دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی گفت: باید دید روحانی واقعاً دنبال اختیارات است یا هدف دیگری را دنبال میکند.
اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در گفتوگو با فارس، با اشاره به اظهارات اخیر روحانی پیرامون لزوم اعطای اختیارات ویژه به رئس جمهور با بیان اینکه باید دید اساساً هدف ایشان از این صحبتها واقعاً اختیارات است یا موضوع دیگری است، اظهار داشت: اگر این مسأله روشن شود، مشخص میشود که به نظر برخی تحلیلگران هدف گرفتن اختیارات نیست؛ چون ایشان اختیارات دارند.
وی افزود: اگر رئیس جمهور اختیارات میخواهد باید مشخص کند در چه چیزی دنبال اختیارات است و کلی گفتن اینکه من اختیارات ویژه میخواهم کافی نیست. ایشان دنبال هدف دیگری هستند.
بادامچیان اظهار داشت: اینگونه بازتاب شده که ایشان اختیارات ویژه میخواهد تا کنارهگیری کند و به همین علت میگوید به من اختیارات بدهید و اگر ندهید کنارهگیری میکنم.
… و ناگهان روحانی و ظریف بی اختیار شدند
منصور امان: در حالی که حاکمیت ج.ا با تمامی باندها و دسته بندیهایش روز به روز جامعه و کشور را کمی بیشتر در گرداب بُحران فلاکت زا و خطرناک کنونی فرو می برد، بخشی از قُدرت حاکم که تصادُفا قُوه مُجریه را نیز در چنگ دارد، از خود در این رابطه سلب مسوولیت کرده و مُدعی است که “اختیاری” ندارد.
رییس جمهور مُلاها، حُجت الاسلام روحانی، در جریان نشستی با شماری از وابستگان باند سوخته و مُنفعل “اصلاح طلب”، دست به شکوه برداشته که دولتش در “سیاست خارجی اختیاری ندارد” و مثال زده: “اوباما ۱۹ بار از من تقاضای مُلاقات کرد، ولی دولت اختیار پاسُخگویی نداشت.”
با این بخش از سُخنان آقای روحانی که او تعیین کننده سیاست خارجی رژیم مُلاها نیست و اختیاراتش در این پهنه محدود است، به خوبی می توان مُوافق بود و حتی آن را فراگیرتر دانست و به پهنه های دیگر نیز گُسترش داد. این واقعیت که قُدرت حقیقی در کف آقای خامنه ای است، نه واقعیت تازه ای و نه کشف آقای روحانی است. مفهوم عملی قُدرت استبدادی نیز چیز دیگر جز این نیست؛ قُدرتی که هیچ قانون و تفکیک وظایف صوری آن را محدود نمی کند و تکیه گاهی جز زور و تصرُف جبری ندارد.
این واقعیت اما به مفهوم آن نیست که آقایان روحانی و ظریف هیچ نقشی در سیاست خارجی بازی نکرده اند یا نمی کنند. آنها مُجریان و “تدارُکچیهای” بسیار مُفیدی برای دستگاه قُدرت بوده اند و برای تضمین فضای حیاتی تنفُس و نشو نمای سیاستهایش سخت کوشیده اند. آنان در نقش “میانه رو”، در صحنه بین المللی برای تجاوز نظامی به سوریه و مُداخله گری منطقه ای توجیه می تراشند یا به گُمراه سازی در باره سطح و اهداف آن می پردازند. دولت آقای روحانی میلیتاریسم افسارگسیخته حاکمیت را “سیاست دفاعی” مُعرفی می کند و راه اندازی جنگ فرقه ای را “مُبارزه با تروریسم” جلوه می دهد.
در پهنه سخت افزاری نیز “میانه روها” به گونه همه جانبه و فعال از سیاست خارجی تنش زای “نظام” و ابزارهای اجرایی آن با اختصاص منابع رسمی کشور پُشتیبانی می کنند. بودجه سپاه پاسداران در دولت آقای روحانی به گونه سرسام آوری افزایش یافته و فراتر از آن او خود پُز می دهد که “موشکهای سپاه را دولت و وزارت دفاع ساخته اند” یا “سلاحهای راهبُردی که در این دولت ساخته شده، هشتاد درصد کُل سلاحهایی است که در دولتهای قبل ساخته شده”. رییس دولت در جای دیگری پیرامون هزینه های مُداخله گری خارجی سینه جلو می دهد: “در بی پولی هزینه حضور نظامی در عراق و سوریه را تامین کردیم.”
لازم به گفتن نیست که حاشیه امنی که دولت آقایان روحانی و ظریف در پهنه خارجی برای باند حاکم ایجاد کردند و تدارُکات و امکاناتی که در خدمت پیشبُرد سیاستهای منطقه ای شرارت بار “نظام” قرار دادند، تا چه اندازه در شکست توافُق هسته ای، بازگشت دوباره تحریمها و تنش کنونی تاثیر گذار بوده.
اگرچه جناح میانه حُکومت و زائده های “اصلاح طلب” آن اختیار تعیین مُستقل سیاست خارجی را ندارند، اما در پُشتیبانی و تامین سیاسی، دیپلُماتیک و مالی نقشه ها و پندارهای “نظام” یک نیروی اصلی و تعیین کننده به شمار می آیند. این امر در دور دُوُم ریاست جمهوری آقای روحانی شدت بیشتری یافته، زیرا با شکست “برجام”، نقشی که آنها می توانستند ایفا کنند دیگر در صحنه بازی وجود ندارد و تنها رُل باقی مانده، نقش اُردک چُلاقی است که برای ماندن بر سر آب و دانه تقلا می کند و به همان میزان نیز پر می ریزد.
شکوه آقای روحانی از “بی اختیاری” از یکسو بیانگر آن است که زیر “خیمه نظام” چینه زیادی برای تغذیه جناح میانه حُکومت و زائده های سیاسی اش باقی نمانده و از سوی دیگر، نشان می دهد این بخش از قُدرت حاکم با فاصله گرفتن از تحوُلات روز، در تلاش ذخیره سازی خود برای تحوُلات آینده است.