Previous Next

حمله اسرائیل به مخفیگاه اعضای حماس و جهاد اسلامی در یک مدرسه

ارتش اسرائیل می‌گوید جنگنده‌های این کشور تعدادی از اعضای گروه تروریستی حماس و جهاد اسلامی را که با استفاده از سپر انسانی در مدرسه‌ای در نصیرات واقع در مرکز غزه جمع شده بودند، هدف حمله قرار داد‌ه‌اند.جنگنده‌های ارتش اسرائیل عصر روز دوشنبه ۱۸ تیر تعدادی از اعضای گروه تروریستی حماس و جهاد اسلامی را هدف حمله قرار داد‌ند. به گفته ارتش اسرائیل این افراد که “با استفاده از سپر انسانی” در مدرسه‌ای در نصیرات واقع در مرکز غزه جمع شده بودند، “عاملان فعالیت تروریستی” بوده‌اند و عملیات خود علیه اسرائیل را از داخل مدرسه انجام می‌دادند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

ارتش اسرائیل همچنین اعلام کرد که در این عملیات از “مهمات دقیق” استفاده شده تا خسارت به غیرنظامیان تا حد ممکن کاهش یابد.

پیش از این ارتش اسرائیل روز شنبه ۱۶ تیرماه نیز اعلام کرده بود که یک مدرسه‌ تحت مدیریت سازمان ملل متحد را که نیروهای حماس از آن به عنوان مرکز فرماندهی استفاده می‌کردند، در قلب نوار غزه هدف قرار داده است.

بیشتر بخوانید: حماس پیشنهاد آمریکا برای مذاکره بر سر آتش‌بس را پذیرفت

به گفته ارتش اسرائیل، حماس به طور مداوم قوانین بین‌المللی را نقض کرده و با بهره‌گیری از این مناطق برای انجام فعالیت‌های تروریستی علیه اسرائیل، به‌شکلی سیستماتیک از ساختمان‌ها و اماکن و جمعیت غیرنظامی به عنوان “سپر انسانی” استفاده می‌کند.

مدرسه‌های غزه غالبا تحت نظر آژانس امدادرسانی سازمان ملل متحد به آوارگان فلسطینی (آنروا) اداره می‌شوند. اسرائیل این نهاد را بارها به همکاری در حمله تروریستی و مرگبار حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) به خاک اسرائیل متهم کرده است.

ادامه گفت‌وگوها درباره آتش‌بس در غزه

تنش‌ها میان اسرائیل و حماس در شرایطی بالا گرفته است که به گفته منابع خبری، روسای موساد و سی‌آی‌اِی روز چهارشنبه برای گفت‌وگو درباره آتش‌بس در نوار غزه به دوحه، پایتخت قطر سفر خواهند کرد.

خبرگزاری فرانسه به نقل از منابع آگاه گزارش داده که روسای سازمان‌های اطلاعات خارجی آمریکا و اسرائیل، ویلیام برنز و دیوید بارنیا قرار است در این سفر با نخست‌وزیر قطر، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی دیدار کنند.

قطر به همراه مصر و ایالات متحده از ماه‌ها پیش به عنوان میانجی در مذاکرات آتش‌بس در نوار غزه و آزادسازی گروگان‌های اسرائیلی نقش داشته است.

گروه تروریستی حماس، ادامه حملات اسرائیل را عامل به خطر انداختن روند مذاکرات غیرمستقیم برای آتش‌بس و تبادل گروگان‌ها با زندانیان فلسطینی اعلام کرده است.

این گروه با انتشار بیانیه‌ای مدعی شده است که اسماعیل هنیه، یکی از مقامات ارشد حماس به طرف‌های میانجی قطری و مصری هشدار داده است که اقدامات اسرائیل در غزه ممکن است موجب شکست مذاکرات جاری شود.

گفته می‌شود مصر نیز قرار است که در هفته جاری میزبان جلسات مذاکره درباره آتش‌بس در غزه باشد.

دور جدید مذاکرات در چارچوب یک طرح چند مرحله‌ای انجام می‌شود که جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده پیش از این در اواخر ماه مه میلادی طرح کرده بود.

خبرگزاری فرانسه روز دوشنبه به نقل از یک مقام فلسطینی گزارش داده که هیئتی از نمایندگان حماس در جریان این مذاکرات به طور غیرمستقیم با اسرائیل گفت‌وگو خواهد کرد اما مواردی از اختلاف میان طرفین وجود دارد.

بیشتر بخوانید: موساد: در حال بررسی پاسخ حماس به طرح آتش‌بس هستیم

به گفته این منبع یکی از موارد اختلافی، مخالفت اسرائیل با آزادی ۱۰۰ زندانی فلسطینی شامل برخی از رهبران ارشد حماس، فتح و جهاد است که احکامی سنگین دارند و بیشتر از ۱۵ سال را در زندان سپری کرده‌اند.

این مقام فلسطینی همچنین یکی دیگر از مطالبات حماس را که از جمله موارد اختلافی در مذاکرات محسوب می‌شود “عقب‌نشینی کامل اسرائیل از گذرگاه مرزی رفح و کریدور فیلادلفیا در مرز مصر و نوار غزه” در جریان هفته پنجم آتش‌بس احتمالی، و نیز بحث مربوط به “بازگشت آوارگان فلسطینی به غزه” ذکر کرده است.

گروه تروریستی حماس پیش از این در هفته گذشته از مطالبه خود مبنی بر آتش‌بس کامل صرف‌نظر کرد. این خواسته همواره به طور قاطعانه از سوی اسرائیل رد شده بود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

جنگ اخیر غزه که با حمله مرگ‌بار حماس به خاک اسرائیل در ۷ اکتبر (۱۵ مهر) سال گذشته آغاز شد به کشته شدن بیش از ۱۲۰۰ نفر در اسرائیل و همچنین گروگان گرفته شدن نزدیک به ۲۵۰ نفر منجر شد. بر اساس آخرین آمارها حماس با گذشت نزدیک به ۹ ماه از این حمله، از گروگان‌های باقی‌مانده برای امتیازگیری از اسرائیل استفاده می‌کند.

عفو بین‌الملل: احمدرضا جلالی در معرض خطر اجرای حکم اعدام است

عفو بین‌الملل نسبت به اعدام احتمالی احمدرضا جلالی در ایران هشدار داد. این سازمان درنامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی خواستار توقف هرگونه برنامه‌ برای اعدام این پژوهشگر ایرانی-سوئدی زندانی و لغو این حکم شد.عفو بین‌الملل در نامه‌ای خطاب به غلامحسین محسنی اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی در مورد اجرای احتمالی حکم اعدام احمدرضا جلالی، پژوهشگر ایرانی‌سوئدی هشدار داده و خواستار آزادی او شد.

در این نامه آمده است احمدرضا جلالی که به طور خودسرانه توسط حکومت بازداشت شده و در زندان اوین تهران محبوس است، در خطر جدی به اجرا گذاشته شدن حکم اعدامش قرار دارد. این پژوهشگر دو تابعیتی از آریتمی قلبی، کم خونی و فشار خون بالا رنج می‌برد و از دسترسی به موقع و کافی به مراقبت‌های پزشکی محروم شده است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

این نامه می‌افزاید که وضعیت سلامتی احمدرضا جلالی پس از اعتصاب غذای او از ۶ تا ۱۴ تیرماه ۱۴۰۳ که به گفته همسرش ویدا مهران‌نیا، در اعتراض به بازداشت خودسرانه خود و به دلیل “رها شدن” در پی توافق مبادله زندانیان میان ایران و سوئد بوده، رو به وخامت بیشتر گذاشته است.

در پی توافق مقامات سوئد و ایران در ۱۵ ژوئن (۲۶ خرداد) میان دو کشور تبادل زندانی صورت گرفت که منجر به آزادی حمید نوری، مقام سابق قضائی ایران شد. نوری از سوی دادگاهی در سوئد در رابطه با نقش‌اش در قتل‌عام زندانیان دهه شصت محکوم به حبس ابد شده بود. در ازای آزادی نوری، جمهوری اسلامی دو شهروند سوئدی زندانی در این کشور را آزاد کرد.

عفو بین‌الملل در نامه خود به رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی می‌نویسد: «از شما می‌خواهیم که فوراً هرگونه برنامه‌ریزی برای اعدام احمدرضا جلالی را متوقف کنید، محکومیت و حکم اعدام وی را لغو کنید و به فوریت او را آزاد کنید، زیرا بازداشت وی به دلیل عدم رعایت شدید حقوق دادرسی عادلانه خودسرانه است.»

بیتشر بخوانید: انتقاد احمدرضا جلالی از نخست‌وزیر سوئد: من را تنها گذاشتید

این نامه می‌افزاید: «تا زمان آزادی، احمدرضا جلالی باید از مراقبت‌های پزشکی کافی برخوردار شود و در برابر هر نوع شکنجه و سایر بدرفتاری‌ها محافظت شود. تحقیقات سریع، مستقل، مؤثر و بی‌طرفانه در مورد افرادی که مظنون به صدور دستور، کمک یا مشارکت در اقدامات غیرقانونی علیه او هستند باید انجام شود و مظنونان به این گونه جرایم در دادگاه‌های عادلانه به دست عدالت سپرده شوند.»

احمدرضا جلالی آوریل ۲۰۱۶ به دعوت دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز به منظور شرکت در کارگاه مدیریت بحران به ایران سفر کرد و در ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ از سوی عوامل سازمان اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.

بیشتر بخوانید: همسر جلالی پس از دیدار با وزیر خارجه سوئد: بسیار ناامیدم

جلالی در بهمن ۱۳۹۵ بدون حضور وکیل مدافع در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام “جاسوسی” به اعدام محکوم شد؛ اتهاماتی که او قویا آن را رد کرده است. این پزشک همچنان در معرض خطر اعدام قرار دارد.

مقامات سوئدی ۱۵ ژوئن سال جاری (۲۶ خرداد) دو شهروند سوئدی به نام‌های یوهان فلودروس، دیپلمات اتحادیه اروپا را که از آوریل ۲۰۲۲ در ایران زندانی بود و سعید عزیزی که در نوامبر ۲۰۲۳ بازداشت شده بود را با حمید نوری ۶۳ ساله، یکی از مقامات سابق زندان‌های ایران که در سوئد به حبس ابد محکوم شده بود، معاوضه کردند. این معامله اما شامل جلالی نشد. او در دوران حبس تابعیت سوئدی دریافت کرده بود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

ویدا مهران‌نیا روز سه‌شنبه ۲ ژوئیه (۱۲ تیرماه) گفت که پس از ملاقات با وزیر امور خارجه سوئد که برای تحت فشار قرار دادن او جهت آزادی همسرش صورت گرفته بود، “بسیار ناامید” شده است.

مقامات سوئد گفته‌اند که تمام تلاش خود را برای آزادی جلالی در جریان مبادله زندانیان در ماه ژوئن به خرج داده‌اند، اما تهران از بحث در مورد پرونده او خودداری می‌کند، زیرا ایران تابعیت دوگانه را به رسمیت نمی‌شناسد.

ویدا مهران‌نیا با بیان اینکه به تلاش‌ها برای آزادی همسرش ادامه خواهد داد، گفت: «امیدوارم سوئد پس از هشت سال و سه ماه در این رابطه پاسخ دهد.»

حمله روسیه به بیمارستان در اوکراین؛ نشست اضطراری شورای امنیت

در پی حملات اخیر مرگبار روسیه به شهرهای اوکراین از جمله یک بیمارستان کودکان در کی‌یف، مسکو بار دیگر در معرض انتقاد شدید جامعه بین‌المللی قرار دارد. شورای امنیت قصد دارد در یک نشست اضطراری به بررسی این حملات بپردازد.شورای امنیت سازمان‌ملل متحد اعلام کرد در پی حملات اخیر مرگبار روسیه به شهرهای اوکراین از جمله حمله موشکی به یک بیمارستان کودکان در شهر کی‌یف، یک نشست اضطراری برگزار می‌کند.

به گزارش رسانه‌ها در حملات روسیه به کی‌یف و دنیپرو، تا کنون ده‌ها نفر کشته و بیش از ۱۴۰ نفر مجروح شدند. مقام‌های نظامی اوکراین می‌گویند که در پایتخت دست‌کم ۲۷ نفر جان باختند که در میان آن‌ها سه کودک دیده می‌شوند. همچنین در مجموع ۸۲ تن زخمی شده‌اند. آمار تلفات در دنیپرو نیز به طور رسمی ۱۱ کشته و ۵۹ زخمی گزارش شده است.

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین نیز با انتشار پستی در حساب کاربری اکس (توییتر سابق) خود از مجموع ۳۷ کشته و ۱۷۰ زخمی، از جمله ۱۳ کودک در حملات اخیر روسیه خبر داد.

در کی‌یف عملیات جستجو و نجات در بیمارستان خسارت‌دیده کودکان همچنان ادامه دارد و صدها نفر از ساکنان محلی در جستجوی قربانیان و پاکسازی آوار به آتش‌نشانان کمک می‌کنند.

جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده این حملات را “یادآوری بی‌رحمانه‌ای از وحشیگری روسیه” نامید و تاکید کرد که “جهان باید در این لحظه حیاتی در کنار اوکراین بایستد.”

فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز در انتقادی تند، ضمن محکوم کردن این حملات، خواستار محاکمه عاملان آن شد.

تورک با بیان این که “در میان قربانیان، بیمارترین کودکان اوکراین بودند” افزود که “این حمله به طرز تکان‌دهنده‌ای به بخش مراقبت‌های ویژه بزرگ‌ترین بیمارستان کودکان اوکراین خسارت سنگینی وارد کرده و بخش دیالیز را ویران کرده است.”

تورک همچنین گزارش داد که کل بیمارستان طبق اطلاعات مقامات بهداشتی اکنون بدون برق است، که این امر استفاده از دستگاه‌های تنفسی و دیگر درمان‌های ضروری را غیرممکن کرده است.

به گفته او تیم سازمان ملل در جریان بازدید از محل حمله مشاهده کردند که چگونه کودکان در تخت‌های بیمارستانی که در پارک‌ها و خیابان‌ها قرار داده شده بودند، در میان گرد و غبار، آشفتگی و آوار تحت درمان قرار داشتند.

تورک همچنین با اعلام خبر کشته شدن هفت غیرنظامی در یکی از بزرگ‌ترین مراکز سلامت زنان در اوکراین بر اثر ریزش آوار ناشی از سرنگونی یک موشک، این حملات را “غیرقابل توجیه” خواند و خواستار توقف فوری آن شد.

انکار روسیه؛ تاکید اوکراین بر دریافت حمایت از ناتو

در همین حال وزارت دفاع روسیه با تایید خبر حملات موشکی مدعی شد که هدف از این حملات، “کارخانه‌های تسلیحاتی و فرودگاه‌های نظامی اوکراین” بوده است.

مسکو همچنین بدون ارائه مدرک و سندی مدعی شد که “تصاویر ویدئویی متعدد از کی‌یف نشان می‌دهند که خسارات توسط یک موشک پدافندی اوکراینی ایجاد شده است.”

وزارت دفاع روسیه در عین حال اعلام این خبر را “هیستری رژیم کی‌یف” خواند و مدعی شد که چنین واکنش‌هایی “همیشه قبل از نشست‌های ناتو تکرار می‌شود.”

نشست سه روزه ناتو به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس این سازمان، عصر سه‌شنبه ۱۹ تیر در واشنگتن آغاز می‌شود و گفته می‌شود در جریان آن، رهبران ۳۲ کشور عضو در خصوص گسترش بازدارندگی و دفاع و همچنین حمایت‌های بیشتر از اوکراین بحث خواهند کرد.

افزون بر اولاف شولتس، صدراعظم آلمان و دیگر رهبران جهان، تعداد زیادی مهمان نیز در این نشست حضور خواهند داشت. زلنسکی رئیس‌جمهوری اوکراین، نیز از جمله مهمانان این نشست خواهد بود. میزبانی اجلاس ناتو را جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده بر عهده دارد که در حال حاضر در مرحله حساس کمپین انتخاباتی خود قرار دارد.

بیشتر بخوانید: وزارت دفاع روسیه از حملات گسترده پهپادی اوکراین خبر داد

اوکراین امیدوار است که از نشست ناتو حمایت‌های بیشتری را برای مقابله با تجاوزات نظامی روسیه دریافت کند. در حال حاضر پیشرفت بیشتری در مسیر عضویت کی‌یف در این اتحاد دفاعی انتظار نمی‌رود، اما اوکراین به دریافت وعده‌هایی برای تحویل سیستم‌های دفاعی هوایی بیشتر برای تقویت سپر دفاعی خود در برابر حملات هوایی روسیه امیدوار است.

از جمله این وعده‌ها می‌توان به تحویل شش سیستم دفاع هوایی پاتریوت از اسرائیل اشاره کرد که بر اساس برخی از گزارش‌ها قرار است قبل از تحویل در ایالات متحده تعمیر شوند.

آندری یرماک، رئیس دفتر زلنسکی در یک نشست مطبوعاتی آنلاین با بیان این که معتقد است روسیه “عامدانه” حملات خود را پیش از نشست ناتو صورت داده گفت: «ما به ابزاری نیاز داریم تا از مردم خود محافظت کنیم.»

در همین حال زلنسکی در جریان دیدار از ورشو پایتخت لهستان تأکید کرد روسیه باید به خاطر ترور پاسخگو شود و پوتین را باید “به خاطر صدور دستورات حملات محاکمه کرد.” او افزود: «هرگاه کسی سعی می‌کند با پوتین درباره صلح صحبت کند، روسیه با حمله به خانه‌ها و بیمارستان‌ها پاسخ می‌دهد.»

بیشتر بخوانید: زلنسکی برای حمله به پایگاه‌های روسیه تسلیحات بیشتری می‌خواهد

ناظران سیاسی بر این باورند که با توجه به برخورداری روسیه از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد، انتظار نمی‌رود که جلسه اضطراری مذکور به محکومیت متفق‌القول و یکپارچه اقدامات مسکو منجر شود.

خبرگاه؛ رونقی از ابتلای خود به یک بیماری “خودایمنی” خبر داد

حسین رونقی، فعال سیاسی، با انتشار پستی در شبکه اکس نوشت پس از آزادی از زندان دچار یک “بیماری خودایمنی” شده است. پیش‌تر چند زندانی سیاسی دیگر نیز اعلام کرده بودند پس از آزادی از زندان مبتلا به بیماری‌های خودایمنی شده‌اند.خبرگاه دویچه وله فارسی مجموعه‌ای خبری از موضوعات و تحولات روز ایران ، منطقه، آلمان و جهان در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و غیره است.

در “خبرگاه” می‌توانید رویدادهای متنوع را به شکلی کوتاه و فشرده دنبال کنید.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

یک کارگردان تئاتر و یک نمایشنامه‌نویس در روسیه مجموعا به ۱۲ سال زندان محکوم شدند
دادگاهی در روسیه ژنیا برکوویچ، کارگردان تئاتر و سوتلانا پتریچوک، نمایشنامه نویس را هر کدام به شش سال زندان محکوم کرد.

دادگاه بنا به درخواست دادستان عمومی، این دو را متهم به “توجیه تروریسم” در یک نمایشنامه کرد.

ژنیا برکوویچ و سوتلانا پتریچوک بیش از یکسال است که در بازداشت به سر می‌برند. آنها نمایشنامه “فینیست، شاهین شجاع” را با هم روی صحنه بردند. این نمایشنامه روایت‌گر ماجرای یک زن روسی است که از طریق مجازی و بصورت آنلاین عاشق شده و به سوریه می‌رود و پس از بازگشت به روسیه متهم به تروریسم می‌شود.

محاکمه این دو هنرمند خشم افکار عمومی در روسیه را در پی داشت و نامه سرگشاده‌ای در اعتراض به حکم دادگاه و حمایت از آنها با امضای بیش از ۱۶ هزار نفر در روزنامه مستقل “نوایا گازتا” منتشر شد.

ابتلای حسین رونقی به یک بیماری خودایمنی پس از آزادی از زندان
حسین رونقی، فعال سیاسی، روز دوشنبه ۱۹ تیرماه (۹ ژوئیه) از ابتلای خود به یک بیماری خودایمنی پس از آزادی از زندان خبر داد.

این زندانی سابق سیاسی با انتشار پستی در شبکه اجتماعی اکس در باره ورم صورت و چاقی خود نوشت: «بیماری خودایمنی علائمی همچون افزایش وزن، پف و ورم صورت، ضعف و گرفتگی ماهیچه‌ها و عضلات، درد و سفتی مفاصل، افزایش کلسترول خون، کاهش قند خون و حساسیت به دما از خود نشان داده است.»

او همچنین بهبود نیافتن پای چپ خود بعد از جراحی و طول کشیدن دوره درمان آن را از دیگر علائم بیماری خودایمنی برشمرد. در دوران اعتراضات “زن زندگی آزادی” زمانی که حسین رونقی قصد معرفی خود به دادسرای تهران را داشت، توسط مأموران امنیتی بازداشت شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفت که منجر به شکستی پای او شد.

شماری از زندانیان سیاسی از ابتلای خود به بیماری خودایمنی خبر داده‌اند. بهاره هدایت فعال سیاسی، بهار خنیاب‌پور شهروند معترض، ساسان چمن‌آرا زندانی سیاسی سابق و مطهره گونه‌ای دبیر سیاسی پیشین انجمن اسلامی دانشگاه تهران از جمله این افراد هستند.

مریم کیان‌ارثی، وکیل ساسان چمن‌آرا، پیش‌تر تکرار بروز بیماری‌های خودایمنی برای معترضان زندانی را سوال‌برانگیز خواند و تاکید کرده بود “این رخداد موجب نگرانی جامعه مدنی شده است”.

ترانه علیدوستی، بازیگر سرشناس، نیز که به دلیل حمایت از اعتراضات مردمی ۱۴۰۱ دستگیر و زندانی شد، پس از آزادی به بیماری “سندروم درس” مبتلا شد. سندروم درس نوعی واکنش شدید به برخی از دارو‌هاست.

برنامه اتمی ایران؛ موضوع نخستین دیدار بایدن و استارمر

به گفته سخنگوی کاخ سفید جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا در نخستین ملاقات خود با کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر جدید بریتانیا درباره موضوعاتی از جمله برنامه اتمی ایران و حملات حوثی‌ها گفتگو خواهد کرد.کارین ژان پی‌یر، سخنگوی کاخ سفید روز دوشنبه ۱۸ تیر اعلام کرد که جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده، در دیدار آتی خود با کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر جدید بریتانیا، بر سر موضوعاتی از جمله برنامه هسته‌ای ایران و حملات شبه‌نظامیان حوثی‌ در دریای سرخ بحث و تبادل نظر خواهد کرد.

به گفته او رئیس‌جمهوری آمریکا در این دیدار که روز چهارشنبه ۲۰ تیر در واشنگتن برگزار خواهد شد “بر اهمیت ادامه تقویت روابط میان دو کشور ایالات متحده و بریتانیا تاکید خواهد کرد.”

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

سخنگوی کاخ سفید همچنین افزود که رهبران آمریکا و بریتانیا در این دیدار فرصت خواهند یافت در خصوص همکاری‌ دو کشور بر سر طیف گسترده‌ای از مسائل، از جمله جنگ در اوکراین و جنگ غزه بحث و تبادل نظر کنند و همچنین “اطمینان حاصل کنند که ایران به سلاح اتمی دست نخواهد یافت.”

بیشتر بخوانید: پرونده هسته‌ای ایران؛ آمریکا سه شرکت و ۱۱ کشتی را تحریم کرد

خبر گفت‌وگوی برنامه‌ریزی‌شده بایدن و استارمر بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی در شرایطی طرح می‌شود که برخی انتظار دارند با انتخاب رئیس‌جمهور جدید، از سوی تهران نیز تغییراتی در سیاست اتمی در راه باشد.

مسعود پزشکیان در جریان تبلیغات انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، خود را حامی برجام اعلام کرده و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه دولت حسن روحانی را به عنوان مشاور سیاست خارجی انتخاب کرده بود.

با وجود این جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ایالات متحده روز دوشنبه ۱۸ تیر، از سرگیری مذاکرات اتمی با جمهوری اسلامی در پی روی کار آمدن دولت جدید پزشکیان را رد کرد. او با اعلام این که حکومت ایران هنوز از گروه‌های تروریستی نظیر حزب‌الله، حماس و حوثی‌ها حمایت می‌کند افزود که “واشنگتن انتظار ندارد رفتار جمهوری اسلامی تغییر کند.”

سیاست استارمر درباره ایران چیست؟

ناظران سیاسی می‌گویند استارمر ۶۱ ساله که اخیرا در بریتانیا به قدرت رسیده‌ است از نظر سیاسی همسو با جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا محسوب می‌شود تا جایی که پیش از این مجله اکونومیست او را فردی “شیفته بایدن” توصیف کرده بود.

برخی از رسانه‌های بریتانیایی پیش‌بینی کرده‌اند در صورتی که بایدن همچنان در کاخ سفید باقی بماند، لندن و واشنگتن روابط خوب و دوستانه‌ای با هم خواهند داشت.

بیشتر بخوانید: انتخابات بریتانیا؛ رهبر حزب کارگر مأمور تشکیل کابینه شد

نخست‌وزیر جدید بریتانیا پس از حمله پهپادی و موشکی سپاه پاسداران به خاک اسرائيل، با اعلام حمایت از دولت سوناک در رابطه با مشارکت بریتانیا در عملیات دفاع از اسرائيل، اقدام‌ جمهوری اسلامی را مصداق آشکار “ناامن‌سازی منطقه” توصیف کرده بود.

استارمر در عین حال در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران انتقاد کرده بود.

با این همه او طی سال‌های اخیر همواره نقش نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه را “بی‌ثبات کننده” خوانده است.

استارمر همچنین پیش از این از سیاست دولت سوناک در حمله به مواضع حوثی‌های تحت حمایت جمهوری اسلامی در یمن حمایت کرده بود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

با وجود این اظهارات و با در نظر گرفتن مواضع پیشین استامر به نظر می‌رسد سیاست او درباره ایران به طور مشخص تفاوت عمده‌ای با سیاست دولت پیشین بریتانیا نداشته باشد. اگرچه هنوز تا تغییر رسمی دولت جدید در ایران زمان باقی است و باید دید که آیا در سوی دیگر، چرخش یا تغییری در سیاست جمهوری اسلامی رخ خواهد داد یا نه.

رد فتوا و چاقو

پرستو فروهر

این نوشتار برآمده از کاوش در چاقو است؛ جدیدترین کتاب سلمان رشدی که به تازگی منتشر شده و روایتِ او از سوءقصد به جانش در ۱۲ اوت ۲۰۲۲ در آمفی‌تئاتر شهر چاتاکوآ از سوی یک مسلمان متعصب را ارائه می‌دهد. در متن به تمامیِ کتاب نپرداخته‌ام بلکه تنها آن رشته‌هایی از روایت را پی گرفته‌ام که مرا به واکاویِ تجربه‌ها و برداشت‌هایم در عرصه‌ی دادخواهی واداشته‌اند.  

در این کتاب نویسنده از مکان سوءقصد نوشته است، از رویارویی‌اش با ضارب و چاقویی که در دست داشته، از دریافت‌هایش‌ در هنگام ضربه‌های مهلک و تعلیق میان زندگی و مرگ، و نیز از تلاش حاضرانِ در صحنه برای مهار مهاجم. کتاب در ادامه، راویِ تعمق و پایداریِ اوست برای چیره شدن بر زخم‌هایی که بر تن‌ و روانِ وی نشسته، و نیز تلاش جانانه‌ی دنیای پیرامون برای نجات جانِ او، برای بهبودی و بزرگداشتش در جایگاه نویسنده‌ای که از قتلی جان به در برده که سال‌ها در کمین او بوده است.

رشدی از فتوای آیت‌الله خمینی، که سبب‌ساز قصدِ قتل اوست، در فصل نخست کتاب، که عنوان آن نیز چاقو است می‌نویسد، درست وقتی که هجومِ پرشتاب ضارب به صحنه‌ی آمفی‌تاتر را به یاد می‌آورد و دویدن او را به سوی خویش روایت می‌کند. در این لحظه است که آن فتوا که سی‌و‌سه سال و نیم قبل صادر شده است در پیکر جوانی سیاه‌پوش با چهره‌ای پوشیده با ماسک سیاه، روی صحنه می‌پرد تا به اجرا در‌آید.

مطالعه‌ی کتاب چاقو برای من، که یکی از بازماندگان قربانیان قتل‌های سیاسی هستم و پدر و مادرم ــ داریوش و پروانه فروهر ــ با حکمی از جنس همان فتوا و ضربه‌های چاقویی از جنس همان چاقو کشته شده‌اند، همراه با جست‌وجویی بوده است، ضرور، ملتهب و پر تعهد. جست‌وجویی برآمده از نیاز عاجل یک بازمانده برای دانستن حقیقتِ آن جنایت که بر عزیز جان‌باخته‌اش رفته است. قتل‌های سیاسیِ دگراندیشان ایرانی و نیز قتل سیاسیِ پدر و مادرم، هنوز و همچنان حقایق ناپیدای بسیار دارد و جست‌وجوی من حالا ۲۵ سال و ۷ ماه است که ادامه یافته.

در طریق همین جست‌وجو بوده است که از ابتدای وقوع جنایت به هر کاربه‌دستی که گفته شد مسئول پیگیری یا مطّلع واقعه است مراجعه کردم. بی‌شمار بار سر دوانده شدم و باز مراجعه کردم، تا یک سال و ده ماه بعد، در آن دفتر کذاییِ دادستانی نظامی، در یک مهلت ده‌روزه و زیر چشم مأموران، آن پرونده‌ی مخوف و آش و لاش را، که قرار بود قتل‌ پدر و مادرم در آن پیگیری شود، خواندم و اینجا و آنجای آن را از روی دست‌خط قاتلان تندنویسی کردم. بعدها نیز بارها آن یادداشت‌های پرُشتاب و کج‌وکوله را بازخوانی کردم و لابه‌لای پرگویی‌هایِ‌ مجرمان، که راست و دروغ را به هم بافته‌‌اند، گیج و درمانده شدم. همچنین آن نوشته‌هایی را خواندم که به نام افشاگری از سوی «خودی‌های پشیمان» منتشر ‌می‌شد و معجونی بود از اطلاعات و ضداطلاعات. ثمره‌‌ی این‌همه، دانسته‌هایی شده است که در متن‌ها و گفت‌وگوهای پرشمار و گاه تکراری تبیین کرده‌ام، و نادانسته‌هایی که بارِ سنگین‌شان همچنان بر وجدانِ ما دادخواهان مانده است.

در این مسیر، آنچه بیش از هر چیز نصیب ذهن من بوده، انزجار و فرسایش است، به همراه خشمی که هر از گاه شعله می‌کشد و کابوس‌هایی که همراهم پیر می‌شوند.

جست‌وجو اما مسیر دیگری را نیز جز این کلنجار رفتن با کلافِ سردرگمِ روایت‌های حکومتی، پیش پایم گذاشته است. از جمله خواندن و شنیدن شهادت دیگر بازماندگان، پیگیری تحقیق‌ها و تحلیل‌های روزنامه‌نگاران مستقل و نهادها و کنشگران راستین حقوق بشر. و نیز خواندن متن‌های نظری در ریشه‌یابی و شناخت تفکرها و ساختارهای تمامیت‌خواه و سرکوب‌گر، نه تنها در ایران امروز که در طول تاریخ جهان. و البته آشنایی با آن ادبیات و هنری که میراث گرانقدر استقامت انسانی در برابر این ساختارهای انسان‌ستیز هستند. چاقو از این دست ادبیات است.

کتاب را که خریدم انگار شیء داغی در دست داشته باشم، از آن واهمه داشتم. چند روزی روی میز ماند بی‌آنکه بازش کنم. هر بار که به آن نگاه کردم تصویر آن بریدگیِ روی جلد که به جای حرف I در واژه‌ی KNIFE شسته دلم را لرزاند. بریدگی نه شبیه زخم بر تن، که تصویر بریدگیِ کاغذ است، صاف و مستقیم با سایه‌ی سیاهی که از لای برش باریک آن بیرون زده. تصویری استعاری که از آنجا که زخم را به عینه بازنمایی نمی‌کند، مجال تخیل و تداعی می‌دهد. بیننده را به یادآوری وامی‌دارد. این‌گونه تصویرهای سرد و خوددار که ادراکشان به تداعی‌های بیننده وابسته است، سال‌هاست که دست‌مایه‌ی من در تولید کار هنری شده‌اند و هزارتوی پر کلنجار آنها را می‌شناسم. تصویر روی جلد، سیاه و سفید است. من اما رنگ پوست منجمد به یادم می‌آید، رنگ تیره‌ی خونِ دلمه‌بسته، حفره‌های عمیقی که به بافت تیره و مرده‌ی امعاء و احشای منجمد باز شده‌اند.

کتاب را که شروع کردم انگار دنبال آخرین نشانه‌های حیات پدر و مادرم می‌گشتم: در مواجهه با چاقو چه ادراکی از خویش و موقعیت داشتند؟ چه فکری از ذهنشان گذشت؟ چه حسرتی بر دلشان نشست؟ چگونه با مرگ خویش روبرو شدند، همان مرگ که رشدی از آن بازگشته و از آن نوشته است؟ کتاب برایم شده بود عین جعبه‌ی اسرار قتل، مثل جعبه‌سیاهی که از پس سقوط هواپیما می‌تواند افشاگر واقعیت فاجعه باشد. می‌دانم که این انتظاری عجیب و بیش‌ازحد از یک کتاب است. اما از موقعیتی در گذشته ناشی شده که همچنان نیز صادق و حاضر است: از همان غروب که خبر قتل پدر و مادرم منتشر شد، سیلی از روایت‌های فجیع در توصیف چگونگیِ قتل آنان به راه افتاد. سکوت و مخفی‌کاریِ کاربه‌دستان تحقیق، دروغ‌بافیِ‌ بلندگوهای حکومتی و شایعه‌های فجیعی که بی‌مهابا دهان به دهان یا حتی از سوی رسانه‌ها پخش می‌شد، فضای وهم‌آلود و وحشت‌زایی گرد صحنه‌ی قتل می‌ساخت. ما بستگانِ آن دو در گرداب این معجون، به دنبال تکه‌های واقعیت می‌گشتیم. آنچه را می‌شنیدیم مانند قطعه‌های پازل کنار هم می‌گذاشتیم، اما هیچ‌یک به هیچ‌یک وصل نمی‌شد. روایت‌ها، هولناک و غریب و نامفهوم می‌ماند. هنوز هم وقتی به ساعت‌های طولانی شب قتل پدر و مادرم فکر می‌کنم، همان گرداب دهان باز می‌کند، که برآمده از ندانستن حقیقت است. اعتراف‌های متهمان از توصیف چگونگیِ قتل‌ها، که بعدها در پرونده خواندم، نیز آنچنان ناقص و پرتناقض هستند، که نه تنها واقعیت را بیان نمی‌کنند بلکه آشکارکننده‌ی عزم جزمِ دم‌ودستگاه طویل امنیتی و قضائی در مخفی کردن آن است.

کتاب را یک‌نفس خواندم. آن جعبه‌سیاه را نیافتم، اما نویسنده اینجا و آنجا با چنان تعهد عمیقی موقعیت دشوار را شکافته است، که رگه‌های باارزشی از تعمق و ادراک را ممکن می‌کند.

یکی از نخستین نکته‌ها در روایت رشدی که تکانم داد و بارها از خود پرسیدم آیا با تجربه‌ی پدر یا مادرم همگون است این بود که وقتی ضارب به سوی رشدی دویده، او خشکش زده است. آیا خشک‌زدگی نمایی از واقعیتِ ناپیدای صحنه‌ی قتل آنان نیز هست؟

رشدی می‌نویسد که مثل عروسکی‌ ایستاده تا ضارب ضربه‌هایش را به او بزند. از خود می‌پرسد چرا؟ پاسخ‌های دیگران به این پرسش را می‌نویسد. می‌نویسد، گاهی از فکر کردن به این پرسش حس شرم می‌کند و گاه از خود می‌پرسد که آخر چه می‌توانست بکند؟ سپس «خشک‌زدگیِ» خویش را چنین واکاوی می‌کند: برای قربانیان خشونت، ادراک واقعیت به تزلزل می‌افتد. خشونتْ ضابطه‌های عادی را درهم می‌شکند و فرد قدرت تشخیص را از کف می‌دهد، نمی‌داند چگونه درک کند، چه بکند. می‌نویسد، واقعیت مضمحل می‌شود و جایش را به نامفهومی می‌دهد، و ترس و اضطراب و لختی جای تفکر منطقی را می‌گیرد. او می‌نویسد: «در آن صبح زیبا و در آن محیط دلپذیر، خشونت به من حمله‌ور شد و واقعیت برایم در هم شکست. پس تعجبی ندارد که در آن ثانیه‌های اندک، که برایم مانده بود، نمی‌دانستم چه بکنم.»

این وانهادن خویش در پیشگاهِ خشونت، این «نمی‌دانستم چه بکنم»، که برآمده از ناتوانی از دفاع و حفظ خویش است، نقطه‌ی عطف چیرگیِ بربریت بر زندگی را رقم می‌زند. به نظرم این توصیف نه تنها موقعیت رودرروییِ قربانی با قاتل بلکه موقعیت رویاروییِ جامعه با خشونت و سرکوب لجام‌گسیخته را نیز ملموس می‌کند. مگر در طی این سال‌ها همین چشم در چشم شدن با دریدگی و خشونت و سرکوبِ بی‌امان نبوده است که در بزنگاه‌ اعتراض‌های مردمی، به «خشک‌زدگیِ» جمعی انجامیده؟ آن موقعیت رهایی‌بخش خیزش جمعی را به قعرِ «ترس و اضطراب و لختی» و «نمی‌دانستم چه بکنم» فرو کشیده و فلج کرده است؟

رشدی در ادامه می‌نویسد که وقتی ضارب به او حمله‌ور شده با خود گفته است: «پس تویی. پس او [که سال‌ها قرار بود مرا بکشد] تویی.» این دو جمله‌ی کوتاه بیانگر یقین قربانی‌ست از فرارسیدن موعد اجرای آن فتوای قتل، که سال‌ها از آن در امان مانده بوده، به دست آن ضارب، که حالا روبه‌روی خود می‌بیند: پس این تو هستی که آن مأموریت را اجرا می‌کند. این جمله آنقدر برایم آشنا و ملموس بود که انگار از زبان پدرم می‌شنیدم‌؛ او که این احتمالِ یقینِ قتلِ خویش را به خوبی می‌شناخت. همه‌ی ما که او را از نزدیک می‌شناختیم هم این احتمال یا یقین را می‌شناختیم، حتی بسیاری با او درین‌باره حرف زده بودند. پس از مرگش بسیاری از آنان برایم تعریف کردند که به او چه گفته‌اند و او در پاسخ چه گفته است. از همه‌ی این گفت‌وگوها پیداست که انتظار ضاربِ خویش را داشتن، در مخمصه‌ی قتل زیستن و لحظه‌ی مواجهه با آن را در ذهن حمل کردن، رسم سال‌های آخرِ عمرِ پدرم بوده است. و این موقعیت دشوار و پاک‌باختگی بی‌شک منحصر به او نبوده و نیست. همه‌ی آنانی که در برابر این نظامِ فتوا قیام کرده‌اند، کم یا بیش، با یقین قتل خویش رودررو شده‌اند و با آن زیسته‌اند.

اما آنچه پشت‌بند آن جمله‌ی «پس تویی.» از ذهن رشدی گذشته است، از آنِ پدر و مادر من نیست: «چرا امروز؟ این‌همه سال گذشته، چرا حالا، چرا بعد از این‌همه سال؟» رشدی در توضیح می‌نویسد که جهان بی‌شک در این مدت (از هنگام صدور فتوا تا زمان سوءقصد) چرخیده و این فصل به آخر رسیده است. می‌نویسد: «آنچه [ضارب] به سویم می‌آمد و به سرعت نزدیکم می‌شد مسافر زمان بود، شبحی قاتل، برآمده از قعر گذشته.»

آنها که به پدر و مادر من و دیگر قربانیانِ ایرانی چنین قتل‌هایی هجوم بردند اما مأموران حکومتی بوده‌اند که هنوز هم حیّ و حاضر است؛ حکومتی که گرچه ساختارهای فکری‌اش به قعر گذشته تعلق دارد، اما بر زمانِ حال حکم می‌راند. و من از خود می‌پرسم آنان که زیر سلطه‌ی چنین حکومتی زندگی می‌کنند، در تله‌ی آن گرفتارند، با آن مخالفت و حتی مبارزه می‌کنند به چه زمان و جهانی تعلق دارند؟ اگر در جهان رشدی فصل قتل به فتوا به آخر رسیده است، پس وطن ما که بی‌شمار انسان در آن ــ ورای مرزهای جغرافیایی کشور ــ با فتوا به قتل رسیدند، به کدام جهان تعلق دارد؟ در این دوپارگیِ جهان، ایستادگیِ قهرمانانه‌ی ایرانیان بر ضد نظام فتوا و قتل کجا قرار دارد؟ این پرسش‌ها، که از احساس دیده‌نشدن یا از بالا دیده شدن، بر‌آمده، همراه من آمدند و اینجا و آنجای کتاب ظاهر شدند و آن دوپارگیِ جهان را به تلخی به رخ‌ کشیدند. به آن بازخواهم گشت.

وقتی در صفحه‌های بعد رشدی خویش را در شب پیش از واقعه به یاد می‌آورد، غوطه‌ور در خیال‌ورزی با قرص ماه و یادآوریِ روایت‌های شهری که به آن سفر کرده است، حس شیرینی از سرخوشی در جمله‌هایش موج می‌زند. می‌نویسد: آن مرد که او به یاد می‌آورد (خودش) از زندگی‌اش راضی و خوشحال است. آنچه را ما می‌دانیم، نمی‌داند. ما که حالا این متن را می‌خوانیم، می‌دانیم که جانِ او در خطر است. او اما نمی‌داند و این بر واهمه‌ی ما برای او می‌افزاید. می‌نویسد که این اسلوب ادبی «پیشگویی حماسی» نام دارد: «وقتی ما خوانندگان متن چیزی را می‌دانیم که شخصیت‌های روایت از دانستن آن محروم‌اند، انگار می‌خواهیم به آنها هشدار دهیم: فرار کن آنه فرانک، فردا آنها مخفیگاه تو را خواهند یافت.»

و این تبیین دقیق حسرتی‌ست که من بسیار خوب می‌شناسم؛ حسرتِ بازماندگان وقتی به ساعت‌های پیش از قتل عزیزانِ ازدست‌رفته‌شان فکر می‌کنند، وقتی در خیالْ زمان را به عقب می‌رانند و به تمنای ناممکنی هشدار می‌دهند: از خانه بیرون نرو، محمد مختاری! سوار آن ماشین نشو، پوینده جان! پدر جانم، درِ خانه را باز نکن! آنها برای کشتن آمده‌اند. مادر عزیزم، فرار کن! روی بالکن برو و رو به کوچه فریاد بزن … کارون، بخواب! و من از خود می‌پرسم آیا چنین هشدارهایی در جهان ما، حتی اگر بهموقع داده می‌شدند، امکانی برای تغییر سرنوشت به همراه داشتند؟ آیا در تله‌ی این ساختار تمامیت‌خواه سرکوبگر، آنها که حکم قتل‌شان رسیده بود، هیچ امکانی جز به مسلخ رفتن داشتند؟ اصلاً آیا در چنبره‌ی چنین ساختاری که برای «حذفِ» آنان که در برابرش قیام کرده‌اند، حکم کشتن ــ از اعدام و اعدام فراقضائی و دستور تیر به تظاهرکنندگان ــ صادر می‌کند، هیچ امکانی برای «فرار» هست؟ آخر «فرار» به کجا اگر جایی برای رهایی و نجات نباشد؟ اصلاً آیا در جهان ما هیچ راه نجاتی از آن «پیشگویی حماسی» هست، جز در برانداختن آن ساختار و همه‌ی سازوکارها و گماشتگان متجاوزش؟

 در پیشگاه هر قتلِ حکومتی باید به کوتاهی نیز فکر کنیم، به کوتاهیِ جامعه در محافظت از جان اعضایش و در دفاع بی‌چون‌وچرا از حق زندگی و کرامت انسان.

رشدی می‌نویسد: «برای هشدار دیر شده است. من تنها می‌توانم روایت کنم.» این جمله‌ی کوتاه او تبیینِ عمق مسئولیت شاهد است، برای جست‌وجوی حقیقت و ثبت و روایت آن. من هم سال‌هاست که آن را پی گرفته‌ام، گرچه گاه از خود پرسیده‌ام که این روایت‌گری و شهادت اگر به تعمیق درکِ ما از موقعیت و مسئولیت جمعی‌مان، و به یافتن راهکارهای واقعی برای برانداختن آن ساختار قتل و سرکوب نینجامد، چه دست‌آوردی خواهد داشت؟

در پایانِ بندهایی که رشدی در آنها ضربه‌هایی را به یاد می‌آورد که خورده است، از مهاجم می‌نویسد: «مثل یک مجنون چاقو می‌کشید و می‌درید؛ و چاقو چنان در من فرو می‌‌رفت که انگار از خودش جان داشت.» می‌نویسد: «تفنگ می‌تواند از فاصله شلیک ‌شود. گلوله می‌تواند مسافتی طولانی را بپیماید و پل مرگباری میان قاتل و مقتول بزند. شلیک، فعلی از راه دور است اما حمله با چاقو، جنگی‌ست تن به تن، یک رویاروییِ نزدیک، در واقع خصوصی.» می‌نویسد: «جرم‌هایی که با چاقو رخ می‌دهد، حاصل تماس نزدیک است. چاقو با مقتول پچپچه می‌کند: من اینجا هستم، کثافت. کمینِ تو را کشیده‌ام. می‌بینی مرا؟ درست جلوی چشمانت تیزیِ مرگبارم را در گلویت فرو می‌کنم.»

این پچپچه‌ی دریده‌ی چاقو با مقتول، این تماس نزدیک قاتل با قربانی به هنگام قتل، در اوج نفرت و انتقام‌کشیِ تنانه، شاید همان دریافتی باشد که در چشم‌های مادرم منجمد شده بود. چشم‌های نیمه‌بازی که سال‌هاست به یادشان می‌آوردم تا مگر معنای آن نگاه منجمد را دریابم.

مادربزرگم کنار گور مادرم، وقتی کفن از چهره‌ی او باز کردند تا بستگان برای آخرین بار ببینندش، آرام با او نجوا می‌کرد: «پروانه جان چه زیبایی، چشمانت چه خمار مانده‌اند.» من که روز پیش از آن، در پزشک قانونی، جسد مادرم را دیده بودم و سینه‌ی دریده‌ و زخم‌هایش طاقتم را بریده بود، در آن لحظه دل به تسلای تعبیر مادربزرگ سپردم. مدتی طول کشید تا آن تسلا پوسید و از هم پاشید. در ذهنِ من انگار، چشم‌های مادرم حقیقت خود را می‌جست و همچنان می‌جوید. حالا فکر می‌کنم که آنچه رشدی نوشته است به حقیقت نگاه او نزدیک‌تر است.

جایی در اینترنت از قول یک مأمور اطلاعات که در پرونده اصلاً ردی از او نبود، خواندم که مادرم را با چنان شدت و حدتی سلاخی کردند که وقتی جان داده بود هنوز نبض‌ در اینجا و آنجای تنَش در عضلاتش می‌زد.

پس چرا مادربزرگم دل به آن تسلای ساختگی سپرد؟ آیا این رسم جهان ماست که آنجا که تاب حقیقت را نداریم از آن چشم می‌پوشیم؟ دل به خیال می‌بندیم تا کراهت واقعیت را در ذهن خویش کم‌رنگ کنیم و تاب آوریم؟ اما آن واقعیت کریه که برجا می‌ماند چه می‌کند جز آنکه سراغ نفر بعد برود و دوباره قربانی ‌بگیرد؟ هر بار وحشی‌تر به جان انسانی بیفتد؟ با اینهمه انکار و چشم‌پوشی، که گاه از سر ناتوانی، گاه از سر سهل‌انگاری و گاه از سر عافیت‌طلبی رسم ما شده است، چه می‌توان کرد؟ اینهمه انکار و چشم‌پوشی با ما چه می‌کند، چه‌ها کرده‌ است؟

وقتی دیگر رشدی از پا درمی‌آید و به زمین می‌افتد از دیگرانی می‌نویسد که به نجاتش آمدند. از کسانی که به ضارب حمله کردند تا مهارش کنند، تا چاقو را از دستش بیندازند. از مجری سالخورده‌‌ی برنامه که خود را از پشتْ روی ضارب انداخته، از تماشاچیانی که به روی صحنه شتافته و دست و پای ضارب را گرفته‌اند، از کسی که انگشتش را محکم روی بزرگ‌ترین زخم رشدی فشار داده تا خون فوران نکند و از کسانی که پاهایش را بالا گرفته‌اند، …

رشدی مینویسد که آن روز روی آن صحنه، همزمان با پلیدترین و بهترین انسان‌ها روبه‌رو شده است: با قاتلش و دیگرانی که خود را به خطر انداختند تا جان او را نجات دهند.

در صحنه‌ی چنین قتل‌هایی که در جهانِ ما ایرانی‌ها واقع شده‌ اما کسی نبوده است تا به نجات آید. تنها گماشتگان قتل بوده‌اند، ضارب و چاقو بوده با مقتول. مکان نیز نه صحن آمفی‌تئاتری پر تماشاچی، که اغلب خانه‌ی مقتول بوده است یا پستویی پنهان. در قتل مهدی‌نژاد چنین بود، در قتل سامی، برومند، بختیار، کتیبه، فرخزاد، هوسپیان‌مهر، دیباج، زال‌زاده، مادرم، پدرم، حاجی‌زاده، کارون، امیری و همه‌ی آنانی که نامشان را نمی‌دانیم یا مانند مهرجویی و محمدی‌فر به قرائن و شواهد در این زمره می‌دانیم. قتل‌ها در خلوت رخ داده‌اند؛ تا قربانی تنها و بی‌دفاع باشد؛ تا قاتل یا قاتلان، ناشناس بمانند، تا واقعیت در پسِ روایت‌های ساختگی رسمی مخفی بماند. قتل، ناگهان و دور از چشم دیگران رخ داده، وقتی دیگران مشغول روزمره‌ی خویش‌ بوده‌اند. از این روست که آن روزمرگی، که ناآگاه نسبت به فاجعه‌ای که هم‌زمان محقق می‌شود، به روال خود ادامه می‌دهد، پس از پخش خبر جنایت انزجار برمی‌انگیزد و خشمگین می‌کند؛ انگار کوتاهی کرده باشد.

دنبال این رشته‌فکر را که بگیریم به این دریافت بدیهی می‌رسیم که جانِ مقتول به عزم و تلاش دیگران برای نجات او بستگی دارد. پس در پیشگاه هر قتلِ حکومتی باید به کوتاهی نیز فکر کنیم، به کوتاهیِ جامعه در محافظت از جان اعضایش و در دفاع بی‌چون‌وچرا از حق زندگی و کرامت انسان.

رشدی می‌نویسد که وقتی روی زمین افتاده و کم‌کم از شدت خون‌ریزی از حال می‌رفته است، همچنان فکرهای روزمره همراهش بوده‌اند، همچنان به خود نهیب می‌زده: «زنده بمان!» و من از خود می‌پرسم اگر او شاهد تکاپوی دیگران برای نجات خود نمی‌بود، آیا همچنان به زنده ماندن امید می‌بست؟ و در خلأ چنین تلاشی، عزیزانِ ما چه فکرها و حس‌هایی داشتند، وقتی از جهان می‌رفتند؟

رشدی می‌نویسد با مشاهده‌ی خونِ زیادی که از تنش رفته به مردن خویش یقین کرده است و معلق میان زندگی و مرگ به تنها چیزی که اندیشیده این بوده که دارد دور از عزیزانش می‌میرد. به یاد آوردن عزیزان، به یاد آوردن دوست داشته شدن نیز هست. ای کاش عزیزانِ ما هم در آستانه‌ی مرگ دانسته باشند که چقدر دوستشان داشته و داریم.

روایت رشدی در ادامه ما را با فراز و نشیب بهبودی‌اش همراه می‌کند، از گفت‌وگو با عزیزانش و دشواریِ جراحی‌ها و معاینه‌ها و تمرین‌ها، تا تخیل‌ها و تداعی‌های جذاب نویسنده در طی این مسیر. این لایه‌های متفاوت به هم می‌تنند و گزارش تحسین‌برانگیزی می‌سازند از بیرون کشیدن زندگی از قعر فاجعه، با همان سویه‌های پر از طنز و تیزبینی که ویژه‌ی متن‌های رشدی است. در این گزارش اما، نگاه نویسنده، حتی آنجا که روایتْ سویه‌ی تاریخی به خود می‌گیرد، به جهان ما نمی‌افتد؛ رد فتوا و چاقو به آن‌همه قتل‌هایی که ایرانیان قربانی‌اش بوده‌اند، نمی‌رسد. جهانِ ما بیرون از روایتِ او جا دارد حتی اگر هزاران تجربه ما را به آن وصل کرده باشد.

جایی از کتاب، رشدی از مراسمی می‌نویسد که در همبستگی با او جلو کتابخانه‌ی عمومی نیویورک برگزار شد. از قول دبیر انجمن قلم آمریکا آورده است: «او [ضارب] مرزها را پاره کرد، چنان که بازوی دراز حکومتی کینه‌جو راه به قلمرو صلح‌آمیز ما یافت. […] او آسایش ما را درهم‌شکست و ناچارمان کرد تا به شکنندگی آزادی‌مان بیندیشیم.» و آیا اینجا نیز ما از آن مایی که دبیر انجمن قلم ترسیم می‌کند، بیرون نمی‌افتیم؟ چرا در گفته‌های او به ما که زیر تیغِ آن «حکومت کینه‌جو» این‌همه تلاش و جان‌نثاری‌ برای دست‌یابی به آزادی و صلح کرده‌ایم، هیچ اشاره‌ای نیست؟

رشدی می‌نویسد که از این سخنان به‌شدت احساساتی شده است اما در عین‌حال پیش خود به گوینده نهیب زده که زیادی به قدرت او (ضارب) بها می‌دهد: «ما به این سادگی از هم نمی‌پاشیم. نگذار او شبیه فرشته‌ی نابودی به چشم بیاید. او تنها دلقک احمقی‌ست که اقبال همراهش بوده است.»

این جمله‌ها نیز بیانگر جایگاه قدرتی‌ست که رشدی از فراز آن سخن می‌گوید، جهانی که به یمن تعلق به آن، رشدی از چنگ فتوا و قتل جسته است. آیا سرگذشت عزیزانِ ما که به این جهان تعلق نداشتند و از این قدرت بی‌نصیب بودند، در این نگاه نادیده گرفته نمی‌شود؟ ما در روایت او کجاییم؟

داشتم به آخر این متن فکر می‌کردم و یادداشت برمی‌داشتم که خبر معاوضه‌ی حمید نوری و بازگشت او به ایران پخش شد. آن جمله‌ی مبتذل و متعفن او که در دادگاه گفت: «آشتی آشتی ایشالا همه با هم بریم تو کشتی»، مثل آونگ می‌رفت و می‌آمد و توی صورتم می‌خورد. گرچه محاکمه‌ و محکومیت نوری دست‌آورد بزرگی برای جنبش دادخواهیِ ماست که ارزش و قطعیتش برجا خواهد ماند، اما استرداد رسمی او به حکومت ایران نیز آواری‌ست که بر سرِ ما ریخته است؛ آواری از تمامیِ معیارهایی که قرار است حق برابر و جهان‌شمولِ ما را بر کرامت و عدالت تبیین ‌کند، تا به مدد آن به چندپارگیِ جهان فایق آییم. چه محو است افق عدالت در روزگار ما و وای از این واژه‌ی «جهان‌شمول» که به چه حال و روز مضحک و زهواردررفته‌ای افتاده است!

در اواخر کتاب، رشدی گزارشی نوشته است از گفت‌وگویی خیالی با ضاربش که این‌گونه به آخر می‌رسد:

«دیگر توان تلاش برای تصور او را ندارم، همان‌طور که او هیچ‌گاه خود را در موقعیت چنین تلاشی قرار نداد. با این‌همه می‌خواهم حرف‌هایی به او بزنم، گرچه فکر می‌کنم که توان گوش دادن ندارد. مهم‌ترینشان این است: هنر همواره تعصب را به چالش می‌کشد. پس تقبیح و تکفیر آن از این منظر، تنها برآمده از ناتوانی از درک ذات هنر است. […] هنر نه یک چیز لوکس بلکه جوهره‌ی انسانیت ماست، که هیچ توقعی هم برای حمایت ندارد، الا حق بودن. هنر پذیرای هر نقد و جدلی‌ست، حتی طرد شدن، اما خشونت را نمی‌پذیرد. و دست‌آخر نیز ماندگاری‌اش از همه‌ی آنانی که سرکوبش می‌کنند، بیشتر است. آگوستوس، اووید شاعر را تبعید کرد، اما سروده‌های او ماندگارتر از امپراتوری رُم شدند، استالین زندگی ماندلشتامِ شاعر را نابود کرد اما آثار او ماندگارتر از شوروی شدند. لورکای شاعر به دست چماقداران فرانکو کشته شد اما هنر او عمری طولانی‌تر از فاشیسم فالانژها یافت.»

یکی از بخش‌های پایانیِ کتاب عنوان بامسمّایی دارد: «شانس دوم». اینجاست که رشدی از چراییِ نگارش چاقو سخن می‌گوید، از آن روزی که پس از مدت‌ها دوباره آغاز به کار می‌کند اما پی‌گرفتن نوشته‌های پیش از سوءقصد برایش ناممکن می‌نماید. می‌نویسد، انگار اتاق کارش به اشغال ماموت عظیمی درآمده بود، که خرطوم می‌چرخاند، نشخوار می‌کرد، بوی گند می‌داد و تصفیه‌حساب طلب می‌کرد. می‌نویسد: «این کتاب نوعی تسویه‌‌حساب است. به خودم می‌گویم این راه و رسم من است که آنچه روی داده را بپذیرم و آن را به ‌کار خودم بدل‌‌ کنم.»

پیرو همین رسم است که او در پایان کتاب به محل جرم بازمی‌گردد، جلوی زندانی که ضارب در آن محبوس است می‌ایستد تا همسرش از او عکس بگیرد. به آن آمفی‌تئاتر می‌رود که مکان جنایت است، قدم به قدم لحظات سوءقصد و صحنه‌های نجات را به یاد می‌آورد و برای همسرش بازمی‌گوید. می‌نویسد آنجا احساس کرده است که باری از شانه‌اش برداشته شده: «بهترین واژه‌ای که برای توصیف این حس یافتم سبکی ا‌ست». می‌نویسد که انگار در این بازگشت دایره‌ای بسته شده است.

این پایان را بی‌اندازه دوست دارم، مثل نویدی پر امید است که باد در بادبان آخرین جمله‌ی زیبای کتاب می‌وزد، آنجا که رشدی به همسرش می‌گوید: بیا برویم به خانه.

پس به امید خانه، به امید آن روز که ما «دایره» را در جهان و خانه‌ی خود ببندیم و به حافظه و گذشته بسپاریم.

 

استفاده از ظروف یکبار مصرف در اداره کل غله خوزستان ممنوع شد

خبرگزاری حوادث پلاس

 اداره کل غله و خدمات بازرگانی خوزستان در جهت حمایت از محیط زیست، استفاده از ظروف یکبار مصرف را در مجموعه خود ممنوع کرده است. 18 تیر

به گزارش دوشنبه ایرنا، مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان با حضور در اداره کل غله و خدمات بازرگانی استان از ممنوعیت استفاده از ظروف یکبار مصرف در جلسات و همچنین مدیریت پسماند و تفکیک زباله قدردانی کرد. داود میرشکار در جمع کارکنان اداره کل غله خوزستان اظهارکرد: این مجموعه به این اهمیت این موضوع واقف شده که باید در راستای حفاظت از محیط زیست گام بردارد که این اقدام ارزشمند می‌تواند الگوی سایر ادارات و نهادها باشد.

مدیرکل اداره حفاظت محیط زیست خوزستان بر ضرورت مدیریت پسماند تاکید کرد و افزود: این اقدام ارزشمند نه تنها برای همه انسان‌های نسل حاضر و آینده سودمند است بلکه به تمام موجودات زنده که زباله‌ها را در طبیعت رهامی‌کنند نیز پیام خواهد داشت.
وی به آسیب‌های میکرو پلاستیک‌ها به حیات وحش در مناطق مسکونی وغیرمسکونی اشاره کرد و گفت: در مواردی در بافت‌های بدن پرندگان مواد پلاستیکی یافت شده است. میرشکار با اشاره به توانمندی‌های اقتصادی، اجتماعی و تنوع زیستی استان خوزستان بیان کرد: باید از این ظرفیت‌ها باید برای حفاظت از محیط زیست استان استفاده شود. وی ادامه داد: محیط زیست استان با معضلات زیادی روبرو است که در شان مردم پر تلاشی که نقش بسزایی در اقتصاد کشور دارند نیست.

مدیر کل اداره حفاظت محیط زیست خوزستان بر ضرورت همکاری همه جانبه در راستای کاهش اثرات زیانبار آلودگی‌ها تاکیدکرد و گفت: حفاظت محیط زیست خوزستان صیانت از مجموعه‌های انسانی که در بخش‌های مختلف این استان در حال خدمت به اقتصاد کشور هستند را خط قرمز خود می‌داند و نباید این نیروهای ارزشمند با آلودگی زیست محیطی آسیب ببینند. مدیر کل غله و خدمات بازرگانی استان نیز ضمن تاکید بر آسیب‌های پسماندهای پلاستیک در جهان بر انسان و سایر موجودات گفت: تلاش شد در مجموعه خود با حذف پلاستیک و ظروف یکبار مصرف نقشی هر چند کوچک در حفاظت از محیط زیست داشته باشیم. امید جهان نژادیان اظهارکرد: در کنار حذف ظروف یکبار مصرف، برای مدیریت پسماندها و تفکیک زباله، سطل‌های مناسب نیز در محل این اداره کل نصب شده است.

وی ضمن اعلام آمادگی برای حمایت از حیات وحش استان بیان کرد: همچنین با نصب فیلترهای مناسب بر خروجی هوای سیلوهای گندم از گسترش و پراکندگی گرد و خاک به محیط جلوگیری شده است.
به گزارش ایرنا، مدیر کل حفاظت محیط زیست خوزستان با اهدای لوح تقدیر از حرکت زیست محیطی مدیر کل غله و خدمات بازرگانی استان تقدیر قدردانی و مقرر شد در راستای مشارکت بیشتر در آینده نزدیک تفاهم‌نامه مشترکی در راستای توسعه برنامه‌های زیست محیطی منعقد شود.

دو گونه جانوری جدید در کهگیلویه و بویراحمد شناسایی شد

خبرگزاری مهر

یاسوج- مدیرکل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد گفت: دو گونه جانوری پستاندار جدید در مناطق حفاظت شده و آزاد کهگیلویه و بویراحمد شناسایی و نامگذاری شد. 18 تیر

به گزارش خبرنگار مهر، اسلام جاودان‌خرد ظهر دوشنبه در گفتگو با خبرنگاران افزود: در زیستگاه‌های اطراف مناطق آزاد چرام، با همکاری دانشگاه یاسوج یک نوع جوجه تیغی شناسایی و با عنوان خارپشت گوش بلند نامگذاری شد.

وی بیان داشت: همچنین در منطقه حفاظت شده دنای شرقی و شکار ممنوع پادنای سمیرم نیز یک گونه خارپشت جدید شناسایی و با عنوان خارپشت سینه سفید جنوبی نامگذاری شد.

جاودان خرد تصریح کرد: شناسایی گونه‌های جانوری یک منطقه، اولین و اساسی‌ترین گام برای حفاظت از آنها بوده و با هدف انجام کارهای مطالعاتی در آینده، از این گونه‌ها آزمایش DNA انجام شد.

وضعیت هوای قم همچنان در شرایط خطرناک قرار دارد

خبرگزاری تسنیم

معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی قم اعلام کرد: شاخص کیفیت هوای شهر قم امروز در وضعیت خطرناک قرار دارد. 18 تیر

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی قم اعلام کرد، با توجه به اطلاعات سازمان حفاظت محیط زیست امروز مورخ 18 تیرماه، شاخص کیفیت هوای شهر قم با عدد 797 به علت آلاینده ذرات معلق ( PM10 ) در وضعیت خطرناک قرار دارد و افراد مبتلا به بیماری های قلبی یا ریوی، سالمندان و کودکان، مبتلایان آسم و زنان باردار باید از منزل خارج نشوند و فعالیت های خود را به حداقل برسانند و افراد دیگر باید از فعالیت های طولانی یا سنگین خارج از منزل اجتناب نمایند.

 ضروریست همشهریان جهت خودمراقبتی و حفظ سلامت خود توصیه های بهداشتی را رعایت کنند:

به منظور کاهش تماس مستقیم با آلاینده هوا از خروج غیرضروری از ساختمان ( منزل یا محل کار ) پرهیز نمایید و همواره هشدارهای اداره هواشناسی و  شاخص کیفیت هوا که توسط مرکز بهداشت استان اعلام می گردد مورد توجه قرار گیرد.

اگر الزاماً  بایستی در فضای آزاد فعالیت کنید زمان آن را به حداقل ممکن کاهش دهید.

افرادی که به اقتضای کاری چند ساعت در فضای باز قرار می گیرند از ماسک تنفسی مناسب و استاندارد استفاده نمایند.

از انجام فعالیت های بدنی شدید و ورزش سنگین به ویژه اگر دارای مشکلات تنفسی و آسم یا بیماری های قلبی عروقی هستید خودداری نمایید.

با توجه به کاهش میدان دید افقی در محورهای مواصلاتی استان و امکان بروز تصادفات، احتیاطات و تدابیر لازم توسط رانندگان خودروها اتخاذ گردد.

به منظور کاهش استرس به سیستم قلب و عروق از استعمال محصولات دخانی از قبیل سیگار و قلیان خودداری نمایید.

جهت تسهیل خروج املاح و ذرات آلوده از بدن، نوشیدن آب زیاد توصیه می گردد.

شستشوی صورت با آب و صابون و نیز شستشوی مجاری تنفسی فوقانی به منظور کاهش عوارض و حساسیت موثر می باشد.

استفاده از رژیم غذایی مناسب از قبیل استفاده کافی از سبزیجات و میوه جات از قبیل سیب، لیمو، کلم، کرفس، فلفل و …. و مصرف شیر و لبنیات کم چرب توصیه می گردد.

اگر دارای آسم هستید یا نشانه هایی مانند کوتاهی تنفس، سرفه و خس خس کردن و درد قفسه سینه را مشاهده نمودید برنامه درمانی خود را دنبال کنید و اگر نشانه ها برطرف نشد با پزشک خود مشورت نمایید.

متصدیان واحدهای صنفی عرضه مواد غذایی موکداً از قرار دادن محصولات غذایی آماده مصرف از قبیل آجیل و خشکبار ، آبمیوه و بستنی و اغذیه و تجهیزات مورد استفاده در خارج واحد و کنار معابر عمومی در معرض آلودگی خودداری نمایند.

در شرایط بروز پدیده گرد و غبار هوا متولیان برگزاری مراسم عزاداری یا ایستگاه های صلواتی از تهیه توزیع نذورات خوراکی فله در اماکن روباز خودداری و محصولات بسته بندی توزیع گردد.

هوای چهارمحال و بختیاری ناسالم است

خبرگزاری تسنیم

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری گفت: هوای استان برای گروه‌های حساس ناسالم است. 18 تیر

سعید یوسف‌پور در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در شهرکرد، اظهار داشت: امروز نیز مانند روز گذشته، هوای استان چهارمحال و بختیاری برای گروه‌های حساس ناسالم است.

وی گفت: آلاینده شاخص هوای استان در 18 تیرماه، میزان غلظت ذرات معلق تا قطر 2.5 میکرون برابر با 40 میکروگرم در مترمکعب و میزان غلظت ذرات معلق تا قطر 10 میکرون برابر با 70 میکروگرم بر متر مکعب است.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاریادامه داد: بنابراین بر اساس شاخص کیفی هوا(108)، هوای استان چهارمحال و بختیاری امروز 18 تیرماه در شرایط ناسالم برای گروه‌های حساس قرار گرفت.