اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره 224 |
حالا به ۲۸ مرداد نزدیک میشویم و فضابرای کسانی که دکتر مصدق را سرنگون کردند ومدافعان آنها سنگین میشود. ایران درسالگرد کودتا ی ۳۲ همیشه به دادگاه مستبدین، کودتاچیان، آخوندها و افسران همکار آنها ، مزدوران و کسانی که حقوق مردم ایران را برای منافع شخصی خود میفروشند تبدیل میشود. روحانیون حاکم که ۳۵ سال از منبر قدرت آیت الله کاشانی را تبرئه کردند و با چماق لیبرالیسم و ناسیونالیسم دکتر مصدق را کوبیدند، حالا در برابر مصدق سرشان را میدزدند تا بتوانند استبداد لجام گسیخته خود را پشت حمایت آمریکا از استبداد پهلوی پنهان کنند. اما سلطنت طلبان چکار میتوانند بکنند؟ کودتای ۲۸ مرداد یکی از دو فاجعه بزرگ تاریخ مدرن ایران و سرنگونی دکتر مصدق پیش شرط فاجعه دوم یعنی به قدرت رسیدن روحانیت در سال ۱۳۵۷ است. سلطنت طلبان باچه بهانه ای میتوانند از زیر بار این گناه شانه خالی کنند؟ اینجاست که آموزش سیسرو بکار میاید: موضوع اصلی را دور بزنید ودر باره یک چیزدیگر تعریف کنید، اگرکمی زرنگ باشید نه تنها میتوانید کودتا را تبرئه کنید، بلکه حتی میتوانید آنرا لازم جلوه دهید. اما موضوع اصلی چیست؟ این است که ما گرفتار یک استبداد فراگیر هستیم که راه تنفس را چنان بر مردم ایران بسته و کشور را چنان به حال نزع انداخته که هر بحث و طرح واقدام برای بهبود وضع مردم و کشور، چه در زمینه اقتصادی چه در زمینه سیاسی، چه در رابطه با استقلال چه در رابطه با فرهنگ و.. بی فایده به نظر میرسد؛ چرا که این بیمار در حال نابودی ، یعنی کشور ماو مردم ما بیش و پیش از هر چیز باید یوغ این استبداد نفس گیر را از گردن خود بردارند تا نفس کشیدن ، فکر کردن ، تجزیه و تحلیل و طرح ریزی در این کشور امکان پذیرشود. ما تشنه دمکراسی و آزادی هستیم و قبل از هرچیز آزادی از استبداد مذهبی حاکم. از این زاویه است که به همه چیز و حالا در سالگرد کودتا به ۲۸ مرداد مینگریم و می بینیم در ۲۸ مرداد ۳۲ تنها و تنها دولت تمام یک سده ایران که معتقد بود و میگفت: « این کشور باید نه به اراده یک نفر بلکه به اراده اکثریت ملت اداره شود» و به این عقیده عمل میکرد، توسط یک کودتا ساقط شد و ایران پس از آن تا همین امروز، بر مسند قدرت رنگ حتی یک سیاستمدار را ندید که برای اراده مردم پشیزی ارزش قایل باشد، اما گوش تا گوش سیاستمدار داشتیم که با بی حیایی غریبی « پیرو منویات عالیه » خدایان حاکم، اراده و حقوق یک ملت را زیر پا گذاشته اند. ا
لبته مردم ایران در اعتراض به نقض حقوق خود درست برعکس، در آن زمان با ” منویات عالیه اعلیحضرت” مخالفت میکردند و برای مقابله با سیاستمدارانی که با وقاحت به “پیروی از منویات عالیه “افتخار میکردند، از همه کسانی که با این منویات مخالفت میکردند- اعم از اینکه دمکرات و انقلابی بودند یا لات وتاریک اندیش و روحانی- دفاع میکردند؛ همانطور که امروز با “منویات رهبر عالیقدر” مخالفت میکنند وبرای مقابله با روحانیونی که ملت را گوسفند و محتاج چوپان و ولی میدانند و کارگزاران وقیح آنها، از هرکس که مخالف رژیم و منویات “ولی اعظم” باشد – اعم از اینکه دمکرات و انقلابی باشد ، یا همکار دیروز و اصلاح طلب معترض امروز، یا چاقوکش و شاهزاده ، یا ساواکی ومزدور سیا- استقبال میکنند. این از نادانی این مردم نیست . این ملت فرزند انقلاب مشروطه است ونمیخواهد به استبداد تاریک تسلیم شود، اما ملتی که فرصت نداشته تا آنطور که مصدق میگفت اراده اش را به اجرا بگذارد مثل آن دختر چینی که از گهواره پایش را می بستند راه رفتن درست را نمیتواند بیاموزد. آنها که پای دختران چینی را می بستند میخواستند او همیشه محتاج قیم باشد. به این دلیل است که مردم ایران برای« نه » گفتن به استبداد حاکم به جای آنکه برپای خود بایستند اغلب به مخالفین آن متوسل میشوند و همه دشمنا ن دشمن خود را دوست خود بشمار میاورند و از دام مستبدی به دام مستبدی دیگر میافتند واینطور بود که کودتا سرانجام به ولایت فقیه منتهی شد.اگر دولت مصدق میماند شاید موفق میشد و شاید موفق نمیشد، اما سرنگونی او و استقرار مستبد مطلق و نبود هیچ ” اگر” و عامل دیگری که شرایط را تغییر دهد کار را به استبداد اسلامی کشاند. این واقعیت تاریخی است و هر چیز دیگر حدس و گمان. کودتای ۲۸ مرداد یکی از دو فاجعه بزرگ تاریخ بعد از مشروطیت و سرنگونی دکتر مصدق پیش شرط فاجعه دوم یعنی به قدرت رسیدن روحانیت در سال ۱۳۵۷ بود. این فجایع دو قلو را نمیتوان از هم جدا کرد. این است موضوع ۲۸ مرداد. این موضوع قابل دفاع نیست ، کودتا چیان میدانند اگر ین موضوع مطرح بشود در دادگاه افکار عمومی محکومند ، پس آنرا دور میزنند و به مسایل فرعی میپردازند، از این قبیل : توان تکنیکی و مالی ایران در زمان دکتر مصدق ضعیف بود وایران قدرت بازاریابی نداشت، نمیشد و نمی بایست با اتکاء بر نیروی داخلی نفت را ملی کرد!/ سیاست موازنه منفی در شرایط جنگ سرد آمریکا و انگلیس را تحریک میکرد !/ سیاست دکتر مصدق مبنی بر احترام به آزادی احزاب و اجتماعات راه را برای تقویت حزب توده و نفود خطرناک شوروی و تجزیه ایران باز میکرد!محاسبه کودتا چیان این است: یا مخاطب نادان و از تاریخ ایران بی اطلاع است و حرفهای اینها را باور میکند و کودتا توجیه میشود. یا مخاطب از تاریخ ایران مطلع است و میداند که همه اینها دروغ است و اینها دارند همان کار تیمسار آزموده دادستان نظامی را میکنند که بنا بر نوشته های آن زمان هنگام برگذاری دادگاه فرمایشی منفورترین چهره تاریخ ایران بود و به بهانه های واهی میخواست کودتا را ماستمالی کند . چنین مخاطبی به اینها میگوید« شما دارید دروغ میگوئید وحزب توده پیش مصدق عددی به حساب نمی آمد و شوروی هرگز نمیتوانست با وجود او عرض اندام کند ویاهمان مواردی هم که مصدق آزادی ها را محدود کرد کودتا چیان از آن نهایت استفاده را کرده و توطئه کودتا را با موفقیت پیش بردند؛ ویا قصد مصدق هرگز این نبود که ایران را منزوی کند بلکه همه دولتهای غربی و از جمله شوروی و تا مدتها حزب توده او را تحت فشار قراردادند و ..» که در این صورت اتهام کودتا به موضوع فرع تبدیل و ماستمالی شده و همانطور که زندانبانان مصدق میخواستند اتهامات آنها به موضوع اصلی تبدیل شده است . سیسرو که از او در بالا نام برده شد خود این کلک را در دفاعیه مشهورخود از موکلش مارکوس کالیوس روفوس بکار گرفت و او را تبرئه کرد. مارکوس متهم بود که تلاش کرده معشوقه اش کلودیا را با سم بکشد. سیسرو در دفاعیه بعد از مقدمه وقتی به شرح ماجرا رسید گفت:« آقایان من، در این قضیه در واقع موضوع اصلی کلودیاست. » . و به هیات ژوری خاطر نشان کرد که کلودیا همسر کنسول بزرگ در زمان زنده بودن او معشوق داشت ، شایع است کنسول را بوسیله بردگانش با ریختن سم در غذا مسموم کرده است ، و رقابت بین معشوق های متعدد بعدی و حسادت ها و ..چرا موکلش با چنین زنی رابطه داشت؟ سیسرو وانمود میکند که موضوع اصلی اخلاق کلودیاست نه این واقعیت غیر قابل انکار که موکلش قصد قتل اورا داشت، و آنچه که هیات ژوری باید تصمیم بگیرد تعیین مجازات برای رابطه داشتن با زنی با معیارهای اخلاقی پائین است نه تعیین مجازات برای قصد قتل!
|