ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

باید آنها به این دلیل مورد انتقاد مکرر قرار می گرفتند که پاسخگویی به مسائل اجتماعی از طریق حذف یک مساله رخ نمی دهد.

برخورد حذفی در نابینا کردن یا اسید ریختن در چشم مجید به عنوان فرد مجرم، نشانه نهایت عجز یک سیستم قانوگذاری در حل و فصل مسائل یک جامعه و گویای یک جنایت رسمی و دولتی و مشروع است. به نظر می رسد تنفری که در اذهان عمومی و فرهنگ عمومی نسبت به عمل مجید ایجاد شده بسیار کمتر از تنفری است که یک فرد می تواند از یک نظام حقوقی به دل بگیرد چون خشم فردی مبتنی بر نااگاهی است.

اسید پاشی مجید مبتنی بر یک نااگاهی است اما اسید پاشی نظام قضایی در امر قصاص توام با خشم نیست بلکه با یک جنایت اگاهانه  مترادف  بوده و این یعنی  عمیق کردن یک زخم بزرگ در بدنه فرهنگی عمومی.

به نظر می رسد شما تمرکز  بر آمنه و درخواست از او برای بخشش را یک فعالیت کارآمد نمی دانید . راهکردی که بتواند جایگزین این مساله شود چیست؟

بیینید ، داستان مربوط به اسید پاشی بر صورت آمنه اولین و آخرین رخداد نیست. مهمترین شیوه برخورد یا بهره گیری مناسب از چنین رخدادهایی این است که نهادهای حقوق بشر از این پس با هشیاری بیشتر و زمینه سازی های گسترده تر بتوانند روند حرکت یا مبازه علیه قوانین ضدحقوق بشری را بیش از پیش ، به صورت مستمر و پیگیرانه دنبال کنند. برخوردهای مقطعی و دوره ای و موردی در حل و فصل مسائلی از این قبیل،  یک حرکت راهبردی به شمار نمی رود.

شیوه رفتاری ریش سفید گرایی و حکمیت بین فرد قربانی و مجرم ،  روش کهنه ای است که پیش از اینها رییس ده یا ارباب یا شیخ محل در یک روستای کوچک به کار می گرفتند. فراروی یا حرکت های نوین حقوق بشری به عنوان نهادهای مدرن که مدافع نوع نگاه یا دفاع از حقوق انسانی است که در دنیای مدرن از آنها یاد می شود ، مستلزم بهره گیری از روش های مدرن نیز هست. نمی توان برای پیشبرد ایده های نوین حقوق بشری از روش های کهنه و منسوخ حل و فصل تبعیت کرد. تناقض موجود در هدف و روش نهادهای حقوق بشری گویای این است که آنها هم نیازمند بازنگری های اساسی در ساختار و ساز و کار خود هستند. نقطه هدف نهادهای حقوق بشری  ، مجید و آمنه نیستند بلکه هدف اصلی  ، مورد انتقاد قرار دادن ساختار و نهاد دینی و قانونگذاری در کشور است.

آمنه از نهادهای مدافع حقوق بشر درخواست کرده که مبلغ دو میلیون یورو برای هزینه درمان او بپردازند تا او از قصاص مجید خودداری کند. شما فکر می کنید عکس العمل این نهادها در برابر این خواسته چه باید باشد؟

به اعتقاد من وظیفه نهادهای حقوق بشری  تامین نیازهای مادی برای درمان آمنه و هر فرد دیگری نیست.

آنها وظایف دیگری دارند. به اعتقاد من در این مساله و در زمینه تامین هزینه های درمان ، دولت در حوزه اجرایی و بخش درمان باید مورد تهاجم قرار بگیرد و پیش از اینکه برای ریختن قطره های اسید بر چشم مجید اقدام کند باید نهایت تلاش خود را برای پیشگیری از رخدادهای مشابه و اصلاح قوانین به کار بگیرد و سپس به تامین هزینه های درمان یک قربانی بپردازد که  البتع پس از شش سال برای این کار بسیار دیر شده است.

همچنین نهادهای مدافع حقوق بشر باید به این موضوع  بپردازند که مخاطبان آنها از جمله آمنه ها و مجیدها بدانند که نه تنها نهادهای حقوق بشری الزامی برای تامین مالی نیازهای آنها ندارند و حتی شاید توانایی هم نداشته باشند؛ بلکه افراد باید بیاموزند دفاع از حقوق بشر یک اصل حاکم بر نهادهای مربوطه است به این معنی که این نهادها اصلی را پیگیری می کنند که در آن ، هیچ فردی حق خشونت بر فرد دیگری ندارد. خشونت ، خشونت است.

چه ماخذ آن کنش باشد وچه واکنش. اثرات منفی قصاصی که رخ می دهد  از امر اسید پاشی مجید بر صورت آمنه کمتر نخواهد بود.

از منظر حقوق بشری هردو حرکت مذموم و ضد حقوق انسانی هستند. این یک اصل حقوق بشری است که نهادهای مدافع باید به آن بپردازند.

 

به کدامین گناه کشته شدند؟

خاطراتی از زندان اصفهان تحت حاکمیت ملایان –

حمید دوستی     Hamiddoosti60@yahoo.com

مدتها بود روی چمن های محوطه داخلی سپاه پاسداران اصفهان با چشم بند نشسته بودم.... بار اولی نبود که توسط گزمه های آخوندی دستگیر میشدم و طبعآ از شیوه های برخورد آنان و پروسه دستگیری و بازجویی تجربیاتی داشتم. با این حال، اینبار در شرایط کاملآ متفاوت و فضای غریبی قرار گرفته بودم. همزمان با سرکوب خونین تظاهرات سی خرداد بخصوص در پایتخت و آغاز اعدامهای دسته جمعی جوانان در تهران حتی بدون مشخص شدن نام قربانیان، ابرهای تیره و تار اختناق و ارتجاع، آسمان سیاسی-اجتماعی کشور را فراگرفته بود. نفیر نفرت انگیز دیو پلید جماران، و موج خون و جنون و فرمان و فتوای کشتار، و تاخت و تاز باندهای سیاه و تبهکار در هر کوی و برزن، خبر از تغییر دوران و آغاز فاجعه ای میداد که ابعاد واقعی آن برای هیچکس قابل تصور نبود... از طرف دیگر انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تهران نیز تازه اتفاق افتاده بود و دهها تن از عناصر اصلی رژیم به یکباره به زیر آوار خشم خلق رفته و کشته شده بودند. موج دستگیریهای بیسابقه سراسری چه در پایتخت و چه در سطح شهرهای دیگر و حتی روستاهای دور افتاده کشور با شدت و حدت بیشتری ادامه داشت....

اوایل تابستان سیاه و شوم شصت بود و اکیپ های سازماندهی شده و مسلح پاسدار و بسیجی و حتی گله های چماقدار محلی موسوم به حزب الله، با هدایت مراکز کمیته و بسیج مستقر در مساجد در هر محله و در گوشه و کنار شهر اصفهان مشغول دستگیری و "شکار" جوانان و افراد شناخته شده مخالف رژیم

 

قبلی

برگشت

بعدی