اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
با همه توان خود برای طنین افکندن صدای سوم ،نه به جمهور اسلامی ونه به جنگ امپریالیستی،بکوشیم ! تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com تشدید شتابان بحران هسته ای وجدی ترشدن خطرتحریم و تهدیدهای نظامی وعواقب دردناک این سیاست های ارتجاعی و ضدبشری ازهردوسوی قطب مولد بحران و جنگ،بروضعیت کارگران و زحمتکشان وجوانان و زنان وکودکان که درصورت انجام تحریم و تهاجم نظامی قربانیان اصلی آن بشمارمی روند،برکسی پوشیده نیست. چه بصورت ویرانی صنایع کلیدی و زیرساخت های تولیدی وارتباطی وخدمات شهری، وچه دربسط بیکاری وتورم،وچه بصورت بروزگرسنگی و انواع مصائب اجتماعی ناشی ازجنگ وگوشت دم توپ شدن ویا تشدید سرکوب و اختناق وتقویت روحیه درندگی. اگربه این خطرها، خطرازهم گسیختگی کشور و جامعه ایران راهم اضافه کنیم خواهیم دید که خود اوضاع کنونی بقدرکافی درام است ونیازی به مبالغه ودراماتیزه کردن آن نیست.اکنون دیگراین تنها شبح جنگ نیست که هم چون میهمان ناخوانده وسمج وارد می شود وهم چون بختگی اهریمنی برگریبانمان چنگ می اندازد.بلکه بیشترازآن اگرگوش فرادهیم،حتی صدای گام ها و نغمه های شومش را نیز خواهیم شنید.مساله برسرپیش گوئی یک حادثه درآینده نامعلوم نیست.بلکه سخن درباره آن چیزی است که هم اکنون درپیرامونمان درحال تدارک شدن و صورت گرفتن است.سوژه اصلی جنگ مائیم-تک تک ما ایرانیان- بدون آن که خودمان نقشی درآن داشته باشیم.البته داشتن انتظارازدشمنان مردم،برای درنظرگرفتن خواست مردم انتظاری عبث است.ولی عمق تراژدی آنست که گویا خود نیز نقشی برای خویشتن قائل نیستیم وخویشتن را بدست امواج حوادث سپرده ایم.دراین جا سخن درمورد ارزیابی مشخص ازیک حالت مفروض ازمجموعه حالات ورویدادهای مربوط به فرایند وضعیت جنگی نیست.مانند این که دقیقا شمارش معکوس جنگ سرد کی و چگونه شروع می شود ودرچه لحظه ای به جنگ گرم تبدیل می گردد؟. سخن ازفرارسیدن دوره و وضعیتی است که آبستن همه این حالات ودربرگیرنده همه آنهاست .تأکید اصلی بر مختصات یک وضعیت عمومی جنگی است، مستقل ازافت وخیزهای مقعطی وزیروبم های آن. می خواهیم خصلت عمومی تاکتیک های یک دوره را تعین بخشیم وآن را راهنمای عمل آگاهانه و اجتماعی خودمان قراردهیم.اکنون دولت آمریکا طبق سندهای راهبردامنیتی خودوبا استناد به سیررویدادهائی که شاهدش هستیم،رژیم ایران را بزرگترین چالش سیاست خارجی و خطرناک ترین کشورجهان برای امنیت وموجودیت خود اعلام کرده است.وحکومت اسلامی هم برای گریزازسرنوشت محتوم وبی آیندگی خود برآن شده که ازطریق سلاح هسته ای برای خود فرجه چانه زنی و بقاء پیداکند. اگربراستی خطررا جدی ارزیابی می کنیم و برآنیم که وضع کنونی و ستیز رژیم و قدرت های خارجی به مثابه دونیروی ویگرانگردست بدست هم داده وامیدهای جامعه ما را برای بقاء و زنده ماندن وخوشبختی بباد می دهند واگرتنها راه چاره راعبوراز این سیکل معیوب ومرگ آفرین می دانیم، واگر سرنوشت همه امان بااین بحران و پی آمدهای آن واین که چه گونه ازآن بیرون خواهیم آمد گره خورده است،واگرقائل به تقدیرونقش آفرینی یک جانبه نیروهای حامی بربریت نیستیم و برای نیروهای ضد بربریت ومدافع روشنائی هم نقشی قائل هستیم،واگرسیر تاریخ را تقدیر ازپیش تعیین شده توسط خدایان آسمانی و زمینی نمی دانیم،بلکه آن را محصول عمل اجتماعی استثمارشدگان ولگدمال شدگان هم می دانیم،پس نمی توانیم درکنارگود منتظرتعیین سرنوشتمان توسط نیروهای مدافع بربریت باشیم. اکنون زمان تلاش برای تغییردادن این معادله دوقطبی فرارسیده است.خط راهنمای ما این است که بی تردید با محسوس شدن هرچه بیشتر خطروعواقب محاصره اقتصادی ومداخله نظامی، زمینه عینی بروز یک جنبش صلح فراهم ترمی شود. اما هرچقدراین جنبش بتواند اززمان وقوع فاجعه سبقت بگیرد، بهمان اندازه قادر است که ازوقوع آن جلوگیری کند. آن ها که خطرفرود فاجعه را می بینند دربرانگیختن حساسیت عمومی مردم ایران و جهان ومقابله با آن مسؤلیت بیشتری دارند. اما پاسخ به بحران قبل ازهرچیز یک پاسخ عملی برای به میدان آمدن و برپا کردن یک جنبش متعلق به صدای سوم است.ولی متاسفانه ابعاد هوشیاری وبطریق اولی واکنش بازدارنده درجامعه امان بهیچ وجه باعمق خطرو فاجعه درشرف وقوع خوانانی ندارد. پس اولین وظیفه ما جنگیدن علیه رخوت و بی تفاوتی، ومرعوب شدگی وتقدیرگرائی دربرابرعظمت فاجعه است.باید مقام لحظه و موقعیت خطیر را دریابیم. اگرچنین کردیم و قدرت جسارت خود را بالابردیم وبرای خودمان وظیفه ای ونقشی برای مقابله با سقوط فاجعه قائل شدیم، آنگاه دراولین گام باید بتوانیم یک باردیگر وضعیت کنونی و راه مقابله باآن را بصورت روشن برای خودمان فرموله کنیم. بدیهی است که با کانونی شدن بحران وخطرجنگ مهم ترین شعارما صلح و مقابله با جنگ ومحاصره و قحطی وتخصیص درآمدهای کشوربه بودجه های جنگی و بطورکلی نفی هرسیاستی است که درخدمت جنگ وسرکوب قرارمی گیرد.درچنین شرایطی شعارنه جنگ و صلح هم اکنون قاطع ترین پاسخ ما به طرفین دعوا و به وضعیت نیمه جنگی وجنگی درحال فراهم شدن است. نیروی تحقق دهنده و حامل این شعارهم یک جنبش صلح است هم درپهنه داخلی وهم بین المللی. باتوجه به آرایش ونقش ارتجاعی هردوسوی بحران،جنبش صلح باقرارگرفتن دربرابرهردو قطب ارتجاع داخلی و بین المللی دارای خصلت رهائی بخش وپتانسیل رادیکالیزه شدن است.ازاین روست که شاهدیم،بخش مهمی ازنیروهای لیبرال و اصلاح طلب، ویا سلطنت طلبان ونیروهای دلبسته به قدرت های بزرگ، درروند قطبی شدن اوضاع حول بحران هسته ای وخطروقوع جنگ،دوپاره شده اند.بخشی خود را آماده می کنند که به بهانه دفاع از"اقتدارو کیان میهن" بزیرچرچم جمهوری اسلامی بخزند.مثل نهضت آزادی و اصلاح طلبان داخل. وکثیری از آن ها هم تمایل دارندکه بزیرپرچم قدرت های بزرگ و حمایت ازسیاست تحریم وجنگ بخزند.مثل سلطنت طلبان و مجاهدین وبرخی نیروها وگرایشات متعلق به اقلیت های ملی و... آن ها به "ظرفیت های دمکراتیک" دولت های غربی دخیل بسته اند وازماهیت ضدامپریالیستی این جنبش نگرانند.از این روبه میدان آمدن جنبش صلح با دوویژگی ضداستبدادی وضدامپریالیستی درعین حال پاسخ درخوری است به آن هائی که به بازی دربساط دشمنان مردم ایران مشغولند و بااین رویکرد خود آب به آسیاب جنگ افروزی هردو قطب بحران می ریزند. چرا شعارصلح یک شعارکلیدی و راه گشا درلحظه کنونی است. -زیرا که هم زمان هم علیه رژیم مستبد وزمینه سازی های آن برای جنگ وعلیه سیاست های ها فلاکت آفرین آن است وهم علیه امپریالیسم و سوداهای جنگ افروزانه اش.علیه سیاستی که برآن است ازطریق بحران سازی های جدید مفری برای برون رفت ازبحران های موجود بجوید. برای پس براستی یک شعاررهائی بخش است . - شعارصلح وعلیه جنگ ارتجاعی دربردارنده بیشترین منافع واقعی کارگران و زحمتکشان و اکثریت قاطع مردم ایران است.مردمی که جنگ جیب های نیمه خالی آن ها را تهی ترمی کند،به گوشت دم توپ تبدیلشان می نماید،برقوام استبداد می افزاید و سلطه امپریالیستی را تحکیم می بخشد. اکنون نان و شغل وبالاترازهمه خود زندگی با امرصلح و گلاویزشدن با عفریت جنگ و مرگ گره خورده است.ازسوی دیگر با شروع پایان دوران برزخی،و بگردش درآمدن گردونه های جنگ وویرانگری،زمان خوش نشینی و انشاءاله گربه است-که خود یکی ازمنابع لختی و سرگردانی بشمارمی رود-فرارسیده است.شاید بزودی آب سرد برروی همه شهروندان ایران وجهان پاشیده شود،که برودت آن خواب را ازچشمان همه امان خواهد ربود.اکنون زمان بیرون آمدن ازاین رخوت بابهتراست بگوئیم خواب سنگین زمستانی است.پس تأکید بربرپائی این جنبش فقط بیان یک ضرورت اجتناب ناپذیربرای صیانت اززندگی و مبارزه علیه مرگ و فلاکت نیست.بلکه علاوه برآن شرایط عینی مناسبی برای متولد شدن و عرض اندام کردن آن وجود دارد.مردم ایران اعم ازکارگران و زنان و دانشجویان بجزفقروتباهی وخشونت هیچ نصیبی ازجنگ ندارند.صلح بیان صدای زندگی است دربرابربانگ شوم مرگ وفروریختن آواربربریت.هم اکنون نقدا بطورمشخص صدای مخالفت با جنگ افروزی درمیان دانشجویان،بخش مهمی ازروشنفکران وکارگران
|