اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
علاوه بر این، پنج شرکت عمده ی ژاپنی شامل میتسوبیشی و نیپون پترولیوم، شرکت ایتالیایی Eni Gas, British Gas و غول نفتی اکسون موبیل آمریکا قراردادهای جدیدی را در اکتبر ٢٠١٠ جهت استخراج و بهره برداری از منابع نفتی لیبی امضا کرده اند. جدیدترین قرارداد نفتی در ژانویه ی ٢٠١٠ عمدتاً به سود شرکتهای نفتی آمریکایی بخصوص Occidental Petroleum بود. از میان دیگر شرکتهای چند ملیتی فعال در لیبی می توان از رویال داچ شل ، توتال (فرانسه) ، Oil India, شرکت CNBC متعلق به چین، Petramina از اندونزی و Norsk Hydro از نروژ نام برد. علیرغم تحریم های اقتصادی علیه لیبی که در سال ١٩٨۶ توسط دولت ریگان اعمال گردید غول چند ملیتی آمریکایی هالیبرتون از دهه ی هشتاد پروژه های نفت و گاز متعدد چند میلیارد دلاری را بنام خود ثبت کرد. دیک چنی، وزیر دفاع سابق آمریکا، هنگام تصدی خود در مقام مدیر ارشد شرکت هالیبرتون، رهبری مبارزه علیه این تحریم ها را با این استدلال که ” پشتیبانی از شرکتهای آمریکایی در جهان برای ملت آمریکا حایز ارزش فراوان است” به عهده داشت. تحریم ها بر علیه لیبی، بطور رسمی در هنگام ریاست جمهوری بوش در سال ٢٠٠۴ لغو گردید. بنابراین با توجه به این نکته که تمام کشورهای امپریالیستی اروپا و آمریکا در بهره برداری از منابع نفتی لیبی بطور گسترده فعال بوده اند ، استدلال ” جنگ بخاطر نفت” نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد. (٣) قذافی یک تروریست است: در اقدامات منتهی به حمله ی نظامی کنونی به لیبی، استوارت لوی Stuart Levi سرپرست اداره ی خزانه داری آمریکا ( و حافظ ویژه ی منافع اسرائیل) بعنوان یک اقدام تحریمی، فرمان توقیف سی میلیارد دلار از دارائیهای لیبی را با این استدلال که قذافی یک دیکتاتور قاتل است صادر نمود (واشنگتن پست ۳/۴/۱۱) . با این وجود هفت سال قبل، چنی، بوش و کاندولیزا رایس ، نام لیبی را از لیست رژیم های حامی تروریسم برداشته و به لوی دستور داده بودند که تحریم های دوره ی ریگان را لغو کند. قدرتهای عمده ی اروپایی نیز همین رویه را در پیش گرفتند: از قذافی در پایتخت های اروپایی استقبال بعمل آمد، نخست وزیران از طرابلس دیدن کردند و قذافی نیز در پاسخ بطور یک جانبه برنامه ی تولید سلاح های هسته ای و شیمیایی خود را لغو کرد ( BBC, 9/5/2008). قذافی به شریک آمریکا در مبارزه علیه گروه ها، جنبش های سیاسی و افرادی که به دلخواه آمریکا در “لیست ترور” قرار می گرفتند تبدیل گردید و در بازداشت، شکنجه و کشتن مظنونین القاعده و اخراج مبارزین فلسطینی مشارکت کرد و آشکارا به انتقاد از حزب الله لبنان، حماس و دیگر مخالفین اسرائیل پرداخت. کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در سال ٢٠١٠ رژیم قذافی را طبق موازین خود پاک معرفی کرد. اما این “چرخش” سیاسی قذافی، با وجود استقبال گسترده ی غرب، مانع از آن نشد که او را از حمله ی نظامی وسیع غرب نجات دهد. پذیرش اصلاحات نئو لیبرالی، چرخش سیاسی او و مشارکت در “جنگ علیه ترور” و انهدام سلاح های کشتار جمعی ، تنها به ضعیف شدن رژیم او انجامید. لیبی در مقابل حمله آسیب پذیر گردید و تمام متحدین ضد امپریالیست خود را از دست داد. امتیازات بزرگ قذافی به غرب، رژیم او را به یک هدف آسان برای جنگ افروزان واشنگتن، لندن و پاریس ، که مشتاق دستیابی به یک “پیروزی” سریع بودند تبدیل ساخت (۴) افسانه ی توده های انقلابی: گروه های چپ، شامل سوسیال دموکراتهای حاضر در ساختار قدرت، سبزها و حتی احزاب سوسیالیست اروپا و آمریکا، تحت تأثیر این تبلیغات گسترده به تقبیح رژیم قذافی و پشتیبانی از شورشیان پرداختند. چپ با پذیرش تبلیغات امپریالیستی، به حمایت از دخالت نظامی امپریالیستی بنام “مردم انقلابی لیبی” و مردم “صلح طلب” در “مبارزه با استبداد” و سازماندهی میلیشیای مردمی برای “آزادی کشورشان” مبادرت کرد. هیچ موضعی نمی تواند تا این حد از واقعیت بدور باشد. مرکز جنبش مسلحانه در بنغازی که از قبل محل تجمع قبایل حامی سلطنت و عوامل ادریس پادشاه مخلوع لیبی و خانواده ی او بوده قرار دارد. ادریس، تا هنگام سرنگونی اش توسط کلنل قذافی شورشی، با مشت آهنین بر لیبی حکمروایی کرده و بخاطر در اختیار قراردادن بزرگترین پایگاه هوایی در مدیترانه به آمریکا مورد توجه واشنگتن بود. در میان رهبران پرسروصدای “شورای انتقالی” در بنغازی ( که مدعی رهبری جنبش بوده ولی فاقد پیروان سازمان یافته می باشند ) می توان خارج نشینان نئولیبرال را پیدا کرد که به تصور رسیدن به قدرت سوار بر موشک های غربی ، به حمایت از حمله ی نظامی اروپا ـ آمریکا به لیبی پرداختند. آنها آشکارا خواهان برچیده شدن شرکت های دولتی نفتی لیبی، که در حال حاضر در حال انجام پروژه های مشترک با شرکت های چند ملیتی می باشند، هستند. از دیدگاه ناظرین مستقل،” شورشیان ” فاقد هرگونه تمایلات اصلاح طلبانه ی روشن هستند چه رسد به اینکه دارای سازمانهای انقلابی یا جنبش های مردمی دموکراتیک باشند. همزمان با شلیک موشک های آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی حاوی اورانیوم ضعیف شده بطرف ارتش لیبی و تأسیسات عمده ی شهری، ” متحدین” آنها ، یعنی غیرنظامیان مسلح در بنغازی بجای جنگ با نیروهای مسلح رژیم قذافی، مشغول جمع آوری، دستگیری و اغلب اعدام هرکسی هستند که از نظر آنها عضو ” کمیته های انقلابی” قذافی هستند و بدلخواه خود به این شهر وندان غیر نظامی برچسب “ستون پنجم” می زنند. در میان رهبران اصلی این توده های ” انقلابی” در بنغازی، دو نفر هستند که اخیراً به گفته ی چپ از ” رژیم خونریز قذافی” جدا شده اند: مصطفی عبدالجلیل، وزیر سابق دادگستری که درست تا روز قبل از شورش مسلحانه به تعقیب ناراضیان از دولت قذافی می پرداخت و محمود جبری که از فعالین برجسته ی دعوت از شرکتهای چند ملیتی برای تصاحب حوزه های نفتی لیبی بود( فاینانشال تایم ۲۳/۳/۱۱). و همچنین سفیر سابق قذافی در هند، علی عزیز العیساوی، که به محض خوش بین شدن به پیروزی شورش به آن ملحق شد. این “رهبران ” خودخوانده ی شورشیان از حامیان قدیمی دیکتاتوری قذافی و فعال در واگذاری حوزه های نفت و گاز لیبی به شرکتهای چند ملیتی بوده اند. رهبران شورای نظامی “شورشیان” عبارتند از عمر حریری و ژنرال عبدالفتاح یونس وزیر سابق کشور. هر دو دارای سابقه ی طولانی ( از سال ١٩۶٩ به بعد) سرکوب جنبش های دموکراتیک در لیبی هستند. با توجه به این سابقه ی ناخوشایند، تعجب آور نیست که این رهبران پناهنده ی رده بالای نظامی قادر به بسیج گروه های تحت امر خود که عمدتاً داوطلب هستند برای مقابله با نیروهای وفادار به قذافی نیستند. آنها نیز مجبورند با حمایت نیروهای مسلح انگلیسی آمریکایی فرانسوی وارد طرابلس شوند. |