اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
مکاتبه ای پیرامون مسأله لائیسیته و سکولاریزاسیون در مناسبت با جامعه ی ایران امیر غلامی – شیدان وثیق چندی پیش، در باره ی لائیسیته و سکولاریزاسیون - ویپژگی ها، تمایزها و جایگاه آن ها در مبارزه با دین سالاری در ایران - مکاتبه ای بین آقایان امیر غلامی و شیدان وثیق صورت گرفت. با توجه به اهمیت این موضوع در شرایط کنونی کشور ما - که بی شک یکی از مهمترین معضلات جامعه ی ما، اگر نه مهمترین بغرنج سیاسی و اجتماعی آن می باشد - نامه نگاران بی فایفده ندانستند که مکاتبه ی خود را از طریق رسانه ها در اختیار افکار عمومی قرار دهند. در زیر، ابتدا نامه ی آقای امیر غلامی و سپس پاسخ شیدان وثیق را می خوانید. امیر غلامی - شیدان وثیق نامه ی آقای امیر غلامی یه شیدان وثیق جناب آقای وثیق، من از مقالات ارزشمند شما درمورد لائیسیته، که به درستی آن را "حلقه ی مفقوده ی اندیشه ی سیاسی ایران" خوانده اید، بهره ها برده ام. در این مورد به خاطر این آگاهی رسانی ارزنده و محققانه تان، که جای خالی آن بسی احساس می شد، بسیار سپاسگزار هستیم. بخشی از برداشت من از این مطالب آن بوده که شما در طی این مقالات کوشیده اید با تشریح تفاوت "منطق فرآیند ها" های متفاوت لائیسیته و سکولاریسم، اولی را به عنوان هدف عینی، صریح، و عاجل سیاسی معرفی نمایید. در این مورد کاملاً با شما موافقم. اما به نظر می رسد شما در طرح این هدف، اهمیت فرآیند سکولاریزاسیون را به قدر کافی لحاظ ننموده اید، و برعکس، سکولاریسم را به عنوان فرآیند پیچیده و مبهمی معرفی کرده اید که: "...(برخلاف لائیسیته) به لحاظ مفهومی و تاریخی، بار شدید دینی – مسیحی دارد. هم الهیات مسیحی، هم فلسفه ی خردگرا، هم تاریخ مسیحیت و هم پروتستانتیسم به موضوع سكولاریسم و سکولاریزاسیون پرداخته اند و این مقوله را در خدمت مقاصد خود گرفته اند. در نتیجه، تفكیك معانی و مفاهیم مختلف سكولاریسم از یكدیگر و به ویژه تفكیك تعاریف دینی (دنیوی شدن مسیحیت) از تعاریف غیر دینی (خروج از قیمومتِ دین)یا بعبارت دیگر،انجام گونه ای لائیسیزاسیون سكولاریسم، كاری بس دشوار اگر نگوییم ناممكن است." تأکید تبارشناسانه ی شما برتمایز مفاهیم سکولاریسم و لائیسیته و تشریح خلط این دو مفهوم نزد روشنفکران ایرانی بسی روشنگر و راهگشاست. اما نکته ای که به نظر من – دست کم در این نوشتارهایی که از شما خوانده ام – مغفول مانده یا کم اهمیت جلوه داده شده، توجه به اهمیت زمینه ی فکری، اجتماعی برای تحقق لائیسیته است. زمینه ای که عموماً فرآیند سکولاریزاسیون خوانده می شود، و شما با فروکاستن مفهوم سکولاریسم به یک روند تاریخی در کشورهای پروتستان اروپایی، از آن عمومیت زدایی کرده اید. چه بسا این فقدان ناشی از تأکید بیش از حد بر تبارشناسی واژگان و چشم پوشی از کاربردهای متعارف مفاهیم باشد.. به نظر من، این رویکرد به خلائی در وجه تجویزی نوشتارهایتان انجامیده است: تا جایی که به توصیف تاریخچه ی مفاهیم واژگان مربوط می شود، ایرادی که بر رویکرد شما به سکولاریسم وارد است این است که شما با نظر به گذشته، معنای فعلی سکولاریسم را فرونهاده اید. فکر می کنم منصفانه بتوان گفت که در استعمال متعارف و امروزی کلمه، دست کم در ایران، سکولاریسم دیگر خویشاوندی ناگسستنی با ریشه های تاریخی آن ندارد و برخلاف بیان شما، کمتر مسلمان ارتودوکسی را بتوان یافت که اسلام را دینی سکولار بنامد، گرچه می گویند که اسلام برای زندگی دنیوی برنامه دارد. سکولاریسم همواره یک واژه ی تابو نزد مؤمنان بوده و هست. سکولاریسم به خوبی به عنوان فرآیند دین زدایی از جامعه (یا تقدس زدایی توسط عقلانیت تجربی بشری si vous voulez) جا افتاده است. عقلانیتی که ناگزیر در تقابل با و لذا فروتر از فرامین الاهی قرار داده شده، یا از بروزات شیطانی کفر به حساب می آید. و احتمالاً شما هم قبول دارید که معانی بالفعل واژگان را کاربرد فعلی آنها معین می کنند و نه تجویز یا اتیمولوژی. در کاربرد متعارفی واژه ی سکولاریسم، سخن گفتن از "لائیسیسیزاسیون سکولاریسم" محلی از اعراب نمی یابد، چرا که سکولاریسم خود اساساً آن رویکرد فکری انگاشته می شود که ثمره ی سیاسی آن لائیسیته است و نه برعکس. با این رویکرد شما به سکولاریسم، شگفت آور نیست که هنگامی که به وجه تجویزی نوشتارتان بپردازیم، تا آنجا که من در این چهار مقاله تان که در سایت مان درج کرده ایم دیده ام، صرفاً به نیروهای مترقی سیاسی توصیه کرده اید که به جای مفهوم گنگ سکولاریسم، لائیسیته را سرلوحه ی مطالبات سیاسی خود قرار دهند. از سوی دیگر، در این نوشتارها به درستی اشاره می کنید که: " اسلامی كه همواره از بدو تأسیس خصلت دین حكومتی را داشته است. دین قانون گذاری و سیاست كردن، دین جکومت بر "امت مسلمان"، دین جنگ و صلح، دین مدیریتِ امور مدینه، دین دنیوی (سكولار!) و اخروی. بدین سان، پیوندِ دولت، دین و روحانیت در ایران، در طول تاریخ، با كمیت و كیفیت بیشتر یا كمتری، همیشه برقرار بوده است." بنابراین فکر می کنم که با این نظر موافق باشید که اگر می خواهیم لائیسیته داشته باشیم، چاره ای نداریم جز آنکه اسلام را از صحنه ی عمومی بیرون برانیم. به بیان استعاری، اسلام قابلیت همزیستی مسالمت آمیز با نظام لائیک (با دو رکنی که ذکر کرده اید) را ندارد. پس فراهم کردن زمینه ی اجتماعی تحقق لائیسیته مستلزم در هم شکستن هژمونی اسلام است. اما آیا این زمینه سازی همان مطلبی نیست که عرفاً سکولاریزاسیون جامعه خوانده می شود؟ اگر چنین است، پس آیا نباید این استراتژی نیز در فهرست برنامه های عاجل نیروهای ترقی خواه قرار گیرد؟ ممکن است شما بین مطالبات صریح و عاجل سیاسی با روندهای اجتماعی تفاوت قائل باشید، و توصیه ی خود به دنبال کردن پروژه ی لائیسیته را از مقوله ی اول و پروژه ی سکولاریزاسیون را از مقوله ی دوم بدانید. اگر چنین باشد باز هم می توانم شما را محق بدانم. اما اگر این مطلب به تجویزی بیانجامد که فرآیند سکولاریزاسیون را کم اهمیت جلوه دهد، و تحقق لائیسیته را کم و بیش مستقل از نیاز به بازنگری انتقادی، بنیادی و فراگستر در باورهای اسلامی بداند (بالآخره اسلامِ مشکل ساز همان ذهنیت غالب مردمان مؤمن است) آن را ناموجه می یابم. به نظر می رسد تمایزنهی و تجویز شما این مطالب را تلقین می کند که لائیسیته مقدم بر سکولاریزاسیون و بی نیاز از آن است. سپاسگزار خواهم شد اگر نظرتان را در این زمینه بدانم. همچنین، اگر شما در مورد اهمیت سکولاریزاسیون (با دلالت دین زدایی از جامعه) به عنوان پیش نیاز لائیسیته با ما هم عقیده هستید، برایمان بسیار مغتنم خواهد بود اگر موانع این فرآیند و نیز راهکارهایی را که مؤثر و راهگشا می یابید، بیان فرمایید. به ویژه اینکه با شرایط و امکانات فعلی ما، به عنوان فعالین دانشجویی و اینترنتی که سعی داریم کاتالیزوری برای فرآیند نیل به لائیسیته باشیم، به نظرتان انجام چه کنش ها و ارائه ی چه قسم مطالبی برای خوانندگان مفید تر خواهد بود. برای ما مزید امتنان خواهد بود که در صورت موافقت شما، پاسخ تان را در سایت " سکولاریسم برای ایران" درج کنیم. از حسن توجه شما سپاسگزارم و برایتان سالی سرشار از سلامت، موفقیت و شادکامی آرزو دارم. ارادتمند، امیر غلامی 2 فروردین 1385 نامه و پاسخ شیدان وثیق آقای امیر غلامی گرامی با عرض سلام و اظهار تشكر از نامه ی نافذ و تأمل برانگیز شما، با سپاس از نگاه منتقد و ژرفی كه به نوشته های من كرده اید و با تشكر از فعالیت گرانقدر شما و یاران تان در تارنمای سكولاریسم برای ایران در جهت هموار كردن راه "نیل به لائیسیته" در ایران… مایلم، در پاسخ به نامه ی شما، نكاتی را طرح و در حقیقت به بحث گذارم. من هم، مانند شما، بر این عقیده ام (و همواره بوده ام) كه «فرایند لائیسیته» یا «جدایی دولت و دین» در غرب را نمی توان، به هیچ رو، «مستقل» از زمینه های اجتماعی تكوین آن یعنی «جدا» از «پیش شرط های» فرهنگی و سیاسی، فكری و فلسفی و هم چنین زیربنایی و اقتصادی و در یك كلام تاریخی… تصور كرد.
|