Previous Next

ایران؛ هویت/عکس سومین گروگان استرالیايی


ماشین گروگان‌گیری برای باج خواهی و مبادله زندانی

وزارت أمور خارجه استرالیا، روز شنبه ۱۴ سپتامبر، در بیانیه‌ای هویت سومین شهروند استرالیایی بازداشت شده در ایران را شناسایی و اعلام کرد. مقامات استرالیایی، روز چهارشنبه ۱۱ سپتامبر، خبر بازداشت سه شهروند این کشور در ایران را تائید کرده بودند.

هنوز از زمان و دلایل بازداشت سه شهروند استرالیایی در ایران اطلاع دقیقی منتشر نشده است، اما در بیانیه اخیر وزارت أمور خارجه استرالیا، نام سومین شهروند بازداشت شده استرالیایی در ایران، خانم “کایلی مور-گیلبرت” استادیار دانشگاه ملبورن و کارشناس مسائل سیاسی در أمور خاورمیانه و کشورهای حاشیه خلیج فارس عنوان شده است. خانم مور گیلبرت، دانش‌آموخته دانشگاه کمبریج و دارای تابعیت بریتانیایی نیز می‌باشد.

به گزارش رادیو فرانسه، برخی از تحلیلگران بازداشت شهروندان استرالیایی در ایران را واکنش به پیوستن استرالیا به ائتلاف خلیج فارس به رهبری آمریکا ارزیابی می‌کنند

هشدار استرالیا به جمهوری اسلامی

دولت استرالیا از رژیم ایران خواست تا با سه تبعه دستگیر شده استرالیایی در ایران «انسان‌دوستانه» رفتار کند.

وزیر امور خارجه استرالیا با اشاره به نگرانی‌های دولت و مردم این کشور، طی جلسه‌ای در مجلس سنای استرالیا گفت: دولت استرالیا تمام تلاش خود را خواهد کرد تا با این سه شهروند استرالیایی برابر با قوانین بین‌المللی در ایران برخورد شود.

وی همچنین تاکید کرد که هیچ دلیلی مبنی بر اینکه دستگیری این افراد با انگیزه سیاسی صورت گرفته باشد، وجود ندارد.

این در حالیست که به‌رغم تلاش‌ها برای پنهان کردن نام شهروندان استرالیایی دستگیر شده در ایران، هویت دو نفر از سه نفری که در ایران در زندان به سر می‌برند در شبکه‌های اجتماعی فاش شده است.

این دو نفر جولی کینگ و دوست پسر او، مارک فیرکین نام دارند. جولی کینگ تابعیت بریتانیایی و استرالیایی دارد.

اخباری که روز چهارشنبه ۲۰ شهریور (۱۱ سپتامبر) درباره دستگیری و بازداشت این دو نفر در خبرگزاری‌ها منتشر شده بود، حکایت از آن داشت که این دو شهروند ده هفته پیش در ایران دستگیر و زندانی شده‌اند.

روزنامه گاردین در گزارشی در این باره نوشته است: روشن نیست حکومت ایران با دستگیری این شهروندان چه هدفی را دنبال می‌کند.

گفتنی است چندی پیش، یک زن تبعه ایران به اتهام نقض تحریم‌های آمریکا در استرالیا بازداشت شده و به آمریکا منتقل شده بود. گفته می‌شود که این زن که نگار قدس‌کنی نام دارد، با انتقال فن‌آوری‌های ارتباطی تحریم‌های آمریکا را نقض کرده است.

ماشین گروگان‌گیری برای باج خواهی و مبادله زندانی

روزنامه فرانسوی لوفیگارو این ارزیابی را مطرح ساخت که حکومت ایران به این جهت یک پژوهشگر ایرانی-فرانسوی را به اتهام واهی جاسوسی بازداشت کرده که دولت فرانسه را وادار سازد او را با یکی از عوامل جمهوری اسلامی که به جرم اقدامات تبهکارانه در بازداشت به سر می برد، مبادله کند.

این روزنامه چاپ پاریس، در گزارش خود نوشت: احتمال می رود مقامات حکومت ایران فریبا عادلخواه، پژوهشگر ایرانی-فرانسوی، که صد روز پیش به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت شده را با یک ایرانی زندانی به نام جلال روح‌الله‌‌نژاد در فرانسه مبادله کنند.

در این گزارش امده است یکصد روز از بازداشت فریبا عادلخواه در ایران می گذرد و حکومت ایران قصد دارد که وی را با ، جلال روح‌الله‌‌ نژاد شهروند ایرانی که هفت ماه پیش به اتهام نقض تحریم‌های آمریکا علیه تهران در فرانسه زندانی شده است معاوضه کند .

دستگاه قضایی فرانسه حدود دو هفته پیش با درخواست آمریکا برای استرداد او به واشینگتن موافقت کرد. این شهروند ایرانی حدود هفت ماه پیش در فرانسه بازداشت شد و اتهام او ذکر شده است.

روزنامه فیگارو نوشته است سپاه پاسداران با اعمال فشار بر حسن روحانی و جلوگیری از بهبود روابط ایران و فرانسه، تلاش دارد که اوضاع کشور را وخیم و تر و به سمت و سوی تندروهای حکومت بکشاند .

مقام‌های دو کشور واکنشی به گزارش فیگارو نشان نداده‌اند.

فریبا عادلخواه، پژوهشگر “بنیاد مطالعات علوم سیاسی پاریس” در حدود سه ماه پیش توسط سازمان اطلاعات سپاه در تهران بازداشت شد و وزارت خارجه فرانسه چند هفته پیش اعلام کرد که مقام‌های جمهوری اسلامی هنوز اجازه دسترسی کنسولی به این زندانی تبعه فرانسه را نداده‌اند.

بهایی ستیزی؛ واکنش‌ها نسبت به سخنان وزیر


بهایی ستیزی در ایران ادامه دارد؛ واکنش‌ها نسبت به سخنان وزیر آموزش و پرورش

محسن حاجی میرزایی که از حدود ۱۰ روز پیش به وزارت آموزش و پرورش منصوب شده است، گفته است: «اگر دانش آموزان اظهار کنند که پیروان ادیان دیگری بجز ادیان رسمی کشور هستند و این اقدام آن‌ها به نوعی تبلیغ محسوب شود، تحصیل آن‌ها در مدارس ممنوع است.»

به گزارش «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، وزیر آموزش و پرورش این سخنان را روز چهارشنبه ۲۰ شهریور در حاشیه جلسه هیئت وزیران گفته و برخی فعالان در شبکه‌های اجتماعی می‌گویند سخنان او در واکنش به خبر محرومیت از تحصیل یک دانش‌آموز دبیرستانی به نام برنا پیراسته در سمنان بوده‌است.

برنا پیراسته دانش‌آموز دبیرستان «سعادت» در سمنان با دستور کتبی آموزش و پرورش سمنان از ادامه تحصیل در سال تحصیلی جدید منع شده‌است.

سخنان وزیر آموزش و پرورش از سوی دانش‌آموزان بهایی، فعالان مدنی و حقوق بشری با واکنش‌های زیادی مواجه شده‌است.

دانش‌آموزان و دانشجویان بهایی می‌گویند که تحصیل حقی برای همه است و نمی‌توان صرفا به دلیل باورمند بدون به دین خاصی آن‌ها را از تحصیل محروم کرد.

آن‌ها با انتشار تصاویری در شبکه‌های اجتماعی و با در دست داشتن پلاکاردهایی نوشته‌اند: «من یک دانش آموز بهائی در ایران هستم و در خطر اخراج از مدرسه به خاطر اعتقادم قرار دارم!» و خواستار آن شده‌اند که آزار بهاییان در ایران پایان داده‌شود.

پیام ولی شهروند بهایی ساکن کرج که دو فرزند محصل او بارها دچار مشکلاتی در حین تحصیل شده‌اند با انتشار ویدئویی که در ادامه همین مطلب منتشر شده، خطاب به وزیر آموزش و پرورش گفته‌است: «شما گفته‌اید اگر دانش‌آموزان بگویند جزو ادیان دیگر هستند از ادامه تحصیل محروم می‌شوند، اما آیا این یک آپارتاید مذهبی نیست و اگر دانش‌آموزان بهایی صادق باشند به دلیل راستگویی باید از تحصیل محروم شوند.»

او در ادامه به سخنان برخی مقامات حکومت ایران در مجامع بین‌المللی اشاره کرد که بارها گفته‌اند در ایران بهایی بودن جرم نیست، و در ادامه پرسیده‌است؛ “چطور می‌توان به این تناقض پاسخ داد.”

جامعه جهانی بهایی نیز در روز پنج‌شنبه ۲۱ شهریورماه ۹۸، در بیانیه‌ای به این مطلب واکنش نشان داده و نوشته‌است: «کودکان در ایران باید بدون نگرانی از تقتیش عقاید سال تحصیلی جدید را آغاز کنند.»

در بخشی از متن این بیانیه آمده‌است: «در حالی‌که در ایران میلیون‌ها کودک و نوجوان به زودی سال تحصیلی جدید را آغاز می‌کنند، بهاییان نیز در سراسر کشور با جدیت برای ادامه تحصیل آماده می‌شوند تا بتوانند به هموطنان خود خدمت کنند. جامعه جهانی بهایی اظهارات اخیر وزیر آموزش و پرورش ایران در مورد سال تحصیلی جدید را سبب اندوه و تاثر دانست.»

جامعه جهانی بهایی در ادامه نوشته: «محروم نمودن افراد از تحصیل به دلیل باورشان، یک بی‌عدالتی محض است که متاسفانه بهاییان به صورت مداوم و سیستماتیک مورد هدف آن بوده‌اند. در واقع اظهارات وزیر آموزش و پرورش تاکید مجددی بر نیت مقامات برای مسدود کردن راه ترقی و توسعه بهاییان ایران است، درست به همان نحوی که در یادداشت محرمانه سال ۱۹۹۱ به امضای رهبر ایران رسیده‌است.»

در انتهای این بیانیه آورده‌شده: «بدون شک، جامعه جهانی در ماه‌های آینده از نزدیک مراقب خواهد بود تا هیچ کودک یا نوجوان ایرانی به دلیل باور به عقیده‌ای و یا بیان آن و برای خودداری از دروغ گویی درباره هویت، دین و عقیده وقتی که از وی سوال می‌شود، از تحصیل محروم نشود.»

فیلم زیر: اعتراض سالمندان بهایی به اقدام ضد انسانی

طی هفته های اخیر دو مرتبه از سوی اداره اماکن و سازمان بهزیستی کرج تلاش شده تا مرکز مربوط به سالمندان بهائی در گلشهر کرج که دارای مجوز بوده بدلیل بهائی بودن پلمب شود که این اقدام موجب خشم سالمندان بهائی و خانواده هایشان شده است.

خبرگزاری هرانا – در ادامه تلاش مسئولین جهت ممانعت از فعالیت و پلمب یک مرکز نگهداری سالمندان در کرج که متعلق به بهاییان است طی هفته های اخیر مامورین اداره اماکن و کارکنان سازمان بهزیستی کرج سعی در انتقال سالمندان به مراکز بهزیستی دیگر و پلمب محل داشتند. گفته می شود علیرغم اینکه مسئولین سازمان بهزیستی حکم دادستانی کرج را نیز به همراه داشتند به دلیل مقاومت سالمندان بهایی که در این محل نگهداری می شوند موفق به انجام این دستور نشدند.

لازم به ذکر است روز پنجشنبه ۶ تیرماه ۹۸، مامورین اداره اماکن کرج با حضور در مرکز نگهداری سالمندان در گلشهر کرج که متعلق به بهاییان است سعی در پلمب این محل داشتند. پس از تلاش روز مامورین اداره اماکن کرج برای پلمب این محل، در تاریخ ۱۲ تیرماه نیز کارمندان اداره بهزیستی با در دست داشتن حکم دادستانی این شهر در محل حضور یافته و سعی در انتقال سالمندان بهایی به مراکز دیگر این سازمان داشتند.

ساکنین این مرکز که سالهاست در این محل نگهداری می شوند روز جاری با در دست داشتن شعارنوشته هایی خواهان پایان دادن به آزاد و اذیت سالمندان بهایی این مرکز شدند.

مشکل ایرانیان، ورود به ورزشگاه نیست!


منشه امیر

مشکل اساسی ایرانیان، ورود به ورزشگاه و لچک بسری نیست!

دنیا از خود سوزی او به تکان در آمد و ایرانیان در مرگش به سوگ نشستند و شمع یادبود برافروختند.

ولی آیا این شیوۀ ابراز همبستگی کافی بود؟

رژیمی که ادعای اخلاق و معنویات دارد، در خودسوزی و مرگ سحر خدایاری بیشترین جنایت را مرتکب شد.

نه، خود سحر بود که بدن پاک خویش را به آتش کشید و آن چهره زیبا در شعله ها سوخت و خاکستر شد.

رژیم این کار را نکرد.

ولی آن حاکمان ستمگر بودند که او را به این فاجعه کشاندند.

آن ها بودند که یک دختر معصوم را به جرم ورود به ورزشگاه دستگیر و محاکمه و زندانی کردند و ترس در دل او کاشتند، تا دختران دیگر ایرانی ببینند و بترسند و در این راه گام نگذارند.

از دیدگاه آنان، زن حق ندارد به ورزشگاه برود و یک مسابقه فوتبال را تماشا کند.

حرام است، حرام اندر حرام است.

زن می تواند در مراسم عزاداری حسینی، در همان تالاری که مردان نشسته اند، ولی جدای از آنان، سینه زنی کند و حتی زنجیر بزند و نوحه سرایی کند. ولی شادمانی حضور در استادیوم و مشاهده یک مسابقه، حتی اگر در بخش کاملا مجزای جایگاه تماشاچیان باشد، حرام است، گناه دارد.

زن که نباید پاهای لخت مردان را ببیند.

او فقط حق دارد به صیغه مردان پراشتها درآید، حتی اگر سن خودش زیر دوازده سال باشد و حتی اگر صیغه کننده دو برابر پدر آن دختر سن داشته باشد.

زن باید توسری خور باشد و ذلیل باشد و علیل باشد و شخصیت از خود نداشته باشد و شوهرداری و بچه داری و خانه داری کند و نه بیشتر!

البته وقتی که انتخابات نزدیک می شود، کمی به زنان آزادی می دهند.

روسری ها کمی عقب می رود. رنگ لباس ها روشنتر و شادتر می شود.

ولی تا همین جا و نه بیشتر!

همه این ها را قبول داریم و خواهان حقوق مساوی برای زنان هستیم.

ولی نابرده رنج، گنج میسر نمی شود.

بی آن که مردم ایران تلاش کنند، آزادی ها را نمی توان دوباره به دست آورد.

همبستگی و همدلی، دلاوری و بی باکی، عشق به وطن و مهر به انسانیت لازم است تا بتوان به هدف رسید.

در سوگ دختر آبی شمع برافروختند. بسیار کار خوبی کردند.

آیا این واکنش کافی است؟ آیا زشتی آن فاجعه را به کلی می زداید؟

روز از نو و زندگی از نو؟

در مرگ سحر خدایاری، انتظار می رفت که مردان رفتن به ورزشگاه را تحریم کنند.

چراغ های نورافکن در زمین بازی خاموش شود و سکوت گورستان بر آن ورزشگاه هایی برقرار گردد که دختران را به آن جا راه ندادند.

لازم بود که ورزشکاران بگویند که بدون اعطای آزادی ورود به زنان، وارد ورزشگاه نخواهند شد، مسابقه نخواهند داد!

لازم بود کارگران بگویند تا هنگامی که عاملان دستگیری و محاکمه و مجازات دختری که به خودسوزی دست زد، معرفی و مجازات نشده اند، به سر کار باز نمی گردند.

لازم بود کارگران برق، همه خیابان ها را خاموش می کردند و سیاهی سراسر وجود این رژیم منحوس را فرا می گرفت.

چرا وقتی در خیابان به دختری حمله می کنند که چرا موهایش بیرون است، و یا چرا سگ خود را به گردش آورده است، و به او ناسزا می گویند و بد زبانی می کنند و قصد بازداشتش را دارند، مردمان می ایستند و تماشا می کنند و به یاری آن دختر بر نمی آیند؟

مگر این دختران بی دفاع، چه فرقی با سحر خدایاری دارند؟

بله درست است، آن ها خودسوزی نکرده اند، بعکس، جلوی هیولاهای چادر به سر و مردان خشن مزدور رژیم ایستاده و با آن ها به بحث و جدل پرداخته اند.

آفرین به این شیر دختران. چرا مردم به یاریشان برنخاسته اند؟

چگونه است که مالباختگان به راه پیمایی اعتراضی می پردازند، ولی هیچکس در حمایت از گرسنگان بی خانمان، به خیابان نمی آید؟

چرا آن بانوی بزرگوار و محبوب، آن بانوی شایسته ای که در دل بسیاری از ایرانیان جای دارد، به انتشار یک بیانیه کوتاه بسنده می کند و بلند نمی شود به دیدار سیاستمداران زن در همه کشورهای دنیا برود و در پارلمان های جهان و در تالار سازمان ملل متحده حضور یابد و با رهبران جهان تقاضای دیدار کند تا بگوید که زنان کشور من در ذلت و محنت هستند، به یاری ما بیایید؟

یک دختر شکننده و حساس را می گیرند و به جرم ورود به ورزشگاه به زندان محکوم می کنند و او را به خودسوزی می کشانند و سپس به خانواده اش فشار می آورند که بگوید بله دختر ما اختلال روانی داشته که دست به خودکشی زده است.

آن ها در مورد نیوشا فرهی نیز همین ادعا را کردند که او نه به خاطر وطنش، بلکه به علت اختلال روانی در برابر سازمان ملل در نیویورک خود سوزی کرد.

بله، گفته بودند که ندا آقاسلطان هم، خودش اسلحه را به گلوگاهش گذاشت و ماشه را فشار داد.

نیوشا فرهی شاعر بود و نویسنده بود و مدیر خانه کتاب بود. کجا اختلال روانی داشت؟

خود شما هستید که همه ملت ایران را به پریشان حالی کشانده اید. حالا به آنان انگ دیوانگی می چسبانید؟

رسول خضری، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی است که امروز (شنبه) علنا می گوید که بیش از چهل درصد از مردم ایران دچار مشکلات روانی هستند.

این را ما نمی گوییم، یکی از مهره های خود رژیم می گوید!

شما شادی را از مردم ایران گرفتید و به آن ها اندوه و دلمردگی ارزانی داشتید. همه آنان را ملول و سرگشته و افسرده ساختید!

شما شرم ندارید که این گونه به زن و مرد انگ می ببندید تا جنایات خود را پرده پوشی کنید؟

حتی به خانواده سحر خدایاری فشار آوردید که بگوید بله دختر ما دیوانه بوده و به این علت بوده که دست به خودسوزی زده است.

شما پدر مظلومی را ناچار کردید به دروغ از دختر خود بد بگوید و روحش را آزرده سازد.

یک لحظه دلتان از این ظلمی که روا می دارید، به درد نیامد؟

آیا شما به بهشت و جهنم باور ندارید؟ از مجازات ابدی نمی ترسید؟

به سوگ نشینی، در یاد عزیزی که از دست رفته است، یک خصلت انسانی و یک ضرورت روانی و یک وظیفه اخلاقی است.

آن ها که ادعا می کنند سحر دیوانه بود، و نه به خاطر محاکمه و زندان ناچار به خودسوزی شد، حتی اجازه ندادند که خاکسپاری او با احترام و با شرکت خانواده و بستگان صورت گیرد.

آیا این حاکمان، انسان هستند؟ از انسانیت بویی برده اند؟

ولی یک لحظه از یاد نبریم که مشکل اساسی ایران و ایرانیان، ورود به ورزشگاه و لچک به سری نیست. حتی اگر این دو نیز کاملا آزاد شود، مشکلات اصولی ایران زمین حل نخواهد شد.

مشکلات آن قدر زیاد است که انتظار داشتیم کمر رژیم را بشکند و این بختک را برای همیشه از روی ایران زمین ریشه کن کند.

در ایران، همه آزادی ها را سرکوب کرده اند. هر کس را به هر بهانه ای بازداشت می کنند و به زندان می افکنند و آزار می دهند.

باندی در کشور قدرت را به دست دارد که ساده ترین موازین بشری را نیز زیرپا می گذارد و در ستمگری، حتی دست شمر و یزید را نیز از پشت بسته است.

نه تنها این، بلکه کشور را به غارت برده اند و دزدی ها آنقدر گسترده است که هر کس شتاب نکند و انبان خود را از پول پر نسازد، احساس غَبن می کند.

ماجراجویانی هستند که از الفبای دیپلماسی چیزی نمی دانند و همه دنیا را به ستیز با خود کشانده اند و فرد تحصیل کرده و دانشگاه دیده ای مانند محمد جواد ظریف، ماموریت دفاع از این جاهلان را با دل و جان پذیرا می شود.

می خواهند امپراطوری شیعه برپا کنند و اگر امام جسین جان خود را فدا کرد و شربت شهادت نوشید، اکنون اینان می خواهند همه ثروت ملت ایران را به باد دهند تا شاید آن ظلم تاریخی خلافت شیعه را جبران کنند.

ولی از حساب مردم ایران مایه می گذارند و ثروت مردم ایران است که در راه رسیدن به این آرزوی رویایی، به باد می دهند.

اطمینان داریم که آنان سر مردم ایران را با پرداختن به مسائل حاشیه ای مانند ورزشگاه و حجاب گرم می کنند تا آنان فرصت نداشته باشند به مشکلات ریشه ای کشور بیاندیشند.

از طریق سرکوب زنان و دختران که آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند، و آزار رسانی به آنان آسان تر از دیگران است، می خواهند در دل شهروندان هراس بیافکنند و حلوی خیزش مردمی را بگیرند.

ولی آیا این ترفند، همیشه کارساز خواهد ماند؟

ایرانیان پیشگام خیزش مردمی در خاورمیانه و کشورهای اسلامی بوده اند.

آن ها بودند که انقلاب مشروطیت را به حرکت در آوردند و فردا نیز باید به پا خیزند و آن حماسه بزرگ را از نو زنده کنند.

ایران زمین در انتظار آنان است!

******************************

مرگ “دختر آبی”؛ چگونه این خبر جهانی شد؟

کسی فکر نمی‌کرد زمانی ممنوعیت حضور زنان ایران در ورزشگاه‌ها هشتگی به نام “بلوگرل” پدید بیاورد. طرفداران فوتبال در سراسر جهان با این هشتگ به سوگ دختری نشسته‌اند که روزی “با عشق تیم استقلال به ورزشگاه آزادی رفته بود”.

بیهوده نبود که روزنامه دولتی “ایران” با نگرانی از جهانی شدن خبر خودسوزی “دختر طرفدار تیم استقلال” و لطمه به “وجهه جمهوری اسلامی در انظار عمومی دنیا” خبر داد.

خبر بیش از آن تکان‌دهنده بود که به رسانه‌های بین‌المللی راه نیابد. از شبکه‌های خبری “سی‌ان‌ان” و “بی‌بی‌سی” گرفته تا روزنامه‌های “واشنگتن‌پست”، “گاردین” و خبرگزاری‌های آسوشیتدپرس، رویترز و فرانسه همه از این موضوع گزارش داده‌اند.

خبرگزاری آسوشیتدپرس که در گزارش‌های مجزا به تفصیل به این ماجرا پرداخته در توییتر خلاصه‌ای از ماجرای سحر را روایت کرده و آورده که او برای مشاهده بازی فوتبال تیم مورد علاقه‌اش خود را به شکل مردها درآورده بود.

روزنامه آلمانی “دی ناخریشتن” نوشت: او خود را به آتش کشید، چون تهدیدش کردند، به دلیل نقض ممنوعیت ورود به ورزشگاه به زندان می‌رود.

کاربری با نام آندریاس هالاشکا می‌نویسد: او خود را آتش زد تا از زندان رهایی یابد.

در این توییت با اشاره به تاوان این رهایی که مرگ سحر بوده اشاره شده که در سراسر جهان طرفداران فوتبال با هشتگ‌های “بلوگرل” برای این واقعه سوگواری می‌کنند.

رائول کالواپالا از هیأت تحریریه “یو‌ آو نیوز” در توییتی می‌پرسد: جرم او چه بود؟ این که طرفدار فوتبال است؟ اینکه فیفا هنوز حکومت ایران را با این ممنوعیت قرون وسطایی از حضور در همه رقابت‌های بین‌المللی منع نکرده مایه تعجب است.

با مرگ “دختر آبی” بیدار می‌شوید؟!

بهارنیوز: سحر خدایاری، دختری علاقه‌مند به فوتبال و تیم استقلال بود که همچون دیگر دختران این سرزمین برای حضور در ورزشگاه‌ها و تماشای بازی تیم محبوبش با ممنوعیت‌ها روبرو بود. او خواست تا از این ممنوعیت غیرمنطقی و حتی غیرقانونی گذر کند و راهی برای ورود به ورزشگاه بیابد که بازداشت شد و کارش به «عدلیه» کشیده شد.

خودسوزی «دختر آبی» این قصه تلخ و در نهایت از نفس افتادن او که چند روز پیش رخ داد بسیاری را به تلاطم انداخت و همه از یکدیگر می‌پرسیدند او به کدامین گناه به چنین سرنوشتی دچار شد؟!

این اتفاق تلخ واکنش‌های بسیاری را در شبکه‌های اجتماعی برانگیخت؛ گروهی خواهان تحریم حضور در ورزشگاه‌ها شدند، برخی خواستار یک دقیقه سکوت در ابتدای مسابقات لیگ برتر فوتبال هستند، بعضی از ضرورت محاکمه افرادی می‌گویند که چنین سرنوشتی را برای این هوادار استقلال رقم زدند، برخی پیشنهاد دادند که در دقایق مشخصی در ورزشگاه‌ها «سحر خدایاری» را تشویق کنند و…

اما در کنار این پیشنهادها و شاید حتی ماقبل آن، اندیشیدن به این پرسش اهمیت دارد که آیا کسر قابل توجهی از اقشاری که حضور در ورزشگاه را به‌عنوان یک گزینه همیشگی برای تفریح خود انتخاب می‌کنند اساساً به موضوعی همچون حضور زنان در ورزشگاه‌ها و حق انتخاب آنان توجهی دارند که بتوان انتظار همراهی آنان را داشت؟!

شاید بتوان گفت ریشه باقی ماندن بسیاری از موانع در این موضوع را می‌باید در همین عدم همراهی‌های اقشار مختلف جامعه با یکدیگر و در برابر فشارها و محدودیت‌ها جستجو کرد، زیرا به‌عنوان مثال در همین موضوع اگر همراهی اکثریت اهالی ورزشگاه وجود داشت می‌شد امیدوار بود که این بدنه اجتماعی گسترده در برابر مخالفت‌ها با روش‌هایی گوناگون بایستد و تغییری نیز حاصل آید.

از سویی دیگر و در کمال تاسف با دولتی مواجه هستیم که با وجود شعارهای رنگارنگ دوران انتخابات درباره حقوق زنان و حقوق شهروندی و مانند آن نه تنها قدمی در جهت پذیرش این خواسته حداقلی دختران این سرزمین برنمی‌دارد بلکه با انفعال و بهانه‌تراشی‌هایی عجیب و غریب همچون «نبود زیر ساخت کافی در ورزشگاه‌ها برای حضور زنان» مسیر را برای ایجاد موانع تازه بر سر راه حضور زنان در ورزشگاه‌ها هموار می‌کنند!

حال باید منتظر ماند و دید که آیا خودسوزی و مرگ این دختر جوان مسئولان دولتی و دیگر اثرگذاران بر تصمیمات را از خواب غفلتی که چنین فجایعی را رقم می‌زند بیدار خواهد کرد، البته اگر خود را به خواب نزده باشند!

“دختر آبی” را خاکستر کردند

تقی رحمانی، فعال ملی مذهبی نوشت: …دختر آبی را خاکستر کردند؛ می‌شود از زینب گفت اما از دختری که برای دیدن فوتبال و تشویق تیم مورد علاقه‌اش تنبیه شد و به اعتراض خودسوزی کرد چیزی نگفت. بر زینب گریستن و عامل مرگ دختر آبی بودن خود وهن زینب است….

«سحر خدایاری» دختری که هفته گذشته جلوی دادسرای ارشاد تهران خودسوزی کرده بود، صبح امروز درگذشت. این دختر جوان هفته گذشته بعد از اینکه برای گرفتن تلفن همراهش به دادسرا مراجعه کرد، متوجه شد که باید برای تحمل ۶ ماه حبس به زندان برگردد. او بعد از شنیدن این خبر برآشفت و از دادسرا خارج شد و درحالیکه فریاد می‌کشید و به این موضوع اعتراض داشت، اقدام به خودسوزی کرد و با ۹۰ درصد سوختگی به بیمارستان منتقل شد.

دختر آبی سه روز پیش از دنیا رفته بود؛ خاکسپاری بدون خانواده

در همین حال یک رسانه فارسی‌زبان خارج از کشور نوشت: «او سه روز پیش فوت کرد اما جنازه را به خانواده‌اش تحویل ندادند. گفتند اول باید بروید و توجیه شوید.» این توضیحات رضا (نام مستعار) از دوستان خانوادگی «سحر» است. دختری که خانواده‌اش سعی کردند او را با نام مستعار «سارا» معرفی کنند اما خیلی زود با لقب «دختر آبی» در رسانه‌ها و فضای مجازی ایران شناخته شد.

رضا یکی از دوستان خانوادگی سحر می‌گوید که سحر روز جمعه، فوت شده و دستگاه تنفس را از او جدا کرده بودند. ابتدا خانواده‌اش را برده بودند برای توجیه شدن: «به خانواده‌اش گفته بودند حق مصاحبه کردن ندارید. ترجیحا مجلس ترحیم نگیرید و مراسم را خانوادگی برگزار کنید. گفتند الان عوامل خارجی و داخلی منتظر سواستفاده هستند و دختر شما تا همین‌جا به اندازه کافی هزینه روی دست مملکت گذاشته است.»

پیکر سحر که اهل قم بود را روز یکشنبه در «بهشت فاطمه» قم دفن کرده‌اند. بدون سر و صدا و بدون آگاهی هیچ‌کس. جنازه دختر آبی را تا آخرین لحظه هم به خانواده‌‌اش تحویل نداده بودند. رضا می‌گوید: «نگرانی اصلی الان برای خانواده‌اش است. آن‌ها به شدت ترسیده‌اند.» یک روز بعد از آن‌که مراسم خاکسپاری خاموش سحر به پایان رسید، بیمارستان مطهری اجازه پیدا می‌کند که خبر فوت او را منتشر کند.

واکنش مسیح علینژاد: شرم شرم بر تک تک مردان اگر بعد از جان باختن #دختر_آبی دوباره وارد استادیوم‌های صدهزار پسری شوند بی‌آنکه خودسوزی خواهرشان به خاطر حق ساده ورود به همان استادیوم ذره‌ای برای‌شان مهم باشد که دست از همدستی با ظالم بردارند. تحریم کنید استادیومی را که واپسگرایان ۴۰سال به شما صدقه دادند

واکنش پروانه سلحشوری، نماینده مجلس: او تنها #دختر_آبی نبود. سحر #دختر_ایران بود. در جایی که مردانش برای زنان تکلیف تعیین می‌کنند و ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌ را از آن‌ها سلب می‌کنند، و زنانی که علیه زنان در این ظلم آشکار مردان را همراهی می‌کنند، همه ما در حبس و سوختن سحرهای این سرزمین مسئولیم.

چرا در برابر خودسوزی یک دختر جوان ساکتیم؟

یک نماینده زن مجلس شورای اسلامی از بی‌‌تفاوتی جامعه نسبت به خودسوزی یک دختر جوان انتقاد کرده و گفته است که چنین اتفاقی در هر جای دیگری در دنیا با واکنش وسیع‌تری روبرو می‌شد. او از مردم خواسته سکوت نکنند و دست به دست هم دهند.

اشاره پروانه سلحشوری، به خودسوزی دختری است که نام‌های گوناگونی که به او اطلاق می‌شود این روزها در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخد: دختر آبی، سحر، سارا… به او فقط به این خاطر که می‌خواست به تماشای تیم مورد علاقه‌اش برود (کاری که فقط در ایران برای زنان ممنوع است) حکم زندان دادند و او در مقابل دادسرا دست به خودسوزی زد. ۹۰ درصد بدن او سوخته است؛ فاجعه‌ای که شاید در کشوری دیگر جامعه را تکان می‌داد. در ایران ولی واکنش‌ها علیرغم انتشار وسیع رسانه‌ای محدودتر از آن بود که می‌توانست باشد.

جزئیات خودسوزی جلوی دادسرا

سایت خبری رکنا گزارش کرده است که دختری که روز دوشنبه در مقابل ساختمان دادسرای ارشاد تهران با ریختن بنزین خودش را آتش زد، یکی از دختران طرفدار تیم استقلال تهران بوده است که به دلیل تماشای فوتبال در استادیوم آزادی بازداشت شده بود.

این در حالیست که پیش‌تر مقام‌های قضایی در روایتی متفاوت، گفته‌ بودند این دختر به‌سبب بدحجابی و درگیری با مأموران پلیس امنیت دستگیر شده‌بوده و با وثیقه آزاد بوده ولی چون جلسه نخست‌ دادگاه‌اش عقب‌افتاده، خودش را آتش زده است.

خواهر این دختر گفته است: «خواهرم اسفندماه ۹۷ برای دیدن بازی استقلال و العین به ورزشگاه آزادی می‌رود که هنگام ورود خواهرم به ورزشگاه ماموران متوجه می‌شوند و وقتی خواهرم مقاومت می‌کند بازداشتش می‌کنند.

خواهر این دختر جوان افزود: خواهرم بیماری دوقطبی داشته و از دو سال پیش تحت نظر پزشک بوده و مدارک کاملی در این زمینه به دادسرا ارائه شده است، اما او مثل فردی عادی مورد بررسی قضایی قرار گرفته و به زندان ورامین منتقل شده است. پس از این که او «به زندان قرچک ورامین انتقال داده می‌شود، لطمه روحی زیادی می‌بیند و می‌ترسد تا اینکه با وثیقه آزاد می‌شود. وقتی برای دریافت گوشی‌اش به دادسرا می‌رود در آنجا اتفاقاتی می‌افتد که می‌شنود باید شش ماه در زندان بماند.» او تاکید کرد: «خواهرم در شرایط بیماری روحی و روانی خودش را آتش می‌زند و حالا در بیمارستان شرایط بدی دارد.»

پایگاه خبری رکنا به نقل از دکتر مصطفی ده مرده‌ئی، رییس بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری، درباره وضعیت این زن نوشت: «بیمار خانم جوانی است که به‌ دلیل سوختگی شدید ناشی از بنزین با ۹۰ درصد سوختگی درجه سه در بیمارستان بستری شده و در حال حاضر با کمک دستگاه تنفس می‌کند و در آی‌سی‌یو تحت درمان است.» این دختر جوان عصر دوشنبه ۱۱ شهریور، پس از خروج از دادسرای ارشاد تهران با ریختن بنزین خودش را آتش زد. حاضران به کمک او رفتند و آتش را خاموش کردند، اما شدت سوختگی به حدی بود که با رسیدن اورژانس، مصدوم به سختی نفس می‌کشید.

خودسوزی این دختر ایرانی یادآور ماجرای خودسوزی هما دارابی، فعال زن سیاسی است که حدود 26 سال پیش در تجریش، خود را در اعتراض به رفتار وحشیانه‌ جمهوری اسلامی با زنان ایران به آتش کشید.

23 فوریه 2019
04 اسفند 1397

بی بی سی فارسی: “ماجرای خودسوزی هما دارابی را در تجریش، به عنوان اعتراض به رفتار وحشیانه‌ جمهوری اسلامی با زنان که پیش‌تر شنیده بودم دیروز در گاردین خواندم. شرحی ساده، کوتاه و خشک ولی کاردی در زخم.”

این روایت شاهرخ مسکوب، نویسنده ایرانی از مرگ هما دارابی در کتاب “روزها در راه” است. پزشک کودکان و روان پزشکی که بیست و پنج سال پیش در نزدیکی میدان تجریش تهران در اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید.

قصه ء کوتاه شب بدون سحر! / گزارش کابل


(در سوک سحر خدا یاری)

عارف پژمان

قصه ء کوتاه شب بدون سحر!

این چه شامیست که رویش به سحر نیست که نیست
گل ، کجا رفت که بویش به سحر، نیست که نیست
آب آن نهر ، نگر، مویه کنان ، می گذرد
بغض کرده و گلویش به سحر نیست که نیست
دختر آبی درین هفته نیامد ، هیهات
بر سر شانه سبویش به سحر نیست که نیست
شاخ نورستهء شمشاد چرا زود شکست
سهرهء خاطره گویش ، به سحر نیست که نیست
زلف رودابه که آویخته بود بر در و بام
چند سحر رفت که مویش به سحر نیست که نیست
این وطن ، یکسره پاتوق تبهکاران شد
شب دراز است، تک و پویش به سحر نیست که نیست
رفت این قصهء پر غصه به بلخ و کابل
برهوتی است که سویش به سحر نیست که نیست

********************************

گرامیداشت “دختر آبی” در ورزشگاه کابل

گروهی از زنان و دختران افغان، روز جمعه در جریان یک دیدار فوتبال لیگ افغانستان در یک ورزشگاه کابل، یاد و نام سحر خدایاری یا همان دختر آبی ایران را گرامی داشتند. (فیلم زیر)

لیگ برتر افغانستان امروز پیگیری شد و پایتخت این کشور نیز میزبان مسابقه پر از تماشاگر بود. یکی از اتفاقات مهم این هفته لیگ افغانستان، ابراز همدردی هواداران حاضر در استادیوم با زنده‌یاد سحر خدایاری بود که هفته قبل درگذشت.

عده ای از بانوان هوادار که در استادیوم فدراسیون فوتبال افغانستان حضور داشتند، کاغذ نوشت‌هایی را به‌دست گرفتند که هشتگ دختر آبی روی آن نقش بسته بود.

همچنین آن‌ها شعارهایی در همدردی با هواداران ایرانی و خانواده او سر دادند.

گرانی دلار؛ کودتای ارزی با همکاری دولت؟


گرانی دلار یک کودتای ارزی بود که با همکاری دولت و مجلس اتفاق افتاد

یک استاد اقتصاد با بیان اینکه اعترافات مدیران دستگیر شده بانک مرکزی نشان می‌دهد که گرانی دلار با همکاری دولت و مجلس اتفاق افتاد، می‌گوید: ارزیابی ما این است که متاسفانه کشور به سمت رکود عمیق‌تر پیش می‌رود.

چکیده اظهارات حسین راغفر را بخوانید:

براساس اعترافات برخی مدیران بانک مرکزی که در دستگیری‌های قوه قضاییه مطرح شد، افزایش قیمت ارز تصمیم خود دولت بود. همکاری دولت و مجلس در این رابطه کاملا مشخص است. شاخص‌ها نشان می‌دهد که ما به سمت قفل‌شدگی اقتصاد پیش می‌رویم که به نظرم در شش ماهه دوم سال ۹۸ خود را نشان می‌دهد.

وقتی اتفاقی در زمینه عرضه و تقاضای ارز رخ نداده، کاهش قیمت ارز هیچ دلیلی ندارد چون تحریم‌ها که تشدید شده و دسترسی به منابع ارزی هم محدودتر شده است. چطور است که ما شاهد کاهش قیمت دلار از حوالی ۱۵ هزار تومان به ۱۱ هزار تومان هستیم؟ این نشان می‌دهد که تصمیم به کاهش یا افزایش قیمت ارز در اختیار دولت است.

کسانی که این افزایش را رقم زدند، رانت‌های بسیاری را به جیب افراد فاسدی در اقتصاد سرازیر کردند. بخشی از دستگیری‌ها و زد و بندها نشان می‌دهد اتفاقا همه چیز برنامه‌ریزی شده بود.

از ابتدا قابل پیش‌بینی بود که دولت قیمت ارز را هدف‌گیری کرده و قصد دارد روی ۱۰ هزار تومان تثبیت کند. حال آنکه این چپاول و غارتی که اتفاق افتاد، سبب شد گروه‌هایی هم وارد میدان شوند و قیمت دلار را به ۲۰ هزار تومان برسانند. اما تحولات اخیر سیاسی که پیش آمد باعث شد فشار روی دولت و مجلس افزایش یابد و در نتیجه قیمت ارز را مجددا کاهش دهند.

مدیران بانک مرکزی، وزارت صنعت و دستگاه‌های مختلف دولتی در فساد دلار ۴۲۰۰ تومانی شریک بودند. اعضای اتاق‌های بازرگانی خودشان بخشی از این چپاولگران هستند.

شاهد بودید که در جریان قیمت‌گذاری ارز ۴۲۰۰ تومانی، بخش قابل توجهی از ارز ۴۲۰۰ تومانی به خارج قاچاق شد. سال گذشته ما بارها به این سیاست دولت اعتراض کردیم، اما کسی توجه نکرد. علت هم این بود که همه دست در دست برای چپاول و غارت منابعی که بدون نظارت و کنترل خارج می‌شد، سهیم بودند.

اتاق‌های بازرگانی اصلی‌ترین عامل این نابسامانی‌ها بودند. ظرف دو ماه ۲۵۰هزارتن خمیر کاغذ که با ارز ۴۲۰۰ وارد شده بود، بدون اینکه وارد چرخه تولید شود، از کشور خارج شد. مشکلات مربوط به کاغذ و رسانه‌ها یکی از دلایل فسادی است که در این دوره پیش آمد. همه هم در این فساد شریک بودند. از مدیران بانک مرکزی تا وزارت صنعت، معدن و تجارت بخش‌هایی درون دولت و مدیران میانه دستگاه‌های دولتی در این فسادی که شکل گرفته سهیم بودند.

ظرف چند ماهه ۹۷ فقط ۶۲ تن شمش طلا را ذوب کردند و تبدیل به سکه کردند. سکه یک و نیم میلیونی را به پنج میلیون تومان از طریق همین بانک‌ها فروختند. این مابه‌التفاوت را از جیب مردم درآوردند و به جیب دزدهایی که در نظام بانکی حضور داشتند، ریختند

با کمال تاسف آنچه شاهد هستیم این است که به دلیل سرکوب ارزش پول ملی، تقاضای خارجی برای کالاهای ایرانی افزایش یافته. این نه به دلیل رشد تولید و نه به دلیل بهبود کیفیت تولید است بلکه همه اینها به خاطر سرکوب قیمت ارز اتفاق افتاده است. به جز کالاهای تولیدی حتی این تقاضا در بخش‌های دیگر هم افزایش یافته مثلا مناطقی در کشورهای عربی به دنبال خرید زمین در شمال ایران هستند و این موضوع باعث شده تقاضای زمین در مناطق شمالی ایران افزایش یابد.

*متقابلا ایرانی‌ها عازم کشورهای عربی مثل قطر شده‌اند. در کشوری مثل قطر به‌طور سنتی از نیروی ارزان مثل افغانستانی، پاکستانی و هندی قبلا استفاده می‌کردند. اینکه امروز نیروی کار ایرانی هم به جرگه تقاضای کار اضافه شده نشان از پایین بودن دستمزدها در ایران دارد. قیمت کارگر ایرانی ارزان‌تر از سایر کارگران خارجی شده است.

به نظر من تحریم‌ها بهانه‌ای برای چپاولگران بوده است. تحریم‌ها همواره نقش فرعی داشته است. آنچه اهمیت دارد، فسادهایی است که در اثر سیاستگذاری‌های غلط در اقتصاد کشور شکل گرفته است.

با دلار جهانگیری، ۲۱ میلیارد دلار هدر رفت

تابستان گذشته که سقوط ارزش ریال آغاز شد، اسحاق جهانگیری ناگهان در تلویزیون اعلام کرد به زودی دلار به ارزش چهارهزار تومان عرضه می شد؛ ادعایی که هرگز عملی نشد و در مقطعی حتی ارزش هر دلار به بیست هزار تومان رسید.

یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس ملاها با انتقاد از تصمیم جهانگیری مبنی بر اعلام نرخ 4200 تومان برای ارز،گفت: این تصمیم باعث شد طی ۴ ماه، 21 میلیارد دلار ارز از ذخایر ارزی کشور حیف و میل شود.

حسینعلی حاجی دلیگانی، با انتقاد از تصمیم جهانگیری در فروردین ماه 97 مبنی بر اعلام نرخ 4200 تومان برای ارز،گفت این تصمیم باعث شد طی 4 ماه، 21 میلیارد دلار ارز از ذخایر ارزی کشور حیف و میل شود. بررسی های انجام شده نشان می دهد در سال 96 تعدادی شرکت ثبت شده و در سال 97 با هجوم به بانک مرکزی متقاضی دریافت ارز 4200 تومانی حتی برای سفرهای تفریحی شده اند.

این نماینده مجلس در توضیح محل مصارف ارزهای دریافتی توسط این شرکت ها، افزود: برخی ارزها را از کشور خارج کردند، برخی آن را در بازار آزاد فروختند و برخی دیگر کالاهای غیرمرتبط با ارز دریافتی وارد کردند. البته الان پرونده هایی که در دادگاه ها بررسی می شود، مربوط به همین دریافت کنندگان ارز است.

وی ادامه داد: جدیدا رئیس جمهور بخشنامه ای صادر کرده است تا مصارف ارزهایی که به شرکت ها داده شده، مشخص شود.اما در این زمینه یک نفر باید مسئولیت حیف و میل کردن این 21 میلیارد دلار را بر عهده بگیرد.

بازهم دروغگويی دادستان در باره حکم حبس


دادستان نطنز گفت: پرونده خواننده زن در روستای ابیانه با صدور حکم یک سال حبس غیرقطعی به وکیل متهم ابلاغ شد.

مرتضی باصریان اظهار کرد: بعد از احضار «نگار معظم» به جرم خوانندگی غیرمجاز در روستای ابیانه، نامبرده در نطنز حاضر و دو روز بازداشت شد که بعد از قرار وثیقه آزاد شد. این شخص به همراه وکیل خود در جلسه دادگاه حاضر و جرمش مورد رسیدگی قرار گرفت، نهایتا این پرونده رسیدگی و زن خواننده به یک سال حبس غیرقطعی محکوم شد، البته این حکم در دادگاه تجدیدنظر قابل‌اعتراض است.

دادستان شهرستان نطنز اذعان کرد: با توجه به متواری بودن این خانم، حکم به وکیل نامبرده ابلاغ شد که در صورت عدم اعتراض و یا تأیید حبس، حکم اجرایی و در صورت متواری بودن متهم وثیقه سپرده‌شده طبق قانون ضبط خواهد شد.

باصریان با انتقاد از شایعات و ایجاد حاشیه در روزهای اخیر پیرامون این پرونده، خاطرنشان کرد: دادستان کاشان مطلبی را در خصوص برخورد با بدحجابی و هنجارشکنی عنوان کرده بود و هیچ‌گاه در خصوص پرونده خواننده زن در ابیانه اظهارنظری نکرده بود.

این رد حالیست که پیش تر دادستان کاشان ضمن اشاره به برخورد با هرگونه بی‌حجابی در خیابان‌ها و اماکن عمومی شهر گفته بود: صدور رای ۱۰ سال حبس در دادگستری برای خانمی (نگار معظم) که قصد ترویج بی بند باری در کاشان را داشت (فیلم زیر)، صادر شد، نامبرده نیز به صورت قاچاقی از کشور خارج شده و هم اکنون مقیم کشور کاناداست.

برخورد ظالمانه با نوازنده‌های محبوب خیابانی

پس از مسدودکردن صفحات اینفلوئنسر‌های اینستاگرامی، این‌بار نوبت به سه نوازنده مطرح خیابانی رسید. طرفداران و دنبال‌کنندگان سه نوازنده خیابانی به نام‌های مهرداد مهدی، آسو کهزادی و نغمه مرادآبادی پس از مراجعه به صفحات آن‌ها با این پیام روبه‌رو شدند: با دستور مقام محترم قضائی، به دلیل انتشار محتوای مجرمانه، این نشانی اینترنتی توقیف شده و عوامل دخیل در جرائم موضوع پرونده، تحت تعقیب قضائی قرار گرفتند.

به گزارش شرق، این اولین‌باری نیست که صفحات پرفالوئر در فضای اینستاگرام مسدود می‌شود، اما این‌بار با همیشه کمی فرق دارد؛ پیش از این صفحاتی که به دستور مقام قضائی مسدود می‌شد، بیشتر متعلق به رقصنده‌ها یا مدل‌های بی‌حجاب بود، اما این‌بار صفحاتی را نشانه رفته‌اند که نه خبری از انتشار عکس‌های بی‌حجاب در آن‌ها بود و نه کسی می‌رقصید و نه کسی حرف سیاسی می‌زد.

نوازنده‌های نسبتا مشهور و محبوبی که هرکدام جوایز متعددی در حوزه فعالیتشان گرفته بودند و در خیابان‌های شهر نوازندگی می‌کردند و برای اشاعه صلح به مردم گل می‌دادند، این‌بار صفحاتشان به دلیل انتشار محتوای مجرمانه توقیف و سپس مسدود شد. خبر‌های ابتدایی حاکی از بازداشت این نوازنده‌ها بود، اما به گفته منابع آگاه، این افراد بازداشت نشده و برای توضیحاتی نزد مقام قضائی خوانده شده‌اند.

در هفته‌های گذشته برخورد با صفحات اینفلوئنسر‌های اینستاگرامی شدت یافته است. هفته گذشته نیز چند صفحه اینستاگرام متعلق به عکاسان اهل اراک مسدود شد و به گفته روابط‌عمومی سپاه روح‌الله استان مرکزی، «سه شبکه سازمان‌یافته ابتذال و فعالان آن در حوزه مدلینگ در استان مرکزی شناسایی شد».

سؤالی که به ذهن متبادر می‌شود این است که آیا استناد قانونی برای بستن این صفحات وجود داشته؟ ضمن اینکه پیش از این اعلام شده بود امکاناتی برای بستن این صفحات در دست پلیس نیست، آیا آن‌ها به این امکانات دست پیدا کرده‌اند؟

نغمه مرادآبادی (نوازنده تار و تنبک) در اینستاگرام ۱۱۳ هزار دنبال‌کننده داشت. آسو کهزادی (نوازنده ویلن) ۲۳ هزار و مهرداد مهدی (نوازنده آکاردئون) هم دارای ۴۰ هزار دنبال‌کننده بود. همچنین «نگار معظم»، خواننده خانم، نیز بعد از انتشار ویدئویی از تک‌خوانی او در روز جمعه، ۲۷ اردیبهشت در فضای مجازی، تحت پیگرد قانونی قرار گرفت. ویدئوی منتشرشده، این خواننده اهل شیراز را در حالی نشان می‎داد که همراه با تور گردشگری در روستای ابیانه در حال خواندن ترانه بود. بنا بر اخبار منتشرشده، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان نطنز او و راهنمای گردشگرانی را که در میان آن‌ها توریست‎های خارجی نیز بوده‎اند، احضار کرده است. نکته مشخص درباره این سه نوازنده خیابانی، حرفه‌ای‌بودن آنهاست.

آسو کهزادی نوازنده جوانی است که تحصیلات آکادمیک موسیقی دارد و پنج آلبوم موسیقی منتشر کرده و اجرا‌های زیادی هم در سالن‌های بزرگ کشور داشته، اما معتقد است اجرای خیابانی لذتی دارد که نوازنده آن را در هیچ کنسرتی تجربه نمی‌کند. کهزادی سال گذشته، در ۱۱ فیلم تجربه نوازندگی داشته است. مهرداد مهدی هم نوازنده‌ای است که علاوه‌بر بردن جوایز متعدد موسیقی، دو آلبوم «والس‌های تهران» و «درنادئون» را منتشر کرده است. نغمه مرادآبادی هم فارغ‌التحصیل رشته موسیقی از کنسرواتوار تهران است و با بسیاری از خوانندگان مطرح کشور همکاری کرده. آن‌ها در صفحاتشان که بیشتر پیج کاری‌شان محسوب می‌شد، بیشتر به انتشار قطعاتی از اجرا‌های خود در خیابان یا بخش‌هایی از زندگی روزمره می‌پرداختند.

مهرداد مهدی هم گاهی در بخش‌هایی از تهران علاوه‌بر نوازندگی، مبادرت به اهدای شاخه گل به مردم می‌کرد. این کار او هرساله در حوالی میدان تجریش توجه زیادی از عابران را به خود جلب می‌کرد.

دلایل و مستندات را منتشر کنید
کامبیز نوروزی، فعال رسانه‌ای و حقوق‌دان، با ابراز تأسف از اتفاق پیش‌آمده برای این سه نوازنده گفت: روی صفحات اینستاگرامی سه نوازنده، این عبارت، روی زمینه مشکی نقش بسته است: «با دستور مقام محترم قضائی به دلیل انتشار محتوای مجرمانه، این نشانی اینترنتی توقیف شده و عوامل دخیل در موضوع پرونده تحت تعقیب قضائی قرار گرفته‌اند». این سه نفر عبارتند از: آسو کهزادی، مهرداد مهدی و نغمه مرادآبادی. کمترین کاری که دستگاه قضا می‌توانند بکنند این است که وقتی قرار یا حکمی صادر می‌کنند، دلایل و مستندات آن را هم به اطلاع عمومی برسانند تا مردم بدانند که چه می‌گذرد. کار قضا کار استدلال و استناد است. قانون اساسی هم همین را تأکید کرده است.

این صفحات اینستاگرامی با چه استدلالی چه محتوای مجرمانه‌ای داشتند و مستند قانونی توقیف آن‌ها و تعقیب کیفری «عوامل دخیل در موضوع پرونده» چیست؟ وی افزود: شاید پاسخ دهند که پرونده در مرحله تحقیقات مقدماتی است و تحقیقات مقدماتی دادسرا علنی نیست، اما وقتی موضوعی در عرصه عمومی اتفاق می‌افتد و پرسش‌های مهمی در ذهن مردم ایجاد می‌کند، جامعه حق دارد بداند بر او چه می‌گذرد. همین دو روز پیش بود که خبرگزاری میزان این جمله از آقای رئیسی در مراسم افطاری اصحاب رسانه را منتشر کرد که «احساس عدالت در جامعه در گرو اقدامات ما و آگاهی‌بخشی و امیدآفرینی شما اصحاب رسانه است». آیا این شیوه برخورد با صفحات اینستاگرامی سه موزیسین جوان و تعقیب کیفری آن‌ها «موجب احساس عدالت» در جامعه است؟

این اتفاقات اخیر در حالی دوباره اذهان عمومی را به خود مشغول کرده بود که تغییر ریاست جدید قوه قضائیه و همچنین تعامل او با مسئولان امید‌هایی را برای بازشدن فضا در قوه قضائیه زنده می‌کرد.

طیبه سیاوشی، عضو کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران، نیز درباره این اتفاق می‌گوید: در هیچ‌کجای قانون کشور ما نوشته نشده است که زدن ساز در خیابان یا انتشار ساززدن در صفحات مجازی غیرقانونی است، اما درعین‌حال دلایلی را که این کار غیرقانونی است نشنیده‌ام. هنوز علت این اتفاق مشخص نشده است. درحال‌حاضر موسیقی از رسانه‌ها منتشر می‌شود و در مراسم‌های مختلف نیز موسیقی پخش می‌شود. هرچند از اوایل انقلاب برخورد دوگانه‌ای با موسیقی صورت گرفته و تکلیفمان با آن معلوم نبوده. شاید ما بیشتر از کشور‌های دیگر، کلاس‌های خصوصی موسیقی داریم که نشان از تنوع سلایق در کشور دارد و در دانشگاه‌های کشور هم موسیقی تدریس می‌شود.

وی افزود: در ماه‌های گذشته انتشار کلیپی از چند جوان سرباز که در حال نوازندگی هستند موجی از شادی را در بین مردم ایجاد کرد و زیباتر از آن حمایت یک امیر و سردار از این سرباز‌ها بود، ولی یک جای دیگر در این شهر خاکستری کسی موسیقی می‌زده و دل مردم را شاد می‌کرده و حالا مورد تعقیب قضائی قرار گرفته است. من هنوز علت مسدودشدن این صفحات را نمی‌دانم.

نشانه‌هایی از تغییر در پوشش زنان عربستانی

یک روزنامه انگلیسی در گزارشی اعلام کرد، زنان “سرکش” عربستانی با پوشیدن لباس‌هایی به سبک غربی، چارچوب‌های اجتماعی محدود کشور خود را اندک اندک به چالش می‌کشند.

به گزارش ایسنا، روزنامه “مترو” چاپ انگلیس در گزارشی نوشت، تعداد اندکی از زنان عربستانی به تازگی تصمیم خطرناکی گرفته، “چادر عربی” را کنار گذاشته و در راستای حرکت به سوی آزادی‌های اجتماعی از پوشیدن آن خودداری می‌کنند. این در حالیست که این پوشش بلند، گشاد و مشکی رنگ، پوشش سنتی زنان در کشور محافظه‌کار عربستان بوده و نماد دین‌داری و تقوا تلقی می‌شود.

مترو همچنین نوشته است: با وجود اینکه نشانه‌هایی از تغییری آرام و تدریجی در داخل جامعه عربستان مشاهده می‌شود اما این زنان از سوی موسسات محافظه‌کار دینی این کشور مورد حمله قرار می‌گیرند.

محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سال گذشته میلادی در مصاحبه‌ای با شبکه خبری سی.بی.اس آمریکا گفته بود که این پوشش اجباری نیست و احتمالا از محدودیت‌های آن کاسته می‌شود اما پس از آن مصاحبه دستوری در این زمینه صادر نشد و تنها تعدادی از زنان پوشیدن چادر عربی را کنار گذاشتند و یا اینکه آن را با پوشش‌های رنگی جایگزین کردند.

این روزنامه انگلیسی در ادامه نوشت، مشاعل الجلود (۳۳ ساله) پوشیدن چادر عربی را کنار گذاشته و عکسی از او منتشر شده که با کفش‌های پاشنه بلند و پیراهنی به رنگ نارنجی تیره و یک شلوار گشاد در حال قدم زدن در مرکز ریاض است.

نابودی بزرگترین انبار مواد منفجره طالبان

نظامیان افغان امروز یک حلقه مین کار گذاشته شده در یکی از مناطق شلوغ شهر کابل را کشف و خنثی کردند.

سخنگوی فرماندهی پلیس کابل اعلام کرد: تروریست ها یک حلقه مین را برای هدف قرار دادن افراد غیرنظامی در منطقه «سرای هراتی» از توابع حوزه پنجم امنیتی کابل در کنار جاده عمومی جاسازی کرده بودند اما این مین قبل از انفجار کشف خنثی شد.

همزمان اعلام شد بزرگترین انبار مهمات و مواد منفجره طالبان در استان غزنی افغانستان در عملیات نیرو‌های ارتش منهدم شد.

وزارت دفاع افغانستان اعلام کرد: کماندو‌های ارتش با حمایت نیروی هوایی، عملیاتی را در شهرستان «مقر» استان غزنی اجرا کردند که براثر آن یکی از مراکز مهم طالبان که به «حافظ جهانگیر» مسئول نظامی این گروه تعلق داشت هدف قرار گرفت.

در این عملیات بیش از دو تن مواد منفجره، مقادیری مهمات، بیست و شش دستگاه موتورسیکلت و یک دستگاه خودروی سواری منهدم شد و بیست و شش عضو طالبان کشته شدند.

وزارت دفاع افغانستان افزود: این مقدار مواد منفجره از کشور همسایه افغانستان به استان غزنی منتقل شده و قرار بود مین سازان شبکه القاعده از آن برای ساخت مین استفاده کنند تا برای انفجار در شهر‌های بزرگ افغانستان از جمله کابل استفاده شود.

استان غزنی نزدیک مرز پاکستان قرار دارد.

مجازات “گدایان” در ایران شدت پیدا می کند

مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران گفت: قانون گذار مجازات تکدی گری را 3 ماه تا یک سال حبس پیش بینی کرده است.

به گزارش جام جم آنلاین ، فرزانه مروستی در جمع خبرنگاران در خصوص اقدامات استانداری تهران در برخورد با موضوع تکدی گری گفت: دو گروه در گیر آسیب تکدی گری هستند متکدیان و کودکان خیابانی، کودکان خیابانی درگیر فعالیتی هستند که ما آن را تکدی گری پنهان یا شبه تکدی گری می نامیم.

مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران با بیان اینکه قوانین و مقررات موجود در این خصوص شامل آیین نامه ی ساماندهی کودکان خیابانی مصوب هیئت وزیران سال۱۳۸۴ و آئین نامه ساماندهی متکدیان مصوب ۱۳۷۸ شورای عالی اداری است، گفت: این قوانین به عنوان اسناد بالادستی تکلیف استانداری را در برخورد با این پدیده مشخص کرده است.

مروستی با اشاره به اینکه در این اسناد استانداران به عنوان رئیس کار گروه اجتماعی و فرهنگی استان و فرمانداران به عنوان رئیس این کارگروه ها در سطح شهرستان ها هماهنگ کننده و ناظر بر حسن اجرای آئین نامه توسط دستگاهها هستند، گفت: هر چند باید بدانیم مقابله با تکدی گری علی رغم وجود قوانین بازدارنده، با محدودیت ها و مشکلاتی هم روبرو است از جمله کمبودهای زیرساختی مانند فضای اردوگاهی علی رغم جمعیت بالای درگیر با این پدیده یا عدم تناسب مجازات با جرم.

به گفته مروستی، اگرچه در قانون مجازات اسلامی تکدی گری جرم محسوب می شود و درحال حاضر متکدیان جمع آوری شده با دستور قضایی در سامانسراهای شهرداری نگهداری می شود. اما به نظر می رسد این مجازات نتوانسته است بازدارنده باشد و افراد متکدی گاهی برای چندمین بار به این مراکز ارجاع داده می شوند از طرفی ظرفیت نگهداری این مراکز هم محدود است.

حمله پهپادی حوثی‌ها به تاسیسات نفتی آرامکو+فیلم


رسانه‌های عربستان‌سعودی صبح امروز شنبه از یک حمله پهپادی حوثی‌های یمن به تاسیسات شرکت ملی نفت این کشور، آرامکو در «بقیق»، شهری در ۶۰ کیلومتری جنوب غربی ظهران خبر دادند.

ظهران، منطقه ای که در فاصله نه چندان دوری از محل وقوع حملات پهپادی روز شنیه واقع شده بزرگترین مجموعه پالایشگاهی جهان را در خود جای داده و گفته می شود که بیشترین صادرات نفت عربستان از این ناحیه انجام می شود.

این خبر در حالی منتشر می شود که پیش از این برخی رسانه ها از وقوع انفجار و آتش سوزی در مجتمع نفتی آرامکو واقع در این منطقه گزارش داده بودند.

خبرگزاری رویترز نیز پیش از این در گزارشی به نقل از یک ساکن محلی از شنیده شدن صدای انفجارهای متعدد در این شهر خبر داده بود.

مجتمع نفتی بقیع یک پالایشگاه بزرگ است که توسط شرکت ملی نفت عربستان سعودی، آرامکو اداره می شود. این در حالیست که خبرگزاری رسمی عربستان سعودی دقایقی پیش با تایید وقوع انفجارها در تاسیسات بقیق به نقل از منابعی در وزارت کشور اعلام کرد که دو مجمتع نفتی متعلق به شرکت آرامکو صبح روز شنبه هدف یک حمله پهپادی قرار گرفته اند.

شبه نظامیان حوثی تحت حمایت رژیم ایران در یمن به طور معمول از انجام حملات پهپادی و موشکی به تاسیسات نفتی عربستان خبر می دهند