ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  شماره جدید

ملا حسنی

مسئله ملی  و فدرالیسم

بایگانی

 

دانشجو

حقوق بشر

 

نظامي آمريكا در اكناف جهان، شيوه شووينيزم ملي و عروج ايده هاي فاشيستي مذهبي در اكثر كشورهاي جهان، بخصوص در يوگسلاوي، جمهوريهاي شوروي، در ايالت چچنيا در روسيه، در كشمير، در كردستان عراق و . . . روند اصلي اوضاع سياسي را در سطح جهان تشكيل ميدهند. اين روند بعد از تجاوز نظامي به افغانستان در سال 2001 و به عراق در سال 2003، همراه با گسترش حضور نظامي آمريكا در اكناف جهان از يكسو و تبليغ و ترويج تئوريهاي تلاقي و جنگ تمدنها و فرهنگها توسط نئوكانها از سوي ديگر تشديد‌ يافته و زندگي ميليونها انسان را در مناطق بالكان، قفقاز، جنوب آسيا، شرق و مركز آفريقا و خاورميانه به خاك و ذلت و فقر و ناامني كشانده است. شيوع شووينيزم و ظهور ايده هاي برتري طلبي در بين رهبران، احزاب و سازمانهاي متعلق به مليتهاي متنوع اين مناطق، نه تنها توسط مديران نظام جهاني در آن مناطق رسوخ يافته و به منصه ظهور رسيده (كه در واقع از عوارض جهاني شدن سرمايه هستند) بلكه زمينه مناسبي را براي مداخلات هر چه بيشتر آمريكا و موتلفينش در اين مناطق، فراهم ساخته است.

در نوشته حاضر سعي ميكنم بحث و تحليل خود را به كم و كيف انديشه ها و عملكرد شووينيزم ملي حاكم در رهبري احزاب و سازمانهاي كردستان عراق (كه داراي روابط مستقيم تاريخي، سياسي و فرهنگي با احزاب و سازمانهاي متعلق به مليتهاي ساكن ايران هستند‌) محدود كنم.

در جريان بحران و جنگ خليج فارس (اوت 1990 تا اپريل 1991)، آمريكا و موتلفينش رهبران ناسيوناليست ــ شووينيست كردستان عراق را از باز گذاشتن راه مبارزه و آشتي با رژيم عراق منع كردند و آنها را از "شرط بندي روي اسب بازنده" بر حذر داشتند. جرج بوش (پدر) رئيس جمهور وقت و ديگر اعضاي هيئت حاكمه آمريكا تحت لواي "حق تعيين سرنوشت" و "حقوق بشر" به مردم كردستان قول دادند كه در صورت قيام عليه رژيم عراق به آنها كمك خواهند كرد كه به استقلال و خودمختاري دست يابند. ولي آمريكا به محض اينكه عراق را مورد تجاوز نظامي قرار داد و بغداد را با خاك يكسان كرد، رهبران جنبش كردستان عراق را رها ساخت و مردم كردستان را قرباني "اعاده حيثيت" ارتش شكست خورده، زخمي و تشنه انتقام كرد. اين بود "كرامت" آمريكا و متحدانش كه رهبران كردستان عراق مدتها در "انتظار" آن روزشماري ميكردند. اين سرنوشت خلقي گشت كه رهبران شووينيستش آن را به سرنوشت تجاوز جنگي در خليج فارس، منافع امپرياليستي آمريكا و استراتژي "نظم نوين" گره زدند. آنها عملا در خليج فارس در مدار نظام جهاني سرمايه قرار گرفتند و به تبعيت از آمريكا به تفرقه ملي و شيوع خرافات شووينيستي ميان خلقهاي كرد، عرب، تركمن، آشوري و كلداني دامن زدند و جنبش كردستان عراق را كه سالها و بويژه در سالهاي 1342ــ1324 خورشيدي (1963ــ1945 ميلادي) يكي از پيشرفته ترين جنبشهاي ضد امپرياليستي در خاورميانه و ديگر مناطق جهان سوم محسوب ميشد، قرباني منافع تنگ نظرانه خود (كه عمدتا با مطالبات مبارزاتي زحمتكشان مليتهاي ساكن عراق و اصل حق تعيين سرنوشت ملي در تضاد بود) ساختند. اين سياست از طرف رهبران كرد يعني دامن زدن به تضادها و اختلافات موجود بين مليت كرد ساكن عراق با ديگر مليتهاي عراق به تدريج به عنوان يك بهانه در خدمت تداركات جنگي جورج بوش (پسر) قرار گرفت و زمينه را براي حمله و اشغال نظامي عراق توسط نئوكانهاي حاكم در رژيم بوش در بهار 2003 آماده ساخت. امروز بعد از گذشت نزديك به دو سال از تجاوز نظامي آمريكا، ما شاهد وقايع تاريك تر و فلاكت بارتر در عراق بوده و آينده مبهم و وخيم تري را ميتوانيم براي كشورهاي همجوار عراق ترسيم كنيم. ولي آنچه كه كاملا روشن و شفاف است اين است كه تعداد كثيري از سازمانها و احزاب مليت گراي ايراني طرفدار استقرار دولتهاي خودمختار و فدراتيو (رجوع شود به آخر مقاله) احزاب و سازمانها كردستان عراق را به نحوي الگوي خود قرار داده و از ادعاها و اهداف و مواضع سياسي حزب دمكرات و اتحاديه ميهني كردستان عراق تبعيت ميكنند.

بررسي انتشارات بخش بزرگي از اين احزاب و سازمانها نشان ميدهد‌كه آنها نيز مثل رهبران احزاب كرد‌ عراق، ادعا ميكنند كه اگر مقررات نظام جهاني سرمايه را پذيرفته اند و از استراتژي "دكترين بوش" نئوكانها در "خاورميانه بزرگ" حمايت ميكنند و يا عملكرد‌ آن را به نحوي توجيه مينمايند، به اين علت است كه شايد فرصتي و شانسي براي احقاق حقوق ملي مليت خود كسب نمايند. ستم ملي كه به مردمان آذربايجان، بلوچستان، خوزستان و . . . توسط "فارس هاي شووينيست" اعمال ميشود، ظاهرا به آنها از رهبران احزاب و سازمانهاي متعلق به اين مليتها حق ميدهد‌ كه در مرحله اول به منفعت خود و مليت خود بيانديشند و مناسبات بين المللي خود را براين اساس تنظيم كنند. لذا براساس اين طرز تفكر، آنها ميگويند كه امپرياليسم مسئله نيست. آنها با جدا كردن اصل و مقوله ستم ملي از متن نظام جهاني سرمايه، اهداف ويژه خود را، كه در واقع داشتن رابطه ي حسنه با آمريكا و باز كردن درهاي بازار مناطق خودي به روي بانكها و كمپانيهاي فراملي است، دنبال ميكنند. اكثر اين تشكلها با اينكه در اسناد و مرامنامه هايشان اصل حق تعيين سرنوشت ملي را پذيرفته اند و ستم ملي را رد ميكنند، در عمل ستم ملي و تهاجم ويرانساز آمريكا را در مورد مردم عراق يا منكر ميشوند و يا به نحوي مورد توجيه قرار ميدهند.

ادامه دارد 

18تير و انتخابات

  سپيده كاوه اي  

شكلها وفعالين مستقل جنبش دانشجويي ايران ومردم مبارز در داخل و خارج از كشور  به خاطر دانشجويان زنداني در سياها چالهاي  جمهوري اسلامي بايد 6 سالگرد خيزش انقلابي شش روزه تير ماه 78 را با شكوه تمام برگزار نموده و انرا به روز ملي اعتراض به تداوم استبداد مذهبي حاكم بر كشورمان تبديل كنيم

 امسال سالگرد 18 تير در شرايطي برگزار مي شود كه رژيم اسلامي در اوج ضعف و انزاواي داخلي و بين المللي يك بحران تمام عيار را تجربه ميكند چرا كه با انتخابات جديد و بركناري جناح اصلاح طلب 2خرداد ديگر جمهوري اسلامي براي  خوشبين كردن مردم  به بن بست رسيده و گرفتار دست و پنجه نرم كردن با تحولات جديد خواهد بود و با تحريم گسترده انتخابات توسط

 

قبلی

برگشت

بعدی