Previous Next

خبرگاه؛ سنتکام: موشک بالستیک حوثی‌های یمن را منهدم کردیم

سنتکام، فرماندهی مرکزی ایالات متحده از انهدام یک فروند موشک بالستیک حوثی‌های مورد حمایت ایران در خلیج عدن خبر داده است. طبق داده‌های سنتکام، این حمله تلفات جانی و خسارتی به همراه نداشته است.خبرگاه دویچه وله فارسی مجموعه‌ای خبری از موضوعات و تحولات روز ایران ، منطقه، آلمان و جهان در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و غیره است.

در “خبرگاه” می‌توانید رویدادهای متنوع را به شکلی کوتاه و فشرده دنبال کنید.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

سنتکام: موشک بالستیک حوثی‌های یمن رهگیری و منهدم شد
فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا (سنتکام) روز سه‌شنبه ۲۱ فروردین (۹ آوریل) در شبکه اکس (توییتر سابق) اعلام کرد که نیروهای ارتش ایالات متحده یک موشک بالستیک ضد کشتی شبه‌نظامیان حوثی‌های مورد حمایت ایران را بر فراز خلیج عدن منهدم کرده‌اند.

سنتکام نوشته است: «حدود ساعت سه بامداد (به وقت صنعا)، نیروهای ناوشکن یو.اس.اس میسون و سنتکام با موفقیت یک موشک بالستیک ضد کشتی که توسط تروریست‌های حوثی مورد حمایت ایران از یمن شلیک شده بود را بر فراز خلیج عدن رهگیری و منهدم کردند.»

طبق داده‌های سنتکام، این موشک احتمالا به سمت کشتی آمریکایی “ام‌وی یورک‌تاون” که با پرچم ایالات متحده تحت حفاظت دو ناوشکن آمریکایی حرکت می‌کرد شلیک شده بود.

سنتکام گفته است: «این اقدامات برای محافظت از آزادی دریانوردی و ایمن‌تر کردن آب‌های بین‌المللی برای کشتی‌های ایالات متحده، ائتلاف و تجاری انجام می‌شود».

شورشیان حوثی یمن از نوامبر ۲۰۲۳ بارها کشتی‌های تجاری در دریای سرخ و خلیج عدن را مورد حمله قرار داده‌ و اعلام کرده‌اند که این کار را به منظور حمایت از فلسطینیان در نوار غزه انجام می‌دهند. این حملات تجارت جهانی در این دو آبراه بزرگ و اصلی را مختل کرده است.

بسیاری از شرکت‌های کشتیرانی به دلیل حملات حوثی‌ها از مسیر تجاری مهم دریایی اجتناب می‌کنند.

حمله اسرائیل به مواضع نیروهای نیابتی ایران در سوریه

اسرائیل از بمباران انبارهای تسلیحات ارتش سوریه و گروه‌های نیابتی‌ ایران در سوریه خبر داده است. این نخستین حمله از این دست پس از هدف قرار گرفتن کنسولگری ایران در دمشق است.ارتش اسرائیل در بیانیه‌ای اعلام کرد که جنگنده‌هایش شبانه به زیرساخت‌های نظامی ارتش سوریه در شهرک محجه، واقع در شمال درعا در حدود ۳۰ کیلومتری حد فاصل دو کشور حمله کردند. این حمله در واکنش به شلیک چندین راکت به بلندی‌های جولان انجام گرفته است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

ارتش اسرائیل روز چهارشنبه ۲۲ فرودین (۱۰ آوریل) در شبکه اکس (توییتر سابق) همچنین گزارش داد، بر اساس اطلاعات دقیق، گروه تروریستی حزب‌الله از اهدافی که به آن حمله شده استفاده می‌کرده است.

ارتش اسرائیل در این بیانیه‌ تاکید کرده است که حزب‌الله اجازه نخواهد داشت در جبهه سوریه جای پای خود را محکم کند. در این بیانیه رهبری سوریه مسئول تمام این گونه فعالیت‌ها در خاک این کشور خوانده شده است.

بیشتر بخوانید: دو مقام آمریکایی: ایران قصد حمله مستقیم به اسرائیل را ندارد

حزب‌الله بازوی نظامی ایران در منطقه به حساب می‌آید و هزاران نفر از نیروهای این گروه در سوریه حضور دارند.

دید‌ه‌بان حقوق بشر سوریه، مستقر در لندن هم بدون اشاره به تلفات جانی و زخمی‌ها از انهدام انبارهای تسلیحاتی رژیم سوریه و شبه‌نظامیان نیابتی ایران گزارش داده است.

تنگسیری: اگر بخواهیم می‌توانیم تنگه هرمز را ببندیم

حمله کنونی اسرائیل چند روز پس از هدف قرار گرفتن ساختمان کنسولگری ایران در دمشق انجام گرفته است که هفت‌ فرمانده و افسر ارشد سپاه پاسداران در آن کشته شدند.

مقامات ارشد جمهوری اسلامی تهدید کردند که انتقام سران کشته شده سپاه را خواهند گرفت. آنها از چگونگی واکنش تلافی‌جویانه خود اما صحبتی نکرده‌اند.

علیرضا تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه روز سه‌شنبه ۲۱ فروردین (۹ آوریل) حضور اسرائیل در امارات متحده عربی را “یک تهدید” خواند و گفت، حضور اسرائیل در این کشور برای فعالیت‌های “اقتصادی نیست”، بلکه این کشور در حال کارهای “امنیتی و نظامی” است.

بیشتر بخوانید: نماینده مجلس: به صلاح نیست وارد جنگ علنی با اسرائیل شویم

سران جمهوری اسلامی ایران رسما تهدید کرده‌اند که “حملات اسرائیل به کنسولگری دمشق” را تلافی‌ خواهند کرد و انتقام کشته‌شدن فرماندهان سپاه پاسداران را خواهند گرفت.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

تنگسیری در بخش دیگری از سخنان خود تهدید کرد که جمهوری اسلامی اگر بخواهد می‌تواند تنگه هرمز را ببندد ولی این کار را نمی‌کند چون همان‌طور که ایران از این راه و این تنگه استفاده می‌کند “کشورهای مسلمان و برادر هم از آن استفاده می‌کنند”.

فرمانده نیروی دریایی سپاه اما گفت، اگر دشمن ایران را محدود کند آن‌وقت ایران نیز تصمیم به واکنش خواهد گرفت.

مجازات شکارچی چهار قلاده روباه در چالوس مشخص شد

خبرآنلاین
سرپرست اداره حفاظت محیط زیست چالوس از ابلاغ حکم قضایی جایگزین زندان برای شکارچی متخلف چهار قلاده روباه در بخش مرزن آباد این شهرستان خبرداد. 21 فروردین

به گزارش خبرآنلاین ،سرپرست اداره حفاظت محیط زیست چالوس از ابلاغ حکم قضایی جایگزین زندان برای شکارچی متخلف چهار قلاده روباه در بخش مرزن آباد این شهرستان خبرداد و گفت: طبق این حکم این شکارچی باید مدت ۵۴۰ ساعت خدمات رایگان زیست محیطی ارایه و بیش از ۵۰ میلیون ریال هم بابت شکار این روباه‌ها پرداخت کند.

ایرنا در خبری نوشت: در ابتدای نوروز امسال شکار چهار قلاده روباه آویزان شده روی یک درخت در محوطه یک بنای شخصی در روستای “دلیر” بخش مرزن آباد سوژه‌ای که رسانه‌ای شد خبری که با انتشار آن در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری که باخورد و بازتاب آن سبب خدشه دار شدن احساسات افکار عمومی و بسیاری از کاربران و مخاطبان فضای مجازی در این خطه غربی استان شده بود و خواهان پیگیری موضوع و بازداشت زودهنگام فرد شکارچی متخلف شده بودند.

سرانجام با پیگیری و جست و جوی ماموران محیط زیست و کارشناسان مربوط فردی که مرتکب چنین تخلف بی رحمانه‌ای شده بود شناسایی بنا به گزارش‌های رسمی در چهارم فروردین ماه بنا به دستور رییس دادگاه عمومی و انقلاب بخش مرزن آباد پرونده شکارچی متخلف خارج از نوبت رسیدگی و دستگیر شد.

در این پیوند نادر سحرخیز رییس اداره حفاظت محیط زیست چالوس روز سه شنبه در گفتگو با خبرنگار ایرنا افزود: این شکارچی باید مدت هفت ماه زندانی می‌شد منتهی برابر قانون و اعمال مجازات جایگزین حبس در نظر گرفته شده طبق نظر دستگاه قضایی باید بیش از ۵۰۰ ساعت خدمات رایگان به محیط زیست مانند جمع آوری زباله در نقاطی از این شهرستان ارایه دهد.

وی خاطر نشان کرد: البته این حکم اولیه بوده بعد از قطعی شدن رای کیفری به طور مجدد کارشناس حقوقی علیه این شکارچی شکایت خواهد کرد و باید هزینه‌های ضرر و زیان وارده به محیط زیست را هم بپردازد.

این مسوول گفت: ضمن آنکه بابت اسلحه هم که کشف شده و متعلق به پدر این شکارچی بوده حدود ۱۰ میلیون تومان دادگاه حکم صادر کرده که اسلحه به نفع دولت ضبط و ثبت می‌شود.

سرپرست اداره حفاظت محیط زیست چالوس بابت صدور حکم مدت ۱۰ روزه برای این شکارچی متخلف از مسوولان دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی و انتظامی شهرستان قدردانی کرد.

دلیر یکی از روستاهای بخش مرزن آباد چالوس و به علت ارتفاع بیش از ۲ هزار متری از سطح دریا هم مرز با کوه‌های طالقان استان البرز است.

جمعیت ثابت این روستا در فصول پاییز و زمستان ۵۰ خانوار و در بهار و تابستان هزار خانوار است که با مرکز بخش مرزن آباد حدود ۴۵ کیلومتر فاصله دارد.

بخش مرزن آباد با برخورداری از ۱۰۰ نقطه روستایی و یک نقطه شهری در مسیر جاده کندوان قرار دارد.

هوای بهبهان در وضعیت «ناسالم»

ایسنا

مدیر روابط عمومی اداره‌کل حفاظت محیط زیست خوزستان از قرار گرفتن هوای بهبهان در وضعیت «ناسالم» و «قرمز» خبر داد. 21 فروردین

شهریار عسکری در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: بر اساس اعلام سامانه پایش کیفی هوای کشور، در ساعت ۱۱ امروز (۲۱ فروردین‌ماه) شاخص کیفیت هوا بر اساس اندازه‌گیری ذرات معلق با اندازه ۲.۵ میکرون در ایستگاه بهبهان ۱۶۹ میکروگرم بر مترمکعب بوده بنابراین هوای این شهر در وضعیت «ناسالم» و «قرمز» بوده است.

وی افزود: طبق شاخص ذرات ۲.۵ میکرون وضعیت هوای هندیجان در وضعیت «ناسالم برای گروه‌های حساس» و «نارنجی» بوده است.مدیر روابط عمومی اداره‌کل حفاظت محیط زیست خوزستان گفت: همچنین در این مدت هوای اهوزا، اندیمشک، مسجدسلیمان، ماهشهر و خرمشهر در وضعیت «قابل قبول» بوده و هوای سوسنگرد در وضعیت «پاک» بوده است.

به گزارش ایسنا، شاخص کیفیت هوا (AQI) به پنج دسته اصلی تقسیم‌بندی می‌شود. بر اساس این تقسیم‌بندی از عدد صفر تا ۵۰ هوا پاک، از ۵۱ تا ۱۰۰ هوا قابل قبول، از ۱۰۱ تا ۱۵۰ هوا ناسالم برای گروه‌های حساس، از ۱۵۱ تا ۲۰۰ هوا ناسالم برای همه گروه‌ها، از ۲۰۱ تا ۳۰۰ هوا بسیار ناسالم و از ۳۰۱ تا ۵۰۰ شرایط کیفی هوا خطرناک است.

یک شکارچی در یزد شکار شد

ایسنا

فرمانده یگان حفاظت محیط زیست یزد از دستگیری شکارچی متخلف پرندگان در یزد خبر داد.21 فروردین

«محمدرضا خدارحمی» در خصوص جزئیات این خبر گفت: با همکاری نیروهای کلانتری و با اخذ دستور قضایی در بازرسی از منزل این فرد، تعدادی لاشه پرنده وحشی کشف شد.وی افزود: از منزل این شکارچی غیرمجاز، گونه هایی از قبیل اردک بلوطی (گونه در معرض خطر انقراض)، اردک کله سبز و چنگر معمولی کشف و ضبط شد و مراتب در محل صورتجلسه و به مقام قضایی گزارش شد.

فرمانده یگان حفاظت محیط زیست استان ادامه داد: در این عملیات یک قبضه اسلحه دو لول کمر شکن، یک قبضه اسلحه تفنگ بادی، تعداد هشت فشنگ ساچمه زنی و یک دستگاه پژو ۴۰۵ کشف و ضبط شد.به گزارش ایسنا و به نقل از روابط عمومی محیط زیست یزد، در سال گذشته ۱۰۵ شکارچی متخلف در استان یزد دستگیر شدند.

قوه قضاییه: صدیقی زمین ازگل را به حوزه علمیه بازگرداند

سخنگوی قوه قضائیه ایران مدعی شد مؤسسه “پیروان اندیشه‌های قائم” که به کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران و پسرانش تعلق دارد، زمین ۴۲۰۰ متری ازگل را به حوزه علمیه بازگرداندند.مسعود ستایشی، سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی در کنفرانس خبری روز سه‌شنبه (۲۱ فروردین) درباره پرونده زمین‌خواری کاظم صدیقی، امام جمعه تهران مدعی شد که روز ۹ فروردین موسسه “پیروان اندیشه‌های قائم” (متعلق به کاظم صدیقی و پسرانش) در دفتر ثبت اسناد رسمی این زمین را به حوزه علمیه “امام خمینی” “اقاله” کرده است.

“اقاله” اصطلاحی فقهی و حقوقی است و معنای آن این است که دو طرف یک معامله با رضایت آن را لغو می‌کنند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

ماجرای این زمین‌خواری با افشاگری یاشار سلطانی، سردبیر سابق سایت “معماری‌نیوز” در رسانه‌ها مطرح شد. این روزنامه‌نگار تحقیقی افشا کرد که باغی به مساحت ۴۲۰۰ متر مربع در منطقه ازگل تهران از سوی کاظم صدیقی، امام‌ جمعه موقت تهران تصاحب شده است.

اسنادی که توسط این روزنامه‌نگار منتشر شد، نشان می‌داد که شرکتی موسوم به “پیروان اندیشه‌های قائم”، متعلق به کاظم صدیقی و دو پسر او باغی را در کنار حوزه علمیه “امام‌ خمینی” در ازگل تصاحب کرده است.

بیشتر بخوانید: لغو سخنرانی کاظم صدیقی در دانشگاه امام صادق

واکنش‌های صدیقی در برابر این افشاگری ابتدا انکار و تکذیب و “الم‌شنگه و شرارت” نامیدن آن و سپس ادعای “جعل امضای” او از سوی “یک فرد معتمد” بود.

ادعای جعل امضا در حالی از سوی صدیقی مطرح شد که در اسناد منتشر شده نه امضا که اثر انگشت او پای این سند به چشم می‌خورد. کامبیز نوروزی، حقوقدان در واکنش به این ادعا گفت “اثر انگشت امضا نیست که بتوان آن را جعل کرد”.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

پس از بالا گرفتن انتقادها امام جمعه موقت تهران با انتشار ویدیویی از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، عذرخواهی کرد.

کشته شدن دست‌کم پنج مأمور در حمله جیش‌العدل به خودروهای گشتی

در حمله مسلحانه به سه خودروی گشت نیروی انتظامی در سیستان و بلوچستان دستکم پنج مأمور کشته شدند. گروه “جیش‌ العدل” مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته است.خبرگزاری‌های ایران روز سه‌‌شنبه (۲۱ فروردین) از حمله گروه‌های مسلح به سه خودروی گشت نیروی انتظامی در شهرستان سیب و سوران واقع در سیستان و بلوچستان خبر دادند که موجب کشته شدن پنج نیروی انتظامی شد.

گروه “جیش العدل” با انتشار بیانیه‌ای کوتاه مسئولیت این حمله را برعهده گرفته و ادعا کرد این نیروهای نظامی “یک واحد عملیاتی اطلاعات به همراه نیروهای یگان ویژه بودند” که مورد هدف قرار گرفتند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

معاون امنیتی و انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان گفت: «گروهک تروریستی جیش الظلم برای بزرگ نمایی هر حادثه‌ای که توسط اشرار و مخلان نظم و امنیت رخ می‌دهد به نام خودش ثبت می‌کند.»

مقامات و شماری از رسانه‌های جمهوری اسلامی گروه جیش‌العدل را “جیش الظلم” می‌نامند.

در همین حال کمپین فعالین بلوچ گزارش داد یکی از زخمیان در راه بیمارستان جان باخته و به این ترتیب تعداد کشته‌شدگان به شش نفر رسیده است. این منبع تعداد زخمی‌ها را سه نفر اعلام کرده است. به نوشته این سایت، حمله با “سلاح خودکار مجهز به صدا خفه‌‌کن” صورت گرفته و از همین رو صدای شلیک شنیده نشده است.

خبرگزاری‌های ایسنا، تسنیم و مهر تا لحظه تنظیم این گزارش شمار مأموران انتظامی کشته‌شده را پنج تن گزارش کرده‌اند.

بیشتر بخوانید: حمله سپاه “به مواضع جیش‌العدل در پاکستان”

سایت “حال‌وش” نیز که اخبار سیستان و بلوچستان را پوشش می‌دهد نوشت “ساعاتی پس از حمله افراد جیش العدل به خودر‌وهای نظامی، پهپادهای تجسسی نیروهای نظامی بر فراز محل درگیری و اطراف شهر سوران در حال گشت‌زنی هستند”.

چهارشنبه (۱۵ فروردین) نیز نیروهای جیش‌العدل حدود ساعت ۲۲ به طور همزمان به “چند مقر نظامی” در جنوب استان سیستان و بلوچستان حمله کردند. در جریان این حمله ۲۸ تن کشته شدند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

جیش‌العدل خود را “سازمانی مردمی” معرفی می‌کند و مدعی است که “برای آزادی دین و مذهب و ملت اهل سنت قیام نموده و تا اخراج کامل رژیم از مناطق اهل سنت از راه مبارزاتی‌اش دست نخواهد کشید و اسلحه بر زمین نخواهد نهاد”.

این گروه در سال ۲۰۱۹ از سوی وزارت خارجه آمریکا در لیست تروریستی قرار گرفت. جمهوری اسلامی نیز این گروه را “تروریستی” می‌داند.

علی‌اصغر حکمت، از ساختن دانشگاه تهران تا وزرشگاه امجدیه

پرویز نیکنام

«در اسفند ۱۳۱۳ شمسی در هیئت وزراء صحبت از عمارات جدید و ساختمان‌های تازه که در تهران برپا شده است در میان آمد ــ همه گفتند طهران در عصر اعلی‌حضرت خیلی آباد شده است و من موقع را غنیمت شمرده گفتم: ساختمان‌هایی که در شهرهای بزگ امروز در درجه‌ی اول نمایان است، همه جا عمارت اُنیوِرسیته (دانشگاه) می‌باشد. این برای پایتخت دولت شاهنشاهی کمال نقص است که اُنیوِرسیته نداشته باشد. شاه فوری گفت: امسال شروع کنید و بسازید. چند شب بعد رو به وزیر مالیه، مرحوم علی‌اکبر داور نموده و گفت: در بودجه سال آینده مبلغ دویست‌وپنجاه هزار تومان به معارف بدهید که اُنیوِرسیته بسازند. من نیز به شوق فراوان درصدد پیدا کردن اراضیِ وسیع و مناسبی برای ساختمان مذکور برآمدم.»

علی‌اصغر حکمت شیرازی در یاداشت‌های روزانه‌اش از چگونگی نحوه‌ی تصمیم‌گیری درباره‌ی ساخت دانشگاه تهران در هیئت وزیران و نحوه‌ی انتخاب زمین با جزئیات شرح داده و نوشته است که بعد از تصمیم به ساخت دانشگاه تهران، او دو زمین پیدا کرد یکی در بهجت‌آباد و دیگری در جلالیه. در آن جلسه رضاشاه گفت «اراضی جلالیه بهتر است من اینجاها را به دقت دیده‌ام. اراضی بهجت‌آباد سیل‌گیر است و مناسب نیست.»

فردای آن روز حکمت برای خرید باغ جلالیه و زمین‌های مجاور وارد گفت‌وگو با صاحبان آن شد و «به مبلغ یک‌صدهزار تومان دویست‌هزار ذرع خریداری شد به انضمام یک رشته قنات مخصوص آن باغ.»

آندره گدار مهندس فرانسوی که در آن زمان در وزارت معارف کار می‌کرد، برنامه‌ی اجرایی کار را برعهده گرفت و با انتخاب زمین کلنگ ساختمان اولین دانشگاه ایران را به زمین زد.

بعد از آن علی‌اصغر حکمت شروع به ساخت دانشکده‌ی طب کرد که تالار تشریح دانشکده‌ی پزشکی در پانزدهم بهمن ۱۳۱۳ افتتاح شد و مراسم رسمی ‌آئین گشایش دانشگاه تهران در روز جمعه ۲۴ اسفندِ همان سال در تالار دانشکده‌ی حقوق برگزار شد. در این مراسم به نوشته‌ی روزنامه‌ی اطلاعات علی‌اصغر حکمت به‌عنوان وزیر معارف گفت:

«امیدوارم همان‌طور که یک دسته علاقه‌مند به گذشته‌ی پرافتخار معارف ایران هستند به آینده‌ی درخشانی هم که در پیش است علاقه‌مند بوده باشند. امروز ما به صورت ظاهر یک چیز کوچکی را شروع می‌کنیم ولی همین چیزی که در ظاهر کوچک به نظر می‌رسد پایه‌های بزرگ در درون آن نهفته که در آینده‌ی نزدیک از بناهای بزرگ و آباد خواهد بود و ژنی ایرانی در تمام مراحل زندگانی بشری مؤثر بوده است، حال هم که کانون تحقیقات علمی ‌تشکیل می‌گردد انتظار همین تأثیر از ایرانی در زندگانی بشری می‌رود.»

علی‌اصغر حکمت زمانی که به وزارت معارف رسید در فرانسه مشغول تحصیل بود. او وزارت معارف را خوب می‌شناخت و چند سال در آن وزارتخانه کار کرده بود. پیش از تأسیس دانشگاه تهران از سال ۱۳۰۷ سالانه یکصد نفر از محصلین ممتاز برای تحصیل به اروپا فرستاده می‌شدند و این کار هفت سالی تا پیش از شروع به کار دانشگاه تهران ادامه داشت. بعد از آن رضا شاه خطاب به علی‌اصغر حکمت گفت «از این به بعد دیگر این اقدام را موقوف داشته و نیم نفر هم به خارجه نفرستید. باید وسایل تحصیلات جوانان ایران در خود ایران فراهم شود.»

لایحه‌ی تأسیس دانشگاه که در ۲۲ اسفند سال ۱۳۱۲ به مجلس داده شد دارای پنج دانشکده بود: دانشکده علوم معقول و منقول، دانشکده علوم طبیعی و ریاضی، دانشکده ادبیات، فلسفه و علوم تربیتی، دانشکده طب و دواسازی و دندانسازی و دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی.

با آنکه در اساسنامه‌ی دانشگاه تهران، انتخاب رئیس دانشگاه شورایی بود ولی با تأسیس دانشگاه تهران، به گفته‌ی حکمت، رضا شاه گفته بود: «خود وزیر معارف که دانشگاه را تأسیس کرده همچنان به ریاست دانشگاه برقرار باشد.»

او پنج سال رئیس دانشگاه تهران بود و سال‌ها در دانشگاهی که خود درست کرده بود به عنوان استاد، تاریخ ادیان و ادبیات درس می‌داد و در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد.

 

خاندان حکمت

تهران برای علی‌اصغر شهری بود که همواره از افراط و تفریط اهالی آن شکایت داشت و می‌گفت «الهی خراب شود» چرا که به عقیده‌ی او «یک ذره صفات حمیده در مردم آن نیست.»

«اجداد حکمت از جانب پدر و مادر از مشاهیر فارس بودند. جد اول میرزا علی‌اکبر طبیب، از حکمیان مشهور شیراز بود. آن‌گونه که پدر حکمت نقل کرده، میرزا علی‌اکبر تا چهل سالگی عامی ‌و بی‌سواد بوده است … گویا خانواده‌ی میرزا علی‌اکبر تا پیش از این از مکنت و شأنی برخوردار بودند و پریشانی روزگارشان بر اثر آشوب‌های زمانه‌ی نادرشاه افشار و اوایل سلطنت زندیه رخ داده بود از همین رو میرزا علی‌اکبر تا میانه‌ی عمر احوالی نامساعد داشت و از این زمان بود که در اندیشه افتاد تا به وسیله‌ی علم و دانش لقمه نانی یا مقام و شأنی حاصل سازد. او … سرانجام یکی از اطبای نامدارِ صاحب مال و ضیاع و عقار گردید.»

پدرش میرزا‌ احمدعلی معظم‌الدوله نیز مستوفی (مسئول دخل و خرج) فارس بود و به حشمت‌الممالک شهرت داشت. مادرش فاطمه نیز دختر میرزا حسن فسایی، مؤلف فارسنامه ناصری است.

علی‌اصغر حکمت در ۲۳ فروردین ۱۲۷۱ در شیراز به‌ دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی و علوم قدیم را در مدرسه‌ی منصوریه گذراند که موقوفه‌ی نیاکانش بود. او در شیراز زبان فارسی و عربی آموخت.

حکمت در اسفند سال ۱۲۸۶ اولین یادداشت روزانه‌ی زندگی‌اش را نوشت: «در یوم چهارشنبه چهارم صفر در حالی‌که فردی از افراد شهر به خود مشغول و جمیع دوایر و ادارات بر حسب معمول دایر و آثار غوغاطلبی یا شورش ظاهر نبود.»

به نوشته‌ی کتاب حکایت حکمت،

«علی‌اصغر حکمت متعلق به نسلی بود که شاهد دوره‌ی جدیدی از تاریخ ایران شد، دوره‌ای که ایران وارد تاریخ مدرن خود گردید. این نسل در میانه‌ی سنت و تجدد قرار داشت. علی‌اصغر از شانزده سالگی از لحاظ احاطه بر ادبیات و فرهنگ و زبان مادری از چنان تبحری برخوردار بود که یادداشت زندگی خود را در کمال قوت و شیوایی می‌نوشت.»

حکمت در نوجوانی سری پرشور داشت و در هر گروه و انجمنی حاضر می‌شد. او با حضور در انجمن انصار «سعی داشت در حمایت از مشروطه بکوشد … بعد اما از مشروطه‌خواهان فاصله گرفت.»

او در ایام جوانی کمیته‌ای با عنوان «کمیته‌ی اخوان‌الصفا» تشکیل داد. علی‌اصغر در یادداشت سه شنبه، ۲۲ آذر ۱۲۸۹ از نگارش نظام‌نامه‌ی هیئت اخوان‌الصفا می‌نویسد که بر اساس آن «افراد بایستی برای ورود به کمیته به کتاب آسمانی قسم می‌خوردند. مراسم سوگند هم در حرم شاهچراغ انجام می‌شد. اگر فردی پس از قرائت نظام‌نامه عضویت را نمی‌پذیرفت، بایستی برای عدم افشا متعهد می‌شد. پرداخت حق عضویت از دیگر شرایط ورود به انجمن بود.»

بعد از آن او در دوم اردیبهشت ۱۲۹۱ در این باره نوشت: «در باب کمیته‌ی اخوان‌الصفا به علت اینکه این عمل یک درجه مخالف آئین جوانمردی است، ترک گویم.»

در این ایام علی‌اصغر به هر جمعی سر می‌زد

«از یک سو در مدرسه‌ی مسعودیه درس حاشیه‌ی ملاعبدالله و سیوطی می‌خواند از سوی دیگر در مدرسه‌ی کشیش زبان انگلیسی تعلیم می‌دید. حوزه‌ی مطالعات او هم متفاوت بود. کنت دومونت کریستو و سه تفنگدار، دو کتاب مورد توجه مشروطه‌خواهان، از جمله کتاب‌هایی بودند که علی‌اصغر شانزده ساله می‌خواند. رمان غربی از دل‌مشغولی‌های او بود … کتاب مسالک المحسنین هم از دیگر کتاب‌هایی بود که حکمت در دوره‌ی جوانی مطالعه کرد. این کتاب از جمله آثار میرزا عبدالرحیم طالبوف، اندیشمند ایرانی مقیم قفقاز در دوره‌ی مشروطه، و مشتمل بر اندیشه‌های فلسفی و انتقاد اجتماعی است.»

از یادداشت‌های روزانه‌اش بر می‌آید که باورهای مذهبی جدی داشت. چنان‌که یادداشت‌های رمضان سال ۱۳۲۶ (۱۲۸۷ خورشیدی) حکایت از «روزه گرفتن و قرائت قرآن در برنامه‌ی صبحگاهی روزانه دارد.»

 

تحصیل در مدرسه‌ی آمریکایی

آشنایی‌اش با میرزا علی‌خان خیاط، زندگی علی‌اصغر را متحول کرد. او در پانزده مرداد ۱۲۹۱ با او دیدار کرد و خودش در آستانه‌ی هفتاد سالگی در باره‌ی آن دوره می‌نویسد:

«از سنین عمر من بیست سالی می‌گذشت. بر حسب تصادف توفیق ملاقات و مصاحبت بزرگی دست داد که در جامه و زیّ اهل زمان از اهل زمان یک درجه بالاتر بود. با آنکه ظاهراً همه رسوم و آداب اجتماعی را رعایت می‌کرد، در معنی از قید همه‌ی آنها رسته و بند عادات و علایق را گسسته، بر سریر آزادی و آزاد‌منشی نشسته بود و به‌اصطلاح خودش مردی به تمام معنی قلندر به شمار می‌آمد. این مرد دانشمند که مفاوضات و سخنان او در نهاد من تأثیری اساسی داشت پایه‌ی متینی بر سراسر زندگانی من برقرار ساخت.»

علی‌اصغر ابتدا تصمیم داشت برای تحصیل در کالج آمریکایی‌ها به بیروت برود اما با مشورت یکی از آشنایان تصمیم گرفت که راهی تهران شود. برای همین هم در دوم شهریور ۱۲۹۴ راهیِ تهران شد «به محض رسیدن به تهران در مدرسه‌ی آمریکایی‌ها ثبت‌نام کرد.»

از روز دوازدهم شهریور ۱۲۹۵ در مدرسه‌ی آمریکایی که بعدها به کالج البرز شهرت یافت، مشغول تحصیل شد و همزمان پیش میرزا طاهر تنکابنی فقه و اصول یاد می‌گرفت.

در آن دوران تهران در وضعیت نابسامانی به سر می‌برد و دولت‌ها هر روز عوض می‌شدند و نیروهای روسی به سمت تهران در حرکت بودند. یک بار گروهی از اعضای انجمن فردوسی که مجمعی از بعضی معلمین و شاگردان مدرسه‌ی آمریکایی بود، تظاهراتی راه انداختند و علی‌اصغر تا میدان توپخانه با آنان همراهی کرد و چون کارهای آنان را بی هدف می‌دانست ادامه نداد:

«از حال یک مشت جوان بی‌تجربه تعجب کردم و با خود گفتم این است احساسات ناپخته‌ی بی‌شالوده‌ی یک ملت که نمی‌داند چه می‌کند و رو به هوا حرکت می‌کند. همان لحظه که به خیالی می‌خندد، به خیالی دیگر می‌گرید. این است وکلا و وزرای ما که با همین جوانان هیچ فرقی ندارند و به واسطه‌ی اعمال ناپخته‌ی خود ملت را به روز سیاه نشانیدند. در صورتی که شپش نمی‌توانند کشت، حاضر برای جنگ و جدال با روس و انگلیس می‌شوند.»

علی‌اصغر یکی از اعضای پروپاقرص نشست‌های انجمن فردوسی بود که بین برخی معلمین و شاگردان مدرسه پیرامون مسائل علمی ‌و سیاسی تشکیل می‌شد. او در گزارش‌های روزانه‌اش می‌نویسد که جوانان متجدد عضو انجمن در اثبات این معنی که حکومت مستبد برای ایران بهتر از حکومت مشروطه است، مناظره داشتند.

تهران برای علیاصغر شهری بود که همواره از افراط و تفریط اهالی آن شکایت داشت و می‌گفت «الهی خراب شود» چرا که به عقیده‌ی او «یک ذره صفات حمیده در مردم آن نیست.»

در دوره‌ی تحصیل در مدرسه‌ی آمریکایی تهران، پدرش به دلیل غارت اموالش و شرایط جنگ جهانی نمی‌توانست به او کمک کند برای همین هم تدریس زبان فارسی و عربی را در مدرسه‌ی آمریکایی‌ها شروع کرد که با استقبال مواجه شد.

در زمانه‌ی قحطی، مدرسه‌ی آمریکایی‌ها با توزیع ارزاق به فقرا کمک می‌کرد و علی‌اصغر هم با رفتن به خانه‌ی فقرا کوپن جیره توزیع می‌کرد و خودش می‌نویسد:

«در آن تاریکی خانه‌به‌خانه می‌رفتم و فقرا را جسته، بلیط و پول داده و دستوالعمل می‌دادم که برای فردا نیز در پای ماشین حاضر بشوند. آن بیچاره‌ها که در خانه‌ها بلکه در کوخ‌های خرابه‌ی خود مأیوس و گرسنه افتاده بودند، مقدم مرا مثل فرشته‌ی آسمانی پذیرفتند و من از این خدمت خود در قعر قلب، خدا را تشکر می‌کردم.»

 

ورود به عرصه‌ی سیاست

در آن دورن حکمت در روزنامه‌ی نوبهار ملک‌الشعرای بهار و روزنامه‌ی رعد سیدضیاالدین طباطبایی مقاله می‌نوشت. او با اندیشه‌ی سید ضیاالدین طباطبایی همراهی نشان می‌داد و به نوشته‌ی کتاب حکایت حکمت «این مراودات در حکم مقدمه‌ی ورود علی‌اصغر حکمت شیرازی به دنیای سیاستمداران تهران بود.»

حکمت مشاغل دولتی را از معلمی ‌شروع کرد، ابتدا در دوره‌ی تحصیل در مدرسه‌ی آمریکایی شروع کرد به تدریس فارسی و عربی. در همان دوره به معلمی ‌در دارالفنون نیز پرداخت.

اما اولین شغل رسمی ‌او با حکم وزارتی در دارالمعلمین در بهمن ۱۲۹۷ است. بعد از آن اولین سمت اداری حکمت در دایره‌ی پرسنل وزارت معارف شروع شد و به مدت شش ماه از اول مهر ۱۲۹۷ تا پایان این سال در این سمت بود. در آن دوره وزارت معارف فاقد اداره‌ی پرسنلی مستقل بود و به گفته‌ی حکمت این اداره باید «حافظ سوابق خدمت و مسئول جریانات اداره‌ی مربوط به اعضای وزارتخانه باشد.»

برای همین حکمت سعی کرد با جمع‌آوری اطلاعات از وزارت خارجه و گمرک در باره‌ی بخش پرسنلی «نظام‌نامه‌ای» برای فعالیت اداره‌ی پرسنلی تدوین کند که همه‌ی پرسنل دارای پرونده‌ای باشند که شامل «تاریخ تولد، سن، معلومات و سوابق خدمت و سمت رسمی ‌و حقوق» افراد است.

در سال ۱۳۱۲ در حالی که حکمت لیسانس ادبیات گرفته بود و در حال نوشتن رساله دکترای خود بود برای در دست گرفتن وزارت معارف به تهران احضار شد.

یک ماه بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، در فروردین ۱۳۰۰ حکمت به عنوان رئیس اداره‌ی تفتیش وزارت معارف منصوب شد و در نامه‌ای به سیدضیاء نوشت که به دستور رئیس‌الوزرا «برای تفتیش اوراق و نوشتجات وارده و صادره نظام‌نامه‌ای ترتیب داده» می‌شود. اداره‌ی تفتیش به نوعی وظیفه‌ی دبیرخانه را داشت که در آن نظام‌نامه‌ی ثبت و درج شماره و تاریخ تمامی‌ نوشتجات وارده و صادره از وزارت معارف و طبقه‌بندی آنها بر مبنای مقام امضاء‌کننده انجام می‌شد.

بعد از آن علی‌اصغر حکمت در سال ۱۳۰۴ به مجلس شورای ملی راه یافت. او کاندیدای حزب رادیکال بود که از جهرم وارد مجلس شد. همان سالی که سلطنت از قاجاریه به پهلوی منتقل شد.

بعد از آنکه علی‌اکبر داور در سال ۱۳۰۵ به وزات عدلیه رسید، عیسی صدیق و علی‌اصغر حکمت را که از مدیران جوان وزارت معارف و در حزب رادیکال فعال بودند، به وزارت عدلیه منتقل کرد. حکمت در سال ۱۳۰۹ به گفته‌ی برخی به‌ظاهر برای مطالعه در امور ثبت و اسناد و دفاتر اسناد رسمی ‌به اروپا فرستاده شد اما در باطن او برای مطالعه‌ در باره‌ی دانشگاه‌های فرانسه و سیستم تحصیلات عالیه کشورهای اروپایی به خارج فرستاده شده بود.

تحصیل حکمت در سوربن و انتخاب او به عنوان وزیر معارف و برنامه‌ریزی برای تأسیس دانشگاه تهران این روایت را تأیید می‌کند.

حکمت در رشته‌ی ادبیات در دانشگاه سوربن مشغول تحصیل می‌شود اما او در آن زمان ۳۸ ساله بود و برای انجام مأموریت و تحصیل با مشکل زبان مواجه بود و خودش می‌گوید:

«با خود گفتم بدون دانستن زبان، کسب علم و ادب نتوان کرد و استفاده از محضر بزرگان علم برای کسی که به لسان آنها آشنا نباشد از محالات است. در آغاز یأس و حرمان غریبی بر من چیره شد و بسیار پریشان‌حال گشتم و تصور آموختن زبان پهناور عظیمی ‌مانند لغت فرانسه آن هم در آن سن و سال برای من غیرممکن بود.»

اما او در آن زمان یاد پدربزرگش افتاد که در چهل سالگی شروع به آموختن طب کرد و از طبیبان مشهور شیراز شد، به قول خودش مثل «طفل نوآموز» شروع به آموختن کرد و «شب‌ها و روزهای متوالی نیاسودم. معاشرت و مجالست خود را از زن و فرزند و دوست و آشنا ترک کردم. در آن زندگانی به عزلت و انزوا روزانه شانزده ساعت به خواندن و نوشتن و استماع زبان فرانسه مشغول بودم. بر اثر کوشش و جهد اعصابم فرسوده گشت. مبتلا به ضعف بدن و کم‌خونی شدید شدم. شبی در پانسیونی که منزل داشتم، از فرط کار و بی‌خوابی به حال غش و اغما افتادم و مدتی در مریض‌خانه به سرآوردم با این همه از راهی که رفتم برنگشتم.»

در سال ۱۳۱۲ در حالی که حکمت لیسانس ادبیات گرفته بود و در حال نوشتن رساله دکترای خود بود برای در دست گرفتن وزارت معارف به تهران احضار شد. تلگراف دعوت به تهران را به‌جای محمدعلی فروغی رئیس الوزرا، علی‌اکبر داور برایش فرستاد. ظاهراً او در ابتدا نامزد اصلی وزارت معارف نبود برای همین هم ابتدا به عنوان کفیل وزارت معارف معرفی شد.

حکمت در وزارت معارف علاوه بر تأسیس و ساخت دانشگاه تهران، برنامه‌ی توسعه مدارس ابتدایی و متوسطه را تهیه کرد و برای این کار به مناطق مختلف کشور سفر می‌کرد. گزارش‌های بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد او مدیران و معلمان نالایق را تنبیه می‌کرد و در مقابل از مدح و ستایش هم منزجر بود و برای همین بخش‌نامه کرده بود که «استقبال به‌کلی قدغن، لایحه و شعر و مدیحه‌سرایی ممنوع.»

حبیب یغمایی ادیب معاصر و مدیر مجله‌ی یغما که مدت‌ها با حکمت در وزارت معارف همکاری داشت در باره‌ی دوره‌ی وزارت حکمت می‌نویسد:

«حکمت حدود پنج سال، وزارت معارف را داشت؛ چون شخص باذوق و مستعد و موقع‌شناسی بود، وزارت معارف را از مردگی و فرسودگی بیرون آورد و رونقی بخشید که تا آن روز سابقه نداشت. در زمان حکمت مدارس و عمارات فرهنگی در شهرستان‌ها بنا شد. آثار شعرا و نویسندگان قدیم انتشار یافت … تأسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان ایران و بنای مزار فردوسی در مشهد، جشن هزارمین سال تولد فرودسی، یادبود هفصدمین سال تصنیف گلستان از ابتکارات و اقدامات او بود. او هر چه در این زمینه‌ها می‌کرد به نام شاه وقت می‌کرد و نامی‌ از خود نمی‌برد که از شاه می‌ترسید و حق هم داشت.»

 

فرهنگستان زبان فارسی

علی‌اصغر حکمت همواره دغدغه‌ی پالایش زبان فارسی از لغات خارجی را داشت برای همین هم در اسفند ۱۳۱۳ از تشکیل انجمنی خبر داد که قرار است به وضع لغات بپردازد. البته پیش از این آکادمی‌ طبی تشکیل شده بود که وظیفه‌ی آن «ترجمه و تألیف کتاب‌های طبی درسی و غیردرسی و تهیه‌ی فرهنگ طبی و دواسازی و جمع‌آوری لغات طبی» و ساختن لغت‌هایی بود که در زبان فارسی وجود نداشت.

تصمیم حکمت به تشکیل فرهنگستان با مخالفت‌هایی مواجه شد و او از محمدعلی فروغی رئیس‌الوزرا کمک خواست و «بدین ترتیب فرهنگستان با فرمان شاه به فروغی در اردیبهشت ۱۳۱۴ پا به عرصه‌ی وجود نهاد تا پیراستن زبان فارسی و تبدیل اسامی ‌را با انجمنی از اصحاب دانش و فضیلت به انجام برساند.»

یکی از دلمشغولی‌های حکمت در جوانی ورزش بود و خودش هر روز ورزش می‌کرد. او به ورزش و اثرات آن در جسم، روح و عقل باور داشت برای همین وقتی در جشن فارغ‌التحصیلی دارالفنون شرکت کرد بهترین قسمتش را نمایش «ژیمناستیک» توصیف می‌کند. او پیشتر در زمانی که رئیس اداره‌ی تفتیش در وزارت معارف بود «هیئت مروجین ورزش» را تأسیس کرده بود. بعد از آن در دوره‌ی وزارتش، تشکیلات پیشاهنگی و ورزش را که پیشتر تأسیس شده بود اما «به بهانه‌ی غیرمفید و ناکارآمد بودن» متوقف شده بود، دوباره فعال کرد و با ادغام پیشاهنگی و انجمن تربیت بدنی این بیت «ز نیرو بود مرد را راست/ز سستی کجی زاید و کاستی» سروده‌ی علی‌اکبر دهخدا را با تصویب شورای عالی معارف به عنوان شعار وزرشکاران انتخاب کرد. پیش از آن نیز در هزاره‌ی فرودسی این مصرع «توانا بود هر که دانا بود» به عنوان شعار وزارت معارف انتخاب شده بود.

حکمت در ادامه‌ی تلاش‌هایش با خرید اراضی میدان امجدیه از مخبرالسلطنه هدایت، وزرشگاه امجدیه (شیرودی فعلی) را که رضا شاه آن را قلعه‌ی مدور می‌خواند، ساخت.

افزون بر این حکمت در زمان وزارتش ساختمان موزه‌ی تاریخی ایران باستان را با همکاری آندره گدار باستان‌شناس و معمار فرانسوی در همین دوره‌ی وزارت ساخت.  

حکمت در سال ۱۳۱۷ به خاطر مطالبی که روزنامه‌های فرانسه علیه رضا شاه می‌نوشتند از وزارت عزل شد. مدتی بود که روزنامه‌های فرانسوی انتقاداتی به رضا شاه می‌کردند و رضا شاه هم معتقد بود که «همان‌طور که روزنامه‌های ایران حق ندارند خبری علیه رئیس یک کشور خارجی درج کنند ایران هم متوقع است مطبوعات دیگر ممالک نیز مراعات این قانون را بنمایند.» در این دوران، دولت فرانسه نمایشگاهی برای صنایع ظریفه ایران تدارک دیده بود و رضا شاه هم حضور دولت را در آن منع کرده بود. علی سهیلی وزیر خارجه از حکمت خواسته بود که به پاس خدماتی که در نمایشگاه به هنر ایرانی شده تلگرافی به وزیر معارف فرانسه مخابره کند. حکمت هم چنین کرد اما وقتی متن فارسی تلگرافش در روزنامه‌ی اطلاعات چاپ شد، حکمت پس از پنج سال از وزارت معارف عزل شد.

حکمت هم که دیگر کاری در تهران نداشت به زادگاهش شیراز برگشت و «تصمیم گرفت به ترجمه‌ی رومئو و ژولیت شاهکار ویلیام شکسپیر و مقایسه‌ی آن با لیلی و مجنون نظامی ‌گنجوی بپردازد.»

 

سرشماری کاشان و تهران

شش ماه بعد ورق برگشت و او دوباره به دولت بازگشت و این بار وزیر کشور شد. وزارت کشور با وزارت معارف فرقی اساسی داشت و مقاماتش یا با شاه در ارتباط بودند یا با نخست‌وزیر. برای همین او جوانان تحصیلکرده‌ای را به وزارت کشور آورد تا بتواند کاری درست انجام دهد. به عنوان نمونه با ابوالقاسم بهرامی‌ که او را به عنوان رئیس اداره‌ی کل صحیه (بهداری) گماشته بود، لایحه‌ی قانون خدمتگزاری پزشکان را به مجلس فرستاد که در هفتم مرداد ۱۳۱۸ به تصویب مجلس رسید. او در این لایحه موزاینی را در «قواعد استخدامی»، «حقوق و مزایا» و «ترفیع و محل خدمت پزشکان» تا زمان بازنشستگی تعیین کرد. او به دنبال عدالت در بهره‌مندی از خدمات پزشکان در سراسر کشور بود. اصلاحات حکمت در بهداری در زمان سرایت بیماری وبا به سیستان کارایی خود را نشان داد و او با همکاری ارتش و وزارت دارایی توانست با اعزام پزشکان جلوی شیوع وبا را بگیرد.

 اصلاحات حکمت در بهداری در زمان سرایت بیماری وبا به سیستان کارایی خود را نشان داد و او با همکاری ارتش و وزارت دارایی توانست با اعزام پزشکان جلوی شیوع وبا را بگیرد.

اما مهم‌ترین اقدام حکمت در وزارت کشور سرشماری بود. او ابتدا شهر کویری کاشان را به عنوان نمونه انتخاب کرد تا در صورت موفقیت، سرشماری عمومی‌ در سراسر کشور را اجرا کند. روز ۳۱ خرداد ۱۳۱۸ وزیر کشور به کاشان رفت تا خود بر سرشماری نظارت کند. شهر برای سرشماری تعطیل شده بود و مردم تا پایان سرشماری حق نداشتند از خانه خارج شوند. بعد از آنکه سرشماری تمام شد به روایت حکمت «مردم از کاشانه‌ها بیرون ریخته‌اند و از فرط بی‌خبری که تصور می‌کردند سرشماری امر خطرناکی است، به جشن و سرور و رامش اشتغال دارند. دید و بازدید و روبوسی می‌کنند.»

نتیجه‌ی این سرشماری نشان داد که ۴۴۹۶۷ نفر ایرانی و ۲۷ نفر غیر ایرانی در شهر کاشان زندگی می‌کنند و از این تعداد ۶۲۷۶ نفر باسواد و ۳۸۷۱۸ نفر بی‌سواد بودند.

هشت ماه بعد نیز در تهران به‌عنوان بزرگ‌ترین شهر ایران سرشماری انجام شد. این سرشماری نشان داد که پایتخت ۵۴۵۵۸۷ نفر جمعیت دارد که از این تعداد ۶۵۷۳۵ نفر غیر ایرانی هستند. از میان این جمعیت، ۲۰۵۵۸۶ نفر باسواد و ۳۳۴۵۰۱ نفر بی‌سواد بودند.

حکمت بعد از سرشماری به دلیل اختلاف با احمد متین‌دفتری، نخست‌وزیر وقت، از شاه تقاضای کناره‌گیری کرد. دلیل اختلاف نیز حمایت متین‌دفتری از اتباع آلمانی بود که به عقیده‌ی حکمت، قوانین کشور را رعایت نمی‌کردند و به نفع کشورشان تبلیغ می‌کردند. حکمت مخالفتش را به پیش‌بینی شکست آلمان هیتلری در جنگ و ناسازگاری‌اش با افکار فاشیزم و نازیسم می‌دانست.

بعد از آن حکمت در چند دوره به وزارت‌های کوتاه‌مدتی در پیشه و هنر، بهداری و دادگستری رسید. بعد از آن وی در آبان ۱۳۲۴ در کنفرانسی که مقدمه‌ی تأسیس یونسکو شد، به همراه غلامعلی رعدی آذرخشی، غلامحسین صدیقی و عیسی سپهبدی در لندن شرکت داشت. پنج سال بعد از آن نیز حکمت به اجلاس یونسکو در فلورانس ایتالیا رفت و در در سخنرانی‌اش به «توجه یونسکو … به توسعه‌ی عملیات خود در زمینه‌ی تعلیم و تربیت اساسی و تعلیمات اکابر و ایجاد همکاری در روابط فرهنگی بیشتر میان ممالک هم‌مرز» تأکید کرد و اینکه این سازمان باید از جریانات سیاست جهانی برکنار باشد.

بعد از آن نیز در سی‌ام خرداد ۱۳۲۶ علی‌اصغر حکمت به عنوان وزیر مشاور دوباره عضو هیئت وزیران شد اما این دوره نیز کوتاه بود. علت هم این بود که احمد قوام، نخست‌وزیر، در هشتم آذر ۱۳۲۶ برای ایراد نطقی پیرامون مسائل جاری به مجلس رفت و آبستراکسیون اقلیت مجلس باعث شد تا جلسه تشکیل نشود. قوام هم نطق خود را از طریق رادیو منتشر کرد و تعدادی از وزرا از جمله حکمت در اعتراض استعفا کردند چون معتقد بودند آنچه در رادیو منتشر شده غیر از آن چیزی است که در هیئت وزرا خوانده شده، و «به این ترتیب مسئولیت مشترک وزرا که از اصول مسلمه‌ی حکومت قانونی است، رعایت نشده» است.

مدتی بعد در ۲۵ آبان ۱۳۲۷ آقای حکمت در کابینه‌ی ساعد مراغه‌ای وزیر خارجه شد. در دوره‌ی کوتاه وزارت خارجه او بر نزدیکی با همسایگان مسلمان به‌ویژه افغانستان تمرکز داشت.

در دوره‌ی محمد مصدق، حکمت سمت سیاسی نداشت و بعد از کودتای ۲۸ مرداد در کابینه‌ی فضل‌الله زاهدی وزیر مشاور شد و تا آذر ۱۳۳۲ در این سمت بود تا آنکه به عنوان سفیر کبیر ایران عازم دهلی نو در هند شد. به نوشته‌ی کتاب حکایت حکمت

«حکمت را می‌توان شایسته‌ترین فردی دانست که نمایندگی ایران در هند را بر عهده گرفت. ایران و هند پیشینه‌ای کهن در قاره‌ی آسیا دارند … هند برای ایرانیان همچون پناهگاه بود. پناهگاهی برای گریز از فقر و آزارهای مذهبی … پارسیان هند (زرتشتیان) از روزگاران کهن در اقتصاد هند ایفاگر نقش بودند تا آنجا که سلطنت پهلوی اول برای نوسازی در ایران چشم به مساعدت مالی آنان داشت.»

حکمت در سفارت هند «کارنامه‌ی پرباری» داشت و با تأسیس انجمن فرهنگی ایران که در آن زبان فارسی درس داده می‌شد در این راه همت گماشت. او تلاش می‌کرد تا فرهنگ ایران را از هر طریق ممکن به هندیان بشناساند. او «به فرهنگ بیش از سیاست اعتقاد داشت و اهداف سیاسی را از طریق فرهنگ قابل دستیابی می‌دانست.»

حکمت در حالی هندوستان را ترک کرد که به نه نفر از کسانی که دوره‌ی عالی زبان فارسی را در انجمن فرهنگی ایران طی کرده بودند، گواهینامه اعطا کرد. در آن دوره چند کتاب نوشت که مهم‌ترین آنها نقش پارسی بر احجار هند و سرزمین هند است.

وقتی به تهران فراخوانده شد مدتی کاری نداشت تا آنکه در بیستم اردیبهشت ۱۳۳۷ جانشین علیقلی اردلان وزیر خارجه شد که به سمت سفیر کبیر ایران در آمریکا انتخاب شده بود.

حکمت از دوره‌ی سفارت در هند به برخی کارهای وزارت خارجه از جمله انتخاب سفرا و نمایندگان ایران انتقاد داشت برای همین هم یک بار در نامه‌ای به وزارتخانه نوشته بود که وزارت خارجه باید «در انتخاب و اعزام مأمور به کشورهای مختلف رعایت صلاحیت و شایستگی شخص مأمور» را بنماید. او می‌گفت که دانستن زبان کشور محل مأموریت باید اصل باشد.

در سال‌های پایانی کارهای سیاسی‌اش، گوشش درست نمی‌شنید و در مذاکرات رسمی‌ نمی‌توانست از کم و کیف گفت‌وگو‌ها مطلع شود. دریادار افخمی‌خاطره‌ای از دیدار رسمی ‌شاه به دانمارک دارد که می‌گوید

«همه در سالن کاخ محل اقامت شاه با لباس رسمی‌ گرد آمده بودند که با اعلی‌حضرت به یک مهمانی شام بروند و در موقع انتظار ساعت حرکت، حکمت که کمی‌ دیر رسید، به علت عجله فراموش کرده بود زیپ شلوار فراک خود را ببندد. دریادار افخمی ‌… با دست به حکمت اشاره به بستن زیپ کرد. حکمت مطلب را دریافت ولی با صدای بلند، که عادت همه‌ی کم‌شنوایان است گفت: ای آقا، خانه‌ای که صاحبش مرده باشد، چه باز باشد چه بسته.»

حکمت در بیستم خرداد ۱۳۳۸ از مقام خود استعفا کرد و از سیاست کناره گرفت اما کارهای فرهنگی‌اش را ادامه داد. او ریاست کمیسیون ملی یونسکو را در دوره بازنشستگی از سیاست حفظ کرد. عضو هیئت مدیره انجمن آثار ملی بود و در ساخت آرامگاه حافظ و مجسمه سعدی مشارکت و همکاری داشت. علاوه بر این او در سال ۱۳۴۳ مدرسه عالی ادبیات و زبان‌های خارجی را تأسیس کرد که زیر نظر آموزش و پرورش فعالیت می‌کرد و مؤسسه‌ای ملی و غیرانتفاعی بود که در آن زبان‌های انگلیسی، فرانسه، عربی در سطح لیسانس تدریس می‌شد این مدرسه اکنون بخشی از دانشگاه علامه طباطبایی است.

او دو سال بعد از انقلاب در روز دوشنبه سوم شهریور ۱۳۵۹ در تهران چشم بر هم نهاد در حالی که میراث سلطنت پهلوی تاراج شده بود اما میراث حکمت هنوز به چشم می‌آمد.

حکمت بیش از سی عنوان کتاب و بیشتر از یکصد مقاله به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسوی نوشت. بجز کتاب‌هایی که پیشتر اشاره شد، تصحیح کتاب کشف الاسرار و عده الابرار رشیدالدین میبدی و ترجمه‌ی برخی آثار شکسپیر و کتاب رستاخیز تولستوی از جمله مهم‌ترین آثار حکمت است.

یکی از مهم‌ترین آثار حکمت یادداشت‌های شصت ساله‌ی اوست که «اطلاعات دقیق و جزئی از محیط زندگی و سوانح روزگارش به دست می‌دهد که در یکصد دفتر نوشته است.»

خدمات فرهنگی‌اش به غیر از تألیف و ترجمه، دانشگاه تهران، موزه‌ی ایران باستان، کتابخانه ملی، ورزشگاه امجدیه و تأسیس مدارس متعدد در سراسر کشور است.

 

نگهبان محیط زیست

از همه جالب‌تر اما کاری است که حکمت در دوره‌ی وزارت کشور کرد. او آیین‌نامه‌ای نوشت برای نگهداری و حفظ درختان کهنسال که بر اساس آن بریدن «درختان کهنسال کشور شاهنشاهی از هر رقم و در هر نقطه اعم از شهر یا ده یا باغ‌های دولتی و شهرداری یا مساجد و اماکن» که «بیش از یکصد سال عمر» داشته باشند ممنوع شد.

قرار شد که فرمانداری‌ها و شهرداری‌ها فهرست این درختان را به تصدیق مالک و کدخدای ده تهیه و به وزارت کشور بفرستند. درختان کهنسال باغ‌های شخصی و املاک زراعی نیز که «جنبه تاریخی یا ظرافت و زیبایی خاصی» داشتند هم مشمول این تصویب‌نامه شدند. حکمت در اندیشه‌ی حفظ محیط زیستی بود که در روزگار ما چندان محلی از اعراب ندارد و در چند دهه‌ی اخیر بخش بزرگی از جنگل‌های ایران نابود شده است اما تاریخ صدور این تصویب‌نامه در تقویم ایرانیان روز درختکاری است «تا بی آنکه امروزیان بدانند، بر میراث حکمت ارج نهند.»


منابع:

حکایت حکمت، زندگی و زمانه‌ی علیاصغر حکمت شیرازی، رضا مختاری‌اصفهانی، نشر نی، ۱۳۹۶

شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران، عبدالحسین آذرنگ، کتاب بهار، ۱۳۹۹

داستان بنا شدن دانشگاه تهران به روایت علی‌اصغر حکمت، دکتر سید محمد دبیرسیاقی، نشریه پیک نور، بهار ۱۳۸۴

علی‌اصغرخان حکمت مرد فرهنگ، دکتر منصور رستگار فسایی، نشریه نامه انجمن، تابستان ۱۳۸۴، شماره ۱۸

روزنامه اطلاعات، ۲۶ اسفند ۱۳۱۳

علی‌اصغر حکمت، عبدالحسین آذرنگ، دانشنامه جهان اسلام

محکومیت سوئیس در دادگاه اروپا در پرونده تغییرات اقلیمی

دادگاه حقوق بشر اروپا شکایت گروهی از زنان سالمند سوئیسی علیه دولت این کشور را وارد دانسته و سوئیس را به دلیل اهمال در مقابله با تغییرات اقلیمی مقصر دانست. این حکم می‌تواند بر پرونده‌های قضایی مشابه اثرگذار باشد.دادگاه حقوق بشر اروپا با وارد دانستن شکایت گروهی از زنان سالمند سوئیسی، دولت سوئیس را به “نقض حقوق بشر” به دلیل اهمال در مقابله با تغییرات اقلیمی محکوم کرد. به گفته قضات مقامات سوئیس به موقع دست به اقدامات لازم در این زمینه نزده‌اند و به اندازه کافی به معضل تغییرات آب‌وهوایی و پیامدهای آن رسیدگی نکرده‌اند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

شاکیان این پرونده گفته بودند اهمال‌کاری دولت سوئیس به ویژه حقوق زنان سالمند را زیر پا گذاشته زیرا آنها بیشتر تحت تأثیر گرمای شدید قرار می‌گیرند و با توجه به روند رو به وخامت گرم شدن کره زمین، وضعیت برای آنان دشوارتر شده است.

بیشتر بخوانید: گزارش داووس: احتمال مرگ میلیون‌ها نفر در اثر تغییرات اقلیمی

طبق حکم دادگاه اعتراض به رای صادره امکان‌پذیر نیست و این امر بدین معناست که سوئیس از حق فرجام‌خواهی برخوردار نیست و باید تلاش‌های خود را در راستای حفاظت از آب و هوا افزایش دهد.

حکمی تأثیرگذار

این حکم به خودی خود نخست دولت سوئیس را ملزم به تبعیت از آن می‌سازد، اما در عین حال حاوی پیام بسیار مؤثری نیز است، زیرا دادگاه حقوق بشر اروپا مستقر در استراسبورگ فرانسه، متعلق به شورای اروپا است و مسئولیت رعایت کنوانسیون حقوق بشر را بر عهده دارد.

بیشتر بخوانید: ده سال گذشته، رکورد گرم‌ترین سال‌ها را در جهان شکستند

شورای اروپا شامل کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز کشورهای دیگری مانند ترکیه و بریتانیا است. این حکم می‌تواند بر پرونده‌های مشابه که در دادگاه‌های بین‌المللی جریان دارند، اثر بگذارد و همچنین منجر به ارائه شکایت مشابه در آینده شود.

دادگاه حقوق بشر اروپا پیش از این با مسائل محیط زیستی، مانند سروصدای آزاردهنده زیاد یا آلودگی هوا سروکار داشته است، اما تاکنون به میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای دی‌اکسیدکربن توسط یک کشور نپرداخته بود.

ناکامی فعالان اقلیمی پرتغال و فرانسه

این دادگاه همچنین به دو پرونده دیگر نیز با موضوع مشابه رسیدگی کرد، اما شاکیان این پرونده‌ها ناکام ماندند. قضات شکایت شش جوان پرتغالی علیه آلمان و بیش از ۳۰ کشور اروپایی دیگر را رد کردند. به گفته آنان این شکایت ابعاد بسیار گسترده‌ای را مطرح کرده و زیاده‌خواهانه بوده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به اعتقاد دادگاه کشورها را نمی‌توان به طور خودسرانه در قبال آنچه در خارج از مرزهای آنها روی می‌دهد مسئول دانست. قضات در حکم خود اعلام کردند شاکیان این امکان را داشتند که علیه کشور خود شکایت کنند، اما با این حال آنها به جای دنبال کردن این رویه و تسلیم شکایت خود به دادگاهی در پرتغال، شکایت خود را مستقیما به دادگاه حقوق بشر اروپا ارجاع دادند.

سپیده کاشانی و طاهر قدیریان، دو فعال محیط زیست، آزاد شدند

یک روز پس از آزادی هومن جوکار و نیلوفر بیانی از زندان، سپیده کاشانی و طاهر قدیریان، دو فعال دیگر محیط زیست نیز از اوین آزاد شدند. آنها به همراه پنج فعال دیگر این حوزه سال ۹۶ به اتهام “جاسوسی” بازداشت شده بودند.طبق گزارش‌ها و تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی سپیده کاشانی و طاهر قدیریان،‌ دو فعال محیط‌ زیست، روز سه شنبه ۲۱ فروردین از زندان اوین آزاد شدند.

شامگاه دوشنبه نیز هومن جوکار و نیلوفر بیانی، دو تن دیگر از فعالان محیط زیستی آزاد شدند. با این وصف، هر چهار کارشناس و کنشگر محیط‌زیست در پرونده موسوم به فعالان محیط‌زیست پس از گذراندن بیش از شش سال حبس همگی آزاد و پرونده آنها بسته شده است.

حجت کرمانی، وکیل این فعالان محیط زیست روز یکشنبه اعلام کرده بود آنها به مناسبت عید فطر مشمول “عفو رهبری” شده‌اند و به زودی از زندان آزاد خواهند شد.

در پی آزادی این فعالان، انتقادهای جدی متوجه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و استقلال آن از دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی شده است. کارشناسان معتقدند بازداشت این فعالان بدون هیچ ادله قضایی صورت گرفته و آنها درحالی مشمول عفو قرار گرفته‌اند که عمدتا مدت زمان محکومیت‌شان رو به پایان بوده است.

نیلوفر بیانی، کاووس سیدامامی، مراد طاهباز، هومن جوکار، طاهر قدیریان، سام رجبی، سپیده کاشانی، امیرحسینی خالقی و عبدالرضا کوهپایه، ۹ کنشگر و فعال محیط‌ زیست بهمن‌ و اسفندماه سال ۱۳۹۶ توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شدند.

قوه‌ قضاییه جمهوری اسلامی اتهام این افراد را “جاسوسی” و “همکاری با دول متخاصم” عنوان کرده بود.

بیشتر بخوانید: ۹ زندانی سابق سیاسی زن خواستار آزادی فعالان محیط زیست شدند

عیسی کلانتری، رئیس وقت سازمان محیط‌ زیست در این باره گفته بود، کمیته چهار نفره‌ای که در هیأت دولت برای رسیدگی به این پرونده تشکیل شده، هیچ سندی برای اثبات اتهامات وارده به آنها پیدا نکرده است. وزارت اطلاعات دولت حسن روحانی نیز به طور آشکار، اتهام جاسوس بودن این فعالان را رد کرد.

به رغم اعتراض‌های گسترده نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل، سازمان عفو بین‌الملل و درخواست‌ جمعی از چهره‌های شناخته‌شده بین المللی از مقامات قضایی و امنیتی ایران، این فعالان به مدت دو سال در بازداشت موقت بودند و نهادهای امنیتی مانع از آزادی آنان شدند.

در جریان بازجویی‌ها، کاووس سیدامامی، استاد دانشگاه و از چهره‌های شناخته‌شده حوزه محیط‌ زیست به طرز مشکوکی در سلول خود جان سپرد. مقامات زندان مرگ وی را ناشی از “خودکشی” عنوان کردند و خانواده وی را برای تأیید این ادعا تحت فشار برای اعتراف اجباری تلویزیونی قرار دادند. خانواده سیدامامی در نهایت مجبور به خروج از کشور شدند.

در این مدت گزارش‌های متعددی از اعمال خشونت، تهدید و شکنجه برای اعتراف‌گیری توسط مأموران امنیتی و اطلاعاتی علیه این کنشگران منتشر شد. مواردی از پرونده‌سازی خارج از زندان نیز برای تهیه ویدئو و فیلم از نیلوفر بیانی به طور علنی آشکار شد. نیلوفر بیانی افشا کرد که در جریان بازجویی‌ها مورد شکنجه و تهدید قرار گرفته و از هراس جان، علیه خود اعتراف کرده است.

مراد طاهباز، شهروند چندتابعیتی شهریور ۱۴۰۲ با یک شهروند ایرانی زندانی در آمریکا مبادله شد. عبدالرضا کوهپایه، امیرحسین خالقی و سام رجبی در سال‌های گذشته آزاد شدند.