Previous Next

ارزش راهبردی تحریم در انتخابات ۱۴۰۳

بار دیگر بحث شرکت یا عدم شرکت در انتخابات، به دلیل رقابت محدود در انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری چهاردهم، توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده است. علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی به اهمیت راهبردی تحریم می‌پردازد.این بار، با داغ شدن دوگانه “شرکت در انتخابات” یا “امتناع از رأی”، مدافعان تحریم انتخابات در موقعیت جدی‌تر و در عین حال دشوارتری از گذشته قرار گرفته‌اند. دعوت‌کنندگان به تحریم در انتخابات‌های ۹۸ ، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به دلیل عواملی چون “غیررقابتی بودن انتخابات” و “همراهی بخشی از اصلاح‌طلبان” و “عدم نیاز حکومت به انتخابات با مشارکت بالا” کار دشواری نداشتند، اما این بار باید در هماوردی با اکثریت اصلاح‌طلبان، اصول‌گرایان و بخشی از آرای سیال، امتناع از رای دادن را تبیین و توجیه کرده و تلاش کنند با رای‌ستانی نرخ مشارکت واقعی در انتخابات زیر پنجاه درصد شود.

پیش از شرح دلایل اهمیت انتخابات، باید جایگاه تحریم را مشخص کرد. تحریم یک شکل از برخورد منفی با انتخابات است که در اشکال سه‌گانه “تحریم”، “عدم شرکت” و “بی‌تفاوتی” نمود پیدا می‌کند. بررسی مشارکت در ادوار تاریخ انتخابات‌های ریاست‌جمهوری نشان می‌دهد که حداقل ۱۵ درصد از جمعیت واجد حق رای هستند که هیچگاه رای نداده‌اند.

اهداف رای ندادن نیز متفاوت است. عدم شرکت، رویکرد انفعالی در رای ندادن را بازتاب می‌دهد که بیشتر به معنای عبور از اتفاقات انتخاباتی است. اما تحریم برخورد فعال با انتخابات را نمایان می‌کند که در صدد اثرگذاری است. البته اهداف تحریم هم یکسان نیست. گرایش غالب تلاش برای تغییرات ساختاری و اعاده حیثیت از نهاد انتخابات و مقاومت در برابر تنزل آن به شبه‌انتخابات است. گرایش دیگر نبود کاندیدای مطلوب و ایجاد فشار برای حضور نامزد مورد نظر در انتخابات‌های آینده است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

تحریم با رای دادن یک تفاوت اساسی دارد. رای دادن و معرفی کاندیدا نیازمند طرح و برنامه مشخص کوتاه‌مدت است، در حالی که تحریم چنین نیست و برنامه در آن موضوعیت ندارد. تحریم یک حرکت موردی در چارچوب رویکرد تغییر درازمدت و نوعی سرمایه‌گذاری سیاسی برای تقویت روحیه مدافعان تغییرات بزرگ و ساختاری سیاسی و متزلزل کردن اعتماد به نفس ساختار قدرت مسلط است. تحریم بر این فرض استوار است که حل مشکلات کوچک و بزرگ مردم و کشور ایران، راه حل فوری و میان‌بر و بینابینی ندارد. همچنین در درون ساختار قدرت جمهوری اسلامی با موانعی عبورناگزیر و استحاله‌کننده مواجه است.

دیگر عامل مهم جایگاه تحریم (بایکوت) در نظام های دمکراتیک و اقتداگرا است. در نظام‌های دمکراسی، تحریم بخشی از بازی انتخاباتی است که با هدف ایجاد فشار جهت تغییرات اساسی‌تر از رویکردهای سیاسی نرمال و یا فشار به احزاب برای تغییر سیاست‌ها اجرا می‌شود. در عین حال بخشی از جمعیت هر جامعه هم هستند که هیچگاه در فرایندهای انتخاباتی شرکت نمی‌کنند. اما در نظام‌های اقتداگرای دارای انتخاباتی مشابه جمهوری اسلامی وضعیت فرق می‌کند. در خصوص شرکت و یا تحریم انتخاباتی در این نظام‌های سیاسی نمی‌توان حکم کلی صادر کرد. پژوهش‌های علمی و تحلیلی انجام‌شده نیز تا کنون نتوانسته نشان دهد که یکی از این دو برخورد مزیت مطلق و برتر بر دیگری دارد. اما تحریم بخشی از بازی انتخابات است.

از دی ماه ۹۶ به بعد به تدریج و با رشد پلکانی این تصور در جامعه ایران شکل گرفت که شرکت در انتخابات‌ها به لحاظ انتظارات حداکثری و حداقلی بی‌فایده است و بعد از گشایش‌های محدود مقطعی، توان جامعه را ضعیف‌تر کرده و ساختار قدرت معیوب و استبدادی را با تهدید موجودیتی کمتری مواجه می‌کند. در بهترین حالت مشارکت انتخاباتی در چارچوب مهندسی نهاد ولایت فقیه، باز کفه ترازو به نفع نظام سنگینی می‌کند. از سوی دیگر برای نخستین بار در تاریخ بعد از انقلاب بهمن ۵۷ نیروی اجتماعی لازم برای ساختارشکنی و تغییرات انقلابی ایجاد شده است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. اکنون تغییر جمهوری اسلامی یک امر “ممکن” است نه آرزواندیشانه.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این روند وضعیت ویژه‌ای را ایجاد کرده تا انتخابات بعدی، همچون رفراندوم تغییر نظام، انتخابات مجلس موسسان قانون اساسی جدید و یا انتخاباتی که منجر به انتقال قدرت به منتخب مردم با چشم‌اندازی روشن جهت گذار به دمکراسی در خارج از ساز و کار رسمی و یا متعارف جمهوری‌ اسلامی، واجد مشارکت گسترده عمومی شود.

بنابراین هدف، مقصد، تعریف از مسئله (مشکل) و ارزش‌های جریان اصلی دعوت‌کننده به شرکت در انتخابات با حامیان تحریم متفاوت است. این‌همانی بین آنها وجود ندارد. طبیعی است که آنها به دو انتخاب متفاوت رسیده و در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. تحریمی‌ها مشکل را خود جمهوری اسلامی، ساختار قدرت، قوانین بالادستی و نهاد ولایت ‌فقیه دانسته و به دنبال دمکراسی و عبور از جمهوری اسلامی با تاکید بر ارزش مقابله تقلیل‌ناپذیر با استبداد هستند.

اما شرکت‌کنندگان مشکل را در سطح مجریان، فاعلان سیاسی، تندروی‌ها، سیاست‌زدایی و تعدیل خواسته‌ها دانسته و ضمن همراهی و سازش با نهاد ولایت‌ فقیه و هراس‌افکنی حول نابودی ایران، تغییرات ساختاری را به آینده نامعلوم موکول می‌کنند. آنها همانقدر که در ظاهر موافق حکمرانی استبدادی نیستند، در عمل مشکل چندانی نیز با آن ندارند. پیامد عملی فعالیت آنها گسترش عمق استراتژیک اقتدارطلبی سیاسی با چاشنی تعدیل است.

البته کسانی که در چارچوب نگره ترجیح بد به بدتر رای می‌دهند، از این شمول خارج هستند. ولی پیامد عمل آنها مستقل از خواست و نیتشان تقویت جریان انتخابات‌محور است.

بیشتر بخوانید: انتخابات ۱۴۰۳؛ مسابقه‌ اصول‌گرایان یا رقابتی شبیه به سال ۹۲

حال در ادامه اهمیت راهبردی تحریم تبیین می‌شود. نخستین دلیل تحریم و فایده‌مندی آن حفظ اجماع شکل گرفته در اکثریت مردم ایران در خصوص تغییرات ساختاری سیاسی است. این نکته کلیدی است که مشارکت بالای انتخاباتی فرصت تنفس و مشروعیت‌نمایی به نظام داده و باعث می‌شود تا بحران اقتدار و تهدیدات موجودیتی شکل‌گرفته بعد از جنبش انقلابی “زن زندگی آزادی” را پشت سر گذاشته و تصویر یک نظام سیاسی باثبات را از خود به نمایش بگذارد. اینکه نظام بعد از دو بار رد صلاحیت، به پزشکیان مجوز ورود به رقابت انتخاباتی داد و علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری را احراز صلاحیت نکرد، به خوبی هدف اصلی از عقب‌نشینی تاکتیکی را نشان می‌دهد. همچنین مسیر موفقیت و قدرت‌نمایی مردم را آشکار می‌کند.

تایید صلاحیت پزشکیان محصول هراس نظام از تحریم‌های گسترده در انتخابات‌های ۹۸ به بعد است. از این رو ادامه تحریم نظام را در موقعیت اعطای امتیازات بیشتر در آینده و آغاز عقب‌نشینی‌های واقعی قرار می‌دهد. تحریم‌کنندگان، تغییرات مثبت ماندگار سیاسی، معیشتی، فرهنگی و اجتماعی از طریق صندوق‌های رای جمهوری اسلامی را ممتنع ارزیابی می‌کنند. امتناعی که مستند به تجارب آزموده‌شده است. اصول‌گرایان نمی‌خواهند و اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌هم اگر بخواهند، نمی‌توانند.

فضای روانی، سرنوشت رویارویی‌های سیاسی را مشخص می‌کند. مشارکت زیر ۵۰ درصد موازنه قوا را به نفع نیروهای خواهان تغییرات ساختاری و انقلابی حفظ کرده و ریزش بیشتری در صفوف حامیان نظام ایجاد می‌کند. با تحریم قرار نیست به خودی خود اتفاقی در عرصه سیاسی به فوریت رخ بدهد. اما شکست عملیات فریب حکومت و مانور مشروعیت‌نمایی کمک می‌کند تا نتایج اعتراضات و مقاومت‌ها حفظ شده و مسیر تبدیل انباشت کمی تلاش‌های ساختارشکنانه به نقطه تحول کیفی جهش‌آفرین کوتاه شود. اما اگر نظام موفق به برگزاری انتخاباتی با مشارکت واقعی بیش از شصت درصد شود، وضعیت معکوس شده و اینرسی و توان ایجادشده در هفت سال گذشته، دچار گسست شده و سال‌ها طول می‌کشد تا به نقطه کنونی برسد.

پیروزی مسعود پزشکیان به منزله میدان پیدا کردن بخش محافظه‌کار و منفعت‌طلب اصلاح‌طلب – اعتدالی است. حضور این دسته در قدرت باعث فعال شدن طیف راست آنها در دفاع حداکثری از نظام و خروج بخش چپ آنها از انفعال و حرکت به سمت حمایت حداقلی از نظام و برخورد فعال با اعتراضات خیابانی و جنبش‌های اجتماعی می‌شود. ریاست‌جمهوری پزشکیان بخش سالم و مردمی اصلاح‌طلبان را به حاشیه می‌راند. در این شرایط ریزش در درون پایگاه اجتماعی نظام متوقف شده و بر صف حامیان نهاد ولایت‌ فقیه افزوده شده و موانع پیش‌روی تغییرات ساختاری بیشتر می‌شود.

تجربه چهار دهه گذشته به صورت عینی نشان می‌دهد که رفتار کارگزاران نظام هنگام حضور و یا عدم حضور در قدرت تفاوت زیادی دارد. اهمیت مضمونی و سیاسی “اصلاح‌طلب−اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا” در این بستر قابل درک است.

ناتوانی در اجرای وعده‌ها و آسیب‌زدن به مفاهیمی چون “تغییر”، “ایران”، “ملت”، “دمکراسی”و “مردم” که منجر به افزایش بدبینی به سیاستمداران، تعمیق بحران اعتماد و گسترش مناسبات جامعه توده‌ای و ذره‌ای شدن بیشتر جامعه می‌شود، دیگر دلیل پشتوانه اهمیت راهبردی تحریم است. تقریبا با ضریب اطمینان بالا می‌توان گفت که پزشکیان موفق به تحقق هیچ بخشی از مطالبات حداقلی مردم نخواهد شد. پیامد ماندگار دولت وی تشدید بحران سیاست‌ورزی و تقویت گرایش‌های پوپولیستی خواهد بود.

دفاع از ارزش‌های انسانی و دموکراتیک دیگر وجه اهمیت راهبردی تحریم است. قائلان به شرکت در این دوره از انتخابات، تسلیم رسمی در برابر استبداد را در قالب “سازگاری با نهادهای بالادستی قدرت” و “اجماع‌سازی با پایگاه اجتماعی اصول‌گرایان” ترویج کرده و می‌کنند. ضد ارزش را به جای ارزش می‌نشانند. کاندیدای مورد حمایت آنها (پزشکیان) همیشه حامی و مطیع استبداد و حکمرانی اقتدارطلبانه خامنه‌ای بوده و سابقه درخوری در حوزه فعالیت برای توسعه سیاسی، حقوق‌ بشر و دمکراسی ندارد. انتقادات وی به تندروی‌ها در نظام همیشه محدود و سطحی بوده و در حد حرف باقی مانده است.

پیروزی پزشکیان در چشم‌انداز درازمدت، موفقیت نهاد ولایت ‌فقیه و جباریت سیاسی است که توانسته بدون نیاز به اجبار و سرکوب، در بخشی از معترضان نسبت به فضای بسته سیاسی و فرهنگی، انقیاد درونی ایجاد کند. آنچه گرامشی در مورد هژمونی در نظام‌های حکومتی توصیف می‌کند، اینجا موضوعیت پیدا می‌کند.

از زاویه دیگر، آنچه قائلان به رای دادن به پزشکیان تبلیغ می‌کنند، مصداق “ابتذال شر” هانا آرنت در حساسیت‌زدایی نسبت به فضائل و ارزش‌های انسانی با پذیرش نسخه فیک و مجاز به جای واقعیت و قبح‌زدایی از شرارت استبداد و جنایت است. البته بخشی از آنها با نگاه پوزیتیویستی و ارزش‌زدایی از سیاست و حکمرانی، فقدان سمت‌گیری پزشکیان در مخالفت با استبداد و دفاع از دمکراسی را در پوشش ناسازواره “بوروکراسی عقلانی” و “پرهیز از رادیکالیسم” توجیه می‌کنند.

در پایان دفاع از نهاد انتخابات و ارزش و شأن آن و جلوگیری از اعتبارزدایی از رای و نهادینه شدن شبه‌انتخابات، ضرورت تحریم فعال را گوشزد می‌کند. البته بخشی از تحریم‌کنندگان هم هستند که باوری به نهاد انتخابات ندارند. از این رو تحریم موقعی معنای محصل خود را پیدا می‌کند که با دفاع از انتخابات آزاد و منصفانه تکمیل شود.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

حقابه تالاب «گاوخونی» روی کاغذ مانده است

ایرنا

معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی اداره کل حفاظت محیط زیست استان اصفهان گفت: ممکن است وزارت نیرو حقابه محیط زیست و تالاب بین‌المللی «گاوخونی» را روی کاغذ بیاورد اما در عمل، آن را حذف می‌کند. 23 خرداد

حسین اکبری روز چهارشنبه در گفت‌وگو با ایرنا افزود: شاهد این مدعا بسته بودن سد «رودشتین» است که تنها ۸۵ کیلومتر با تالاب فاصله دارد و این نشان می‌دهد که حتی وقتی آب هم در بستر زاینده‌رود برای کشاورزان شرق استان جریان داشته باشد، بازهم آبی به تالاب گاوخونی راه پیدا نمی‌کند.

اکبری تاکید کرد: مطالعات دانشگاهی بر اساس حاکمیت شرایط خشکسالی، نرمال و ترسالی حداقل نیاز آبی تالاب گاوخونی و رودخانه زاینده رود را مشخص کرده است و بر اساس این مطالعات، در شرایط خشکسالی هم امکان تامین حدود ۸۰ میلیون مترمکعب آب برای تالاب گاوخونی وجود دارد.

وی افزود: با علمِ بر شرایط خشکسالی و کمبود منابع آبی، حق زاینده‌رود و تالاب گاوخونی توسط وزارت نیرو نادیده گرفته می شود.معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی اداره کل حفاظت محیط زیست اصفهان تصریح کرد: متناسب با شرایط خشکسالی و ترسالی حقابه‌های کاربری‌های مختلف تغییر می‌کند اما تاسف اینجاست که در شرایط خشکسالی به استثنای حقابه محیط زیست، حقابه سایر کاربری‌ها حذف نمی‌شود.

وی گفت: همچنین حداقل نیاز آبی تالاب در شرایط عادی بارش‌ها، ۱۷۶ میلیون مترمکعب در سال برآورد شده است؛ به این معنا که در رودخانه زاینده‌رود باید جریان حداقلیِ پنج و نیم مترمکعب بر ثانیه در طول سال برقرار باشد که میزان ۱۷۶ میلیون مترمکعب تامین شود.

اکبری تصریح کرد: برای تحقق این موضوع، لازم است در زاینده‌رود، جریان دائمی و حداقلی برقرار باشد تا در ایستگاه «شاخ کنار» و ورودی تالاب گاوخونی، پنج و نیم مترمکعب آب بر ثانیه داشته باشیم.به گفته وی، برای دریافت پنج و نیم مترمکعب آب بر ثانیه در ایستگاه شاخ کنار، باید آب بیشتری از سد زاینده‌رود رها شود و از شهر اصفهان بگذرد تا بتوان به این واسطه پنج و نیم مترمکعب آب در تالاب گاوخونی تحویل داد.

معاون محیط زیست طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست اصفهان گفت: طبق مطالعات مرکز تحقیقات راه و شهرسازی حداقل دِبی جریان آبِ ثابت در زاینده‌رود باید ۱۵ مترمکعب بر ثانیه باشد و چنین میزان آبی باید جریان داشته باشد و در مسیر هم برداشتی انجام نشود تا پنج و نیم مترمکعب آب بر ثانیه در ایستگاه شاخ کنار تحویل تالاب گاوخونی داده شود.

وی تصریح کرد: حدود ۱۰ مترمکعب از این میزان آب ممکن است در پایین دست برداشت شود یا در طول زمین به جسم زمین برود و به تالاب گاوخونی نرسد.به گزارش ایرنا، هشتم آذر سال ۱۴۰۲ آب از سد «رودَشتِین» به سمت تالاب بین‌المللی گاوخونی به‌منظور تامین حقابه زیست محیطی آن جاری شد و با پیگیری‌ مجدد اداره کل حفاظت محیط زیست و مجموعه مدیریت استان اصفهان برای رسیدن آب به تالاب، سد زاینده‌رود به مدت چند روز باز شد.

استمرار جریان رودخانه به‌منظور تامین بخشی از حقابه زیست محیطی تالاب گاوخونی به مدت ۱۷ روز در آذر پارسال موجب شد تا حدود ۱۰ میلیون مترمکعب آب به این تالاب برسد.تالاب بین‌المللی گاوخونی در شرق اصفهان یکی از بزرگترین و مهمترین تالاب‌های ایران محسوب می‌شود و حقابه آن در سال و در شرایط نرمال بارش‌ها، ۱۷۶ میلیون متر مکعب است.

این تالاب پیش از آغاز خشکسالی‌های اخیر، علاوه بر ایجاد فضای فرحبخش در شرق اصفهان، مأمن پرندگان مهاجر و جانوران آبی و منبع درآمد و آسایش ساکنان این منطقه بود اما بدلیل کمبود منابع آبی و نرسیدن آب زاینده‌رود به آن در معرض خشکی قرار گرفت.به گفته کارشناسان، ادامه این روند می‌تواند تالاب بین‌المللی گاوخونی را به کانون تولید گرد و غبار تبدیل کند و تا شعاع ۵۰۰ کیلومتری خود را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین تامین حقابه آن ضروریست.

پلمب بخش‌های آلاینده دو واحد غیر مجاز در ملارد

خبرگزاری دانشجو

رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان ملارد از پلمب بخش‌های آلاینده دو واحد غیر مجاز در این شهرستان خبر داد. 23 خرداد

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، مهناز مدیریان، رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان ملارد گفت: در پی شناسایی یک واحد آلاینده غیر مجاز در زمینه آبکاری توسط کارشناسان این اداره، علیرغم پیگیری‌های این اداره و اعطای مهلت مناسب بخش‌های آلاینده این واحد به دلیل فعالیت غیر اصولی و به استناد قوانین و مقررات زیست محیطی پلمب شد.

وی در ادامه افزود: همچنین به دلیل تداوم فعالیت غیر اصولی و آلاینده یک واحد نساجی و هدایت فاضلاب خام بدون اتخاذ تمهیدات زیست محیطی به محیط، پس از اتمام مهلت اعطایی، این اداره بر اساس قوانین و مقررات زیست محیطی نسبت به جلوگیری از فعالیت بخش‌های آلاینده واحد موصوف اقدام کرد.

مدیریان بابیان اینکه کلیه واحد‌های تولیدی، صنعتی و خدماتی ملزم به فعالیت در چارچوب قانون و رعایت و توجه ویژه به ملاحظات محیط زیستی در راستای حفظ محیط زیست و سلامت شهروندان هستند، خاطرنشان کرد: در صورتی که واحد‌های آلاینده پس از دریافت اخطاریه زیست محیطی ظرف مهلت اعطایی نسبت به اتخاذ تمهیدات زیست محیطی لازم و توقف فعالیت آلاینده تا زمان رفع آلایندگی اقدام نکنند، از ادامه فعالیت این واحد‌ها جلوگیری خواهد شد.

شکارچی کل وحشی در حاجی آباد دستگیر شد

ایلنا

ماموران یگان حفاظت محیط زیست شهرستان حاجی آباد یک متخلف شکار و صید را دستگیر کردند.23 خرداد

به گزارش ایلنا از بندرعباس، رئیس حفاظت محیط زیست شهرستان حاجی آباد گفت: از این متخلف لاشه یک راس کل وحشی و تعدادی فشنگ ساچمه زنی کشف شد.سالار حسینی افزود: جریمه شکار هر رأس کل، قوچ وحشی و جبیر بین ۲۵ تا ۷۵ میلیون تومان است.وی گفت: متخلف به مراجع قضایی معرفی شد.

خاطرات چهارراه استانبول

سوما نگهداری‌نیا

آنچه در ادامه می‌خوانید یادداشتی در معرفیِ دفتر خاطرات یک زن تُرک اهل استانبول به نام «یاشار خانم» است که در فاصله‌ی سال‌های ١٩١۶ تا ١٩٨۴ نگاشته شده است. این زن به واسطه‌ی ازدواج با یک نظامیِ کُرد در دولت عثمانی که بعدها علیه جمهوری ترکیه دست به شورش می‌زند، زندگیِ پرفراز و نشیبی را تجربه می‌کند و خاطراتش بازنمای زندگی در میدان جنگ تا سال‌های تبعید از وطن‌ است. او در این خاطرات از دو سفر به ایران می‌نویسد؛ بار اول در مسیر جست‌وجوی محل اقامت همسر‌ش که از ارتش گریخته است و بار دوم به‌عنوان پناهنده‌ای سیاسی که تا واپسین روز عمرش در تهران می‌گذرد. خاطرات یاشار خانم یکی از معدود اسناد باقیمانده از قیام سال‌های ١٩٢۴ تا ١٩٢٩، موسوم به «قیام آرارات»، است و در سال‌های اخیر در روند بازخوانیِ اسناد و مدارکِ به‌جامانده از جنگ و کشتار «دره‌ی زیلان» مورد توجه تاریخ‌پژوهان قرار گرفته است. این سند همچنین نمونه‌ای از نوشتار زنانه‌ای محسوب می‌شود که برخلاف روایت‌های غالب تاریخی، تصویری شاعرانه از زخم‌های جنگ و دوران پناهندگی ارائه می‌کند.

نمی‌دانید که اگر یک روز صبح زود، قبل از صعود خورشید در آسمان، وقتی چشمتان را باز ‌کنید، همان چشمی که روز قبل با آن اجساد سربازان را شمرده‌اید و مرگ را در عریان‌ترین حالتِ ممکن‌ دیده‌اید، چه احساسی دارید! نمی‌دانید که هراس جنگ از کنار لمس خنکیِ چمن‌هایی که بهار به آنها مهلت روییدن لابه‌لای سنگ و خاک سنگر را داده، چه حسی است! چون در گزارش جنگ‌ها اغلب جایی برای پرداختن به احساسات باقی نمی‌ماند. با این حال، نزدیک به صد سال قبل در زمان شورش و کشتاری بزرگ در خاورمیانه، زنی به نام یاشار در دفترچهی خاطراتِ روزانه‌اش به نحوی استعاری میدان جنگ را با تمام ساکنانش از جمله انسان‌ها، حیوانات، گیاهان، صخره‌ها و دشت‌ها ثبت کرد. این زن در کنار توصیف بمباران هوایی، انبوه کشته‌های هر دو سوی میدان جنگ، مسیر عقب‌نشینی و شکست‌ها، بازجویی از اسیران و اعدام مخالفان، گل و باد و باران در میانه‌ی جنگ را فراموش نکرده و از وجود آنها در خط مقدم جبهه‌ی جنگ و پهلو به پهلوی مرگ به ما گزارش داده است.

پدرش حاجی مصطفی افندی پزشکی اهل گرجستان است و مادرش عفت خانم از کُردهای ارزروم. یاشار و دو برادرش اما در استانبول به دنیا می‌آیند، یاشار سیزده ساله است که پدرش از دنیا می‌رود و مادر بنا به درخواست پسر بزرگ‌ترش علی حیدر که در آن زمان پزشک ارتش عثمانی است، خانه‌ی خانوادگی‌شان در محله‌ی اسکودار استانبول را می‌فروشد و با یاشار و حایری، پسر کوچک‌ترش، راهی سفری دور و دراز می‌شود.

بخش اول دست‌نوشته‌ها با سفر دریایی از استانبول به سمت کوه‌های ایغدیر آغاز می‌شود. در این بخش نویسنده که خودش را «خانم جوان» خطاب می‌کند از سفری سخت در کشتی ایتالیاییِ روما می‌نویسد؛ در طول سفر او و چند زن جوانِ دیگر برای محافظت از خود در برابر گروه راهزنی به نام «توپال عثمان و مردان چاقوکش» مجبور می‌شوند که در انبار کشتی پنهان شوند. سال ١٩٢٠ است، جنگ جهانی اول پایان یافته اما هرج‌و‌مرج امپراتوری عثمانی را در آستانه‌ی فروپاشی قرار داده است. استانبول در تسخیر نیروهای غربی است و دولت از تأمین امنیت راه‌ها و جاده‌ها عاجز مانده است. به همین علت، اغلب مسافران در طول سفر با راهزنان و دزدهای سر گردنه مواجه می‌شوند.

یاشار خانم در مسیر ساریکامیش به ایغدیر وقتی که سوار بر قطار شهرها را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذارند، شرح کاملی از سفر به دست می‌دهد. از قضا جایی برادرش علی حیدر بیگ از پنجره‌ی قطار به مسیر رودخانه‌ی بزرگی اشاره می‌کند و به او می‌گوید: «این رود ارس است، از کوه‌های بینگول سرچشمه می‌گیرد و جایی در نزدیکی ایغدیر به خاک ایران می‌رود…».

به گفته‌ی خودِ یاشار خانم، این اولین‌باری است که او نام ایران را می‌شنود، کشوری که بعدها مسیر خاطرات و زندگی‌اش به آن گره می‌خورد.

دفتر خاطرات «یاشار خانم» از یک منظر رابطه‌ای میان نقشه‌ها و روایت‌ها است. او از روایتش همچون ابزاری برای نقشه‌پردازی استفاده می‌کند تا توصیفاتی از مکان‌ها را به خوانندگان (بالقوه‌ی) خود عرضه کند و به این ترتیب با خلق نقاطی مرجع به آنها کمک کند تا جهانی را که در آن زندگی و سفر کرده به‌خوبی موقعیت‌‌یابی کنند و بفهمند. به لطف خاطرات این زن در بخش اول یادداشت‌ها در فاصله‌ی تکرار شش بهار و زمستانِ متمادی و از خلال اتفاقات میان دو جنگ جهانی که از دلِ آن خاورمیانه‌ی جدیدی پدید می‌آید، از استانبول به قبرس و دیاربکر و از آنجا به موصل و بغداد و حلب می‌رویم. در حالی که توصیف جغرافیا، آب‌وهوا و پوشش گیاهیِ مسیر سفر در صد سال قبل را می‌خوانیم ناگهان خود را همراه با یاشار جوان در شهری به نام کرمانشاه می‌یابیم که به گفته‌ی او پوشش اهالی‌اش بسیار متفاوت از بغداد است و برای رسیدن به تبریز راهی جز ماشین‌های سواری وجود ندارد.

یاشار توکتامیش همسر احسان نوری پاشا، از فرماندهان ارتش در دولت عثمانی، است. نوری پاشا که کُردتبار است طی جنگ جهانی اول در جبهه‌های مهمی، از جمله آلبانی، عربستان، یمن و چیلدر در کنار فرماندهانی همچون مصطفی کمال، که بعدها به آتاتورک ملقب می‌شود، برای دولت عثمانی جنگیده است اما بعد از خلع قدرت از آخرین سلطان و بالا گرفتن زمزمه‌ی فروپاشیِ سرزمین‌های عثمانی، همراه با تعدادی از افسران ارمنی و کرد از ارتش فرار می‌کند و قیام «بیت ‌الشباب» را پایه می‌گذارد. در همان زمان است که یاشارِ پانزده‌ساله عاشق فرمانده‌ی ارتش و دوست برادرش، احسان نوری پاشا می‌شود و در دفتر خاطراتش روزهای پرآشوب در سرزمین‌های عثمانی و شورش‌های بزرگ و کوچک از مرز یونان تا ارمنستان را با ماجرای عشق پرشورِ خود تلفیق می‌کند. هشت ماه بعد از ازدواج با نوری پاشا، قیام الشباب شکست می‌خورد و فرماندهان ارتش که حالا خائن به دولت به شمار می‌روند تحت تعقیب دولتِ موقت در آنکارا قرار می‌گیرند و مجبور به فرار می‌شوند. آنها همراه با مخالفانی در ارمنستان، عراق و سوریه جبهه‌ی متحدی را برای جنگ علیه دولتِ تازه‌تأسیسِ همرزم قدیمی‌شان مصطفی کمال تشکیل می‌دهند. در این زمان پای جنگ از مرزهای دور به داخل زندگیِ یاشار جوان باز می‌شود و یک روز که چشم باز می‌کند همه‌جا پُر از خبر اعدام سربازان و شایعه‌‌ی مرگ نوری‌پاشا و همرزمانش است. در روزهای بعد خبر کشته‌شدنِ آنها تکذیب می‌شود اما ناگزیر سطر به سطر روایت‌های این بخش روایت جنگ و شورش است. البته نه به روال مرسوم، زیرا این متن بیش از آنکه به خود جنگ بپردازد درباره‌ی احساساتی است که در خلال جنگ پدید می‌آید: آخرین مکالمات پیش از جدایی از محبوبی که به جنگ می‌رود، یا اضطراب و هراسِ زنان در هنگام بدرقه‌ی فرزندانی که به قیام می‌پیوندند، و انتظار و امید به بازگشتِ آنهایی که به میدان‌ِ جنگ رفته‌اند و مفقودالاثر شده‌اند. در خلال خاطراتی درباره‌ی این شورش تاریخی، یاشار جوان داستانِ انسان‌های درگیر در آن شورش و احساساتشان را روایت می‌کند.

دولتِ موقت مستقر در آنکارا، که حالا از حمایت گروه بزرگی از ملی‌گرایان و جمهوری‌خواهان موسوم به «ترک‌های جوان» بهره می‌برد، به منظور حذف همه‌ی مخالفان در گوشه و کنار اراضیِ باقی‌مانده از سرزمین‌های عثمانی فشار بر اقلیت‌ها را افزایش می‌دهد. در همین‌ حال، روشنفکران ارمنی و کُرد نیز برای مقابله با کشور تازه‌تأسیسِ ترکیه در مرزهای شرقی و جنوب‌شرقی دست به شورش می‌زنند و از طریق قیامی سازمان‌یافته تأسیس حکومت خودمختار آرارات را اعلام می‌کنند. احسان نوری پاشا، همسر یاشار خانم، هم فرماندهیِ شاخه‌ی نظامی این قیام را بر عهده می‌گیرد. یادداشت‌های یاشار خانم در این بخش حاکی از آن است که تعداد زیادی از مردم به قیام پیوسته‌اند، قوانین و مقررات اجتماعی بی‌اثر شده، بسیاری از شهرها و راه‌های اصلی به دست شورشیان افتاده و دولت موقت هم که از کنترل شورش عاجز مانده است از طریق علی حیدر بیگ، برادر یاشار خانم، به او فشار می‌آورد که از همسرش جدا شود چون او به دولت خیانت کرده است. به باور زنِ جوان، دولت می‌خواهد از این طریق به نوری پاشا فشار بیاورد تا به قیام پشت کند و به آغوش حکومت برگردد. دختر جوانِ جمهوری‌خواهی که در آکادمی موسیقیِ استانبول تحصیل می‌کند و بیشتر عمرش را صرف مطالعه‌ی رمان و نمایش‌نامه و نواختن عود و پیانو کرده است ناگهان خود را در برابر دوراهی می‌بیند. سرانجام، بعد از تحمل ماه‌ها اندوه و فشار، یک روز صبح زود با در دست گرفتن چمدان کوچکی پُر از گل‌های سرخی که در باغچه‌ی خانه‌ی برادرش کاشته بود، خداحافظی می‌کند و به کمک نیروهای فرانسوی برای یافتن ردی از فرمانده‌ی شورشیانِ آرارات سفری را آغاز می‌کند که بیش از یک سال به طول می‌انجامد. یاشار جوان استانبول را برای همیشه ترک می‌کند و با کشتی به قبرس می‌رود. ادامه‌ی ماجرا از طریق ارتباطات پیچیده‌ی گروهی از شورشیان که شبکه‌ای مخفی را بین عراق، سوریه و ایران تشکیل داده‌اند رقم می‌خورد. در نزدیکیِ رود ارس شخصی به نام اردشیر مرادیان، از اعضای حزب داشناک در ایران، با یاشار خانم دیدار می‌کند و او را به تبریز می‌برد. از آنجا او به کمک پزشکی ارمنی دشت چالدران را سوار بر اسب پشت سر می‌گذارد و بعد از بیش از یک سال رهسپار کوه آرارات، مقر فرماندهی شورشیان، می‌شود.

تاریخ جنگ‌ها را معمولاً مردان، یا به بیان دقیق‌تر، مردانِ فاتح در جنگ‌ها نوشته‌اند. بنابراین، روایتِ غالب در این متون عبارت است از شرح اقدامات حماسی، آرمان‌های بزرگ، رهبریِ جنگ، شخصیت‌های مهم سیاسی و سخن‌پردازی درباره‌ی شکوه، افتخار، پیروزی، فداکاری، وطن‌دوستی و… . اما آیا پرداختن به آنچه از دید تاریخ‌نگاریِ رسمی پنهان مانده نیز مشمول تاریخ‌نگاری می‌شود؟ برای مثال، روایتِ زنانِ حاضر در جنگ‌ها چطور می‌تواند میدانی از واقعیت را بیرون از حوزه‌ی تاریخ‌نگاریِ رسمی ترسیم کند؟

جنی یانگ کیوفسکی در کتاب جنسیت و آسیبهای روانی، از جنگ جهانی اول تا جنگ در عراق: روایت در دوره‌ی پس از فقدان[1] به مباحث روایی از جنگ جهانی اول تا جنگ ایران و عراق می‌پردازد. او روایت‌های مردانه و زنانه و نیز تفاوت‌های چشمگیر آنان در ترسیم واقعیت‌های جنگ را بررسی می‌کند و می‌گوید که مسیر روایت زنان و مردان از آنچه در جنگ تجربه می‌کنند کاملاً متفاوت است. او جنگ را پدیده‌ی اجتماعیِ عجیبی می‌داند و عقیده دارد که به تعداد کسانی که جنگ را تجربه می‌کنند می‌توان روایت‌هایی متفاوت داشت. با وجود این، ادبیات زنانه‌ی محصول جنگ بیشتر حاصل فعالیت نوشتاریِ زنان غربی بوده و طی جنگ‌های جهانیِ اول و دوم پا گرفته و به خودزندگی‌نامه‌نویسیِ زنان شرقی در میانه‌ی جنگ‌ها کمتر پرداخته شده است ــ آثاری با این مضمون اغلب حاصل دوران متأخر و جنگ آمریکا در عراق‌ است. برای نمونه، نوشته‌های هیفا زنگنه و دنیا میخائل از این دست آثارند، حال آنکه بررسیِ این آثار نه تنها وجهه‌ی جنسیتیِ جنگ را از حاشیه به مرکز میدان می‌آورد بلکه دریچه‌ای را نیز به روی تعامل نویسنده و فضای جنگ در شرق می‌گشاید و بدین ترتیب انحصار مردانه‌ی غالب در ترسیم جنگ را در هم می‌شکند. از این منظر، آن بخش از خاطرات یاشار خانم که توصیف دقیقی از جزئیاتِ میدان جنگ ارائه می‌دهد از روش‌های مرسوم در تاریخ‌نویسیِ جنگ پیروی نمی‌کند و آنچه را که تاریخ مردانه بی‌ارزش می‌داند و ثبت نمی‌کند بدون لکنت شرح می‌دهد. هرچند همسر یاشار خانم رهبر شورشیان است اما او هرگز در این روایت به دیدگاه خاصی برتری نمی‌بخشد بلکه از یک ‌طرف ترس و جنونِ مرگبار در دو سوی میدان جنگ را توصیف می‌کند، و از طرف دیگر می‌کوشد تا در زمانی که همه فقط به فکر زنده ماندن هستند به زندگیِ پرتنش و غم‌انگیز در میدان جنگ جان ببخشد. او با گل‌های وحشیِ دامنه‌ی کوهستان آرارات باغچه‌ای در نزدیکیِ سنگر می‌سازد و حتی بر دیوار بدون روزنِ سنگرهای مخفی در زیرزمین پرده‌ای توری نصب می‌کند و در یادداشت‌هایش از عود نواختن در کنار زنان و کودکانِ حاضر در میدان نبرد سخن می‌گوید.

سال ١٩٢٩ است و دولت تازه‌تأسیس ترکیه، که حالا از سوی جهان به رسمیت شناخته شده، به منظور ایجاد ثبات و نظم عمومی تصمیم می‌گیرد تا قیام آگری/آرارات را سرکوب کند. بنابراین، حملات هوایی را گسترش می‌دهد و به قصد تنگ کردن حلقه‌ی محاصره بر تعداد نیروهای زمینی در پایگاه‌های اطراف منطقه‌ی شورش می‌افزاید. سرانجام بعد از چند هفته مقاومت، نیروهای ارمنیِ حاضر در جنگ تصمیم به عقب‌نشینی می‌گیرند و تنها چند روز بعد دولت خودمختار آرارات پس از پنج‌ سال فعالیت سقوط می‌کند. احسان نوری پاشا و یاشار خانم همراه با بیش از صد نظامیِ کُرد به سوی مرزهای ایران می‌گریزند و بعد از درگیری با نیروهای نظامی در مرز ایران یاشار خانم دوباره خود را در تبریز می‌یابد. از اینجا به بعد بخش دوم خاطراتِ او آغاز می‌شود که دوره‌ی پناهندگی در ایران و سال‌ها زندگی در تبریز، ساوه، کرمان و سرانجام تهران را در بر می‌گیرد. در این بخش از خاطرات، یاشار خانم فضاهایی را ترسیم می‌کند که شاید بیش از همه برای مخاطب ایرانی جالب باشد؛ فضاهایی همچون «دیوار بلند زندان قصر» و صف طولانیِ زنان ملاقات‌کننده جلوی زندان، «جاده‌ی طولانی ساوه به تهران» و دشواری‌های دریافت مجوز تردد پناهندگان یا «محله‌ی تبعیدی‌های کرمان» و تلاش برای پیدا کردن راهی برای امرار معاش و بالاخره تهران و کشف «چهارراهی به نام استانبول» و مواجهه با ر‌ؤیای نافرجام بازگشت به وطن. این بخش از یادداشت‌های یاشار خانم یکی از نمونه‌های نادر ادبیات پناهندگی (نه ادبیات مهاجرت یا حتی تبعید) در ایران است که از قضا به دست یک زن پناهنده‌ی سیاسی نگاشته شده است، زنی که در یادداشت‌های روزانه‌اش روایت‌هایی از رنج و تنهایی و مصائب و مشکلات پناهندگی و انبوهی از واقعیت‌ها را برای مخاطبان ایرانی بازگو می‌کند.

زندگی یاشار خانم در فاصله‌ی سال‌های ١٣٠٨ تا ١٣۶٣ در ایران، مصادف است با سه دوره‌ی مهم از تاریخ معاصر این کشور، یعنی دوره‌ی سلطنت پهلوی اول، دوره‌ی سلطنت پهلوی دوم و نخستین سال‌های تأسیس جمهوری اسلامی. خاطرات روزانه‌ی او تصویر روشنی از تحولات نظام‌های سیاسی و فرهنگیِ ایرانِ معاصر از نگاه یک پناهنده را ترسیم می‌کند. از روابط نزدیک و مواضع مشترک حکومت پهلوی اول با جمهوری نوپای ترکیه و در نتیجه فشار و خطر استرداد مداوم و حبس شدن پیاپیِ پناهندگان و نیز قدرت سفرای بریتانیا و فرانسه در تعدیل تصمیمات مربوط به پناهندگان، تا آغاز به کار ساواک در دوران پهلوی دوم و تحت نظر گرفتن و بازجویی‌ِ مداوم از پناهندگان در هر جا و هر زمان، حتی به شکل‌هایی غیر رسمی. و سرانجام روی کار آمدن جمهوری اسلامی و خاطراتی از تن دادن به حجاب اجباری و تغییر عکس‌های کارت‌های شناساییِ پناهندگان که یاشار خانم در واپسین سال‌های زندگی‌‌ با دقت به آنها پرداخته است.

به‌رغم همه‌ی این موارد، در میان سطور یادداشت‌های بخش دوم که در مدتی بیش از پنجاه سال نگاشته شده، گاه و بی‌گاه چیزی شبیه به نورِ کم‌سویی‌‌ پدیدار می‌شود اما دوباره به‌سرعت در میان گزارش فلاکت و اندوه روزمره از دیده پنهان می‌شود. یاشار خانم از بیان خاطرات دریای سیاه، که حالا برای همیشه دور از دسترس‌ به نظر می‌رسد، برای محو مرز و فاصله‌ی میان تهران و استانبول استفاده می‌کند و گاه به گاه از حوالیِ میدان توحید در تهران به ساحل دریای سیاه در استانبول بازمی‌گردد. او در انتها می‌نویسد: «امروز هم از سرِ دلتنگی چاره‌ای نداشتم جز نواختن دیوانه‌وار عود و خواندن شعر و بعد به گلدان‌های رز در بالکن رسیدگی کردم…».

یاشار توکتامیش، که ۵۲ سال به‌عنوان پناهنده‌ی سیاسی در ایران زندگی کرد، در سال‌های اقامت در تهران دختری به نام زهرا را به فرزندخواندگی پذیرفت. سرانجام، او در دی‌ماه ١٣۶٣ و بعد از مدت‌ها دست ‌و پنجه نرم کردن با بیماری سل از دنیا رفت و پیکرش بدون مراسم تدفین رسمی در غیاب اعضای خانواده‌اش و تنها با حضور زهرا و تعداد اندکی از کُردهای مقیم تهران در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. دفتر خاطرات و آلبوم عکس‌های او همراه با حلقه‌های ازدواج او و احسان نوری از طرف تنها وارثشان زهرا به ایوب بارزانی سپرده شد. متن اصلی این خاطرات به زبان ترکی عثمانی نوشته شده و تا امروز به زبان‌های فرانسوی، عربی و کردی ترجمه و منتشر شده است.

 


[1] Jenny Yong Kijowski (2015) Gender and Trauma from World War I to the War in Iraq: Narrative in the Aftermath of Loss, New York: University of Carolina Press.

 

سازمان ملل: اسرائیل و حماس مرتکب جنایات جنگی شده‌اند

به گفته بازرسان حقوق بشر سازمان ملل، از زمان آغاز جنگ در غزه در پی حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ هر دو طرف مرتکب جنایات جنگی شده‌اند. در گزارش بازرسان از جمله از قتل، شکنجه و خشونت جنسی سخن رفته است.یک کمیسیون تحقیق شورای حقوق بشر سازمان ملل در پی تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‌ است که هم اسرائیل و هم حماس و دیگر گروه‌های مسلح فلسطینی در نوار غزه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ (حمله حماس به اسرائیل) تا کنون مرتکب جنایات جنگی شده‌اند.

بازرسان حقوق بشر سازمان ملل در گزارش تحقیقی خود در این رابطه از جمله از قتل، کشتن عامدانه، شکنجه، خشونت جنسی و همچنین نقض کرامت انسانی سخن گفته‌اند.

ناوی پیلای، رئیس این کمیسیون تحقیق، به هنگام معرفی این گزارش در ژنو تصریح کرد: «کاملا ضروری است تمامی کسانی که این جنایات را مرتکب شده‌اند، پاسخگو شوند.»

نتایج ارائه‌شده بر پایه دو گزارش استوار است: یک گزارش بر حمله سازمان تروریستی حماس به اسرائیل در روز هفتم اکتبر ۲۰۲۳ متمرکز است و گزارش دیگر به واکنش‌های نظامی اسرائیل به این رویداد تا پایان ماه دسامبر سال ۲۰۲۳. شورای حقوق بشر سازمان ملل قصد دارد، هفته آینده درباره این گزارش بحث و رایزنی کند.

کمیسیون تحقیق شورای حقوق بشر سازمان ملل در گزارش خود جنایت جنگی حماس و شش گروه شبه‌نظامی فلسطینی را برشمرده است: «حمله به غیرنظامیان، شکنجه، برخورد و رفتار غیرانسانی و وحشتناک و گروگان‌گیری».

پیلای گفت: «گروگان گرفتن انسان‌ها جنایت جنگی است.» او خواهان پایان حملات گروه‌های مسلح فلسطینی به اسرائیل و آزادی تمامی گروگان‌های به اسارت گرفته شده توسط حماس شد.

این گزارش انگشت اتهام را به سوی اسرائیل نیز نشانه رفته است. طبق این گزارش: «حملات و عملیات نظامی اسرائیل در نوار غزه با توجه به شمار بالای قربانیان جنایت علیه بشریت است». پیلای به همین خاطر نیز خواهان پایان عملیات اسرائیل شد و تصریح کرد: «شمار بسیار بالای قربانیان غیرنظامی در غزه و تخریب گسترده بناهای غیرنظامی و زیرساختارها [در غزه] نتیجه استراتژی‌‌ای است که هدف آن به بار آوردن حداکثر خسارات بوده است.»

بنا بر این گزارش، اسرائیل همچنین مرتکب یک جنایات جنگی دیگر شده است، از جمله “گرسنه نگه‌داشتن به عنوان ابزاری جنگی”.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

در گزارش کمیسیون تحقیق شورای حقوق بشر سازمان ملل آمده است که اسرائیل «نه تنها در رساندن کالاهای حیاتی چون آب، غذا و دارو به ساکنان غزه اهمال کرده، بلکه جلوی کمک‌رسانی‌ها توسط دیگران را نیز گرفته است».

کمیسیون مزبور همچنین اسرائیل را متهم کرده که در کار و فعالیت آن ممانعت به عمل آورده و به اعضای آن اجازه بازدید از مناطق در خاک اسرائیل و مناطق اشغالی فلسطینی‌نشین را نداده است.

اسرائیل همکاری با این کمیسیون را رد کرده و آن را به داشتن موضع پیش‌داورانه و یهودستیزانه متهم می‌کند. در بیانیه‌ای که سفارت اسرائیل در ژنو در این ارتباط منتشر کرده، آمده است که «کمیسیون مزبور به وضعیت موجود دید و نگاهی یک‌طرفانه دارد».

آیا زمان صرفا یک توهم ناشی از درهم‌تنیدگی کوانتومی است؟

بر اساس یک نظریه جدید، زمان ممکن است نه جنبه‌ای اساسی از واقعیت گیتی، بلکه صرفا توهمی باشد که در نتیجه درهم‌تنیدگی کوانتومی ایجاد شده است. یادداشتی از عرفان کسرایی، پژوهشگر دکتری فلسفه کیهان‌شناسی در دانشگاه بن آلمان.ماهیت زمان از گذشته‌های دور، از عصر ارسطو و افلاطون تا دوره ایزاک نیوتن و آلبرت اینشتین، موضوع بحث و نظریه‌پردازی فلاسفه و دانشمندان بوده است. اما به‌راستی زمان چیست و چرا هنوز با وجود پیشرفت‌های خیره‌کننده علم، ماهیت آن ناشناخته مانده است؟

در اسطوره‌های باستانی، کرونوس پدر زئوس، خدای زمان است و نیروی ویرانگر همه‌چیزبلعنده و فرزندخوار. افلاطون در رساله تیمائوس زمان را تصویر متحرکی از ابدیت می‌خواند.

نیوتن در کتاب “اصول ریاضی فلسفه طبیعی” زمان را مطلق و حقیقی می‌داند که بدون هیچ ارتباط با بیرون و به خودی خود و به مقتضای طبع، به طور یکنواخت جریان می‌یابد. در نظریه نسبیت اینشتین اما در چارچوب‌های مرجع مختلف، توافقی بر سر هم‌زمان بودن وجود ندارد و زمان ماهیت اسرارآمیزتری دارد.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

هانس رایشنباخ، فیلسوف علم آلمانی، در مقدمه کتاب “جهت زمان” می‌نویسد که جریان و گذر زمان در اختیار ما نیست و ما قادر به توقف آن نیستیم و نمی‌توانیم وارونه‌اش کنیم. ما به تعبیر رایشنباخ، به تکه چوبی شباهت داریم که همراه با جریان رودخانه پیش می‌رود و هیچ کاری جز همراهی با جریان رودخانه از او بر نمی‌آید.

بیشتر بخوانید: آیا یک عامل ناشناخته در سرعت انبساط گیتی اثر می‌گذارد؟

اینک دانشمندان با انتشار مقاله‌ای با عنوان “ساعت مغناطیسی برای یک نوسانگر هارمونیک” (Magnetic clock for a harmonic oscillator) در مجله “فیزیکال ریویو اِی” (Physical Review A)، ایده‌ جدیدی را درباره ماهیت زمان طرح کرده‌اند که به رغم دشوار بودن فهم آن، ممکن است درک جدیدی از این موجودیت مرموز در اختیارمان بگذارد.

این دیدگاه به بیان خلاصه، تعریف جدیدی از زمان ارائه می‌دهد و می‌گوید، زمان برخلاف آنچه پیش از این تصور می‌کردیم، یک عنصر اساسی از واقعیت فیزیکی ما نیست، بلکه در واقع ممکن است توهمی باشد که در اثر پدیده مشهور به “درهم‌تنیدگی کوانتومی” ایجاد شده است.

بیشتر بخوانید: آیا تصاویر تلسکوپ فضایی جیمز وب، نظریه بیگ‌بنگ را رد می‌کند؟

برای درک هسته اصلی این نظریه جدید، علاوه بر درهم‌تنیدگی کوانتومی، باید بفهمیم که زمان اصولا در “نسبیت عام” چگونه تعریف می‌شود و به چه شکل کار می‌کند.

در‌هم‌تنیدگی کوانتومی به زبان ساده می‌گوید، برای دو ذره‌ مرتبط با هم، تغییر در یکی از آن‌ها، سبب تغییر در دیگری خواهد شد و این پدیده صرف‌‌نظر از فاصله آ‌نها، حتی با وجود فاصله بسیار زیاد چند میلیون سال نوری رخ می‌دهد.

به بیان دقیق‌تر، برای نمونه در فرآیند برخورد الکترون و پوزیترون، فوتون‌ها خلق و الکترون و پوزیترون نابود می‌شوند و در عین حال فوتون‌های خلق‌شده به خاطر شرط بقای اندازه‌ حرکت اسپینی کل، به شکلی رفتار می‌کنند که مشاهده‌ یکی از آن‌ها، صرف نظر از فاصله‌شان، به صورت آنی بر دیگری اثر می‌گذارد.

بیشتر بخوانید: آیا ما درون یک هولوگرام عظیم زندگی می‌کنیم؟

این به معنای آن است که حالت یک سیستم در یک مکان، به تعبیر اینشتین، با رفتاری شبح‌وار حالت سیستمی دیگر را در مکانی دیگر تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. از این رو این طور به ‌نظر می‌رسد که اطلاعات در اثر در‌هم‌تنیدگی کوانتومی، دقیقا در همان زمان اندازه‌گیری و به شکل آنی و لحظه‌ای و با سرعتی فراتر از سرعت نور منتقل می‌شوند.

ایده در‌هم‌تنیدگی کوانتومی که در سال ۱۹۶۴ از سوی فیزیکدانی به نام جان بل طرح شد، یکی از مناقشه‌برانگیزترین مفاهیم مکانیک کوانتومی محسوب می‌شود، چرا که بر اساس نظریه اینشتین، اطلاعات اصولا نمی‌توانند سریع‌تر از نور حرکت کنند.

از دیگر سو بر اساس نظریه نسبیت عام، زمان در گیتی ما وجود دارد و واقعیت فیزیکی ما، در آن‌چه که فضا-زمان خوانده می‌شود، تنظیم شده است.

بر اساس این نظریه، زمان در نزدیکی میدان‌های گرانشی قدرتمند دچار اتساع می‌شود و برای مثال هر دقیقه در مجاورت افق رویداد ابرسیاهچاله مرکز کهکشان راه شیری یعنی *Sgr A، از منظر ناظر زمینی چیزی حدود ۷۰۰ سال طول می‌کشد.

نظریه نسبیت می‌گوید که فضا-زمان در اثر گرانش، انحنا یا اصطلاحا خمیدگی پیدا می‌کند. مشاهده انحنای فضا-زمان در اثر وجود سیاهچاله یا گرانش‌های بزرگ برای دانشمندان موضوع تازه‌ای نیست و بر اساس پیش‌بینی نظریه نسبیت عام، آزمایش‌های فراوانی در تایید آن صورت گرفته است.

اما از منظر کوانتومی، زمان به هیچ وجه انحناپذیر نیست و بسیاری از فیزیکدانان بر این باورند که تعریف زمان باید در هر دوی‌ این نظریه‌ها، یعنی نظریه کوانتومی و نظریه نسبیت اینشتین، ثابت باشد.

بیشتر بخوانید: تلسکوپ فضایی جیمز وب، دریچه ای رو به جهان فروسرخ

نکته اصلی این نظریه جدید این است که زمان ممکن است صرفا محصول جانبی از پدیده‌های کوانتومی و به عبارتی نتیجه‌ای از درهم‌تنیدگی باشد.

این نظریه می‌گوید، دلیل اینکه یک شیء در طول زمان تغییر می‌کند این است که با یک ساعت درهم‌تنیده شده است. از این رو، اگر ناظری از بیرون به گیتی نگاه کند، آن را کاملا ثابت و بدون تغییر می‌یابد.

این تعبیر تا حد زیادی به نقل قول مشهور از جان ویلر فیزیکدان در سال ۱۹۷۶ شباهت دارد که به گفته خود، آن را در یک گرافیتی در یک کافه در آستین تگزاس دیده بود: «زمان شیوه‌ طبیعت است برای آن که نگذارد همه رخدادها با هم اتفاق بیفتند.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

با این حال، نظریه جدید درباره تعریف زمان بر مبنای در‌هم‌تنیدگی کوانتومی هنوز جزئیات مبهم و نامشخصی دارد و به ما دقیقا نمی‌گوید که زمان چیست. ما به صورت تناقض‌آمیزی برای آزمایش و فهم اینکه آیا واقعا زمان نتیجه‌ای از درهم‌تنیدگی کوانتومی است یا خیر، به زمان نیاز داریم.

از ایرج مسجدی معاون هماهنگ‌کننده نیروی قدس سپاه چه می‌دانیم؟

ایرج مسجدی، از فرماندهان سپاه پاسداران و سفیر پیشین ایران در عراق، اردیبهشت‌ماه گذشته به سمت معاون هماهنگ‌کننده نیروی قدس سپاه منصوب شد. او کیست و درباره‌اش چه می‌دانیم؟ یادداشتی از یوحنا نجدی.ایرج مسجدی سال ۱۳۳۶ در آبادان متولد شد؛ در خانواده‌ای پرجمعیت با ده برادر و خواهر. پدرش کارمند شرکت نفت در پالایشگاه آبادان بود. تا آنجا که می‌دانیم از دوران دانشجویی در دانشگاه ملی تهران (بهشتی کنونی) وارد فعالیت سیاسی علیه حکومت محمدرضا پهلوی می‌شود و به همین دلیل دو بار بازداشت شده و چند روزی را در حبس می‌گذراند.

۲۲ ساله است که ازدواج می‌کند. او به واسطه احمد ظریفیان که در جریان جنگ ایران و عراق کشته شد، با خانواده‌ حجازی در آبادان آشنا می‌شود. به این ترتیب، ظریفیان و مسجدی با هم باجناق می‌شوند. این پایان داستان نیست، چرا که یک باجناق سیاسی دیگر هنوز از راه نرسیده: محمدباقر ذوالقدر از فرماندهان سپاه که بعدها به سمت‌های مهمی در سپاه، قوه قضائیه و نهادهای امنیتی رسید.

حاصل ازدواج ایرج مسجدی، دو پسر و یک دختر است و یکی از پسرهایش نیز به عضویت سپاه پاسداران درآمده است.

ورود به سپاه توسط محسن رضایی

خاطرات و روایت‌ها حاکی از آن است که ایرج مسجدی فعالیت‌های سیاسی و امنیتی در خوزستان را از دهه پنجاه با اعضای “گروه منصورون” آغاز کرد؛ گروهی متشکل از ائتلاف گروه‌های پراکنده مسلح در دزفول، اهواز و خرمشهر و فعال علیه حکومت محمدرضا پهلوی که در آن چهره‌هایی همچون محسن رضایی، محمد جهان‌آرا، علی شمخانی و غلامعلی رشید حضور داشتند.

سال ۱۳۵۸ در حالی که تنها چند ماه از انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی می‌گذرد، ایرج مسجدی از طریق محسن رضایی وارد سپاه پاسداران می‌شود. محسن رضایی در آن زمان مسئول اطلاعات سپاه بود. مسجدی پس از اخذ لیسانس تاریخ از دانشگاه بهشتی پیش از آنکه جنگ ایران و عراق آغاز شود، به درخواست خودش به خوزستان بازگشته و مسئول بسیج سپاه آبادان می‌شود.

مسجدی پس از خوزستان عازم لرستان و فرمانده سپاه این استان شد و از آنجا به تبریز رفت و فرماندهی سپاه آذربایجان را عهده‌دار شد. حالا او رفته رفته در لایه‌های میانی سپاه برای خودش اسم و رسمی ساخته و شناخته‌شده است.

جنگ ایران و عراق ادامه دارد و مقام‌های سپاه بویژه محسن رضایی به فکر ایجاد قرارگاهی برون‌مرزی برای سپاه می‌افتند و به این ترتیب “قرارگاه رمضان” با هدف “انجام عملیات‌های نامنظم، چریکی و پارتیزانی” با همکاری نیروهای کُرد در خاک عراق تشکیل می‌شود؛ قرارگاهی که هسته اولیه نیروی قدس سپاه را تشکیل می‌دهد.

حالا باجناقش، یعنی محمدباقر ذوالقدر، به سمت فرماندهی قرارگاه رمضان منصوب شده؛ باجناقی که ایرج مسجدی را برای گرفتن گوشه‌ای از کار فراخواند و مسجدی با موافقت سپاه عازم قرارگاه رمضان شد. در همین قرارگاه است که کم‌ کم افرادی همچون قاسم سلیمانی، المهندس ابومهدی، محمدباقر حکیم و مقام‌های حزب‌الدعوه با هم آشنا و گرد هم جمع می‌شوند.

بیشتر بخوانید: از وحید حقانیان چه می‌دانیم؟ راننده‌ای که “دست راست آقا” شد

مسجدی در توصیف آن روزها می‌گوید که افراد، مهمات و امکانات را با “۴۰۰ قاطر” بین مرز ایران و عراق جابه‌جا می‌کردند: «از بین پاسگاه‌های رژیم بعثی که در مرز بود، باید پیاده یا با قاطر عبور می‌کردیم… این را یگان دواب می‌گفتیم… نیروهای سواره ما و لجستیک ما با این قاطرها به داخل عراق منتقل می‌شدند.»

پس از پایان جنگ، نیروها و مجموعه‌های برون‌مرزی سپاه با محوریت قرارگاه رمضان دور هم جمع شدند؛ روندی که حدودا ۱۰ سال طول کشید و از دل آن “نیروی قدس”، شاخه برون‌مرزی سپاه پاسداران در آمد. احمد وحیدی نخستین فرمانده سپاه قدس شد؛ سمتی که سال ۱۳۷۶ به قاسم سلیمانی رسید و حالا اسماعیل قاآنی بر آن تکیه زده است.

مسجدی با تشکیل نیروی قدس به این نهاد می‌پیوندد و رئیس ستاد نیروهای قدس شد.

بررسی مجموعه مصاحبه‌ها و سخنان مسجدی نشان‌دهنده نقش پررنگ او در شکل‌گیری و تجهیز نیروهای حشدالشعبی تحت حمایت جمهوری اسلامی است. بسیاری از منابع عراقی، حشدالشعبی را به‌کلی تحت فرمان ایرج مسجدی توصیف کرده‌اند؛ نیروهایی که نهادهای حقوق بشری بارها از حضور و مشارکت مستقیم آنها در سرکوب اعتراض‌های ضدحکومتی در ایران خبر داده‌اند. این گزارش‌ها مثلا در جریان خیزش سراسری “زن، زندگی، آزادی” از سرکوب‌ها توسط “مردانی لباس‌شخصی” خبر دادند که به “زبان عربی” سخن می‌گفتند.

دیپلمات نه؛ سپاهی است

رسانه‌ها در ایران سال‌ها از ایرج مسجدی به عنوان “مشاور عالی قاسم سلیمانی” یاد کرده‌اند. سال ۱۳۹۵ مسجدی به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در عراق معرفی شد؛ تصمیمی که احتمالا نه از سوی وزرات خارجه و “دیپلماسی”، بلکه از سوی سپاه قدس و “میدان” اتخاذ شد و مسجدی به بغداد رفت.

او در عراق عملا نقش هماهنگ‌کننده نیروهای تحت حمایت جمهوری اسلامی در عراق را عهده‌دار شد. بی‌دلیل نیست که مسجدی حالا به سمت معاون “هماهنگ‌کننده” سپاه قدس منصوب شده است.

بیشتر بخوانید: مشاور سلیمانی به عنوان سفیر ایران در عراق کارش را آغاز کرد

مسجدی در بغداد از جمله مسئولیت هماهنگی برای دیدار چهره‌های نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی با مقامات عراقی (از دیدار فرمانده وقت نیروی انتظامی با وزیر کشور عراق در سال ۱۳۹۸ گرفته تا دیدار اسماعیل قاآنی با رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر عراق در آبان ۱۴۰۰) را برعهده داشت.

او به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در عراق هیچ‌گاه زبان و آداب دیپلماتیک را فرا نگرفت، آنچنان که اظهارات غیردیپلماتیک او بارها مقام‌های تهران را به دردسر انداخت. مثلا سال ۱۳۹۸ مسجدی در مصاحبه‌ای با شبکه دجله گفته بود که «در صورت حمله آمریکا به ایران، نیروهای آمریکایی را در عراق و هر جای دیگر مورد هدف قرار خواهیم داد»؛ اظهاراتی که ناچار عباس موسوی، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه، مجبور به تصحیح آن شد و گفت که تهران امیدوار است در خاورمیانه جنگی رخ ندهد.

در نمونه‌ای دیگر مسجدی اسفندماه سال ۱۳۹۹ در مصاحبه با تلویزیون کُردزبان “روداو” از حضور ترکیه در شمال عراق انتقاد کرد و گفت ایران “مخالف تعرض یا تهدید از طرف ترکیه” علیه عراق است؛ سخنانی که خشم فاتح یلدیز، سفیر ترکیه در عراق را به همراه داشت. او گفت: «فکر می‌کنم آخرین فردی که باید در مورد احترام به مرزهای عراق درس بدهد، سفیر ایران در عراق باشد.»

بیشتر بخوانید: درباره مجتبی خامنه‌ای چه می‌دانیم؟

مهم‌ترین رویداد در دوران حضور مسجدی در عراق کشته شدن قاسم سلیمانی بود. آشنایی مسجدی و “حاج قاسم” اما به زمان جنگ بازمی‌گشت؛ زمانی که مسجدی در قرارگاه رمضان بود و سلیمانی فرمانده لشگر ثارالله. سال‌ها بعد اما این دو در عراق به هم رسیدند؛ زمانی که قاسم سلیمانی به سمت فرماندهی سپاه قدس منصوب شد: «سردار سلیمانی به بنده گفتند من آمدم اجازه نمی‌دهم جای دیگری بروید. هم به من و هم به آقای قاآنی این مطلب را بیان کردند. گفتیم ما قرار نیست جایی برویم، خدمت شما هستیم.»

حدود ساعت یک بامداد روز جمعه ۱۳ دی‌ماه سال ۱۳۹۸ مسجدی با یک تماس تلفنی ار بروز “اتفاقی” برای اتومبیل حامل “حاج قاسم” مطلع می‌شود: «بلافاصله همکاران ما به محل حادثه منتقل شدند و از آنجا تماس گرفتند که خودروی شهید سلیمانی و همراه ایشان را آمریکایی‌ها زده‌اند. آن زمانی که بچه‌ها رفتند هنوز خودرو آتش می‌گرفت و جنازه‌ها متلاشی شده بود و پیکرها قابل شناسایی نبود.»

آبان‌ماه سال ۱۳۹۹ دفتر کنترل دارایی‌های خارجی در وزارت خزانه‌داری آمریکا اعلام کرد که ایرج مسجدی را به دلیل “نقشی مهم در شکل دادن به سیاست نیروی قدس سپاه پاسداران در عراق” و همچنین استفاده از موقعیت خود به عنوان سفیر ایران “برای نقل و انتقالات مخفیانه مالی به سود نیروی قدس” مشمول تحریم قرار داده است.

مسجدی در واکنش، از اینکه مشمول تحریم قرار گرفته ابراز “خوشحالی” کرد.

بهار سال ۱۴۰۱ ماموریت ایرج مسجدی به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در عراق پایان یافت و محمد کاظم آل صادق جایگزین او شد.

سردار رجزخوان با ادبیاتی تهدیدآمیز

ایرج مسجدی از جمله فرماندهان رجزخوان سپاه پاسداران است؛ آنچنان که بارها مقام‌های آمریکایی، یهودیان و اسرائیل را به نابودی تهدید کرده است. او از جمله درباره دونالد ترامپ گفته است: «هنوز دلمان از این جنایت [کشته شدن قاسم سلیمانی] خنک نشده است. آقای ترامپ از دست ما در نمی‌رود… بی‌پروا این نکته را بیان می‌کنم… ترامپ نباید فکر کند که می‌تواند راحت از دست جمهوری اسلامی فرار کند.»

سخنان تهدیدآمیز او مبنی بر اینکه اگر اسرائیل به سوی جمهوری اسلامی “دست‌درازی” کند، “تل‌آویو را با خاک یکسان می‌کنیم”، بارها در رسانه‌های جمهوری اسلامی منتشر شده است.

ایرج مسجدی حالا “معاون هماهنگ‌کننده سپاه قدس” است؛ سمتی که البته با آن ناآشنا نیست. سال‌ها حضورش در قرارگاه رمضان و بعدتر در نیروی قدس عملا او را به صندوقچه‌ای از ناگفته‌ها درباره عملیات برون‌مرزی و فعالیت گروه‌های تحت حمایت جمهوری اسلامی تبدیل کرده است؛ آنچنان که بر اساس گزارش‌ها، او در پی کشته شدن قاسم سلیمانی و پیش از انتصاب اسماعیل قاآنی به سمت فرمانده جدید سپاه قدس، از جمله اعضای “شورای فرماندهی موقت سپاه قدس” بود.

ایرج مسجدی، گرچه می‌گوید “آشپزی” بلد نیست؛ دست‌پخت‌اش در عراق و سپاه قدس اما تاکنون میلیون‌ها دلار هزینه بر مردم ایران وارد کرده است. تنها به عنوان یک نمونه، در پی هک شدن وبسایت‌های متعلق به مجلس شورای اسلامی از سوی گروه هکری “قیام تا سرنگونی”، طبق نامه محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح خطاب به رئیس مجلس شورای اسلامی، سال ۱۴۰۲مبلغ ۷۷۰۰ میلیارد تومان برای نیروی قدس سپاه پاسداران لحاظ شد.

مسجدی حالا اما احتمالا با فراغ بال بیشتری گروه‌های شبه‌نظامی تحت حمایت جمهوری اسلامی را “هماهنگ” می‌کند، چرا که لباس دیپلمات‌ها را از تن به در آورده؛ لباسی که بر تنش زار می‌زد؛ اسماعیل قاآنی بالاسرش است و هزاران نیروی شبه‌نظامی با بودجه‌ای کلان تحت کنترلش. فرمان از تهران و بیت رهبری می‌آید و در خاورمیانه اجرا می‌شود.

محصولات بهداشتی حاوی تالک و افزایش خطر ابتلا به سرطان تخمدان

تازه‌های پزشکی به افزایش خطر سرطان تخمدان با استفاده از محصولات بهداشتی حاوی تالک، رژیم غذایی دوستدار زمین و کاهش خطر مرگ زودرس، واژینیسموس و شش آنتی‌هیستامین طبیعی برای رفع آلرژی می‌پردازد.استفاده از پودر تالک در محصولات بهداشتی، پس از یافتن آزبست در محصولاتی مانند پدهای قاعدگی و پودر بچه که حاوی این ماده معدنی هستند، موضوع بحث‌های متخصصان بهداشت عمومی شده است.

به گزارش نشریه پزشکی Everyday Health، پودر تالک یک ماده معدنی طبیعی است که به‌طور گسترده‌ای در محصولات آرایشی و مراقبت شخصی، از جمله پودر بچه و پودرهای صورت و بدن بزرگسالان، استفاده می‌شود. این ماده رطوبت را جذب می‌کند و ممکن است به جلوگیری از بروز بثورات پوستی و اصطکاک پوست کمک کند. اما از سوی دیگر این ماده می‌تواند حاوی آزبست باشد که یک ماده سرطان‌زاست.

مطالعه جدید که توسط محققان موسسات ملی بهداشت آمریکا (NIH) انجام و در مجله انکولوژی بالینی منتشر شده بر اساس داده‌های حدود ۵۰ هزار زن در سنین ۳۵ تا ۷۴ سال صورت گرفته است. محققان دریافتند که مصرف کنندگان محصولات حاوی تالک ۴۰ درصد بیشتر از کسانی که هرگز از این محصولات استفاده نکرده‌اند، در معرض ابتلا به سرطان تخمدان قرار داشتند.

نتایج این مطالعه تاییدی است بر شکایت حقوقی بیش از ۵۷ هزار نفر علیه شرکت Johnson and Johnson که تولیدکننده محصولاتی مانند پودر بچه است. شکایت کنندگان مدعی بودند که این محصولات باعث افزایش موارد ابتلا به سرطان تخمدان شده است. هرچند این شرکت در آن زمان ادعا کرده بود که محصولاتش کاملا ایمن و بدون آزبست هستند.

آژانس بین‌المللی تحقیقات سرطان (IARC) استفاده از محصولات حاوی تالک را با خطر ابتلا به سرطان‌های ریه، حنجره و تخمدان و همچنین مزوتلیوما، (یک سرطان نادر و تهاجمی که معمولا از قرار گرفتن در معرض آزبست ایجاد می شود) مرتبط می‌داند.

پیروی از رژیم غذایی “دوستدار زمین” و کاهش خطر مرگ زودرس

رژیم غذایی حاوی پروتئین‌های گیاهی که برای کمک به پایداری محیط زیست طراحی شده، ممکن است خطر مرگ زودرس در اثر چندین بیماری مزمن را کاهش دهد.

به گزارش واشینگتن پست، مطالعه‌ جدیدی که توسط محققان دانشگاه هاروارد انجام و در مجله آمریکایی تغذیه بالینی منتشر شده است، به بررسی چندین دهه داده‌های رژیم غذایی بیش از ۲۰۰ هزار کارمند مراقبت‌های بهداشتی در ایالات متحده پرداخته است. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد، هرچقدر رژیم غذایی شرکت‌کنندگان به رژیم غذایی برای سلامت سیاره‌ زمین نزدیک‌تر بود، آنها از سلامت بیشتری برخوردار بودند.

به گفته محققان نتایج این مطالعه نشان داد که تمامی عوامل اصلی مرگ و میر، از جمله بیماری قلبی، سرطان، بیماری‌های عصبی مانند آلزایمر، پارکینسون و بیماری‌های تنفسی با رعایت این رژیم به‌طور چشمگیری کاهش پیدا می کند به طوری که شرکت‌کنندگانی که این رژیم را دنبال کردند، تا حدود ۳۰ درصد کمتر در معرض خطر مرگ زودرس به هر دلیلی بودند.

دانشمندان امیدوارند که این نتایج کمک کند تا بسیاری از زمین‌های زراعی که برای چرا و تولید خوراک برای دام و دامپروری صنعتی استفاده می‌شود، به جنگل‌ها بازگردانده شوند.

“رژیم غذایی برای سلامت سیاره زمین” (Planetary Health Diet) یک راهنمای غذایی است که توسط کمیسیون EAT-Lancet در سال ۲۰۱۹ برای تغذیه سالم انسان‌ها و همچنین پایداری محیط‌زیست طراحی شد. هدف این رژیم، ایجاد تعادل بین نیازهای تغذیه‌ای انسان و حفاظت از منابع طبیعی کره زمین است. بر اساس محاسبات، تولید غذاهای مبتنی بر این رژیم، گازهای گلخانه‌ای کمتری منتشر می‌کند و به آب، کود و زمین‌های زراعی کمتری نیاز دارد.

بیشتر بخوانید: تمام حقایق در مورد رژیم غذایی و سرطان روده بزرگ

این رژیم پروتئین‌های گیاهی مانند آجیل و حبوبات، مصرف بیشتر میوه و سبزیجات و همچنین چربی‌های سالم و غیراشباع را توصیه و مصرف منابع حیوانی پروتئین و قندهای افزوده را محدود می‌کند.

بر اساس ارقام سازمان ملل، تخمین زده می‌شود که ۸۰ درصد از زمین‌های کشاورزی کره زمین برای چرا و تولید خوراک دام استفاده می‌شود.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

واژینیسموس؛ عارضه‌ای همراه با ترس و اضطراب اما قابل درمان

واژینیسموس یک بیماری زنانه است که بسیاری از زنان به دلیل احساس شرم، از بیان آن خودداری می‌کنند و همین، سبب مشکلات بسیاری بخصوص در روابط آنها با جنس مخالف می‌شود.

به گزارش WebMD، واژینیسموس زمانی رخ می‌دهد که عضلات واژن هنگام ورود چیزی مانند تامپون یا آلت تناسلی، فشرده یا اسپاسم می‌شوند. این عارضه می‌تواند از کمی ناخوشایند تا بسیار دردناک باشد.

واژینیسموس دو نوع است: اولیه و ثانویه. واژینیسموس اولیه زمانی است که فرد در هر بار ورود چیزی به واژن، مانند آلت جنسی درد داشته است. به این نوع، واژینیسموس مادام‌العمر نیز گفته می‌شود. اما واژینیسموس ثانویه یا اکتسابی زمانی است که یک زن قبلاً بدون درد رابطه جنسی داشته است، اما بعد این کار، دشوار یا غیرممکن می‌شود.

بیشتر بخوانید:آیا سکس خوب راز زندگی مشترک پایدار و طولانی است؟

یکی از علایم اولیه این بیماری، رابطه جنسی دردناک (دیسپارونیا) است. درد فقط با دخول اتفاق می‌افتد و معمولا پس از خروج از بین می‌رود. البته همیشه اینطور نیست.

بسیاری از زنانی که مبتلا به واژینیسموس هستند، هنگام گذاشتن تامپون یا معاینه لگن و یا انجام آزمایش‌های تشخیصی مانند تست پاپ اسمیر در مطب پزشک نیز احساس ناراحتی می‌کنند. از علائم دیگر می‌توان به ترس از درد، ترس از رابطه جنسی و از دست دادن میل جنسی اشاره کرد.

پزشکان دقیقاً نمی‌دانند که چرا واژینیسموس اتفاق می‌افتد. این بیماری معمولاً با اضطراب یا ترس از داشتن رابطه جنسی ارتباط دارد. اما همیشه مشخص نیست که کدام یک ابتدا رخ داده، واژینیسموس یا اضطراب. مشکلات بهداشتی دیگر مانند عفونت‌ها و خشکی واژن نیز می‌توانند باعث درد در رابطه جنسی شوند.

تشخیص و درمان قطعی واژینیسموس نیاز به معاینه لگن دارد. با این حال زنان مبتلا به واژینیسموس می‌توانند با انجام تمریناتی در خانه بیاموزند که چگونه عضلات اطراف واژن خود را کنترل و آرام کنند.

توصیه می‌شود برای درمان این عارضه ابتدا تمرینات “کگل” را انجام دهید. این تمرینات شامل تقویت ماهیچه‌های لگن برای متوقف کردن بی اختیاری ادرار یا دفع بی اختیار گاز معده یا مدفوع است.

عضلات لگن و واژن را برای ۲ تا ۱۰ ثانیه منقبض و سپس آنها را شل کنید. هر بار این تمرین را تقریبا ۲۰ مرتبه انجام دهید. همچنین درباره این مسئله با پزشک متخصص صحبت کنید و از راهنمایی‌های حرفه‌ای برای درمان این بیماری استفاده کنید.

معمولا وقتی پزشک به واژینیسموس مشکوک می‌شود، معاینه را تا آنجایی‌که می‌تواند با ملایمت انجام می‌دهد. می‌توانید از پزشک خود بخواهید که هر مرحله از معاینه را برای شما توضیح دهد. در طول معاینه اصولا پزشک شما به دنبال هر نشانه‌ای از عفونت یا زخم است چرا که اگر دلیل جسمی وجود نداشته باشد پزشک برای رفع مشکلات روحی، شما را به روانپزشک یا روانشناس ارجاع می‌دهد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

شش آنتی‌هیستامین طبیعی برای کمک به درمان آلرژی

کنترل آلرژی‌های فصلی ممکن است دشوار باشد. درمان‌های رایج معمولاً شامل داروهای بدون نسخه است، اما آنتی‌هیستامین‌های طبیعی نیز می‌توانند یک گزینه عالی باشند.

به گزارش نشریه پزشکی هلث‌لاین، آلرژی در واقع پاسخ سیستم ایمنی به یک عامل معمولا بی‌ضرر است، عاملی که بدن به اشتباه آن را به عنوان مهاجم تشخیص می‌دهد. این عامل می‌تواند گرده، شوره پوست حیوانات یا گرد و غبار باشد که با سلول‌های غشای مخاطی بینی، دهان، گلو و ریه‌های شما تماس پیدا می‌کند و این تماس منجر به آزاد شدن یک ماده شیمیایی به نام هیستامین می‌شود.

هیستامین باعث بروز تمامی علائم مرتبط با آلرژی مانند عطسه، خارش و علائم مشابه سرماخوردگی می‌شود. هرچند آنتی‌هیستامین‌ها راهی برای مبارزه با آلرژی هستند اما برخی غذاها و عصاره‌های گیاهی نیز ممکن است بتوانند شبیه به آنتی‌هیستامین عمل می‌کنند.

ویتامین C یک ویتامین محلول در آب است که در غذاهای گیاهی مانند مرکبات، سبزیجات برگ‌دار و انواع توت‌ها یافت می‌شود. یک بررسی تحقیقاتی در سال ۲۰۲۳ نشان داد که ویتامین C می‌تواند به بهبود رینیت آلرژیک (علائم التهاب و تحریک غشاء مخاطی داخل بینی) مانند خارش و عطسه کمک کند.

پروبیوتیک‌ها میکروارگانیسم‌هایی هستند که می‌توانند باکتری‌های خوب روده را حفظ و یا بهبود ببخشند. آنها را می‌توان در منابع غذایی مانند ترشی کلم، ماست، سویای تخمیر شده و خامه ترش پیدا کرد. یک بررسی در سال ۲۰۲۱ نشان داده که پروبیوتیک‌ها ممکن است به کاهش و جلوگیری از علائم آلرژی کمک کنند. این بررسی همچنین نشان می‌دهد که پروبیوتیک‌ها ممکن است به کاهش علائم آسم و اگزما کمک کنند.

گزنه یک آنتی‌هیستامین طبیعی است. یک مطالعه قدیمی‌تر در سال ۲۰۰۹ نشان داد که گزنه ممکن است منجر به کاهش علائم آلرژی شود.

کوئرستین یک آنتی‌اکسیدان است که به طور طبیعی در پیاز، سیب، گریپ‌فروت، بامیه و سایر محصولات مشابه یافت می‌شود. یک مطالعه در سال ۲۰۲۲ نشان داد که این ماده ممکن است به عنوان یک آنتی‌هیستامین نیز عمل کند و بتواند به طور موثر علائم آلرژی را کاهش دهد.

بروملین ترکیبی است که بیشتر در آناناس یافت می‌شود. این ترکیب برای درمان ناراحتی‌های تنفسی و التهاب مرتبط با آلرژی معروف است. یک تجزیه و تحلیل در سال ۲۰۲۳ نشان داد که بروملین ممکن است در برابر سینوزیت، نوعی التهاب مجرای بینی ناشی از آلرژی یا سرماخوردگی موثر باشد.

بابونه گیاهی از خانواده گل‌های آفتابگردان است. این گیاه ممکن است در درمان آلرژی‌های بینی مفید باشد. یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ نشان داد که بابونه یک گزینه درمانی طبیعی امن و مؤثر برای افرادی با رینیت آلرژیک فصلی است.

فرمانده ارشد حزب‌الله لبنان در حمله اسرائیل کشته شد

در حمله اسرائیل به جنوب لبنان یک فرمانده ارشد حزب‌الله لبنان کشته شد. به گفته محافل نظامی لبنان، این فرد “سامی عبدالله” ملقب به “ابوطالب” مهم‌ترین فرمانده حزب‌الله است که از آغاز جنگ در غزه تاکنون کشته شده‌اند.پس از حمله گروه تروریستی حماس در روز هفتم اکتبر به اسرائیل، حزب‌الله به طور مداوم از جنوب لبنان به شمال اسرائیل حمله می‌کند. ارتش اسرائیل به این حملات با بمباران‌های مواضع شبه‌نظامیان حزب‌الله که مورد حمایت جمهوری اسلامی هستند، عکس‌العمل نشان می‌دهد.

در جدید‌ترین حمله ارتش اسرائیل یک فرمانده ارشد حزب‌الله لبنان به نام سامی عبدالله ملقب به “ابوطالب” کشته شده است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

خبرگزاری رویترز به نقل از منابع امنیتی مطلع گزارش داده که ابوطالب مهم‌ترین عضو گروه شبه‌نظامی حزب‌الله بوده که طی این ۸ ماه جنگ بین اسرائیل و حزب‌الله کشته شده است.

این گزارش می‌افزاید که مقام ابوطالب حتی ارشدتر از وسام الطویل، فرمانده عالی‌رتبه حزب‌الله است که ماه ژانویه در حمله اسرائیل کشته شد.

بیشتر بخوانید: حمله تلافی‌جویانه اسرائیل به مواضع حزب‌الله در لبنان

به گزارش رسانه‌ها این حمله در منطقه‌ای در فاصله ۱۵ کیلومتری مرز لبنان با اسرائیل صورت گرفته است.

منابع مطلع گفته‌اند که حمله اسرائیل به شهرک جویا در جنوب لبنان انجام شده و در جریان آن سه نفر دیگر نیز کشته شدند.

به گزارش رسانه‌ها این حمله در منطقه‌ای در فاصله ۱۵ کیلومتری مرز لبنان با اسرائیل صورت گرفته است.

در این صفحه ویژه بیشتر بخوانید: جنگ در خاورمیانه

طبق آماری که خبرگزاری فرانسه منتشر کرده، از آغاز جنگ در غزه تا کنون (اکتبر ۲۰۲۳) دست کم ۴۵۸ نفر در لبنان در جریان حملات و درگیری‌ها جان خود را از دست داده‌اند. شمار سربازان کشته‌شده اسرائیلی ۱۵ نفر و شمار قربانیان غیرنظامی اسرائیلی در این درگیری‌ها ۱۱ نفر گزارش شده است.