ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

رشد ۴۵ درصدی ازدواج کودکان در چهار سال اخیر

مردمک

یک عضو انجمن حمایت از حقوق كودكان می‌گوید در حالی که طبق قانون، ازدواج کودکان ممنوع است اما میزان این نوع ازدواج‌‌ها نسبت به تمام ازدواج‌ها در ایران از سال ۸۵ تا ۸۹ رشدی ۴۵ درصدی داشته است.

فرشید یزدانی یکشنبه، هفتم اسفند در گفت‌وگو با ایسنا همچنین از ازدواج حدود ۴۳ هزار دختر زیر ۱۵ سال در سال گذشته خبر داد.

او با تاکید بر اینکه راه حل تنها در تغییر قانون نیست گفت که اگر قانون سن ازدواج را افزایش دهد و ثبت احوال ازدواج‌های زیر سن خاصی را متوقف كند، این امر به ازدواج‌های ثبت نشده منجر خواهد شد.

آقای یزدانی یادآور شد که در حال حاضر نیز این موضوع وجود دارد و در بسیاری از مناطق کشور کودکان ازدواج می‌کنند بدون آنکه این ازدواج ثبت شود.

به گفته او، بر اساس آمار سازمان ثبت احوال در سال ۸۵ میزان ازدواج دختران زیر ۱۵ سال نسبت به تمام ازدواج‌ها ۳.۲ درصد بود كه در سال ۸۹ با افزایش ۴۵ درصدی به ۴.۹ درصد رسیده است.

ازدواج زیر سن قانونی بر خلاف پیمان‌نامه بین‌المللی حقوق کودک است. این پیمان نامه، سن زیر ۱۸ سال را «سن کودکی» تعریف کرده است که در آن بستن هرگونه قرارداد با کودک ممنوع است.

از نظر حقوقی، ازدواج هم نوعی قرارداد است که میان زن و مرد بالغ بسته می‌شود و با کودکان زیر سن قانونی نمی‌توان چنین قراردادی بست.

این عضو انجمن حمایت از حقوق كودكان گفته است که تا آن سال، ۹۵۰ هزار كودک ازدواج كرده در ایران وجود داشته كه حدود ۹۰۰ هزار نفر از آنها دختر و ۷۰ هزار نفر از این تعداد ۱۰ تا ۱۴ ساله بودند.

آقای یزدانی همچنین افزوده است که تا سال ۸۵، حدود ۲۵ هزار كودک مطلقه در ایران وجود داشته كه اغلب آنها بین ۱۰ تا ۱۴ ساله و پسر بودند.

پیش از این در دی ماه، مدیر کل ثبت احوال استان هرمزگان از ثبت سه ازدواج‌ دختران زیر ۱۰ سال در شهرستان میناب، بندرلنگه و بندرعباس خبر داده بود.

شهریور ماه نیز، او گفته بود که طی ۱۰ ماه گذشته، بیش از ۵۳۰ ازدواج زیر ۱۰ و ۱۴ سال تنها در این استان ثبت شده است.

فقر اقتصادی، فقر اجتماعی و فرهنگی به ویژه در شهرهای كوچك‌تر و نقاط حاشیه‌ای از عواملی است که به گفته این کارشناس به رشد ازدواج کودکان منجر شده است و طلاق و خشونت‌های اجتماعی نیز از جمله تبعات آن است.

در ایران براساس فتوای برخی مراجع تقلید شیعه، دختران در سن ۹ سالگی و پسران در سن ۱۴ سالگی به بلوغ می‌رسند و می‌توانند ازدواج کنند.

با وجود این، در جامعه ایران بر اساس عرف اجتماعی، سن ازدواج بالاتر از حدود تعیین شده شرعی است، وجود ۹۵۰ هزار کودک متاهل، آمار نگران‌کننده به نظر می‌رسد.

از طرف دیگر، ازدواج کودکان گاهی مرگ را برای آن‌ها به دنبال دارد. بارداری زودرس یکی از نتایج ازدواج در کودکی است. بسیاری از دختربچه‌ها در بستر زایمان می‌میرند. به این خاطر که هنوز از نظر بدنی کودک هستند و قادر به زایمان نیستند.

نوزادان این مادران هم اغلب می‌میرند. مادران نوبالغ از بیماری‌های دستگاه ادراری و تناسلی رنج می‌برند. پارگی مثانه، بواسیر و عفونت مزمن مجرای زایمان باعث از دست رفتن سلامت آن‌ها می‌شود.

 

پای صحبت یک زن سرپرست خانوار:

هر لحظه به لبه ی پرتگاه نزدیک می شویم /

مهرداد فلاح : تغییر برای برابری:

من کبری ۴۹ ساله هستم، ۲ فرزندِ پسر دارم، شوهرم 3 سال است که ما را ترک کرده و با همسر دیگرش که 8سال پیش با او ازدواج کرده است زندگی‌ می‌کند.

 شوهرم احمد ۵۳ ساله است که نقاش است و کار آزاد دارد. احمد 8 سال پیش دختری ۲9 ساله را به عنوانِ همسر دوم خود از یکی از شهرستانها و بهانه دلسوزی اختیار کرد.

مریم از خانواده‌ای روستایی و فقیر بود و تمامی‌ِ مخارجِ زندگیش را شوهرم می‌‌داد.

بعد از به دنیا آمدن بچه دوم مریم رابطه ما تیره و تار شد. ما جای خانوادهِ او را برایش پر کرده بودیم تا 3 سالِ پیش که شوهرم علناً علاقه بیشترش به مریم را آشکار کرد و با دعوایی که با پسرم راه انداخت خود نیز به خانهٔ دیگرش رفت و با مریم زندگی‌ کرد و این آغازِ بدبختی‌های ما بود...

حقِ طلاق با شوهرم بود و مهریه عندلمطالبه. شوهرم راضی‌ به طلاقِ من نبود و من به ناچار اقدام به تقاضای طلاقِ غیابی کردم و کلی هزینه بابت وکیل متحمل شدم؛ اما این کار مصادف شد با فوتِ مادر شوهرم و سرزنش‌های فامیل شوهرم برای متوقف کردنِ من ، درحالیکه حتی اگر همان زمان این تقاضا صادر میشد چند ماه بعد این امر اجرا میشد. و از همان لحظه حتی ارتباط ما با فامیل شوهرم نیز به طور کامل قطع شد.

هم اکنون اسم شوهرم در شناسنامه من هست اما در واقعیت شوهری ندارم ۲ فزندم برای گذارانِ زندگی‌ ترکِ تحصیل نموده و مشغول به کار شدند اما بخاطر ترکِ تحصیلشان مجبورند به سربازی بروند اما اگر آنها نباشند مشکلاتِ من چند برابر میشود. خودم هم بلاتکلیف مانده ام، نه میتوانم طلاق بگیرم نه اینکه با شوهرم زندگی کنم.

هم اکنون تمامی‌ِ خرجِ خانه بر گردنِ من و فرزندانم هست و من به اجبار خیاطی نموده و از پیر زنی‌ بیمار مراقبت می‌کنم اما این کفایتِ مخارجِ ما را نمیکند.

خود نیز مادری مریض دارم که مخارجِ بیمارستانِ او بسیار سنگین است.

بخاطر همکاری نکردنِ شوهرم حتی یارانه‌ای به ما اختصاص داده نشد و همچنان با مشکلِ مالی دست و پنجه نرم می‌کنیم. هیچ مرجعی نیست که حق من و پسرانم را از شوهرم بگیرد، او نیز تمام دارایش را به اسم مریم نموده و نمیتوانیم برای این کار اقدام کنیم و هرلحظه به لبهٔ پرتگاه نزدیک تر می‌شویم، و تا الان هیچ کس از ما حمایتی نکرده و حتی هیچ قانونی برای گرفتن حق ما درنظر گرفته نشده است!

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی