مه 31
گزارش آماری نقض حقوق کار و کارگر، اردیبهشت ۱۴۰۳
مه 31
پرونده حقالسکوت؛ انتقاد شدید ترامپ از دستگاه قضایی آمریکا
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
او در حین حضورش در جریان مراسمی در “برج ترامپ” در نیویورک گفت: «اگر آنها بتوانند این بلا را سر من بیاورند، آن وقت خواهند توانست این کار را با هر کسی انجام دهند.»
او یک بار دیگر خوان مرچان، قاضی دادگاه را متهم کرد که از پیش موضع مخالف علیه او داشته است.
ترامپ در مقابل جمعیت حاضر در برج مذکور تاکید کرد: «شما دیدید که برای برخی از شاهدانی که در کنار ما بودند، چه اتفاقی افتاد. آنها به معنای واقعی کلمه، به صلیب کشیده شدند.»
بیشتر بخوانید: ترامپ در همه اتهامها در پرونده “حقالسکوت” مجرم شناخته شد
رئیسجمهور سابق آمریکا همچنین رقیب خود در انتخابات ریاست جمهوری در پاییز سال جاری، جو بایدن را نیز متهم کرد که اتهامات مطرح شده علیه او در این پرونده را “در همراهی با وزارت دادگستری به جریان انداخته است.”
با این حال ترامپ هیچ مدرکی در مورد این اظهارات ارائه نکرد.
دونالد ترامپ همچنین بایدن را مورد حمله سیاسی قرار داد و گفت که “رئیسجمهور و فاشیستهایی که از او حمایت کردهاند، نتوانستهاند از مرز ایالات متحده با مکزیک محافظت کنند.”
بیشتر بخوانید: وال استریت: اگر ترامپ رئيسجمهور شود، ماسک را مشاور خود میکند
او افزود: «بایدن بدترین، بیکفایتترین و نادانترین رئیسجمهوری است که تا به حال در تاریخ کشورمان داشتهایم.»
محکومیت در پرونده “حقالسکوت”
هیئت منصفه دادگاه نیویوروک روز پنجشنبه ۱۰ خرداد (۳۰ مه) دونالد ترامپ را در پرونده مربوط به پنهان کردن پرداختهای غیراخلاقی به یک بازیگر سابق فیلمهای پورن و جعل اسناد تجاری، “مجرم” تشخیص داد.
این نخستین بار در تاریخ ایالات متحده است که یک رئیسجمهور سابق محکوم میشود. ترامپ ابتدا این حکم را پذیرفت اما گفت که “بیگناه” است.
بیشتر بخوانید: ترامپ علیه عوامل سازنده فیلم “کارآموز” شکایت میکند
او همچنین تصمیم هیئت منصفه را “مایه ننگ” خواند و افزود که محاکمه توسط یک “قاضی فاسد” صورت گرفته است.
در همین حال ترامپ تاکید کرد که “حکم واقعی” در روز پنجم ماه نوامبر صادر خواهد شد. اشاره ترامپ در اینجا به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است که قرار است در پنجم نوامبر ۲۰۲۴ برگزار شود.
قاضی پرونده حکم قطعی خود را در روز ۱۱ ژوئیه، سه روز قبل از اینکه جمهوریخواهان ترامپ را به طور رسمی نامزد ریاست جمهوری خود معرفی کنند، صادر خواهد کرد.
گفته شده که ممکن است ترامپ با چندین سال زندان مواجه شود که البته احتمال تعلیق آن وجود دارد. همچنین ممکن است ترامپ مجبور شود جریمه نقدی پرداخت کند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
محکومیت ترامپ باعث رد صلاحیت او برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد شد و اگر او در این انتخابات پیروز شود، میتواند به عنوان رئیسجمهور آمریکا فعالیت خود را آغاز کند.
مه 31
حمله لفطی دونالد ترامپ به سیستم قضایی ایالات متحده آمریکا
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
او در حین حضورش در جریان مراسمی در “برج ترامپ” در نیویورک گفت: «اگر آنها بتوانند این بلا را سر من بیاورند، آن وقت خواهند توانست این کار را با هر کسی انجام دهند.»
او یک بار دیگر خوان مرچان، قاضی دادگاه را متهم کرد که از پیش موضع مخالف علیه او داشته است.
ترامپ در مقابل جمعیت حاضر در برج مذکور تاکید کرد: «شما دیدید که برای برخی از شاهدانی که در کنار ما بودند، چه اتفاقی افتاد. آنها به معنای واقعی کلمه، به صلیب کشیده شدند.»
بیشتر بخوانید: ترامپ در همه اتهامها در پرونده “حقالسکوت” مجرم شناخته شد
رئیسجمهور سابق آمریکا همچنین رقیب خود در انتخابات ریاست جمهوری در پاییز سال جاری، جو بایدن را نیز متهم کرد که اتهامات مطرح شده علیه او در این پرونده را “در همراهی با وزارت دادگستری به جریان انداخته است.”
با این حال ترامپ هیچ مدرکی در مورد این اظهارات ارائه نکرد.
دونالد ترامپ همچنین بایدن را مورد حمله سیاسی قرار داد و گفت که “رئیسجمهور و فاشیستهایی که از او حمایت کردهاند، نتوانستهاند از مرز ایالات متحده با مکزیک محافظت کنند.”
بیشتر بخوانید: وال استریت: اگر ترامپ رئيسجمهور شود، ماسک را مشاور خود میکند
او افزود: «بایدن بدترین، بیکفایتترین و نادانترین رئیسجمهوری است که تا به حال در تاریخ کشورمان داشتهایم.»
محکومیت در پرونده “حقالسکوت”
هیئت منصفه دادگاه نیویوروک روز پنجشنبه ۱۰ خرداد (۳۰ مه) دونالد ترامپ را در پرونده مربوط به پنهان کردن پرداختهای غیراخلاقی به یک بازیگر سابق فیلمهای پورن و جعل اسناد تجاری، “مجرم” تشخیص داد.
این نخستین بار در تاریخ ایالات متحده است که یک رئیسجمهور سابق محکوم میشود. ترامپ ابتدا این حکم را پذیرفت اما گفت که “بیگناه” است.
بیشتر بخوانید: ترامپ علیه عوامل سازنده فیلم “کارآموز” شکایت میکند
او همچنین تصمیم هیئت منصفه را “مایه ننگ” خواند و افزود که محاکمه توسط یک “قاضی فاسد” صورت گرفته است.
در همین حال ترامپ تاکید کرد که “حکم واقعی” در روز پنجم ماه نوامبر صادر خواهد شد. اشاره ترامپ در اینجا به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است که قرار است در پنجم نوامبر ۲۰۲۴ برگزار شود.
قاضی پرونده حکم قطعی خود را در روز ۱۱ ژوئیه، سه روز قبل از اینکه جمهوریخواهان ترامپ را به طور رسمی نامزد ریاست جمهوری خود معرفی کنند، صادر خواهد کرد.
گفته شده که ممکن است ترامپ با چندین سال زندان مواجه شود که البته احتمال تعلیق آن وجود دارد. همچنین ممکن است ترامپ مجبور شود جریمه نقدی پرداخت کند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
محکومیت ترامپ باعث رد صلاحیت او برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد شد و اگر او در این انتخابات پیروز شود، میتواند به عنوان رئیسجمهور آمریکا فعالیت خود را آغاز کند.
مه 31
انتشار محتوای پروپاگاندای جمهوری اسلامی به کمک هوش مصنوعی
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
به گفته اوپنایآی، این گروه پوششی با سوءاستفاده از سرویس چتجیپیتی از این نرمافزار به منظور نگارش متن و ویرایش مقالات و همچنین تهیه عناوین خبری و نیز برچسبگذاری محتوا استفاده میکرده است.
بر اساس گزارش اوپنایآی، مقالات این گروه پوششی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی منتشر میشدند و غالب موضوعات آنها محتوایی ضد آمریکایی و ضداسرائیلی داشته و در آنها از فلسطینیها، “محور مقاومت” و سیاستهای منطقهای حکومت ایران پشتیبانی میشده است.
“محور مقاومت” اصطلاحی است که حکومت ایران عموما به متحدان خود در منطقه، از جمله دولت سوریه و گروههای نیابتی و تروریستی از جمله حوثیهای یمن، حزبالله لبنان و حماس اطلاق میکند.
پیش از این در سال ۲۰۱۸ میلادی خبرگزاری رویترز نیز از کشف شبکه پوششی اتحادیه بینالمللی رسانههای مجازی خبر داده بود. دولت ایالات متحده آمریکا نیز در سال ۲۰۲۰ این شبکه را تحریم و افبیآی هم دامنههای اینترنتی آن را مصادره کرد اما بر اساس جدیدترین گزارشها، هیچکدام از این اقدامات نتوانسته است برنامههای ترویج پروپاگاندای این شبکه را متوقف کند.
وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا نیز این شبکه را وابسته به موسسه “بیان رسانهگستر” مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرده بود.
در این گزارش آمده است که تاثیرگذاری رسانهای این شبکه وابسته به حکومت ایران پس از مصادره دامنههای آن کم شده اما با وجود این، این شبکه همچنان با آدرسهای دیگر به فعالیت خود ادامه میدهد.
به گزارش اوپنایآی، این شبکه پروپاگاندا محتوای خود را در شبکههای اجتماعی گوناگون از جمله تیکتاک، ویکی و اودنوکلاسنیکی روسیه پخش میکرد.
در گزارش شرکت اوپنایآی، از کارزارهای تبلیغاتی مرتبط با روسیه، چین و اسرائیل نیز نام برده شده و آمده است که عوامل این کشورها با سوءاستفاده از فناوری هوش مصنوعی اقدام به تولید، تحلیل و انتشار محتوا در شبکههای اجتماعی مانند اکس (توییتر سابق) و فیسبوک و تلگرام کردهاند.
از جمله این کارزارها از یک شبکه به نام “بد گرامر” (Bad Grammar) یاد شده که هدف آن تاثیرگذاری بر اوکراین، مولداوی، کشورهای بالتیک و آمریکا عنوان شده است. به گزارش اوپنایآی، در مجموع پنج کارزار تبلیغاتی طی سه ماه گذشته کشف شدهاند.
در گزارش اوپنایای همچنین از کارزار تبلیغاتی دیگری با منشا روسیه به نام Doppelganger یاد شده که از چتجیپیتی برای ایجاد نظراتی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و لهستانی استفاده کرده که در شبکه اجتماعی اکس (توییتر سابق) و 9GAG منتشر شدهاند. این شبکه به کمک هوش مصنوعی اقدام به ترجمه و ویرایش مقالات به زبان انگلیسی و فرانسوی کرده و لینکهای مرتبط با آن را به شکل مقالات خبری و به پستهای فیسبوک تبدیل کرده است.
همچنین بر اساس این گزارش، کارزار تبلیغاتی چین نیز متنهایی را به انگلیسی، چینی، ژاپنی و کرهای تولید میکرده و در شبکههای اجتماعی اکس و میدیوم منتشر میکرده است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
پیش از این در اوایل خرداد سال جاری پلتفرم تیکتاک با انتشار گزارشی از کشف و حذف دهها حساب کاربری وابسته به حکومت ایران در این شبکه اجتماعی خبر داده بود. تیکتاک اعلام کرده بود که این حسابهای کاربری با هدف نفوذ و ترویج پروپاگاندا در بریتانیا و آمریکا ساخته شده بودند و سعی داشتند با تولید و انتشار محتوای همسو با حکومت ایران، مخاطبان این شبکه را تحت تاثیر خود قرار دهند.
مه 31
حمله با چاقو در جمع فعالان منتقد اسلام در مانهایم آلمان
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
به گفته منابع امنیتی، یک افسر پلیس نیز در بین افراد مجروح بوده است. گفته میشود، او که به شدت مجروح شده بود تحت عمل اورژانسی قرار گرفته است.
مقامات پلیس همچنین گفتهاند که فرد مهاجم سرانجام با شلیک گلوله پلیس زخمی و متوقف شده است. حادثه ظاهراً در نزدیکی یک غرفه تبلیغاتی مربوط به گروه “پاکس یوروپ” (Pax Europa) یا (BPE) رخ داده است.
بیشتر بخوانید: دانشآموزی در غرب آلمان ۴ همکلاسی خود را با چاقو مجروح کرد
پلیس میگوید، امنیت برقرار شده و در حال حاضر شهروندان را خطری تهدید نمیکند.
به گفته رسانهها، هدف از این حمله میشائیل اشتورتسنبرگر، فعال منتقد اسلام و از اعضای ارشد گروه “پاکس یوروپ” بوده است. این گروه در سایت اینترنتی خود با اشاره به این حمله نوشته که اشتورتسنبرگر و چند تن دیگر، از جمله یک مأمور پلیس هدف حمله با چاقو قرار گرفته و زخمی شدهاند.
موضع انتقادی این گروه علیه اسلام
بر اساس گزارشها، تشکل مذکور یک گروه راستگرای مستقر در شهر کرفلد است و مواضع انتقادی علیه اسلام را دنبال میکند.
انگیزه و هدف احتمالی پشت این حمله و همچنین هویت مهاجم هنوز مشخص نشده است. گفته شده است که تحقیقات نهادهای امنیتی پیرامون بررسی این پرسش که آیا این حمله زمینه سیاسی داشته یا نه، در جریان است.
بیشتر بخوانید: یک آلمانی در حملە یک اسلامگرای ایرانیتبار در پاریس کشته شد
کریستیان اشپشت، شهردار مانهایم در واکنش به این حمله گفت: «این حمله وحشیانه ما را بهتزده کرده است. افکار من در کنار افسر مجروح پلیس و نیز سایر قربانیان است.»
شهردار مانهایم از مردم خواسته تا درباره “پشتپرده احتمالی این حادثه، گمانهزنی نکنند و منتظر نتیجه تحقیقات باشند.”
در ویدئویی که در این باره در شبکههای اجتماعی منتشر شده فردی را میتوان دید که با چاقو به یک مرد حمله و او را مجروح میکند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
سپس دیده میشود که فرد مهاجم با چاقو به یک افسر پلیس ضربه میزند و او را از ناحیه سر مجروح میکند. سرانجام قابل مشاهده است که مهاجم در اثر شلیک سلاح پلیس زخمی میشود و بر روی زمین میافتد.
مه 31
جیمز وب دورترین کهکشان عالم هستی را رصد کرد
به گفته کیهانشناسان، مهِبانگ که تصور میشود سرآغاز گیتی ما بوده ۱۳.۷ میلیارد سال پیش رخ داده است و به هر میزان که به دورترین نقاط کیهان نگاه میکنیم به نوعی در حال تماشای گذشته عالم تا لحظه تولد آنیم.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
فراتر از این و به بیان ساده میتوان گفت، هنگامی که هر تلسکوپی به آسمان شب نگاه میکند در حال تماشای گذشته کیهان است و برای نمونه، وقتی به ماه نگاه میکنیم در حال تماشای وضعیت ۱۳ ثانیه قبل آن هستیم. این زمان برای خورشید هشت دقیقه است و به همین نسبت هر قدر که به دورترین نقاط عالم مینگریم در واقع به لحظه جوانی، نوجوانی، کودکی و حتی نوزادی کیهان نگاه میکنیم.
بیشتر بخوانید: آیا یک عامل ناشناخته در سرعت انبساط گیتی اثر میگذارد؟
تجهیزات نصب شده بر روی جیمز وب، بخشهایی از طیف فروسرخ که فروسرخ نزدیک و فروسرخ میانه نام دارند را دریافت میکند که به کمک آنها میتوان چیزهایی را مشاهده کرد که تلسکوپ فضایی هابل قادر به رصد آنها نبود.
اگرچه تلسکوپ فضایی هابل نیز بخشهایی از طیف فروسرخ را رصد میکرد اما در مقام مقایسه، هابل میتوانست اجرامی که تنها حدود ۴۰۰ میلیون سال پس از بیگ بنگ ایجاد شده بودند را ببیند ولی جیمز وب میتواند از این نیز عقبتر برود و با استفاده از تجهیزات آشکارسازی فروسرخ، کیهانی را مشاهده کند که تنها حدود چند صد میلیون سال از عمر آن گذشته است.
البته این به آن معنا نیست که میتوان از مرز نوزادی کیهان نیز عقبتر رفت و تولد گیتی را مشاهده کرد. چرا که بین ما و مِهبانگ، دیواری از پلاسما وجود دارد که اجازه نمیدهد از مرز ۳۸۰ هزار سالگی عالم، عقبتر برویم و نور جهان ابتدایی و تازه متولد شدهای را که فقط چند هزار سال عمر دارد، یا حتی لحظه پیدایش عالم را مشاهده کنیم.
بیشتر بخوانید: آیا تصاویر تلسکوپ فضایی جیمز وب، نظریه بیگبنگ را رد میکند؟
کهکشان JADES-GS-z۱۴-۰ که در صورت فلکی کوره (Fornax) پیدا شده است، نزدیکترین جرم آسمانی به لحظه پیدایش عالم یا اصطلاحا “سپیده دم کیهانی” محسوب میشود.
این نور رصد شده در طیف فروسرخ به کمک ابزار فوقالعاده حساس آشکارساز فروسرخ جیمز وب ثبت شده است و دانشمندان میگویند، “انتقال سرخ” (Redshift) آن ۱۴ است که بزرگترین عدد انتقال سرخی است که تا کنون شناسایی شده است.
به گفته کیهانشناسان، کهکشانهای دوردست در عالم به سمت طیف سرخ امواج پیش میروند و هر چه که کهکشانی از ما دورتر باشد، با شتاب و سرعت بیشتری نیز از ما دور میشود.
دانشمندان میگویند، گیتی ما در حال انبساط است و از این رو، نور مرئی یا حتی پرتوهای فرابنفش ستارگان دوردست، در اثر پدیده “انتقال سرخ”، به سمت طول موجهای بلندتر فروسرخ جابجا میشوند.
کیهانشناسان بر این باورند که این کهکشان علاوه بر این که رکوردهای قبلی را جابجا کرده است، بزرگتر و درخشانتر از آن چیزی است که تا کنون تصور میشد.
بیشتر بخوانید: تلسکوپ فضایی جیمز وب، دریچه ای رو به جهان فروسرخ
پژوهشگران میگویند، این رصد طی ۵ روز و با استفاده از فیلترهای مختلف صورت گرفت و جیمز وب موفق شد با وجود جوان بودن این کهکشان، حتی اتمهای هیدروژن و اکسیژن آن را نیز شناسایی کند.
تلسکوپ فضایی جیمز وب در ۲۵ دسامبر سال ۲۰۲۱ میلادی با پرتابگر آریان از ایستگاه فضایی اروپا در کورو در گویان فرانسه به فضا پرتاب شد. ساخت این تلسکوپ حدود ۳۰ سال طول کشید و حدود ۱۰ میلیارد دلار (حدود ۸.۸ مدیلیارد یورو) هزینه در بر داشت.
جیمز وب در واقع ادامهدهنده کار تلسکوپ فضایی هابل است که از بیش از ۳۰ سال پیش در آسمان به رصد اعماق کیهان مشغول است. در حالی که “هابل” در محدوده نوری فرابنفش کار میکند، “جیمز وب” اغلب در محدوده “فروسرخ نزدیک” به بررسی آسمان میپردازد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
کار تلسکوپ فضایی جیمز وب، مشاهده دوران نوزادی کیهان است و قرار است سرنخهایی درباره عالمی به مراتب جوانتر، جهانی که در آن نخستین ستارهها و کهکشانها شکل گرفتند، در اختیار دانشمندان بگذارد.
مه 31
ناکامی حقوقی فرزندان مارادونا جهت لغو حراج “توپ طلا”ی پدرشان
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
این توپ که در پایان جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک به دیگو مارادونا، کاپیتان تیم ملی آرژانتین و قهرمان جام جهانی اختصاص یافت، از موضوعات خبرساز جنجالی در طول دهههای اخیر بوده است.
مارادونا در جام جهانی مکزیک “گل قرن جام جهانی” را به ثمر رساند. او در دیدار مرحله یکچهارم نهایی مقابل تیم ملی انگلیس، ۶۰ متر از زمین را با دریبلهای فوقالعاده پشت سر گذاشت و یک گل فراموشنشدنی و تاریخی به ثمر رساند.
بیشتر بخوانید: یافتههای جدید متخصص پزشکی قانونی درباره علت مرگ مارادونا
حال قرار است این توپ در یک بنگاه حراج در نزدیکی پاریس در روز ۶ ماه ژوئن به فروش برسد.
در واکنش به آن، فرزندان دیگو مارادونا که خود را به عنوان وارثان این جایزه میدانند برای جلوگیری از برگزاری این حراج به دادگاهی در فرانسه شکایت کرده بودند.
به گفته خانواده ماردونا، این توپ سه سال پس از قهرمانی مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶، در سرقت از بانکی در ناپل ایتالیا، دزدیده شد. دیگو مارادونا که در سال ۲۰۲۰ درگذشت، در آن زمان بازیکن تیم تیم اس.اس.ث. ناپل بود.
بیشتر بخوانید: فروش پیراهن مارادونا؛ ثبت رکوردی جدید در حراج وسایل ورزشی
سپس در طول دههها پس از این حادثه گمان میرفت که این جایزه بینظیر گم شده است.
علل رد تقاضا توسط دادگاه
اما این “توپ طلا” در سال ۲۰۱۶ در یک حراجی در پاریس دوباره “ظاهر” شد و توسط یک دلال عتیقه به قیمت ۵۰۰ یورو خریداری شد.
حال دادگاه فرانسوی درخواست فرزندان مارادونا را به دلیل “نبود شواهد” رد کرده است.
در حکم دادگاه آمده است: «هیچ گزارشی در آن زمان بابت این سرقت به پلیس ارائه نشد. گزارش روزنامهها در این مورد به عنوان مدارک ثابتکننده، محسوب نمیشوند.»
با این حال، فرزندان مارادونا از طریق وکلای خود، درخواست تجدید نظر دادند.
بیشتر بخوانید: در پرونده مرگ دیگو مارادونا هفت نفر متهم به قتل عمد شدند
لولا شونت، وکیل خانواده مارادونا روز پنجشنبه ۳۰ مه (۱۰ خرداد) قبل از صدور حکم دادگاه گفت: «خانواده مارادونا میخواهد این توپ را پس بگیرد، مردم آرژانتین میخواهند این توپ را پس بگیرند.»
به گفته وکلای فرزندان دیگو مارادونا، جایزه مذکور پدرشان که “انتظار میرود در مراسم حراج با نرخ چندین میلیون یورویی فروخته شود، متعلق به پنج وارث او است.”
پیراهنی که دیگو مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶ بر تن داشت، پیشتردر یک حراجی به قیمت ۸ میلیون و ۶۰۰ هزار یورو به فروش رفت.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
وکلای خانه حراج نیز ادعای اعلام شده توسط خانواده مارادونا را رد کردهاند. آنها گفتهاند که ادعای دریافت این جایزه توسط فرزندان مارادونا “۳۵ سال پس از یک سرقت ادعایی، یک اقدام فرصتطلبانه” است.
مه 31
دومین روز ثبتنام نامزدها؛ از علی لاریجانی تا اعضای سابق مجلس
روز پنجشنبه ۱۰ خردادماه محمدرضا صباغیان، قدرتعلی حشمتیان، مصطفی کواکبیان، عباس مقتدایی و سعید جلیلی پنج داوطلب مطرحی بودند که با حضور در ستاد انتخابات وزارت کشور برای این انتخابات نامنویسی کردند.
چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران قرار بود خردادماه سال ۱۴۰۴ برگزار شود اما در پی مرگ ابراهیم رئیسی قرار است این انتخابات زودهنگام روز هشتم تیرماه برگزار شود.
تاکید لاریجانی بر “حل مساله تحریمها”
علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی، نخستین چهره شناختهشدهای بود که در دومین روز ثبتنامها، نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد.
مطالب بیشتر درباره مرگ رئیسی و انتخابات ۱۴۰۳ را اینجا بخوانید
او پس از ثبتنام در سخنانی گفت که در دولت احتمالیاش “حل مسأله تحریمها برای گشایش اقتصادی جزء اولویتهای دیپلماسی خواهد بود.”
لاریجانی ادامه داد: «در الگوی من، دولت جایگزین ملت نمیشود ولی بستر متوازن برای مشارکت و رقابت مردم در همه حوزهها را فراهم میکند.»
او همچنین بر ضرورت “آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی” تاکید کرد.
در روزهای گذشته گمانهزنیها درباره احتمال کاندیداتوری لاریجانی در انتخابات پیشرو مطرح شده بود.
رئیس پیشین سازمان صدا و سیما با بیان اینکه “در دولت مدنظر من هر کاربلدی با هر سلیقه سیاسی به کار گرفته میشود”، تصریح کرد: «حل مسئله تحریمها جزو اولویتهای دیپلماسی ما خواهد بود.»
لاریجانی شامگاه پنجشنبه ۱۰ خردادماه در یک پیام در شبکه اجتماعی اکس، یک مبدا و دو مقصد شامل وزارت کشور و خیابان پاستور (محل استقرار ریاست جمهوری) را روی نقشه مشخص کرده و نوشته بود: «بدون شما به مقصد نمیرسیم…»
سایر نامزدها
محمود احمدی بیغش نیز روز جمعه ۱۱ خردادماه برای ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری در ستاد انتخابات حضور یافت. او عضو دورههای هشتم و یازدهم مجلس شورای اسلامی و استاندار پیشین خراسان شمالی است.
او پس از ثبتنام طی سخنانی ابراز امیدواری کرد در صورت رسیدن به مقام ریاست جمهوری بتواند “به آنچه که در قانون اساسی آمده” عمل کند.
بیشتر بخوانید: ثبتنام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران آغاز شد
محمد خوشچهره، عضو اصولگرای دوره هفتم مجلس شورای اسلامی نیز در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد. او در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از حامیان محمود احمدینژاد بود، اما بعدها از او فاصله گرفت.
خوشچهره در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ نیز به عنوان داوطلب ثبتنام کرده بود اما صلاحیت او توسط شورای نگهبان مورد تایید قرار نگرفت.
فعالیتهای انتخاباتی شمار دیگری از نامزدهای احتمالی نیز همچنان ادامه دارد. از جمله آنها خبرگزاری تسنیم، نزدیک به سپاه پاسداران است که با اشاره به “افزایش فعالیتهای نزدیکان علیرضا زاکانی در فضای مجازی” مینویسد، احتمال حضور شهردار تهران افزایش یافته و “طبق شنیدهها زاکانی روز یکشنبه برای ثبتنام به ستاد انتخابات کشور خواهد رفت”.
زاکانی سال ۱۴۰۰ نیز نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود اما به نفع ابراهیم رئیسی از این انتخابات کنارهگیری کرد.
امکان ثبتنام برای ایرانیان خارج از کشور
محسن اسلامی، سخنگوی ستاد انتخابات کشور از امکان ثبتنام ایرانیان خارج از کشور به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری خبر داد.
اسلامی گفت: «اگر ایرانیان خارج از کشور قصد دارند در انتخابات شرکت کنند، میتوانند نماینده یا وکیل خود را برای ثبتنام بفرستند.»
به گفته او، تا روز جمعه ۱۱ خردادماه “۳ خانم برای ثبتنام مراجعه کردند که حائز شرایط نبودند.”
ثبتنام نامزدها تا روز ۱۴ خردادماه ادامه خواهد یافت و پس از آن روند بررسی صلاحیت آنها آغاز خواهد شد. نتایج بررسیهای شورای نگهبان درباره صلاحیت نامزدها روز ۲۲ خردادماه به وزارت کشور اعلام خواهد شد و پس از آن، کاندیداهای تایید صلاحیتشده تا ششم تیرماه ۱۵ روز فرصت تبلیغ خواهند داشت.
مه 31
محمد بهمنبیگی، آموزگار عشایر

«من در یک چادر سیاه به دنیا آمدم. روز تولدم مادیانی را دور از کره شیری نگاه داشتند تا شیهه بکشد. در آن ایام اجنه و شیاطین از شیهه اسب وحشت داشتند. هنگامی که به دنیا آمدم و معلوم شد که بحمدالله پسرم و دختر نیستم، پدرم تیر تفنگ به هوا انداخت. من زندگانی را در چادر با تیر تفنگ و شیهه اسب آغاز کردم. در چهار سالگی پشت قاش زین نشستم. چیزی نگذشت که تفنگ خفیف به دستم دادند. تا ده سالگی حتی یک شب هم در شهر و خانه شهری به سر نبردم…»
محمد بهمنبیگی در کتاب بخارای من، ایل من کودکیاش را این طور تعریف میکند و میگوید که «از شنیدن اسم شهر قند در دلم آب میشد و زمانی که پدرم و سپس مادرم را به تهران تبعید کردند تنها فرد خانواده که خوشحال و شادمان بود، من بودم.»
خانوادهی بهمنبیگی از ایل قشقایی بودند و پدرش از «کلانتران ایل بود» و زندگی خوشی در میان کوهها و دشتهای منطقهی فارس داشتند. وقتی رضا شاه به قدرت رسید به دنبال خلع سلاح عشایر بود. همین مسئله به درگیریهایی منجر شد و برخی از سران ایلات و عشایر به تهران و قزوین تبعید شدند.
به نوشتهی بهمنبیگی، پدرش و بیست تن از سران قبایل قشقایی که به تهران تبعید شده بودند، «متهم بودند که در شورش عشایری چند سال پیش شرکت داشتند، شورشی که با کمک ایلخانی و بخشایش شاه و اعلان عفو عمومی خاتمه یافته بود.»
اما در یک صبح بهاری در سال ۱۳۱۱ چند ماه پس از تبعید پدرش وقتی ایل به ییلاق رسید، خانواده بهمنبیگی خود را «در محاصرهی انبوهی از چریکهای خودفروختهی عشایری و سربازان قشون شاهنشاهی» دید.
آنها همه چیز را شکستند و خانوادهی بهمنبیگی با دو خانوادهی دیگر را به تهران فرستادند. به گفتهی بهمنبیگی «اقامتگاه ما در پایتخت به یک لانه بیش از خانه شباهت داشت … ما فاصلهی بعید بهشت و دوزخ را در پنج شبانهروز پیمودیم.»
خانوادهی بهمنبیگی در حالی به تهران تبعید شدند که به گفتهی بهمنبیگی «پدرم مرد مهمی نبود. او هم اشتباهاً تبعید شد. دار و ندار ما هم اشتباهاً به دست حضرات دولتی و ملتی به یغما رفت. دوران تبعیدمان بسیار سخت گذشت و بیش از یازده سال طول کشید. چیزی نمانده بود که در کوچهها راه بیفتیم و گدایی کنیم. مأموران شهربانی مراقب بودند که گدایی هم نکنیم.»
پدرش که از بازگشت به فارس ناامید بود نام پسرش را در مدرسهی علمیه نوشت و او در کلاس پنجم پذیرفته شد. پس از تحصیلات ابتدایی او به دبیرستان ایرانشهر رفت، کلاس یازدهم را در مدرسه سلطانی شیراز گذراند و دیپلم را از دارالفنون گرفت. بعد از پایان دبیرستان در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران، لیسانس گرفت و دو سالی نیز در بانک ملی ایران مشغول کار شد ولی آرام و قرار نداشت و دلش با ایل بود.
خانوادهاش از تبعید رها شده و به ایل برگشته بودند ولی خودش در شهر بود. تابستان گرم که از راه رسید، یک روز نامهای از برادرش دریافت کرد که در آن نوشته بود:
«برف کوه هنوز آب نشده است. به آب چشمه دست نمیتوان برد. ماست را با چاقو میبریم. پشم گوسفندان را گل و گیاه رنگین کرده است. بوی شبدر دوچین هوا را عطرآگین ساخته است. گندمها هنوز خوشه نبستهاند. صدای بلدرچین یک دم قطع نمیشود. جوجه کبکها، خط و خال انداختهاند. کبک دری، در قلههای کمانه، فراوان شده است. مادیان قزل کره ماده سیاهی زاییده است. توله شکاری بزرگ شده است. اسمش را به دستور تو پات گذاشتهام. … بیا، تا هوا تر و تازه است، خودت را برسان. مادر چشمبهراه توست. آب از گلویش پایین نمیرود.»
فردای روزی که نامهی برادرش رسید، او که انگار منتظر چنین لحظهای بود، شهر را رها کرد و خود را به ایل رساند. محمدبیگی میگوید: «میخ چادر کوچکم را کنار چادر بزرگ پدر بر زمین کوفتم. دیگر کرایهنشین نبودم. خانهای به عظمت طبیعت داشتم. حیاطش، دشتها و چمنهای فارس، دیوارهایش کوهها و تپهها و بامش آسمان بلند و زلال، آسمانی که شب نیز از بس ستاره داشت نورانی و روشن بود.»
پنج سال بدون اینکه به شهر بیاید در ایل ماند و پشت زین اسب، طول و عرض فارس را زیر پا گذاشت اما در درونش این پرسش وجود داشت که میخواهد کجا زندگی کند. خودش مینویسد:
«کودکی را در ایل و جوانی را در شهر به سر آورده بودم. به هر دو محیط دل بسته بودم. نمیتوانستم از هیچ یک جدا شوم. همین که در شهر دست به کاری میزدم یاد ایل فرارم میداد، همین که مدتی در ایل میماندم هوای شهر بیقرارم میکرد. بین ایل و شهر سرگردان بودم. به گیاهی میماندم که ریشهاش در ایل و ساقهاش در شهر بود. از یکی غذا و از دیگری هوا میخواست… در جستجوی شغلی بودم که کوه و بیابان را به شهر بپیوندد. آموزش عشایر همان بود که میخواستم. راه نجات خویش را یافتم. از آن پس دیگر نه شهری بودم و نه ایلی. هم شهری بودم و هم ایلی. در شهر اقامت داشتم و عمرم در ایل میگذشت.»
به آموزگاران سپرده بودم که از نظم متداول و قبرستانی کلاسها چشم بپوشند. از هر گونه توبیخ و ملامت کودکان بپرهیزند. بیپروا و آزادشان بگذارند و از فرزندان آزادگان وطن، غلامکهای حلقهبهگوش نسازند.
بهمنبیگی جوان در سال ۱۳۲۴ کتاب عرف و عادت در عشایر فارس را منتشر کرد و «نشان داد که زندگی ایلی از دیدگاه او با چه دشواریهایی رو به روست. به نظر او یکی از راههای مؤثر برای برطرف ساختن آن دشواریها، آموزش بود. آموزشی که با شیوهی زندگی ایلی و واقعیتهای آن سازگاری داشته باشد.»
بهمنبیگی میگوید در این کتاب «بی سر و سامانیهای عشایر جنوب را برشمردم و نوشتم که درمان این دردهای بزرگ فقط در سایهی مهر و محبت و تعلیم و تربیت میسر است.»
برای همین هم بهمنبیگی «تصمیم گرفت به جای چوب شبانی، قلم در دست کودکان عشایر نهد و خواندن و نوشتن را به طریق خاص خود به میان عشایر برد تا جهل و بیسوادی را ریشه کن کند.
بهمنبیگی در جایی روایتی از عشایر بویراحمد میدهد که در آنجا «کلمهی “خواندن” بیش از آنکه برای کتاب به کار رود برای آواز به کار میرفت. قرنهای بیشمار آواز خوانده بودند و هیچگاه کتاب نخوانده بودند. در بسیاری از مدارس همینکه به کودکی میگفتم: بخوان به خیال آواز میافتاد و اگر صدایی داشت سرودی سر میداد.»
گامهای بینتیجهی اولیه
تلاشهای اولیهاش برای آموزش عشایر در سال ۱۳۲۶ با شکست مواجه شد. خودش میگوید که وقتی خبردار شدم که دکتر علی شایگان استادم در دانشکدهی حقوق به وزارت آموزش و پرورش رسیده است، به حضورش رفتم و او پیشنهادم را قبول کرد.
بهمنبیگی میگوید: «در این پیشنهاد متعهد شده بودم که مفت و رایگان و بی هیچ توقع و انتظار، همکاری کنم. وسایل حرکت، زندگی و اقامت آموزگاران را شخصاً و با کمک یاران و دوستان ایلی فراهم نمایم و نخستین گروه “دبستانهای متحرک” را راه بیندازم.»
اما این تلاش به دلیل کندی کار ادارهی آموزش و پرورش فارس و با سقوط دولت و تغییر وزیر بیثمر ماند.
بعد از آن، در سال ۱۳۳۱ در حکومت دکتر محمد مصدق با کمک چند نفر از افراد مؤثر ایل قشقایی نخستین «دبستانهای سیار چادری» را برپا کرد و با حداقل وسایل و امکانات، آموزش تعدادی از کودکان ایل قشقایی را در فارس شروع کرد. خودش میگوید: «در طول اقامت ممتدم در ایل دوستان زیادی دست و پا کرده بودم. در میان خویشاوندانم نیز خانوادههای مستطیع کم نبودند. غالباً مردم دست و دلبازی بودند و پذیرفتند که هر کدام حقوق یک معلم و هزینهی رفت و آمد و قوت و غذای او را بپردازند.»
اما آنجا معلمی وجود نداشت. برای همین، بهمنبیگی در میان ایل به جستجو پرداخت و «گروهی از منشیزادگان خانها و کلانتران»، برخی جوانان ایل که سواد مختصری داشتند و گروهی از «فرزندان روستاییان عشایر» را با خود همراه کرد.
به گفتهی بهمنبیگی «من به یاری آن خیرخواهان و همت این جوانان نیمهباسواد، نخستین دبستانهای سیّار چادری را برپا کردم.»
مشکل اصلی این بود که برنامهی آموزشی رایج در مدارس کشور برای عشایر که مدام در حال جابهجایی از ییلاق به قشلاق بودند، مناسب نبود. روش آموزش رسمی که همسالان را کنار هم مینشاند و از کتابهای یکسان بهره میبرد، به کار بهمنبیگی نمیآمد برای همین هم در کلاسهایش خردسالان و نوجوانان کنار هم مینشستند و «هر کس هر قدر میتوانست یاد میگرفت و پیش میرفت. همینکه کتابی تمام میشد، تدریس کتاب دیگر آغاز میگشت.»
در کنار آموزش، بهمنبیگی سعی میکرد تا هر طور شده این مدارس را «دولتی و رسمی» کند برای همین مدیران فرهنگی را برای بازدید از مدارس به منطقه میبرد تا آنها از نزدیک شاهد کاری باشند که او دارد میکند بلکه آنها کمک کنند تا این مدارس شکل رسمی به خود بگیرد.
برای آنکه آموزگارانش شیوهی آموزش جدید را فرا بگیرند، به گفتهی خودش «در طول دو سال هر سال سه هفته مکتبداران را به شیراز میآوردم تا اصول فن تدریس را از مربیان شیرازی فرابگیرند.»
مشکلات آموزش دانشآموزان عشایری
در این زمان مشکلات تازهای بروز کرد، مردم کمکم از پرداخت حقوق به معلمان خسته شدند و آموزش و پرورش شیراز نیز دیگر رغبتی به کارآموزی معلمان نشان نمیداد. از طرف دیگر اصل چهار نیز که از سوی آمریکاییها در ایران فعالیت داشت و تجهیزات مورد نیاز نظیر وسایل آموزشی و کمک آموزشی را تأمین میکرد، از ایران رفت و به گفتهی بهمنبیگی «من بار دیگر تنها و بیکس ماندم و داشتم امیدهای دور و دراز خود را از دست میدادم.»
در این هنگام مدیر کل آموزش و پرورش فارس عوض شد و به گفتهی بهمنبیگی «مرد کریمی بود و اتفاقاً اسمش هم کریم بود. از آنهایی بود که از راه رفته نمیهراسید.»
بهمنبیگی، دکتر کریم فاطمی مدیر کل آموزش و پرورش فارس را با خود به ایل برد و او «باور نمیکرد که شمار این مکتبها از هشتاد گذشته است. برای همین یکی از مدیران سرد و گرم چشیدهاش را مأمور کرد تا به همهجا سر بزند و گزارشی از مشکلات و کمبودها را تهیه کند.»
با تهیهی این گزارش، چهل نفر از دیپلمههای دانشسرادیدهی شیراز راهی این مدارس شدند و به گفتهی بهمنبیگی «شادی و نشاطم حدی نداشت. استقبال مردم از آموزگاران دولتی و شهری پر شور بود. میپنداشتند که به آموزگاران بهتری دست یافتهاند. آموزگارانی که از دولت حقوق میگیرند. سواد بیشتری دارند و قدرت صدور کارنامه نیز دارند.»
اما دوران این خوشی کوتاه بود و شش ماه بعد بهمنبیگی متوجه شد که «هیچ یک از این جوانان شهری به درد آموزش بچههای عشایری نمیخورند. زندگی ایلی برای این نوجوانان شیرازی غیرقابل تحمل بود.»
شیفتگی عجیبی که به کار سواد آموزی در میان ایلات داشتم و توفیقی که در این راه نصیبم شد، سبب گشت که بخش بزرگی از عمرم را صرف آن کار کنم و تقریباً سی سال، بدون تغییر شغل، همین کار را ادامه دهم … تعداد ۱۰هزار معلم تربیت کردهام و از میان بچههای عشایر دبیران طراز اول، طبیبان حاذق و متخصص، قضات دانشمند، مهندسان ماهر و صاحبان دیگر تخصصها را پروردهام.
شکست این آموزگاران شهری، باعث شد تا تلاشهای دیگری برای جایگزینی آنها با گروهی از دانشسرادیدگان مناطقی گرمسیری جهرم صورت بگیرد ولی نتیجه تفاوت چندانی نداشت. به گفتهی بهمنبیگی «اینان نیز با وجود تفاوتی اندک، قدرت مقابله و رقابت با مکتبداران بی تصدیق (مدرک) عشایری را نداشتند. راه درست همان بود که پیش از این رفته بودیم. انتخاب دقیق جوانان ایلی و محلی بدون توجه به مدارک و اسناد متداول، تربیت فشرده و استخدام رسمی آنان.»
اینجا بود که بهمنبیگی تصمیم گرفت تا در فکر ایجاد و تأسیس مؤسسهای باشد که آموزگاران عشایر در آن آموزش ببینند. گروهی از مقامات آموزش و پرورش را به شیراز دعوت کرد تا در جریان پیشرفت مدارس عشایری قرار بگیرند. این کار باعث شد تا بعد از دو ماه طرح تأسیس دانشسرای عشایری در شورای عالی فرهنگ تصویب شود و کارش را در شیراز شروع کند. قرار شد سالانه گروهی از «جوانان ایلی را با امتحان ورودی کتبی و مصاحبهی شفاهی و بدون توجه به مدارک تحصیلی انتخاب و تربیت کند.»
به گفتهی بهمنبیگی، دکتر کریم فاطمی کمک کرد تا از شرّ مدرک خلاص شویم و
«عدهای از نیمهبیسوادانِ کممدرک مناطق ایلی را با امتحان ورودی به شیراز آوردیم و در مدرسهای که نامش را دانشسرای عشایری گذاشتیم، به مدت یک سال تعلیم دادیم و سپس به ایل برگرداندیم. از همهجا تهمت به سوی ما سرازیر شد که بیسوادی را تجویز کردهایم. ما فقط در صورتی میتوانستیم جواب این تهمت را بدهیم که مدارسمان از عهدهی کار برآیند.»
وقتی «اداره کل آموزش عشایر کشور» در شیراز با مدیریت بهمنبیگی پا گرفت این مجموعهی تازه «شبانهروزیهای متعدد برای پسران و دختران برگزیدهی ایلات به وجود آورد. گروهی از جوانان با استعداد عشایر را بیآنکه به سهمیه متوسل شود به دانشگاههای معتبر فرستاد و چهرهی ایل را دگرگون ساخت.»
دبیرستان شبانهروزی عشایری در شیراز با امکانات وسیع آزمایشگاهی بهسرعت چنان پیشرفتی کرد که تقریباً همه کسانی که از آنجا دیپلم میگرفتند وارد دانشگاه میشدند.
در کنار تلاش برای آموزش کودکان عشایری، بهمنبیگی تلاش میکرد تا نحوهی آموزش به گونهای باشد که «به گوهر شجاعت بچهها لطمهای نزند. به آموزگاران سپرده بودم که از نظم متداول و قبرستانی کلاسها چشم بپوشند. از هر گونه توبیخ و ملامت کودکان بپرهیزند. بیپروا و آزادشان بگذارند و از فرزندان آزادگان وطن، غلامکهای حلقهبهگوش نسازند.»
ایل تابستان و زمستان ساکن بود و بهار و پاییز حرکت میکرد برای همین مدارس عشایری در بهار و پاییز تعطیل بود و تابستان و زمستان فعال بود و هر جا ایل چادرهایش را علم میکرد، چادر مدرسه هم کنارش برپا میشد.
یکی از مشکلات آموزش به کودکان عشایر تدریس الفبای فارسی بود چون این کودکان به لهجههای محلی نظیر ترکی، لری و عربی حرف میزدند و آموزش زبان فارسی به این نوآموزان بسیار دشوار بود. برای همین بهمنبیگی به همایون صنعتیزاده، بنیانگذار فرانکلین، مراجعه کرد و مشکل را با وی در میان گذاشت. او هم معلمی به نام عباس سیاحی را معرفی کرد. بهمنبیگی آقای سیاحی را به شیراز برد و خودش نیز در دانشسرا سر کلاس آموزش او نشست و بعد از آن به گفتهی وی «تدریس الفبا به نوآموزان عشایری از نوشیدن آب زلال هم آسانتر بود.»
کاری که بهمنبیگی در تعلیمات عشایر میکرد زبانزد بود و خودش تعریف میکند که در منزل یکی از دوستان مشترک، جلال آلاحمد گفت: فلانی! من تعریف کارهای تو را خیلی شنیدهام، فعلاً با ۵۰ درصد کارهایت موافقم و به ۵۰ درصد دیگر مشکوکم. عرض کردم: چه بکنم تا از شک بیرون آیید. گفت: باید دست مرا بگیرید و با هم گشت و گذاری به ایل داشته باشیم و کارهایت را به چشم ببینم. «گفتم استدعا میکنم که در همین شکل بمانید و هیچگاه از آن بیرون نیایید. اگر من دست شما را بگیرم و به ایل ببرم و محتملاً بعدها طی نوشتهای، توصیفی از من بفرمایید، من کارم تعطیل خواهد شد. ترجیح میدهم بهجای شما یکی از مدیران سازمان برنامه یا یکی از جنرالهای چندستاره را به ایل ببرم و کارم را نشان بدهم تا پیشرفتی حاصل شود و بتوانم امکاناتی بگیرم. خندید و قبول کرد.»
او این شیوهی کارش را این طور توصیف میکند: «شکی نیست که سازگار بودهام اما معتقدم که سازشکار نبودهام.»
سهم ناچیز زنان عشایر از زندگی
از جمله مشکلات دیگر در منطقهی عشایری، این بود که زنان با وجود سهم بزرگشان در زندگی کوچنشینی، در محیط مردسالار منطقه با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم میکردند.
بهمنبیگی در کتاب بخارای من، ایل من در بارهی زنان عشایر مینویسد:
«در مقابل زن ایلی نه تنها من بلکه هر کس جز تعظیم و ستایش راه دیگری نداشت. زن ایلی از همه زنان عالم بیشتر زحمت میکشید و کمتر بهره میبرد. زودتر از همه بر میخاست و دیرتر از همه به خواب میرفت. خانه را مملو از شرف، عصمت، کار و زیبایی میکرد و خود احترام چندانی نمیدید. سخن درشت میشنید و دم بر نمیآورد. مرد ایلی فقط گوسفند به چرا میبرد و همینکه باز میگشت، همه کارها با زن ایلی بود. گوسفند میدوشید. شیر را میجوشاند. ماست را میبست. دوغ را میزد. کره را میگرفت. غذا را میپخت تا مردش بیش از او بخورد و بیاشامد.»
به روایت او «مردان ایل، فرمانروایان مطلق بودند و زنان گرفتاریهای فراوان داشتند. مردم ایل برای تولد پسر جشن میگرفتند و از تولد دختر اندوهگین میشدند. در بسیاری از خانوادهها دختران بر سر سفرهی پدران نمینشستند و از ارث پدر و مادر محروم بودند.»
این ستم به زن در کل ایل جریان داشت و حالا که مدارس عشایری راه افتاده بود، بیشتر به چشم میآمد، چون اکثر خانوادهها حاضر نبودند دختربچهها را به مدرسه بفرستند. برای همین بهمنبیگی میگوید گاه مجبور میشدم با برخی از تیرههای کوچنده درگیر شوم.
همان سال اولی که مدارس عشایری راه افتاد، از مجموعِ دو هزار شاگرد این مدارس تنها چهل نفر دختر بودند و بهمنبیگی برای ترغیب دختران و خانوادههای قشقایی، دخترش را تشویق کرد تا به دانشسرای عشایری بیاید و شغل معلمی را قبول کند. «ورود کلانترزادگان و کدخدازادگان ممسنی، عرب و بویر احمدی و دختر من به دانشسرا سبب شد که بهتدریج گروه انبوهی از دختران ایلات، داوطلب شغل آموزگاری شدند.»
آن مرد با اسب آمد
بهمنبیگی از پشتمیزنشینی بیزار بود و سوار بر اسب به تمام مدارس عشایری سر میزد و خودش میگوید «با آنکه عشایری بودم بهجای تفنگ و فشنگ، قلم و کتاب را انتخاب کردم و آموزش عشایری را راهانداختم.»
این تصویر چنان با تصاویر کتابهای دبستان منطبق است که نمیتوان تشخیص داد کدام اصل است کدام بدلی. همه به یاد دارند که در بخشی از کتاب دبستان آمده بود: «آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد، آن مرد در باران آمد.»
خودش میگوید
«شیفتگی عجیبی که به کار سواد آموزی در میان ایلات داشتم و توفیقی که در این راه نصیبم شد، سبب گشت که بخش بزرگی از عمرم را صرف آن کار کنم و تقریباً سی سال، بدون تغییر شغل، همین کار را ادامه دهم … تعداد ۱۰هزار معلم تربیت کردهام و از میان بچههای عشایر دبیران طراز اول، طبیبان حاذق و متخصص، قضات دانشمند، مهندسان ماهر و صاحبان دیگر تخصصها را پروردهام.»
نتیجهی کار بهمنبیگی حیرتانگیز بود و خودش میگوید ۵۰۰هزار نفر را باسواد کردم. در سال تحصیلی ۱۳۵۱-۱۳۵۲ از ۳۶ نفر دیپلمهی مدارس عشایری، ۳۴ نفرشان وارد دانشگاه شدند. سال ۱۳۵۴-۱۳۵۵ نیز تمامی ۸۸ نفری که در مدارس عشایر دیپلم گرفته بودند، وارد دانشگاه شدند و در سال ۱۳۵۵-۱۳۵۶ نیز از جمله ۸۵ نفر دیپلمه مدارس عشایر ۸۴ نفرشان در رشتههای مختلف دانشگاهی پذیرفته شدند.
او به غیر از مدارس عشایری، مرکز آموزش حرفهای دختران (قالیبافی)، مرکز آموزش فنی حرفهای پسران و هنرستان صنعتی را راهاندازی کرد. علاوه بر این، با تلاش او مؤسسهی تربیت مامای عشایر و مرکز تربیت پزشک و دامپزشک روستا برای عشایر در دانشگاه شیراز تشکیل شد.
شیوهی مبتکرانهی آموزش عشایری سبب شد تا یونسکو در سال ۱۳۵۲ جایزهی بینالمللی سوادآموزی را به بهمنبیگی اعطا کند.
انقلاب و زندگی در خفا
وقتی انقلاب شد او همچون بسیاری دیگر متهم شد که کارگزار حکومت پهلوی بوده و برای همین سالها مخفیانه در تهران زندگی کرد. به نوشتهی وبسایت رسمیِ بهمنبیگی، او چندین سال در «خوف و رجا» زندگی میکرد تا آنکه در سال ۱۳۶۸ با دستخطی از آیتالله محمدرضا مهدوی کنی امنیت یافت و دوباره به شیراز برگشت.
او در سالهای جوانی مقالات و گزارشهایی از وضعیت عشایر مینوشت و در این سالهای سکوت دوباره شروع به نوشتن کرد و کتابهای بخارای من، ایل من، اگر قره قاج نبود، به اجاقت قسم و طلای شهامت را منتشر کرد.
بهمنبیگی قلمی ساده، روان و پاکیزه دارد و در کتابش بخارای من، ایل من چنان تصویری از ایل و زندگی مردمانش به دست میدهد که هر خوانندهای را به هوس میاندازد که کار و زندگی شهری را رها کند و به ایل بپیوندد.
ایرج افشار، ایرانشناس معاصر مینویسد: «نوشتههای بهمنبیگی شاهنامهی منثور ایل قشقایی و بویراحمدی و ممسنی و کهگیلویه است. هر کس بخواند میخواهد ایلی بشود و از زندگی سرسامآور شهری بِبُرد و در دامان آن محیط سرشار از طبیعت آرام بگیرد و لذت سادگی و بی پیرایگی را دریابد.»
سرنوشت آموزش عشایری نیز بعد از انقلاب دگرگون میشود. عبدالحسین آذرنگ در کتاب شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران مینویسد: «آموزش عشایری پس از انقلاب و به سبب دیدگاه تمرکزگرایانه و هماهنگ ساختن همه نهادها و فعالیتها با روند عمومی انقلاب، با مخالفتهایی روبهرو شد … بر اثر این گونه مخالفتها سرانجام تشکیلات آموزش عشایر در ۱۳۶۲ منحل شد و نیروها و امکانات آن در اختیار وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت.»
علت انحلال تشکیلات آموزش عشایر، دوگانگی میان نظام آموزشی عشایری با نظام آموزشی رسمی کشور اعلام شد و با آنکه آموزش عشایری در ساختار نظام آموزشی فعال است اما دیگر هیچ چیز شبیه گذشته نیست.
بهمنبیگی در اردیبهشت ۱۳۸۹ در ۹۰ سالگی در حالی درگذشت که هیچ نهادی آموزشی دیگر ــ حتی نهضتسوادآموزی با آن همه بودجه و امکانات ــ پس از گذشت قریب به سی سال نتوانست حتی بخش کوچکی از کامیابیهای او را تکرار کند.
منابع:
- محمد بهمنبیگی/ بخارای من، ایل من/ چاپ سوم/ نشر همارا/ ۱۳۹۷
- انجمن آثار و مفاخر فرهنگی/ زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی محمد بهمنبیگی/ ۱۳۸۶
- عبدالحسین آذرنگ/ شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران/ کتاب بهار/ ۱۳۹۹
- وبسایت رسمی محمد بهمنبیگی/ www.bahmanbeigi.ir
مه 31
مصاحبه جنجالی نتانیاهو؛ “پیروزی ما پیروزی برابر بربریت است”
نتانیاهو این سخنان را به زبان فرانسه عنوان کرد و افزود که “اسرائیل، سنگر در برابر تروریسمی است که در واقع غرب را هدف گرفته است”.
نخستوزیر اسرائیل در مورد تلفات غیرنظامی گفت که “حماس از غیرنظامیان به عنوان سپرحفاظتی خود استفاده میکند و مقصر است”.
بیشتر بخوانید: واکنشها به درخواست حکم بازداشت برای نتانیاهو و گالانت
نتانیاهو در ادامه این مصاحبه درباره شرط خود برای پایان جنگ غزه هم توضیح داد و تصریح کرد: «اگر حماس سلاحهای خود را به زمین بگذارد و گروگانها را آزاد کند، میتوان سریع به نبردها خاتمه بخشید و در عرض پنج دقیقه به آن پایان داد اما آنها این کار را نمیکنند.»
او در این مصاحبه پیرامون جریان کمکهای بشردوستانه به غیرنظامیان غزه و حکم دیوان بینالمللی دادگستری لاهه نیز صحبت کرد.
اعتراض هزاران نفر در پاریس در مقابل ساختمان شبکه تلویزیزنی
هزاران نفر در پاریس بلافاصله پس از اعلام زمان پخش مصاحبه نتانیاهو در مقابل مرکز این شبکه تلویزیونی تجمع کردند و شعار “اسرائیل قاتل و مکرون همدست!” سر دادند.
این در حالی است که رئیسجمهور فرانسه بارها به صراحت در مورد اسرائیل صحبت کرده و خواستار آتشبس شده است. او همچنین گفته است به رسمیت شناختن یک کشور مستقل فلسطینی برای فرانسه تابو نیست.
فرانسه میزبان بزرگترین جماعت یهودی و مسلمان در اروپا است. ژرالد دارمانین، وزیر کشور فرانسه پیش از اعلام پخش مصاحبه نتانیاهو اعلام کرده بود که بار دیگر حفاظت از نهادهای یهودی را تقویت خواهد کرد.