ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

برخورد شديد نيروی انتظامی با دختران

نگین پور دلیر

جمعی از زنان و دختران جوانی که برای تماشای آخرين بازی تدارکاتی تيم ملی فوتبال ايران خود را به استاديوم آزادی، محل برگزاری اين مسابقه رسانده بودند، با برخورد شديد نيروی انتظامی روبرو شدند که در مواردی به ضرب و جرح تعدادی از خانمهای معترض منجر شد. زنان ايرانی يک بار ديگر از حضور در استاديوم فوتبال به عنوان تماشاچی باز ماندند.

در اين اقدام اعتراضی که توسط فعالان جنبش زنان و "کمپين دفاع از حق زنان برای حضور در ورزشگاه ها" برنامه ريزی شده بود، حدود 50 نفر از زنان فعال در اين کمپين و تعدادی از مردان با حضور در سر در استاديوم آزادی خواستار ورود زنان به استاديوم شدند.

اين جمع در يک اقدام نمادين تلويزيون کوچکی را به همراه خود به محوطه آورده بود تا به نوعی اعلام کند ممانعت نيروی انتظامی از ورود اين عده به ورزشگاه مانع تماشای فوتبال توسط آنها و باعث دست شستن آنها از هدفشان نخواهد شد. بعد از ظهر روز گذشته در عين حال اولين بار بود که نيروهای زن پليس برای برخورد با زنان معترض در محيط اطراف ورزشگاه مستقر شده بودند.

پيش از اين و در مواردی که زنان برای ورود به استاديوم آزادی دست به اعتراض می زدند، مأموران مرد نيروی انتظامی به دليل مقررات شرعی حاکم در ايران برای برخورد با معترضان مشکل داشتند.

اما ظاهرا معترضان نيز از برخوردهای گذشته خود با نيروی انتظامی درس هايی گرفته بودند و از آنجا که دفعات پيش پلاکاردها و شعارهای زنان معترض توسط نيروی انتظامی جمع آوری شده بود، اين بار زنان و دختران معترض شعارهايشان را روی روسری های خود نوشته بودند که کسی نتواند پلاکارد-روسری هايشان را از آنها جدا کند.

برخورد خشونت آميز

درگيری زمانی شروع شد که معترضان عملا سعی کردند برای تماشای بازی وارد ورزشگاه شوند. شاهدان عينی می‌گويند در همين زمان زنان و مردان نيروی انتظامی به شدت به مقابله فيزيکی با جمعيت معترض پرداختند. شادی صدر وکيل و فعال حقوق زنان که در اين تجمع اعتراضی شرکت داشته می گويد دو نفر از دخترانی که موفق شدند خود را به آن سوی ميله های ورزشگاه برسانند به شدت کتک خوردند و توسط نيروهای زن پليس به زور به درون خودروهای نيروی انتظامی کشانده شدند و برای مدتی در بازداشت بودند که سرانجام با اعتراض جمعی حاضران نيروی انتظامی آنها را آزاد می کند.شادی صدر در عين حال می گويد: برخورد نيروی انتظامی با مردان حاضر در اين اجتماع اعتراضی بسيار شديدتر بوده تا حدی که دو نفر از پسران جوان حاضر در اين اجتماع توسط پليس بازداشت شده‌اند و دست کم تا آخرين ساعات شب گذشته هنوز در بازداشت بوده‌اند. خبرنگاران حاضر برای پوشش خبری اين اقدام اعتراضی می گويند در همان اولين دقايق مأموران اقدام به توقيف دوربين های آنها کرده‌اند و تنها پس از پاک کردن عکسهای گرفته شده از تجمع اين دوربين ها را به صاحبانشان برگردانده‌اند و پس از آن نيز اجازه عکاسی يا فيلمبرداری به کسی نداده‌اند.

شادی صدر اين اقدام را استراتژی نيروی انتظامی برای جلوگيری از ثبت تصويری اين اقدام می‌داند.تجمع کنندگان تا پايان بازی ايران و بوسنی در حلقه محاصره زنان پليس در محل ماندند و به سر دادن شعار و خواندن سرودهای جنبش زنان پرداختند.

مسابقه فوتبال ايران و بوسنی که بعد از ظهر روز گذشته برگزار شد اولين مسابقه فوتبالی بود که پس از صدور دستور رئيس جمهور محمود احمدی نژاد، مبنی بر آزادسازی ورود زنان به ورزشگاه ها به عنوان تماشاچی و اعتراضات مراجع مذهبی برگزار شد. اقدام مزبور واکنش ها و تحليل های متفاوتی در پی داشت.

بسياری از طرفداران رئيس جمهوری با اين اقدام او به شدت مخالفت کردند ولی برخی تحليل گران اين اقدام را تنها تلاش رييس جمهور برای جلب حمايت زنان با وجود آگاهی وی از عملی نبودن دستورش دانستند.

ساعت پنج، میدان هفت تیر

کیانوش سنجری

ساعت پنج بعد از ظهر است. همه دوستان به موقع آمده اند. شمیم، منا، ژیلا، مریم، حامد، نیما. حامد با دو خواهرش. منا با مادرش. 8 مارس هم آمده بودند، امروز هم. یکی از خواهرهای حامد عضو گروه هماهنگ کننده تجمع اعتراضی ِ امروز زنان است. به او می گویم در بیانیه گروه هماهنگ کننده نوشته بودید این تجمع را نباید سیاسی قلمداد کرد. و پرسیده بودید خواسته های ابتدایی زنان با کدام پایه ی اساسی نظام در تضاد است که اینگونه با مخالفت مواجه می شود؟

جوابش ساده ست. با اسلام! همین باعث می شود این تجمع سیاسی قلمداد بشود . از سوی حکومت سرکوب بشود، که دارد می شود، نگاه کن، ببین آن دختر جوان را چطور دارند کتک می زنند این خانم پلیس های چماق دار!

دست یک زن در میان جمعیتی که در وسط میدان کیپ تا کیپ ایستاده اند بالا می رود و مشتی کاغذ اعلامیه روی سر جمعیت در هوا پراکنده می شود. از آنطرف میدان چند مرد لباس شخصی ِ ریشو با چهره های برافروخته می دوند به طرف آن دستی که بالا رفت. صاحب آن دستِ شجاع که حالا می توانم بهتر ببینمش، دختر جوان ِ زیبارویی ست که مردان ِ لباس شخصی محاصره اش کردند. او جیغ می کشد. دارند می کشندش روی زمین. روسری اش باز می شود، اما هنوز دارند می کشندش روی زمین. دختر جوان فریاد می کشد و مقاومت می کند، اما همچنان روی زمین کشیده می شود. دستان دختر به زمین چنگ می اندازد، اما ماموران بی رحم هنوز دارند او را روی زمین می کشانند تا ببرند بیاندازندش داخل ماشین سفید رنگ پلیس که کنار خیابان پارک شده و زنان و دختران جوان شجاع و عدالت خواه را در خود جای داده. دختر جوان ضجه می زند، خانم پلیس ها به کمک مردان لباس شخصی می آیند، دختر را دوره می کنند. مردان رهگذر که تعدادشان کمتر از زنان نیست با چشم های از حدقه بیرون زده، آنطرف نرده های خیابان به تماشای این صحنه ایستاده اند اما انگاری آنها می ترسند برای کمک به طرف آن دختر جوان بروند، شاید به این خاطر که لحظه ای پیش دیدند، مشت محکم ِ مرد حزب الهی را، که چانه ی پسر جوان ِ بلند قامتی که برای کمک به دختر از صف تماشاگران جدا شده بود را، نشانه رفت و آن پسر را نقش بر زمین کرد. خانم های پلیس باتون به دست، آن دختر جوان را که روسری آبی اش به گردنش حلقه شده بود از روی زمین بلند می کنند و با خود می برند. زن ها دادشان در می آید: وحشی ها! وحشی ها! وحشی ها! مرد های تماشاگر آنطرف نرده ها هم بالاخره صدایشان در می آید: ولش کن! ولش کن! ولش کن!اما آن دختر جوان حالا داخل ماشین سفید رنگ پلیس نشسته، کنار ده ها زن دیگر از پشت شیشه دارند به درگیری های وسط خیابان نگاه می کنند. کمی آنطرف تر در پیاده رو گروهی از زنان که در بین

 

 

قبلی

برگشت

بعدی