ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

ازمقالات ارائه شده به سمينار سراسری زندانیان سیاسی در کلن

پي آمدهاي شكنجه‌ي سياسي و مسئله‌ي واگشت‌پذيري:

بحثي فراسوي بيماري در فرد

نورايمان قهاري                                     بخش دوم

نگرش به آسيب ديدگي ناشي از خشونت سياسي از اين ديدگاه  به ما اجازه مي‌دهد تا در مورد پديده ديگري كه مربوط به شرايط محدود كننده است بپردازيم و تنها بر روي پي آمدهاي تخريبي شكنجه و زندان مكث نكرده بلكه به واگشت پذيري  انسانها يا توانايي دوباره روي پا ايستادن آنان بها دهيم. با اينكه ممكن است بعضي شرايط خاص آسيب‌ديدگي را وخيمتركنند، همانطور هم ممكن است كه انسانها را به سوي رشد سوق بدهند.

واگشت‌پذيري

واگشت‌پذيري مفهومي‌ست در روانشناسي آسيب ديدگي، مفهومي كه از ميان وقايعي در زندگي برمي‌خيزد كه فراسوي سختيها و مشكلاتي هستند كه انسان بطور روزمره ممكن است آنها را تجربه كند و به همين دليل به فرد فشاري مهلك و شديد وارد مي‌آورد. از همين رو در جايي كه شرايط سخت و فشار موجود نيستند واگشت‌پذيري جايي ندارد و استفاده از اين مفهوم براي توضيح موقعيت و برخورد شخص به مسايل عادي بي‌معني و اشتباه است. به گفته بيكر(۱۹۹۲) جان ‌بدر بردگان به سه طريق متفاوت زندگي خود را پيش مي‌برند كه عبارتند از: منفي (نگاتيو)، انطباقي (اداپتيو)، و سازنده (كانستراكتيو).

جان‌بدربردگي از نوع منفي نمايانگر عملكرد اجتماعي و فردي‌اي است كه كاركردهاي اجتماعي جان‌بدر برده را مهار (inhibit) مي‌كند. اين رفتار شخص شكنجه‌شده را به دام بخشهاي منفي تروماي خود مي‌اندازد و معمولاً به سلوك خودبيني و خودخواهي افراطي (اكسترم اگوتيزم) مي‌انجامد كه در آن تروما بر تمامي جنبه‌هاي زندگي فرد تسلط  پيدا ميكند. در نتيجه چنين فردي يا در مورد گفتگو در باره تجربيات ناگوارش افراط به خرج ميدهد يا آن را به تابويي تبديل مي‌كند كه در مورد آن حتي اشاره‌اي نبايد كرد و سخني نبايد گفت. اين افراد معمولا بسيار منفعل هستند يا از سوي ديگر در روابط خانوادگي يا شغلي‌شان با ديگران خشونت زياد به خرج ميدهند. چنين رفتاري باعث مي‌شود كه روابط آنان با اطرافيانشان تنش‌زا بوده، رفته رفته پيرامونشان از روابط اجتماعي خالي شده و خود را تنها بيابند. جان‌بدربردگي از نوع انطباقي از آن نوع است كه در آن به نظر مي‌رسد كه فرد از نظر شخصي و شغلي به سازگاري با ثباتي دست پيدا كرده است، اما با مشاهده نزديكتر مي‌توان ديد كه اين انطباق  هنوز بطور بنيادي داراي ماهيتي خود‌مركز (اگو سانتريك) و خودياور (سلف-سروينگ) است. جان‌بدر‌برده انطباقي بطور واقعي تلاش مي‌كند تا تمامي روابط گذشته، بخصوص تمامي آنچه را كه زماني از دست داده بازسازي كند. او زير عنواني چون حفظ فرهنگ چنين رفتاري را توجيه مي‌كند. انديشه يا عملكرد چنين جان‌بدربرده‌اي ذره‌اي فراتر از ترومايي نمي‌رود كه خود فرد، فاميل يا جامعه‌اش تجربه كرده است. او انرژي عظيمي را تنها براي گروه خود يا در ارتباط با كشور خود بكار مي‌برد در حالي كه در رابطه با ستمي كه بر گروههاي ديگر وارد مي‌شود خاموشي مي‌گزيند و دست به عمل نمي‌زند.

با اينكه به نظر مي‌آيد كه اين افراد از نظر شغلي و شخصي افرادي موفق‌اند ولي نتوانسته‌اند تجربيات ناگوار خود را در راه ايجاد روابط عميق انساني يا تعهدي براي پاسداشتِ همگاني و جهاني حقوق بشر به كار گيرند. جا‌ن‌بدربردگي از نوع سازنده به  آن نوع واكنشي به تروما گفته ميشود كه در آن فرد از تجربيات ناگوار خود دانش و خردي كسب مي‌كند كه روي تمامي روابط او بطور مثبت تأثير مي‌گذارند. به ‌نظر مي‌رسد كه جان‌ بدر ‌برده سازنده به واسطه حساسيتهاي عميق انساني و قابليت درك و همدلي با موقعيت انسانهاي ديگر با تروماي خويش كنار مي‌آيد، نه به اين معني كه تجربيات ناگوارش را فراموش كند بلكه به اين مفهوم كه از تجربياتش براي درس‌گيري و همچنين آموزش دادن در مورد اعمال غير انساني‌اي بهره مي‌گيرد كه برخي انسانها در شرايطي خاص عليه انسانهاي ديگر مرتكب مي‌شوند. اين افراد بنا به سرشت شخصي شان، غالبا در حركتهاي مختلف اجتماعي از قبيل نويسندگي، كارهاي هنري يا فعاليت مستقيم سياسي شركت مي‌كنند.

 اينان نمايانگر‌ برخورداري از سلامت روان هستند واز خود درجات بالاي كاركرد ورفتار اجتماعي، سازگاري روحي و انطباق با شرايط را نشان مي‌دهند.اين كه چرا برخي از انسانها واگشت‌پذيرند و برخي ديگر در قعر تروماي خود دست و پا زده و توانايي برخورد با جنبه‌هاي منفي تجربيات خود را ندارند بحثي است كه در روانشناسي همچنان ادامه دارد. بسياري از محققين اين علم ريشه‌ي واگشت ‌پذيري را چندگانه ميدانند. بطور مثال، «جامعه‌ي روانشناسي آمريكا» شخصيت فردي، عزت نفس، سرشت شخصي و نوع پيوند و دلبستگي بين فرد در كودكي و پروراننده‌ي او را از جمله تأثيراتي مي‌داند كه در واكنش به وقايع ناگوار نقش عمده‌اي بازي مي‌كنند. تحقيق نويسنده در اين زمينه در باره جان ‌بدر بردگان زندانهاي جمهوري اسلامي، نشان داد كه منشأِ واگشت‌ پذيري در باورهاي جمعي، از جمله اعتقادات خانوادگي و جهان‌بيني است. مضاف بر آن، واگشت ‌پذيري افراد خود را به شكل تبديل عقايد گروهي ايشان به زمينه وسيعتر حقوق بشر و مفهومي به نام فراسويي ترنسندنس) بروز داد.در ادامه به بخشي از پژوهش اشاره مي‌كنيم  كه در مورد افرادي است كه تحقيق مورد بحث با شركت آنان امكان‌پذير شد. اميد است نتايج بدست آمده بتواند كمكي باشد در جهت پرورش انسانهاي واگشت‌پذير و گامي باشد در راه استفاده از منابع فردي و جمعي براي بهبود حال جان‌بدربردگاني كه گذر از‌ تجربيات فاجعه آميز خود را ناممكن مي انگارند.

مقاومت در زندان

انتظارها. انتظار از خود و پاسخ به انتظارهاي ديگران در پايداري افراد در زندان نقش عمده‌اي بازي كرد. اين امر به ما مي‌آموزد كه، در چارچوب تروماي سياسي در ايران، توانايي مقاومت در برابر فاجعه‌هايي چون زندان و شكنجه از انتظارهاي خانوادگي و اجتماعي گروهي برمي‌خيزد. براي نمونه، در پاسخ به اين پرسش كه «به گذشته خود كه نظر مي‌افکنيد فكر مي‌كنيد چه عواملي به شما كمك كرده‌اند كه با وجود تجربيات زندان و شكنجه باز هم اميدوار باقي بمانيد؟» يكي از شركت كنندگان در تحقيق چنين گفت:

در واقع يكي از عواملي كه در زندان به من كمك كرد، به اصطلاح آن اعتقادي بود كه من به علم داشتم و در مقابل آن عدم اعتقادم به مسائل به اصطلاح ماوراء‌الطبيعه و اينجور چيزها بود. همچنين ضديتي قوي با بي‌عدالتي در من وجود داشت. عاملي ديگر توقعي بود كه ديگران از من داشتند و من مي‌دانستم كه اين توقع وجود دارد. يعني من ميدانستم كه در بيرون خيلي‌ها روي من حساب مي‌كنند و من ميخواستم كه به اصطلاح نااميد نشوند. بخصوص مي‌دانستم كه همسر من اين توقع را از من دارد و اين مسئله خيلي روي من اثر داشت كه نمي‌خواستم كه او راجع به من به اصطلاح سرشكسته باشد. و البته در كنار اين مسئله تجربياتي كه آدم دارد و توقعي كه كلا از خودش دارد خيلي مؤثر است. يعني حقيقت اين است كه من اين توقع را از خود داشتم كه اگر اينجا در اين مسئله شكست بخورم، ديگر در همه زندگي‌ام نميتوانم سرم را بلند كنم. يعني مي‌دانستم كه ديگر من آدم عادي‌اي نمي‌توانم باشم و نمي‌خواستم آن جور باشم. يعني خصوصيات فردي‌ام در اين مورد كمك كرد به اضافه اعتقاداتي كه واقعأ داشتم و توقعي كه ديگران از من داشتند.

خانواده‌ها بر اساس تجربيات و جايگاه خود در اجتماع باورهاي جمعي‌اي درمورد جهان پيرامون و جامعه‌شان مي‌آفرينند. معيارهاي خانوادگي بر اساس همين اعتقادات جمعي شكل مي‌گيرند. از اين گذشته، اين باورهاي جمعي خانواده را به يكپارچگي، وحدت، و تجربيات سازمان يافته‌اي مجهز مي‌نمايند تا اعضاي آن بتوانند ناملايمات را درك كرده از آن بطور مثبت بهره گيرند. پايبندي قاطعانه به عقايد خويش. مثالي كه پيش از اين آورده شد نمايان‌گر نقشي است كه پايبندي قاطعانه به ايدئولوژي، از هر نوع، در پايداري و مقاومت در برابر ناملايمات بازي مي‌كند. سيستم‌هاي باوري در واگشت‌پذيري نقش بسيار مهمي ايفا مي‌كنند.  

                                      ادامه دارد

قبلی

ببرگشت

بعدی