اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره 220 |
جمهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین، با خواست برکناری نظام جمهوری اسلامی توسط جنبش مردم ایران، با تاکید بر عمده بودن نقش جنبشهای اجتماعی در داخل کشور برای ایجاد دگرگونیهای ساختاری، با پشتیبانی از اشکال مختلف مبارزاتی، از اعتراض و اعتصاب تا قیام، با پیگیری شکل جنبشی- موکراتیک و غیر قدرتطلبانه سازمانیابی در تمایز با شکلهای حزبی- بوروکراتیک و قدرتطلبانه... ترجمان جمهوریخواهی رادیکال در اپوزیسیون ایران باشد. اهمیت پایداری و استمرار حرکتی از این سنخ، اهمیت حضور فعال یک روند جمهوریخواهی رادیکال از نوع جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک در اپوزیسون ایران، روندی هر چند کوچک و در اقلیت، اهمیت حضور فعال حرکتی که تمامیت رژیم اسلامی را نفی و خواهان برچیدن آن باشد... در این است که امروزه ما شاهد آنیم که بخشهای بزرگی از جمهوریخواهان ایران یا در فکر اتحادهای رسوا کننده با هواداران نظام پادشاهی به نام «وفاق ملی» هستند، یا مشوق دخالت قدرتهای بزرگ جهانی در ایران به نام «سیاستورزی» میباشند و یا، در پی اصلاحطلبان داخل کشور، در جهت حفظ سیستم گام برمیدارند. اما اندیشه و عمل جمهوریخواهی رادیکال ریشه در واقعیتهای موجودِ ملی- جهانی دارد و به هر ترتیبی، چه به یاری جمهوریخواهان لائیک باشد و چه نباشد، راه ناهموار و نامسلم خود را سیر خواهد کرد. 4- از همگرایی و اتحاد ناممکن تا همکاریهای ممکن ویژگی دوران کنونی نسبت به گذشته این است که در زمانهی ما فازهای مبارزاتی توام و همزمان در مناسباتی پیچیده با هم نمایان میشوند. این فازها به هم پیوسته و در هم آمیخته شدهاند و بیش از پیش کلاف سر در گمی از مناسبات را تشکیل میدهند. افزون بر این، مسایل «ملی» با مسایل «جهانی» در دنیای کنونی چنان در هم تنیده شدهاند که راهکارها و راهحلهای مشترک و همبستهای را در سطح منطقه و جهان فرا میخوانند. امروزه، بر خلاف گذشته، سد گذرناپذیری «مراحل» مبارزه را از یکدیگر جدا و متمایز نمیکند، همچنان که مبارزهی سیاسی- اجتماعی در یک کشور را از سایر کشورهای همسایه و دور جدا نمیسازد. امروزه در ایران، زمان مبارزهی ضداستبدادی برای آزادی که بنا بر ویژگی حکومت اسلامی خصلتی ضد دینسالاری دارد، جدا از زمان مبارزه برای جمهوری و دموکراسی سیاسی نیست. این یکی نیز جدا از مبارزه برای دموکراسی اجتماعی، مبارزه برای عدالت اجتماعی و برابری نیست. زمان این آخری نیز در نهایت نمیتواند چندان دور و بیگانه نسبت به مبارزه برای رهایی انسانها از سلطههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی... باشد. افزون بر همهی اینها، امروزه دیگر نمیتوان مبارزات در محدودهی «ملی» را از مبارزات در گستره فراخ منطقهای و جهانی جدا کرد. از این جا میخواهم نتیجه بگیریم که مبارزهی سیاسی- اجتماعی امروز در ایران و یا در هر گوشهی دیگر زمین مشترک ما، بدون در نظر گرفتن مسایل فردایی که در دل همین امروز هر دم رخنه میکند، امکانپذیر نیست. پس اگر این فردا را از هم اکنون باید چون مسالهی حی و حاضر - و نه مسالهای مربوط به آیندهای دور و نامعلوم - دریابیم و در مبارزه و سیاست خود دخالت دهیم، در این صورت طرحهای ناظر بر ایجاد کلیتهای بزرگ سیاسی چون «وفاق ملی»، «اتحاد »، «همگرایی»، «بلوک» و غیره، به دلیل تعارضها و تضادهایی که ریشه در موقعیتها و منافع متفاوت و متضاد اقتصادی و طبقاتی دارند، به دلیل شرایط گوناگون اجتماعی، فرهنگی، ایدئولوژیکی و عقیدتی، به دلیل طرحهای متفاوت برای آیندهای که جدا از امروز نیست... برای مردمانی که هیچگاه واحد و همگون نبودهاند و نیستند... نه تنها نا ممکن میگردد بلکه حتا کوشش در جهت آن نیز اقدامی واپسگرا و ارتجاعی میشود. امروزه نمیتوان تنها به گرد اصول کلی چون جمهوری، دموکراسی، حقوق بشر و یا شعارهایی چون انتخابات آزاد و از این قبیل... دست به ایجاد اتحاد، بلوک یا همگرایی جمهوری خواهی زد. امروزه نمیتوان به منظور ایجاد همگرایی، اتحاد یا وفاق، از مسایل پسا جمهوری اسلامی در زمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که به راستی و به ناگزیر در جامعه تعارض برانگیزاند، چشم پوشید. امروزه نمیتوان مسایل مبرم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی که مورد اختلاف و نزاع در جامعه میباشند را به خاطر دسترسی به همگرایی یا اتحاد، فرصتطلبانه کنار گذارد و یا دور زد. هراکلیت در قطعهی مشهور خود میگوید: «نزاع (یا جنگ) پدر همهی چیزهاست»(4) و شاعر رومی، هوراسیوس، در همین راستا میافزاید: «چیزهای سازگار ناسازگارند»(5). در جهان زمینی پر تضاد و تعارض ما (هم چون جهان آسمانی خدایان نزد یونانیان باستان) سازگاری، آنیست که ناسازگار باشد. این ناسازگاریست که با واقعیت جهان پر شور و تلاطم ما سازگار است و نه بر عکس. همه چیز در جهان، در هستی خود، چندانه، چندگانه، متضاد و در همزیستی- همستیزی به سر میبرند. این چندانگی و چندگانگی نمیتوانند توسط «یک» نمایندگی شوند بلکه، به واقع، تنها میتوانند به صورت چندانه و چندگانه در تجمعها، گروهها و تشکلهای گوناگون، متفاوت یا متضاد، خود را نمایان سازند، معرفی و اعلام وجود کنند. «هر «گونه»ی مجتمع، از این گوناگونی، بیواسطه از خود نمایندگی میکند. مستقیم، دست به عمل میزند، دخالتگری و مبارزه میکند. این «گونه»های مجتمع، این جمعهای جدا از هم، اما میتوانند در رخدادهایی، در زمانهایی و در مکانهایی ویژه و معین، بیشتر نابهنگام و اتقاقی، به گرد مسایلی مشخص، مبرم و مشترک، به گونهای موقت و گذرا، همسو شوند و دست به همکاری یا ائتلافهایی زنند. اما این ائتلافها یا اتحادهای سیاسی همواره موقت و گذرا میباشند. اینها در همین حد نیز تنها میتوانند برآیندِ اتحاد بین اقشار و طبقات اجتماعی در حرکتهای مبارزاتی، اجتماعی، سیاسی و مدنیشان باشند و نه بر عکس. این تصور رایج در اپوزیسیون ایران که در خارج از کشور، در خارج از میدان مبارزات سیاسی- اجتماعی و مستقل از جنبشهای اجتماعی و اتحادهایی که میان خودِ اقشار و طبقات بر سر موضوعات مشخص سیاسی یا اجتماعی به وجود میآیند، میتوان دست به اتحادهای بزرگ سیاسی بین گروههای سیاسی بُریده از میدان واقعی اجتماعی مبارزه زد، افسانه یا پنداری واهی و باطل بیش نیست. با این وجود اما، به سر رسیدن تاریخی زمانهی همگراییها و اتحادهای بزرگ سیاسی را نباید به معنای بسته بودن راههای همکاری و مشارکت گروهها و روندهای سیاسی بر محور پارهای اصول و راهکارها تلقی کرد. رادیکالیسم جمهوریخواهی به معنای انزواطلبی، فرقهگرایی یا مخالفت با تلاشها در جهت همکاری و همکوشی جمهوریخواهان ایران نیست. امروزه، امکان همکاریهای محدود یا گسترده به گرد مسایل مشخص مبارزاتی چون دفاع از آزادی و حقوق بشر در ایران فراهم میباشند. جمهوریخواهان خارج کشور به راستی میتوانند بر اساس سه اصل حداقل چون جمهوریت، دموکراسی و جدایی دولت و دین برای ایران دست به همکاریهای گوناگون و گسترده با حفظ چندانگی و چندگانگی خود زنند. این همکاریها میتوانند اشکال مختلف به خود گیرند: از کارزارهای عملی مشترک تا برگزاری گفتوگوها و سمینارها برای روشنایی بخشیدن به اختلافات و اشتراکات... در این مسیر، هر گامی هر چند کوچک اما عملی به پیش مفیدتر از صدها برنامهی غیر عملی برای ایجاد اتحادهای ناممکن و موهوم است.
|