبستگی میلیونی هشتگ «اعدام نکنید» و توقف موقت اعدام امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی تا رسیدگی مجدد پرونده ی آن‌ها چندی نگذشته است که احکام اعدام برای پنج نفر دیگر از معترضان دی ماه ۱۳۹۶ به نام های؛ مهدی صالحی قلعه شاهرخی، محمد بسطامی، مجید نظری کندری، هادی کیانی و عباس محمدی، در دیوان عالی کشور تأیید شد. ۸ نفر دیگر از هم پرونده های آن‌ها نیز به ۵ سال حبس محکوم شدند. این ۱۳ نفر پس از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ به تناوب، در خمینی شهر اصفهان دستگیر شدند و این احکام در بهمین ۹۸ توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب اصفهان صادر شد. پرونده های آن‌ها به دیوان عالی کشور ارسال شده بود و گفته می‌شود که این احکام ظالمانه تأیید شده است. این وضعیت نگران کننده در حالی است که در بامداد سه شنبه ۲۴ تیر، دیاکو رسول زاده و صابر شیح عبدالله، دو زندانی سیاسی کرد را در زندان ارومیه اعدام کردند.

قصد مسئولان و مزدوران این حاکمیت تمامیت خواه و فاسد، بستن دهان معترضان به وحشیانه ترین شکل ممکن است. از سرکوب های شدید و بیرحمانه تجمع ها، تشکل ها و اعتصاب ها تا بازداشت های پیاپی، شکنجه و اعتراف گیری، احکام زندان و وثیقه های سنگین، جلوگیری از برگزاری مراسم ها، پلمب مکان های فعالیت، ضبط اموال، محرومیت زندانیان سیاسی و خانواده‌ها از حقوق انسانی خود و هزاران فشار و محرومیت دیگر که بر سر معترضان می‌آورند تا چند صباحی بیشتر بر این خوان گسترده که دارند تمام آن را به یغما می‌برند و نابود می کنند، حکومت کنند.

همه می‌دانیم که برای رهایی از بیدادگری های بی حد و حساب این حکومت ستم کار نیاز به نقشه ی راه و تحولی اساسی داریم و جامعه ی معترض می‌رود که راه خود را بیابد، ولی در «همین لحظه کنونی»، می‌توانیم برای نجات جان زندانیان سیاسی کاری کارستان کنیم و برای لغو قانون مجازات اعدام و شکنجه متحدانه بپاخیزیم.

اجازه ندهیم که جنایت های حکومت در ۴۲ سال گذشته تکرار شود. درست در چنین روزهایی در سی و دو سال پیش، درب زندان ها را بستند، ملاقات ها را قطع کردند و تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها را از زندان ها جمع کردند و زندانیان سیاسی و خانواده‌ها را در بی‌خبری مطلق نگاه داشتند و عزیزان ما را با حکم حکومتی کشتند. این جنایت کاران حتی پیکر آن جان های شیفته را هم از ترس‌شان به خانواده‌ها تحویل ندادند و تا امروز نمی‌دانیم که آن‌ها را چرا و چگونه کشتند و در کجا به خاک سپردند. قتل و جنایت بر پیشانی این حکومت ستمگر حک شده است و اگر با همتی همگانی و بین‌المللی جلوی این بی‌عدالتی‌ها و لغو مجازات اعدام نایستیم، این روند جنایت بار بی‌وقفه ادامه خواهد یافت.

ما مادران پارک لاله به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران،‌ ضمن ابراز همدردی عمیق با خانواده‌های زخم خورده، این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، قساوت، بازداشت، شکنجه، اعترافات اجباری، تبعیض، بی‌عدالتی و اعدام را به شدت محکوم می‌کنیم و خواهان: ۱) لغو قانون مجازات شکنجه و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایت‌های صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای رسیدن به ۴) آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسلامی ایران می دانیم.

مادران پارک لاله ایران
۸ مرداد ۱۳۹۹

کاهش ارزش پول ملی؛ هجوم عراقی‌ها به شمال ایران


کاهش ارزش پول ملی تقاضای عراقی‌ها برای خرید ملک در ایران را افزایش داده است. رئیس اتحادیه املاک بابل در حالی افزایش معاملات ویلا توسط عراقی‌ها در شهرهای شمالی ایران را تائید می‌کند که چندی پیش دبیر انجمن انبوه‌سازان تهران از سرمایه‌گذاری عراقی‌ها در بازار مسکن ایران سخن گفت.

در همین حال رئیس اتحادیه املاک بابل با اشاره به ردپای ورود عراقی‌ها در بازار ویلای شمال گفت: عراقی‌ها بیشترین متقاضی خرید ویلا در شمال هستند. با افزایش قیمت ویلا در شهرهای شمالی ورود عراقی‌ها در بازار مسکن شمال بیشتر شده است.

رضا صادقی با اشاره به سقف و کف قیمت ویلا در شمال ایران اشاره و اظهار کرد: قیمت آپارتمان ۱۰۰ متری در شمال ایران از متری هشت میلیون تومان آغاز می‌شود. کمترین قیمت یک ویلای ۱۵۰ متری با ۱۰۰ متر بنا حدود یک میلیارد تومان است.

از سوی دیگر نایب‌ رئیس‌ کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی از هجوم شهروندان کشورهای عربی برای خرید ویلا و زمین در شهرهای شمالی‌ کشور خبر داد و گفت: وجود آب و هوای مناسب و مناطق ییلاقی از یک‌سو و افزایش‌نرخ ارز از سوی دیگر سبب استقبال اعراب از خرید ویلا در مناطق شمالی‌ کشور شده‌ است.

محمدجواد جمالی‌نوبندگانی در گفت‌وگو با ایلنا، ضمن‌بیان این مطلب افزود: اگرچه دهیاران، بخشداران و افراد ناظر نباید اجازه جنگل خواری، زمین خواری، کوه خواری و بروز چنین اتفاقاتی را بدهند اما متاسفانه شاهد این اتفاق در مناطق شمالی کشور هستیم . نائب

رئیس کمیسیون امنیت مجلس با بیان اینکه بسیاری از افراد خارج کشور و اعراب ویلاهایی را به نام ایرانی‌ها و افراد بومی در شمال کشور خریداری می‌کنند، گفت: با توجه به اینکه شاهد افزایش قیمت زمین در شمال کشور هستیم اما فروش زمین در مناطق شمال کشور به اعراب با هماهنگی مقامات محلی انجام می‌شود.

جمالی تصریح کرد: در سال‌های گذشته با عبور از کرانه های مازندران به خوبی دریا را مشاهده می کردیم اما متاسفانه در حال حاضر ساخت و سازها و ….. سبب شده که وضعیت به گونه‌ای دیگر تغییر کند. هجوم این افراد برای خرید زمین ملک و زمین در مناطق شمالی سبب افزایش قیمت زمین در این منطقه شده است بطوری که این مهم ناراحتی‌هایی برای اهالی شمال کشور ایجاد کرده است.

کرونا و آخوندهای داعشی؛ فرستادن مردم به قربانگاه


آخوند داعشی: اگر کسی بخواهد عزاداری انجام ندهد، بداند در دادگاه اهل‌البیت محکوم و در امتحانش مردود شده است

آخوند علم‌الهدی نماینده خامنه‌ای در مشهد در واکنش به هشدار پرشکان در مورد برگزاری مراسم ماه محرم گفت: شیطان وسوسه‌تان نکند از عزاداری عقب‌نشینی کنید. حرم ائمه کانون شفاست.

این آخوند داعشی گفت:عزیزان حواستان جمع باشد خدای‌نکرده شیطان وسوسه نکند و شما در عزاداری سیدالشهدا (علیه‌السلام) عقب‌نشینی کنید به‌خاطر این‌که حفظ اصول بهداشتی مشکل هست و زیر سقف رفتن درست نیست، فراهم کردن فضای باز عزاداری مشکل است پس امسال با این مشکلات اصلاً صورت‌مسأله را پاک‌کنیم و مجالس روضه‌خوانی و هیئت عزای سیدالشهدا (علیه‌السلام) را اقامه نکنیم.

وی افزود: ما الآن از عقب‌نشینی کسانی که مدعی عشق امام حسین (علیه‌السلام) هستند بیشتر وحشت داریم تا افرادی که بخواهند مانع عزاداری بشوند؛ برای شما هیچ عذری نیست که خدای ‌نکرده امسال بخواهید برنامه عزاداری همه‌ساله خودتان را تعطیل کنید، خدای ‌نکرده اگر کسی بخواهد از عشق امام حسین عقب‌نشینی کند، عزاداری هر سال را امسال انجام ندهد به‌عنوان این‌که زحمت دارد و مشکل است، بداند در دادگاه عشق ولایت اهل‌البیت (علیها سلام)، محکوم شده و امتحان مردود شده است.

این در حالیست که مینو محرز عضو کمیته علمی مبارزه با کرونا و متخصص بیماری عفونی برگزاری مراسم محرم را فاجعه‌آمیز خواند و تاکید کرد که هنوز ایران در شیب وحشتناک ابتلا به کرونا است.

پای اسلام سیاسی بر پلکان کُرونا

منصور امان: اسلام سیاسی بین دو گُزینه کُشتار جمعی یا برگُزار نکردن یک مراسم مذهبی سالانه، کُشتار جمعی را انتخاب کرده است. با مُرور گفته های رهبران و پایوران رژیم استبدادی – مذهبی در روزهای اخیر می توان دریافت که کشیدن این برگ سیاه برای آنها انتخاب چندان دُشواری نبوده است. آنها با خونسردی بر “برگزاری مراسم مُحرم حتی در مناطق قرمز” تاکید می کنند و بی قیدانه پیرامون خطرات و پیامدهای آن اطلاعات غلط و رهنمودهای گُمراه کننده می پراکنند.

در حالیکه محافل علمی و پزشکی و از این نیز مُهم تر، تجربه عملی و روزمره نسبت به برپاکردن مراسم مذهبی موسوم به “مُحرم” با صدای بُلند هُشدار می دهند، رژیم ولایت فقیه بی اعتنا و سبُکسرانه در حال چارطاق کردن درب نیمه باز جهنم به روی مردُم رنجور و کُرونا زده ایران است. همان کسانی که مردُم و سوگواری و عروسی شان را باعث شیوع ویروس و ماندگاری آن مُعرفی می کنند، اینک برای راه اندازی تجمُعهای بُزُرگ و کارناوال خیابانی کارت دعوت همگانی می فرستند و بی دریغ پول پخش می کنند.

اگر در هر نُقطه دیگر جهان فراهم کردن بستر لازم برای نشر اپیدمیک و بی انتها سازی زنجیره سرایت ویروس کُرونا جُنون محض و حماقت نابخشودنی به حساب می آید، زیر پرچم اسلام سیاسی ارتکاب این تبهکاری یک ضرورت منطقی و امری حیات بخش است. رژیم ولایت فقیه از آنجا که سُلطه خود بر جامعه را با استناد به مذهب مشروعیت می بخشد و حُکمرانی اش را با حق نمایندگی انحصاری آن توجیه می کند، بنابراین نمی تواند حتی برای یک دوره کوتاه نیز از ابزارهای قُدرت ساز و مُنتقل کننده هژمونی اش چشم پوشی کند.

این امر به ویژه هنگامی که ناکامی اسلام سیاسی در ارایه پاسُخ به مُشکلات اقتصادی، عدالت اجتماعی، آموزش، بهداشت و فساد به یک واقعیت جاری و چالش برانگیز در سطح جامعه بدل گردیده باشد، اهمیتی دوچندان می یابد. واقعیت مزبور، پافشاری به ظاهر غیرعقلانی حاکمیت بر برگُزاری مراسم مُحرم را توضیح می دهد، همانگونه که زن ستیزی، حجاب اجباری، تحمیلات شخصی، مُجازاتهای ضد انسانی، تبعیض دینی و جُز آن کارکرد دیگری جُز تامین و اعمال سُلطه و به اطاعت واداشتن جامعه ندارد.

دوره های بُحرانی، یعنی دُرُست همان زمانه ای که “نظام” در آن بسر می برد و حاکمیت و در ادامه موجودیت اش به خطر افتاده است، دوره پُر رنگ شدن رونمای دینی آن و تشدید فشار از این زاویه است. فُرمول مشهور آقای خُمینی مبنی بر اینکه “حفظ نظام از هر چیزی واجب تر است”، استراتژی دفاعی حاکمیت در چنین هنگامه هایی را بیان می کند. در اینجا غریزه بدوی بقا مُحرک آقایان خُمینی و خامنه ای است تا عقل سلیم، یافته های علمی، تجربه عملی و از همه مُهمتر، ارجُمند ترین دارایی یک جامعه یعنی جان و کرامت انسانی اعضای آن را کنار بزنند و زیر نعلین لگدمال کنند.

زیر سایه تضاد جامعه و “نظام” و در پرتو قیامهای دی و آبان، امروز اما روکش مذهب و شریعت بر پروژه های سیاسی حاکمیت از هر هنگام دیگر نازُک و شیشه ای تر شده است. اکنون جامعه می تواند دریابد که هر کُشته کُرونا در اثر مراسم مُحرم، هر مُبتلایی که زجر می کشد و ادامه فشار روانی و اقتصادی این ویروس، برای آقای خامنه ای و کارگُزارانش خشتی است که باروهای قُدرت و ثروت نامشروع شان را اُستوار می کند. رژیم ولایت فقیه از نردبان جنگ، فلاکت، بُحران خارجی، شکنجه، کشتار بالا رفته و امروز پا بر پلکان کُرونا گذاشته.

استاد شجریان به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شد

بیمارستان جم، روز شنبه ۲۵ مردادماه، با انتشار اطلاعیه‌ای از انتقال محمدرضا شجریان، خواننده پیشکسوت ‌ایران، به بخش مراقبت‌های ویژه این بیمارستان خبر داد.

در اطلاعیه بیمارستان جم با اشاره به وضعیت جسمانی محمدرضا شجریان آمده است که آقای شجریان امروز (شنبه) بدلیل افت سطح هوشیاری، افت فشارخون و شوک سپتیک به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان جم منتقل شده است.

به گزارش رادیو فرانسه، خبرگزاری ایسنا هم به نقل از حسن عباسی، یکی از پزشکان معالج محمدرضا شجریان گزارش داد: «وضعیت سلامت استاد محمدرضا شجریان به صورت ناپایدار درآمده بود بر این اساس صبح امروز (شنبه) ایشان بار دیگر در بخش آی سی یو بیمارستان جم بستری شدند تا شرایطشان تحت کنترل قرار گیرد».

محمدرضا شجریان که سال‌هاست با بیماری سرطان ریه دست و پنجه نرم می‌کند، در اوایل اسفند ماه ۹۸ به دلیل اختلالات ریوی ناشی از این بیماری در بیمارستان جم بستری بود. وی برای مدتی در حالت بیهوشی به سر برده و از دستگاه تنفس مصنوعی استفاده می‌کرد و در روز پنجم فروردین از بیمارستان مرخص شد.

اطلاعیه ۱۳۲۱ نمایندگی ایالت هامبورگ در خصوص حق دیدن و حق برابر

به بهانه روز خبرنگار و روزنامه نگار قلمها شکسته میشود، تا حقوق شهروندان حتی بر روی کاغذ هم نیاید. خفقان و سرکوبی که در طی چند دهۀ دولت جمهوری اسلامی ایران شاهدش بودیم، همچنان گریبانگیر روزنامه نگاران و خبرنگاران است. تاریخ مطبوعات بیانگر آنست که در فاصله سالهای ۵۷ تا ۹۸ دستکم ۸۶۰ روزنامه نگارایرانی …

ادامه‌ی مطلب

فراخوان جلسه سخنرانی ویژه و برپائی میز اعتراضی نمایندگی ایالت نیدرزاکسن,۲۲ آگوست ۲۰۲۰

با ما همراه شوید زیرا اهداف ما: برپائی میز اعتراضی، بررسی و بازتاب  نقض حقوق شهروندی در دولت جمهوری اسلامی ایران است. و این امر با همراهی و همکاری شما میسّر میشود. شنبه ۲۲ آگوست مصادف با ۱ شهریور ماه از ساعت ۱۲بوقت اروپای مرکزی سخنرانان و موضوع سخنرانی جهانگیر گلزار من شهروند صاحب وطنم …

ادامه‌ی مطلب

ارتش اسرائیل به سواحل جنوبی خلیج فارس می رسد


منشه امیر

با برقراری روابط با امارات، ارتش اسرائیل می تواند به سواحل جنوبی خلیج فارس برسد و هرگونه تعرض رژیم ایران را به شیوه ای کوبنده پاسخ دهد.
*****

رژیم فتنه گری که از میکده بازمانده، از مسجد نیز رانده می شود!

دنیا دارد همچنان روی سر حکومت اسلامی ایران خراب می شود. با وحشت تمام می بینند که چگونه دیوارهای عظمت و قدرت ادعایی آنان یکی پس از دیگری فرو می ریزد و فردا ممکن است آنان را نیز زیر آوار فرو برد و نجات دهنده ای نباشد.

چهل سال زحمت کشیدند، پول ملت ایران را حاتم بخشی کردند، دلارهای نفتی را برای سرکردگان ترور و به قول خودشان “مقاومت” فرستادند تا شاید بتوانند یک امپراطوری اسلامی برپا سازند، ولی دماغشان به سنگ خورد.

و اکنون می بینند که آن کاخ کاغذی در برابر چشمانشان، دیوار به دیوار فرو می ریزد و فردا ممکن است تاک و تاک نشان، هر دو را با خود به دیدار نیستی بکشاند.

قاسم سلیمانی هلاک شد و رژیم هنوز نتوانسته است جایگزینی برای فردی بیابد که به ماموریت از جانب علی خامنه ای، دستور داشت منطقه را به آتش بکشد.

تهدید کردند که در انتقام قتل او، آمریکا را ویران خواهند کرد. اخیرا هم کلیپی ساخته اند که در آن آواز می خوانند و وعده می دهند که ترامپ و نتانیاهو و این و آن را نابود خواهند کرد.

حسین سلامی و دیگر فرماندهان زیاده گوی سپاه پاسداران، برای لاپوشانی ناتوانی و بی عرضگی خود، کارزار تازه ای را به یاد قاسم سلیمانی به راه انداخته اند که به مردم بگویند: “ما در صحنه هستیم”!

مانند همیشه لاف می زنند و گزاف می گویند، ولی آب در هاون می سایند.

از عراق دارند بیرونشان می کنند. فرمانده سپاه قدس، یعنی همان جانشین قاسم سلیمانی را بدون ویزا به بغداد راه نمی دهند و قصد دارند حشد الشعبی را مهار کنند.

ادعا کرده بودند که همین فردا، سربازان آمریکایی را از عراق بیرون خواهند انداخت.

امروز دولت عراق است که از رژیم ایران می خواهد جل و پلاس خود را برچیند و آن سرزمین را ترک گوید.

آمدند و حوثی های محروم و مستضعف یمن را وسیله قرار دادند تا از طریق آن ها رژیم سعودی را در عربستان براندازند، ولی کور خواندند.

آرزوی رژیم برای تسلط بر یمن به کمک حوثی ها، پس از سالیان دراز جنگ داخلی در آن سرزمین، به بن بست رسیده است.

در سوریه، یعنی همان کشوری که امید داشتند به پایگاه اصلی آنان برای دست اندازی علیه اسرائیل مبدل شود، از یک سو، هر روز ضربات سنگینی از نیروی هوایی اسرائیل متحمل می شوند و هر چه را که می سازند، ارتش اسرائیل با یک حمله هوایی نابود می کند، و از سوی دیگر با رقابت ارتش روسیه مواجه می شوند که نمی گذارد سپاه قدس در سوریه ریشه بدواند.

این همه در سوریه جان کندند و پول هزینه کردند و هنوز مانند بچه یتیم، هر کس رد می شود، به آن ها تو سری می زند.

ولی فاجعه بزرگتر در لبنان، برایشان رخ داده و آنان را به عزای بزرگتری نشانده است.

انفجار مهیبی در بیروت رخ می دهد که آن را به نیمه بمب اتمی هیروشیما تشبیه می کنند.

مردم بیروت به خیابان ها می آیند و حزب الله را عامل بروز این جنایت می خوانند و خواهان مهار کردن آن هستند.

حسن نصرالله قسم حضرت عباس می خورد که “من اصلا بندر بیروت را نمی شناسم و با آن جا کاری ندارم” و حتی ادعا می کند که با بندر حیفا در شمال اسرائیل آشناتر است، ولی مردم لبنان، این دم خروس را از زیر عبای او می بینند و خواهان برچیدن بساط حزب الله هستند.

حالا آن فرد دروغ پرداز به حیله تازه ای چنگ می اندازد و می گوید که ممکن است کار، کار اسرائیل بوده باشد و به شیوه حکومت ایران، اعلام می دارد که اگر معلوم شود کار اسرائیل بوده، “پدرش را در می آورد”. ولی کیست در لبنان که خریدار این خزعبلات باشد؟

دیپلمات نابخردی به نام محمد جواد ظریف، شتاب زده به بیروت می رود تا بررسی کند و ببیند که از آن سرمایه گذاری کلان ایران اسلامی در لبنان، چه چیز ممکن است باقی بماند؟

ظریف با ناشیگری، هنگام ورود به بیروت، می گوید “چهاردهمین سال پیروزی حزب الله بر رژیم صهیونیستی را به ملت و دولت لبنان شادباش می گوییم”.

کدام پیروزی؟ کدام شادباش؟

حزب الله در آن سال ها به یک رشته عملیات تروریستی علیه اسرائیل پرداخته بود، تا به دستور ارباب خود، به این کشور آسیب برساند.

ارتش اسرائیل وارد خاک لبنان شد و چنان ضرباتی بر حزب الله وارد آورد که در این چهارده سال عملا جرات نکرده است که به تعرض عمده ای علیه اسرائیل دست بزند، ولی تهدیدهای لفظی همچنان ادامه دارد، و باد هواست.

ظریف سالگرد رویدادی را به گفته خود “به ملت و دولت لبنان” شادباش می گوید که یک فاجعه بزرگ برای آن کشور و یکی از عوامل اصلی نگون بختی کنونی لبنانی ها بوده است.

ملت لبنان، در درازای تاریخ، هرگز نزاعی با ملت یهود و یا کشور اسرائیل نداشته است.

اسرائیل و لبنان سالیان دراز در صلح و صفا در همسایگی یکدیگر زندگی میکردند – تا روزی که ترور فلسطینی از اردن به لبنان نقل مکان کرد و خواست آن جا را به پایگاه تعرض علیه اسرائیل مبدل سازد.

ترور فلسطینی، به دنبال یک رشته عملیات نظامی اسرائیل در خاک لبنان سرکوب شد و بعد حکومت ایران آمد و با استفاده از خلاء به وجود آمده، حزب الله را با هدف علنی نابودی اسرائیل برپا ساخت تا مردم لبنان را قربانی مطامع استعماری خویش، برای انهدام خیالی اسرائیل سازد.

شادباش گویی ظریف به نصرالله به مناسبت آن چه که “سالگرد پیروزی بر دشمن صهیونیستی” نامیده، در شرایطی که مردم لبنان خواهان برچیدن این زائده تروربستی هستند، ناشیانه ترین رفتار دیپلماتیک از جانب فردی است که لقب وزیر خارجه حکومت اسلامی را یدک می کشد.

ظریف در شرایطی چنین شادباشی را انتشار می دهد که اکثریت بزرگی از کشورهای جهان، از بحرین تا آرژانتین و از بریتانیا تا جمهوری های دریای بالتیک، و مسلما ایالات متحده، حزب الله را در فهرست گروه های ترور قرار داده اند و تحریم کرده اند، که این هم یکی از عوامل اصلی بحران اقتصادی کنونی در لبنان است.

ولی بزرگترین خاکی که اکنون رژیم ایران به سر خود می ریزد، برقراری روابط دوستی بین امارات عربی متحده و اسرائیل است.

گفته می شود که بحرین نیز به نوبت ایستاده و عربستان هم پشت سر آن در صف ایستاده است.

دنیا دارد بر سر رژیم ایران، گام به گام خرابتر می شود.

خمینی بر این تصور باطل بود که به همان سادگی تسلط بر ایران، خواهد توانست کشورهای منطقه را نیز به دام خود بکشاند.

در تلاش برای اجرای این آرزوی خام، صدام حسن را به جنگ هشت ساله با ایران کشاند، سفارت آمریکا را اشغال کرد، در همه کشورهای منطقه پول و اسلحه ریخت تا رژیم های موجود را ساقط کند و شاید خود بتواند بر آن سرزمین ها مسلط شود.

یاد امپراطوری استعماری انگلیس در قرن نوزدهم بخیر!

چهل سال تلاش کردند و تو گویی بدر در باد افشانده اند.

نه تنها عراق و سوریه و لبنان و یمن به کشورهای فرمانبردار رژیم ایران مبدل نشدند، بلکه امیرنشین های عرب نیز دارند از دست رژیم ایران بیرون می روند.

نه تنها آن سرزمین ها به تسلط رژیم ایران در نیامده، بلکه حکومت های آن کشورها با قوی ترین دشمنی که رژیم ایران برای خود تراشیده، با کشوری که خمینی و خامنه ای آن را “رژیم صهیونیستی اشغالگر فلسطین” می نامند، عهد دوستی بسته اند.

این برای رژیم ایران یک عزای بزرگ است. عزای عزاهاست.

چگونه ممکن است که رژیم ایران در آرزوی تسلط بر این سرزمین ها، این همه جان و مال ملت ایران را فدا کرده و حالا آنان با کشوری عهد دوستی می بندند که خامنه ای غیبگویی کرده و گفته بود تا ۲۵ سال دیگر نابود می شود؟

حالا می بینند، خودشان هستند که دارند نابود می شوند و با همت ملت ایران، در آینده ای نه چندان دور، نشانی از آنان باقی نخواهد ماند.

با برقراری روابط، ارتش اسرائیل می تواند به سواحل جنوبی خلیج فارس برسد و هرگونه تعرض رژیم ایران را به شیوه ای کوبنده پاسخ دهد.

پس چگونه غیب گویان رژیم ایران خواهند توانست پیش بینی خامنه ای برای نابودی اسرائیل را عملی سازند؟

عزا گرفته اند که در داخل ایران تنها دستاوردی که داشته اند، همانا به فقر کشاندن مردم و ایجاد محنت و دلت بوده است و اکنون می بینند که در عرصه بین المللی نیز از میکده مانده و از مسجد رانده شده اند!

از این پس ارتش اسرائیل می تواند به خلیج فارس برسد


منشه امیر

با برقراری روابط با امارات، ارتش اسرائیل می تواند به سواحل جنوبی خلیج فارس برسد و هرگونه تعرض رژیم ایران را به شیوه ای کوبنده پاسخ دهد.
*****

رژیم فتنه گری که از میکده بازمانده، از مسجد نیز رانده می شود!

دنیا دارد همچنان روی سر حکومت اسلامی ایران خراب می شود. با وحشت تمام می بینند که چگونه دیوارهای عظمت و قدرت ادعایی آنان یکی پس از دیگری فرو می ریزد و فردا ممکن است آنان را نیز زیر آوار فرو برد و نجات دهنده ای نباشد.

چهل سال زحمت کشیدند، پول ملت ایران را حاتم بخشی کردند، دلارهای نفتی را برای سرکردگان ترور و به قول خودشان “مقاومت” فرستادند تا شاید بتوانند یک امپراطوری اسلامی برپا سازند، ولی دماغشان به سنگ خورد.

و اکنون می بینند که آن کاخ کاغذی در برابر چشمانشان، دیوار به دیوار فرو می ریزد و فردا ممکن است تاک و تاک نشان، هر دو را با خود به دیدار نیستی بکشاند.

قاسم سلیمانی هلاک شد و رژیم هنوز نتوانسته است جایگزینی برای فردی بیابد که به ماموریت از جانب علی خامنه ای، دستور داشت منطقه را به آتش بکشد.

تهدید کردند که در انتقام قتل او، آمریکا را ویران خواهند کرد. اخیرا هم کلیپی ساخته اند که در آن آواز می خوانند و وعده می دهند که ترامپ و نتانیاهو و این و آن را نابود خواهند کرد.

حسین سلامی و دیگر فرماندهان زیاده گوی سپاه پاسداران، برای لاپوشانی ناتوانی و بی عرضگی خود، کارزار تازه ای را به یاد قاسم سلیمانی به راه انداخته اند که به مردم بگویند: “ما در صحنه هستیم”!

مانند همیشه لاف می زنند و گزاف می گویند، ولی آب در هاون می سایند.

از عراق دارند بیرونشان می کنند. فرمانده سپاه قدس، یعنی همان جانشین قاسم سلیمانی را بدون ویزا به بغداد راه نمی دهند و قصد دارند حشد الشعبی را مهار کنند.

ادعا کرده بودند که همین فردا، سربازان آمریکایی را از عراق بیرون خواهند انداخت.

امروز دولت عراق است که از رژیم ایران می خواهد جل و پلاس خود را برچیند و آن سرزمین را ترک گوید.

آمدند و حوثی های محروم و مستضعف یمن را وسیله قرار دادند تا از طریق آن ها رژیم سعودی را در عربستان براندازند، ولی کور خواندند.

آرزوی رژیم برای تسلط بر یمن به کمک حوثی ها، پس از سالیان دراز جنگ داخلی در آن سرزمین، به بن بست رسیده است.

در سوریه، یعنی همان کشوری که امید داشتند به پایگاه اصلی آنان برای دست اندازی علیه اسرائیل مبدل شود، از یک سو، هر روز ضربات سنگینی از نیروی هوایی اسرائیل متحمل می شوند و هر چه را که می سازند، ارتش اسرائیل با یک حمله هوایی نابود می کند، و از سوی دیگر با رقابت ارتش روسیه مواجه می شوند که نمی گذارد سپاه قدس در سوریه ریشه بدواند.

این همه در سوریه جان کندند و پول هزینه کردند و هنوز مانند بچه یتیم، هر کس رد می شود، به آن ها تو سری می زند.

ولی فاجعه بزرگتر در لبنان، برایشان رخ داده و آنان را به عزای بزرگتری نشانده است.

انفجار مهیبی در بیروت رخ می دهد که آن را به نیمه بمب اتمی هیروشیما تشبیه می کنند.

مردم بیروت به خیابان ها می آیند و حزب الله را عامل بروز این جنایت می خوانند و خواهان مهار کردن آن هستند.

حسن نصرالله قسم حضرت عباس می خورد که “من اصلا بندر بیروت را نمی شناسم و با آن جا کاری ندارم” و حتی ادعا می کند که با بندر حیفا در شمال اسرائیل آشناتر است، ولی مردم لبنان، این دم خروس را از زیر عبای او می بینند و خواهان برچیدن بساط حزب الله هستند.

حالا آن فرد دروغ پرداز به حیله تازه ای چنگ می اندازد و می گوید که ممکن است کار، کار اسرائیل بوده باشد و به شیوه حکومت ایران، اعلام می دارد که اگر معلوم شود کار اسرائیل بوده، “پدرش را در می آورد”. ولی کیست در لبنان که خریدار این خزعبلات باشد؟

دیپلمات نابخردی به نام محمد جواد ظریف، شتاب زده به بیروت می رود تا بررسی کند و ببیند که از آن سرمایه گذاری کلان ایران اسلامی در لبنان، چه چیز ممکن است باقی بماند؟

ظریف با ناشیگری، هنگام ورود به بیروت، می گوید “چهاردهمین سال پیروزی حزب الله بر رژیم صهیونیستی را به ملت و دولت لبنان شادباش می گوییم”.

کدام پیروزی؟ کدام شادباش؟

حزب الله در آن سال ها به یک رشته عملیات تروریستی علیه اسرائیل پرداخته بود، تا به دستور ارباب خود، به این کشور آسیب برساند.

ارتش اسرائیل وارد خاک لبنان شد و چنان ضرباتی بر حزب الله وارد آورد که در این چهارده سال عملا جرات نکرده است که به تعرض عمده ای علیه اسرائیل دست بزند، ولی تهدیدهای لفظی همچنان ادامه دارد، و باد هواست.

ظریف سالگرد رویدادی را به گفته خود “به ملت و دولت لبنان” شادباش می گوید که یک فاجعه بزرگ برای آن کشور و یکی از عوامل اصلی نگون بختی کنونی لبنانی ها بوده است.

ملت لبنان، در درازای تاریخ، هرگز نزاعی با ملت یهود و یا کشور اسرائیل نداشته است.

اسرائیل و لبنان سالیان دراز در صلح و صفا در همسایگی یکدیگر زندگی میکردند – تا روزی که ترور فلسطینی از اردن به لبنان نقل مکان کرد و خواست آن جا را به پایگاه تعرض علیه اسرائیل مبدل سازد.

ترور فلسطینی، به دنبال یک رشته عملیات نظامی اسرائیل در خاک لبنان سرکوب شد و بعد حکومت ایران آمد و با استفاده از خلاء به وجود آمده، حزب الله را با هدف علنی نابودی اسرائیل برپا ساخت تا مردم لبنان را قربانی مطامع استعماری خویش، برای انهدام خیالی اسرائیل سازد.

شادباش گویی ظریف به نصرالله به مناسبت آن چه که “سالگرد پیروزی بر دشمن صهیونیستی” نامیده، در شرایطی که مردم لبنان خواهان برچیدن این زائده تروربستی هستند، ناشیانه ترین رفتار دیپلماتیک از جانب فردی است که لقب وزیر خارجه حکومت اسلامی را یدک می کشد.

ظریف در شرایطی چنین شادباشی را انتشار می دهد که اکثریت بزرگی از کشورهای جهان، از بحرین تا آرژانتین و از بریتانیا تا جمهوری های دریای بالتیک، و مسلما ایالات متحده، حزب الله را در فهرست گروه های ترور قرار داده اند و تحریم کرده اند، که این هم یکی از عوامل اصلی بحران اقتصادی کنونی در لبنان است.

ولی بزرگترین خاکی که اکنون رژیم ایران به سر خود می ریزد، برقراری روابط دوستی بین امارات عربی متحده و اسرائیل است.

گفته می شود که بحرین نیز به نوبت ایستاده و عربستان هم پشت سر آن در صف ایستاده است.

دنیا دارد بر سر رژیم ایران، گام به گام خرابتر می شود.

خمینی بر این تصور باطل بود که به همان سادگی تسلط بر ایران، خواهد توانست کشورهای منطقه را نیز به دام خود بکشاند.

در تلاش برای اجرای این آرزوی خام، صدام حسن را به جنگ هشت ساله با ایران کشاند، سفارت آمریکا را اشغال کرد، در همه کشورهای منطقه پول و اسلحه ریخت تا رژیم های موجود را ساقط کند و شاید خود بتواند بر آن سرزمین ها مسلط شود.

یاد امپراطوری استعماری انگلیس در قرن نوزدهم بخیر!

چهل سال تلاش کردند و تو گویی بدر در باد افشانده اند.

نه تنها عراق و سوریه و لبنان و یمن به کشورهای فرمانبردار رژیم ایران مبدل نشدند، بلکه امیرنشین های عرب نیز دارند از دست رژیم ایران بیرون می روند.

نه تنها آن سرزمین ها به تسلط رژیم ایران در نیامده، بلکه حکومت های آن کشورها با قوی ترین دشمنی که رژیم ایران برای خود تراشیده، با کشوری که خمینی و خامنه ای آن را “رژیم صهیونیستی اشغالگر فلسطین” می نامند، عهد دوستی بسته اند.

این برای رژیم ایران یک عزای بزرگ است. عزای عزاهاست.

چگونه ممکن است که رژیم ایران در آرزوی تسلط بر این سرزمین ها، این همه جان و مال ملت ایران را فدا کرده و حالا آنان با کشوری عهد دوستی می بندند که خامنه ای غیبگویی کرده و گفته بود تا ۲۵ سال دیگر نابود می شود؟

حالا می بینند، خودشان هستند که دارند نابود می شوند و با همت ملت ایران، در آینده ای نه چندان دور، نشانی از آنان باقی نخواهد ماند.

با برقراری روابط، ارتش اسرائیل می تواند به سواحل جنوبی خلیج فارس برسد و هرگونه تعرض رژیم ایران را به شیوه ای کوبنده پاسخ دهد.

پس چگونه غیب گویان رژیم ایران خواهند توانست پیش بینی خامنه ای برای نابودی اسرائیل را عملی سازند؟

عزا گرفته اند که در داخل ایران تنها دستاوردی که داشته اند، همانا به فقر کشاندن مردم و ایجاد محنت و دلت بوده است و اکنون می بینند که در عرصه بین المللی نیز از میکده مانده و از مسجد رانده شده اند!