Previous Next

بطرز وحشتناکی در مقابل چشمان فرزندانش بازداشت شد

خبرگزاری هرانا – فاطمه مثنی، زندانی سیاسی روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت توسط ماموران دادستانی بازداشت و جهت تحمل ادامه دوران محکومیت خود به زندان اوین منتقل شد. خانم مثنی در تاریخ ۱۲ فروردین با تودیع قرار وثیقه از بند زنان اوین به مرخصی اعزام شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ فاطمه مثنی، زندانی سیاسی توسط ماموران دادستانی بازداشت و جهت تحمل ادامه دوران محکومیت خود به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

یک منبع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی در خصوص بازداشت او به هرانا گفت: «مامورانی که خود را از دادستانی معرفی کردند، عصر روز چهارشنبه خانم فاطمه مثنی را که در مرخصی بود به طرز وحشتناکی در مقابل چشمان دختر کوچک و پسرشان بازداشت کردند، به او دستبند زدند و به زندان اوین منتقل کردند. این در حالی است که هیچ اعلام قبلی در مورد بازگشت خانم مثنی به زندان به ایشان ابلاغ نشده بود.»
فاطمه مثنی در تاریخ ۱۲ فروردین ۹۹ با تودیع قرار وثیقه از بند زنان اوین به مرخصی اعزام شد.

فاطمه مثنی و همسرش حسن صادقی در تاریخ ۹ بهمن ماه سال ۹۱ در پی برگزاری مراسم ترحیم برای پدر آقای صادقی که از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی ایران بود، به صورت خانوادگی به همراه دو فرزند خود بازداشت شدند و همزمان درب منزلشان نیز پلمب شد. دختر آنها پس از گذشت سه روز و پسرشان نیز که زیر سن قانونی بود پس از حدود یک ماه و نیم بازداشت و بازجویی از زندان آزاد شدند.

آقای صادقی و خانم مثنی پس از گذشت یک سال بازداشت و بازجویی که حدود ۵ ماه از آن در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین گذشت با قرار وثیقه تا زمان برگزاری دادگاه از زندان آزاد شدند.

شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ماشاالله احمدزاده برای هر یک از این زندانیان حکم ۱۵ سال حبس تعزیری و مصادره اموال شامل (شش دانگ مغازه و منزل) صادر کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز عینا تایید شد.
فاطمه مثنی در تاریخ ۸ مهرماه ۱۳۹۴ جهت اجرای حکم در منزل بازداشت شد و همسرش حسن صادقی نیز در تاریخ ۱۸ بهمن ماه همان سال زمانی که برای ملاقات با همسر خود به سالن ملاقات زندان اوین رفته بود، بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.

درخواست اعاده دادرسی این دو زندانی در آبان ماه ۹۷ برای دومین بار در شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی نیازی رد شد.

در اسفند ماه ۹۷ محل کسب این زوج زندانی سیاسی توسط ستاد اجرای فرمان امام مصادره شد. این درحالی است که محل کسب مذکور تنها منبع درآمد این زوج زندانی و فرزندانشان که تحت سرپرستی مادر ۸۸ ساله و بیمار خانم مثنی هستند بوده است.

فعالان کارگری در شرایط کرونایی روانه زندان می شوند

خبرگزاری هرانا – شاپور احسانی راد، فعال کارگری جهت تحمل دوران محکومیت خود به شعبه یک اجرای احکام دادسرای اوین احضار شد. این فعال کارگری پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس و ۲ سال تبعید محکوم شده و این حکم عینا به تایید دادگاه تجدید نظر نیز رسیده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، شاپور احسانی راد، با دریافت ابلاغیه الکترونیکی به تاریخ ۲۴ فروردین ۹۹، جهت تحمل دوران محکومیت خود احضار شد.

بر اساس این گزارش، آقای احسانی راد، باید حداکثر ظرف مدت ۵ روز خود را به شعبه یک اجرای احکام دادسرای اوین معرفی کند.

شاپور احسانی راد، پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس و ۲ سال تبعید به سیستان و بلوچستان محکوم شده بود و همچنین به عنوان مجازات تکمیلی به مدت دو سال از عضویت در احزاب، گروه ها و دسته جات سیاسی و اجتماعی محروم شده بود.

فعال زن کارگری روانه زندان می شود

ناهید خداجو جهت تحمل دوران محکومیت خود به شعبه اجرای احکام دادسرای اوین احضار شد. این عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده و این حکم عینا با تایید دادگاه تجدید نظر نیز رسیده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، روز چهارشنبه ۲۷ فروردین ماه ۱۳۹۹، ناهید خداجو جهت تحمل دوران محکومیت خود احضار شد.

بر اساس این گزارش، خانم خداجو باید حداکثر ظرف مدت ۵ روز خود را به دادگاه اجرای احکام اوین معرفی کند.

خانم خداجو پیشتر توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود. در دادنامه صادره توسط این دادگاه، این شهروند از بابت اتهام “اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور” به ۵ سال حبس تعزیری و از بابت اتهام “اخلال در نظم و آسایش عمومی” به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شد.

گفتنی است که دادگاه تجدیدنظر خانم خداجو بدون حضور وی و وکیلش برگزار شده و نهایتا رای دادگاه بدوی به تایید دادگاه تجدید نظر رسیده است.

روز چهارشنبه ۱۰ مردادماه ۹۸، جلسه دادگاه ناهید خداجو، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران و با حضور منیژه محمدی وکیل مدافع وی برگزار شده بود.

جلسه آخرین دفاع ناهید خداجو در تاریخ ۱۹ مردادماه ۹۸، در شعبه ۴ بازپرسی دادسرای اوین برگزار شده بود.

لازم به یادآوری است روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۸، همزمان با روز جهانی کارگر، ده‌ها تن از شرکت کنندگان در تجمع اعتراضی در مقابل ساختمان مجلس در پی ورود نیروهای امنیتی و به خشونت کشیده شدن این تجمع بازداشت شدند.

ناهید خداجو عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران و از بازداشت شدگان تجمع روز جهانی کارگر در تاریخ ۱۳ خردادماه ۹۸ با تودیع قرار وثیقه و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.

زجرکش کردن یک هموطن دربند زرتشتی در زندان شیراز

سازمان عفو بین‌الملل خواستار درمان و نجات جان حسین سپنتا، زندانی امنیتی محبوس در زندان عادل‌آباد شیراز شده است. این زندانی به دلیل اختلال نخاعی قادر به حرکت نیست.

در این فراخوان، شرایط حسین سپنتا، زندانی محبوس در عادل آباد شیراز خطرناک و مستلزم رسیدگی عاجل توصیف شده است.

عفو بین‌الملل در نامه به دادستان شیراز می‌نویسد: مشکلات جسمانی حسین سپنتا از همان بدو ورود به زندان به دلیل عدم درمان مناسب تشدید شده‌اند. او دردهای مزمن و شدید دارد، از بی‌حسی، اختلال در حرکت، مشکل در بلع و ناتوانی در کنترل مثانه و روده رنج می‌برد و فریادهای دردناک شبانه‌اش، هم‌بندی‌های او را نیز بی‌قرار و پریشان کرده است.

عفو بین‌الملل می‌نویسد مقامات زندان، گاهی اوقات داروهای سپنتا را نزد خود نگاه می‌دارند، یا این که می‌گویند در بهداری کسی برای تزریق آمپول وجود ندارد.

گروهی از پزشکان متخصص که یک سال قبل حسین سپنتا را معاینه کرده‌اند، گفته‌اند که ۶۰درصد نخاع او آسیب دیده و تداوم وضعیت کنونی می‌تواند به فلج کامل او منجر شود.

بازار “پراید” هم در ایران دست جمشید بسم الله است!


چه کسانی بر طبل گرانی خودرو می‌کوبند؟
سکوت دولت روحانی درباره پراید ۹۰ میلیونی!

روزنامه آفتاب یزد نوشت: اگر می خواهید بدانید بازار عجیب و غریب خودرو در کشورما دست چه کسانی است لازم است به پارکینگ هایی در مرکز شهر رجوع کنید که ظاهر اسفناکی دارند و به اصطلاح مخروبه اند اما داخل شان پر است از انوعخ خودروهای صفرکیلومتری که خاک دارند می خورند. داستان ساده و سر راست است؛ این پارکینگ ها متعلق به از ما بهتران است لیکن به جای آنکه داخل شان محل پارک خودروی مدیران و مجموعه نهاد مربوطه باشد تغییر کاربری داده شده و توسط این پارکینگ ها به نوعی برای بازار خودرو تعیین و تکلیف می شود.

بنده برحسب اتفاق هفته گذشته داخل یکی از این پارکینگ ها شدم.گوش تا گوش پر بود از خودروهای صفرکیلومتر داخلی و گرانقیمت خارجی.از همین خودروهایی که تقریبا روزی دو الی سه میلیون روی قیمت اش می رود.یعنی صاحب این خودروها، این روزها خیلی راحت پا روپای خود انداخته ولی هر ساعت بر روی سرمایه اش می رود و به ریش من وشما می خندد. نکته اینجاست که نباید به دنبال آدرس غلط رفت؛همه ماجرا در جاده مخصوص تهران – کرج خلاصه نمی شود،در همین مرکز تهران است که برخی تصمیم می گیرند امروز پراید 90 میلیون تومان شود و روز بعد 100 میلیون.

سوال بسیاری این است: آیا دولت نمی تواند کاری کند؟ کلاه دولت دیگر برای آن کسانی که باید حساب ببرند و نمی برند پشم ندارد.به نوعی زورشان از دولت بیشتر است و بدون نظارت تصمیم می گیرند و اعمال می کنند. به نظر می رسد تا ساختارهای غلط اصلاح نشود و برخی از آن ها حتی از بین نرود آش همین آش و کاسه همین کاسه است.شک نباید کرد با این وضعیت سال دیگر همین موقع باید افسوس پراید 100 میلیون تومانی را بخوریم.همین حالا هم اگر جایی بگوییم پراید 5میلیونی را به خاطر داریم گویی 99 سال سن داریم اما خیر.مگر چند سال گذشته ؟ضمنا فراموش نکنیم این افزایش های قیمت فقط به خودرو خلاصه نخواهد شد .گرانی پساکرونایی است و حتما سفره ها را کوچکتر و کوچکتر می کند!

اعتراف؛ شیوع کرونا قبل از برگزاری انتخابات مجلس


اعتراف رئیس اورژانس درباره شیوع کرونا قبل از برگزاری انتخابات

پیرحسین کولیوند، رییس اورژانس در جمهوری اسلامی به شیوع کرونا قبل از برگزاری انتخابات مجلس در دوم اسفندماه اعتراف کرد و گفت: بر اساس ابلاغ وزیر محترم بهداشت بنده در بخش لجستیک و پشتیبانی کرونا کار خود را آغاز کردم. روزهای ابتدایی شیوع بیماری هر دو ساعت یک بار برای شهرهای قم، گیلان و تهران تجهیزات ارسال می‌کردیم.

کولیوند ادامه داد: روز جمعه‌ای که انتخابات مجلس بود با آقای لاریجانی به قم رفته و اقدام به بازدید از بیمارستان‌ها کردیم. بنده مرتبا در جریان بازدیدها بودم و شاید در شبانه‌روز یک یا دو ساعت استراحت داشتم. روزی با احساس خستگی به بیمارستان خاتم‌الانبیا مراجعه کردم که با انجام سی‌تی اسکن مشخص شد به کرونا مبتلا شده‌ام. از ۱۱ شب همان روز به مدت ۱۴ روز بیهوش شدم و حتی در یک روز اورژانسی پزشکان از بنده قطع امید کردند اما خوشبختانه با دعای خیر مردم و خانواده شهدا، بهبود یافتم.

حکومت ایران ۱۲ روز پیش از راهپیمایی ۲۲ بهمن از مرگ و میر ناشی از کرونا خبر داشت

یک منبع آگاه روز دوشنبه ۱۱ اسفند به ایران اینترنشنال گفت: «مرگ بیماران با علائم حاد تنفسی از اوایل بهمن در قم باعث شد وزارت بهداشت برای بررسی این موضوع، معاون این وزارتخانه را به شهر قم بفرستد و رسیدن ویروس کرونا به ایران برای مقامات جمهوری اسلامی از هفته دوم بهمن محرز شد.»

این منبع که نخواست نامش فاش شود در ادامه افزود مقام‌های دولتی ایران ثبت مرگ و میر ناشی از شیوع کرونا را بعد از اعلام رسمی و «با ملاحظات» آغاز کردند و تاکنون «شمار واقعی مبتلایان و قربانیان اعلام نشده است».

این منبع آگاه همچنین به ایران اینترنشنال گفت وضعیت استان‌های قم و گیلان قرمز گزارش شده و استان‌های تهران و اصفهان در آستانه اعلام وضعیت قرمز قرار دارند.

اطلاعات رسیده به ایران اینترنشنال نشان می‌دهد شرایط عمومی وزارت بهداشت برای مدیریت شیوع کرونا «بسیار آشفته» است.

در همین زمینه، کارمند یکی از دانشگاه‌های علوم پزشکی ایران که نامش فاش نشده است به ایران اینترنشنال گفت: «از حدود چهار هفته قبل،‌ بدون این‌که مسئولان چیزی به ما بگویند، بیمارانی با علائم کرونا پذیرش می‌کردیم.»

این پزشک که خود در اثر ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری و قرنطینه شده است افزود: «متاسفانه مسئولان وزارت بهداشت کار غیراخلاقی کردند و به دلیل مطلع نکردن کادر بیمارستان‌ها موجب ابتلای من و چند تن از پرستاران به این بیماری شدند.»

کرونا؛ اتهام زنی بیشرمانه حکومت ملاکرونا به مردم


منصور امان

اتهام زنی بیشرمانه کارگُزاران حکومت به مردُم

همزمان با اوجگیری دوباره کُرونا در شهرها و اُستانهای مُختلف کشور، رژیم ولایت فقیه نیز متهم جدیدی را برای شیوع ویروس مُعرفی می کند. مسوولان حکومت، شهروندان را با انگُشت نشان کرده و آنها را در اُفت و خیز کُرونا گُناهکار می شمارند.

تاکنون دستگاه حاکم و رسانه های تبلیغاتی آن مُتهمان رنگارنگی را به عُنوان مسوول گُسترش ویروس عرضه کرده اند؛ ابتدا “اجنه” بودند که باید سپر “نظام” نالایق می شدند، سپس با توجُه به اسباب مضحکه شدن این “امداد غیبی”، حاکمیت به استدلال مانوس تری مُتوسل شد و پلاک کُرونا را به گردن آمریکا و اسراییل آویخت. کمی بعدتر برای قبولاندن فرضیه “دُشمن خارجی”، آن را آب و تاب داده و سخن از “جنگ بیولوژیک” راند. فراموش نشدنی در این رابطه، جست و خیز تُفنگچهای “آقا” در خیابانهای چند شهر است که گزافه “رزمایش دفاع بیولوژیک” را تابلو داشت.

اینک چنین می نماید که سریال فرار از مسوولیت مُلاها به اپیزود “مردُم گُناهکار” رسیده است. گردانندگان رژیم ولایت فقیه دست بر دست می کوبند که “بی توجُهی” و “سهل انگاری” مردُم موجب خیز کُرونا و ابتلا بخشهای وسیع تری از آنها شده است. سُخنگوی دولت، بازجو علی ربیعی، در نقش آموزگار پدیدار شده و به مردُم تهران “در رعایت پُروتُکُلهای بهداشتی نُمره خوبی” نمی دهد. به همین شیوه اُستاندار خوزستان سُراغ مردُم اهواز رفته و آنها را “بی مُبالات” خطاب کرده است و مُعاون وزارت بهداشت از او سبقت گرفته و مردُم اُستان را به گونه دست جمعی عامل “سیر صعودی کُرونا” مُعرفی می کند. اتهام زنی بیشرمانه کارگُزاران رژیم ولایت فقیه به مردُم بی درنگ پس از برچیدن محدودیتهای نمایشی و تقسیم بندی ساختگی و گُمراه کننده کشور به مناطق سفید و قرمز صورت می گیرد.

علت اصلی تغییر ریل مُقصر تراشی، اما مرزبندی جامعه با توجیهات و تبلیغات حاکمیت است. مردُم در برابر سُخنان، ادعاها و ژستهای حاکمان مصون شده اند و تیرهای زهرآگین تبلیغات آنها بر جان و ذهن شان کارگر نیست. نوسان حاکمیت بین “اجنه”، “دُشمنان”، “جنگ بیولوژیک” و اینک “مردُم” شاهدی بی مانند از بی تاثیری و رنگ باختن ترفندهای حاکمیت برای مُدیریت روانی و ذهنی جامعه است.

این همان تحوُلی است که نظریه پردازان رژیم مُلاها زیر عُنوان خفیف “بُحران بی اعتمادی” به آن اعتراف می کنند، اما حقیقت سخت آن است که شرایط عینی دو حیات جُداگانه را در پهنه اجتماعی شکل داده که در یک سوی آن اکثریت مردُم با تجربیات، دانسته ها و داوریهای خود قرار دارند و در سوی دیگر، حاکمیت جای گرفته که با ماشین عظیم زور و تبلیغات خود به انزوا رانده شده است. این یک صف آرایی دوقُطبی است که میدان رویارویی آن از خیابانهای دی و آبان تا صحنه های جنگ روانی – تبلیغاتی امتداد یافته است.

کرونا؛ اوضاع خوزستان در حال بحرانی شدن است


ئیس بیمارستان رازی اهواز با بیان اینکه کرونا به شدت در حال رخنه کردن در خوزستان است، گفت: اگر در اورژانس ۱۰۰ مراجعه‌کننده داشته باشیم باید نیمی از آنها بستری شوند یعنی وضع به قدری خراب است که از هر دو مراجعه‌کننده به بیمارستان رازی باید یک نفر بستری شود.

دکتر فرهنگ کره‌بندی افزود: این بیماری، آلودگی شدیدی ایجاد کرده است. پیش از این، تا این حد مراجعه‌کننده نداشتیم اما چند روزی است که مراجعات زیادی داریم. اوضاع خوزستان در حال بحرانی شدن است و این مساله شایسته مردم خوزستان نیست. از نظر امکانات آمادگی کاملی داریم و اکنون بخش‌های ICU با تمام تجهیزات و نیروها با تمام قدرت در حال کار کردن هستند اما وضعیت در حال بحرانی شدن است.

وی گفت: این وضعیت خطرناک است. اگر در اورژانس ۱۰۰ مراجعه‌کننده داشته باشیم باید نیمی از آنها بستری شوند یعنی وضع به قدری خراب است که از هر دو مراجعه‌کننده به بیمارستان رازی باید یک نفر بستری شود در حالی که در دیگر جاها وضعیت این‌گونه نیست. این در حالی است که باید پنج تا شش برابر موارد بستری، بیماران سرپایی داشته باشیم.

دکتر فرهنگ کره‌بندی افزود: این بیماری، بسیار وحشتناک و وحشی است و به شدت در حال رخنه کردن در خوزستان است.

اصرار خامنه‌ای بر بازگشايی مساجد!

روحانی درباره تصمیمات جدید ستاد به اصطلاح مبارزه با کرونا گفته: در هر استان و شهرستانی که در وضعیت سفید قرار گرفت بلافاصله همه اماکن و بقاع مذهبی در آن جا بازگشایی می‌شود. بعد از اعلام اسامی این شهر‌ها آن‌ها می‌توانند مساجد خود را باز کنند و نماز جمعه در این شهر‌ها برگزار شود.

این در حالیست که کیهان خامنه ای نوشته: بازگشایی مساجد و حرم‌ها و بقاع متبرکه به یک خواسته مهم و مورد انتظار مردم (رهبر) تبدیل شده است.

این منبع با این پرسش که چرا بازار‌ها باز است، اما مساجد تعطیلند؟، نوشت: تا کنون زمزمه‌هایی از بسته ماندن مساجد و حرم‌های مطهر تا حداقل ۱۵ اردیبهشت به گوش می‌رسد، اما این سؤال مطرح می‌شود که چطور حضور مردم در پاساژ‌ها یا بوستان‌ها و بسیاری از موارد دیگر که این روز‌ها شاهد آن هستیم بلا مانع است، اما اماکن متبرکه و مساجد که سهم کمی در شیوع کرونا داشته‌اند (!) و از بسیاری از اماکن دیگر قابل کنترل‌تر هستند (!) باید همچنان بسته بمانند؟!

فیلم زیر: صداوسیما جان مردم را به بازی گرفته

باید گریست از حماقت رسانه دولتی؛ از حماقت آن نهادی که در این شرایط مردم را در وسط شهر به صف کرده است . بخاطر یک تب سنج. کافی است یک نفرشان مبتلا به کرونا باشد. جان صدها نفر را به بازی گرفتن تا یک گزارش تبلیغاتی بسازند

ایران؛ ناتالی از فاجعه “پرده آهنین” دیگری می گوید


شکوه میرزادگی

ناتالی از فاجعه ی «پرده آهنین» دیگری، می گوید

در پی جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی ارتباط بین مردمان آن کشور و کشورهای زیرسلطه ی خود را با جهان به طور کلی قطع کرد. حکومت شوروی، به بهانه بخشیدن زندگی بهتر و سالم تر به مردمان، با کشیدن دیوار ی به دور میلیون ها انسان، زندان مخوفی ساخت که تا وقتی آن دیوار فرونیفتاد، عمق آن چه بر آن مردمان می گذشت به درستی آشکار نشد. و هنوز که هنوز است، شنیدن روایت ها، سرگذشت ها، فیلم ها و تصاویر و آن چه را که در آن زندان می گذشت تاسف آور و تکان دهنده است.

این روزها سخنان خانم ناتالی امیری، خبرنگار «شبکه یک سراسری آلمان»، درباره آن چه که در ایران امروز می گذرد می تواند به راحتی به ما بگوید که فاجعه ی پرده آهنین در جغرافیایی کوچکتر اما به مراتب هراس انگیزتری در جریان است. فاجعه ای که ،حتی ما ایرانیان خارجه نشین هم، به دلایلی هنوز نتوانسته ایم عمق آن را به درستی درک کنیم.

مهمترین دلیل این بی توجهی غیرعمدی تفاوت زمانی دوران «پرده آهنین» شوروی و اکنون و امکان استفاده مردمان این زمان از وسایل ارتباط جمعی بسیار پیشرفته تر از نیمه ی اول قرن بیستم است.

در حال حاضر، بیشتر ما فکر می کنیم که از همه چیز خبر داریم، فکر می کنیم می توانیم با سر زدن به فیس بوک و توئِیتر و یوتیوب و اینستاگرام و…و از حال و روز مردمان در ایران تا اندازه ای با خبر باشیم. می توانیم با استفاده از وسایل ارتباطیِ راحت تر از گذشته با دوست و آشنا و قوم و خویش های خود سخن بگوییم. می بینیم که اگردیکتاتوری و زندان و شکنجه و اعدام از یک سو و فقر و گرانی و فساد و نداشتن انواع آزادی ها در ایران بیداد می کند، اما همچنان آدم هایی آنجا رفت و آمد دارند و می شود تا اندازه ای از آن چه در ایران می گذرد با خبر بود.

مردمان کشورهای جهان هم به مراتب بی خبرتر از ما هستند، زیرا که رهبران و دولت هایشان حتی اگر چیزهای بیشتری بدانند، به خاطر منافع خود، سکوت می کنند.

اما سخنان خانم امیری، هشداری بزرگ است به ما و مردمان بی خیر جهان که نباید گول این امکانات ارتباطی قرن بیست و یکمی را بخوریم و تصور کنیم که با وجود این وسایل می شود از همه چیز، در همه جای ایران با خبر بود.

ناتالی امیری می گوید: «در ایران به خبرنگار شبکه‌های خارجی به چشم دشمن رژیم نگاه می‌شود. کمک‌های تکنیکی از او دریغ می‌شود، به ندرت به کنفرانس‌های مطبوعاتی دعوت می‌شود و به اطلاعات کمی دسترسی دارد. افزون بر همه این‌ها، به ندرت به او اجازه سفر به شهرهای دیگر یا اجازه‌ فیلمبرداری در آنجا داده می‌شود….و اگر کسی اجازه‌ای برای تهیه گزارشی دریافت کند، نرسیده به محل، نیروهای اطلاعاتی در آنجا در انتظارش خواهند بود».

این کلمات درست و مو به مو حرف های برخی از خبرنگارانی را به یاد ما می آورد که قبل از فروپاشی شوروی، گاهگاهی اجازه ورود به آنجا را پیدا می کردند.

ناتالی از بازداشت خود در چندین ماه پیش تازه خبر می دهد. به گونه ای که به نظر می آید احتمالا حتی شبکه ای که او را به آنجا فرستاده بود نیز، از این بازداشت بی خبر بوده است.

او می گوید:«در ایران بازداشت شدم اما هیچ‌گاه درباره‌اش صحبت نکردم. از سوی نهادهای امنیتی مورد بازجویی قرار گرفتم و گذرنامه‌ام را ضبط کردند»

ترس ناتالی هم درست شبیه ترس همان خبرنگارانی ست که در دوران قبل از فروپاشی شوروی و اقمار زیر سلطه اش، تازه با اجازه به پشت پرده آهنین رفته بودند.

این ترس ها در فیلم های زیادی نشان داده شده و همیشه هم طرفداران شوروی قبل و گاه حتی پس از فروپاشی گفته اند:«این ها را امپریالیست ها برای بدنام کردن شوروی ساخته اند»

ناتالی، نه در فیلم، که در واقعیت از فضای سراسر ترس و اضطراب و خفقانی که در ایران برای خبرنگاران وجود دارد می گوید و به موردی اشاره می کند که از سوی نهادهای اطلاعاتی به خاطر یک گزارش به هتلی خوانده شده بود؛ جایی که هشت مرد انتظار او را می کشیدند: «سعی می‌کردند مرا بترسانند. آنها همه چیز را درباره من می‌دانستند… آنها گفتند می‌دانی که اینجا چه اتفاقی برای خبرنگاران می‌افتد، ممکن است راننده کامیون یکباره از مسیر خود منحرف شود و تو را زیر بگیرد».

ناتالی به عنوان یک خبرنگار با وجدان، شجاع و انساندوست، به خاطر این که بتواند کارش را در آنجا ادامه دهد این خطرات را می پذیرد و می گوید: «دست کم این امکان را داشتم تا در مورد مردم ایران گزارشگری کنم … وقتی می‌بینی تنها کسی هستی که می‌توانی در مورد اعتراض‌ها گزارش بدهی، در آن کشور حضور داری و صدایت شنیده می‌شود، این ارزش ژورنالیستی بالایی دارد.»

با این همه، ناتالی ناچار شد از ایران خارج شود؛ زیرا شبکه یک آلمان زندگی او را در خطری جدی می دید. اما همچنان نگران خبرنگاران مستقلی ست که در ایران هستند، و البته نگران خبرنگاران دردمند و اسیر ایرانی و می گوید: «می‌دانستم و مطمئن بودم اگر برای من در ایران اتفاقی بیفتد، شبکه اول آلمان برای نجات من به اقداماتی دست خواهد زد…اما دیگر خبرنگارانی که در آن کشورند و از چنین حمایتی برخوردار نیستند چه سرنوشتی پیدا می‌کنند؟ برای آنها چه اتفاقی می‌افتد که کسی را ندارند تا برایشان دست به اقدامی بزند و آنها را از زندان نجات دهد؟»

آن چه ناتالی از تجربیات 13 ساله اش در ایران می گوید، و این که چگونه فضای خفقان و بسته شدن راه های خبررسانی در ایران روز به روز بسته و بسته تر شده، نشان می دهد که میلیون ها انسان در سرزمین رنج دیده ما، در میان دیوارهایی از هراس اسیر شده، و همه ی راه های شنیدن صدایشان یکی پس از دیگری بر آن ها بسته می شود.

آیا اکنون وظیفه انسانی و اخلاقی اپوزیسیون حکومت اسلامی نیست که بیش از همیشه صدای بی صدایی مردمان رنج دیده ی ایران را از پشت دیوارهای هراسی که ایران را در خود گرفته بیرون آورده و به گوش مردمان جهان برسانند؟

معنای تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای رژیم ملاها


رئیس‌جمهور آمریکا بامداد پنجشنبه مصوبه کنگره این کشور که خواستار کاهش اختیارات او برای اقدام نظامی علیه رژیم ایران بود را وتو کرد.

ترامپ در بیانیه‌ای نوشت: امروز من قطعنامه اس.جی ۶۸ که قصد داشت مرا به سمت منع استفاده از نیروهای مسلح ایالات متحده در خصومت با حکومت ایران سوق دهد را وتو کردم. این قطعنامه‌ای بسیار توهین‌آمیز بود که دموکرات‌ها آن را به عنوان بخشی از راهبرد خود جهت ایجاد تفرقه در حزب جمهوری‌خواه و پیروزی در انتخابات ۳ نوامبر تهیه کرده بودند.

رئیس‌جمهور آمریکا در ادامه به هلاکت قاسم سلیمانی، اشاره کرد و نوشت: که حمله به او طبق قوانین آمریکا مجاز بوده است.

ترامپ نوشت: این حمله ذیل قطعنامه مجوز استفاده از زور نظامی علیه عراق، ۲۰۰۲ و ماده ۲ قانون اساسی آمریکا مجاز بوده است.

رئیس جمهور آمریکا در بند پایانی بیانیه خود تأکید کرده است: در نهایت اینکه اس‌.جی.۶۸ به توانایی رئیس‌جمهور برای محافظت از ایالات متحده، متحدان و شریکانش لطمه می‌زد. این قطعنامه تلویحاً به معنای آن بود که اختیارات قانونی رئیس‌جمهور برای استفاده از زور نظامی صرفاً به دفاع از ایالات متحده و نیروهایش در برابر حملات قریب‌الوقوع محدود خواهد بود.

ترامپ افزود: این صحیح نیست. ما در دنیایی از تهدیدهای رو به رشد زندگی می‌کنیم و قانون اساسی صراحت دارد که رئیس‌جمهور باید قادر به پیش‌بینی حرکات بعدی دشمنان و اتخاد تصمیم‌های سریع و قاطع در پاسخ به آنها باشد. این کاری است که من کردم.

نوع دشمنی بین آمریکا و رژیم ملاها بی بدیل است

یک عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با اشاره به تنش‌های اخیر بین آمریکا و سپاه پاسداران در خلیج فارس و تهدیدهای طرفین گفت: نوع دشمنی بین جمهوری اسلامی و آمریکا بی بدیل است. در تاریخ مناسبات کشورها با هم، چنین دشمنی وجود نداشته است. دشمنی تعریف، شاخص، حدود و ثغور و خطوط قرمز مشخص دارد که نوع دشمنی بین جمهوری اسلامی و آمریکا به گونه‌ای منحصر به فرد است.

به گزارش ایسنا، حشمت الله فلاحت پیشه افزود: بیش از آنکه گروه‌هایی نقش میانجی داشته باشند میانجی گری روز به روز به یک اقدام غیر قابل تحسین تبدیل می‌شود. در صورتی که دو اصل حاکم بر مناسبات بین‌المللی، میانجی‌گری و پایمردی است که معمولا هیچ کدام از این شرایط بین جمهوری اسلامی و آمریکا شکل نمی‌گیرد. به عبارتی هیچ رابطه‌ای در دنیا در این حد دچار تابوزدگی نشده است. نتیجه چنین شرایطی آن است که باید هر لحظه منتظر اتفاق ناگوار بود که حتی جدا از اراده سیاستمداران دو طرف شکل گیرد.

وی افزود: به طور مشخص در داخل دو کشور موضوع مذاکره بین طرفین به ضد ارزش تبدیل شده که حتی سیاستمداران ابا دارند راهکارهایی در این قالب ارائه کنند. لذا دو طرف با زبان مبهم نظامی با هم حرف می‌زنند و بعضا به طور خطرناک خط مقدم دو طرف به هم نزدیک می‌شود. به دلیل نداشتن تعریفی از مناقشه شرایط خطرناک و مبهمی شکل گرفته که در این وضعیت وقوع هر اتفاقی ممکن است.

این عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: در این شرایط فقط زبان تهدید حاکم است. طرفین به جای رفتارهای قابل پیش بینی رفتارهای غیر قابل پیش بینی دارند و حتی نمی‌خواهند تنش‌زدایی کنند و آن را با به اوج رساندن تهدیدهای متقابل انجام می‌دهند. این می‌تواند محل شکل گیری حوادث و اتفاقاتی باشد که در زبان راهبردی، منفی و خطرناک محسوب می‌شود.

فیلم زیر: ‏پس از دستور ترامپ برای هدف قرار دادن قایق‌های مزاحم سپاه پاسداران، ناوشکن همیلتون USS Paul Hamilton اهدافی را (شبیه قایق های تندروی سپاه) در نزدیکی سواحل بحرین به صورت نمادین مورد هدف قرار داد.

ایران؛ صیغه می‌کنیم، متقاضیان هم از کرونا نمی‌ترسند


روسپیگری زیر پوست کرونا زده تهران

خبرگزاری هرانا – با شیوع ویروس کرونا اقشار زیادی از نظر اقتصادی و معیشتی آسیب دیده اند. یکی از این اقشار روسپی ها یا کارگران جنسی هستند. در ایران این نوع از فعالیت تعریف قانونی ندارد و در پی آن نظارتی نیز بر آن چه از نظر اقتصادی و چه از نظر بهداشتی صورت نمی گیرد. عدم تعریف اقتصادی کارگری جنسی در ایران این پیامد را داشته که در دوره پاندمی کرونا بر خلاف بسیاری از کشورها هیچ برنامه مناسب و حمایت مالی از این طیف کارگران نیز در میان نباشد. در این گزارش انواع مختلف کارگری جنسی که عموما تحت لوای صیغه و سالن های ماساژ و یا به صورت خیابانی انجام می شود، مورد بررسی قرار گرفته است. مجموعا گزارش نشان می دهد که در دوره آغازین شیوع کرونا پدیده تن فروشی دچار رکود شده اما پس از گذشت مدتی رونق دوباره خود را یافته است و این مسئله می تواند آسیب های بهداشتی جبران ناپذیری را در پی داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از دیدار نیوز، گزارشی از اشکال مختلف روسپیگری در تهران ارایه شده است.

شیوع کرونا و اتخاذ سیاست‌های سخت‌گیرانه برای مبارزه با این ویروس از طرف دولت‌های جهان، ضربه سختی به اقتصاد کشورها وارد آورده است. کسب و کارهای غیرقانونی و سیاه هم از این رویه مستثنی نبوده‌اند. از جمله این فعالیت‌های سیاه اقتصادی، تجارت سکس و تن‌فروشی است؛ کرونا هزاران کارگر جنسی را بیکار کرده و ضربه سختی به تجارت سکس و گردش مالی آن وارد کرده است. در کشور‌هایی مانند انگلستان و ژاپن که روسپی‌گری به عنوان یک شغل تلقی می‌شود، برخی دولت‌ها حمایت‌های معیشتی کرونا را به کارگران جنسی نیز تعمیم داده‌اند. استدلال می‌شود که از آنجا که بسیاری از روسپیان سرپرست خانوار بوده و منبع درآمد دیگری ندارند، بیکاری آن‌ها زندگیشان را به مخاطره انداخته و ممکن است آن‌ها را وادار کند برای کسب درآمد به اعمال مجرمانه متوسل شوند. در ایران از آنجا که تن‌فروشی عملی مجرمانه به حساب می‌آید، وضعیت متفاوت است. علی‌رغم تابو و جرم بودن روسپی‌گری در ایران، تعدادی از زنان به تن‌فروشی مشغولند. در ایران الگو‌های تن‌فروشی به دلایلی چون غیررسمی و پنهان بودن و… متفاوت با کشور‌های دیگر است و در نتیجه زیست روسپیان و تأثیر کرونا بر بازار سکس هم با آن چه در سایر کشور‌ها رخ داده، متفاوت است. در انتهای این گزارش با سعید مدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه در مورد این مقوله مصاحبه کوتاهی به عمل آمده است.

۲۷ اسفند زیر پل سیدخندان
ساعت حدوداً یازده شب است، خیابان‌های همیشه زنده تهران خلوت‌اند و پرنده در آن‌ها پر نمی‌زند. زیر پل بر خلاف همیشه شلوغ نیست، چند ماشین با چراغ‌های روشن ایستاده‌اند اما از زنان تن‌فروش خبری نیست. شیشه‌های ماشین پژو پایین است و موزیک تندی با صدای بلند پخش می‌شود، دو سرنشین ماشین در حالی که بلند بلند می‌خندند به زیر پل می‌رسند، ترمز می‌کنند و به اطرافشان نگاهی می‌اندازند. پس از گذشت مدتی کوتاه زنی با مو‌های بلوند روشن و رژ قرمز به سمتشان می‌آید. زن چند دقیقه‌ای با دو سرنشین جوان ماشین چانه می‌زند و بعد سوار می‌شود.

اینجا سکس حراج است
اسمش افروز شش دانگ است، خودش می‌گوید شش دانگ مال آن روز‌هایی است که در کار حمل مواد حرفه‌ای بوده و هنوز به این ذلت نیفتاده بوده است که مجبور شود برای پول یک وعده مواد، تن‌فروشی کند. افروز می‌گوید: «دور میدون شوش و هرندی و اون طرفا، همه جور زنی پیدا می‌شه، اما کلاً قیمتشون پایینه دیگه، چون بیشترشون معتادن و هزارجور بیماری دارند، ایدز که رو شاخشه، البته مرد‌هایی هم که اینورا سراغ ما‌ها میان آدم حسابی نیستن که! با ۵ تومان ۱۰ تومن حتی ۲ تومن کارشونو انجام می‌دن و می‌رن. البته اینکه می‌گم کارشون، به خونه و مکان نمی‌رسه‌ها! همون جا تو ماشین سر و تهش رو هم می‌آرن! برا این که هم از ایدز می‌ترسن هم این که بیشتر راننده‌هایی هستن که میان رد بشن از اینجا، حالا یه هوس چند دقیقه‌ای هم می‌کنن! زن‌ها هم، چون در به در موادن با هر قیمتی راضی می‌شن، یه سری هم مرد‌هایی هستن که خودشون معتادن. اینا همه تلاششون رو می‌کنند که پول ندن و زورکی هم شده کارشون رو بکنند، اما اگر موفق نشن با یه وعده مواد یا یه پول کم، تمومش می‌کنن.»

هَپی ماساژ ساعتی ۷۰۰ هزار
در که باز می‌شود گرمای مطبوعی همراه با رایحه عود به صورتت می‌خورد، نور چراغ‌ها کم و موسیقی ملایم زیبایی در حال پخش است، فضای سالن با سبد‌های گل خشک و مجسمه‌های کوچک چوبی تزیین شده است. چند خانم بسیار خوش اندام و زیبا که لباس‌های کمی به تن دارند در حال رفت و آمد به اتاق‌ها هستند، مدیر سالن و استاد آموزش مردجوانی است که به همراه دوستانش در حال خوردن چایی‌اند.

اینجا سالن ماساژ در یکی از محله‌های شمال تهران است. در ورودی به ظاهر قفل و کره‌کره‌اش پایین است، اما فعالیت در سالن ادامه دارد. البته در ایام کرونا چندان شلوغ نیست، اما سالن‌های ماساژ مشتری‌های ویژه‌ای هم دارند و «ماسور»‌های خانم و حتی آقا در کنار ماساژ، خدمات جنسی نیز ارائه می‌دهند. به صورت کلی کار ماساژ برای بسیاری از زن‌ها این امکان را فراهم می‌کند که با پوشش آن تن‌فروشی کنند؛ به این صورت که یا به منزل مشتریان می‌روند و یا در سالن تحت عنوان «هپی ماساژ» با مشتریان خود رابطه جنسی دارند. این مسئله بسیار فراگیر است و از طرف مدیران سالن‌های ماساژ و همچنین ماسور‌های مرد و زن، امری عادی و بخشی از کارشان تلقی می‌شود.

از مدیر سالن می‌پرسم کرونا بر کسب کارشان تأثیر داشته یا نه؟

پاسخ می‌دهد: ” ما هم مثل همه مجبور شدیم سالن رو ببندیم و تعداد مشتری‌هامون کم شده، اما خوب، سالن‌ها و گروه‌های ماساژ، مشتری‌های خاص هم دارند که ماهیانه و حتی هفتگی هپی ماساژ می‌گیرند. این نوع ماساژ در کنار ماساژ‌های شکلات و سنگ، گرون‌ترین ماساژ‌ها هستند؛ یعنی یک مرد برای یه ساعت ماساژ هپی که می‌دونی دیگه سکس هم توش هست، باید ۷۰۰ هزار تومن و حتی بسته به نوع خدمات و زمانی که درخواست می‌کنه بیشتر از ۷۰۰ تومن هم پرداخت کنه. بنابراین این نوع ماساژ مشتری‌های خاص خودش رو داره البته کم هم نیستن، بالاخره توی این محل مردم پول دارن و برای لذتشون خرج می‌کنند. البته همکارهای ما که سالن ندارند و در قالب گروه‌های ماساژ، دختر و ماسور می‌فرستن خونه‌ها قیمت‌هاشون کمتره. مثلاً یک هپی ماساژ با خدمات جنسی بین دویست تا سیصد هزار تومنه.

فرستادن ماسور به خونه چی؟

وی توضیح می‌دهد: «ما تو روال کارمون نیست، چون خیلی دردسر داره، خانمی که می‌ره خونه طرف، معلوم نیست چه بلا‌هایی سرش بیاد، مورد زیاد بوده ماسور رفته خونه بعد دیده طرف با دوستاش منتظرش نشستن و بقیه ماجرا، اما همکارا و گروه‌های ماساژ زیادن که ماسور می‌فرستن توی خونه برای مرد‌ها یا زن‌ها. تا جایی که می‌دونم و همکارا می‌گن تو این ایام کرونا درخواست برای رفتن ماسور تو خونه کم شده، اما خوب کم و بیش هست، البته اینم بگم خیلی از این‌ها به اصطلاح ماسورها هستن که رسما تن‌فروشن. حتی کار ماساژ بلد نیستن، صرفاً تو گروه‌های ماساژ میرن که مشتری پیدا کنن، اینا لزوماً وضع مالی‌شون خوب نیست مخصوصاً اگر تازه کار باشن و پایین شهر کار کنن.»

صیغه می‌کنیم، متقاضیان هم از کرونا نمی‌ترسند
کانالشان عنوان «ازدواج موقت و صیغه» و نزدیک به ۶ هزار عضو داشت و ویژگی‌های بیش از ۲۰۰ زن از سراسر ایران برای انجام صیغه‌های ساعتی، روزانه، هفتگی، ماهیانه و… در آن ثبت شده بود. این ویژگی‌ها اعم بودند از سن، رنگ پوست، قد، وزن و ویژگی‌های اخلاقی مثل مهربان بودن یا خوش سفر بودن و… بیش از ۶۰ درصد از زن‌ها زیر ۲۵ سال سن داشتند، هزینه برای یک ساعت بین ۲۵۰ تا ۳۵۰ هزار، برای یک شب بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار و برای یک ماه بین ۱ میلیون و هفتصد تا ۳ میلیون تومان متغیر بود. علاوه بر این ۲۰۰ تا ۳۰۰ زنی که در حال کار توسط کانال بودند، تعداد زیادی نیز درخواست دریافت فرم عضویت در کانال برای ارائه خدمات جنسی را داشتند. از آن‌جایی که در دو ماه اخیر هیچ پستی مبنی بر ممنوعیت و یا اعمال محدودیت بر کار صیغه در وضعیت کرونایی ندیدم به ادمین کانال پیام دادم و جریان را جویا شدم. ادمین گفت:

_ کار ما ادامه داشته و دارد. خانم‌های ما امن هستند.

_ این تعداد زیاد از خانم که از شهر‌های مختلف هستند را چگونه از حیث سلامت و عدم ابتلا به کرونا کنترل می‌کنید؟ با مشتری‌های بی‌شمارشان چه کار می‌کنید؟ هر زن در روز چند مرد را پذیرا می‌شود؟ چطور از سلامت آن مرد‌ها مطمئن هستید؟

_ این دیگر به ما ربطی ندارد، مردم درخواست می‌دهند و می‌خواهند نیازشان را برطرف کنند. نمی‌توانند چند ماه هیچ کاری نکنند، معلوم نیست کرونا تا کی ادامه داشته باشد، ضمن اینکه تا الآن مشکلی پیش نیامده.

حرف‌هایش قانع کننده نبود، می‌دانستم که هیچ نظارتی وجود ندارد. اما این را که می‌گفت درخواست زیاد است، راست می‌گفت خدمات جنسی همیشه متقاضی دارد؛ متقاضیانی که توجه چندانی به کرونا ندارند.

ادمین کانال دیگری که هزاران عضو داشت، حوزه کارش تهران بود و فعالیت بیش از ۳۰۰ زن بسیار جوان زیر سال ۳۰ را پوشش می‌داد، نیز در پاسخ به این سؤال که کرونا کسب و کارشان را از رونق انداخته یا نه گفت: “بله تعداد متقاضیان که کم شده، ولی این مربوط به همان هفته‌های اول کرونا بود که مردم ترسیده بودند، بعد از اون شرایط تا حدی عادی شد و متقاضیان درخواست هاشون رو ثبت کردند.

ارسال روسپی به سراسر ایران
روی تکه کاغذی با خطی خرچنگ قورباغه نوشته شده بود خاله دریا، با ۷ سال سابقه درخشان در کار صیغه و خدمات جنسی، ساعتی ۱۰۰ شبی ۲۵۰، ارسال دختر زیر ۲۰ سال به همه نقاط کشور و ارائه تمام خدمات به صورت تلفنی و یا حضوری، شماره را به کسی دادم که در مورد کم و کیف کار و اینکه چطور در ایام کرونا کار می‌کنند از خاله دریا سؤال بپرسد. زنی که تلفن را جواب داد بد صدا، بدزبان و بسیار عجول بود و بدون اینکه جواب سؤال و حتی سلام را بدهد تند تند آدرس خانه را داد و گفت منتظر است.

از خاله دریا چیزی دستگیرمان نشد، به خاله زری که نوشته بود لطفاً پیام دهید با یک عکس غیر واقعی که پسر جوان و خوشتیپی بود پیام دادم و خواستم برای فلان شب دختر بفرستد، قبول کرد و آدرس خواست، گفتم فقط از کرونا می‌ترسم خاله زری، استیکری که در لحظه عرق شرم بر پیشانی‌ام نشاند فرستاد و گفت تو که اینقد سوسولی چرا دنبال […] خوردنی، من نمی‌دونم مریض باشه یا نباشه، به من ربطی نداره من پولم رو می‌گیرم! با کرونا و این چرت و پرت‌ها هم کاری ندارم! تازه یه جوری انجام بده که خطر کرونا هم نداشته باشه !کاری نداره که! نمی‌خوای که معاشقه کنی! حالا، حالیت شد؟ گفتم حالیم شد و خداحافظی کردم. خاله سوگند خوش اخلاق‌تر بود که توانستیم چند دقیقه‌ای با او صحبت کنیم. خاله سوگند گفت اگر سفارشات گروهی باشد دوتا دختر هجده ساله و بیست و چهار ساله می‌فرستم که هر کدام برای دو ساعت ۱۵۰ و برای یک شب ۲۵۰ می‌گیرند، کارت بهداشت هم دارند، معتاد هم نیستند.

الگوهای متعدد تن فروشی و تأثیر کرونا
الگو‌های تن فروشی در ایران و تهران متعدد است و متولیان آن به راحتی در فضای مجازی و واقعی، آزادنه فعالیت می‌کنند و به دلیل حجم بالای متقاضیان سکس، پول‌های زیادی در جریان روسپی‌گری ردوبدل می‌شود، به نظر برخی از این الگو‌های بومی در ایران و فقدان هر گونه نظارت بر این فعالیت‌، سبب شده که تن‌فروشی در ایران تأثیر چندان مخربی از شیوع کرونا نپذیرد.

زنانی که اصطلاحاً به آن‌ها خاله گفته می‌شود و کارشان اداره کردن روسپیان به صورت گروهی و شبکه‌ای است، شکل دادن بخش مهمی از زیست جنسی در تهران و بسیاری دیگر از شهر‌ها را برعهده دارند. خاله‌ها که هر کدام در شهری سکونت دارند، از آنجا تن‌فروشان را به نقاط دیگر کشور یا شهر محل سکونت خود برای کار می‌فرستند. دخترانی که در این نوع از روسپی‌گری مشغول به کار هستند، در سنین بسیار پایین حتی ۱۴ یا ۱۳ سال قرار دارند. هر دو گروه اداره کننده‌های کانال‌های صیغه‌ای و خاله‌ها، معتقدند که کار خیر می‌کنند چون هم نیاز متقاضیان پرشمار سکس را مرتفع می‌کنند و هم برای دختران و زنانی که مطلقه، بیوه، یتیم، بیکار و بی‌پول هستند شرایطی برای کسب درآمد فراهم می‌کنند. خود روسپیان نیز در کامنت‌هایی که برای ادمین یا خاله‌ها می‌فرستند اغلب عنوان می‌کنند که مطلقه هستند و منبع درآمدی هم ندارند و بنابراین مجبورند تن‌فروشی کنند.

سعید مدنی، جامعه شناس و نویسنده کتاب «جامعه شناسی روسپیگری»، در تحلیل تن‌فروشی در تهران در شرایط کرونایی می‌گوید: “شواهد متعدد و گزارش‌های رسمی نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از جامعه ایران از سیاست دولت در زمینه فاصله گذاری اجتماعی تبعیت نکرده، به ویژه در روز‌های اخیر در سطح عمومی شاهدیم که فاصله گذاری فیزیکی کمتر مورد نظر قرار می‌گیرد. علت کلان این مساله با سیاست‌های مقابله با بحران کرونا مرتبط است. سیاست‌گذاری برای تغییر رفتار عمومی و ترغیب جامعه به در پیش گرفتن رفتاری خاص در شرایطی ویژه و غیرعادی، مستلزم توجه به تمام جنبه‌های زندگی از جانب سیاست‌گذار است.

وی ادامه داد: “یکی از موانع جدی عدم تبعیت بخش قابل توجهی از جامعه از فاصله‌گذاری اجتماعی به مساله معیشت باز می‌گردد. وقتی که از معیشت و دشواری‌های آن صحبت می‌کنیم روشن است که منظور گروه‌های کم برخوردار و کسانی‌اند که تاب‌آوری لازم برای پشت سر گذاشتن ایام کرونا و حفظ کیفیت زندگی خود در شرایط بحران را ندارند، زیرا کار خود را ازدست داده و حمایتی نیز دریافت نمی‌کنند.

مدنی ادامه داد: “توصیه‌های بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی بدون در نظر گرفتن وضعیت معیشت برای بخشی قابل توجهی از جامعه باد هوا است. زیرا مردم نیازمند، بین مرگ به دلیل فقر و مرگ به خاطر کرونا، دومی را انتخاب می‌کنند. دولت به تبعات و آثار سیاست‌های خود بر وضعیت گروه‌های نابرخوردار بی توجه است. گروه‌های آسیب‌پذیر اقتصادی به توصیه‌های بهداشتی ویژه این ایام، بی‌توجه هستند. این گروه‌ها که البته تعدادشان کم نیست، گروهی در بخش رسمی کار می‌کنند مانند کسانی که قرارداد‌های پاره وقت و نیمه وقت دارند یا در فعالیت‌های معمول روزمره مشغولند، اما بخش قابل توجه از آن‌ها در بخش غیر رسمی شاغل‌اند، برای مثال به گفته پایگاه اطلاع رسانی ایرانیان وزارت رفاه، ۴ و نیم میلیون خانوار یعنی حدود ۱۸ میلیون نفر، در پنج دهک پایین درآمدی قرار دارند و در بازار غیر رسمی کار می‌کنند و تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد نیز نیستند. این جمعیت قابل توجه اساسا تاب و توان متوقف کردن کسب و کار خود را ندارد، زیرا تحت پوشش هیچ خدمات اجتماعی و بیمه‌ای نیست. این‌ها فقط بخش کوچکی از خانوار‌های آسیب پذیر را تشکیل می‌دهند که به نان شب محتاج‌اند و دولت ترجیح می‌دهد چشم بر هم گذارد و آن‌ها را نیبند.

سعید مدنی در ادامه بحث خود در خصوص ارتباط میان عدم توجه بخشی از جامعه به سیاست فاصله گذاری اجتماعی و معیشت، به زنان تن‌فروش اشاره کرد و گفت: “زنان تن‌فروش بخشی از جامعه هستند که انگیزه‌شان برای کسب درآمد از طریق فروش تن، تامین معیشت خود و خانواده‌شان است. اغلب تن‌فروشان کسانی هستند که برای تامین نیاز‌های اولیه مانند حداقل خوراک، پوشاک و مسکن مجبورند تن‌فروشی کنند، به این اعتبار، آنان ناچارند علی رغم خطراتی که کرونا برایشان دارد کارشان را ادامه دهند”.

وی افزود: “بخش قابل توجهی از جمعیت زنان تن‌فروش در گروه‌های فقیر یا متوسط نزدیک به خط فقر قرار دارند که هم فاقد پس‌اندازاند و نمی‌توانند با تکیه بر آن برای مدتی کارشان را متوقف کنند و هم شرایطشان به گونه‌ای است که اگر فعالیت روزمره‌شان را انجام ندهند خود و خانوادشان در معرض فقر شدید و گرسنگی قرار می‌گیرند؛ بنابراین آن‌ها برای بقای خود ریسک می‌کنند و سلامتیشان را به خطر می‌اندازند. البته زنان تن فروش در شرایط عادی هم این ریسک را کرده و می‌کنند و کار در شرایط کرونا برایشان تفاوت چندانی با پیش از آن ندارد، زیرا آن‌ها پیش از کرونا نیز در زمره گروه‌های پر خطر قرار داشتند، این خطر می‌تواند ایدز، هپاتیت یا کرونا باشد. برای زن تن‌فروش کرونا خطرناک‌تر از هپاتیت و ایدز نیست؛ بنابراین نمی‌توان از آن‌ها انتظار داشت به خاطر رعایت اصول بهداشتی پیشگیری از کرونا رفتار خود را تغییر دهند. برای اغلب آن‌ها تن فروشی راهی برای بقا است”.

فیلم؛ آیا این جمهوری اسلامی است یا جمهوری دزدان؟

سخنان حاج خلیل موحد عضو سابق شورای اسلامی شهر مشهد را بشنوید: آیا این جمهوری اسلامی است یا جمهوری دزدان؟ وقتی می گوییم مسولین دزد؛ منظور از سراپای این نظام است از اولش تا آخرش دزد هستند