اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
بنابراین روشن نیست این سازمانهای سراسری که قرار است در انیران تشکیل شوند، چگونه میخواهند خود را نماینده تمامی و یا بخشی از جنبش درون کشور بنامند! همچنین بنا بر گزارش بسیاری از خبرنگاران خارجی که از ایران دیدن کردهاند، نه فقط رهبران جنبش «سبز»، بلکه اکثریت چشمگیر ایرانیان هوادار صنایع هستهای و غنیسازی اورانیوم در میهن خودند، اما این خانمها و آقایان برای آن که بتوانند از پشتیبانی دولتهای اروپائی، ایالات متحده آمریکا و حتی دولت نژادپرست اسرائیل برخوردار گردند، میخواهند به ما بقبولانند که غنیسازی اورانیوم با منافع مردم ایران در تضاد قرار دارد. به عبارت دیگر، اینان برای باورها و تشخیص مردم ایران پشیزی ارزش قائل نیستند و آنان را نادان و خود را صاحب «خرد ناب» میدانند. همچنین باز بنا بر همین نظرسنجیهای روزنامهنگاران خارجی اکثریت چشمگیر مردم ایران، هر چند از رژیم استبدادی ولایت فقیه نفرت دارند، اما با هرگونه تجاوز نظامی به میهن خود مخالفند. پس از کشته شدن قذافی در لیبی خانم کلینتون در مصاحبهای با بی بی سی فارسی یادآور شد که رهبری جنبش «سبز» در زمانی که این جنبش توسط اوباشان رژیم ولایت فقیه سرکوب میشد، از دولت آمریکا تقاضای کمک نکرد.[2] دلیل آن هم روشن است، زیرا رهبران آن جنبش از بطن انقلاب ضد پهلوی زاده شدند که انقلابی استقلالطلبانه و ضد آمریکائی بود. اما سخن نهفته در مصاحبه خانم کلینتون آن است که اگر یک نیروی سیاسی فعال در ایران از ما کمک بخواهد، دولت آمریکا همانگونه که بهیاری اپوزیسیون در سودان و لیبی شتافت، حتمأ به اپوزیسیون ایران نیز یاری خواهد رساند. خانم کلینتون با این سخنان خود بوی کباب قدرت سیاسی را به دماغ اپوزیسیون انیراننشین رساند. پس برای آن که اپوزیسیون برونمرزی در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی بتواند از همه گونه پشتیبانی دولتهای غربی برخوردار گردد، باید بهچند کار دست زند. یکی آن که باید در انیران یک سازمان در و پیکردار بهوجود آورد. دیگر آن که باید در ایران اپوزیسیونی فعال بهوجود آورد تا رژیم اسلامی مجبور به سرکوب خونین آن گردد. در این زمینه در گذشته کوشیدند از پدیده اقوام بهره گیرند و برای خلقهای مختلف ایران سازمانهای سیاسی و نظامی رنگارنگی بهوجود آوردند. در کردستان گروه پژاک را بازسازی کردند تا مسلحانه علیه ارتش ایران بجنگد. در بلوچستان گروه طالبانی جندالله را راه انداختند تا آن منطقه را به آشوب کشد. رهبر یکی از شاخههای حزب دمکرات کردستان رسمأ از مقامات آمریکائی خواست برای آزادسازی مناطق کردنشین ایران از «استعمار فارسها» به این مناطق لشکرکشی کند. گروه «الاحواز» را با پول و کمکهای لژیستیکی کشورهای عربی خلیج فارس بهوجود آوردند تا بتواند با مبارزه مسلحانه خوزستان را به جمهوری «الاحواز» عربی تبدیل کند. در آذربایجان ناگهان گروههای شوینستی مختلفی را ایجاد کردند تا خواستار پیوستن این بخش از ایران به جمهوری آذربایجان گردند. و سرانجام با شرکت رهبران همین سازمانهای من درآوردی در کنگره آمریکا کنفرانس خلقهای ایران را برگزار کردند تا بتوانند جنگ هفتاد و دو ملت را در ایران راه اندازند. بهعبارت دیگر، دولتهای امپریالیستی و اسرائیل هنوز هم بر این باورند که از یکسو میتوان با بهراه انداختن آشوبهای قومی زمینه را برای بهاصطلاح «جنگ بشردوستانه» علیه رژیم اسلامی آماده ساخت و از سوی دیگر ایران را برای همیشه تجزیه کرد. اما بزرگترین جنبش سیاسی دو سال گذشت ایران که شکوه و بزرگی آن چشم جهانیان را خیره کرد، جنبش مدنی و اصلاح طلب «سبز» بود که بدون خشونت کوشید برای تحقق خواستهای خود مبارزه کند. این جنبش با دامن زدن به جنبشهای مدنی پنداشت میتواند رژیم ولایت فقیه را به پذیرش خواستها و حقوق تدوین شده مردم در قانون اساسی مجبور کند. این جنبش هر چند اینک به آتش زیر خاکستر بدل شده است، اما هر لحظه میتواند به جنبشی فراگیر بدل گردد و شاید از خواستهای گذشته خود نیز فراتر رود. بنابراین ایالات متحده آمریکا، ناتو و اسرائیل نمیتوانند با پشتیبانی از خواستهای جنبش «سبز» دلائل حمله «بشردوستانه» خود به ایران را توجیه کنند، مگر آن که بتوانند جنبشهای تازهای را در رابطه با نیازهای خود در ایران راه اندازند. من خود بارها از برخی از سیاستمردان آلمان شنیدهام که مشکل اپوزیسیون ایران پراکندگی آن است و بنابراین ایجاد یک سازمان اپوزیسیون که بتواند نیروهای عمده سیاسی را در درون خود بسیج کند و دستآموز این قدرتها نیز باشد و سیاست آنها را بهمثابه سیاست خردورزانه و منطبق با منافع ملی ایرانیان تبلیغ کند، بهترین فرصت برای «رهائی» ایران از چنگال رژیم ولایت فقیه است. حتی یک بار یک روزنامه نگار آلمانی که بارها به ایران نیز سفر کرده و به «متخصص» اوضاع ایران بدل شده است، کوشید مرا متقاعد کند که ایجاد یک جبهه سیاسی از مجاهدین خلق، سلطنتطلبان، دمکراتها و ... بهترین راه حل است، زیرا چنین تشکیلاتی میتواند از کلانترین کمکهای مالی، سیاسی و نظامی دولتهای غربی برخوردار گردد و در مجامع بینالمللی موی دماغ رژیم شود. اما میدانیم که چنین ترکیبی از اضداد شدنی نیست و بههمین دلیل هم این همه تلاش، از تشکیل «شورای ملی مقاومت» گرفته تا «اتحادیه جمهوریخواهان» و ... همگی با شکست روبهرو شدند. چکیده آن که بدون وجود یک جنبش سیاسی نیرومند و پویا در ایران نمیتوان پروژه سازمان سیاسی سراسری نیروهای اپوزیسیون در انیران را بهوجود آورد که دولتهای غربی خواستار تحقق آنند. این پروژه حتی با برخورداری از سرمایه و امکانات لژیستیکی این دولتها قابل تحقق نیست، وجود چند چهره سیاسی که در گذشتهای نه چندان دور در ایران فعال سیاسی و حتی نماینده مجلس شورای اسلامی بودند و اینک چندی است به انیران آمدهاند و به برگزارکنندگان این کنفرانسها پیوستهاند، درستی این اصل را خدشهدار نمیکند. میدان مبارزه ایران است و سازمانهائی که در خارج از کشور فعالیت میکنند، بدون برخورداری از مشروعیت جنبش داخل کشور عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند. 4 ژانویه 2012 |
|