Previous Next

جلوی حذف فیلم‌ها در جشنواره تهران را بگیرید

جلوی حذف فیلم‌ها در جشنواره فیلم کوتاه تهران را بگیرید

بیش از ۲۰۰ فیلمساز و تهیه‌کننده سینما و فیلم کوتاه با امضای نامه‌ای مشترک به سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، به حذف برخی فیلم‌ها از جشنواره فیلم کوتاه تهران اعتراض کردند.

در این نامه با انتقاد از ممیزی ادارهٔ ارزشیابی و نظارت وزارت ارشاد آمده است: «فیلم کوتاه عرصهٔ خلاقیت و نوآوری‌ست و متأسفانه در ایران اکران عمومی گسترده هم ندارد. غم‌انگیز است که با وجود این شرایط، با این تنگ‌نظری‌ها نیز روبه‌رو می‌شود.»

امضا کنندگان این نامه تاکید کرده‌اند که در این شرایط “بسیاری از این فیلم‌ها هرگز فرصت دیده‌شدن در کشور را پیدا نمی‌کنند.” آن‌ها از صالحی درخواست کرده‌اند تا “با قاطعیت جلوی این روال غیرمنطقی” را بگیرد.

مرگ و مصدومیت سه کولبر در منطقه کرمانشاه

به گزارش خبرگزاری ایلنا، روز شنبه ۱۲ آبان (۳ نوامبر) در مرزهای کرمانشاه، یک کولبر جان خود را از دست داد و دو کولبر دیگر نیز مصدوم شدند.

در این خبر آمده است که برومند بهرامی، نام کولبر جان‌باخته است و ارکان بهرامی و هوشیار نماد، مصدومان این حادثه “غیرطبیعی” هستند که حال عمومی آن‌ها وخیم گزارش شده است و در بیمارستان‌های محلی بستری‌اند. این خبر نحوه وقوع حادثه را شرح نداده است.

ضرب و شتم وحشیانه دو فعال مدنی آذربایجانی

ضرب و شتم دو فعال مدنی آذربایجانی در بازداشتگاه
انتقال به بیمارستان در پی جراحت شدید

حکیمه احمدی و نسیم صادقی، فعالان مدنی آذربایجانی که طی هفته های اخیر بازداشت شده اند، در بازداشتگاه از سوی نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، حکیمه احمدی در پی مضروب شدن در بازداشتگاه از جمله آسیب دیدن دنده‌ها و انگشتان به بیمارستان منتقل شده است.

این فعال مدنی در ۲۶ مهرماه در مرند بازداشت شده است و مأموران از ملاقات خانواده با وی در بیمارستان جلوگیری کردند.

مأموران همچنین به همسر حکیمه احمدی گفته‌اند «هزینه درمان او را باید شخصا بپردازد.»

نسیم صادقی، دیگر فعال مدنی نیز طی تماس تلفنی با خانواده اش گفته است که از سوی نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و وی را تهدید کرده‌اند که در صورت نپذیرفتن اتهامات، فرزند وی و خواهرزاده‌اش را نیز بازداشت خواهند کرد.

نسیم صادقی در ۲۹ مهرماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات سپاه منتقل شده بود و روز دوشنبه ۷ آبان‌ماه ۱۳۹۷ این فعال ترک (آذربایجانی) از بازداشتگاه اطلاعات سپاه به زندان تبریز منتقل شد.

او در شعبه ۱۹ بازپرسی دادیاری عمومی و انقلاب شهید بهشتی تبریز با عناوین «تبلیغ علیه نظام از طریق فعالیت خبری در فضای مجازی علیه نظام» تفهیم اتهام شد و پس از افزایش قرار وثیقه وی به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان به زندان تبریز منتقل شد.

گزارشی از وضعیت فاجعه‌ بار زندان فشافویه


گزارش دو درویش زندانی از وضعیت فاجعه‌بار زندان فشافویه

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، دو تن از درویشان گنابادی محبوس در زندان فشافویه به نام‌های علی محمدشاهی و مجتبی بیرانوند از سالن ۵ تیپ ۱ زندان تهران بزرگ در یک فایل صوتی از وضعیت “فاجعه‌بار” این زندان می‌گویند.

لازم به توضیح است که اداره کل زندان‌های استان تهران در بیانیه‌ای گفته‌بود که “تمامی متهمین و مجرمین، در حین تحمل حبس، از شرایط مساوی برخوردار هستند،” که واکنش شماری از دراویش گنابادی را برانگیخت.

سازمان زندان‌ها در اطلاعیه‌‌ی خود به جای رسیدگی به وضع “فاجعه‌بار” زندان تهران بزرگ و گشودن درهای آن به روی اصحاب رسانه و فعالان حقوق بشر، درویشان زندانی را به بیان حرف‌های خلاف واقع برای تهیه خوراک رسانه‌ای متهم کرده و “خبر از تشکیل پرونده قضایی جدید برای هشت درویش زندانی داده بود.”

آنچه می‌خوانید خلاصه‌ای از “مصائبی” است که به زندانیان محبوس در زندان تهران بزرگ موسوم به فشافویه می‌گذرد و در ادامه همین گزارش متن کامل این فایل صوتی که در کانال تلگرامی مجذوبان نور منتشر شده، آمده‌است:

“در روز هشتم شهریور تعداد ۵۲ نفر از دراویش را به سالن‌های مختلف زندان تهران بزرگ به صورت دو نفر دو نفر منتقل کردند که این تصمیم بر خلاف قوانین آیین‌نامه سازمان زندان‌ها می‌باشد. ”

“تمامی عوامل حکومت برای آزار و اذیت دراویش حاضر به هر نوع قانون‌شکنی می‌باشند، چراکه تاکنون بارها شاهد این آزارها و تصمیم‌ها بوده‌ایم.”

“در زندان تهران بزرگ وضعیت بهداشت بسیار اسفناک بوده، سرویس بهداشتی و روشویی هم علاوه بر ظاهری نامناسب کاملاً آلوده می‌باشد. حتی گاهی مواقع مایع دستشویی نیز یافت نمی‌شود.

“از هشت تلفن موجود در بند، سه‌تا کار نمی‌کند و دوتا در اختیار وکیل بند و انتظامات است. این سه تلفن برای حدود ۵۰۰ نفر زندانی است و حق تلفن بین‌ زندانی‌ها خرید و فروش می‌شود. نیمی از سرویس‌های بهداشتی غیرقابل استفاده است.”

“حداقل نصف سرویس‌ها غیرقابل استفاده می‌باشند. هر سالن حدود ۶ عدد سینک ظرفشویی دارد که هم برای شستشوی ظرف و هم برای رخت و لباس از آن استفاده می‌شود. حمام نیز نه‌تنها از این قاعده مستثنا نبوده بلکه وضعیت بدتر و کثیف‌تری دارد. اولاً که در حمام آب داغ وجود ندارد که هرساله سرد شدن هوا مشکل را چندین‌برابر می‌کند. هر سالن جمعاً حدود ۱۵ عدد دوش حمام دارد که معمولاً سه یا چهار تا از آنها معیوب بوده. چیزی حدود یازده دوازده عدد دوش برای ۵۰۰ نفر می‌ماند. یعنی حدود نیم ساعت باید در صف ایستاده تا بتوانی حمام کنی، و مدت‌زمان استفاده از دوش برای هر نفر ۵ دقیقه می‌باشد. کف حمام همیشه مملو از آب بوده که نه‌تنها موجب پاکیزگی نمی‌شود بلکه کثیف‌تر هم می‌شوی. شاید ماهی یک بار اسم یکی از زندانیان هر اتاق را بنویسند و به بهداری اعزام کنند که در خیلی از مواقع هم به دلیل ویزیت نکردن دکتر یا بهانه‌های دیگر کنسل می‌شود.”

“بین زندانیان سر جیره کم غذایی دعوا می‌شود. تجارت هروئین، شیشه، تریاک، حشیش و قرصی حاوی مرفین که در زندان به نام «وی۲» شناخته می‌شود در دست مافیای زندان است.”

“پول رایج زندان سیگار می‌باشد و ۵ دقیقه معادل یک پاکت سیگار است”

“اعتصاب، تنها اهرم فشار زندانی است و با به خطر انداختن جان خویش تنها می‌خواهد خواسته‌ی خود را به گوش مقامات و مسئولین برساند تا نسبت به رفع مشکل اقدامی انجام بدهند. اما در زندان تهران بزرگ هیچ توجهی نسبت به این فرایند صورت نمی‌گیرد و حتی در خیلی از موارد این موضوع به سازمان کل زندان‌ها و مراجع قضایی هم اطلاع داده نمی‌شود.”

“بیش از ۶۳ روز از اعتصاب غذای تعدادی از دراویش زندانی می‌گذرد و هیچ اقدامی صورت نگرفته.”

«من علی محمدشاهی هستم فرزند محمود، که با مجتبی بیرانوند در سالن ۶ هستیم.

در روز هشتم شهریور تعداد ۵۲ نفر از دراویش را به سالن‌های مختلف زندان تهران بزرگ به صورت دو نفر دو نفر منتقل کردند که این تصمیم بر خلاف قوانین آیین‌نامه سازمان زندان‌ها می‌باشد.

تمامی عوامل حکومت برای آزار و اذیت دراویش حاضر به هر نوع قانون‌شکنی می‌باشند، چراکه تاکنون بارها شاهد این آزارها و تصمیم‌ها بوده‌ایم.

در این مدت که به دور از برادرانمان و در میان زندانیان دیگر، شب و روز را سپری می‌کنیم شاهد آنیم که تعدادی انسان ولو صالح و خلافکار و مجرم در سخت‌ترین شرایط و بدترین رفتارها دوران محکومیت خود را می‌گذراند.

در این زندان مشکلاتی اساسی وجود دارد که بیانگر ضعف و ناتوانی حکومت در نگهداری مجرمین و متهمین کشور می‌باشد.

ما دراویش نعمت‌اللهی گنابادی نمی‌توانیم نسبت به این بی‌تفاوتی‌ها و رفتارهای غیرانسانی حکومت جمهوری اسلامی چشم خود را بسته و ساکت بنشینیم. علاوه بر این که وظیفه‌ی انسانی و شرعی ما می‌باشد در مکتب درویشی به ما آموخته‌اند که در برابر ظلم و بی‌قانونی نه‌تنها سر خم نکرده بلکه با آن مقابله کنیم. و این مقابله تاکنون برای دراویش تاوان داشته است. از قبیل دوری از خانواده و اجتماع با تحمل حبس، ماندن در سلول انفرادی، نداشتن پشتوانه‌ی مالی برای همسر و فرزندان، و دیگر موارد. اما تنها مسئله‌ای که بیش از حد موجب رنج و آزار ما می‌شود ملاقات نکردن و دوری از مولا و بزرگمان جناب آقای [دکتر نورعلی] تابنده است. و ایشان همیشه به حفظ اتحاد و مقابله با ظلم تأکید نموده‌اند.

در زندان تهران بزرگ وضعیت بهداشت بسیار اسفناک بوده، سرویس بهداشتی و روشویی هم علاوه بر ظاهری نامناسب کاملاً آلوده می‌باشد. حتی گاهی مواقع مایع دستشویی نیز یافت نمی‌شود.

حداقل نصف سرویس‌ها غیرقابل استفاده می‌باشند. هر سالن حدود ۶ عدد سینک ظرفشویی دارد که هم برای شستشوی ظرف و هم برای رخت و لباس از آن استفاده می‌شود. حمام نیز نه‌تنها از این قاعده مستثنا نبوده بلکه وضعیت بدتر و کثیف‌تری دارد. اولاً که در حمام آب داغ وجود ندارد که هرساله سرد شدن هوا مشکل را چندین‌برابر می‌کند. هر سالن جمعاً حدود ۱۵ عدد دوش حمام دارد که معمولاً سه یا چهار تا از آنها معیوب بوده. چیزی حدود یازده دوازده عدد دوش برای ۵۰۰ نفر می‌ماند. یعنی حدود نیم ساعت باید در صف ایستاده تا بتوانی حمام کنی، و مدت‌زمان استفاده از دوش برای هر نفر ۵ دقیقه می‌باشد. کف حمام همیشه مملو از آب بوده که نه‌تنها موجب پاکیزگی نمی‌شود بلکه کثیف‌تر هم می‌شوی. شاید ماهی یک بار اسم یکی از زندانیان هر اتاق را بنویسند و به بهداری اعزام کنند که در خیلی از مواقع هم به دلیل ویزیت نکردن دکتر یا بهانه‌های دیگر کنسل می‌شود.

داروهای موجود در بهداری محدود بوده و مثلاً برای بیماری سرماخوردگی نصف ورق از قرص‌های مورد نیاز را به بیمار می‌دهند. با یک چنین بهداری و تجویز دارو اگر به بیماری مبتلا شوید هیچ امیدی به بهبودی نیست، در صورتی که فروشگاه سالن قرص‌های سرماخوردگی و استامینوفن و برخی ویتامین‌ها را برای فروش دارا می‌باشد. آیا هیچ نهادی نباید به اوضاع بهداشت و درمان زندان و زندانی نظارت داشته باشد؟! و اگر هم نظارت است آیا ناظران قادر به دیدن این موارد نیستند؟! یا شاید هم می‌بینند و تظاهر به ندیدن می‌کنند. قطع به یقین تظاهر کردن بیشتر برای ما معقول است و جای تأسف دارد که این افراد نسبت به هموطنان خود اینگونه رفتار می‌کنند.

در رابطه با اغذیه‌ی زندان نیز باید بگویم که از لحاظ کیفیت و‌ کمیت به هیچ عنوان مناسب و کافی نیست. همیشه بین زندانیان بر سر جیره‌ی نهار و شام اختلاف وجود دارد چرا که مقدار جیره بسیار کم است. هر زندانی در هر روز چهار عدد نان لواش سهمیه دریافت می‌کند که با آرد ذرت طبخ می‌شود و کیفیت نان نیز بسیار نامطلوب می‌باشد. سالن، هشت تلفن دارد که سه عدد معیوب بوده و دو عدد در اختیار وکیل بند و انتظامات می‌باشد. سه تلفن باقیمانده برای حدود ۴۰۰ نفر است که تقریباً هر نفر حدود پنج دقیقه در روز می‌تواند تماس بگیرد، اما به دلیل خرید و فروش زمانِ تلفن، روزی ۲۰۰ نفر می‌توانند ۵ دقیقه تماس بگیرند.

پول رایج زندان سیگار می‌باشد و ۵ دقیقه معادل یک پاکت سیگار است و زندانیانی که قادر به خرید سیگار نیستند از این فرصت استفاده کرده و سیگار خود را تأمین می‌کنند. در صورتی که تماس با خانواده و عزیزان کمترین حق زندانی می‌باشد. مگر تعمیر و یا اضافه کردن چند تعداد تلفن چقدر برای دولت و حکومت هزینه دارد؟!

در برخی مواقع برای برپایی نماز جماعت و یا کلاس احکام، هواخوری اجباری اعلام می‌کنند که در این مواقع تمامی زندانیان مجبور به ترک سلول و سالن بوده و چند ساعتی را در حیاط به سر می‌برند و همین اندک‌زمان تلفن را نیز از دست می‌دهند. در صورتی که به هیچ عنوان اجبار در نماز و احکام دین اسلام طبق دستور قرآن و امامان صحیح نمی‌باشد و به‌شدت با آن مخالفت شده است.

مطابق با اساسنامه زندان‌ها هر زندانی می‌تواند ماهی یک بار با خانواده‌ی درجه یک خویش ملاقات حضوری داشته باشد اما در این زندان تعداد زیادی از زندانیان مدت پنج‌ شش ماه یا حتی بیشتر است که با درخواست ملاقات حضوری آنان موافقت نمی‌شود.

یکی از مهمترین مشکلات موجود در زندان که نیاز به اطلاع‌رسانی دارد بحث مافیای مواد مخدر درون زندان است. همه مردم اطلاع دارند که تجارت مواد مخدر برای حکومت‌ها بسیار سودآور است و این سودآوری در زندان و برای مسئولین و مأمورین زندان حداقل دو سه برابر می‌باشد. لذا این تجارت که خلاف مقررات است مستلزم یک رابطه‌ی مافیایی قوی و بزرگ می‌باشد. واردات موادی از قبیل هروئین، شیشه، تریاک، حشیش و قرصی حاوی مرفین که در زندان به نام «وی۲» شناخته می‌شود آن هم در حجم زیاد، تنها از طریق این مافیا امکان‌پذیر است. مواد پس از وارد شدن به دست مسئول هر سالن رسیده و او هم از طریق زیرشاخه‌ها به زندانیان می‌فروشد. اما در این مورد به جای پول، سیگار مبادله نمی‌شود بلکه وجه آن از طریق عابربانک پرداخت می‌شود. زندانیانی که از توانایی مالی خوبی برخوردار نیستند که شامل اکثریت می‌شود قرص «وی۲» مصرف می‌کنند چرا که هم ارزان‌تر است و هم همیشه موجود می‌باشد. این پروسه خرید و فروش به‌شدت توسط همین افراد و عوامل تحت کنترل است و اگر کسی قصد آن را داشته باشد تا به صورت شخصی تجارت کند با هزار و یک پاپوش او را به سالنی دیگر منتقل می‌کنند و یا از طریق درگیری به او آسیب رسانده و تهدیدش می‌کنند.

زندان تهران بزرگ جمعاً چهار تیپ دارد و هر تیپ دارای ۱۰ سالن کاملاً مجزا از هم می‌باشد. هر سالن یک حیاط برای هواخوری و ۱۶ اتاق دارد و هر اتاق نیز ۱۵ عدد تخت. قانوناً آمار افراد زندانی در هر سالن باید مطابق با تعداد تخت‌ها باشد یعنی هر سالن ۲۴۰ نفر. درصورتی که متأسفانه تعداد نفرات بین ۴۳۰ تا ۴۷۰ نفر متغیر است. هر روزه چیزی بالغ بر ۲۰۰ نفر آمار اضافه. هنگام خاموشی، این افراد اضافه در کف اتاق و راهروی سالن روی زمین می‌خوابند. به صورت کنار هم و کاملاً فشرده. به این صورت که پای نفر دوم کنار سر نفر اول قرار می‌گیرد و سر نفر دوم مابین پاهای نفر اول و سوم. تا انتهای سالن به همین ترتیب ادامه دارد. با اطمینان می‌گویم که حتی اگر از سوی سازمان زندان‌ها در هنگام خاموشی هم بازرس فرستاده شود حتی با مشاهده‌ی چنین وضعی هیچ اقدامی انجام نمی‌شود، همانطور که برای تمامی موارد ذکرشده هیچ تصمیمی صورت نگرفته است. لازم به ذکر است ظرفیت کل زندان‌های کشور ۱۵۰هزار نفر است اما آمار زندانیان بیش از ۲۵۰هزار نفر می‌باشد.

موضوع قابل توجه دیگر فرایند اعتصاب زندانیان می‌باشد. اعتصاب، تنها اهرم فشار زندانی است و با به خطر انداختن جان خویش تنها می‌خواهد خواسته‌ی خود را به گوش مقامات و مسئولین برساند تا نسبت به رفع مشکل اقدامی انجام بدهند. اما در زندان تهران بزرگ هیچ توجهی نسبت به این فرایند صورت نمی‌گیرد و حتی در خیلی از موارد این موضوع به سازمان کل زندان‌ها و مراجع قضایی هم اطلاع داده نمی‌شود. به گفته‌ی زندانیان، حدود سه ماه پیش شخصی به نام سیدمهدی [سیدصفی] که وکیل بند یکی از سالن‌ها بوده اقدام به اعتصاب تر و خشک کرده و پس از گذشت یک هفته به دلیل وخامت اوضاع جسمانی به بیمارستان منتقل می‌شود و در مسیر بیمارستان جان خود را از دست می‌دهد. و اکنون شاهد آنیم که بیش از ۶۳ روز از اعتصاب غذای تعدادی از دراویش زندانی می‌گذرد و هیچ اقدامی صورت نگرفته.

در پایان از پروردگار خواهانم هرچه زودتر شاهد از بین رفتن ظلم، و آزادی تمام مردم ایران باشیم.»

علی محمدشاهی
مجتبی بیرانوند

********************************

روایتی تکاندهنده و دردناک از زندان فشافویه

نادر فتوره‌چی پس از روایت دردناک خود از زندان فشافویه نوشت: من آدم رقیق‌القلبی نیستم. اما از یادآوری هرلحظه شرایط آن جان‌های «نیمه جان» که هم مرده‌اند و هم هنوز باید تکان بخورند و عرق بکنند و بگندند، بغضم می‌ترکد. قول داده بودم که صدای‌شان باشم. به قولم وفا کردم، اما هرچه می‌نویسم، فکر می‌کنم نابسنده و ناتمام است. امیدوارم مرا ببخشند…

نادر فتوره‌چی روزنامه‌نگار و مترجم که به اتهام توهین و افترا با شکایت محمد امامی (سرمایه‌گذار سریال شهرزاد و متهم اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان) به شعبه سوم دادیاری دادسرای ناحیه ۳۱ تهران احضار شده بود، یک‌شنبه ۲۸ مردادماه بازداشت و به دلیل عدم توانایی در تودیع وثیقه به زندان فشافویه منتقل شد.

وی که با تشکیل کمپین نه به شهرزاد معترض اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان بود یک روز بعد دوشنبه ۲۹ مرداد ۹۷ با قرار کفالت از زندان آزاد شد و پس از آزادی در پاسخ به توییت محمود صادقی نماینده تهران در مجلس که نوشته بود “دوباره به جای فساد و فاسد افشاگر فساد را زندان کردند! اگر تا ظهر فردا شکایت از او را پس نگیرند جزئیات پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان را منتشر خواهم کرد.” به وضعیت اسف بار زندان فشافویه در توییتر پرداخت و روایت بازداشت دو روزه خود در این زندان را منتشر کرد.

نادر فتوره‌چی خطاب به محمود صادقی نوشت: «ای کاش آقای صادقی اسناد و مدارکشان را قبل از دادگاه به بنده میدادند که ای بسا با توجه به اینکه ایشان مقام رسمی محسوب میشوند، پرونده در لحظه مختومه میشد و کار به قرار و کافلت و … نمیکشید.»

این روزنامه‌نگار و مترجم ایرانی در رشته توییت‌هایی به شرح آنچه در طول مدت یک شب بازداشت خود در زندان فشافویه گذشته‌بود، پرداخت و از محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی خواست که هر چه زودتر کاری صورت دهد.

این نویسنده و روزنامه‌نگار در توییتر نوشت: «از انتقالم به فشافویه به شدت خشنودم. چون این شانس را به بنده داد که وضعیت قرنطینه «زندان موادی‌ها» را از نزدیک مشاهده کنم: «قرنطینه» زندان فشافویه، آنگونه که آنجا مصطلح بود «جهنم» است.»

(رسول بداقی، فعال صنفی معلمان که ۹ مرداد پس از دو ماه حبس از ندامتگاه بزرگ تهران (زندان فشافویه) آزاد شده‌بود، این زندان را «جهنمی در کویر» توصیف کرده‌بود.)

نادر فتوره‌چی پس از روایت دردناک خود از زندان فشافویه نوشت: «من آدم رقیق‌القلبی نیستم. اما از یادآوری هرلحظه شرایط آن جان‌های «نیمه جان» که هم مرده‌اند و هم هنوز باید تکان بخورند و عرق بکنند و بگندند، بغضم می‌ترکد. قول داده بودم که صدای‌شان باشم. به قولم وفا کردم، اما هرچه می‌نویسم، فکر می‌کنم نابسنده و ناتمام است. امیدوارم مرا ببخشند…»

وی در بخشی از توییت‌های خود نوشت: «در لحظه خروج، دروایش را دیدم. حجم مرام و مهربانی‌شان در همان دقایق اندک کل فشار ساعات قبل را از بین برد. منظره لبخند پر محبتشان از برابر دیدگانم محو نخواهد شد. نصف سیگار بهمن یادگاری دراویش عزیز در آخرین لحظه و آن ۲ نخ لطف آقا موسی، از لوتی‌های حبس‌کش بود که گفت”بری که برنگردی بچه”».

نادر فتوره‌چی خطاب به محمود صادقی گفت «جناب صادقی! از این فرصت استفاده می‌کنم و شرحی از زندان فشافویه در زیر می‌نویسم. مسئله من را فراموش کنید. این متن را بخوانید و هرچه زودتر کاری کنید!»

آنچه در ادامه می‌خوانید شرح کامل نادر فتوره‌چی، روزنامه‌نگار و مترجم از وضعیت اسف‌بار زندان فشافویه است:

۱- به شکلی باورنکردنی برای انتقال متهم به زندان(در صورت داشتن تمکن مالی)از او«کرایه»میگیرند و طبعا کرایه انتقال به اوین(۱۵ هزار) با کرایه انتقال به فشافویه(۱۰۰ هزار) تفاوت«قابل توجه»ای دارد و همین امر موجب شد تا با وجود تاکید قاضی مبنی بر انتقال بنده به«اوین»،به فشافویه منتقل شوم.

۲- از انتقالم به فشافویه به شدت خشنودم. چون این شانس را به بنده داد که وضعیت قرنطینه «زندان موادی‌ها» را از نزدیک مشاهده کنم: «قرنطینه» زندان فشافویه، آنگونه که آنجا مصطلح بود «جهنم» است.

۳- شرایط رفاهی «تیپ»با«قرنطینه» تقریبا شبیه تفاوت شرایط رفاهی‌ایست که بقول خود مددجویان بین «مستراح»و«اتاق خواب»وجود دارد.

به عنوان کسیکه شرایط قرنطینه را تا کنون سه بار در سه دهه هفتاد،هشتاد و نود تجربه کرده‌ام، به جرات میتوانم به «وخامت» شرایط قرنطینه در زندان فشافویه شهادت دهم.

۴- در ۴ روز قرنطینه، مددجویان، با هر جرمی و با هر قرار بازداشتی از آب آشامیدنی بدون مزه، تهویه، دستشویی، سیگار و غذای قابل هضم(ماکارونی سرد و نیم پز، برنج زرد سرد و نپخته) محروم هستند.

۵- فشافویه،از آنرو که برای زندانیان معتاد که قدرت تحرک کمی دارند طراحی شده، فاقد«توآلت عمومی»ست. توآلت،یک سوراخ در کف یک محوطه ۶۰در۶۰ سانت بدون شلنگ و روشویی و نورست که با یک پرده از تختها و کف سلولهای ۳در۳متر، که ۲۶ تا ۳۲ مددجو درآنها«میلولند»جداشده است.

۶- در سلول‌های قرنطینه(فیزیک‌ها)،سه تخت سه طبقه و دو پتو در کف اتاق وجود دارد.دو پنجره فوقانی فاقد شیشه است، کولر و شوفاژ وجود ندارد، آب از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ۷ صبح قطع است و نور با یک لامپ مهتابی ۱۰۰ وات تامین می‌شود که اگر بسوزد، تعویض آن به قول زندانیان«با کرام الکاتبین است».

۷- در سلول‌های قرنطینه، به شکلی نانوشته نظامی طبقاتی و سلسله مراتبی حاکم است؛ به طوریکه «تخت‌خواب‌های پنجره‌ای» متعلق به باسابقه‌ترین و یا گردن کلفت‌ترین افراد سلول است(محکومان حبس طویل‌المدت موسوم به «حبس‌کش‌ها»، موادفروشان عمده، اشرار، دعوایی‌ها و سرقتی‌های سنگین تختخواب‌های عادی (طبقاتی که به پنجره دید ندارند) متعلق به «رده‌ای»ها(خرده فروشان مواد، کیف قاپ‌ها، سرقتی‌های پرونده سبک و ….) و کف سلول متعلق به «کف‌خوابها»(معتادان،افغانیها و تازه‌واردان) است.)

۸- شرایط «کف‌خوابهای زیرتخت»که معمولا افغانی و تزریقی هستند،چیزی شبیه تجربه«تابوت»ست.آنها به دلیل کمبود جا،زیر تخت‌های پایین جا داده میشوند و معمولا ۳نفر پس از قرارگرفتن آنها در زیر تخت،به تخت تکیه میدهند و بدین ترتیب آنها از هرگونه قدرت تحرک، منفذ نور و جریان هوا محروم میشوند.

۹-بوی تعفن ناشی از تعرق بدن و زخم‌های عفونی در سلول‌ها باورکردنی نیست و چون معتادان تزریقی در قرنطینه خماری پس میدهند، توان انتقال به محفظه موسوم به«دستشویی»برای شستشو ندارند واین امر باعث افزایش بوی تعفن در سلول میشود.بویی که از لحظه آزادی تا اکنون در مشامم میپیچد و «ماندگار»ست.

۱۰- بیش از ۵۰ درصد زندانیان قرنطینه معتادان تزریقی و کارتن‌خواب هستند که توان ایستان روی پا ندارند و به جای انتقال به زندان باید به بیمارستان منتقل شوند.

۱۱- در کل قرنطینه فقط یک «افسر نگهبان» که مامور دولت است وجود دارد و مابقی امورات زندان اعم از پذیرش،خدمات، آشپزی، ناظر شب، انتقال مددجو به زندان توسط خود زندانیان اداره میشود.

۱۲- به غیر از یک افسرنگهبان، یک روحانی(مسئول فرهنگی) و یک «مددیار» نیز از «پرسنل» هستند که البته وجودشان هیچ خاصیتی برای زندانیان ندارد.

۱۳- نظام اداری خودگردان زندان واجد سلسله مراتب است. وکیل بند و ناظران معمولا زندانیان مالی و پرونده‌های کلاهبرداری و اختلاس هستند که شرایط رفاهی مناسبی اعم از تخت اختصاصی، تلفن، آزادی تحرک در داخل بند، سیگار و پوشیدن دمپایی شخصی و یا حتی جوراب دارند. در رده دوم رفاه-اقتدار «ناظران شب» قرار دارند که آنها نیز معمولا متهمان مالی هستند و رده سوم (پذیرش،خدمات، آشپزی) معمولا زندانیان سرقتی هستند که بیش از دو هفته است به «تیپ» منتقل نشده‌اند.

۱۴- وفور افراد تحصیلکرده در زندان که معمولا پرونده مالی دارند، با توجه به تجربه شخصی بنده در دهه‌های قبل، به طرز باورکردنی‌ای افزایش یافته است و این نکته از حیث «جامعه شناختی» میتواند یک «کیس مطالعاتی» بسیار عاجل و ضروری تلقی شود…

۱۵- پرخاش، تندخویی و نگاه از بالا به پایین به زندانیان تازه وارد تقریبا امری بدیهیست، اما از آن حیث که زندان توسط خود زندانیان اداره می‌شود، زندانیانی که مسئول اداره زندان هستند به مراتب رفتار مناسبتری با «هم‌لباسی»ها دارند. و اگر چه که با تحکم و فریاد و گاهی مشت و لگد از تازه واردان پذیرایی می‌شود، اما پس از مرحله «نسق گیری»، میتوان رگه‌هایی از شفقت را در رفتار زندانبانانی که خود زندانی هستند(البته به غیر از برخورد با معتادان تزریقی و خمارکش‌ها)، مشاهده کرد.

۱۶- رفتار با شخص من که مورد اتهامی‌ام برای ۹۹ درصد هم‌لباسی‌ها و حتی پرسنل زندان «نامفهوم، ناشناخته و غریب» بود، و اگر چه که با دستبند و پابند به زندان منتقل شدم فاقد هرنوع توهین و تحقیری چه نزد پرسنل و چه نزد زندانیان مسئول بند بود.

۱۷- موردی از بی‌احترامی،توهین را در هیچ مرحله‌ای تجربه نکردم و اگرچه جزو زندانیان«کف‌خواب»بودم،از بدو ورود تا انتها مورد لطف و احترام هم‌لباسی‌ها،وکیل بند وناظرین و البته پرسنل اداری،مامور کلانتری و افسر نگهبان بودم و نشانه آن هم اینکه موهای سرم را علیرغم پروتکل قرنطینه نتراشیدند.

۱۸- این درحالیست که با معتادان، سرقتی‌ها، «کر و کثیف‌ها» و افغانی‌ها به معنای دقیق کلمه در بدو امر مثل «حیوان» و «احشام» برخورد می‌شود.

۱۹- فشافویه زندانی برای زندانیان «غیر سیاسی» و «عادی»ست که معمولا فاقد هرنوع توجه رسانه‌ای و اعتراضات حقوق بشری هستند و این بزرگترین نقدیست که به کنشگران مدنی و فعالان حقوق بشری وارد است.

۲۰- توجه به شرایط زیستی «زندانیان عادی»در فشافویه یک ضرورت عاجل، آنی و فوری‌ست. کسی در ایران «بی پناه‌تر» و «مظلوم‌تر» از آنها وجود ندارد. آنها به معنای دقیق کلمه «تحت شرایط ضد بشری» قرار دارند و طردی مضاعف را تجربه می‌کنند که تحمل آن، حتی برای یک شبانه روز از توان انسان خارج است.

۲۱- حتی تجربه یک شب قرنطینه زندان فشافویه، بی‌تردید لطمات جبران ناپذیری بر جسم و روح افراد باقی میگذارد که اثر آن برای ابد باقی خواهد ماند.

۲۲- بر سردر زندان فشافویه عبارت «ندامتگاه تهران بزرگ» نوشته شده است. این درحالیست که فشار وارد بر زندانی از حیث روحی و جسمی به حدی شدید است که قدرت تفکر را از فرد سلب میکند و اساسا امکانی برای «تامل و ندامت» به او نمی‌دهد.

۲۳- بخش دیگری از «مصائب فشافویه» مربوط به «بیرون» است. خانواده‌های زندانیان در محوطه‌ای بیابانی روی خاک و نخاله می‌نشینند و هیچکس، که این «هیچکس» شامل چند سرباز وظیفه می‌شود، کوچکترین اطلاعی از بودن یا نبودن زندانی به خانواده نمی‌دهند یا ندارند.

۲۴- مسئله عدم اطلاع به خانواده زندانی، بیش از هر چیز از آن حیث اهمیت دارد که اکثر زندانیان فشافویه از اقشار تهی‌دست هستند و باید با تاکسی به آنجا رفت و آمد کنند و کرایه تاکسی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است و اگر زندانی آنجا نباشد، هزینه بزرگی برای آنهاست.

۲۵-در زندان افرادی را دیدم که ۴ روز از بازداشت‌شان گذشته بود و هنوز نتوانسته بودند به دلیل «تراکم جمعیت» از «حق تماس تلفنی دو دقیقه رایگان» استفاده کنند.این مسئله برای زندانیانی که از خانوده‌های فقیر هستند یعنی چندصدهزار تومان هزینه.

۲۶- از اینکه آزاد شدم،عمیقا دچار عذاب وجدانم و تا ابد نمیتوانم شرایط دهشتناک«هم لباسی»هایم را فراموش کنم.با دیدن شرایط فشافویه و آن چشمهایی که در ناامیدی و بوی تعفن و بی‌پناهی دودو میزدند،زخمی عمیق و کاری بر روحم وارد شد به نحوی که با نوشیدن هر لیوان آب،بی‌اختیار اشکم جاری میشود.

۲۷- مسئله بازداشت من، فاقد هر نوع اهمیتی‌ست. آنرا مطلقا فراموش کنید. در برابر شرایط زندانیان قرنطینه فشافویه که بمعنای دقیق «حیات برهنه» مورد اشاره فوکو را تجربه میکنند،«جوک» است.

۲۸- از دیدن حجم توجه رسانه‌ای و لطف و محبت بزرگان و عزیزان به بازداشتم خجالت زده و تا حدی عصبانی هستم. من و پرونده‌ام اولویت ۵۰ هزارم این کشور و شقوق متکثر رنج بشری جاری در آن نیستیم. وضع در زندانها و علی الخصوص برای زندانیان عادی از حیث رفاهی وخیمتر از چیزیست که بتوان روایت کرد.

در لحظه خروج،دروایش را دیدم.حجم مرام و مهربانی‌شان در همان دقایق اندک کل فشارساعات قبل را از بین برد. منظره لبخند پر محبتشان از برابر دیدگانم محو نخواهد شد.نصف سیگار بهمن یادگاری دراویش عزیز در آخرین لحظه و آن ۲نخ لطف آقا موسی،از لوتی‌های حبس‌کش بود که گفت«بری که برنگردی بچه».

من آدم رقیق‌القلبی نیستم. اما از یادآوری هرلحظه شرایط آن جان‌های «نیمه جان» که هم مرده‌اند و هم هنوز باید تکان بخورند و عرق بکنند و بگندند، بغضم می‌ترکد. قول داده بودم که صدای‌شان باشم. به قولم وفا کردم، اما هرچه مینویسم، فکر میکنم نابسنده و ناتمام است. امیدوارم مرا ببخشند…

گفتنی است نادر فتوره‌چی روزنامه‌نگار و مترجم به اتهام توهین و افترا با شکایت محمد امامی (سرمایه‌گذار سریال شهرزاد و متهم اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان) به شعبه سوم دادیاری دادسرای ناحیه ۳۱ تهران احضار و یک‌شنبه ۲۸ مردادماه به دلیل عدم توانایی در تودیع وثیقه به زندان فشافویه منتقل شد.

وی که با تشکیل کمپین نه به شهرزاد معترض اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان بود یک‌روز بعد دوشنبه ۲۹ مرداد ۹۷ با قرار کفالت از زندان آزاد شد.

بازداشت مصطفی بادکوبه‌ای شاعر ملی میهنی


خبرگزاری هرانا – مصطفی بادکوبه‌ای شاعر منتقد و زندانی سیاسی سابق صبح روز شنبه در پی احضار به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین و پس از حضور در این دادسرا توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. در تاریخ ۵ آبان‌ماه طی احضاریه‌ای از وی خواسته شده بود که جهت پاره‌ای از توضیحات طی پنج روز به این دادسرا مراجعه کند. در این احضاریه آمده بود در صورت عدم حضور در دادسرا در زمان مقرر حکم جلب صادر خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز شنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۳۹۷، مصطفی بادکوبه‌ای، شاعر منتقد و زندانی سیاسی سابق پس از حضور در شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین بازداشت شد.

یک منبع نزدیک به آقای بادکوبه‌ای در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: “در تاریخ ۵ آبان‌ماه طی احضاریه‌ای که در آن هیچ توضیحی در ارتباط با دلایل احضار نوشته نشده بود از آقای بادکوبه‌ای خواسته شده جهت پاره‌ای از توضیحات طی پنج روز به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین مراجعه کند. در متن این احضاریه آمده بود در صورت عدم مراجعه به دادسرا حکم جلب صادر خواهد شد. وی صبح دیروز پس از مراجعه به این دادسرا بازداشت شد”.
علیرغم پیگیری‌های مکرر خانواده آقای بادکوبه‌ای از دلایل احضار و بازداشت ایشان تا لحظه تنظیم این گزارش اطلاعی در دست نیست.

گفتنی‌ست که مصطفی بادکوبه‌ای پیشتر نیز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به سرودن اشعار در انتقاد از دولت احمدی‌نژاد پرداخته و به همین علت بازداشت شده بود. وی محکوم به ۱۸ ماه حبس بود که در تاریخ ۱ آذرماه ۱۳۹۱ برای اجرای حکم به زندان اوین رفت و در مهرماه سال ۹۲ از این زندان آزاد شده بود.

تفهیم اتهام اعضای کانون نویسندگان در اوین

تفهیم اتهام سه تن از اعضای کانون نویسندگان ایران در دادسرای اوین

خبرگزاری هرانا – رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و بکتاش آبتین، یکی از بازرسان کانون نویسندگان روز شنبه در پی احضار مجدد به شعبه ۷ دادسرای اوین با عناوین “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” و “تشویق بانوان کشور به فساد و فحشا” تفهیم اتهام شدند. این افراد پیش‌تر از بابت همین پرونده در مردادماه سال جاری با عنوان “تبلیغ علیه نظام” تفهیم اتهام شده و با قرار کفالت آزاد شده بودند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۳۹۷، رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان و بکتاش آبتین، یکی از بازرسان این کانون در شعبه ۷ دادسرای اوین تفهیم اتهام شدند.

یک منبع مطلع در این رابطه به گزارشگر هرانا گفت: “اتهامات مطروحه طی این جلسه به دلیل اینکه مصداقی نداشته توسط هر سه نفر رد شده و خواهان دلایل و مدارک برای این اتهامات شدند. بازپرس پرونده نیز قرار کفالت آنها را از ۵۰ میلیون تومان به ۱۰۰ میلیون تومان افزایش داده است”.
رضا خندان نیز درباره‌ی دلیل افزایش اتهام گفت: “آنچه ما از گفته‌ها و پاسخ‌های بازپرس پرونده استنباط کردیم این بود که گویا کسانی اتهام تبلیغ علیه نظام را برای ما کافی ندانسته و خواهان برگشتن پرونده به بازپرسی و تفهیم اتهام مجدد شده‌اند. علاوه بر اتهام تبلیغ علیه نظام، اتهام‌های “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” و “تشویق بانوان کشور به فساد و فحشا” به هر سه نفرمان تفهیم شدم است. ما این اتهام‌ها را که هیچ مصداقی نداشت، رد کردیم و خواهان ارائه‌ی دلیل و مدرک برای این اتهام‌ها شدیم”.

این سه عضو کانون نویسندگان پیشتر نیز در مردادماه سال جاری از بابت همین پرونده در شعبه ۷ دادسرای اوین با عنوان “تبلیغ علیه نظام” تفهیم اتهام شده بودند.

هرانا در تاریخ ۱۱ مردادماه ۹۷ از احضار بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو سابق هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران، به شعبه ۷ دادسرای اوین اوین داده بود.

در تاریخ ۴ مردادماه ۹۷ نیز “رضا خندان مهابادی” و “کیوان باژن” دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران طی برگه‌های جداگانه به دادسرای اوین احضار شده و به آنان ابلاغ شد که باید تا سه روز دیگر به این دادسرا مراجعه کنند.

لازم به یادآوری است در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۴ پنج مأمور وزارت اطلاعات با حکم شعبه ۱۲ بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه به خانه بکتاش آبتین رفتند و ضمن تفتیش منزل او بیش از دوهزار قلم فیلم، عکس‌های خانوادگی، موبایل، لپ‌تاپ و اسناد کانون نویسندگان ایران را ضبط کردند و پس از آن ایشان طی بیش از ۱۷ جلسه درخصوص فعالیت‌های هنری، ادبی و سینمایی خود بازجویی شدند. دلیل احضار و بازجویی ایشان “انتشار نشریه غیرقانونی” و “تبلیغ علیه نظام” عنوان شده بود.

یک هفته بعد از احضار بکتاش آبتین در سال ۱۳۹۴ رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن نیز به ترتیب احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفتند. دلیل احضار و بازجویی ایشان، تبلیغ علیه نظام عنوان شده بود.

آقای آبتین پیش‌تر در خردادماه سال جاری در پرونده‌ای دیگر توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب کرج به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به پنج میلیون تومان جریمه نقدی و سه ماه کار اجباری در سازمان بهزیستی (بدل از یک سال حبس) محکوم شد و با اعتراض به رای صادره نهایتا توسط دادگاه تجدید نظر کرج به پنج میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شد.

آقای آبتین همچنین در سال ۹۴ به دلیل فیلم‌ها، عضویتش در کانون نویسندگان و شرکت در اعتراضات خیابانی سال ۸۸ طی سه روز متوالی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازجویی شده بود.

کانون نویسندگان ایران یک نهاد غیردولتی متشکل از نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و بخشی از انجمن جهانی قلم است، این کانون در سال ۱۳۴۷ رسما با هدف تشکل یابی صنفی نویسندگان و مبارزه با سانسور اعلام موجودیت کرد، کانون نویسندگان و اعضای آن از ابتدای تشکیل و به ویژه طی دهه های ۶۰ و ۷۰ با درجات مختلف سرکوب، از سانسور و تعقیب قضایی گرفته تا قتل روبرو بوده‌اند. محمدجعفر پوینده و محمد مختاری از از جمله اعضای کانون نویسندگان بوده‌اند که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.

شورای نگهبان لایحه تامین مالی تروریسم را رد کرد


شورای نگهبان لایحه الحاق رژیم ایران به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم را رد کرد

عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان به خبرگزاری فارس، گفته است این شورا “بیش از ۲۰ ایراد به این لایحه وارد دانسته” و آن را دو باره به مجلس برگردانده است.

کدخدایی گفته است لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم (CFT )”واجد ایرادات و ابهاماتی” است و این نظر “شامل موارد خلاف شرع، خلاف قانون اساسی و ابهام، در موعد مقرر برای مجلس شورای اسلامی ارسال شده است.”

توصیه صندوق بین المللی پول به رژیم ایران

این در حالیست که صندوق بین‌المللی پول به رژیم ایران توصیه کرده است که اقدامات ضد پولشویی و مبارزه با تامین مالی تروریسم را تا قبل از ضرب‌الاجل فوریه ۲۰۱۹ (گروه ویژه اقدام مالی) انجام دهد.

گروه ویژه اقدام مالی، اف‌ای‌تی‌اف، ۲۷ مهرماه امسال ضمن ابراز تأسف از اینکه هنوز اکثر موارد مربوط به تعهدات رژیم ایران حل نشده باقی مانده است، در عین حال تعلیق جمهوری اسلامی از فهرست سیاه این گروه را برای چهار ماه دیگر تمدید کرد.

این نهاد بین‌المللی علیه پولشویی و تأمین مالی تروریسم گفت که رژیم ایران تا ماه فوریه (بهمن‌ماه) فرصت دارد که با تصمیم‌گیری درباره انجام تعهدات خود، «یا با استاندارد‌های جهانی هماهنگ شود یا با پیامدهایش روبه‌رو شود».

صدای پای بُحران در دستگاه قُدرت حاکم

منصور امان: آثار شکست “برجام” و در پی آن تحریمهای آمریکا که پیش از این در پهنه اقتصاد به گونه مهیبی پدیدار شده، اینک با قُدرت بیشتری به حوزه سیاست جمهوری اسلامی پا می گذارد. در همین راستا سووال پیرامون تن دادن به پایش بین المللی گردش پول که در قالب کُنوانسیونهای FATF روی میز “نظام” قرار گرفته، به یک بُحران سیاسی تمام عیار در ساختار قُدرت بدل گردیده است.

استعفای وزیر راه، آقای عباس آخوندی، کشمکش بر سر این موضوع را که پیشتر گرد مجلس مُلاها در گردش بود، به سطح بالاتری فراز داده و اُرگانهای دیگری از قُدرت سیاسی و به گونه مُشخص دولت، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز درگیر آن ساخته است.

آنچه که بُحران حاضر را شاخص می کند، این واقعیت است که کشاکش باندهای حُکومتی گرد راه حلها و گُزینه ها صورت نمی گیرد؛ زیر “خیمه نظام” جدال درگرفته است چون هیچیک از سراپرده نشینان قادر به ارایه چاره و آلترناتیوی واقعی نیست و جُز سلاح کُهنه و مُتعلق به عصری سپری شده در دست ندارد. باند ولایت به ایام “دور زدن” چشم دوخته و باند “اعتدال” به روزگار “برجام” و هر دو خود آگاهند که نه با این و نه با آن گرهی از بُحران اقتصادی و آنچه که به سبب تحریمهای فلج کننده آمریکا در راه است، باز نخواهد شد. این یک جدال رو به عقب و از نظر محصول عقیم است که طرفهایش آن را در عمق یک بُن بست همه جانبه پیش می برند.

در این میان، اُرگان اتوریته “نظام”، ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی، می کوشد همچون تجربه شکست ماجراجویی هسته ای، در حالیکه در پُشت صحنه فرمان عقب نشینی جانانه می دهد، روی صحنه مسوولیت را از خود سلب و پرداخت هزینه و خسارات آن را به عُهده زیردستانش بگذارد. رویکرد شیادانه آقای خامنه ای نه تنها هیچ کُمکی به کاهش بُحران نمی کند، بلکه عامل موثری در تشدید آن به حساب می آید؛ واقعیتی که خود را به روشنی در شکل گیری یک مرجع خلق الساعه جدید در جریان درگیریهای اخیر به نمایش گذاشته است.

در جریان کشمکشها بر سر شرایط FATF، بخش نظامی و امنیتی بیت آقای خامنه ای با هدف خُنثی کردن تحرُکات باند رقیب در دولت و مجلس، اُرگانی به نام “هیات عالی نظارت بر اجرای سیاستهای کُلی نظام” با وظایف و اختیارات نامحدود را از آستین بیرون آورده است. ابزار مزبور که از دل مجمع تشخیص مصلحت نظام بیرون می آید، مرجعی فرادست خواهد بود که دارای اختیار لغو مُصوبات مجلس، دولت و شورای نگهبان است و بدین لحاظ از نظر حُقوقی جایگاهی فراتر از آنها و در سطح “مقام مُعظم” دارد.

ابتکار گُماشتگان آقای خامنه ای، درجه ناهمگونی ساختاری “نظام” را از آنچه که بود به چندین بار بیشتر فراز می دهد. در مضحکه ای که آقای خُمینی پی ریخت، شورای نگهبان با دور زدن اُرگان تشریفاتی مجلس، مرجع نهایی تصویب قوانین به حساب می آید. او اما بعدها مجبور به ایجاد اُرگان دیگری زیر عُنوان “مجمع تشخیص مصلحت نظام” برای به هم آوردن شکاف بین مجلس و شورای نگهبان گردید. حال از کُلاه شرعی آقای خُمینی خرگوش دیگری بیرون جهیده و شُعبه ای از اُرگان سازش “مجمع” با تایید شورای نگهبان، خود را بر فراز جُملگی این نهادها قرار داده است.

جالب اینجاست که ایجاد یک اُرگان “نظارت استصوابی” دیگر و تبدیل مجلس و دولت به مترسک در همان هنگامی صورت می گیرد که “اصلاح طلبان” حُکومتی به گونه ریشخند آمیزی برای مُنحرف کردن اعتراضهای توده ای از هدف گیری حاکمیت، کارزاری تبلیغاتی را گرد “لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان” و مُعرفی آن به عُنوان عامل اصلی مُشکلات کشور و مردُم به راه انداخته اند.

بُحران داخلی حُکومت به همینجا مُتوقف نخواهد شد. “رهبر”، قانون اساسی، ساختار، نهادها و اُرگانها هر چه عمیق تر به دایره تاثیر بُحران خارجی کشیده خواهند شد. فشار جُنبشهای اعتراضی امکان مانورهایی از جنس “برجام” را از حُکومت گرفته است و برخلاف آن دوره، حُکومت امروز نمی تواند روند عقب نشینی را به صورت ضربتی در “بالا” حل و فصل کند.

“نظام” با مساله بقا روبروست و نوع و کیفیت درگیریهای کُنونی در دستگاه قُدرت حاکم آن را به روشن تری صورت طرح می کند.

***************************

رژیم ایران در لیست خاکستری FATF باقی ماند

گروه ویژه اقدام مالی ( FATF ) ضمن ابراز تاسف از باقی ماندن اغلب برنامه‌های عملیاتی ، به حکومت ایران چهار ماه دیگر (تا فوریه 2019) برای تکمیل اصلاحات مهلت داد.

به گزارش ایسنا، به نقل از رویترز، گروه ویژه اقدام مالی در آخرین نشست خود در روز جمعه اعلام کرد که رژیم ایران تا ماه فوریه مهلت دارد تا اصلاحات لازمه برای رسیدن به استاندارهای بین‌المللی را اعمال کند وگرنه با عوقب آن مواجه خواهد شد.

دزد‌ها از پنجره قوانین بین المللی وارد نشوند

امام جمعه تهران گفت: باید مراقب بود دزد‌هایی که ملت ۴۰ سال پیش با سیلی از کشور بیرون کرد از پنجره قوانین بین المللی وارد نشوند.

به گزارش صدا و سیما؛ آیت الله سید احمد خاتمی در خطبه دوم نماز جمعه امروز تهران با اشاره به روند تصویب لایحه الحاق به FATF (کارگروه اقدام مالی علیه پولشویی) گفت: این مصوبه هنوز دو مرحله دیگر برای تبدیل شدن به قانون پیش رو دارد و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام باید در مورد آن اظهار نظر کنند.

وی موافقان و مخالفان این لایحه را به آرامش و خویشنداری و پرهیز از اتهام به یکدیگر دعوت کرد و گفت: دوطرف باید از اظهارات همراه با عصبانیت خودداری کنند. نه موافقان این لایحه خائن هستند و نه مخالفان آن ناآگاه به امور کشور، بلکه باید اجازه داد مسأله در فضایی آرام بررسی شود.

خطیب نمازجمعه تهران شورای محترم نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام را به آیه ۱۱۳ سوره هود ارجاع داد و گفت: این عزیزان که سرانجام کار را در دست دارند باید به این أیه توجه داشته باشند؛ «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»؛ «شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست و به آن‌ها دلگرم باشید و گرنه آتش کیفرآنان شما را هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.»

آیت الله خاتمی گفت: سازمان‌های بین المللی قابل اعتماد نیستند کما اینکه دبیر اجرایی FATF اخیراً به صراحت اعلام کرد که هیچ تضمینی برای خروج ایران از لیست سیاه نیست. با این وصف چرا حالا که تضمینی نیست باید این طناب دار را به گردن خود بیاندازیم.

از این پس، رژیم ایران به دریوزگی می افتد


رادیو پیام اسرائیل/منشـه امیـر

از دیشب، به عزا نشسته اند که روز دوشنبه با بازگشت کامل تحریم های اقتصادی آمریکا، چه خاکی به سرشان بریزند؟ با میلیون ها شکم گرسنه در کشور چه بکنند؟ وقتی خزانه خالی باشد، تکلیف ادامه دزدی هایشان چه خواهد شد؟

با کدام پول خواهند توانست چند موشک قد و نیم قد دیگر بسازند و منطقه و دنیا را تهدید کنند؟ مملکت وای و وایستان می شود! تنها چاره ای که در برابر خود می بینند آن است که “روز ملی استکبار ستیزی” به راه اندازند. کدام روز ملی؟ ملت در این ماجرا چکاره است؟

ده ها سال، رژیم عربده کشید و شعار مرگ بر آمریکا سر داد و سفارتخانه را اشغال کرد و آمریکا را شیطان بزرگ نامید. روز به روز وضعشان بدتر شد و آمریکا، حتی ککش هم نگزید. حالا می خواهند راه پیمایی سیزدهم آبان به راه اندازند. چه فایده ای برایشان دارد؟

کدام مشکل اقتصادی آن ها را حل خواهد کرد – این راه پیمایی نمایشی و فرمایشی؟ حالا ادعا می کنند که علمای اهل تشییع و تسنن اعلامیه داده و بارگشت تحریم ها را محکوم کرده اند. خوب، اعلامیه داده باشند و محکوم کرده باشند. مگر آن ها استاد اقتصاد هستند که اعلامیه آن ها بتواند راه چاره ای ارائه دهد. این بامبوک بازی ها چه دردی را از دردهای بی دوای اقتصاد رژیم، درمان خواهد کرد؟

حسن روحانی گفته است که سخت می شود، ولی موقت است و جای نگرانی نیست! این همان وعده های کلید نمادین در مبارزات انتخاباتی روحانی است که گفته بود همه قفل ها را با آن باز خواهد کرد و اکنون می بینیم که حتی قفل های باز را هم بسته است.

ظریف گفته بود که روز سیزدهم آبان هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. راست می گوید: اتفاق های عمده پیش از سیزده آبان رخ داده و از دوشنبه چهاردهم آبان ادامه خواهد یافت. یکشنبه ها در اروپا و آمریکا روز تعطیل است. شاید منظورشان، نخسی عدد سیزده بوده که به چهاردهم موکول شده است.

نگاه کنید ببینید که امروز در بازار ارز ایران چه می گذرد. تکلیف پول ملی ایران چه خواهد شد؟ اقتصاد مملکت بر درآمد نفت استوار است. وقتی این درآمد به حداقل رسید، حکومت با کدام پول خواهد توانست مملکت را اداره کند؟

دلشان خوش است که آمریکا به هشت کشور اجازه داده همچنان از ایران نفت خریداری کنند. این، یک اجازه محدود و موقت است. می بینیم که اکثر کمپانی های بزرگ خارجی معامله با حکومت ایران را متوقف کرده اند.

اروپا چند ماه است که تلاش می کند یک سازوکار جایگزین در برابر بازگشت تحریم ها بیابد. چه شد؟ چه راهکاری یافتند؟ حسن روحانی در سخنان خود ابراز بی تابی می کند و خطاب به اروپا و روسیه و چین می گوید که منتظریم، چکار کردید؟

روحانی پیشتر زبان به تهدید گشوده و گفته بود که اگر نگذارید ما نفتمان را بفروشیم، آنوقت فروش نفت همسایگان را نیز متوقف خواهیم کرد.

گفته بود که رژیم ایران نه تنها بر تنگه هرمز مسلط است و می تواند آن را ببندد، بلکه بر تنگه های دیگر هم تسلط دارد و آن ها را هم می تواند ببندد – که منظورش باب المندب بود، که حوثی های یمن تهدید می کنند موشک های ساخت حکومت ایران را به طرف نفتکش ها شلیک خواهند کرد..

چه شد؟ با این تهدید چه کسی را ترساندند؟ حالا آخوند علم الهدی نیز، سری توی سرها در می آورد و در نماز جمعه مشهد مژده می دهد که رژیم سراسر تنگه هرمز را مین گذاری کرده است.

اولا دروغ می کوید، زیرا اگر چنین کرده بودند، رفت و آمد کشتی ها بکلی متوقف می شد، و ثانیا، اگر رژیم ایران به چنین غلطی دست بزند، طوفان جنگ را با دست خود بر سر خویش فرود خواهد آورد که عاقبتش را خودتان بهتر می توانید حدس بزنید!

ببینید با اقتصاد یک کشور ثروتمند که درامد نفتش به سالی بیش از یکصد میلیارد دلار رسید، چه کرده اند. رژیم ایران باید پول خرید دارو و آذوقه برای مردم را از سوئیفت گدایی کند! مملکت را به دریوزگی کشانده اند.

اقتصاد ایران را ، که هنگام به قدرت رسیدنشان یک اقتصاد شکوفا بود، اکنون به یک بازار از تکاپو بازمانده، مبدل ساخته اند. با بیرون رفتن کمپانی های تولیدی بزرگ از بازار کار ایران، با این موج بیکاری چه می توانند بکنند؟

چه خاکی به سرشان بریزند؟ از علمای اَعلام خواهند خواست یک اعلامیه دیگر بدهند؟ مشکل بیکاری حل خواهد شد؟

فردا (یکشنبه) مردم را به خیابان بکشانند تا دوباره فریاد “مرگ بر استکبار” سر دهند؟ آن وقت آمریکا خواهد ترسید و دمش را روی کولش خواهد گذاشت و دَک خواهد شد؟ آن وقت، مملکت دوباره آباد خواهد گردید؟

در آن دوران طلاییِ درآمد یکصد میلیارد دلاری، احمدی نژاد پز داده بود که کشورهای دنیا زنبیل به دست، صف کشیده اند که از مراحم مالی حکومت ایران برخوردار شوند.

حالا نوبت خود رژیم است که زنبیل به دست گیرد، و در وادی چین و روسیه و برخی کشورهای دیگر به گدایی بپردازد! با کدام پول می خواهند به حاتم بخشی های خود به حماس و حزب الله و جهاد اسلامی و دیگر سازمان های ترور ادامه بدهند؟

نه فقط قادر به ادامه آن نخواهند بود، بلکه این بار خودشان باید دست تمنا به سوی چین و روسیه و دیگر کشورهای دراز کنند. ولی کیست که به این ورشکستگان به تقصیر، نگاهی بیاندازد؟

یادشان رفته است که حکومت معمر قذافی در لیبی، پس از چند سال سرکشی و یاغیگری، بالاخره گفت غلط کردم، اتم نمی خواهم، بیائید کارخانه های هسته ای ما را برچینید و تحریم ها را بردارید؟

اطلاع دارند که کره شمالی اعلام کرده که می خواهد برنامه های اتمی خود را برچیند؟ و از بازرسان بین المللی دعوت مرده که بیایند و آن را به چشم خود ببینند؟

یادشان رفته که خود خامنه ای نرمش قهرمانه اعلام کرد و به محدودیت های اعلام شده در برجام تن در دارد. حالا آقای روحانی، به دستور مقام معظم رهبری، به دنیا دهن کجی می کند و می گوید که ما دستور داده ایم مقدمات بازگشت غنی سازی بیست درصدی اورانیوم آماده شود.

امروز حتی ترکیه هم اعلام می کند که به هواپیماهای رژیم ایران سوخت نخواهد داد. دست کم یک شرکت هواپیمایی ایرانی ناچار شده پروازش را از طریق استانبول باطل کند.

کمپانی های خودرو سازی فرانسوی و کره جنوبی و کشورهای دیگر گفته اند که با ایران معامله نخواهند کرد. پس شما با این خیل بیکار شدگان چه می توانید بکنید؟

حرف خمینی را تکرار خواهید کرد که رژیم با استکبار جهانی می جنگد – و بعد هم علمای اعلام شما یک اعلامیه دیگر هم صادر کنند؟ تردیدی نیست که بازگشت تحریم های آمریکایی، اقتصاد نیمه ورشکسته شما را به آستانه ورشکستگی کامل خواهد کشاند.

می گویند که قرار است نرخ بنزین را چندین برابر کنند – آن هم در کشوری که روی ذخایر سرشار نفت آرمیده است. از هم اکنون از کوپنی کردن مایحتاج عمومی سخن می گویند.

روحانیون حکومتی با گستاخی می گویند که انسان برای زنده ماندن، نیازی ندارد سه وعده در روز غذا بخورد.

آمریکا می گوید که نمی خواهد ملت ایران گرسنه بماند – بلکه می خواهد موجباتی ایجاد کند که رژیم رفتار خویش را تغییر دهد و از فتنه گری دست بردارد و توان مالی سرزمین ایران را در راه تامین رفاه مردم خویش به کار گیرد.

سخنگوی وزارت خارجه رژیم اعلام می کند که “ملت عزیز ایران” به گفته او، از این رفتارهای آمریکا بیمی به دل راه نمی دهد. او به تجربه ملت ایران در دوران جنگ با عراق اشاره دارد. ولی این دوران با آن دوران سخت متفاوت است.

صدام قصد تسلط بر سرزمین پاک ایران را داشت و این در حالی که آمریکا می خواهد سرزمین ایران را از این رژیم پاکسازی کند و آن را از ادامه فتنه گری باز دارد.

این، ملت ایران را خرسند خواهد ساخت و به آمریکا، علیه رژیم دست همکاری خواهد داد. قرق است میان تهاجم صدام حسین، با تلاش کنونی آمریکا! این بار، ملت ایران با آنان همراهی نخواهد کرد. کور خوانده اند.

کلام آخر را ملت ایران بیان خواهد کرد و از هم اکنون باید خود را برای آن روز آماده سازد.

بی تردید، اعتصاب طولانی کامیونداران، اعتصاب آموزگاران و دبیران، و عملیات اعتراضی دیگر اقشار ملت در سراسر کشور، تا آنجا گسترش خواهد یافت که ممکن است پایه های رژیم را به کلی فرو ریزاند. بازگشت کامل تحریم ها می تواند پیش درآمد آن باشد.

اقدام ترکیه در هماهنگی با تحریم‌های آمریکا


دبیر انجمن شرکت‌های هواپیمایی در ایران از عدم سوخت‌رسانی به هواپیماهای جمهوری اسلامی در فرودگاه‌های ترکیه به شدت انتقاد کرد و گفت: این اقدام از اول نوامبر و در هماهنگی با تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی آغاز شده است.

مقصود اسعدی سامانی، دبیر انجمن شرکت‌های هواپیمایی خبرهای منتشر شده در رسانه‌های غربی در مورد مشکل سوخت‌گیری هواپیماهای ایرانی در فرودگاه‌های ترکیه را تائید کرد.

سامانی شنبه ۱۲ آبان (سوم نوامبر) به خبرگزاری ایسنا گفت: «شرکت ترکیه‌ای که در تمامی فرودگاه‌های اصلی این کشور وظیفه سوخت‌رسانی به هواپیماها را بر عهده دارد، در اقدامی هماهنگ با تحریم‌های آمریکا از اول نوامبر (پنجشنبه) سوخت‌رسانی به هواپیماهای ایرانی را متوقف کرده که این مسئله برای ایرلاین‌های ما مشکلاتی را به وجود آورده است.»

به گزارش رویترز در دو روز گذشته برخی هواپیماهای ایرانی امکان سوخت‌گیری در فرودگاه استانبول را نداشتند و دست‌کم یک پرواز به این دلیل لغو شده است.

بنابر گزارش‌ها شرکت “پترول آفیسی” ترکیه، وابسته به کمپانی “ویتول” که کار سوخت‌رسانی در بیشتر فرودگاه‌های این کشور را بر عهده دارد از تحویل سوخت به هواپیماهای ایرانی خودداری می‌کند. رسانه‌های ترکیه به نقل از مسئولان این شرکت سوخت‌رسانی نوشته‌اند که به آنها ابلاغ شده به هواپیماهای ایرانی خدمات و سوخت ارائه ندهند.

شرکت‌های هواپیمایی ماهان‌ایر، آتا، قشم و آسمان از جمله ایرلاین‌های ایرانی هستند که در مسیر استانبول به تهران و برخی دیگر از شهرها پرواز مستقیم دارند. مطابق گزارش‌ها عدم سوخت‌رسانی به این شرکت‌ها در مواردی آنها را مجبور به حذف تعدادی از مسافران برای صرفه‌جویی در مصرف سوخت کرده است.

فرزند کروبی: منتظر مرگ محصوران هستند

«محمدحسین کروبی» فرزند مهدی کروبی در گفت‌وگوی اختصاصی و تفصیلی با «همدلی» از وضعیت فعلی پدرش و آنچه در این سال‌ها رخداده سخن گفت. برخی از سخنان او چندان مطلوب و شیرین نبود، برای مثال او گمان می‌کند که حصر، رفع شدنی نیست و بخشی از حاکمیت منتظرند تا محصوران در همین دوران حصر به رحمت خدا بروند.