اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره 220 |
این صورت جمهوری به معنای واقعی کلمه نیست. اگر Res publica یا «امر عمومی» معنای حقیقی جمهوری است، پس جمهوریخواهی نمیتواند طرفدار نظام اقتصادی ملی- جهانی حاکم کنونی باشد که در جهت سود و سلطهی اقلیتی کوچک و خسران و نابودی اکثریتی کلان عمل میکند. اگر Res publica یا «امر عمومی» معنای حقیقی جمهوری است، پس جمهوریخواهی نمیتواند طرفدار بیعدالتی و نابرابری باشد. نمیتواند طرفدار تبعیضات گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جنسیتی، ملیتی و غیره باشد. نمیتواند طرفدار دولتگرایی Etatisme به معنای سلطهی دستگاهی جدا و مافوق جامعه بر جامعه و انسانها باشد. اگر Res publica یا «امر عمومی» معنای حقیقی جمهوری است ، پس جمهوریخواهی نمیتواند «سیاست» را چیزی غیر از دخالت و مشارکت مستقیم مردم در ادارهی امور خود از طریق سازماندهی جمعیشان یا خود- سازماندهی بداند. 2- جمهوریخواهان ایران و چالشهای جدا کننده در ایران، جنبش جمهوریخواهی به این نام در حقیقت با انقلاب 58 و انقراض نظام پادشاهی آغاز میشود. البته پارهای از مبانی جمهوری خواهی چون حکومت قانون، قانون اساسی، مجلس قانونگذار و تا اندارهای اصل تفکیک قوا در انقلاب مشروطه و قانون اساسی آن مطرح میشوند. ایدهی Res publica را بلکه بتوان به معنایی در اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی مشروطه پیدا کرد: «قوای مملکت ناشی از ملت است». اما این انقلاب، در نفی سلطنت مطلقه، در اساس سلطنتی مشروطه میخواست و نه جمهوری. تلفیق دولت و دین میخواست و نه جدایی آن دو را. پس از آن نیز، در سکانسهای مختلف تاریخی، جمهوریخواهی در نظریه و عمل هیچگاه تبدیل به جنبشی فکری، سیاسی و اجتماعی در ایران نمیشود. دینگرایان در اکثریتی بزرگ همواره طرفدار سلطنت مشروعه یا حکومت دینی بودند. ملیگرایان شعار «شاه باید سلطنت کند و نه حکومت» را سر میدادند و حزب وابستهی توده مخالفتی با نظام سلطنتی به شرط تبعیت از ارباب شمالیاش نداشت. در این میان، از اواخر دههی 40 و در دههی 50، در جنبش دانشجویی خارج از کشور (کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان) و در میان چپهای مارکسیست مستقل داخل و خارج، سرنگونی رژیم شاه به معنای نفی نظام پادشاهی تبدیل به شعاری اصلی میشود. با این همه حتا در این دوره نیز، جنبشی مستقل به نام جمهوری خواهی شکل نمیگیرد. شناخت کسری جمهوریخواهی در جنبش سیاسی ایران در فاصلهی بین دو انقلاب، با این که از اهمیت آموزندهای برای مبارزات کنونی و آینده برخوردار است اما خارج از موضوع اصلی این نوشتار میباشد. در فردای انقلاب 58، با استقرار استبداد جدید و در مبارزه با ننگی که خود را «جمهوری» با پسوند دینی میخواند، حرکت های جمهوریخواهی به این نام در اپوزیسیون ایران شکل میگیرند. با گذشت سی و سه سال از عمر رژیم اسلامی، این جمهوریخواهی امروز در برابر چالش هایی گوناگون و بزرگ که هم جنبهی سیاسی- راهکاری دارند و هم نظری- فلسفی قرار گرفته است. بخشی از آنها را در بالا مورد توجه قرار دادیم. از آن جمله است پرسش کدام جمهوری و جمهوریخواهی برای ایرانِ فردا. آن جمهوریخواهی که «جمهوری اجتماعی» میخواهد یعنی امر اجتماعی و نه تنها سیاسی و حقوقی را مورد توجه قرار میدهد و برای تغییرات ساختاریِ سیاسی- اجتماعی مبارزه میکند؟ و یا آن جمهوریخواهی که اکنون در سراسر گیتی حکمفرماست، که مدیریت (بهتر؟) سیستم موجود ملی- جهانی را بر عهده میگیرد و در نهایت رسالتی برای خود جز ادامهی «همان- در- شکلی- دیگر» قایل نیست؟ افزون بر اینها، جمهوریخواهان ایران در برابر دو چالش بزرگ دیگر قرار دارند. یکی، گذر از جمهوری اسلامی، چگونگی و راهکار آن و دیگری، جدایی دولت و دین و مضمون آن در شرایط ایران است. در این دو میدان تفکیکناپذیر، جمهوریخواهان ایرانی به دو دستهی اصلی تقسیم میشوند. بخشی بزرگ و در اکثریت خواهان اصلاحات در جمهوری اسلامی یعنی در نهایت پاسدار سیستم و قانون اساسی آن و در نتیجه پیرو گونهای حفظ دینسالاری است. بخشی دیگر که در اقلیت است، خواهان براندازی نظام در تمامیتاش از طریق جنبشهای اجتماعی در داخل و بنابراین تاسیس نظامی دیگر بر مبنای یک قانون اساسی دیگر یعنی قانون اساسی جمهوریت و به ین وسیله پایان دادن به دینسالاری در هر شکل و مضمون آن است.اما ویژگیهای تمیزدهنده و شاخصهای اصلی جمهوری خواهی رادیکال ایرانی، در خطوط کلی و محوری، امروزه چه میتوانند باشند؟ جمهوریخواهی رادیکال خواهان دگرگونیهای ساختاری در جامعه ایران است. به این معنا که تنها برای تحولات روبنایی سیاسی، حقوقی و نهادینه مبارزه نمیکند بلکه برای تغییرات زیربنایی اجتماعی و اقتصادی و از جمله برای عدالت اجتماعی و برابری نیز تلاش میکند. این جمهوریخواهی میداند که آزادی، جمهوری، دموکراسی و حقوق بشر به معنای حقیقی کلمه بدون عدالت اجتماعی و برابری بسی ناقص، ناپایدار، محدود و در نهایت صوری میباشند. با این همه برای کسب همین آزادیها و دموکراسی نیز از هیچ تلاش و پیکاری خودداری نمیکند. جمهوریخواهی رادیکال، برای ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی، تنها و تنها بر رشد و توسعهی جنبشهای اجتماعی در درون جامعه و بر خود- سازماندهی مردم باور دارد و در این راه نیز تلاش و مبارزه میکند. جمهوریخواهی رادیکال از اشکال گوناگون مبارزات مردمی، از مقاومت منفی و مدنی، اعتصابات و تظاهرات خیابانی و دیگر اشکال مسالمتآمیز تا شکلهای شورشی چون قیام و انقلاب پشتیبانی میکند. انقلابی که به رغم خطرها و نامسلمی پیامدهاش همواره از اسپارتاکوس تا امروز راقم تاریخ بشریتِ در بند بوده است. جمهوریخواهی رادیکال در این برههی تاریخی جنبشی اپوزیسیونی است نه برای تصرف قدرت و دولت بلکه برای ایجاد زمینههای نظری و عملی برآمدن جنبشهای دگرگونساز اجتماعی در ایران. این جمهوریخواهی، در شرایط وجود جمهوری اسلامی و قانون اساسی اسلامی تبعیضگرایش، در هیچ یک از ترفندهای سیاسی رژیم چون «انتخابات» و غیره، نه مستقیم و نه غیر مستقیم، شرکت نمیکند. از نگاه این جمهوری خواهی، میان «امر عمومی» و «امر دینسالاری» هیچ نقطهی مشترکی وجود ندارد. 3- جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران و جمهوریخواهی رادیکال در طیف جمهوریخواهان ایران، جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران روندی را تشکیل میدهد که نزدیک به هشت سال پیش در نفی جمهوری اسلامی، سلطنت و بیراههی اصلاحطلبی در چهارچوب رژیم، برای فرارویی جمهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین در ایران، پایهگذاری میشود. به باور راقم این سطور، این حرکت جنبشی قادر است با پایداری بر اصول و ارزشهای بنیادین خود چون سه اصل اساسی
|