اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره 222 |
مردم آنها را می شناسند و خاطراتی از آنها تعریف میکنند. اما در همین جا که باید آنها بیشترین رای را در ایران می آوردند بسیاری از مردم رای ندادند. اینجا منطقه ای است که مردم بیشتر به اصولگریان گرایش دارند. پس زمانیکه مردمان ساکن چنین جائی از رای دادن به این افراد خود داری میکنند و ابدا ً رای نمیدهند تکلیف رای دادن در سایر نقاط ایران مشخص میگردد. از طرف دیگر تعداد زیادی از طرفداران احمدی نژاد مشخصا ً به دلیل نبودن نماینده ای از جانب او در لیست از رای دادن خود داری کردند. در زمان رای گیری صحبتی از احمدی نژاد نبود و عملا ً بنوعی او از رسانه های جمعی کنار گذاشته شد. در واقع در صد بالائی از طرفداران اصولگرایان از رای دادن خود داری کردند. چنانچه تنها اندکی از آنها در رای گیری شرکت میکردند آقای روحانی ابدا ً قادر نبود تا این رای اکثریتی ی اندک ِ زیر 51% که بسیار شکننده بود را بدست بیاورد و کار به دور دوم میکشید و در آنجا دیگر کاملا ً مشخص بود که اصول گرایان بیشترین رای را به دست خواهند آورد. همه چیز حکایت از آن دارد که: 1- اگر درگیری میان خامنه ای و احمدی نژاد نبود. 2- اگر حتی در همین وضعیت ِ اختلاف ِ میان اصولگرایان، آنها واقعا ً و با تمام نیرو قصد بدست گیری قدرت را می داشتند. باندازه کافی رای داشتند و میتوانستند برنده انتخابات باشند؛ ولی خود آنها تمایلی به اینکار نشان ندادند. در مقابل، اصلاح طلبان با تمام قوا وارد شدند. زمانیکه آقای روحانی به صراحت همراهی خود با رفسنجانی و خاتمی را ابراز کرد دیگر شکی برای کسی باقی نماند که او یک تنه نماینده این جناح است و امید طبقات مرفه کشور برای دستیابی به خواسته هایشان به او معطوف شد. در واقع کاملا مشهود بود که رای طبقات ضعیف برای اصول گرایان و رای مردمان مرفه برای اصلاح طلبان بود. این را حتی به سادگی می شد از محل برگزاری جشن های آنها بعد از انتخابات در شهرها دید. حال پس از پایان کار و پیروزی بسیار ضعیف آقای روحانی - اصلاح طلبان (که در واقع نباید آن را پیروزی آنها بلکه بی تفاوتی اصول گرایان - که شاید از همان توافقات پشت پرده ناشی شده باشد- دانست)؛ چنین بنظر میرسد که توافقی برای وحدتی موقت برای حل بحران صورت گرفته بود و بهمین دلیل پس از اعلام نتایج به سرعت هر دو طرف شروع به اعلام همکاری کردند تا شاید بتوانند بر بحرانهای اقتصادی غلبه بکنند. از جمله، آقای روحانی که هنوز مدت زیادی تا به دست گیری رسمی قدرت فاصله دارد از طرف همه نیروها و مخصوصا ً وسائل ارتباطات جمعی بعنوان رئیس جمهوری ( و حتی نمی گویند رئیس جمهوری آینده) معرفی میشود و عملا ً او را جایگزین احمدی نژاد رئیس جمهوری فعلی قرار داده اند. اما غلبه بر بحران ها باید اساسی و ریشه ای باشد. متاسفانه بنظر نمیرسد این اتحاد ِ بعد از انتخابات، اصولی و اساسی باشد زیرا ابداً به دو نکته مهم پرداخته نشد. آن دو نکته یکی تعیین وضعیت روابط خارجی و وحدت با قدرت های خارجی ( اتحاد با غرب و یا اتحاد با کنفرانس شانگهای) برای غلبه بر تمامی بحرانها و تحریم ها؛ و دومی موضوع مالیات هاست که میتواند اساس و پایه اصلاح ریشه ای وضعیت اقتصادی کشور باشد. پس از اعلام نتیجه انتخابات نه تنها هیچکدام از نمایندگان آقای روحانی در رادیو و تلویزیون اشاره ای به این دو نکته اساسی و ریشه ای نکردند، بلکه در مصاحبه مطبوعاتی خود ایشان در روز دوشنبه 27 خرداد نیز نه هیچ خبرنگاری سئوالی در این خصوص پرسید و نه خود ایشان ابدا ً به روی مبارک آوردند که این دو مسئله اساس مشکلات کشور میباشد و تا این دو حل نشوند مشکلات به جای خود باقی خواهند ماند. اما شاید آنچه در این وحدت شکننده و غیر ریشه ای به آن برسند تنها کمی اصلاحات اجتماعی و کم کردن فشار بر زنان و مطبوعات باشد.
خطری که یکپارچگی ایران را تهدید میکندحسین باقرزاده
کنفرانس باکو، و بزرگترین خطری که یکپارچگی ایران را تهدید میکند برگزاری جلسهای تحت عنوان «فردای آذربایجان جنوبی معاصر» در باکو در چند روز پیش، با اعتراض شدید بسیاری از ایرانیان و جمهوری اسلامی روبرو شده است. وزارت خارجه جمهوری اسلامی با احضار سفیر جمهوری آذربایجان در تهران، تشکیل این جلسه را «دخالت در امور داخلی» ایران خوانده و مراتب اعتراض خود را به او ابلاغ کرده است. از آن سو، مقامات جمهوری آذربایجان دخالت خود را در این امر تکذیب کردهاند. گزارشها حاکی است که از مقامات دولتی جمهوری آذربایجان کسی در این جلسه شرکت نکرده است، ولی چند تن از مقامات پیشین این رژیم و اعضای حزب حاکم و نمایندگان مجلس در آن حضور داشتهاند. حضور اینان، به اضافه این واقعیت که فعالیتهای سیاسی در این کشور منظما از سوی حکومت جمهوری آذربایجان کنترل میشود، تردیدی باقی نگذاشته است که حکومت در برگزاری این جلسه سهم داشته و نمیتواند خود را کاملا از آن تبرئه کند. مسئله حقوق جوامع اتنیک غیر فارسزبان یکی از گسلهای بزرگ سیاسی و اجتماعی ایران است، و سیاستهای متوالی حکومتهای مرکزمحور که در یک سد سال گذشته با قهر و خشونت حقوق این جوامع را زیر پا گذاشتهاند به پیدایش و گسترش تمایلات گریز از مرکز در آنها، تا حد جداییطلبی، کمک رسانده است. این تمایلات در دوران جمهوری اسلامی که سرکوبهای مذهبی و عقیدتی به سرکوبهای فرهنگی و زبانی افزوده شده، شدت بیشتری یافته است. گرچه غالب نخبگان این جوامع عمدتا بر روی تأمین حقوق فرهنگی و زبانی جامعه خود تأکید دارند و نوعی خودمختاری یا خودگردانی سیاسی در قالب ایران را طلب میکنند، اقلیتهای کوچک ولی پر سر و صدایی نیز هستند که زمزمه «استقلال» و جدایی از ایران را پیش میکشند. اینان در خارج از کشور به خصوص از حمایت قدرتهایی برخوردارند که از تشدید این تمایلات و احیانا تجزیه ایران به واحدهای کوچکتر (به اصطلاح، بالکانیزه کردن ایران) سود میبرند و سودای آن را در سر میپرورانند. وجود این حمایتها به معنای آن است که خطری که از جانب این گروهها متوجه تمامیت ارضی ایران میشود به مراتب بزرگتر از کمیت و کیفیت این نیروها و پایگاه اجتماعی آنان است. این خطر با ادامه حیات جمهوری اسلامی تشدید شده و میشود. رفع این خطر تنها با ایجاد یک سامانه حکومتی نامتمرکز و
|