اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
در این مسیر دومین کار سیاسى من وقتی بود که گفتم «بیتل ها از عیسى مسیح بزرگترند» این واقعن فضا را شکست و در امریکا به خاطر این حرف نزدیک بود مرا بکشند. این یک تکان بود براى جوانانى که از ما الگو مى گرفتند. تا آن زمان قاعده ی ناگفته یى حکم مى کرد که ما از پاسخ دادن به سوالات «حساس» خوددارى کنیم. هرچند من همیشه روزنامه می خواندم. می دانید، تکه های سیاسی را. اطلاع دایمی از این که چه در اطراف ما می گذرد مرا به خاطر این که چیزی نمی گفتم شرمنده می کرد. من منفجر شدم چون دیگر نمی توانستم به این بازی ادامه دهم. از حد تحمل من گذشته بود. البته رفتن به امریکا فشار روی مرا زیاد کرد، به ویژه که جنگ در آن جا جریان داشت. * رابین بلاکبرن: آیا از همان اول یک بازی دو گانه در رابطه با کار شما جریان نداشت؟ جان لنون: بله؛ اولین کاری که ما کردیم این بود که شهرستانی، اهل «لیورپول» بودن خود را به همه ی جهان نشان دادیم. قبل از آن، هرکس از«لیور پول» می آمد باید لهجه ی خود را عوض می کرد تا به«بی بی سی» راه می یافت. اما ما حاضرنشدیم به این بازی تن در بدهیم. بعد از بیتل ها همه سعی می کردند لهجه ی لیورپولی داشته باشند.
«من می خواهم به مردم بگویم نباید بترسند خودشان چیزی را خلق کنند. اساسن دو نوع آدم در جهان هست. مردمی که به خودشان اعتماد دارند چون به توانایی خودشان در خلق کردن واقف اند و مردمی که به خودشان اعتماد ندارند چون به آن ها گفته شده خودشان توانایی خلق چیزی را ندارند و باید دستور بگیرند. نظم حاکم همیشه مردمی را دوست دارد که مسوولیت برعهده نمی گیرند و به خودشان احترام نمی گذارند.»
آزادی و رفاه اقتصادی از کدام راه؟ همایون مهمنش امروز مبارزات مردم ایران برای رسیدن به حقوق و آزادی های خود با تلاش برای بهبود شرائط زندگی و وضعیت اقتصادی توام است. تجربه جمهوری اسلامی یکبار دیگر نشان داد که پیمودن هر راهی ما را به این اهداف نمیرساند. پس این سوال مطرح است که تحقق این خواست ها با کدام طرح سیاسی برای آینده ایران ممکن است؟ حاکمیت ملت و تضمین حقوق و آزادی ها کشور ما گرفتار دور تسلسل استبداد، ستم، سرنگونی، استبداد دیگر و ستم مجدد شده است. حکومتهای خودکامه یکی پس از دیگری بر کشور حاکم میشوند، کشور را ملک طلق خود می پندارند و حقوق و آزادی های مردم و حق حاکمیت ملت را زیر پا میگذارند. امروز روحانیون حاکم ولی فقیه را نماینده خدا روی زمین معرفی و حاکمیت را که باید از آن ملت باشد، حق وی قلمداد می نمایند. دیکتاتوری که از پشتیبانی اکثریت مردم محروم است برای ادامه حیات خود دست به تمهیدات گوناگون میزند. او مردم را به دشمنی و جاسوسی علیه یکدیگر وامیدارد و به ایجاد تنش در داخل و خارج می پردازد و در صورتی که لازم بداند حتی تا حد جنگ نیز پیش میرود. سیاست های دیکتاتوری چون با مشارکت مردم نیست و مردم آن را از آن خود نمیدانند، علاوه بر درماندگی در اداره کشور، در بهترین حالت به رشدی ناموزون، ولی به هر حال دوری از اعتدال و ثبات می انجامد. تحولات اقتصادی دوران محمدرضا شاه که برای آینده کشور بدون مشارکت مردم تصمیم می گرفت به بهمن 57 منجر شد. امروز هم سیاست های رژیم تمامیت خواه جمهوری اسلامی علاوه بر سرکوب آزادی ها و پایمال نمودن حقوق سیاسی و اجتماعی مردم، باعث فقر گسترده، کاهش تولید، گرانی، بیکاری و تحریم و خطر جنگی فاجعه آمیز شده است. در دنیای امروز، نظامی که در آن حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شهروندان تضمین نباشد بی ثبات تر از گذشته است. مشکل کشور های دیکتاتور زده اغلب آنجاست که در اثر ضعف فرهنگ سیاسی و فقدان ساختار و نهادهای لازم برای مهار نمودن قدرت، حکام جدید نیز به مستبدانی تبدیل میشوند و دور تسلسل دیکتاتوری، ستم و سقوط، ادامه می یابد. پایان بخشیدن به این دور تسلسل و در شیشه کردن غول دیکتاتوری، نیازمند ایجاد یک جنبش فرهنگی - سیاسی برای نهادینه نمودن حاکمیت ملت و حقوق و آزادی هاست. ضرورت جدائی دین از حکومت جمهوری اسلامی نمونه گویائی برای آنست که حقوق ویژه برای یک گروه، حزب یا فرد خاص نافی حقوق و آزادی های سایر مردم و حاکمیت ملت میباشد. تداخل دین و حکومت به معنی جایگاه ویژه ای برای روحانیون یا کسانی است که ادعای نزدیکی به خدا را دارند. حال آنکه تضمین حقوق و آزادی ها بدون تساوی کلیه شهروندان در مقابل قانون میسر نمیباشد. ادعاها را تا چه حد جدی بگیریم؟ شعارها و برنامه وسیله ای برای قضاوت در مورد هر جریان سیاسی است مشروط بر آنکه با عمل آن جریان همخوانی داشته باشد. جائی که ادعا و عمل همخوانی ندارند، عمل معیار است. فراموش نکنیم که آیت الله خمینی در پاریس، هنگامی که هنوز در قدرت نبود، مکررا قول آزادی میداد. هنگامی که افرادی خود را برای نمونه طرفدار حقوق بشر معرفی میکنند اما حاضر نیستند جنایات، اعدام و
|