جولای 22
برنامه ۶۲۶ رادیو بشریت
جولای 22
درخواست از پزشکیان پس از سخنان مجلس: عذرخواهی کنید!
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
این جمله او خشم بسیاری از کسانی را که حتی به او رأی داده بودند، برانگیخت، از جمله کیوان صمیمی کنشگر مدنی و زندانی سیاسی سابق که پس از دور اول انتخابات، همه را به شرکت در دور دوم و انتخاب پزشکیان تشویق کرد، در کانال تلگرامی خود نوشته است: «پزشکیان با خشونت مخالف بود و حتی توی خیزش زنزندگیآزادی، خشونتورزی علیه مردم رو شجاعانه زیر سؤال برد. امروز اما، توی مجلس شورا از ادبیات خشونتآمیز و عبارت مشت محکم بر دهان … استفاده کرد. بهمنظور اینکه صداقت و خصوصیات مثبتش حفظ بشه، لازمه فوری از مخالفان رأیدادن عذرخواهی کنه و حق اعتراض مدنی رو بهرسمیت بشناسه.»
او سپس خودش از کسانی که رأی ندادهاند به دلیل این حرف پزشکیان عدرخواهی کرد.
مهدی محمودیان از زندانیان سابق سیاسی که جزو تحریم کنندگان انتخابات بود بخشی از مناظره پزشکیان و جلیلی پس از دور اول انتخابات را منتشر کرده که در آن پزشکیان میگوید: « کل این دعواهایی که هی میگیم مردم، مردم، من و ایشان با همین داد و بیدادهایی که میکنیم ۴۰ درصد مردم به ما رأی دادن، ۶۰ درصد فعلا مارو قبول ندارن پس مردم با ما مشکل دارن.»
محمودیان با انتشار این فیلم و نیز فیلم سخنان پزشکیان در مجلس، نوشته است: «آقای پزشکیان مرد صادقی است. خیلی شفاف و صادقانه گفت هر کاری که میکند برای کسب رای است و از فردای پیروزی صرفا منویات آقای خامنهای را دنبال خواهد کرد. تا قبل از انتخابات از دوستی و اتحاد و همدلی میگفت و امروز از همان مشتهای رهبرش در برابر مردم سخن میگوید.»
“روی دیگر دشنام دادن در برابر سفارتخانهها”
سعید پیوندی، جامعه شناس مقیم فرانسه در کانال تلگرامی خود ضمن تشریح این سخنان پزشکیان آن را “بازتولید ادبیات رایج مسئولین جمهوری اسلامی در دهههای گذشته درباره مخالفان و کسانی که به عنوان اعتراض در انتخابات مشارکت نمیکنند” دانسته است.
این جامعهشناس در ادامه نوشته است: «تحقیر مخالفان با خشونت کلامی از یک تریبون عمومی بدون آنکه آنها حق دفاع از خود را داشته باشند بخشی از بیباوری به دمکراسی، به حقوق شهروندی و به جامعه باز است.»
بیشتر بخوانید: رویترز: پزشکیان برآمد مهندسی انتخابات از سوی خامنهای است
پیوندی رأی ندادن را یک “حق طبیعی” دانسته و این رأی ندادن اعتراضی را نوعی رفراندوم نامیده است که “شهروندان برای بیان نظر خود برپا کردهاند”.
او با اشاره به اصل “فراموششده” احترام به مخالفان در جمهوری اسلامی نوشته است: «رفتار غیر قابل قبول برخی از مخالفان انتخابات در برابر سفارتخانههای ایران در خارج از کشور و یا دشنام دادن در شبکههای مجازی به کسانی که رای میدهند روی دیگر همان سکه و نشانه توسعهنیافتگی سیاسی و بیباوری آشکار به دمکراسی و حقوقشهروندی در کشور استبداد زده ماست.»
توجیه سخنان پزشکیان از سوی موافقانش
کانال تلگرامی راهبرد نزدیک به اصلاحطلبان سعی کرده سخنان پزشکیان را توضیح دهد و با نوشتن عین جملات او نوشته است: «آنچه پزشکیان گفت معطوف به رسانههایی بود که تبلیغات میکردند و البته تعجبی ندارد اگر آنها برآشفته شوند از این حرف، ولی منظور ایشان مردم نبود! منظور ایشان مردمی نبود که نیامدند رأی بدهند.»
بیشتر بخوانید: فهرست شورای راهبری کابینه پزشکیان؛ سه زن در میان ۲۸ مرد
این کانال حرفهای پزشکیان در مناظره دوم با جلیلی را متناقض سخنان امروزش در مجلس ندانسته و نوشته است: «مضمون این دو حرف پزشکیان یکی است و خلاف این باشد، مغالطه و خلاف واقعگویی است و مستلزم پاسخگویی برای مدعی.»
آذر منصوری رییس جبهه اصلاحات نیز در توییتی بدون اشاره مستقیم به سخنان پزشکیان متذکر شده که پیام ۶۰ درصدی که رأی ندادند باید نه تنها از سوی رییس جمهور شنیده شود بلکه باید “از سوی همه ارکان نظام شنیده شود”.
تقاضا برای عذرخواهی
کاربران دیگری از جمله روزنامهنگاران و برخی فعالان مدنی نیز خواهان عذرخواهی پزشکیان و نیز اطرافیان او شدهاند. محمد آقازاده، روزنامهنگار قدیمی در شبکه ایکس نوشت: «کسانی که مشروط به پزشکیان از ترس جلیل رای دادند وظیفه اخلاقی دارند در مورد ادای زدن تو دهان رای ندهندگان توسط پزشکیان موضع انتقادی بگیرند.»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
هرمز شریفیان روزنامهنگار دیگری نیز در یک رشته توییت با نام بردن از کسانی که رأی ندادند مانند صدیقه وسمقی و ابوالفضل قدیانی نوشته است: «ما به عنوان روزنامهنگار حق نداریم به جامعه بگوییم رای ندهید اما یک کنشگر پیشینهدار سیاسی مانند افراد محترمی که نام برده شد، حق دارند از مردم بخواهند تا در انتخابات شرکت نکنند! چون از حق شهروندی خود استفاده کرده و این برخلاف رییسدولتحداقلی است، باید بهدهانشان مشت کوبید؟»
او سپس از پزشکیان خواسته تا سخنانش را اصلاح کرده و پوزش بخواهد.
احسان بداغی، روزنامهنگاری که خود در انتخابات شرکت کرده نیز خواهان “عذرخواهی و اصلاح” سخنان پزشکیان شده و در شبکه ایکس نوشته است: «من نه تنها با رای دادن دنبال مشت زدن به دهان کسانی که رای ندادند نبودم، بلکه اتفاقا بخش زیادی از استدلالهای آنها را منطقی و صحیح میدانستم. مهمترین وظیفه این را دولت هم به رسمیت شناختن حقوق و مطالبات و شنیدن صدای این بخش جامعه میدانم.»
جولای 22
واکنشهای جهانی به اعلام نامزدی کامالا هریس به جای بایدن
در بعد داخلی، به نظر میرسد که کمپین دموکراتها به سرعت در حال بازسازی خود برای رقابت سخت با دونالد ترامپ، رئیسجمهوری سابق و نامزد انتخابات آینده ماه نوامبر است. به گفته سخنگوی بایدن، کامالا هریس، معاون رئیسجمهوری آمریکا که اینک در انتخابات پیش رو جایگزین جو بایدن شده است، ظرف کمتر از ۲۴ ساعت پس از انصراف بایدن، نزدیک به ۵۰ میلیون دلار (۴۶ میلیون یورو) برای کمپین انتخاباتی خود جمعآوری کرده است.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
به باور ناظران سیاسی، سرنوشت انتخابات آمریکا علاوه بر تاثیر در سیاستهای داخلی این کشور، نقش مهمی در روابط بینالمللی و سیاستخارجی کشورها از جمله متحدان ایالات متحده خواهد داشت.
بیشتر بخوانید: انتخابات آمریکا؛ کامالا هریس کیست؟
در همین رابطه، یک سخنگوی دولت آلمان، اعلام کرد که اولاف شولتس، صدراعظم این کشور، کامالا هریس را “یک سیاستمدار با تجربه و کارآزموده” میداند.
او در پاسخ به این پرسش که آیا شولتس از نامزدی ریاستجمهوری هریس حمایت میکند، گفت که “نمیخواهد در انتخابات آمریکا دخالت کند” اما دولت فدرال آلمان برای تمامی “احتمالات ممکن” در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا آماده میشود.
صدراعظم آلمان همچنین با انتشار پستی در حساب کابری خود در شبکه اجتماعی اکس (توییتر سابق) با تمجید از جو بایدن نوشت: «دوست من جو بایدن کارهای زیادی انجام داده است: برای کشورش، برای اروپا، برای جهان. به لطف او، همکاریهای فرا آتلانتیکی نزدیک [و هماهنگ] است، ناتو قوی است و ایالات متحده شریک خوب و قابل اعتمادی برای ما است. تصمیم او برای عدم نامزدی مجدد شایسته احترام است.»
ناخشنودی کرملین از گفتمان “غیردوستانه” علیه روسیه
اعلام انصراف بایدن از رقابت انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده، واکنش مبهمی را نیز از سوی روسیه به دنبال داشته است. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین روز دوشنبه ۲۲ ژوئیه (۱ مرداد) در پاسخ به پرسشی در خصوص نظر کرملین در مورد هریس، کاندیدای جدید دموکراتها بدون روشن کردن مقصود خود گفت: «برخی از اظهاراتی که پر از گفتمان غیردوستانه درباره کشور ما بودهاند، وجود داشته است.»
بیشتر بخوایند: پشتیبانی گسترده دموکراتها از نامزدی کامالا هریس
پسکوف همچنین در پاسخ به پرسشی در این زمینه با اشاره به جنگ در اوکراین اظهار داشت: «انتخابات هنوز چهار ماه دیگر است و این مدت زمانی طولانی است که در آن بسیاری چیزها میتواند تغییر کند. ما باید صبور باشیم و با دقت تحولات را دنبال کنیم. اولویت برای ما عملیات نظامی ویژه است.»
عملیات نظامی ویژه، اصطلاحی است که روسیه معمولا درباره تهاجم و تجاوز نظامی خود به خاک اوکراین از آن استفاده میکند.
پیش از این ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، گفته بود که مسکو، بایدن را بر دونالد ترامپ ترجیح میدهد و او را “قابل پیشبینیتر” مینامد.
سخنگوی کرملین در عین حال افزود که مسکو نمیتواند “نامزدی احتمالی هریس را از نظر روابط دوجانبه ارزیابی کند” چرا که به گفته او روسیه “جز اظهارات غیر دوستانه، نه مثبت و نه منفی، هیچ کاری از او در زمینه روابط دوجانبه ثبت نکرده است.”
هریس ۵۹ ساله، از زمان آغاز حمله نظامی گسترده روسیه در فوریه ۲۰۲۲ به اوکراین، همسو با بایدن از حامیان سرسخت اوکراین بوده است. او اوایل سال جاری میلادی در پی اعلام مرگ الکسی ناوالنی، از مخالفان پوتین در زندان روسیه، مرگ او را “نشانه دیگری از بیرحمی پوتین” نامیده بود. هریس همچنین اقدامات روسیه در اوکراین را همواره با کلماتی نظیر “جنایات هولناک”، “وحشتناک”، “وحشیانه” و “غیرانسانی” توصیف کرده است.
واکنش سایر کشورها به اعلام نامزدی کامالا هریس به جای بایدن
افزون بر آلمان و روسیه، رهبران و مقامهای بسیاری از کشورهای دیگر نیز به تصمیم جو بایدن برای انصراف از نامزدی مجدد در انتخابات نوامبر ایالات متحده واکنش نشان دادند.
ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین ضمن ستایش ازجو بایدن و “حمایت بیوقفه” او از اوکراین در نبرد با روسیه، این حمایتها را “حمایت قوی دو حزبی در ایالات متحده” توصیف کرد و گفت که تصمیمهای بایدن در سالهای اخیر ، ” گامهای شجاعانه در دورههای چالشبرانگیز” بودهاند. زلنسکی در ادامه افزود که اوکراین “به تصمیم سخت ولی قوی” بایدن احترام میگذارد و همیشه سپاسگزار بایدن خواهد بود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نیز که سفر او به ایالات متحده با خبر انصراف بایدن از انتخابات آتی همزمان شده است گفت: «به دوستانم در هر دو حزب (در کنگره ایالات متحده) خواهم گفت که فارغ از اینکه مردم آمریکا چه کسی را به عنوان رئیسجمهوری بعدی خود انتخاب کنند، اسرائیل همچنان متحد مهم و قوی آمریکا در خاورمیانه باقی خواهد ماند.»
نتانیاهو همچنین یادآور شد که در زمان جنگ، لازم است که دشمنان اسرائیل بدانند که آمریکا و اسرائیل “امروز، فردا و همواره کنار هم ایستادهاند.”
نخستوزیر اسرائیل در ادامه با تمجید از بایدن افزود: «من قصد دارم با رئیسجمهور بایدن، که او را بیش از ۴۰ سال است میشناسم، دیدار کنم. این فرصتی خواهد بود تا از او برای کارهایی که برای اسرائیل در جنگ و در طول دوران طولانی و برجستهاش در خدمت عمومی، به عنوان سناتور، به عنوان معاون رئیسجمهوری و به عنوان رئیسجمهوری انجام داده است، تشکر کنم.»
کریستوفر لاکسون، نخستوزیر نیوزیلند نیز با تمجید از جو بایدن گفت که «رئیسجمهور بایدن زندگی خود را به خدمت عمومی اختصاص داده است و این چیزی است که شایسته احترام بسیاری است. من از رئیسجمهور [بایدن] بابت رهبری ایالات متحده و تعهدش به نیوزیلند تشکر میکنم. و من منتظر همکاری با او در دوران باقیمانده ریاستجمهوریاش هستم.»
بیشتر بخوانید: تیم ترامپ برای رقابت با کامالا هریس به جای بایدن آماده میشود
نیکلاس مادورو رئیسجمهوری ونزوئلا اما به طور ضمنی به انتقاد از بایدن پرداخت و گفت:«من فکر میکنم او معقولترین و صحیحترین تصمیم را گرفت و اولویت را به خانواده و سلامتی خود داد.»
مادورو همچنین با اشاره به کهولت سن و وضعیت سلامتی بایدن مدعی شد که بایدن متوجه شد که “در آن سن و با سلامت ضعیف نمیتوانست مهار کشورش را به دست بگیرد، چه رسد به نامزدی ریاستجمهوری.”
در همسایگی ایالات متحده، جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا نیز با بیان اظهاراتی نسبت به اعلام خبر انصراف بایدن از نامزدی انتخابات آتی ریاستجمهوری آمریکا واکنش نشان داد. ترودو گفت: «من سالهاست که رئیسجمهور بایدن را میشناسم. او مرد بزرگی است و هر کاری که انجام میدهد با عشق به کشورش پیش میرود. به عنوان رئیسجمهوری [آمریکا]، او شریک کاناداییها و یک دوست واقعی بوده است. خطاب به رئیسجمهور بایدن و بانوی اول: متشکرم.»
در همین زمینه، کییر استارمر نخستوزیر جدید بریتانیا نیز با انتشار بیانیهای در خصوص انصراف بایدن از رقابت ریاستجمهوری آمریکا گفت: «من به تصمیم رئیسجمهور بایدن احترام میگذارم و منتظر همکاری با او در زمان باقیمانده دوران ریاستجمهوریاش هستم.»
استارمر همچنین افزود: «میدانم که رئیسجمهور بایدن، همانطور که در طول دوران شگفتانگیز کار خود انجام داده است، تصمیم خود را بر اساس آنچه که به نفع مردم آمریکا میداند، اتخاذ کرده است.»
پدرو سانچز، نخستوزیر اسپانیا نیز با انتشار پستی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی اکس (توییتر سابق) با تحسین دوران خدمت جو بایدن، تصمیم او مبنی بر کنار رفتن از رقابتهای ریاست جمهوری آمریکا را “تصمیمی شجاعانه” خواند و “حمایت از اوکراین در مقابل تهاجم روسیه به رهبری پوتین” را نمونهای از این شجاعت توصیف کرد و گفت که او تصویری بزرگ “از یک رئیسجمهور بزرگ است که همیشه برای دموکراسی و آزادی مبارزه کرده است.”
سایمون هریس، نخستوزیر ایرلند نیز خطاب به جو بایدن، رئیسجمهوری ایالات متحده گفت: “به نمایندگی از مردم و دولت ایرلند. من … میخواهم از شما آقای رئیسجمهور، در حالی که اعلام کردید که در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ ایالات متحده شرکت نمیکنید، بابت رهبری جهانیتان و دوستیتان تشکر کنم.”
یوناس گار استوره، نخستوزیر نروژ نیز با بیان این که به تصمیم بایدن مبنی بر عدم نامزدی مجدد احترام میگذارد، منطق بایدن که “برای کشور، اولویتی بیش از خود قائل است”، “احترامبرانگیز” توصیف کرد.
نخستوزیر نروژ همچنین بایدن را “یکی از برجستهترین سیاستمداران آمریکا در طول چند دهه” خواند و نقش او در رهبری ناتو را تحسین کرد.
دونالد توسک، نخستوزیر لهستان نیز تصمیم بایدن مبنی بر انصراف از رقابت انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را “سختترین تصمیم در زندگی او” توصیف کرد و اظهار داشت که تصمیمات بایدن، “لهستان، آمریکا و جهان را امنتر کرده و دموکراسی و آزادی را قویتر کرده است.”
پتر فیالا نخستوزیر چک نیز این تصمیم را “تصمیم دولتمردی” توصیف کرد که “دههها به کشور خود خدمت کرده است.”
او تصمیم بایدن را “گامی مسئولانه و دشوار و ارزشمند”خواند و گفت: «من برای ایالات متحده آمریکا و این که یک رئیسجمهوری خوب از رقابت دموکراتیک دو کاندیدای قوی و برابر به دست آید، آرزوی موفقیت میکنم.»
فردیناند مارکوس جونیور، رئیسجمهور فیلیپین نیز با سپاسگزاری از بایدن گفت: «تصمیم رئیسجمهور بایدن برای انصراف از نامزدی، نشانهای از دولتمداری واقعی است. ما از او برای حمایت مداوم و بیوقفهاش از فیلیپین در زمانهای حساس و دشوار تشکر میکنیم. ما برای او بهترینها را در باقیمانده دوران ریاستجمهوریاش و تمام تلاشهای آیندهاش آرزو میکنیم.»
فومیو کیشیدا، نخستوزیر ژاپن، نیز با اشاره به اینکه تصمیم بایدن را از منظر سیاسی درک میکند افزود: «بدیهی است که اتحاد ژاپن و ایالات متحده ستون اصلی دیپلماسی و امنیت ژاپن است، بنابراین ما به دقت تحولات آینده را دنبال خواهیم کرد.»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
آنتونی آلبانیزی، نخستوزیر استرالیا نیز با تمجید از خدمات جو بایدن در دوران ریاستجمهوری ایالات متحده، از نقش او در اقتصاد و افزایش فرصتهای شغلی و دستمزدها و همچنین مسائل محیط زیستی و برابری جنسیتی سپاسگزاری کرد و گفت: «رئیسجمهور بایدن دوست بزرگی برای استرالیا بوده است و این دوستی ادامه خواهد داشت.»
جولای 22
گناه پدران؛ گذشتهای که سَرِ گذشتن ندارد
آنچه در پی میآید برگرفته از فصل هفدهم کتاب تاوان: میراث ستم نازیها و جستوجوی عدالت، اثر مری فولبروک، تاریخنگار شهیر بریتانیایی و پژوهشگر ممتاز تاریخ آلمان است. کتاب یادشده در سال ۲۰۱۹ برندهی جایزهی تاریخ وولفسون شد.
***
«تا سال ۱۹۴۵ او پدری بود که میتوانستم به وی افتخار کنم؛ اما بعد از ۱۹۴۵، او یک مجرم جنگی بود.»
این کلمات را آرنولد اشپر، فرزند آلبرت اشپر،[1]وزیر تسلیحات هیتلر، بر زبان آورد. اینگونه اظهار نظرها چیزی بود که صدها هزار آلمانی ناچار بودند پس از جنگ جهانی دوم با آن رودررو شوند.[2]
در واقع، «گذشته» لقمهای نبود که فرزندانِ نازیها بهآسانی بتوانند آن را هضم کنند. آنها میراث بغرنجی را به ارث برده بودند: اینکه هم میخواستند والدینشان را دوست بدارند و حرمتشان را نگه دارند و هم آنچه را که انجام داده یا از آن جانبداری کرده بودند، تقبیح کنند. این معضل آنان را در وضعیت روانشناختیِ تقریباً تحملناپذیری قرار میداد.[3]
در نتیجه، نسلهای دوم و سوم، راهبردهای گوناگونی را برای برونرفت از این معضل پیچیده در پیش گرفتند. چنانکه برخی از آنها نگران بچهآوردن بودند و تصمیم گرفتند که نسلی از خود برجا نگذارند (حتی خود را عقیم سازند) تا به آنچه زنجیرهی خانوادگیِ آلودهشده میپنداشتند تداوم نبخشند. به قول دن بار-آن،[4] استاد روانشناسی، این قضیه میتواند اختلافی اساسی میان فرزندانِ قربانیان و فرزندانِ دژخیمان باشد «در حالی که گروه اول وظیفهی بقای زیستشناختی را بر عهده گرفتهاند، گروه دوم از این واهمه دارند که مبادا “بذر نامرغوبی” را انتقال دهند.»
بعضی از آلمانیهای نسل دوم نیز بهطور مستقل تصمیم گرفتند که وطنشان را ترک گویند و در کشورهای دیگر زندگیِ جدیدی را دنبال کنند. هرچند تحصیلات عالی، اشتغال و جنبههای حرفهای نقش مهمی در چنین تصمیمهایی داشت، اما برای بعضی عاملِ دیگری نیز در کار بود: فاصلهگرفتن بهمنظور کنارآمدن با گذشتهی آلمانیشان. البته نه به معنای دوریگزیدن کامل از آن، بلکه بهمنظور بهدستآوردن آزادی برای «شکستن سکوت» و خلاصی از فضای خفقانآور همدستیای که در آن بزرگ شده بودند. در عین حال، این احتمال وجود دارد که بسیاری از فرزندان جنایتکاران ــ اگر نگوییم بیشترشان ــ هرگز در مورد تقصیرات والدینشان آشکارا سخن نگفتند. هنوز پیشینهی نازی آنها را آزار میداد.
مواجههی فرزندان مأموران نازی با گذشته، از جهاتی دیگر نیز بسیار ناهمگن و متفاوت بود. بعضی از آنها بچههای دوران رایش سوم بودند و در دوران نازیها با اجتماع سازگار شده بودند، حال آنکه سایرین پس از جنگ به دنیا آمده و در فرهنگی بالیده بودند که گذشتهی نازی را تقبیح میکرد. درجات آگاهی آنها نیز بسیار متفاوت بود: بعضی فرزند نازیهای بلندپایه بودند و، در نتیجه، نمیتوانستند از گذشتهی آلودهی والدین خود بگریزند. در طرف دیگر، فرزندانی بودند که تنها تصادفاً متوجه اقدامات مجرمانهی والدین خود شده بودند و یا بهطور مبهمی به پدر (یا مادر) خود ظنین شده بودند اما آنقدر جرئت نداشتند که در سوءسابقهی احتمالیِ والدین خود کنکاش کنند. بعضی از آنها روایت پدر و مادرشان را پذیرفتند و در لاپوشانیِ بیدردسر قضایا با آنان همدست شدند.[5] بعضی نیز در صدد یافتن راههایی برای آشتیدادن وضعیتهای متقابلاً ناسازگار برآمدند. سایر فرزندان نتوانستند حرفهای والدین خود را باور کنند و تا آنجا که میتوانستند از آنان بریدند. برخی نیز، طی این فرایند، بهقدری آرامش خانواده را برهم زدند که مشکلات و تنشهای تازهای به بار آوردند.
بهرغم این رهیافتهای متفاوت، مواجههی فرزندانِ نازیها با گذشته را میتوان در پیوستاری خلاصه کرد که در یک سرش انکار تمامعیار و هواداری از پدر جنایتکار دیده میشود و در سر دیگر، افشاگری و از خود راندن پدر. در میان این طیف نیز راهبردهایی برای کنارآمدن با گذشته و دلجویی از قربانیان دیده میشود. در زیر، برخی از جلوههای گوناگون این طیف را از نظر میگذرانیم:
سرنوشت متفاوت گوردون هیملر و کاترین هیملر
در میان فرزندان مأموران برجستهای که از تقبیح اقداماتِ پدر خود سر باز زدند، گودرون بورویتس، دختر هاینریش هیملر ــ فرماندهی نیروهای اساس و از مسئولان اصلیِ فاجعهی هولوکاست ــ یکی از نمونههای بارز است. مستندی تازه، بر پایهی اسناد خانوادگی، نامههای خصوصی و دفتر خاطرات هیملر، بهشکل زندهای، کودکیِ دلپذیر گودرون را در حالی به تصویر میکشد که این دخترک در کوهستان آلپ در ناحیهی باواریا به سر میبُرد و پدرش دورههایی طولانی، در خدمت حکومت رایش، دور از خانه بود.
مواجههی فرزندانِ نازیها با گذشته را میتوان در پیوستاری خلاصه کرد که در یک سرش انکار تمامعیار و هواداری از پدر جنایتکار دیده میشود و در سر دیگر، افشاگری و از خود راندن پدر.
ما میتوانیم این ادعای گودرون را درک کنیم که او در آن زمان، از کارهای شنیع نازیها بیخبر بوده است. اما حتی پس از جنگ، و مواجهه با قطعهفیلم هولناک اجساد در اردوگاههای مرگ و جزئیات تکاندهندهای که در خلال دادگاههای نورنبرگ ــ که مادرش در آن شهادت داد ــ آشکار شد، گودرون باز هم حاضر نشد که با حقیقت روبهرو شود و آن را بپذیرد. او به پدرش وفادار ماند و حتی پس از سال ۱۹۴۵ بهطور مؤثری در راه آرمان پدرش مبارزه کرد. از سال ۱۹۵۱ گودرون عضو برجستهی اشتیله هیلفه[6] (کمک خاموش) بود؛ انجمنی برای مساعدت به نازیهای سابق، بهویژه کسانی که دادگاهی یا زندانی شده بودند.[7]
با وجود این، گذشت زمان و فاصلهگیری از هر گونه ارتباط شخصی با عامل جنایت، میتوانست سرنوشتِ یکسره متفاوتی را برای خویشاوندان فرد جنایتکار رقم بزند.
در حالی که گودرون هیملر در تمام عمر به پدرش وفادار ماند، کاترین هیملر، نوهی برادر هاینریش هیملر، آنقدر فاصلهی خانوادگی داشت که بتواند با شهامت و صداقت با پیشینهی خانوادگیاش روبهرو شود. او در جستوجوی خود، با فرزند یکی از خانوادههای ستمدیدهی یهودی آشنا شد، با او ازدواج کرد و از او صاحب پسری شد. وقتی پسرشان هنوز خردسال بود، کاترین هیملر گفت «هنوز از لحظهای میترسم که پسرم بفهمد یک طرف خانواده تمام سعیاش را برای نابودساختن طرف دیگر به کار گرفته است. تنها چیزی که فکرکردن به آن لحظه را برایم آسانتر میکند این است که میتوانم پاسخ پرسشهایش را بدهم و اطلاعات روشنی در مورد میزان گناهکاری و مسئولیتِ نیاکانم به او ارائه کنم.»
نیکلاس فرانک؛ فرزند ناخلف
نیکلاس فرانک یکی از نمونههای ممتاز فرزندان ناخلف نازیها است. پدرش هانس فرانک در دادگاه نورنبرگ گناهکار شناخته و به دار آویخته شد. در آن روزها نیکلاس فقط هفت سال داشت. نیکلاس یکی از پنج فرزند خانواده بود که همگی پاسخهای کاملاً متفاوتی به گذشتهی نازیِ خود دادند. نیکلاس، که بعدها روزنامهنگار شد، مجموعه کتابهایی نوشت و احساساتِ خود را در مورد خانوادهاش باز گفت. تعجبی نداشت که با انتشار کتاب محکومکنندهی نیکلاس، که در اواخر دههی ۱۹۸۰ به چاپ رسید، توفانی از بحث و جدل در آلمان برپا شد. بیشتر نامههایی که نیکلاس دریافت کرد «آکنده از نفرت بود چون هیچ پسری با پدرش اینطور رفتار نمیکند که او کرد»؛ ظاهراً نویسندگان نامهها پیش خود فکر نکرده بودند که کدامیک نفرتانگیزتر است: رفتار پدر نیکلاس با یهودیان لهستان یا گزارشنویسیِ فرزندش؛ شاید آنها با خود نیندیشیده بودند که در اینجا، کدام یک از فرامین کتاب مقدس اولویت دارد: «قتل مکن» یا «به پدر و مادرت احترام بگذار.». به هر رو، نیکلاس کتاب دومش را دربارهی مادرش نگاشت، و کتاب سوم را در مورد برادرش نورمن.
نیکلاس در این کتابها و بسیاری از مصاحبهها، روشن ساخت که رفتار پدر و مادرش چقدر بر زندگیِ او اثر گذاشته و او چگونه (بر خلاف چهار خواهر و برادرش) توانسته است که در نهایت طلسم آنها را بشکند. یکی از خواهرانش، که سوگند خورده بود بیش از پدرش عمر نخواهد کرد، بهطرز عجیبی در همان سنی که پدرش اعدام شده بود از دنیا رفت. خواهر دیگرش در آفریقای جنوبی مُرد در حالی که همچنان نازیِ معتقدی بود که در امکانپذیر بودنِ کشتار وسیع یهودیان در اتاقهای گاز چونوچرا میکرد. یکی از برادران نیکلاس نتوانست با مرگ پدرش کنار بیاید و با میگساریِ عامدانه به زندگیِ خود پایان داد. تنها کسی که نیکلاس میتوانست با او راحت حرف بزند برادر بزرگترش نورمن بود که او نیز به دامان الکل پناه برد. راهبردهای مقابلهکنندهای که نیکلاس در پیش گرفت یگانه راهی بود که او میتوانست هم با سوابق والدینش کنار بیاید و هم از نسل بعدی ــ دخترش ــ در برابر عوارض تاریخچهی خانوادگیشان مراقبت کند. تلاش نیکلاس برای اینکه چیزی را دستنخورده و مخفی باقی نگذارد، آشکارا سودمند واقع شد: در مستند «فرزندان هیتلر» (۲۰۱۱) دختر نیکلاس از پدرش قدردانی کرد که با ساختن «دیواری» حائل از او و فرزندانش در برابر میراث خانوادگی محافظت کرده است و از نسلهای بعدی نیز مراقبت خواهد کرد.
نقش مادران/همسران؛ باژگونه کردن نقش جلاد و قربانی
در نیمهی سدهی بیستم، شهر کوچک آلتنبورگ در آلمان شرقی در شیب ملایم دشت و صحرا قرار داشت. آلتنبورگ با وجود خیابانهای پرپیچوخم سنگفرششده، تعدادی خانههای قدیمی، دریاچهی کوچکی در نزدیکی مرکز شهر، موزه و کلیسایی معتبر (که روزگاری باخ در آن ارگ مینواخت)، شهر زیبایی است. در همین آلتنبورگ بود که رودولف زیمرمن، اهل مییلتس لهستان، پس از آزادی از یکی از اردوگاههای جنگی شوروی، به اتفاق خانوادهی رو به فزونیاش سکنا گزید.
زیمرمن که بود؟ او پیش از اسارت بهدست نیروهای شوروی، در لهستان با مأموران نازی همکاری میکرد و در دستگیری، تبعید و قتل یهودیان مشارکت داشت. پس از آزادی از اسارت، به آلمان شرقی آمد و بهطور ناشناس در آنجا زندگیِ موفقی را دنبال کرد. زیمرمن خانهای ساخت با باغچهای که در آن علاوه بر گل، میوه و سبزیجات میکاشت و به زنبورداری مشغول بود. تا مدتی او مردی کاملاً کامیاب بهنظر میرسید. عکسهای خانوادگیاش تصویر خانوادهای خوش و خُرم را به تصویر میکشد با پدری خوب و دلسوز.
روزگار خوش آنها اما با دستگیری زیمرمن توسط مأموران اشتازی به پایان رسید. زیمرمن در آلمان شرقی از یک نازیِ مطیع به کمونیستی متعهد بدل شده بود، با این حال، قاضی دادگاه او را به حبس ابد محکوم کرد.
زیمرمن در دسامبر ۱۹۸۸ در بیمارستانِ زندان درگذشت. در سال ۲۰۱۶، زمانی که مری فولبروک، تاریخنگار بریتانیایی، به خانهی زیمرمنها رفت در کمال شگفتی متوجه شد که کلاوس (فرزند زیمرمن) به هیچ وجه از مشارکت پدرش در آدمکشی خبر ندارد. ایرما، همسر زیمرمن، به بچههایش گفته بود که پدرشان قربانیِ نظام ستمگر جمهوری دموکراتیک آلمان شده و اشتازی بیدلیل او را به زندان انداخته است. ایرما میگفت که شوهرش صرفاً مترجم نازیها بوده و نکتهای را اشتباه ترجمه کرده، که شاید، همین امر به کشتهشدن افرادی «اشتباه» منجر شده است. و بعداً این جرم، بهجای مجرم واقعی، به گردن مترجم افتاده است!
اوضاع درونیِ خانوادهی یک جنایتکار وقتی بدتر میشود که یکی از اعضای خانواده روایت قبلاً پذیرفتهشده را به چالش میکشد و یکی از والدین را به تبهکاری متهم میکند. آلمانیها چنین فردی را «خاکآلودکنندهی لانه» (Nestbeschmutzer) مینامند.
بدین ترتیب ایرما، بهطرزی عجیب، روایت زندگی همسرش را، برای فرزندانِ از همهجا بیخبرش، واژگونه ساخت و به او منزلتی همچون یک قربانی بخشید! شگفتا که ایرما از همان ابتدا میدانست که همسرش همدست نازیها است و در مییلتس لهستان برای گشتاپو کار میکرد. عجیبتر اینکه ایرما در جلسات دادگاه همسرش حضور داشت و اعترافات مفصل او و نیز شهادتهای بازماندگان را بهگوش خود شنیده بود. با وجود این، بنا به گفتهی کلاوس زیمرمن، در خانه روایت متفاوتی را تعریف میکرد. مری فولبروک، پس از نقل این ماجرا، مینویسد «اینها پیامدهای عملیِ زندگی در خانوادهای تکوالدی ــ پدیدهای رایج در آلمان پس از جنگ ــ بود؛ جایی که هیچگونه چالش عاطفیای در برابر پیشینهی قتلآلود پدران در کار نبود.»
جنگلبانی یا درختکاری بر گورهای دستهجمعی
هانس مولر در مورد پدرش پیتر مولر چیزی نمیدانست. پیتر مولر جنگلبان بود و همزمان در وافن-اساس (یکی از شاخههای نظامی آلمان در جنگ جهانی دوم) عضویت داشت. آنچه هانس در مورد پدرش میدانست تنها روایت مادرش بود: یک جنگلبان معمولی که فقط لباس اساس را پوشیده بود چون در آن زمان، این کار، مسیری متعارف برای پیشرفت شغلی بود! بعدها هانس متوجه شد که مقصود از «جنگلبانی» کاشتن درخت روی گورهای دستهجمعی به منظور اختفای آنها بوده است. هانس جزئیاتی تکاندهنده از نظراتِ پدرش را بهیاد میآورد. وقتی هانس کوچک بود پدرش در هنگام شکار به او توضیح داده بود که ابتدا باید «ضعیفترین حیوان» را «انتخاب» و به آن شلیک کند، و «قویترها» را برای تولید مثل باقی بگذارد. در آن زمان، هانس رویکرد پدرش را مغایر با روش دیگر شکارچیانی میدید که به دنبال سر و شاخهای بزرگتر بودند. هانس بعدها در مصاحبهای گفت «پدرم ارزش خاصی برای تیراندازیِ انتخابی به قطعههای (Stücke) ضعیف قائل بود.» او در اینجا معادل آلمانیِ واژهی «قطعهها» را به کار برد که نازیها در اردوگاههای تجمیع از آن استفاده میکردند تا اسرا را تا حد یک شیء تنزل دهند. پیتر مولر در سال ۱۹۵۴ درست در همان شبی که در دوسلدروف قهرمان تیراندازی شد با اتومبیل به درخت کوبید و کشته شد. نمیتوان با قطعیت گفت که مولر به قصد روبهرو نشدن با محاکمهی احتمالی دست به خودکشی زده است؛ اما هر چه بود، این تصادف مرگبار، میراث ناگواری برای پسرش هانس باقی گذاشت.
فرزند افشاگر، خاکآلودکنندهی لانه
اوضاع درونیِ خانوادهی یک جنایتکار وقتی بدتر میشود که یکی از اعضای خانواده روایت قبلاً پذیرفتهشده را به چالش میکشد و یکی از والدین را به تبهکاری متهم میکند. آلمانیها چنین فردی را «خاکآلودکنندهی لانه» (Nestbeschmutzer) مینامند. خانوادهی لودین مثال بارزی از این ماجرا به شمار میرود. مالته لودین پسر هانس لودین بود، یک نازیِ متعهد و سفیر هیتلر در اسلواکی که در تبعید و سوقدادن هزاران یهودی به مسلخ نقش داشت. او در دادگاهی در چکسلواکی محاکمه و در سال ۱۹۴۷ اعدام شد. مالته لودین که بهطور فزایندهای از همنوایی با افسانههای خانوادگی پیرامون پدرش خسته شده بود، تنشهای میان خود و خواهرانش را در فیلم «دو سه چیزی که دربارهاش میدانم»[8] (۲۰۰۵) شرح داد. او ساختن این فیلم را تا زمان مرگ مادرش به تعویق انداخت. (در فیلم، مادرش را صراحتاً به دفاع از چیزی که قابل دفاع نبود متهم کرد.) اریکا، خواهر لودین نتوانست با تنش میان مهر به پدر و آگاهی از جنایتهایش کنار بیاید. افسرده شد و به دامان الکل پناه برد و در حالت مستیِ شدید به حمام آب جوش قدم نهاد و دچار سوختگی مرگبار شد. دخترش الکساندرا زِنفت[9] جرئت یافت که در کتاب خود با عنوان سکوت صدمه میزند[10] با میراث خانوادگی و پیامدهای آن برای مادرش ــ و خودش ــ روبهرو شود. هم برای مالته لودین و هم برای الکساندرا زنفت، فقط مشکل گذشتهی نازی نبود: همدستیِ خانواده در مسکوت گذاشتن آن نیز مشکلساز بود.
زنفت قدمهای بزرگی برای آشتی با بازماندگان و نوادگان قربانیان ستمهای پدربزرگش برداشت. او با یکی از بازماندگان به دهکدهای رفت که قربانیان بهدست نازیها از آنجا رانده شده بودند. از سفر آنها فیلم مستندی (۲۰۱۴) تهیه شد.
راهبردهای جبرانی
معدودی از افرادی که توانستند تقصیر پدرانشان را بپذیرند در صدد برآمدند تا به شیوهای گناه پدر خود را جبران کنند و در همان حال رابطهی دوستانهی خود با خانوادهشان را حفظ کنند. هیلده شرام، دختر آلبرت اشپِر، نمونهی جالبی از کسانی است که «راهبردهای جبرانی» را در پیش گرفتند. هیلده در دوران حبس طولانیمدت پدرش از نقش او آگاه شد.
او پس از پایان تحصیلات، برای رویارویی با گذشته و شکلدادن آیندهای بهتر، در فعالیتهایی خیرخواهانه، از جمله به عضویت بنیاد «استرداد» درآمد که از طریق کمکهای مالی و اعطای بورسیه به هنرمندان یهودی یاری میرساند. این انجمن از کسانی که از سلب مالکیت یهودیان توسط نازیها سود بردهاند میخواهد تا کمک مالی کنند. شرام میداند که بر اثر این اقدام نمادین، کسانی که اموال را «مسترد» میدارند حس بهتری نسبت به خودشان پیدا میکنند در حالی که زندگیِ قربانیان بهندرت بهبود مییابد. چالش آسانی نیست اما مهم است که شرام این پرسشها را پیش میکشد و مستقیماً با آنها مواجه میشود. در سال ۲۰۰۵، وقتی از او پرسیدند که آیا احساس گناه دارد یا نه، شرام پاسخ داد که «سالهاست که دیگر در گذشتهی خودم کنکاش نمیکنم.» او افزود «به جای احساس گناه، واژهی بهتری برای توصیف احساساتم وجود دارد، و آن کلمهی شرمساری است. من از آنچه در گذشته اتفاق افتاده شرمگینام، و البته از این بابت شرمسارم که این اتفاق در فاصلهای بسیار نزدیک با من رخ داده است؛ در خانوادهام. از این رو، کماکان خجلتزدهام.»
شرام احساسات خود را به سوی تعهدات سیاسی و اجتماعی سوق داد آن هم به شیوههایی که کمتر کسی از عهدهاش برمیآید.
نتیجه:
در اواسط دههی ۱۹۸۰، ارنست نولته، فیلسوف و تاریخنگار فقید آلمانی، دوران نازیها را «گذشتهای» خواند که «سرِ گذشتن ندارد.» «گذشته» (Vergangenheit) واژهای که در آلمانِ پس از جنگ، بیش از هر کلمهی دیگری در ارجاع به دوران نازی به کار میرفت، همچنان مانند کهنهزخمی بر پیکر آلمان باقی مانده است. فرزندان مأموران نازی، برای التیام این زخم، راههای بس متفاوت و پرچالشی را در پیش گرفتند. بار این کشمکشها، بهطرزی اجتنابناپذیر، بر گُردهی «نسل دوم» نیز سنگینی میکرد. با وجود این، بعضی از فرزندان/نوادگان در قیاس با دیگران، با توفیق بیشتری از این گردنهی دشوار گذر کردند. معدودی، اهمیتِ گذشته را پذیرفتند و برای حال و آیندهای بهتر، زمان و انرژیِ چشمگیری صرف کردند. شماری نیز درگیر «پروژههای شخصی»، از جمله همذاتپنداری با قربانیان، شدند. این پروژهها اغلب به علاقهی شدید به آیین یهود، و احتمالاً گرویدن به آن، منتهی میشد و در بسیاری موارد به رفاقت با یهودیان و حتی ازدواج با آنان میانجامید.
در مجموع، فرایند مواجهه با گذشته، برای تمام نسلها، جریانی آهسته، ناهموار و دردناک بوده است. آنان در بسیاری از موارد، ناچار بودند که میان وفاداری به والدین، و طرد یا حتی ناسزاگویی به آنان، و نیز میان دروغها و معاذیر بیدردسر، و برهمزدنِ آرامش خانواده، یکی را برگزینند. انتخابی که هیچگاه تهی از چالشهای روانفرسا نبود. دههها طول کشیده است و ای بسا سالهای دیگری نیز باید بگذرد، تا گذشت زمان و فاصلهی میان نسلها به یاریِ نوادگان دژخیمان بیاید و آنان بتوانند صادقانه با «گناه پدران» مواجه شوند و سرانجام بارِ گران «گذشته» را بر زمین بگذارند.
[1] Albert Speer
[2] تحقیقی که در سال ۱۹۸۹ دربارهی ۱۱۳ نفر از دانشآموزان آلمان غربی، از اعضای نسل دوم و سوم، انجام شد نشان داد که حدود دوسوم (۶۵ درصد) از آنها وقتی پیرامون کشتار جمعیِ انجامشده توسط نسل قبلی صحبت میشد احساس شرمساری میکردند و حدود دوپنجم (۴۱ درصد) حتی شخصاً احساس گناه میکردند، هرچند قتلهای انجامشده هیچ ربطی به آنان نداشت.
[3] یکی از کسانی که دکتر بار-آن با او مصاحبه کرد، گرفتار وحشت از کشتهشدن بود. پدر نازیِ او خودکشی کرده بود و پیش از دستزدن به خودکشی با همسرش دربارهی نقشهاش برای کشتن تمام اعضای خانواده حرف زده بود. خواه این پیشینهی خانوادگی در بیماری این جوان دخیل بوده باشد یا نه، او نیز سرانجام خودکشی کرد. بعضی از فرزندان مجرمان به دلیل پیشینهی خانوادگی، خود را قربانی میدانستند و ادعا میکردند که حتی بیش از فرزندان قربانیان رنج بردهاند!
[4] Dan Bar-On
[5] در خانوادههای مأموران نازی، روایتهایی برای بازتعریف گذشته و توجیه اقدامات جنایتکارانهی هیتلر و عواملش ساخته و بازگو میشد که «ظاهراً» میتوانست احساس شرمساری یا گناه را در فرزندان تعدیل کند. مثلاً طی مطالعهای بر پایهی ۱۸۲ مصاحبهی گوناگون معلوم شد که بسیاری از اعضای نسل قدیمیتر، همچنان شیفتهی نازیسم هستند و بر مزایای رونق اقتصادیِ دههی ۱۹۳۰ که اعتبارش به هیتلر داده میشد، تأکید میکنند. در مقابل، نسلهای جوانتر بیشتر بر محدودیتها و فشارهایی انگشت مینهادند که به زعم آنها، والدین و پدربزرگها و مادربزرگهایشان با آن روبهرو بودند؛ در نتیجه، به باور جوانترها، نسلهای قبلی «مجبور» بودند که برخی کارها را انجام دهند. در مورد یهودآزاری، جوانترها معمولاً ادعای «بیخبریِ» نسلهای قبلی را میپذیرفتند.
[6] Stille Hilfe
[7] بریگیت هُس، دختر ردولف هُس، فرماندهی سابق آشویتس، چهار سال کوچکتر از گودرون هیملر بود. او نیز حاضر نشد که به عمق جنایات پدرش اذعان کند. هس از پدرش دفاع کرد. خانهی ویلایی آنها مجاور آشویتس بود و او بهطرزی ناموجه ادعا کرد که نمیتوانسته از ورای حصارهای باغ، صحنههای دهشتآور اردوگاه تجمیع را ببیند. هر کس از آشویتس دیدار کرده باشد و نزدیکیِ ویلای هس به کورهی آدمسوزی و چوبههای دار را دیده باشد (که عاقبت هس بر فراز یکی از همین چوبهها سرانجام کار خویش را دید) میداند که چنین ادعایی فقط تلاشی مذبوحانه برای چسبیدن به تصویر دوران کودکیاش از یک پدر فداکار بود.
وولف-رودیگر هِس، پسر ردولف هِس، متحد نزدیک و زمانی قائممقام هیتلر، بود که پرواز اسرارآمیزش به اسکاتلند در سال ۱۹۴۱، و دستگیریاش توسط مقامات بریتانیا، پایانی پیشازموعد بر حرفهاش در دولت نازی بود. در سال ۱۹۵۹، نوبرت لیبرت، خبرنگار آلمانی، با هِس جوان و دیگر فرزندان نازیهای بلندپایه مصاحبه کرد؛ حدود چهار دههی بعد در سال ۲۰۰۰، این بار اشتفان، پسر لیبرت، دوباره با همانها مصاحبه کرد تا ببیند در خلال این سالها، نظرشان عوض شده است یا خیر. این بار، اشتفان لیبرت، هِس را «مردی رنجور، رنجیدهخاطر، و تغییرناپذیر» توصیف کرد که حتی حالا هم ابعاد فاجعهی هولوکاست را انکار میکرد و «ستایندهی دوآتشهی هیتلر» بود. او کسی بود که تردید داشت که اصلاً هولوکاستِ سازمانیافتهای اتفاق افتاده باشد. یهودستیزی که معتقد بود «وقتی مردمانی برای مدتهای مدید سرکوب و آزار میشوند حتماً دلیلی برای آن وجود دارد.»
[8] 2 or 3 Things I Know about Him
[9] Alexandra Senfft
[10] Schweigen tut weh
جولای 22
توقیف نفتکش چینی مشکوک به حمل نفت ایران توسط مالزی
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
این کشتی غولپیکر به نام “سرس ۱” با پرچم سائوتومی و پرنسیپ که به یک شرکت چینی متعلق است در حرکت بوده و مشخص نیست چرا خدمه آن فرار کردهاند. احتمال داده میشود که این تانکر حامل نفت خام از ایران بوده که به دلیل تحریمهای نفتی از پرچم سایر کشورها برای نقل و انتقال استفاده میکند. وزارت بازگانی ایران اما ارتباط با هردو کشتی را تکذیب کرده است.
کشتی غولپیکر سرِس، یک تانکر بسیار بزرگ است که گنجایش حمل دو میلیون بشکه نفت را دارد اما بر اساس اطلاعات شرکتهای دادههای تجاری، در حال حاضر خالی است. این کشتی در فاصله سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴ نفت ایران و ونزوئلا را به صورت کشتی به کشتی معامله کرده است.
شرکت چینی صاحب این کشتی در شانگهای به سوال خبرگزاری رویترز پاسخ نداده است.
کشتیای که سرِس با آن تصادف کرده، “هفنیا نایل”نام دارد و با پرچم سنگاپور حرکت میکرده است. این کشتی با گنجایش ۷۴ هزار تن، حامل ۳۰۰ هزار بشکه نفت شرکت نفتا متعلق به ژاپن است.
سنگاپور بزرگترین مرکز تجارت نفت آسیا و بزرگترین بندر ذخیرهسازی نفت در جهان است. آبهای اطراف این کشور آبراههای تجاری حیاتی بین آسیا و اروپا و خاورمیانه و از شلوغترین خطوط دریایی جهان هستند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
گارد ساحلی مالزی روز یکشنبه گفت که بررسیهای هوایی توسط این گارد نشان میدهد که در محل برخورد این دو کشتی که در ۵۵ کیلومتری شمال شرقی سنگاپور بوده، آثار جزئی از نشت نفت پیدا شده است. به گفته گارد ساحلی، اداره محیط زیست مالزی در این زمینه بررسیهای بیشتری انجام خواهد داد و نتیجه را اعلام خواهد کرد.
جولای 22
انتخابات آمریکا؛ کامالا هریس کیست؟
جو بایدن به عنوان نامزد انتخابات پا به میدان گذاشته بود تا دونالد ترامپ را از رأس قدرت کنار بزند و حسی از عادی شدن فضا به آمریکاییان بدهد. تجربهای که بایدن در طی چند دهه اندوخته بود به کار او آمد و کامالا هریس نیز چهرهای پرانرژی محسوب میشد که میرفت تا عصری تازه را رقم بزند.
هریس که پیشینهای مهاجرتی دارد و رنگینپوست است، موفق شده بود به درجه دادستان کل و وزیر دادگستری ایالت کالیفرنیا ارتقا یابد، اما باید اذعان داشت که به عقیده بسیاری، ستاره او طی چهار سال ریاست جمهوری جو بایدن افول کرد.
کامالا هریس در سال ۱۹۶۴ میلادی در کالیفرنیا در خانوادهای تحصیلکرده با پیشینهای مهاجرتی به دنیا آمد. مادر هندیتبار او شیامالا گوپالان، پژوهشگر در زمینه سرطان پستان بود و پدر جامائیکاییتبار او، دونالد جی هریس محقق علوم اقتصاد بود. هر دوی آنها در دهه ۶۰ میلادی در جنبش حقوق مدنی آمریکا چندین سال فعالیت داشتند.
کامالا هریس در زندگینامه خود “حقایق ناگفته” (The truths we hold) شرح میدهد که این مسئله تا چه اندازه بر زندگی و فعالیتهای شغلی او تآثیرگذار بوده است. او به یاد میآورد که روزی مادرش به خواهر او، مایا گفته بود: «دست روی دست نگذار و از وضعیت گله نکن؛ پا شو و کاری بکن!»
هنگامی که کامالا هفت ساله بود، زندگی زناشویی پدر و مادرش از هم پاشید. پنج سال بعد مادرش مأموریتی پژوهشی در کانادا دریافت کرد و آنها راهی مونترال شدند. در این شهر بود که او دوران دبیرستان را گذارند. کامالا پس از بازگشت به آمریکا در واشنگتن، علوم سیاسی و اقتصاد خواند و سپس در کالیفرنیا در رشته حقوق تحصیل کرد.
در سال ۱۹۹۰ بود که او وکیل شد و به عنوان دادستان محلی شروع به کار کرد. او در مسیر فعالیتهای خود در این عرصه توانست در سال ۲۰۱۱ میلادی به مقام دادستان کل کالیفرنیا برسد. این اولین بار بود که یک زن با پیشنهای مهاجرتی موفق شد این سمت را احراز کند.
کامالا هریس از یک سو مواضعی سختگیرانه را دنبال میکرد و در عین حال مخالف مجازات مرگ بود، حتی در موارد قتل مأموران پلیس. در عین حال انتقادهایی علیه او به خاطر “عدم قاطعیت کافی در مبارزه با فساد در دستگاههای قضایی” مطرح میشد.
او در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که در واشنگتن نامزد سناتوری خواهد شد. در سال ۲۰۱۷ بود که به عنوان دومین زن رنگینپوست به نمایندگی در مجلس سنای آمریکا انتخاب شد. در سال ۲۰۱۹ او از چهرههای بود که قصد خود برای کاندیداتوری در انتخابات مقدماتی و درونحزبی دموکراتها را اعلام کرد. هریس در این انتخابات مقدماتی پیکاری سخت و تنگاتنگ با بایدن انجام داد، اگر چه در نهایت این رقابت را باخت. او سپس پشتیبانی خود را از بایدن اعلام کرد و در پایان نیز به عنوان معاون او در کارزار دوئل با ترامپ انتخاب شد.
جو بایدن و کامالا هریس مشترکا کارزار انتخاباتی فشردهای را پشت سرگذاشتند و توانستند در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دونالد ترامپ و معاون او، مایک پنس را شکست دهند. آنها دو هفته پس از هجوم مرگبار هواداران ترامپ به کنگره سوگند یاد کرده و کار خود را آغاز کردند.
هریس به این ترتیب اولین زن و همچنین اولین فرد رنگینپوست و هندیتبار بود که به مقام معاونت ریاست جمهوری آمریکا دست یافت. در صورت مرگ رئیسجمهور و یا در صورتی که شخص رئیسجمهور دیگر قادر به اداره امور نمیشد، هریس میبایست وظایف ریاست جمهوری را بر عهده گیرد.
کاملا هریس اما در چهار سال ریاست جمهوری جو بایدن نتوانست در کاخ سفید به چهرهای برجسته بدل شود. بایدن در سال ۲۰۲۱ او را موظف کرد که در عرصه سیاستهای مهاجرتی فعال شود و با ریشهها و عللی که شهروندان دیگر کشورها را به گریز و مهاجرت وامیدارد مقابله کند. بایدن در آن زمان تصریح کرد، هیچ فرد دیگری به اندازه هریس صلاحیت و قابلیت پرداختن به این مسئله را ندارد.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
هدیهای که بایدن به هریس داد، به نوعی “مسموم” بود. علیرغم تلاشهای کامالا هریس و دیدارهای متعدد او با سران کشورهای مختلف آمریکایی لاتین، شمار مهاجرتهای غیرقانونی به آمریکا افزایش یافته و در سالگذشته میلادی به رقمی بیسابقه رسید. جمهوریخواهان هریس را “تزار مرزی” نامیده و از او به خاطر عدم موفقیت در مقابله با مهاجرتهای غیرقانونی بهشدت انتقاد کردند.
پس از عملکرد ضعیف جو بایدن در مناظره تلویزیونی با ترامپ، کامالا هریس یکی از اولین کسانی بود که به حمایت از بایدن برخاست، حتی زمانی که برخی از دموکراتها نام هریس را به عنوان جانشینی مناسب برای بایدن برای حضور در انتخابات ۲۰۲۴ مطرح کردند.
کارین ژانپیئر، سخنگوی مطبوعاتی در کاخ سفید چندی پس از آن گفت، جو بایدن در سال ۲۰۲۰ هریس را به عنوان معاون خود برگزید، چرا که او را “آینده حزب دموکرات” میداند.
بایدن پس از آنکه روز یکشنبه ۲۱ ژوئیه (۳۱ تیر) پس از کشمکشهای متعدد کنارهگیری خود از حضور در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد، گفت که از کاندیداتوری هریس پشتیبانی میکند. در حال حاضر حمایت گستردهای از هریس شکل گرفته، از چهرههای پرنفوذ چون هیلاری و بیل کلینتون گرفته تا سیاستمدارانی پرنفوذ، چون فرمانداران ایالتهای کالیفرنیا، پنسیلوانیا و کارولینای شمالی.
گوین نیوسام، فرماندار کالیفرنیا که برخیها او را جانشین بایدن میدیدند، با انتشار پیامی در شبکه اکس (توییتر سابق) حمایت خود را از هریس اعلام کرد و نوشت: «سختگیر، جسور و پیگیر. با توجه به اینکه دموکراسی ما به خطر افتاده و همچنین آینده نامطمئن ما هیچ کسی دیگر وجود ندارد که بتواند با دیدهها و تصورات تاریک دونالد ترامپ مقابله کند و کشور ما را به مسیری سالمتر هدایت کند.»
هریس خود پس از کنارهگیری جو بایدن و اعلام حمایت او، با انتشار بیانیهای رسمی تصریح کرد: «من افتخار میکنم که از پشتیبانی رئیسجمهور برخوردارم و بر آن هستم که نامزدی شایسته [برای دموکراتها] باشم.» او افزود که نهایت تلاش خود را در راه همبستگی حزب دموکرات به انجام خواهد رساند.
جولای 22
آلمان و برخی از کشورهای اروپایی در مسیر اجباری کردن سربازی
به گفته او این مدل جدید همچنین “نشانهای به سمت خارج (از کشور)” و نیز “اقدامی بازدارنده” است.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان از حزب سوسیال دموکرات در ماه ژوئن مدل جدیدی را برای بررسی مردان جوان به منظور سنجش شایستگی آنها برای خدمت سربازی ارائه کرد. در این مدل بازگشت به سربازی اجباری پیشبینی نشده است.
وزیر دفاع آلمان قصد دارد با این مدل مردان جوان را موظف کند که پرسشنامههایی را درباره آمادگی و توانایی خود درباره خدمت سربازی پر کنند. در مرحله اول این طرح پنج هزار سرباز جدید استخدام خواهند شد. همچنین نیروی اضافی برای معاینات پزشکی نیز پیشبینی شده است.
بیشتر بخوانید: خدمت سربازی برای زنان در دانمارک “در خدمت برابری جنسیتی”
به گفته ژنرال برویر به زودی تمامی مردان جوان باید این پرسشنامهها را پر کنند و با نیروهای نظامی در تماس باشند. جدا از این مسئله او از تمامی جوانان خواسته تا این پرسش را از خود بپرسند که آیا حاضرند از آلمان دفاع کنند؟ بازرس کل ارتش آلمان امیدوار است که بسیاری از جوانان همان پاسخی را به این سوال بدهند که او میدهد: «کشور ما، جامعه ما و در حال حاضر آزادی ما ارزش دفاع کردن را دارد.»
خدمت سربازی در حال حاضر در آلمان اجباری نیست.
تغییر روش در اروپا
پس از حمله تجاوزکارانه روسیه به اوکراین بسیاری از کشورهای اروپایی به این فکر افتادند که خدمت سربازی را که پس از پایان جنگ سرد متوقف کرده بودند، مجددا اجباری کنند و یا با روشهای دیگری جوانان را تشویق به انجام خدمت سربازی کنند.
فرمانده عالی نیروهای متحد ناتو در اروپا، ژنرال وسلی کلارک به شبکه سیانان گفته خطر یک جنگ بزرگتر در اروپا پس از اینکه پوتین، “در نهایت به درگیری آشکار” در اوکراین متوسل شد و هدف خود را برای “بازآفرینی امپراتوری شوروی” دنبال کرد، افزایش یافت.
او گفته اروپا در حال حاضر شاهد جنگی است که پس از جنگ بالکان هرگز به خود ندیده بود و این از نظر او “یک هشدار قریبالوقوع به ناتو” برای بازسازی دفاعی خود است.
بیشتر بخوانید: بررسی الگوی سوئد برای احیای احتمالی سربازی اجباری در آلمان
در سالهای اخیر کشورهای اسکاندیناوی و کشورهای حوزه بالکان سربازی اجباری را دوباره از سر گرفتهاند. در برخی از این کشورها ثبت نام نکردن برای سربازی منجر به زندان و جریمه نقدی میشود.
کشور نروژ در ماه آوریل، یک طرح بلندمدت ارائه کرد که بر اساس آن بودجه دفاعی این کشور تقریباً دو برابر میشود و بیش از ۲۰ هزار سرباز، کارمند و ذخیره اجباری را به نیروهای مسلح اضافه میکند. خدمت سربازی در این کشور از سال ۲۰۱۵ برای مردان و زنان اجباری است.
سوئد نیز که سربازی اجباری از نظر جنسیتی خنثی است، در سال جاری حدود هفت هزار نفر را فراخوانده است. طبق اعلام نیروهای مسلح سوئد، این تعداد در سال ۲۰۲۵ به هشت هزار نفر خواهد رسید.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
فنلاند، از جدیدترین اعضای ناتو ظرفیت فعال کردن بیش از ۹۰۰ هزار نیروی ذخیره را دارد و ۲۸۰ هزار پرسنل نظامی آماده پاسخگویی فوری در صورت نیاز هستند. با این حال، در زمان صلح، نیروهای دفاعی فنلاند تنها حدود ۱۳ هزار نفر از جمله کارکنان غیرنظامی را شامل میشود.
در لیتوانی نیز که از سال ۲۰۱۵ خدمت سربازی اجباری است سالانه بین ۳۵۰۰ تا چهار هزار لیتوانیایی بین ۱۸ تا ۲۶ سال برای یک دوره ۹ ماهه سربازی استخدام میشوند.
جولای 22
از سرگیری مناسبات جمهوری اسلامی و سودان پس از هشت سال وقفه
این دیدار در شهر بندری پورت سودان واقع در کرانه دریای سرخ انجام گرفته که از زمان تشدید درگیریهای نیروهای متخاصم در سودان به مقر حکومت این کشور بدل شده است.
به گزارش این خبرگزاری، سودان هم سفیر خود را به ایران اعزام کرده و به این ترتیب قطع هشت ساله مناسبات دو کشور پایان یافته است.
ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی نیز گزارش داد که حسن شاهحسینی، سفیر ایران در سودان استوارنامه خود را به عبدالفتاح البرهان تسلیم کرده است.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
جمهوری اسلامی و سودان در مهر ماه سال گذشته (اکتبر ۲۰۲۳) در بیانیهای مشترک از توافق دو کشور برای از سرگیری مناسبات دیپلماتیک دوجانه خبر داده بودند.
در این بیانیه همچنین آمده بود که ایران و سودان قصد دارند، روابط دوستانه فیمابین را بر اساس “احترام متقابل به حاکمیت، برابری، منافع مشترک و همزیستی مسالمتآمیز” گسترش دهند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، از سرگیری مناسبات ایران و سودان از جمله در راستای تلاشهای دولت وابسته به ارتش در سودان برای یافتن متحدانی تازه در جنگ خود با شبهنظامیان “نیروهای پشتیبانی سریع” صورت گرفته است. جمهوری اسلامی نیز به نوبه خود در تلاش برای تقویت “محور مقاومت” علیه اسرائیل است.
بیشتر بخوانید: جمهوری اسلامی و تلاش برای الحاق سودان به “محور مقاومت”
حسین الامین، معاون وزیر خارجه سودان، همزمان با اعزام عبدالعزیز حسن صالح، سفیر جدید این کشور به ایران، از “شروع دور تازهای در روابط دوجانبه میان دو کشور” سخن گفت.
دی ماه سال ۱۳۹۴ به دنبال اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه در عربستان، سفارت این کشور در ایران از سوی گروهی تندرو مورد حمله قرا گرفت و در پی آن شماری از کشورهای متحد عربستان از جمله سودان روابط خود با جمهوری اسلامی را قطع کردند.
تهران و ریاض اما در ماه مارس سال گذشته میلادی (اسفند ۱۴۰۲) در پی میانجیگیری پکن روابط خود را از سر گرفتند. جمهوری اسلامی از آن زمان تا کنون در تلاش برای احیا یا تقویت مناسبات خود با کشورهای عربی و اسلامی بوده است.
بیشتر بخوانید: سودان پیشنهاد ایران برای ساخت پایگاه در دریای سرخ را رد کرد
سودان در زمان عمر البشیر، دیکتاتور سابق این کشور که در سال ۲۰۱۹ سرنگون شد، روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی داشت.
از زمان آغاز جنگ سودان در آوریل سال ۲۰۲۳ به این سو شماری از کشورها از نیروهای رقیب پشتیبانی کردهاند. سودان در اواخر سال گذشته میلادی امارات متحده عربی را به ارسال تسلیحات برای “نیروهای پشتیبانی سریع” متهم کرده و دست دست به اخراج دیپلماتهای ابوظبی از خاک خود زده بود.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
به گفته تام پریلو، فرستاده ویژه ایالات متحده در سودان، جنگ در این کشور تا کنون دهها هزار کشته به جا گذشته است. برخیها شمار کشتهشدگان این جنگ را تا ۱۵۰ هزار نفر برآورد کردهاند. طبق اعلام سازمان ملل ۱۱ میلیون نفر نیز در جریان این جنگ آواره و بیخانمان شدهاند.
جولای 22
خبرگاه؛ هشت زندانی طی دو روز در ایران اعدام شدند
در “خبرگاه” میتوانید رویدادهای متنوع را به شکلی کوتاه و فشرده دنبال کنید.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
هشدار آلمان به شهروندانش در مورد سفر به بنگلادش
وزارت خارجه آلمان از شهروندان این کشور خواست تا از سفر به بنگلادش خودداری کنند. این وزارتخانه روز یکشنبه ۲۱ ژوئیه (۳۱ تیر) با انتشار پیامی در شبکه اکس (توییتر سابق) اعلام کرد، در پی درگیریهای شدید اخیر در بنگلادش، منع عبور و مرور در این کشور حاکم است و همچنین تماسهای اینترنتی و موبایل مختل شده است.
در پیام هشدارآمیز وزارت خارجه آلمان همچنین آمده است که وضعیت در بنگلادش طی روزها و هفتههای آینده به احتمال قوی بدتر خواهده شد. این وزارتخانه به شهروندان آلمان که در حال حاضر در بنگلادش به سر میبرند، توصیه کرده است مقررات منع عبور و مرور را رعایت و نام خود را در فهرست ویژه سفارت آلمان ثبت کنند و همچنین در مکانی امن بمانند.
طبق اعلام حکومت بنگلادش منع تردد از نیمهشب جمعه گذشته اعتبار دارد و سراسر این کشور را شامل میشود. بنگلادشیها سه هفته است که علیه حکم دادگاه برای نظام سهمیهبندی استخدامی قدیمی اعتراض میکنند. طبق این قانون بیش از ۳۰ درصد از مشاغل بخش دولتی به گروههای خاصی مانند فرزندان سربازانی که در سال ۱۹۷۱ برای استقلال کشور جنگیدند، اختصاص مییابد.
اجرای هشت حکم اعدام در ایران طی دو روز
به گزارش منابع حقوق بشری، طی دو روز هشت زندانی محکوم به مرگ در ایران اعدام شدند.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشری در ایران (هرانا) روز یکشنبه ۲۱ ژوئیه (۳۱ تیرماه) گزارش داد، حکم اعدام در مورد چهار زندانی که یکی از آنها تبعه افغانستان بوده در زندان قزلحصار کرج به اجرا درآمد. به گزارش هرانا اتهامات آنان “مرتبط با مواد مخدر” بوده است. هویت سه نفر از آنان که شهروند ایران بودهاند، داود براهویی، سعید محمدپور و مهدی علیاکبری ذکر شده است.
از سوی دیگر سازمان حقوق بشر ایران خبر داد که سه مرد و یک زن در زندان عادلآباد شیراز اعدام شدند. این افراد در پروندههای جداگانهای با اتهامهای “قتل عمد” و “تجاوز به عنف” به اعدام محکوم شده بودند. به نوشته این نهاد حقوق بشری، منصور توکلی، حامد شکسته و زنی با نامخانوادگی محمودینیا به اتهام “قتل عمد” اعدام شدند و حکم اعدام به اتهام “تجاوز عنف” نیز در مورد محسن استواری به اجرا گذاشته شد.
سازمان حقوق بشر ایران در گزارش خود منتقدانه یادآور شد که “عدم درجهبندی برای قتل عمد در ایران باعث میشود هر نوع قتلی فارغ از شدت و ضعف و انگیزه متهم، منجر به صدور حکم اعدام شود”.