اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
و اما بدترين ها بدترين اختراع قرن پيش بدون شك بمب های اتمی هستند. انسان ها هيچ خاطره خوشی از اين اختراع ندارند. با وجود خاطراتی كه آمريكا در هيروشيما و ناكازاكی بر جای گذاشته است انتظار ديگری هم نمی توان داشت (نكته جالب اين است كه آمريكا هم اكنون برای سلامت جهانی به دنبال كشورهای دارای بمب اتم می گردد!) بمب اتم با 5/31 درصد رای منفی به عنوان منفورترين اختراع شناخته شده است. مقام دوم متعلق به مين های زمينی است كه با 5/21درصد ما را به ياد مخالفت های زياد مجامع جهانی عليه اين اختراع می اندازد. سومين اختراع بد را در بهترين اختراعات هم ديده ايم، ولی با تفاوت ميزان رای 7درصدی. در بهترين ها رتبه پنجم را داشت، در صورتی كه در بدترين ها سوم است و با 11 درصد رای نشان دهنده نفرت مردم از وسايل آلاينده محيط زيست است. رتبه چهارم كيسه پلاستيكی است كه به احتمال فراوان به دليل ايجاد آلودگی رای 8درصد را به خود اختصاص داده است. انتخاب اختراع بعدی خنده دار است. دوربين های كنترل سرعت كه در بزرگراه ها و شهرها استفاده می شود، 5/7درصد رای منفی گرفته است و احتمالا اكثريت رای را جوانان علاقه مند به سرعت به آن داده اند. تلفن همراه با 7درصد آرا ششم است و رتبه هفتم هم جای بحث و گفت وگوی بسيار دارد. مقام هفتم برای دزدگير ماشين (6درصد) است!! فقط خدا می داند كه چه كسانی دست به چنين انتخابی زده اند! رتبه های ديگر به ترتيب متعلق به تلويزيون (5/3 درصد) ، (2درصد) Tetrapak kartons و (2درصد) Sinclair C5 است. قابل توجه ترين رای را به وضوح می توان برای دوچرخه دانست، زيرا با 70درصد در صدر ايستاده است و جالب اينكه دفتر ثبت اختراعات در سال۱۸۵۲ تاسيس شد و تنها چندی پس از آن و در سال 1866 اين اختراع به ثبت رسيده است. دو خبر و یک نتیجه! لاله حسین پور هیچ کس مثل ما ایرانی ها، به ویژه زن ها، قدر آزادی فردی در جامعه مدنی را نمی داند و به اندازه ما عدم وجود آن را با پوست و گوشت و روح خود حس نمی کند. تفاوت مردم ما با مردم سایر کشورهای مسلمان نشین در این است که مدرنیته از سالیان پیش در جامعه ما رخنه کرده و به علت سابقه تاریخی و فرهنگی در جامعه، به سرعت رشد و نمو می کند. آگاهی اجتماعی در میان مردم ما، نسبت به کشورهای مشابه بسیار بالاست و به همین علت نابودی آزادی فردی نیز با درد و رنج و خون ریزی بیشتری قابل اجراست. هفته پیش در همین رابطه، دو خبر کوتاه خواندم. یکی ممنوع شدن حجاب اسلامی در مدارس تاجیکستان، دومی رعایت الزامی حجاب اسلامی در دانشگاه بین المللی مالزی. نه اولی جای خوش حالی داشت و نه دومی جای تعجب. اما وقتی خود را به جای تک تک دختران دانش آموز مسلمان تاجیکی می گذارم که می بایست از این یا در خانه بنشینند، و یا به جای مدرسه به مسجد بروند، غم بزرگی بر دلم می نشیند. و وقتی به آن دختران دانشجویی فکر می کنم که هرروز می بایست ابتدا از اتاق نگهبانی رد شده، چارقد و روسری شان کنترل شده و سپس با احساس تحقیر به سالن های دانشگاه وارد شوند، خشم عمیقی سراسر وجودم را می گیرد. در هردو خبر، نتیجه یک سان است. سرکوب آزادی های مدنی در جامعه و در رأس آن، سرکوب دختران و زنان. ما زنان ایرانی اما، می بایست هر دو را تجربه کنیم. چه آن رضا شاه که باقلدری حجاب را از سر زنان برداشت و چه حکومت اسلامی که با سرکوب حجاب را بر سرها کرد.در تاجیکستان اعلام شده است که به علت قانون جدید تحصیلی، داشتن حجاب اسلامی و دیگر نماد های مذهبی در مراکز آموزشی، غیرقانونی محسوب می شود. یکی از مشکلات آموزشی در تاجیکستان این است که دانش آموزان به جای حضور در کلاس های درس، ساعت ها در مساجد می نشینند و به تعلیمات مذهبی گوش می دهند. هم چنین به علت حضور در نماز جمعه، بسیاری از مدارس، عملا جمعه ها از تدریس باز می مانند. حال سئوال این جاست که آیا با ممنوع کردن حجاب اسلامی، مشکل گرویدن دانش آموزان به مساجد و نماز جمعه حل می شود؟ آیا مشکل اساسا دختران دانش آموز تاجیکی هستند که حالا بدون حجاب، به جای مسجد، به مدرسه خواهند رفت؟ یا این کار جاده صاف کنی است برای مردمی که به دلایل مختلف (که در این جا جای بحث آن نیست)، به مذهب گرایش پیدا کرده و می روند که مکتب را جانشین مدرسه کنند. مسلما برای چنین مردمی، مدرسه مکانی می شود برای گناه آفرینی، پس چه بهتر که مسجد جای گزین آن گردد. این، سیاست متناقضی است که برخی کشورهای اروپایی، از جمله فرانسه و آلمان نیز در پیش گرفته اند. جالب این جاست که در مدارس این کشورها مذهب، یکی از رشته های درسی به شمار می رود. هرچند کسانی که تمایل ندارند، آزادند که از شرکت در آن سرباززنند. اما در اصل رشته مذهب و دین همانند سایر رشته ها تدریس می شود و در این زمینه قانونی مبنی بر جدایی دین از نهادهای آموزشی وجود ندارد. اما بعد از 11 سپتامبر و بالا گرفته روحیه وحشت از تروریسم، با وضع قوانینی مبنی بر ممنوعیت نماد های مذهبی در محیط مدرسه و کار، به خیال خود به مبارزه با تروریسم پرداخته اند. در این مبارزه اما، چه بسا همان تروریسم بیشترین سود را می برد و این دختران و زنان مسلمان هستند که بیشترین ضرر را می بینند. دخترانی که بدون وضع چنین قوانینی نیز به شدت زیر کنترل و سرکوب خانواده خود قرار داشته اند، پس از آن ، به سرعت و بدون تأمل به پستوی خانه ها بازگردانده شده و از حضور حداقل در اجتماع نیز محروم می گردند. در اروپا که اساسا خانواده های مهاجر، دختران خود را با حجاب به مدرسه می فرستند، دیگر انگیزه ای برای ادامه تحصیل دختران خود در کشور مهمان ندارند و آن ها را با هدف ازدواج های زودرس و اجباری به کشور خود می فرستند. نتیجه آن که دخترانی که با مذهب اسلام در خانواده خود بزرگ می شوند، حتی شانسی برای بالا بردن آگاهی خود نیز ندارند، و بنا به قانون، امکان کار بیرون از خانه را پیدا نمی کنند و در نهایت خدمت پدر و یا همسر خود را به عهده می گیرند. طبق آماری که یونیسف گزارش کرده است، 60 درصد کودکانی که از تحصیل محروم هستند، دختران می باشند و در مجموع 65 میلیون دختر در سراسر جهان از تحصیل محروم می شوند. در جهانی که ما بسر می بریم، قدرت مداران قوانین را وضع می کنند و این قدرت مداران، اقلیتی هستند از دارندگان اصلی پول و سرمایه. انتظار وضع قوانینی به نفع اکثریت محرومین از آنان بسیار بی جا ست. مضافا این که در جامعه ای با ساختار عمیقا نهادی شده مردسالارانه، انتظار وضع قوانینی که آز آن دختران و زنان جامعه سود ببرند، بی جا تر است. تا زمانی که خود زنان و خود محروم شوندگان، تعیین سرنوشت خود را بدست نگیرند، هیچ گونه تغییر بنیادی در ساختار موجود به وقوع نخواهد پیوست.
|