Previous Next

اینهم از مرغ‌های تریاکی در مزرعه خامنه ای!


آیا در برخی مرغداری‌ها در ایران به مرغ‌ها تریاک می‌دهند؟ آیا مردم مرغ معتاد می‌خورند؟ مرغ تریاکی چه عوارضی دارد؟ آیا مرغ‌ها هم نشئه می‌شوند؟ این‌‌ نمونه‌‌هایی از سوالات شوخی و جدی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی است.

موضوع به تایید تلویحی این خبر برمی‌گردد که برخی کارخانه‌های تولید مرغ گوشتی برای درمان یا پروارسازی مرغ‌ها، چند روز قبل از سر بریدن، در آب ‌آنها تریاک می‌ریزند تا یبوست بگیرند و وزن‌شان زیاد شود.

در شبکه‌های اجتماعی عنوان شده که با این شگرد، افزایش وزن گاه به نیم کیلو می‌رسد و برخی از مصرف‌کنندگان مرغ در تهران و شهرستان‌ها پس از خوردن مرغ، احساس رخوت می‌کنند.

رئیس سازمان دامپزشکی در ایران، موضوع را رد نکرده و گفته است: اگر کسی این کار را بکند اشتباه مدیریتی انجام داده چراکه استفاده از تریاک جز اینکه بیماری را مزمن می‌کند نتیجه دیگری ندارد.

وی این موضوع را به درمان طیور ربط داده و در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا ابراز امیدواری کرده که افراد از این کار دست بردارند: چون این ماده فقط به مزمن شدن بیماری و مرگ پرنده و دام را به دنبال دارد.

این تایید تلویحی آن هم از سوی یک مقام مسئول صنعت مرغداری، موجب نگرانی مصرف‌کنندگان شد.

سایت “خبرآنلاین” کاریکاتوری منتتشر کرده که مرغ‌های تریاکی را کت بسته و در حال انتقال به ون ناجا نشان می‌دهد. دو مامور باتوم به دست نیز مراقب هستند که مرغ‌ها به صف وارد خودرو شوند و در نروند.

چندین گردشگر اصفهانی در ایران ناپدید شده اند

بنیاد میراث پاسارگاد

بنا بر گزارش خبرگزاری های داخلی چندین گردشگر اصفهانی که قصد بازدید از منطقه «ویژدرون ملکشاهی» در استان ایلام را داشتند، در مسیر رسیدن به این منطقه ناپدید شده اند. خبرگزاری های متفاوت تعداد این افراد را بین 10 تا 15 نفر گزارش کرده اند. به گفته سازمان هلال احمر، با این که سه روز از غیبت این افراد می گذرد هنوز هیچ اطلاعی از آن ها در دست نیست.

ويژدرون، دره ای ست در بیست کیلومتری شهر ایلام، و در کنار سد «چم گردلان». برخی نگرانی ها به خاطر سرریز شدن آب سد و بالا رفتن آب رودخانه و احتمال غرق شدن گردشگران در رودخانه است.

گم شدن پانزده گردشگر ایرانی و بی تفاوتی مسئولین دولتی و وزارت میراث فرهنگی و گردشگری نشانه ی روشن دیگری ست بر ناکارآمدی این حکومت در جذب گردشگران خارجی. به راستی چگونه می شود به کشوری که قادر به حفظ جان گردشگران خودی نیست بتواند محل امنی برای گردشگران خارجی باشد.

سال هاست که مسئولین دولتی در ایران مدعی اند که می توانند وضعیت گردشگری ایران را سر و سامانی دهند و تعداد گردشگران را بالا ببرند. اما ایران همچنان از نظر تعداد ورود گردشگر به ويژه گردشگران غربی در آخر فهرست گردشگری قرار دارد.

فیلم؛ عراق: گوشه ای از جنایات سپاه سلیمانی

ببینید چگونه مزدوران حشدالشعبی و سپاه قدس، تظاهرات مسالمت آمیز شیعیان عراق ‌را به گلوله می بندند!

عراق؛ پیام الإمام الخامنئی به زبان عربی+فیلم


ترس و وحشت خامنه ای از تحولات عراق

خبرگزاری حکومتی مهر یکشنبه شب به نقل از حساب کاربری توئیتر عربی خامنه ای (توئیت زیر) گزارش داد: رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: ایران و عراق دو ملتی هستند که تن‌ها و دل‌ها و جانهایشان به وسیله ایمان بِالله و محبّت به اهل‌بیت و حسین‌بن‌علی متصل به یک دیگرند؛ روزبه‌روز هم این اتصال زیاد خواهد شد. دشمنان سعی بر تفرقه دارند، امّا نتوانسته اند و توطئه آنان اثری نخواهد کرد.

فیلم زیر: پارە کردن عکس خامنەای در کربلا! …نفرت روزافزون شیعیان عراق از جمھوری اسلامی…خامنەای منفورترین چھرە در عراق است و تمام پلاکارد و بیلبوردھای رهبر جمهوری اسلامی کە توسط حشدالشعبی نصب شدە بود، سوختە یا پارە شدند.

“دزد بزرگ” می خواست همه اموال مرا بگیرد


یکی از بزرگترین دزدان بیت المال در تاریخ حکومت ایران به نام عباس ایروانی، متهم پرونده فساد خودروسازی در حکومت ایران فاش ساخت که اطلاعات سپاه او را تهدید به مرگ کرد وتحت فشار قرار داد تا اموال خود را به جمهوری اسلامی ببخشد. او از جمله متهم است که بزرگترین مبلغ دزدی را در تاریخ حکومت ایران انجام داده و به مقامات رژیم رشوه های کلان پرداخته است.

گزارش رادیو پیام اسرائیل: عباس ایروانی، متهم ردیف اول و مدیر گروه عظام که به اخلال در نظام اقتصادی کشور، تشکیل باند قاچاق قطعات خودرو و پرداخت رشوه به کارمندان گمرک مرتکب افساد فی‌الارض» متهم شده است در دومین جلسه رسیدگی به پرونده به ریاست قاضی صلواتی “تخلف مالی و “تحصیل مال نامشروع” این شرکت به مبلغ چهار هزار میلیارد تومان اتهام‌ها علیه خود را رد کرد و گفت شاکی او “در واقع اطلاعات سپاه است”.

ایروانی گفت: “در حال حاضر تنها شاکی ما معاونت اقتصادی اطلاعات سپاه است که حدود ۱۰ سال پیش وارد دفتر ما شد و تمام اسناد را ضبط کرد”.

وی افزود: اطلاعات سپاه بارها او را تهدید کرده است و گفت “من بارها درخواست استرداد اموال را به این نهاد دادم اما نه تنها اموال بنده برنگشت بلکه هر بار اتهام جدیدی را به من وارد کردند”

ایروانی گفت: “سرانجام طی یک نامه که از پیش اماده کرده بودند عنوان شد که عباس ایروانی حاضر است کلیه اموال منقول و غیر منقول خود را به جمهوری اسلامی ایران بدهد”.

ایروانی همچنین در ابتدای این جلسه خطاب به قاضی صلواتی گفت “ای کاش در جلسه قبل من از خودم دفاع می‌کردم”.

ایروانی همچنین بدون اشاره به جزئیات اعلام کرد که نهادهای امنیتی او را متهم کرده‌اند در کامپیوتر خودروی مسئولان ابزار جاسوسی قرار می‌داده است.

ایروانی گفت: یکی از موضوعاتی که به من منتسب کردند آن است که در قطعات EUC (یکی از قطعات خودرو برای مسئولان ابزار جاسوسی قرار دادیم، اما هزار قطعه وارد کشور می‌شود و از کجا معلوم قطعه EUC که ابزار جاسوسی دارد در خودروی مسئولان قرار می‌گیرد.

عباس ایروانی درباره پرونده خود گفت “موارد اتهامی را قبول ندارم و از قاضی می‌خواهم اعلام کند شاکیان چه کسانی هستند، ظاهرا گمرک یکی از شاکیان است که یک مورد اتهامی ما را اعلام کرده و در بقیه موارد ما مرتکب خلافی نشده‌ایم. شاکی ما در واقع معاونت اقتصادی اطلاعاتی سپاه است”.

فیلم زیر: پاسخ شنیدنی خامنه ای به یک بسیجی

بسیجی: آقا این همه اختلاس میشه یک چیزی بگید آروم بشیم

خامنه ای: اینها یک چیز طبیعیه اگر نبود باید تعجب میکردید…

اما عجیبه که در دنیا فقط زیر عبای این رهبر چنین اختلاس های عجیب و غریب اتفاق می افته و همه هم یا از اطرافیان خود او و یا خودی ها و اطلاعاتی ها یا نکبت زاده هایشان هستند و همه هم می گویند وقتی رهبر ثروت ۲۰۰ میلیارد دلاری مملکت را بالا کشیده، چرا ما اینکار را نکنیم

تحریم نفتی/ایران؛ آمریکا: تصمیم عاقلانه چین


پس از”توتال”، شرکت چینی “سی‌ان‌پی‌سی” نیز رژِم ایران را تنها گذاشت و از طرح فاز١١ پارس جنوبی کناره گیری کرد

رژیم ایران در ۲۵ نوامبر پس از خروج توتال از این کشور، اعلام کرد “سی‌ان‌پی‌سی” به عنوان “اپراتور” فاز ١١ پارس جنوبی جایگزین توتال شده است.

به گزارش رادیو فرانسه، یکی منابع آگاه گفته است که موضوع این سرمایه‌گذاری به دنبال ۴ دور مذاکرات با پکن از جمله یک دور که اخیرا در ماه اکتبر با مقامات ارشد امریکایی انجام شده، متوقف شد.

در این مذاکره مقامات آمریکای به “سی‌ان‌پی‌سی” هشدار داده اند تا از تزریق منابع مالی جدید به رژیم ایران خودداری کند.

یک منبع آگاه آشنا به استراتژی جهانی سی‌ان‌پی‌سی گفت: ” رابطه با آمریکا برای چین از هر چیز دیگری مهم‌تر است. سی‌ان‌پی‌سی، به عنوان یک نهاد دولتی از ایجاد هرگونه مشکل ناخواسته در این رابطه دوری می کند. چراکه مذاکرات میان چین و آمریکا در جریان است.”

از سوی دیگر سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا تصمیم چینی ها را عاقلانه خواند و گفت معامله با رژیم ایران ارزش مورد تحریم آمریکا بودن را ندارد.

خردکننده ترین تحریم آمریکا علیه رژیم ملاها

آمریکا با تحریم بانک مرکزی حکومت ایران، شدیدترین تحریم‌ها را علیه جمهوری اسلامی اعمال کرد.

وزارت خزانه‌داری آمریکا روز جمعه اعلام کرد بانک مرکزی رژیم ایران را تحت تحریم قرار داده است.

«مارک دابوویتز» از مشاوران دولت ترامپ در امور تحریم‌ها قبلاً پیشنهاد داده بود ترامپ، بانک مرکزی جمهوری اسلامی را که قبلاً در فهرست تحریم‌ها قرار گرفته یکبار دیگر، این بار ذیل قوانین مرتبط با تروریسم در فهرست تحریم‌ها قرار دهد.

وی گفته بود در صورتی که بانک مرکزی رژیم ایران ذیل تحریم‌های مرتبط با «تروریسم» قرار گیرند رفع آن برای رئیس‌جمهور بعدی آمریکا دشوارتر خواهد بود.

ترامپ در کاخ سفید به خبرنگاران گفت که تحریم‌های جدید آمریکا علیه نظام بانکی رژیم ایران شدیدترین تحریم‌هایی است که علیه یک کشور وضع شده است.

استیون منوچین، وزیر خزانه‌داری آمریکا نیز در این رابطه گفت: این بانک آخرین منبع درآمدزایی جمهوری اسلامی است.

وزیر خارجه آمریکا نیز با اشاره به تحریم‌های جدید آمریکا گفت که حمله به دیگر کشورها و اخلال در اقتصاد جهان هزینه دارد.

وزارت خارجه آمریکا نیز در بیانیه‌ای تاکید کرد: کارزار فشار حداکثری ما آن قدر به بالا بردن هزینه‌ها [برای] جمهوری اسلامی ادامه خواهد داد تا آن که [رژیم] از سیاست‌های بی‌ثبات‌کننده خود در سطح خاورمیانه و سراسر جهان دست بکشد.

خودسوزی دیشموک؛ ناله باد می‌پیچید در دل کوه


جمهوری اسلامی رتبه اول خودسوزی زنان در خاورمیانه را به خود اختصاص داده است

بیش‌ترین آمار خودکشی در ایران مربوط به مناطق حاشیه‌نشین است

رئیس انجمن روانپزشکان ایران می‌گوید، بر اساس آمار وزارت بهداشت ۷۳ درصد موارد اقدام به خودکشی در ایران در مناطق حاشیه‌نشین اتفاق می‌افتد که این نشان‌دهنده نقش مسائل اقتصادی در بروز آسیب‌های اجتماعی است.

روایت خودسوزی زنان دیشموکِ

«داستان همه زنان روستاهای اطراف همین است. حکایت همه یکی است؛ حکایت من وحکایت زنی که خودسوزی کرد. همه همین درد را دارند.» قاب عکس رنگ و رو رفته قرمز رنگی را از کومه تاریک بیرون می‌آورد و صدایم می‌کند: «این عکس دخترم «کافی» است» بوسه‌ای به قاب سرد می‌زند و به تنش می‌چسباند. ناله باد می‌پیچید در دل کوه و بی‌بی دامن خاکی‌اش‌ را جمع می‌کند و از سرازیری خانه راه می‌افتد سمت مزار.

محمد معصومیان گزارش‌نویس روزنامه ایران در ادامه می‌نویسد: کمی آنطرف‌تر «کوکد» دختر کوچک کافی با چشمانی سیاه و مبهوت نگاه می‌کند. گل بانو اندازه تمام رود «لیراب» که پایین آرامگاه است اشک می‌ریزد. انگار قد همه بلوط‌های دورتا دور خانه محقرش غم دارد. کافی 12 سال پیش بعد از کتک‌هایی که از پدر و برادر شوهرش خورد دست به خودسوزی زد و بعد از 20روز در بیمارستان درگذشت.

دیشموک شهری است در استان کهگیلویه و بویراحمد و از توابع شهرستان دهدشت، واقع در غربی‌ترین نقطه استان، یعنی درست چسبیده به خوزستان؛ جایی که سال‌هاست به‌ خاطر فقر و محرومیت زبانزد است و حالا در کنار این محرومیت اتفاقی دردناک هم اگر نگوییم هر روزه اما هر ماه می‌افتد. آن‌طور که تحقیقات میدانی فعالان اجتماعی در دیشموک و روستاهای اطراف نشان می‌دهد در شش ماهه ابتدای سال 98 بیش از 11 مورد خودسوزی زنان اتفاق افتاده است.
آن سوی دهدشت و تپه‌ها و پیچ‌های تند قلعه «رئیسی» به دیشموک می‌رسم. شهر زیر نور تند خورشید هم تلألویی ندارد. چرخی در کوچه و خیابان می‌زنم. شهر در محاصره کوه‌ها بیشتر به روستایی بزرگ می‌ماند با مردمانی خوشرو و میهمان نواز. برای رفتن به روستای «سرگچ» از اولین پیچ دیشموک که می‌گذریم جاده خاکی شروع می‌شود. جاده‌ای که سالهاست به بهانه سدسازی آسفالت نشده و مارپیچ و خاکی آن تنها به اتومبیل‌های شاسی بلند اجازه تردد می‌دهد. صدای لخ لخ تویوتا، نمای زیبای درختان بلوط، دره‌های عمیق و روستاهای خالی از سکنه و شبح زده تا سرگچ همراه مان می‌آیند، تا خانه ثریا بالای کوه‌های سخت و خشن سرگچ.
قصه ثریا
از جاده‌ مالرو بالا می‌روم تا خانه‌ای را که سال پیش ثریا خودش را در آن به آتش کشید، ببینم. زنان خانه به تکاپو می‌افتند. دبه‌های آب چشمه را که بسختی از رودخانه پایین دست پر کرده‌اند خالی می‌کنند توی کتری و چند تکه چوب توی اجاق می‌گذارند و بوی آتش در خانه می‌پیچد.
برای شروع صحبت، از زنی که به لهجه لری بهمیی حرف می‌زند می‌خواهم بچه‌ها را دور کند چون شنیده‌ام بچه‌های ثریا شاهد خودسوزی او بوده‌اند. می‌نشینیم روی زیلو و از ثریا می‌پرسم. عمه بچه‌ها با صورتی آفتاب سوخته و پیراهن و دامنی سیاه، همرنگ موهایش می‌گوید پسری که آن سو رو به کوهستان نشسته و داستان می‌خواند پسر ثریاست. یکی از دخترانش هم همراه مادربزرگ مادری در روستایی دیگر زندگی می‌کند. به دختر کوچک دیگری اشاره می‌کند که در آغوش عمه کم سن و سالش آرام گرفته: «این هم وقتی دوماهه بود که مادرش مرد.» با دستش به دری اشاره می‌کند و می‌گوید: «در آن اتاق خودش را آتش زد.» صدای جیغ می‌پیچد توی سرم.
زنی که پیراهن و دامنی بنفش به تن دارد و فارسی حرف می‌زند، با چشمانی غمگین دنبال حرف را می‌گیرد. او که فوق دیپلم علوم تربیتی دارد و دانشیار سوادآموزی هم هست با همسرش در همین روستا زندگی می‌کند: «کوچک بودند که باهم عروسی کردند. از اول باهم نمی‌ساختند. یک روز برادرهای ثریا راه همسرش را می‌گیرند و او را می‌زنند و وقتی شوهرش به خانه می‌آید به او می‌گوید یا همین الان با بچه‌ها از خانه من می‌روی یا بچه کوچکت را می‌کشم. او هم ترسید و رفت توی اتاق و نفت روی خودش ریخت.» عمه می‌گوید: «من آن روز اینجا بودم. دست برادرم را گرفتم که زنش را نزند و او فرار کرد توی اتاق… یادم هست فردایش که هنوز زنده بود می‌گفت نمی‌خواسته خودش را بکشد و فقط می‌خواسته شوهرش را بترساند.» ثریا 11 سالش بود که با همسر 12 ساله‌اش ازدواج کرد. حالا یک سال بعد از مرگ ثریا از همسرش هم خبری نیست.

چرخی در خانه می‌زنم. بزها روی سقف کاهگلی نشسته‌اند و مرغ‌ها این پایین دنبال دانه هستند. به اتاقی که ثریا در آن خودش را به آتش کشید نگاهی می‌اندازم. زنی سیاه پوش با صورتی خندان در اتاقی دیگر نگاهم می‌کند. او مادر همسر ثریاست که با کمک دختر کوچکش با او حرف می‌زنم. می‌گوید: «از آن روز به بعد رفت که رفت نه خرج بچه‌ها را می‌دهد نه یارانه‌شان را. همسرم سرطان دارد ولی خرج این بچه‌ها با ماست؛ حمام می‌برم، غذا می‌دهم. پسرم می‌گوید همین طور که مادرشان را نخواسته بچه‌ها را هم نمی‌خواهم….»
دوباره برمی‌گردم روی رواق خانه و حرف‌های زن بنفش پوش که با چشمانی غمگین از وضعیت زندگی در روستاهای سرگچ و اطراف می‌گوید: «انگار خودسوزی مد شده؛ متأسفانه جامعه به زن ها فشار می‌آورد. اینجا هنوز هم مردسالاری است و در ذهن مردان چیزی جز کتک زدن زنان نیست. مردم این منطقه مخصوصاً زنان نهایت تا ابتدایی تحصیلات دارند و همین ثریا هم بیسواد بود. اینجا خیلی از زنان کتک می‌خورند و وقتی به خانه پدر می‌روند دوباره مجبورند با وساطت برگردند سر زندگی. اگر هم طلاق بگیرند مجبورند با مردی میانسال ازدواج کنند و هیچ تغییری در زندگی آنها به وجود نمی‌آید.»
دستانش را بهم فشار می‌دهد و با دردی که انگار توی تنش پیچیده باشد، می‌گوید: «داستان همه زنان روستاهای اطراف همین است. حکایت همه یکی است؛ حکایت من وحکایت زنی که خودسوزی کرد. همه همین درد را دارند.»
او از پنج روز مانده به وضع حمل خودش می‌گوید و اینکه آن شب عقرب نیشش زد و او ماند و جاده‌ای سنگلاخ و راهی دور: «دیر به شهر رسیدم و بچه را از دست دادم. 2 نیمه شب عقرب نیشم زد و فردا 10 صبح رسیدم دیشموک. دکترها نفهمیدند و یک هفته بچه مرده در شکمم بود.»
قصه کافی
پایین‌تر از خانه ثریا کنار رود پر آب لیراب خانه گل بانو نمازی است؛ جایی در دره همجوار بلوط زار سه زن به استقبالم می‌آیند. زیلو پهن می‌کنند روی چهارپایه‌ای بزرگ، و گل بانو می‌نشیند رو به روی من با چشمانی نگران برای «کوکد» نوه کوچکش که شناسنامه ندارد و هنوز به مدرسه نرفته است: «از همان سالی که دخترم خودش را به آتش کشید ما با پدر دختر ارتباط نداریم، نه او اینجا می‌آید و نه ما می‌رویم. این دختر یک ماهه بود که مادرش خودش را کشت و من بزرگش کردم. یک برادر هم دارد که پیش پدرش است. حالا پدر نه سجل این دختر را می‌دهد نه یارانه‌اش را.» در دیشموک رسم بر این است که بعد از مرگ زن، همسر باید مبلغی بنا به توافق بزرگان محل به خانواده دختر بدهد که به اصطلاح به آن «اصلاح» می‌گویند. حالا که پدر کوکد برای اصلاح نیامده و کوکد بی‌شناسنامه پیش مادربزرگ مانده تا حساب‌ها صاف شود، مدرسه کانکسی روستا هم او را برای ثبت‌نام نمی‌پذیرد. روی زمین، «مدینه» عروس گل بانو نشسته و زنی که سمتی از صورتش در آتش سوخته دختر دیگر بی‌بی است که ساکت به گفت‌و‌گوهای ما گوش می‌دهد. سه دختر مدینه هم ساکت با چشمانی خونسرد و نافذ از دور به ما نگاه می‌کنند و کوکد هم به آغل می‌رود و می‌آید.

گل بانو از روزی می‌گوید که دختر20 ساله‌اش در نخستین روز اسفند 1389 دل به شعله‌ها زد و رفت. گل بانو 20 روز در بیمارستان اهواز بالای سرش بود و ذره ذره درد کشیدن دخترش را نظاره کرد: «کافی می‌گفت آن روز پدر و برادرشوهرش موهایش را گرفتند و او را زدند و بعد کافی در خانه خودش که چند کیلومتر آن طرف‌تر بود خودش را سوزاند.» مدینه که پایین چهارپایه نشسته با فریاد می‌گوید: «اینجا همه زنان از بس کتک می‌خورند خودشان را می‌سوزانند. همه این روستاهای اطراف پر است.» گل بانو نگاهی به او می‌اندازد و می‌گوید: «من هم از شوهرم کتک می‌خوردم اما خودم را آتش نزدم.» دستها و پاهایش را بالا می‌آورد و می‌گوید: «آنقدر می‌زد که سر به کوه و بیابان می‌گذاشتم تا وقتی که جایی برود و بتوانم برگردم و به بچه‌هایم شیر بدهم.»

به گل بانو می‌گویم حالا پسرت هم عروسش را می‌زند؟ مدینه سریع می‌گوید: «خیلی هم می‌زند. در خانه می‌نشیند و می‌گوید تو برو شیر بدوش، تو برو آب بیاور، تو برو هیزم بیاور، اگر بگویم نه، کتکم می‌زند.» باز به گل بانو می‌گویم تو به پسرت نمی‌گویی زنش را نزند و او خنده‌ای زیرکانه روی صورت می‌نشاند: «چرا می‌گویم!» مدینه دوباره می‌گوید: «دروغ می‌گوید. خودش می‌گوید مرا بزند!» سکوت می‌کنم. اجازه می‌گیرم و داخل خانه می‌روم تا نگاهی بیندازم؛ تاریک است با دیوارهای گلی و وسایلی که روی زمین ریخته. دختر دیگر می‌گوید: «ما نه برق داریم نه آب، آب را از همین رودخانه پایین می‌آوریم ولی زمستان و سرما و برف خیلی سخت است.»
با کوکد که از اطراف رودخانه بزها را بالا می‌آورد حرف می‌زنم؛ او که نه فامیلی‌اش را می‌داند و نه می‌داند که 10سال سن دارد می‌گوید: «روزها چوپانی می‌کنم و هیزم می‌آورم و رخت و ظرف می‌شورم.» می‌پرسم دوست‌ داری مدرسه بروی؟ می‌گوید: «بله. اما خواندن و نوشتن نمی‌دانم و تا حالا مدرسه نرفته‌ام.» با بی‌بی می‌رویم کنار مزار کافی که قبر کوچکی نگاهم را به خود جلب می‌کند. قبری برای دختری دو ساله که فرزند دیگر مدینه است. مدینه برایم تعریف می‌کند که روزی نفت می‌آورد تا آتش روشن کند و دختر دو ساله‌اش به خیال اینکه آب است آن را سر می‌کشد و تا موتوری پیدا بشود و زینب را از این جاده بی‌رحم کوهستان به شهر برساند از دست می‌رود؛ تاریخ تولد 1392 تاریخ فوت 1394.
خودسوزی در دیشموک به محل و روستایی خاص محدود نمی‌شود. همین چند ماه پیش زیبا در «دلی» خودش را آتش زد و به‌همراه نوزادی که قرار بود هفت روز دیگر به دنیا بیاد به دنیای دیگر رفت.

فیلم؛ آقازاده ها منتظر تصمیم دولت ترامپ باشند


فیلم زیر: برایان هوک درباره اخراج وابستگان مقامات رژیم ایران به صدای آمریکا پاسخ میدهد: نمی‌خواهیم مقامات رژیم ایران و اعضای خانواده‌شان از مزایای آمریکا استفاده کنند

برایان هوک، مسئول گروه اقدام ایران در وزارت‌ خارجه آمریکا در پاسخ به سؤالی درباره تعلیق ورود مقام‌های ارشد رژیم ایران و بستگان آنها به آمریکا گفت: بسیاری از آنها مانند ظریف وارد آمریکا شده و درس می‌خوانند، با ریاکاری از امکانات اینجا استفاده می‌کنند و بعد از بازگشت به ایران از آمریکا یک شیطان می‌سازند.

به گفته وی، دولت آمریکا لیست مقام‌های رژیم ایران را به روزرسانی خواهد کرد تا مطمئن شود خودشان و خانواده‌شان وارد آمریکا نشوند.

برایان هوک گفت: مقام‌های رژیم ایران و فرزندانشان به آمریکا می‌آیند و از امکانات استفاده می‌کنند، در حالی که مردم ایران در حال رنج کشیدن هستند.

سخنران در جمع کارگران هفت‌تپه بازداشت شد


گزارش‌های منابع کارگری حاکی است که یک کارگر نیشکر هفت‌تپه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.

‌کانال تلگرامی کمپین دفاع از بازداشت‌شدگان هفت‌تپه، گزارش داد که یوسف بهمنی، یکی از کارگران هفت‌تپه، که طی روزهای اخیر در جمع کارگران سخنرانی می‌کرده دستگیر شده است.

جزئیات بیشتری از بازداشت این کارگر منتشر نشده است اما به نوشته این کانال تلگرامی بهمنی در سومین روز اعتصابات نیشکر هفت‌تپه به همراه چند کارگر دیگر به پلیس امنیت شوش احضار شده بود.

پیش از این سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه، گزارش داده بود که حدود ۴۰ کارگر هفت تپه احضار شده‌اند تا روز دوشنبه ۸ مهرماه خود را به پلیس شوش معرفی کنند.

احضار ۴۰ کارگر هفت‌ تپه به نهادهای امنیتی

به گزارش سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه۴۰ تن از کارگران این شرکت “به صورت تلفنی” به پلیس امنیت شوش احضار شده‌اند. بر اساس این گزارش کارگران احضارشده می‌بایست ساعت ۱۱ صبح دوشنبه ۸ مهرماه در این محل حضور یابند.

سندیکای کارگران شرکت هفت‌تپه علت این احضارها را رد درخواست مذاکره یکی از کارفرمایان با کارگران اخراجی خوانده است.

کارگران در پاسخ به این درخواست خواهان “بازگشت بی‌قید و شرط تمامی همکاران اخراجی خود” شده‌اند.

کارگران نیشکر هفت‌تپه روز یکشنبه ۷مهر با وجود تهدیدهای امنیتی برای هفتمین روز متوالی تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواهان بازگشت تمامی کارگران اخراجی به کار شدند.

تصویر یک چشم انداز هولناک در حُکم زندان اسماعیل بخشی

منصور امان: در احکام جُنون آمیز دستگاه قهر قضایی حاکمیت علیه هفت کارگر و فعال کارگری آنچه که به سُخن درآمده، حاصل جمع تدبیرها و راه حلهای رژیمی درمانده و در تنگنا برای رویارویی با بُحران اقتصادی و برخورد با وخامت روزافزون شرایط معیشتی اکثریت جامعه است.

با غُل و زنجیر ۱۴ سال زندان برای اسماعیل بخشی، سُخنگوی کارگران دلیر هفت تپه، ۱۹ سال برای سپیده قلیان و ۷۸ سال برای پنج کارگر و کوشنده کارگری، رژیم ولایت فقیه کمر به حذف مُطالبات و اعتراضات همه گیری بسته که نه می تواند و نه منافعش اجازه برآوردن و پاسُخ دادن به آنها را می دهد.

آنچه که از چشم حاکمان ج.ا، کارگران هفت تپه و کوشندگان را سزاوار کوفتن چُماق سنگین دستگاه قضایی – امنیتی بر جان و تن شان ساخته، فقط به چالش کشیدن شرایط تحمُل ناپذیر و غیر انسانی حاضر نیست؛ جُرم نابخشودنی و عُذرناپذیر اسماعیل بخشی و همرنجان او در هفت تپه، پا گذاشتن به میدان به گونه مُتحد و یکصدا است. آنها شکایتها، اعتراضها و چاره چوییهایشان را در یک ظرف ریخته اند و در برابر بیداد سازمان یافته، به طور مُتشکل سینه سپر کرده اند. آنان در برابر ستمکاری بی وقفه، ایستادگی پیوسته ای را به میدان آورده اند که از دل وحدت مُبارزاتی در رای و عمل می جوشد.

“نظام” با لشکر کارفرمای فاسد و عواملش، دستگاه های اطلاعاتی، نیروهای پیاده نظام سرکوب، دادگاه ها و شلاق و دوربین شکنجه، در هفته تپه کارگران گرسنه ای را در برابر خود می یابد که پراکنده نیستند، پایان یک حرکت اعتراضی یا نیروی ضد شورش و چُماق بدستان حُکومتی مُتفرق شان نمی کند، طرحها و نقشه های حاکمیت را می خوانند و خود طرح و نقشه “نان، کار و اداره شورایی” را در آستین دارند.

این ویژگی، اسماعیل بخشی، کارگران شرکت کشت و صنعت هفت تپه و پُشتیبانان آنها را نه فقط به یک تهدید موضعی در هفت تپه و شوش، بلکه به خطری سراسری تبدیل می کند که می تواند چونان جرقه به خرمن اعتراضات بیافتد و به حرکتهای اعتراضی قشرهای گوناگون که پهنه گسترده ای از کشور را از شهر تا روستا پوشانده، کیفیت و توان تازه ای ببخشد.

تشکُل یابی صنفی و سازمان یافتگی مُبارزاتی و اعتراضی بخشهای کوچک یا بُزُرگ جامعه، معنای دیگری جز فراهم آمدن پتانسیل حرکتهای همه گیر و سراسری ندارد؛ امری که ارتباطات اینترنتی و شبکه های اجتماعی آن را به گونه چشمگیری ساده و همگانی کرده است. در همان حال که ماشین فربه سرکوبی می تواند صدای اعتراض جُداگانه و مقطعی در یک کارخانه، مدرسه، دانشگاه، بیمارستان و بازار را خاموش کند، اما در برابر حرکتهای سراسری که رهبری می شوند و انرژی خرد مُتمرکز جمعی گامهاشان را به جُنبش درمی آورد، سلاح “نظام” ناکارا و ظرفیت رویارویی آن محدود و به شدت فرسایش یابنده است. خیزشهای دی ماه ۹۶ اگرچه سازمان یافته نبود، اما ویژگی سراسری بودن آن به تنهایی برای آشکار ساختن و نمایش این واقعیت کافی بود.

با نگاه به این چشم انداز هولناک است که احکام رُسوا علیه اسماعیل بخشی و شش کارگر و کوشنده کارگری نوشته و صادر می شود. پروسه تشکُل یابی افشار مُعترض جامعه آغاز شده و خُرده فرمایشات “نظام” در مانده هیچ تغییری در آن نمی دهد. مُعلمان، کامیون داران و بازاریان پیشتر این واقعیت را به رُخ حاکمیت کشیده اند. آقای خامنه ای و همدستانش همانگونه که نتوانسته اند صدای اعتراضات موجود را خاموش و مانع شکل گیری اعتراضات جدید شوند، به همین گونه هم نخواهند توانست سدی در برابر جوشش و برآمدن ضرورت مزبور در این آتشفشان شوند.

****************************

اگر آنها همان‌اند، دنیا دیگر شده است

صدور احکام سنگین برای فعالان کارگری و اعضای سندیکای نیشکر هفت تپه با واکنش های بسیار زیادی در شبکه مجازی روبرو شده است. از جمله کانون نویسندگان ایران در بیانیه ای به شدت به این احکام اعتراض کرده است.

به گزارش رادیو فرانسه، کانون نویسندگان در این بیانیه می گوید که حکم‌های سنگین متهمان اعتراضات هفت‌تپه از سه منبع تغذیه شده و این سه منبع: یورش به جنبش‌های کارگری، زنان و آزادی بیان در کشور است.

در بیانیه کانون نویسندگان آمده است:« بیش از یک قرن حبس برای اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، محمد خنیفر، امیرحسین محمدی‌فرد، ساناز اللهیاری، عسل محمدی و امیر امیرقلی. دو تن از این هفت تن کارگر شرکت نیشکر هفت‌تپه و دیگران مدافعان کارگران معترض بوده‌اند و اخبار اعتراضات را در فضای مجازی پوشش می‌دادند. اکنون در پی ماه‌ها بازداشت و انواع فشارها، قاضی مقیسه به هر یک از چهار نویسنده و تهیه‌کننده‌ی نشریه اینترنتی گام حکم ۱۸ سال و به یکی از آنها (سپیده قلیان) حکم ۱۹ سال‌ونیم زندان داده است.

در توضیح صدور این حکم‌های بسیار سنگین اشاره به شرایط موجود، انباشتگی خواست‌ها و اعتراض‌ها و نیاز حاکمیت به ایجاد رعب و وحشت گرچه لازم است، کفایت نمی‌کند. بهتر است از نزدیک نگاهی به این رویه بیندازیم و منابع تغذیه‌ی سنگینی حکم‌ها را بشناسیم.

یکی از ویژگی‌های دوران‌نمای این پرونده و این احکام، زن بودن سه تن از هفت متهم پرونده است که پنجاه و پنج سال از یک‌صد و شش سال حکم زندان متوجه آنهاست. گر چه تشدید سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم معترض انگیزه‌ی صدور این‌گونه حکم‌هاست، از منابعی نیز تغذیه می‌شوند که یکی از آنها ستم و نفرت جنسیتی است؛ زن بودن است. در همین روزها عاطفه رنگریز و مرضیه امیری از بازداشت‌شدگان روز جهانی کارگر، یکی پژوهشگر و دیگری خبرنگار، هر یک به بیش از ده سال زندان و ده‌ها ضربه شلاق محکوم شده‌اند. در همین روزها برای اسرین درکاله و مریم محمدی دو فعال حقوق زنان کیفرخواستی سنگین شامل انواع اتهام‌ها ساخته‌اند که مقدمه‌ی صدور حکم‌های سنگین است. فهرست زنان فعال در بند یا دارای پرونده بسیار طولانی است.

منبع دیگر این حکم‌ها ستم و تنفر طبقاتی است. پرونده‌ی هفت‌تپه نوعی شرح اعتراض کارگری – طبقاتی است و برای حافظان نظم موجود چیزی سهمگین‌تر و غیرقابل تحمل‌تر از آن نیست که چنین اعتراض‌هایی سویه‌ی طبقاتی پیدا کند. اسماعیل بخشی و محمد خنیفر دو کارگر هفت تپه مجموعا به بیست سال زندان محکوم شده‌اند و پنج تن دیگر به سبب دفاع از اعتراضات کارگران هفت‌تپه حکم‌های سنگین گرفته‌ و ده‌ها تن از کارگران معترض هفت تپه به زندان و شلاق محکوم شده‌اند و نیز فعالان کارگری که در زندان به‌سر می‌برند بسیارند و پرونده‌های در نوبت رسیدگی فراوان.

سومین منبع تغذیه‌ی حکم‌های سنگینِ متهمان پرونده‌ی هفت تپه، استبداد و تنفر از آزادی بیان است. پنج تن از متهمان جرمی ندارند جز پوشش دادن به اخبار اعتراضات کارگران در قالب یک نشریه‌ی اینترنتی. اعتراض خود نوعی بیان است. آزادی بیان مخل ستم جنسی و ستم طبقاتی است و موجب ناکارآمد کردن یکی از ابزارهای مهم اعمال آن یعنی جهل و خرافه می‌شود.بی‌سبب نیست که حاکمان به‌شدت از آن بیزارند. بسیارند کسانی که به دلیل ابراز نظر یا عقیده‌اشان اکنون در زندان به‌سر می‌برند یا برایشان پرونده‌سازی شده است.

حکم‌های سنگین متهمان اعتراضات هفت‌تپه از هر سه منبع تغذیه شده است و برآمد و برآیند آنهاست. به همین معنا به سه جنبش تاخته‌اند: جنبش‌های کارگری، زنان و آزادی بیان. همین‌ها را نیز در مقابل خود خواهند داشت.

درست است که بیشتر آمران و عاملان صدور این‌گونه احکام از دهه‌ی ۶۰ آمده‌اند و لابد نتایج “طلایی” سرکوب آن دوره را به‌یاد دارند؛ اما نباید از یاد ببرند که اگر آنها همان‌اند، دنیا دیگر شده است. با صدور احکام سنگین وحشتناک حتما فشارها و رنج‌هایی به فعالان عرصه‌های گوناگون و خانواده‌هایشان تحمیل و موانعی در راه اعتراض‌های مردم ایجاد خواهند کرد؛ اما سکوت و سکون را نمی‌توانند بر آنها غالب کنند.»

فیلم زیر؛ اسماعیل بخشی: من تنها یه چیزی به ذهنم می‌رسه تمام مسئولین این کشور را که باعث بدبختی کارگران شدن، همه را جمع کنیم یه جا، همه‌شون را، و بهشون بگیم خاک بر سرتون بی‌لیاقت‌ها …

فیلم؛ عراق: کاخ دین فروشان را باید نابود کرد

فیلمی از پاره کردن تصاویر فسیل های مفت خور دین فروش در ناصریه از سوی قیام کنندگان عراقی….آری کاخ دین فروشان را باید نابود کرد