اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
متن نامه خالد هردانی تنظیم: محمدهادی پوردلیر اعتصاب غذای خالد حردانی در زندان اوین من ازحکمی که بر مبنای عدالت قانون و ضوابط اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد وحشتی ندارم، اما در مقابل استفاده از دادگاه به منظور اعمال نظر سیاسی ، جانم را در راه عشق به آزادی فدا خواهم کرد. مدت 6 سال است که حکومت جمهوری اسلامی ، من و دو تن از برادران همسرم را زیر حکم اعدام نگه داشته و برادرم را نیز با حکم 22 سال حبس محکوم کرده اند. همچنین همسر و فرزند خرد سالم و چند تن از اعضای خانوده ام و دوستانم را نیز برای مدتی به زندان کشانیده اند. این رژیم با سایر اعضا خانواده ام بگونه ایی رفتار کرده است که گویا ما جنایتکار جنگی هستیم ، گویا تروریسم هستیم، گویا همچون زندانیان گوانتاناموو ابوغریب آدم کش حرفه ایی هستیم ، گویا شرارتی یا اختلاسچی هستیم، گویا به مال و ناموس مردم تجاوز کرده ایم، یا به مملکت خیانت کرده ایم، براستی این همه خشونت و سرکوب و سبوعیت برای چیست؟ آیا تاکنون برای شما حکم اعدام صادر شده است؟ آیا تاکنون به پدر و مادر ، همسر ، برادر و خواهر و فرزندان شما گفته اند که قرار است یکی از بستگان شما امشب اعدام گردد؟ آیا هول و هراس ناشی از این خبر را درک کرده اید؟ و حتی تصور چنین صحنه هایی را کرده اید؟ولی من و دو تن از بستگان نزدیکم و همه خانواده های درگیر با این پرونده در این وضعیت بوده ایم.نه یک شب و دو شب و چند شب ، که بیش از دوهزار شبانه روز که میمیرند و زنده میشوند و هرلحظه در انتظار شنیدن خبر اجرای حکم اعدام فرزندان و پدر و همسر و برادر خود هستند. در قاموس حقوق بشر چنین واقعیتهای عینی که در این رژیم علنی گردیده، چه معنایی دارد؟ آیا میتوان برای آن پاسخهای منطقی و یا قانونی یافت؟ آیا نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر در مخیله شان میگنجد که در آستانه قرن 21 با یک خانواده اینگونه رفتار شود؟ بروز چنین رفتار غیر انسانی و ضد حقوق بشری از سوی حکومتی صورت میگیرد که مدعی حمایت از انسانیت و اسلامیت !! است. مدعی قانونگرایی و حقوق بشر است ! مدعی مهرورزی و عدم خشونت است! حال اگر قرار نبود این شعارهای ظاهرفریب و پر طمطراق را علم کنند ، در آن شرایط چه عملکردی از خود بروز میدادند که در 27 سال گذشته ، بویژه در پرونده مربوط به من و بستگانم که در 6 سال گذشته انجام داده است!! رژیم که خود را مدافع حقوق انسانها معرفی میکند، صدور حکم اعدام از سوی او همچون سرکشیدن آب خوردن است. نمونه اش در مورد همشهری های مظلوم من در اهواز ، در حوادث اخیر است. بدون هیات منصفه در دادگاه های امنیتی و در بسته افراد را محاکمه و اعدام میکنند. آیا هیچ ناظر بیطرفی وجود ندارد که در یابد؟ آیا براستی این اعدام شدگان چه کسانی بوده اند؟ و چه جرمی مرتکب شده اند؟ و یا هزاران اعدامی دیگر در طول 27 سال گذشته که هرکدام به بهانه های واهی به اعدام محکوم شده اند . آیا رفعت اسلامی و مهرورزی یعنی اعدام؟! یعنی خونریزی یا خشونت ؟! یعنی بی سرپرست کردن هزاران خانواده ؟! یعنی یتیم کردن هزاران فرزند بیگناه ؟! یعنی داغدار کردن هزاران پدر و مادر دلسوخته ؟! این چه رفعت و مهرورزی و انسایتی است که قرار است با خون هزاران انسان – ایرانی – بیگناه سیراب شود! این چه چاه ویلی است که هرچقدر اعدامی میبلعد پر نمیشود ! این چه هیولایی است که هرچه خون میخورد حریصتر میشود! این چه شجره خبیثه ایست که به خون هزاران ایرانی آبیاری میشود؟! این چه دست نابکاری است که هرچه اعدام میکند خسته نمیشود ! این چه قلب پر شقاوتی است که هرچه میکشد ازشقاوتش کم نمیشود! و این چه دل بی رحمی است که از صدور حکم اعدام نمی هراسد! این چه وجدان خفته ایست که از صدوراینگونه احکام بیدار نمیشود! این چه موجود ملعونی است که از اشک یتیمان برخود نمی لرزد! آیا حق خواهیم داشت که این دیو سیاه را انسان بنامیم؟ آیا انسانیت از خود شرم نخواهد کرد که نام اینها را در کنار خود ببینند؟براستی که شیرینی قدرت چقدر است؟براستی که قدرت چگونه انسانها را مسخ میکند! براستی که قدرت و جهالت، از انسانها چه اژدهایی میسازد؟! این داد و فریاد را به کجا باید گفت؟ این شکوه را برای چه کسی باید کرد؟ وقتی گرگان با لباس میش درآیند! وقتی متجاوزان به حقوق مردم در لباس پاسداران حق ظاهر میشوند ! وقتی که هزاران خشونت و خونریزی بنام دین حکومت کنند ، وقتی قدرت در لبان خون آشام ، ردای مسیح برتن کنند ! وقتی قدرت طلبان بی رحم و شفقت به نام خدا وحشت آفرینی میکنند ! وقتی بنام خداو قرآن و محمد و علی و اوالاد او ظلم کنند ! و ... براستی به چه کسی باید شکایت کرد؟!! اما جرم من و اعضای خانواده چه بوده است که اینچنین مستحق مجازات اعدام تشخیص داده شده ایم؟ اما جرم من و اعضای خانواده ام چیست که چند سال است زیر شکنجه سفید قرار گرفته ایم؟ جرم من و سایر اعضای خانواده ام چه بوده که طفل خرد سال 6 ساله ام – که در زندان متولد شده است – اینک فقط به همان اندازه ی چند دقیقه ایی که به ملاقات میآید ، حس کند که پدر دارد. جرم من و اعضا خانوده ام چه بوده است که شهرام و فرهنگ پورمنصوری که 6 سال پیش زیر 18 سال سن داشته اند- در واقع به لحاظ حقوقی کودک محسوب میشوند – حکم اعدام گرفته اند. و اینک 6 سال است که هرشب بیاد چوبه دار سر بر بالش میگذارند . جرم من و اعضا خانواده ام چه بوده که برادرم رسول حردانی که شش سال از دوران نوجوانی خود را در زندان سپری کرده است؟ و 18 سال دیگر را نیز باید در زندان بماند؟! آیا آنان برادر خواهر ندارند آیا آنان عاطفه و احساس ندارند ؟ آیا آنان انسان نیستند؟ واقعا جرم ما چیست؟! حال برای شما خواهم گفت که من و اعضای خانواده ام چه جرم نا بخشودنی را مرتکب شده ایم که بایستی مستوجب این چنین عذابی باشیم؟ من و اعضا خانواده ام برای رهایی از این زندگی مشقت بار در اهواز ، تصمیم گرفته بودیم که از ایران بگریزیم . ما اقدام به فرار دسته جمعی از طریق هوایی کردیم . آیا فرار هوایی بصورت خانوادگی جرمی است که مستوجب اینهمه عذاب باشد؟ ما بدنبال زندگی بهتر بودیم. ما بدنبال آزار رسانیدن به هیچ فردی نبودیم و حتی هیچ کس را تهدید نکردیم . این حق انسانی ما بود که از آن زندگی مشقت بار و تحقیر خود را رها سازیم. اگر مردم خوزستان ، بویژه هموطنان اهوازی از زندگی خود راضی هستند ، پس این همه اعتراض برای چیست؟ بنابراین همانگونه که فرار هوایی را حق خود دانسته ایم ، اینک نیز اعتصاب غذا را حق خود میدانم . من در فرار هوایی که از روی اضطرار چندین تیر خورده ام و در حال حاضر بیمار هستم . و در شش سال گذشته نیز زیر حکم اعدام بوده ام . بنابراین چیزی ندارم که از دست بدهم. پس حق مشروع خود میدانم که بصورت نامحدود دست به اعتصاب غذا بزنم. اگر قرار است بالای چوبه دار بمیرم ، چه بهتر که در اعتصاب غذا بمیرم . مگر اینکه جمهوری اسلامی من و سه تن از اعضای خانواده ام را آزاد کند. به همین دلیل شعار من « یا مرگ یا آزادی» خواهد بود. من اعتصاب غذای خود را از روز 30 اردیبهشت ماه 1385 بصورت نامحدود آغاز خواهم نمود. |