اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
در همین جا باز به یک اصطلاح دیگری رسیدیم. دست آلوده بخون. در حالیکه رهبران این کشورها شاید حتی یک سیلی هم به کسی نزده باشند پس چرا میگویند دستشان آلوده به خون است. دلیل آن روشن است زیرا در عصر حاضر همانند چند قرن پیش نیست که شاهان و سلاطین خود به جنگ میرفتند بلکه در این عصر رهبران سیاسی در اتاق های امن و شاید هزاران کیلومتر دور تر از جبهه های جنگ نشسته اند و دستورات و فرامین را صادر میکنند. مسلم است که در این جنگ ها مسئول اصلی همین افراد هستند و نه آن سربازان ساده که در جبهه هستند. پس در اساس دست های اینهاست که آلوده بخود است. اما نقش مردم عادی این کشورها در این کشتار ها و جنایات کثیف چیست؟ چرا این مردم عکس العمل درست و تعیین کننده انجام نمیدهند؟ برای این سکوت یا بی تحرکی مردم دلائل ریز و درشتی را میتوان بر شمرد ولی عمده ترین آنها دو دلیل است. 1 – نادانی. 2 – حفظ منافع خود. 1 – کشورهای بزرگ که جنگ های بزرگ براه می اندازند مخصوصا ً آمریکا و اسرائیل که روزانه انسان های زیادی را در سراسر جهان بطور مستقیم با شلیک گلوله و بمب می کشند و یا بطور غیر مستقیم با فشار فقر به کام مرگ می فرستند و هزاران مشکل از جمله فساد و فحشا بر سر مردم جهان می آورند، این کار را تنها با قوه قهریه انجام نمیدهند بلکه میبایست مردمی را شستشوی مغزی بدهند تا عوامل دست آنها برای کشتار باشند. پس با تبلیغات و گفتارهای دروغ عده زیادی را فریب می دهند. 2 – در کنار فریب دسته اول، عده دیگری هم در این کشورها بواسطه اندک رفاه یا ثروت از قبیل خانه یا اتومبیل و همین خرده ریز ها حاضرند در خدمت جنایتکاران باشند. هیچ دولت یا شخص یا گروهی به جائی وقدرتی نمیرسد مگر اینکه بتواند از یک مجموعه انسان ها استفاده یا سوء استفاده بکند. مردمانی که در این کشورها ساکن هستند نه میتوانند کاملا ً از خود رفع مسئولیت بکنند و نه اینکه تمام مسئولیت بر عهده آنهاست. اما جای سئوال این جاست که چرا نیروهای فعال سیاسی بشر دوستی در این کشورها پیدا نمی شود تا جلوی اینهمه جنگ و کشتار و جنایاتی را که توسط دولت های آنها در جهان براه می افتد بگیرند؟ برای این نیز می توان پاسخ هائی بر شمرد. از جمله اینکه در این کشورها ابدا ً آزادی سیاسی و بیان وجود ندارد و همه چیز کاملا ً بسته و زیر کنترل است و اجازه کمترین حرکت ویا حتی صدای اعتراضی به کسی داده نمی شود. در اصل همانطور که پیشتر هم نوشته بودم آزادی ودمکراسی تنها در کشور مستقل قابل پیاده شدن است و از آنجائیکه تمام کشورهای اروپائی و آمریکا مستعمرات یهودیان صهیونیست هستند در این کشورها هیچ آزادی سیاسی، بیان ودمکراسی وجود ندارد. حال با توجه به این مسائل آیا باید گفت آمریکای کثیف و جنایتکار یا آمریکائیان کثافت و جنایتکار یا دولت کثیف و جنایتکار آمریکا و یا حاکمان پشت پرده کثیف و جنایتکار آمریکا؟ اینکه کدام باید نوشته شود بیشتر بستگی به شرایط نوشته دارد و اینکه نویسنده چه طرز فکری دارد که این یکی به دو دسته تقسیم می شود: اول اینکه همه با افکار او آشنا باشند. دوم بسادگی بتوانند افکار او را از خلال نوشته هایش بفهمند و نویسنده در متن این نکته را بروشنی بیان بکند. اما بیشتر می توان لفظ عام آمریکای جنایتکار و کثیف را بکار برد. آن تعدادی که بواسطه شستشوی مغزی و یا تنبلی مغزی وارد این مسائل نمی شوند شاید تقصیری نداشته باشند ولی اکثر آنها زمانیکه ببینند وضع اقتصادی اشان در حال خراب شدن است و تنها راه نجات (و حتی یکی از راه ها) حمله به سایر کشورها و کشتن سایر مردمان بی گناه است چنین حرکتی را تائید میکنند. این نتیجه آن سیستم بردگی مخفی است که بر تمام غرب اعمال می شود. در غرب وضعیت بصورتی در آمده است که بسیاری از مردم برای حفظ اقتصادی خود حاضرند دست بهر جنایتی بزنند. مثلا ً اگر در همین سوئد که همه چیز وابسته به پول یا حقوق ماهیانه است و اکثریت وسیعی از مردم صاحب هیچ خانه ای از خود( همانند جوامعی مانند ایران) نیستند، کمترین فشاری بر اقتصاد کشور بیاید و حقوق این افراد قطع بشود و آنگاه آنها نتوانند کرایه خانه را بپردازند وسایل آنها به خیابان ها ریخته خواهد شد و در آنصورت تمام این وسایل بغیر از مشتی آشغال دست و پاگیر نخواهد بود و از جانبی در عرض کمتر از یکروز عده ای می آیند و این وسایل را بعنوان آشغال میبرند. در نتیجه در این هوای سرد و زندگی در خیابان، این افراد را وادار میکند تا بعنوان مزدورانی بسیار ارزان برای هر حکومت و یا جنایتکاری وارد جنگ با هر کس یا کشوری بشوند و انسانهای بیگناهی را بکشند. اساسا ً سیستم جوامع مستعمره شده غربی به گونه ای است که انسان ها را بسیار وابسته به اقتصاد و فرد گرا و در نتیجه بی عاطفه کرده است. بهمین دلیل آنها به نوعی وحشی ( اما با ظاهر مخفی) بار آمده اند. از همه بدتر پلیس و ماموران امنیتی و نظامی آنها هستند که دست بهر جنایتی میزنند زیرا از عواطف و روابط خانوادگی همانند جوامع شرقی بهره ندارند. روزی در مجلسی دوستانه هنگام صرف خوراک دوستی پرسید: این انسان هائی که به جنگ میروند و انسان های دیگری را میکشند چگونه انسانهائی هستند و از کجا می آیند که میتوانند آدم بکشند. پاسخ دادم: این انسان ها من تو هستیم. چشمانش گرد شد و گفت: من حتی نمی توانم سر یک گنجشک را بکنم. گفتم: زمانیکه این رهبران جنایتکار کشورها میخواهند برای منافع مادی خود جنگ براه بیندازند همین آدم های معمولی را با تهییج و دروغ های فراوان و انواع حیله ها تبدیل به آدم کشان می کنند.
نگاه به کشورها و جنایت از زاویه ثروت یا انسانیت فرض کنید به خانه ای وارد می شویم که بسیار بزرگ و مجلل است ودارای دهها اتاق و سالن های پذیرائی بسیار بزرگ و شیک و با وسائل گران قیمت است. در آنموقع باید به بینیم در آنجا چه میگذرد و فورا ً جو گیر نشویم و تسلیم ثروت و تجملات نگردیم و لباس نوکری برتن نکنیم و قلاده بردگی را برگردن نیاندازیم. زیرا تائید جنایتکار یعنی همین و بس. اگر صاحب خانه این ثروت را به قیمت خون وزندگی دیگران بدست آورده ودر آن خانه تصمیماتی در همین راستا میگیرد بهترین کار آن است که آن کثافت خانه را ترک کرد. حال اگراین کثافت خانه یک کشور است ونمیتوان آن را بهمین سادگی ترک کرد باید با آن سیستم مبارزه جدی کرد. بدترین وکثیف ترین کار همکاری با این سیستم جنایت در چنین خانه ای است. مسلما ً کسانیکه آگاهانه و برای اندکی پول ناچیز در این جنایات شریک میشوند آنها نیز کثافتی همانند رهبران میشوند. اگر پدر خانواده ای به قیمت بیچاره و بی خانمان کردن یک عده مردم، خانه خوب و اتومبیل ووو برای فرزندان خود میخرد وظیفه آنهاست تا در یک مقطع از زندگی که به سن عقل یا سن تمیز میرسند با این مسئله برخورد بکنند و اگر نمیتوانند پس بهتر است خانه پدری را ترک بکنند. در غیر اینصورت آنها چنین راه و روشی را تائید میکنند و خود نیز در آینده همان را ادامه خواهند داد. سخن آخر اینکه در چند ضرن اخیر غرب جنایات زیادی انجام داده و دستان این کشورها به خون میلیون ها انسان در همه جهان آلوده است. این خون با هیچ آبی پاک نمی شود مگر با کنار رفتن حاکمان و محاکمه آنها. |
|