Previous Next

عکس؛ سنت‌ شكنی احمدی‌نژاد در تاريخ چهل ساله

احمدی‌نژاد در مراسم سال نوی میلادی در کلیسای تارگمانچاتس مقدس در منطقه وحیدیه تهران حضور یافت و با بابانوئل عکس یادگاری گرفت. وی روز گذشته در جلسه مجمع تشخیص مصلحت غایب بود. او اولين مسئول جمهوري اسلامي است كه در طول 40 سال اخير در اين مراسم شركت كرده است.

برای سران فتنه سنگین‌ترین احکام صادر می‌شود

رئیس جامعه مدرسین گفت: نظام بیشترین ترحم و مهربانی را نسبت به عناصر فتنه ۸۸ انجام داده، اگر پرونده‌های این ۲ فرد به جریان بیفتد سنگین‌ترین احکام ممکن برایشان صادر می‌شود.

به گزارش تسنیم، آیت‌الله محمد یزدی ظهر امروز در دیدار با سردار نقدی که در دفتر جامعه مدرسین برگزار شد، اظهار داشت: اگر چشم انصاف تاریخ باز و منصفانه به دستاوردهای انقلاب نگاه شود، معلوم می‌شود تا چه اندازه در 40 سال اخیر موفقیت و پیشرفت نصیب کشور شده است.

وی تفاوت‌های قبل و بعد از انقلاب را موردتوجه قرار داد و عنوان کرد: قبل از انقلاب جمعیت ایران کمتر از 40 میلیون بود اما امروز جمعیت کشور به بالای 80 میلیون نفر افزایش پیداکرده است، تعداد شهرهای کشور نیز نسبت سال‌های قبل از انقلاب به‌شدت افزایش پیداکرده است، در مسئله دفاعی و نظامی ایران دستاوردهای قابل‌توجهی به دست آورده است.

رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اضافه کرد: دشمن امروز نسبت به ناتوانی خود در براندازی انقلاب اسلامی اذعان دارد و اعتراف می‌کند که قدرت و توانایی لازم برای زمین‌گیر کردن نظام را ندارد، قدرت موشکی، دریایی و ناوشکن‌های ساخت داخل از جلوه‌های مهم انقلاب اسلامی است.

آیت‌الله یزدی ابراز کرد: در مسئله استحکامات و احداث بنا در زمینهٔ آموزش‌وپرورش، مراکز فرهنگی و دینی، پزشکی وغیره انقلاب دستاوردهای فوق‌العاده‌ای نصیب انقلاب اسلامی‌شده است.

وی با اشاره به حوادث تلخ سال 88 عنوان کرد: متأسفانه افرادی که در دل این نظام پرورش‌یافته بودند بیشترین صدمات و خسارت‌ها را در سال 88 به انقلاب اسلامی وارد کردند، نظام اسلامی بیشترین ترحم و مهربانی را نسبت به عناصر فتنه 88 انجام داده است، اگر پرونده‌های این دو فرد به جریان بیفتد سنگین‌ترین احکام ممکن برای آن‌ها صادر می‌شود.

فرار از مجلس منحط، تدارک برای مجلس فرومایه تر


منصور امان

دامنه فضاحت و بویناکی مجلس شورای اسلامی، جاعلان آن در شورای نگهبان را به تنگنا افکنده است. در همان حال که کوس رُسوایی این محفل تزیینی و صورتکهای آن بر سر هر بام حقیقی و مجازی نواخته می شود، آقای جنتی و همدستانش نفس زنان در تقلای خلاصی از بار کجی هستند که شانه زیرش داده اند.

در همین راستا سُخنگوی شورای نگهبان با فرار به جلو مُدعی شده است که این شورا “ابزاری برای شایسته سنجی نامزدهای انتخابات مجلس ندارد”. توجیه تمسخُرآمیز آقای عباسعلی کدخُدایی با فاصله کوتاهی پس از آن ابراز شده که رییس او، آیت الله احمد جنتی، به گونه مُضحکی تلاش کرده بود با انتقاد و نُکته پرانی علیه برگُزیدگانش، نقش تباه گرانه خود و اداره اش در فرستادن آنها به مجلس را ماستمالی کند.

فحاشی نماینده دست چین شده حُکومت از سراوان به یک کارمند، بی تردید همان قطره معروفی نیست که لیوان را لبریز می کند. فساد مجلس مُلاها مُدتهاست که سرریز شده و اینک فقط در فواصل مُنظم شاهدی از انحطاط این اُرگان حُکومتی و اعضای آن ارایه می کند. گاهی اخبار رشوه گیری اعضای آن برای جلوگیری از “تحقیق و تفحُص” درز می کند و زمانی باج خواهی برای استیضاح نکردن وزیران است که افشا می شود. در دوره ای آشکار می گردد که شُماری از قانونگذاران با اتهام تجاوز جنسی روبرو هستند و یا حتی در این زمینه پرونده دارند و گاهی دیگر نیز پرده رُسوایی از روی مدارک تحصیلی جعلی، اختلاس حُقوق از وزارتخانه ها و غیب کردن پرونده های فساد به کنار می رود.

آنچه که دریدگی خان سالارانه آقای درازهی را برای اربابانش دردسرساز می کند، چارچوب سیاسی – اجتماعی است که آن را در برگرفته. امواج بیزاری و خشم جامعه هر روز با شدت بیشتر به قلعه و بارگاه حُکومت یورش می برد. “نظام” زیر هُجوم مُطالبات و اعتراضهای اقشار و لایه های گوناگون اجتماعی به موضع دفاعی رانده شده و به شدت از هر عاملی که آتش برافروخته شده طُغیان را تیزتر و فشار بر آن را شدیدتر کند، گُریزان است.

حساسیت و روحیه تهاجُمی جامعه برای آقایان جنتی و کدخُدایی راهی جُز قُربانی کردن سیاهی لشکرهای بدنام و به دم تیغ فرستادن آنها به جا نگذاشته. آنها می کوشند دامنه خسارت به بار آمده را پایش کنند و بیش از آنکه سیستم و سازوکار معیوبی که پایه های مجلس مُلاها بر آن قرار گرفته در کانون حمله قرار بگیرد، محصولات آن را برجسته کرده و طناب بر گردن در کوچه و بازار برای گُمراه کردن توجُهات بگردانند.

در همین حال باند حاکم به گونه ریشخند آمیزی آستینها را برای به تنور زدن نان از این خمیر کپک زده هم بالا زده است. اشاره هماهنگ دو مقام یاد شده شورای نگهبان به کافی نبودن ابزار موجود حذف و جراحی، یک زمینه چینی روشن برای نشاندن مُهره های دست آموز تر و گوش به فرمان تر است. این به مفهوم کنار گذاشتن تزییناتی مانند “اصلاح طلبان”، “مُستقلها” و “فراکسیون اُمید” است. ناگفته پیداست که با ریختن آخرین پرده های شرم و احتیاط، عملکرد چنین مجلسی و جنس اعضای آن چه خواهد بود و رکوردی که مجلس دهُم مُلاها شکسته، چگونه به یک کرشمه پُشت سر گذاشته خواهد شد.

مجلس فاسد و ضد مردُمی مُلاها محصول مُستقیم انتخابات نمایشی، ممنوعیت نهادهای سیاسی و مدنی “غیرخودی”، سانسور و سرکوب رسانه های مُستقل و حذف و گُزینش حُکومتی است. جولان دادن رشوه بگیرها، مُتجاوزان جنسی، نعلین لیسها، اوباش هتاک و جُز این قُماش در چنین خلوتگاهی امری طبیعی و ناگُزیر است. برای بیرون راندن اینان، باید استبداد دینی را از صحنه حیات اخراج کرد.

روابط دیپلماتیک با حکومت شکنجه را پایان دهید!

بیش از ٣٠٠ نفر با ارسال نامه ای سرگشاده به آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان خواهان قطع روابط دیپلماتیک این کشور با جمهوری اسلامی شدند‎

روابط دیپلماتیک با حکومت شکنجه را پایان دهید!
خانم مرکل !
اسماعیل بخشی یکی از رهبران کارگری محبوب در ایران است. نام او بویژه در طول اعتصابات گسترده کارگران هفت تپه در چند ماه اخیر، بر سر زبانها افتاد، وقتی که در میتینگهای کارگران هفت تپه، بعنوان سخنگوی هزاران کارگر خطاب به حکومت اسلامی حرف زد و خواهان پرداخت دستمزدهای معوقه کارگران و رعایت حقوق اولیه و انسانی کارگران شد. اسماعیل بخشی از تشکل کارگری همچون سندیکا و شورا دفاع کرد و خطاب به حکومتی ها گفت، دست مافیا از شرکت هفت تپه کوتاه و علیه خصوصی سازی این شرکت و بر باد رفتن شغل صدها کارگر و عدم پرداخت ماهها دستمزد کارگران حرف زد.
حکومت اسلامی ایران اسماعیل بخشی و یک خبرنگار زن و فعال حقوق کارگری سپیده قلیان را دستگیر کرد و بعد از اعتراضات گسترده در نهایت آنها را آزاد کرد.
اسماعیل بخشی مدتی ساکت بود، اما روز٤ژانویه ٢٠١٩ در اینستاگرام خود نامه ای منتشر کرد که در آن از شکنجه های وحشیانه مامورین حکومت اسلامی، از تحقیر و بی حرمتی به خود و خانم قلیان و آسیب شدید جسمی و روحی بخود حرف زد. او از مقامات حکومت میپرسد، چرا با او چنین کردند بدون اینکه به او امکان دفاع از خود بدهند ، چرا از همان لحظه دستگیری فقط کتکش زدند و سه روز تمام چنان او را شکنجه دادند که نمیدانست کجا است و شب را از روز تشخیص نمیداد. اکنون اسماعیل بخشی خواهان مناظره با رئیس وزارت اطلاعات حکومت روحانی است.
پخش این نامه به یک درد مزمن و عمیق در جامعه ایران، انگشت گذاشته و غوغایی در بین مردم ایجاد کرده است .
اکنون شکنجه شدگان این حکومت اعلام کمپین کرده و از شکنجه هایی که در طول این چهل سال در زندانها دیده اند، حرف میزنند و اکنون تحقیر شدگان و مورد تجاوز قرار گرفته ها از این جنایات حرف میزنند.
انتظار خانواده های همه این افراد و انتظار اسماعیل بخشی و کارگران ایران و همه آسیب دیدگان این حکومت از مردم در دنیا اینست که در کنار شکنجه شدگان قرار گرفته و علیه حکومت شکنجه موضع بگیرند.
ما ایرانیان ساکن آلمان و ما مردم معترض به حکومت اسلامی از شما میپرسیم در این نبرد و جدال که جامعه ایران را بخود مشغول کرده کجا می ایستید. آیا کماکان از حکومت اسلامی ایران دفاع کرده و در مقابل این نامه تکان دهنده که بیانگر یک تناسب قوای جدید در ایران بین مردم و حکومت اسلامی است، سکوت میکنید.
خانم مرکل !
مردم ایران قهرمانانه و مدرن و انسانی در حال مبارزه با یک حکومت فاشیست اسلامی هستند. حکومتی که از روز اول به دلیل وجود شکنجه و تحقیر سیستماتیک و اعدام و سرکوب سر پا مانده است.
این مردم در کارخانه و دانشگاه، در شهر و روستا علیه قوانین اسلامی مبارزه میکنند، زنان علیه حجاب اجباری مبارزه میکنند و کارگران برای آزادی تشکل و اعتصاب و پرداخت به موقع دستمزدها و علیه چپاول و دزدی حکومتی ها و خانواده های محکومین به اعدام علیه اعدام مبارزه میکنند و پژواک این مبارزات حتما به گوش شما و دولت آلمان رسیده است ..
ما خواهان تجدید نظر کامل سیاست دولت آلمان در قبال حکومت اسلامی ایران هستیم و بهترین تجدید نظر را قطع روابط دیپلماتیک با حکومت شکنجه و سرکوب و اعدام میدانیم.

عکس؛ دهن کجی احمدی نژاد به رهبر با بابانوئل

احمدی نژاد در مراسم سال نوی میلادی در کلیسای تارگمانچاتس مقدس در منطقه وحیدیه تهران حضور یافت و با بابانوئل عکس یادگاری گرفت. وی روز گذشته در جلسه مجمع تشخیص مصلحت غایب بود.

دفاع بی آزرم صادق زیبا کلام از شکنجه در ایران


عبدالستار دوشوکی

صادق زیباکلام که چند ماه پیش با صراحت گفته بود “حاضرم برای جلوگیری از سقوط نظام، اسلحه به دست بگیرم”, اکنون در واکنش به شکنجه اسماعیل بخشی، فعال کارگری و نماینده شورای مستقل کارگری در سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه در صفحه تویتر خویش مدعی شده است چون اسماعیل بخشی متهم به جاسوسی نبوده و نه در ارتباط با بیگانگان بوده و نه عضو گروه برانداز بوده, پس شکنجه ایشان توجیه شرعی و قانونی ندارد. زیباکلام می نویسد: “اگرحتی نیمی از حرفهای اسماعیل بخشی واقعیت داشته باشد،این سئوال مطرح میشودکه چرا او را آنگونه شکنجه کرده اند؟ او نه متهم به جاسوسی بوده، نه ارتباط با بیگانگان، نه دست داشتن دراقدامات تروریستی، نه عضو گروه برانداز و نه هیچ اقدام دیگری که برای اقرار و اعتراف مامورین او را شکنجه کرده باشند.

صادق زیباکلام نه تنها شکنجه را برای دیگران از جمله جرم ارتباط با بیگانگان و برانداز بودن, توجیه پذیر می داند, بلکه گلایه وی از شکنجه اسماعیل بخشی این است که “چرا او را آنگونه شکنجه کرده اند”. یعنی به گونه ای دیگری و نه آنگونه که براندازان را شکنجه می کنند, باید شکنجه می کردند. این گستاخی شرمسارگونه در توجیه شکنجه را فردی مرتکب می شود که در جمهوری اسلامی استاد دانشگاه است و وصلت خانوادگی با روحانیت حاکم دارد. علاوه بر آن وی برنده با افتخار جایزه آزادی بیان ۲۰۱۸ رادیو تلویزیون دویچه‌وله است. دویچه‌وله این جایزه را بعد از اینکه زیباکلام با صراحت گفته بود “حاضرم برای جلوگیری از سقوط نظام، اسلحه به دست بگیرم ” به وی داده بود. در همان زمان اعتراضات فراوانی بر علیه تصمیم دویچه‌وله صورت گرفت. اما مدیران آن رسانه بی اعتنا به استدلال معترضین جایزه آزادی بیان را به او اعطاء کردند.

شگفت آورتر اینکه ایشان قبل از دریافت جایزه دویچه‌وله, از سوی دستگاه قضایی به ١٨ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در حالی که منتظر تصمیم دادگاه تجدید نظر بود, اجازه خروج یافت تا به آلمان برود و “جایزه” خود را دریافت کند. در همان زمان نسرین ستوده و بسیاری از فعالان داخل کشور دستگیر و ممنوع الخروج و ممنوع المصاحبه شده بودند. بعنوان یک اصل قانونی خدشه ناپذیر در جمهوری اسلامی, کسی که به حبس محکوم می شود و منتظر دادگاه تجدید نظر است, خودبخود سلب گذرنامه شده و ممنوع الخروج اعلام می شود. حال چرا و چگونه صادق زیبا کلام از این قائده مستثنی است, باید گفت والله اعلم!. مضاف بر اینکه چرا هنوز دادگاه تجدید نظر تصمیم خود را اعلام نکرده و ایشان کاملا آزاد هستند تا روزانه با گرگ دنبه بخورند و در رسانه های بیگانه با چوپان گریه کنند. این رویه دو پهلوی ایشان نه مصداق صداقت و صادق بودن است و نه سخن گفتن از شکنجه در موارد خاص کلامی زیبا است.

آیا شبانه روز با رسانه های معاند و بیگانه تماس گرفتن و مصاحبه کردن و علی الظاهر بر علیه نظام برای کسب وجهه حرف زدن در قاموس جمهوری اسلامی مصداق بارز “ارتباط با بیگانگان” نیست؟ آیا از یک رسانه دولت خارجی جایزه دریافت کردن مصداق بارز “ارتباط با بیگانگان” نیست؟ آیا بطور مکرر در رسانه های تکفیری و تند ظاهر شدن و بر علیه نظام سخن گفتن مصداق بارز “ارتباط با بیگانگان” و براندازی یا همکاری با “براندازان” نیست؟ وانگهی من نمی دانم براستی معنی ضرب المثل “حیا را خورده و شرم را قی کرده” آن هم توسط کسی که سالهاست آبروی سیاسی را قورت داده, چیست؟

فرج سرکوهی که قربانی شکنجه و عذاب در جمهوری اسلامی بوده است در واکنش به توجیه شکنجه توسط صادق زیباکلام در صفحه تویتر خود می نویسد: ” شرم از بی اخلاقی این معرکه گیر شرم می کند. از نگاه این معرکه گیر وراج، که اصلاح طلب و استاد دانشگاه های اسلامی شده هم هست، “شکنجه برای اقرار و اعتراف” در اتهام ثابت نشده جاسوسی، ارتباط با بیگانگان، دست داشتن در اقدامات تروریستی، عضویت در گروه های برانداز و هر “اقدام دیگری” مجاز است”.

بر طبق نوشته ویکی پدیای فارسی “صادق زیباکلام در کوچه معروف به دعانویس‌ها در محله بازارچه آب ‌منگول تهران متولد شده”. و نه تنها تبحر در سبک و سیاق “دعانویسی” سیاسی دارد, بلکه داستان معروف دوگانگی “شنگول ـ منگول” و حبه انگور را از دوران کودکی بیاد دارد. داستانی که در جمهوری اسلامی که گرگی است در لباس میش (یا لباس بز) مصداق عملی یافته است.

آنهایی که کتاب وی بنام “ما چگونه ما شدیم”, ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران” را خوانده اند, به دوپهلو گویی ها و مسئولیت گریزی ایشان آشنایی کامل دارند. خود ایشان در همان کتاب (صفحه ٤٦٨ چاپ دهم زمستان ١٣٧٩ انتشارات روزنه) در جواب نقد دکتر احمد سیف به عوامفریبی های مستتر در کتاب ایشان, اعتراف به فقدان صداقت دارد و می نویسد:: بنده هیچ صداقتی در نوشتن “ما چگونه ما شدیم” نداشته ام و اساسا به لحاظ شخصیتی انسان صادقی نیستم. شوربختانه رسانه هایی که با او مصاحبه می کنند, “رعایت حال” او را می کنند و از طرح سوالات سخت و چالش برانگیز پرهیز می کنند تا ایشان با آسودگی خاطر بتواند یکی به نعل بزنند و یکی به میخ. تا نه سیخ رسانه هایی نظیر دویچه‌وله بسوزد و نه کباب ایشان بر منقل جمهوری اسلامی. اما اکنون زمان آن فرارسیده است تا ایرانیان (بخصوص آنهایی که پست های ایشان را لایک می زنند و او را در فضای مجازی دنبال می کنند) به یکی از علت های مهم عقب ماندگی ایرانیان پی ببرند و رسانه ها نیز به مسئولیت خطیر رسانه ای خود آگاه شوند. و مهمتر از آن دویچه‌وله اکنون بعد از حمایت ایشان از شکنجه در موارد خاص, پس گرفتن جایزه را مورد بررسی جدی قرار بدهد. همانگونه که جایزه حقوق بشری “موزه هولوکاست” از آنگ سان سوچی پس گرفته شد؛ و موارد بسیاری دیگر که می تواند سرمشق اقدام دویچه‌وله باشد. صدالبته برای نگارنده توجیه شکنجه برای حفظ نظام توسط کسی که گفته بود ” حاضرم برای جلوگیری از سقوط نظام، اسلحه به دست بگیرم و در مقابل مردم از نظام، از جمله شورای نگهبان، روزنامه کیهان شریعتمداری و بقیه ارکان نظام دفاع کنم” تعجب آور نیست. زیرا ایشان بارها سخن گفته و عیب و هنر نهفته اش را عیان کرده. گویند از کوزه همان برون تراود که در اوست. فردی که علنا اعتراف می کند برای حفظ نظام حاضر است دست به “قتال” بزند, چرا باید شکنجه براندازان و دشمنان نظام را نامشروع و مذموم بداند؟ مگر شکنجه برانداز از قتل برانداز بدتر است؟

عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
دی ماه ١٣٩٧

شاعر؛ ما زنده ایم و اینجا مملکت مردگان نیست


کورش کرم‌پور، مدیر مسئول هفته نامه «یادگاری»، شاعر و نویسنده اهل آبادان، روز یک‌شنبه ۹ دی‌ماه ۱۳۹۷، مقابل دادگستری آبادان، توسط ماموران امنیتی، بازداشت و به یکی از بازداشت‌گاه‌های اطلاعات سپاه در اهواز منتقل شده است.

….بیایید در مقابل ظلم سکوت نکنیم. بیایید برای یک بار هم که شده ثابت کنیم که “ما زنده ایم” و این‌جا مملکت مردگان نیست که هر ظالمی در آن دست به تیغ شود…

یادداشتی در خصوص بازداشت کورش کرم‌پور شاعر و نویسنده اهل آبادان

رضا مقصودی، سردبیر ماهنامه فرهنگی اجتماعی “حرف‌نقد”، در واکنش به خبر بازداشت کورش کرم‌پور، معلم، نویسنده و شاعر اهل آبادان، نوشته است: «سال‌ها پیش در دوره دبیرستان معلمم بود، اما تهران را رها کرد به گرما، شرجی و طوفان دیارش خوزستان بازگشت تا برای بچه‌های آبادان تدریس کند».

رضا مقصودی، در ادامه می‌نویسد: «نویسنده را می‌کشند، شاعر را در بند محبوس می‌کنند، معلم را شکنجه می‌دهند، متفکرِ مستقلِ اثرگذار را از صحنه محو می‌کنند و وای به حال کسی که هم نویسنده باشد، هم شاعر، هم معلم و هم متفکر…”کوروش کرم‌پور” همه‌ی این‌ها بود».

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، متن کامل یادداشت رضا مقصودی، را در ادامه بخوانید:

“دیشب خبر تلخ تکان‌دهنده‌ای شنیدم. “کوروش کرم‌پور” شاعر، نویسنده و معلم ادبیات، به جرم سرودن شعر بازداشت شد.
یکی از باسواد ترین انسان‌هایی که در زندگی‌ام دیدم، اندیشمندی ژرف‌نگر و انسانی پر از مهر.
سال‌ها پیش در دوره دبیرستان معلمم بود اما تهران را رها کرد به گرما، شرجی و طوفان دیارش خوزستان بازگشت تا برای بچه‌های آبادان تدریس کند.
هنوز در بهت و حیرتم از این که چقدر راحت ستاره‌ها را از آسمان شب‌مان می‌دزدند.
در این چند روز پس از دستگیری، کمپین‌های مختلفی از جمله کمپین حمایت از زندانیان مدنی شروع به فعالیت کرده‌اند. کانون نویسندگان ایران بیانیه صادر کرده، روزنامه‌نگاران و فعالان آبادان سخت پیگیر و مشغول هستند. من هم به عنوان شاگردی که از او بسیار آموخت، دست به نوشتن چند خطی بردم. و از شما عزیزان همراه می‌خواهم که این حق‌کشی ظالمانه را به گوش همه برسانید. در گروه ها و کانال‌های تلگرامی‌تان، در توییتر، اینستاگرام یا هر جای دیگر که امکانش را دارید.

جایگاه شاعر، زندان نیست…
سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد…

افسوس که در این شب بی‌پایان، این تاریکیِ دهشتناکِ غالب، این سرمای روح‌آزارِ زندگی‌کُش، تیغ به دستان، یکایک شاهرگ‌های فرهنگ را می‌زنند.
نویسنده را می‌کشند، شاعر را در بند محبوس می‌کنند، معلم را شکنجه می‌دهند، متفکرِ مستقلِ اثرگذار را از صحنه محو می‌کنند.
و وای به حال کسی که هم نویسنده باشد، هم شاعر، هم معلم و هم متفکر…
“کوروش کرم‌پور” همه‌ی این‌ها بود. و به جرم اندیشیدن، نوشتن، گفتن و بیدار و آگاه ساختن جامعه، زندانی شد.
اینجایی که ما هستیم چند قدم مانده به قهقراست. جایی است که زندان، خانه‌ی دوم اهل فکر و اراده است. حرف بزنی، بنویسی، شعر بگویی، فعال محیط زیستی باشی، فعال مبارزه با ایدز باشی و… غل و زنجیر را بر دست و چشم و دهانت خواهی یافت. آزادی بیان، شوخی مسخره‌ای است این‌جا.
همان موقع که مهم‌ترین انسان‌های موثر و دغدغه‌مند این سرزمین را یکی یکی خاموش می‌کنند، درست در همان موقع، دزدان و غارتگران و دغل‌بازها در قصرهایشان به ریش من و شما و آینده این سرزمین می‌خندند.

بیایید ایستاده به سان سرو و دست در دست هم، از حقوق مدنی انسان‌ها دفاع کنیم. بیایید در مقابل ظلم سکوت نکنیم. بیایید برای یک بار هم که شده ثابت کنیم که “ما زنده ایم” و این‌جا مملکت مردگان نیست که هر ظالمی در آن دست به تیغ شود…

آه اگر مملکتی ملت آزاد نداشت…

۱۶ دی ۹۷-رضا مقصودی”

بازداشت یک وکیل دیگر دادگستری در سنندج

یک وکیل پایه یک دادگستری پس از احضار به وزارت اطلاعات شهر سنندج، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، روز چهارشنبه ۱۲ دی‌ماه، “فرهاد محمدی” وکیل پایه یک دادگستری که از سوی وزارت اطلاعات احضار شده بود، پس مراجعه به آن اداره، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

از اتهامات وارده و محل نگه‌داری این وکیل دادگستری اطلاع دقیقی در دسترس نیست.

قطارهای سریع السیر نیز از حرکت باز ایستادند

قطارهای سریع السیر تهران مشهد و تهران یزد تعطیل اعلام شد. کارگزاران حکومتی علت تعطیلی را گرانی قطعات و خدمات مربوط به قطارها عنوان کردند.

ایلنا نوشت:‌ از صبح روز یکشنبه ۱۶دیماه قطارها پرسرعت از مسیرهای پرتردد کنار گذاشته و ۲هزار صندلی از ناوگان حمل‌ و نقل ریلی و ۳۵۰فرصت شغلی حذف شدند.

این منبع افزود: هزینه‌های نگهداری قطارهای پرسرعت با توجه به افزایش قیمت ارز چیزی حدود ۲۵۰درصد افزایش پیدا کرده است و تنها هزینه یک گیربکس این قطارها معادل هزینه خرید یک دستگاه واگن است.

عزم شهرداری‌ها برای تخریب تاریخ جهانی ایران!

کم نبوده‌اند خبرهایی که در طول یک ماه گذشته از وضعیت آثار جهانی کشور منتشر شدند و هر کدام به جای کاشتن امید برای حفاظت و جذب گردشگر، بیشتر ترس و هشدار را به دل‌ها راه دادند؛ تا از احتمال قرار گرفتن این آثار جهانی شده در فهرست میراث در خطر یونسکو!

به گزارش ایسنا، اخباری که هر روز یک دل‌نگرانی جدید را در مورد محوطه‌های تاریخی ثبت شده در فهرست میراث جهانی به دنبال دارد و میراث فرهنگی احتمالا از سر ادب و الزام خودش به رعایت قانون، تنها کاری که از دستش برمی‌آید جلو رفتن بر اساس قانون و فقط شکایت‌های حقوقی است که معمولا هم راه به جایی نمی‌برد و حریف تنها کاری که شاید در آخرین قدم به آن توجه کند، رعایت قوانین و ضوابط میراثی در مواجه با آثار جهانی است؛ حریفی که برنامه ششم توسعه قرار است او را امانت‌دار همین تاریخ کشور کند …نمی‌توان خبرهای منتشر شده را از نظر تاریخی یا زمان رخ دادشان اولویت‌بندی کرد؛ آن هم برای محوطه‌هایی جهانی مانند میدان نقش جهان اصفهان یا کاخ جهانی کاخ گلستان و حتی محوطه‌های جهانی شده استان خوزستان!میدان نقش جهان اصفهان، برای نخستین بار نیست که با این تهدید روبه رو می‌شود، این محوطه حدود 20 سال پیش هم با مشکلی مشابه مواجه شد و بعد از تخریب کاروانسرای «تحدید» در حدود 700 متری میدان نقش جهان اصفهان و ساخت برج «جهان‌نما»، سال‌ها با کوتاه کردن قدش درگیر بودند تا سرانجام با پرداخت هزینه‌ی هنگفت که می‌توانست بسیاری از بناهای تاریخی دیگر اصفهان را نجات دهد، میدان نقش جهان را که با تلاش‌های شهریار عدل در 1358 جهانی شد، از خطر خروج از ثبت نجات دادند.

اما آن درسِ عبرت مدیریت شهری اصفهان نشد و طرحی که سال‌ها در حال پایه‌ریزی‌اش بودند را از مدتی قبل شروع کردند و این بار با مجوز احداث خیابان آقانورالله نجفی در چند ده متر نزدیک‌تر به میدان جهانی نقش جهان صادر کرد.پایتخت هم از این خطر مستثنی نشد، تنها اثر جهانی پایتخت هم ده سالی می‌شود با خطری این‌چنینی مواجه است، مجوزی که با خطای یک کارشناس و موافقت شهرداری صادر شد و به دنبال آن، سرای قاجاری دلگشا را در کمتر از 100 متری این محوطه‌ی جهانی تخریب کردند و جای آن مجتمع تجاری دلگشا با چند متر گودبرداری در زیر زمین سر برآورد و مدت‌ها یونسکو و مسئولان میراث فرهنگی را درگیر خود کرد. حتی هنوز آن قدر که قوانین جهانی می‌گویند به احترام کاخ گلستان قد کوتاه نکرده است.این بار حریف، پا را فراتر گذاشته و در حریم نه، بلکه در زمینِ این اثر جهانی، نه تنها ساخت‌وساز با چند بیشتر از ارتفاع مصوب بلکه چند متر هم در دل زمین گودبرداری کرده و از حرف خود به واسطه‌ی پولی که تا امروز هزینه کرده، کوتاه نمی‌آید…

و باز هم دل‌نگرانی‌ها برای این اثر جهانی و احتمال قرارگرفتن‌اش در فهرست میراث در خطر یونسکو احساس می‌شود.خوزستان با داشتن چند اثر جهانی در رده بعدی قرار می‌گیرد، از یک سو شوشتر با مجوزی که مدیر شهرستان‌اش به واسطه‌ی نداشتن قدرتِ «نه گفتن» به مالک شش دهنه مغازه، اجازه‌ی تخریب و نوسازی آن‌ها را در عرصه‌ی جهانی سازه‌های آبی شوشتر صادر می‌کند!و از سوی دیگر داستان پرماجرای عرصه‌ی شهر باستانی شوش و طرح “تعویض پل روگذر شوش ـ اندیمشک و تبدیل آن به زیرگذر” که بعد از گذشت یک سال بار دیگر خبرساز شده و این‌بار به نظر می‌رسد با تحریک‌های بیشتری نسبت به قبل قصد تخریب کامل این بخش از عرصه‌ی جهانی این محوطه‌ی باستانی را دارند و هنوز برخی از مردم شوش بدون درنظر گرفتن گزینه‌ی جایگزین یعنی جاده‌ی کمربندی، از درخواست خود برای ایجاد پل زیرگذر در همان نقطه کوتاه نیامده‌اند.باغ جهانی عباس‌آباد بهشهر، گزینه‌ی دیگری است که می‌توان آن را دست‌کم به دلیل توجهی که بالاخره به آن شد، در رده‌ی پایانی قرار داد. بعد از انتشار چند خبر از هشدارهای یونسکو و دادن کارت زرد به میراث فرهنگی برای دست‌درازی‌هایی که مسئولان شهری به این باغ جهانی داشتند، بالاخره همه با یکدیگر تعامل کردند و قرار بر تفاهم شد، تا این باغ جهانی را نجات دهند.

همه‌ی این حرف‌ها و تهدیدها یک طرف و از سوی دیگر، برنامه‌ی ششم توسعه و اعتمادیک که میراث فرهنگی تا امروز به شهرداری‌ها در استان‌ها وشهرهای مختلف داشته، سوی دیگری است.وقتی ۲۱ آذر ۹۴ متن کامل لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه از سوی سازمان مدیریت به دولت ارائه شد تبصره‌های مربوط به میراث فرهنگی ۳۵ ، ۳۶ ، ۳۷ و ۳۹ حرف جدیدی را مطرح می کردند. به خصوص در تبصره ‌۳۶ که در آن آمده است: «سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی موظف است اماکن تاریخی (به استثناء نفایس ملی)، در اختیار خود را به شهرداری‌های با جمعیت بیش از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت برای بهره‌برداری واگذار کند.«به نظر می‌رسد با امضایی که مسئولان در دوره‌های مختلف پای این لایحه زده‌اند، مدیریت شهری در همه کشور را امانت‌دار خوبی برای حفاظت ازمیراث فرهنگی انتخاب کردند و البته به این فکر و حرف که این دستگاه‌ شهری به واسطه داشتن پول و اعتبار می‌تواند، اقدامات مورد نیاز برای حفاظت از آثار تاریخی را انجام دهد.شهرداری‌ها در طول سال‌های گذشته و به خصوص در مواجه با فقط 23 پرونده‌ی جهانی شده در کشور، رفتار خود را با آثار تاریخی به خوبی نشان داده‌اند، چه برسد در مواجه‌ای که سال‌هاست با آثار ملی دارند و بخواهند مدیریت حفاظت از همه‌ی آثار تاریخی کشور را بر عهده بگیرند.