اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
ما و جهان در سال 84
کرشمه ای که ايران و آمريکا در روزهای پايان سال با سوت آيت الله زاده حکيم
آمدند نشان آن بود که برای نومحافظه کاران ايران که بهشت اين جهانی را به مردم
نويد داده اند چاره ای جز همين نمانده است. از اين پس هر چه فرياد کنند يکی از
شعارهايشان از محتوا خالی شده است. اما اين ارتدوکس هائی که از سرزمين های پربرف می آیند برای ايرانی ها آشنايند با چهره مغرور و گرفته، اولين ابرقدرت تاريخند که بدون شکست از اريکه به زير آمدند، و اينک کم کم اعتماد به نفس خود را باز می يابند. مک نامارا [ وزير جان کندی و وزير دفاع سال های ويت نام و رييس بانک جهانی سال های کارتر و ريگان] قديمی ترين شاهد تاريخ پنجاه ساله اخير آمريکا، نزديک نود سالی در فيلم مستندی درباره نيمه دوم قرن بيستم، درباره روس ها يک جمله می گويد که شايد چکيده تجربيات اوست. "اسناد سازمان های اطلاعاتی کمونيست ها را خوب بخوانيم و زنجير اقتصاد را از پايشان هرگز باز نکنيم. اين الگوی رفتاری هميشه ليبرال دموکراسی را پيروز می دارد."ايران را در سالی که گذشت، در خبرها به پرونده هسته ای و به سخنان جنجالی رييس جمهور تازه اش زنده ماند، اما به گونه ای ديگر هم می توانست.مستندسازان و نويسندگان کتاب های تاريخی زمانی که در جست و جوی سرنوشت سلاطين تاج و تخت از دست داده برمی آيند، گاه ذکری از تهران می کنند که تا قبل از انقلاب يکی از مامن های گروهی از سلطان های بی تاج و تخت و بستگانشان بود اگر پادشاه سابق يوگوسلاوی بودند و يا همتای آلبانيائی او.
حتی اگر کنستانتين پادشاه سابق يونان که ميهمان مدام ميهمانی های نياوران بود.
آن ها هم که ساکن تهران نبودند گاه به سودای معامله ای و دلالی برای شرکتی بزرگ
می آمدند. اما چندان که انقلاب شد اينان جای گرم خود را به انقلابی هائی از
سراسر جهان دادند که برای دريافت کمک هائی که خود را مستحق و رهبر انقلاب را
بدهکار آن می دانستند به تهران سرازير شدند و دفتری هم برای سامان دادن به کار
آن ها ايجاد شد که بعد ها در غياب بنيانگذارش محمد منتظری، با اعدام مهدی هاشمی
و حذف آيت الله منتظری از نيابت رهبری عملا بسته ماند. گرچه درهای کشور به روی
انقلابيونی از افغان و لبنان و عراق و فلسطين بسته نشد. اين ميهمانان همه مانند
گلبدين حکمتيار بداقبال نبودند که روزی عذرشان خواسته شود بی آن که در ديار خود
دستشان به جائی بند باشد. همان ها که اينک دو تنشان در کابينه افغانند و کاک
جلال و ابراهيم جعفری رييس جمهور و نخست وزير منتخب عراق. خالد مشعل هم که اينک
از رهبران دولت تازه فلسطين است، از جمله کسانی هستند که بعد از انقلاب
ميهمانان محترم دولت های ايران بودند. از اين مجموعه اتحادی با بشار اسد برای
ايران مانده است و اتحادی تازه تاسيس با چاوز رييس جمهور ونزوئلا که ضدآمريکائی
يکه تازی است در اين ميان فيدل کاسترو آخرين يادگار عصر آرمانخواهی – دهه شصت
ميلادی – هم که در آخرين روزهای سال گفت کسی به اندازه وی قدر جمهوری اسلامی
نمی داند.
به
گفته وی زلمی خليل زاد که نماينده جورج بوش در افغان بود و اينک در سفير وی در
بغدادست، و از وی به عنوان طراح سياست خاورميانه ای نومحافظه کاران آمريکائی
سخن می رود، به جز قدرتی که از واشنگتن دريافت می کند، همين که با زبان فارسی
آشناست، امکانی به وی می دهد که ديگر نمايندگان آن اردو از آن بی بهره اند. بر
اين بايد افزود اهميتی که ايرانی بودن مقتدر ترين فرد حاضر در صحنه عراق _ آيت
الله علی سيستانی – دارد و نقشی که ايرانی ها در لبنان داشتند و در دولت جانشين
فتح در فلسطينی دارند.اين ثروت گرچه همواره در محاسبات سياسی نقد نمی شود، اما
اگر شد هم در گزارش های رسانه های ثبت و ضبط نيست مگر گاهی. بعضی را گمان بر
اين است که ايران برای نقد کردن قدرتی که سزاوار آنست چاره ای جز هماغوشی با
ايالات متحده آمريکا ندارد. سرنوشتی پرومته وار که به بعد از ربع قرن دشنام به
شاه سابق برخی با صدای بلند می گویند بهائی است که بايد برای ماندن و بزرگ
ماندن پرداخت شود.
|