اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
های بزرگ آمریکا براه افتاد که هدف اصلی آن برداشتن تحریم های اقتصادی و بازکردن راههای کسب و تجارت با جمهوری اسلامی بود. در این سال لابی کمپانی های بزرگ آمریکا بنام USA*Engage آغاز بکار کرد و درهمین راستا و بمنظور مشروعیت بخشیدن به فعالیت های این لابی، گروههای ریز و درشتی تحت نام ایرانیان مقیم آمریکا شروع به فعالیت نمودند. (نگاه کنید به بخشی از اسناد دادگاه: رابطه نایاک با لابی کمپانی های بزرگ) از سال 97 تا 2001 این لابی بعنوان بانفوذترین گروه فشار در واشنگتن، سیاست آمریکا در رابطه با ایران را هدایت میکرد. در این دوره، بیل کلینتون دست دوستی بسوی جمهوری اسلامی دراز کرد اما با بی توجهی رژیم مواجه شد و بهمین دلیل نیز لابی مماشات در میانه سال 2001 ضعیف و ناکارآمد گردید. با شکست لابی مماشات و بدنبال حملات تروریستی القاعده در سپتامبر 2001، احتمال تیره شده روابط بین آمریکا با جمهوری اسلامی افزایش یافت و از همین رو، محافل طرفدار دوستی با رژیم ایران که تا این زمان پشتیبان اصلی لابی مماشات بودند، وارد عمل شدند و با راه اندازی مذاکرات پشت پرده و با باز نگاه داشتن دربهای گفتگو بین دو کشور از تغییر سیاست آمریکا و اتخاذ سیاست های خصمانه علیه رژیم جلوگیری نمودند. با توجه به افشای برنامه هسته ای جمهوری اسلامی در سال 2002 و همچنین کارزار گسترده ضد آمریکائی رژیم در عراق، میتوان به جایگاه ویژه این مذاکرات پنهان برای فریب دادن سیاستمداران آمریکائی در جهت ادامه سیاست مماشات با حاکمان تهران واقف شد. مذاکرات پنهان در باره افغانستان و عراق (2001 تا 2003) 4 در سپتامبر 2001 و بدنبال حملات تروریستی القاعده در نیویورک، آمریکا برای حمله به افغانستان آماده میشد و به کمک رژیم ایران احتیاج داشت و در نتیجه، مذاکرات پنهان با نمایندگان دولت ایران را شروع کرد. این مذاکرات که رسمی اما غیر علنی بود، پس از اشغال افغانستان ادامه یافت و به همکاری برای حمله به عراق و تشکیل رژیم آینده این کشور نیز گسترش داده شد. این دسته از مذاکرات در ماه مه 2003 از طرف جرج بوش خاتمه یافت. از طرف آمریکا رایان کروکر (وزارت خارجه) و زلمای خلیل زاد (نماینده کاخ سفید) در این مذاکرات شرکت داشتند و از طرف ایران نیز محمد جواد ظریف (سفیر رژیم در سازمان ملل) و کمال خرازی (وزیر خارجه) حضور داشتند. اگرچه 7 سال پس از پایان این مذاکرات هنوز از میزان بده و بستان بین دو کشور در آن دوره اطلاع کاملی در دست نیست اما آنطور که هیلاری من لورت (Hillary Mann Leverett) یکی از مسئولان آندوره وزارت خارجه آمریکا در مقاله خود در سال گذشته نوشت، یکی از امتیازاتی که بوش به ایران داد بمباران قرارگاه اشرف متعلق به مجاهدین خلق بود. مذاکرات با جناح رفسنجانی و خاتمی (2001 تا 2008) همزمان با مذاکرات دو کشور بر سر افغانستان و عراق، بنیاد براداران راکفلر که یکی از اصلی ترین حامیان دوستی و همزیستی با رژیم ایران است بهمراه محافل بانفوذیکه برای برداشتن تحریم علیه ایران فعالیت میکنند وارد عمل شد و سلسله دیدارهای پنهان و غیر رسمی بین آمریکائیان و وابستگان رژیم را آغاز نمود. سازمان آمریکائی United Nations Association of the USA مسئولیت برگزاری این دیدارها و دعوت از شرکت کنندگان را بعهده گرفت. در این دوره 14 دیدار برگزار شد که اکثرا در سوئد و با همکاری موسسه Stockholm International Peace Research Institute بود.سرپرستی گروههای آمریکائی را توماس پیکرینگ (Tom Pickering) و ویلیام لورز (William Luers) بعهده داشتند. پیکرینگ معاون کمپانی بوئینگ و از اعضای اصلی شورای آمریکائی-ایرانی به مدیریت هوشنگ امیر احمدی بود و همواره برای لغو تحریم های اقتصادی علیه ایران فعالیت میکرده است. وی دو سال پیش به شورای نایاک به ریاست تریتا پارسی پیوست. شرکت کنندگان ایرانی در این مذاکرات از طرف مجمع تشخیص مصلحت (رفسنجانی) و "دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه" که در کنترل دوستان رفسنجانی و خاتمی قرار داشت، انتخاب میشدند. آخرین دیدار این دوره در فوریه 2008 برگزار گردید. در سال 2007، احمدی نژاد روند تصفیه و حذف جناح رفسنجانی را بطور جدی در دستور کار خود قرار داد و برای قطع نفوذ این جناح در خارج از کشور و بخصوص آمریکا وارد عمل شد. در اولین گام هاله اسفندیاری و چند تن از دوستان وی که در مذاکرات و مراودات پنهان بین آمریکا با جناح اصلاح طلب و رفسنجانی نقشی جدی داشتند دستگیر و مورد غضب قرار گرفتند. بدنبال آن، منوچهر متکی به طرفهای آمریکائی اطلاع داد که گفتگوهای پنهان تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهند شد. دو ماه بعد در آوریل 2008 استفان هاینز (Stephen Heintz) رئیس "بنیاد برادران راکفلر" برای جلب نظر مقامات ایران و راه اندازی مجدد این دیدارها به تهران رفت و قرار شد که در دور جدید مذاکرات نمایندگان جناح مسلط در کشور یعنی وابستگان احمدی نژاد شرکت کنند. دیدارها و مذاکرات پنهان دراین دوره اگرچه بطور رسمی هیچ نتیجه ای نداشت ولی ادامه آن باعث میشد که امید سازش با رژیم ایران همیشه زنده نگاه داشته شده و از سخت تر شدن سیاست آمریکا جلوگیری نماید. در سال 2005 هیئت ایرانی و آمریکائی مشترکا طرحی برای حل مسئله اتمی ایران ارائه کردند که ادامه غنی سازی در ایران یکی از محور های اصلی آن بود. این پیشنهاد به جائی نرسید زیرا در نیمه 2005 احمدی نژاد رئیس جمهور شد و طرف های ایرانی که در تهیه این طرح شرکت داشتند از ساختار قدرت اخراج لشدند. آنطور که مسئولان بنیاد راکفلر بیان داشته اند، تمامی این دیدارهای پنهان بین دو کشور با اطلاع کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا بود و قبل و بعد از هر ملاقات، مسئولان در جریان مسائل مطرح شده و میزان پیشرفت آنها قرار میگرفتند. دوران احمدی نژاد و نقش کلیدی تریتا پارسی از اواخر سال 2005 و بخاطر سیاست های غلط جرج بوش در خاورمیانه، گروههای ضد جنگ آمریکا در ائتلافی گردهم آمدند تا از شروع یک جنگ دیگر علیه ایران جلوگیری کنند. سازمان نایاک و همچنین "کاسمی" که مستقیما با عوامل رژیم ایران همکاری میکردند به این گروهها پیوستند و تریتا پارسی توانست متحد اصلی خود یعنی لابی کمپانی های بزرگ آمریکا و در رأس آن USA*Engage را وارد این ائتلاف کند. این مجموعه که (Campaign for a new American policy on Iran” (CNAPI یا "کارزار برای یک سیاست جدید در مورد ایران" نام دارد از سال 2008 تحت کنترل نایاک قرار گرفت و توانست آنرا به یک لابی تمام عیار در جهت جلوگیری از فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی تبدیل نماید. بخشی از اسناد داخلی مربوط |