اطلاعیه و پیامها | لینک ها | شماره جدید |
بایگانی |
قطعنامه را مدتي پيش از اينكه بپذيريم شوراي امنيت صادر كرده و عراق هم پذيرفته بود، ولي ما آن را قبول نداشتيم. ايران ميگفت در اين قطعنامه بايد تنبيه متجاوز گنجانده شود و تكليف خسارات وارد شده به ما مشخص شود و اين چيزي بود كه عراقيها نميپذيرفتند. عوامل فراواني بود كه كم كم ما متقاعد شديم بايد قطعنامه را بپذيريم: 1 - جنگ طولاني و فرسايشي شده بود و اين فرسايش به ما آسيب فراوان ميرساند و عراقيها غير نظاميها را مورد هدف و آسيب قرار ميدادند، همچنين تلفات غير نظاميها نيز زياد شده بود به خصوص اين كه عراقيها از سلاح شيميايي استفاده ميكردند كه نمونه آن را در حلبچه مشاهده كرديم و مردم مثل برگ خزان به زمين ميريختند. 2 - ما در مقابل اين شرارت محدود بوديم، چون سلاح شيميايي بكار نميبرديم و نميخواستيم مردم آسيب ببينند. آمريكاييها علناً به نفع عراق وارد ميدان شده بودند و كشتي، هواپيما و سكوهاي نفتي ما را مورد حمله قرار ميدادند. 3 - همسايههاي ما ديگر به مزاحمت افتاده بودند و دائماً ايجاد محدوديت ميكردند. 4 - بودجه دولت نيز واقعاً كشش اين جنگ را نداشت و دولت رسماً به امام (ره) نامه نوشت كه نميتوانيم، همچنين در همين موضوع درخواست بودجه از طرف نيروهاي رزمنده زياد شد و البته حق آنها نيز بود و فرمانده سپاه نامهاي به امام نوشت و ليست بزرگي از لوازم مورد احتياج داد كه ليست آنچنان بزرگ بود كه امام (ره) فرمودند كه يك ابرقدرت هم نميتواند آن را تهيه كند. حتي در جلسه امام (ره) با مسئولان، حضرت امام (ره) به اين نامه استناد كردند. 5 - مهمترين عامل در اين بين، عوامل انساني بود. جنگ به حدي بود كه تلفات انساني زياد شده بود و قابل تحمل نبود و در اين موقع خوشبختانه شوراي امنيت تا حدودي خواستههاي ما را پذيرفت و اين مجموعه عوامل باعث شد كه امام (ره) قطعنامه را پذيرفتند. انقلاب اسلامی : دروغ ها و تناقض گوئیهای هاشمی رفسنجانی بسیارند . به 8 دروغ و تناقض گوئی او بسنده می کنیم . و چون محسن رضائی نیز از جمله این دروغ را گفته است که مسئولان کشور باور نداشته اند ، جنگی در گیرد، مدلل کردن دروغهای هاشمی رفسنجانی ، دروغ او را نیز مدلل می کند : 1 – با روش کردن منطق صوری، هاشمی رفسنجانی می گوید : در ﺁغاز جنگ تنگناها وجود داشتند ، تحریم اقتصادی بود و بنی صدر بیشتر اختیارات را در دست داشت . او به این صورت سازی ، واقعیتهای زیرا را می پوشاند: 1/1 – تحریم اقتصادی پی ﺁمد الف – گروگانگیری و ب – استفاده از گروگانهای امریکائی برای به قدرت رسیدن و معامله پنهانی بر سر ﺁنها با ریگان و بوش . در نتیجه، تحریک عراق توسط امریکا و عربستان به حمله به ایران . 2/1 – استفاده از توطئه کودتای نوژه برای ﺁوردن طرح انحلال ارتش به شورای انقلاب توسط بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و انداختن « دادگاه » انقلاب ارتش به جان نظامیان و متلاشی کردن ارتش. 3/1 – استفاده از خمینی با این دروغ که خطر جنگ را بنی صدر ساخته است تا دولت را قبضه کند، برای هرچه متلاشی تر کردن سازمان ارتش . به ترتیبی که سرتیپ فلاحی و سرهنگ کتیبه، جانشین رئیس ستاد و رئیس اداره اطلاعات ارتش نزد خمینی رفتند و گزارشی در باره تدارک ارتش عراق برای حمله به ایران به او داده اند . او اعتنائی به گزارش نکرد و در پاسخ به بنی صدر گفت : این گزارش ساختگی است و ارتشیها ﺁن را ساخته اند که پای ﺁخوند را از ارتش ببرند . هیچکس به ایران حمله نخواهد کرد ! 2 - می گوید: بنی صدر به نیروهای بسیج میدان نمی داد . این صورت سازی نیز 3 واقعیت مهم را می پوشاند : 1/2 – افراد بسیج به جای خود، افراد سپاه هم تیر اندازی ساده را نیز هنوز نیاموخته بودند چه رسد به سر درﺁوردن از فنون نظامی. 2/2 – نه او و نه خمینی و نه هیچیک دیگر از افراد ملاتاریا خواستار پیروزی نظامی نبودند . وگرنه در خرداد 60 کودتا نمی کردند و بعد از کودتا نیز، درپی پیروزی سیاسی که افتضاحهای ایران گیت ها را ببار ﺁورد نمی شدند . پیروزی نظامی نمی خواستند زیرا از ﺁن می ترسیدند که پیروزها قدرت از دستشان بدر ﺁورند . و اینک بدر ﺁورده اند . 3 /2 – از افتخارهای بنی صدر یکی این که تا توانست مانع از ایجاد ستون پایه های استبداد شد . و ملاتاریا جنگ را نعمت می دانست زیرا فرصت استقرار استبداد را با ستون پایه ای که سپاه و بسیج بود و ستون پایه های دیگر در اختیارش می گذاشت . 3 – می گوید : مسئولان نظامی ایران از امام فرصت خواستند تا به دفاع در برابر متجاوز برخیزند . غیر از این که گویا 8 سال فرصت کافی نبوده است، این همان « زمین بدهیم زمان بدست ﺁوریم » است . در روزهای پیش از شروع جنگ، امثال محسن رضائی بودند که می گفتند : چون ارتش نمی تواند مقاومت کند، بگذاریم قوای عراق در خاک ایران جلو بیاید و بعد با جنگ چریکی به جانش بیفتیم . بنی صدر نپذیرفت و گفت : تجربه فلسطین ما را بس . هرگاه بگذاریم خوزستان را تصرف کنند، اولا بدون درﺁمد نفت دولت و بسا ملت چگونه ادامه حیات اقتصادی بدهند ؟ ثانیا با چه وسیله ای خوزستان را بازپس ستانیم ؟ بعد از کودتا، خود گفته را گفته بنی صدر گرداندند و مدعی شدند او گفته است بگذاریم نیروهای عراقی وارد کشور شوند و بعد همچون پارتها ، به جانشان می افتیم . اینک زمانه هاشمی رفسنجانی و محسن رضائی را مجبور کرد حقیقت را بازگویند و بگویند ﺁنها بودند که می گفتند زمین بدهیم زمان بدست ﺁوریم و اگر بنی صدر به قول ﺁنها عمل کرده بود، ایران برباد رفته بود . 4 – در همان حال که هاشمی رفسنجانی مدعی است در دوره بنی صدر یک سال از دست رفت، دروغ خود را نقض می کند با تصدیق این واقعیت که قوای ایران نیروهای دشمن را زمین گیرد کرد . با وجود این ، دو واقعیت مهم را می پوشاند : 1/4 – ارتش ایران در همان ماه اول موفق شد قوای دشمن را زمین گیر کند و ابتکار عملیات را از ﺁن خود کند . هاشمی رفسنجانی و همانندهای او از هیچ کارشکنی دریغ نمی کردند . برای نمونه، رجائی در مسجد سپهسالار گفت : ما ﺁن پیروزی را که با این ارتش بدست ﺁید ، نمی خواهیم . و در قرار الجزایر، با ﺁنکه حکومت کارتر ﺁماده بود قطعات یدکی و تسلیحات خریداری شده را تحویل دهد، طرف ایرانی حرفش را هم نزد و همین هاشمی رفسنجانی گفت : ما قطعات یدکی و اسلحه امریکائی را نمی خواهیم . 2/4 – با بازسازی سازمان خود و ﺁماده کردن تسلیحات و تجهیزات ، تا خرداد 60، برابر نقشه ای که ستاد ارتش انتشار داد، 50 درصد مناطق اشغال شده، را ﺁزاد کرده بود . موفقیت چنان چشم گیر بود که سران 8 کشور اسلامی که به ایران ﺁمده بودند ، کار قوای ایران را نه حماسه که معجزه خواندند . اگر جز این بود چگونه رژیم صدام به پیشنهاد هیأت عدم تعهد تن می داد و چرا حاضر می شدند به ایران غرامت بپردازند ؟ 5 و 7 - می گوید : بعد از عزل بنی صدر بسیج و سپاه وارد میدان شدند و دشمن را از بسیاری مناطق راندند . هم او، کمی دورتر می گوید : حمله ها ناموفق بودند ! این تناقض گوئی هنوز واقعیت های زیر را از دید مردم کشور مخفی می کند : 1/5 – با وجود یک میلیون قربانی و 1000 میلیارد دلار زیان، بهنگام قبول ﺁتش بس، هنوز قوای عراق در بخشی از خاک ایران بودند . حال ﺁنکه بنا بر پیشنهاد هیأت عدم تعهد، قوای دو طرف می باید از مرزهای بین المللی به اندازه توپ رس، فاصله بگیرند . 2/5 – 100 میلیارد دلار پول « گم شد » که در ظاهر صرف خرید اسلحه شد . 3/5 – جنگی که می توانست در نهمین ماه از شروعش ، با پیروزی ایران تمام شود، 8 ساله شد و یک نسل ایرانی و 1000 میلیارد دلار زیان ببار ﺁورد . 4/5 – دروغ او را در این باره که بسیج و سپاه مناطق اشغالی ﺁزاد کردند ، نامه ای تکذیب می کند که خمینی در باره دلایل قبول ﺁتش بس به « مسئولان نظام نوشته است و هاشمی رفسنجانی ﺁن را انتشار داده است . و نیز محتوای نامه خاتمی به خمینی تکذیب می کند که محسن رضا لو داده است . او گفته است : نه، بيشتر نامهها از جنبه ديگري بود. مثلا نامه آقاي خاتمي، حكايت از آن داشت كه بسيجيها و مردم به جبهه نميروند و ما در جبهه نيرو كم داريم. صحبت آقاي ميرحسين درباره اين بود كه اقتصاد كشور نميتواند جنگ را تحمل كند. نامه فرماندهان ارتش را يادم نيست چه بود . بعد از 8 سال ﺁموزش و تمرین ، بسیجی به جبهه نمی رفته است . 7 سال پیش از ﺁن، بعد از کودتای خرداد 60، بسیجی و پاسدار که تفنگ در درست گرفتن را هنوز نیاموخته بودند، چگونه توانستند مناطق اشغالی را ﺁزاد کنند ؟ پس چرا مناطقی از ایران ، بعد از ﺁتش بس، همچنان در دست دشمن مانده بود؟ ﺁمار کشته های جنگ نشان می دهند که از بسیجی ها بعنوان گوشت دم توپ یا به قول محسن رضائی ، « تن در برابر تانگ » استفاده می
|