ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

 حقوق بشر

دانشجو

 
 

شامل رفسنجانی و فلاحیان به همت گروه مهر و سالها تلاش کوشندگان حقوق بشر اَن در راهست. دادگاه فدرال امریکا در روز دوم فوریه ۲۰۰۷ به یکی از هزاران جنایات رژیم اسلامی رسیدگی خواهد کرد   [۲، ۳]. میتوان خبر و داستان مربوط به این محاکمه را نظیر اعلام جرم مربوط به اَن که پس از تلاش های بسیار بنیاد مهر در سال ۲۰۰۳ صورت گرفت به نوعی بایکوت کرد و با سکوت از کنار اَن گذشت و یا میتوان از این واقعه تاریخی بعنوان ابزاری برای سلب مشروعیت رژیم اسلامی استفاده کرد و نگذاشت که دنیا رژیمی جنایتکار را به رسمیت بشناسد. محاکمه رژیم اسلامی برای یکی از جنایاتی که در داخل ایران اتفاق افتاده است، واقعه ای منحصر بفرد و تاریخی است که زمینه های بسیار مناسبی را برای جلوگیری از کمک دول سود جو به رژیم اسلامی ایجاد خواهد کرد. اَنچه ایرانیان اَزادی خواه در مورد ارتقای این واقعه و استفاده از اَن انجام دهند جایگاه اَنها را در برخورد به رژیم ظلم و جور اسلامی تعیین خواهد کرد.

یاد داشت ها:

۱- نقش تحریم های هوشمندانه در توقف نقض حقوق بشر

http://mehr.org/HRW_sanction_persian.pdf

۲- محاکمه رژیم اسلامی دردادگاه فدرال امریکا در۲ فوریه ۲۰۰۷
http://mehr.org/Trial_Announcement_2007_persian.pdf

۳- اعلام جرم علیه رژیم اسلامی

http://mehr.org/Opening_Remarks2_Persian.pdf

انزوای دولت مافیاهای نظامی، مالی

ابوالحسن بنی صدر

درهمان حال که دولت مافیاهای  نظامی – مالی ، باگفتن  جای نگرانی نیست، ﺁسوده بخوابید که  « پرونده اتمی بسته شد »، مردم را به خواب می کردند ،  بنا بر روابط ﺁلی با گرایشهای راست و راست افراطی در امریکا و اسرائیل، برای  امریکا دلیل می ساختند تا او موفق به تصویب رساندن قطعنامه مجازات ایران ، به اتفاق ﺁراء ، شود.  مدعی می شدند که غیر متعهدها و چین و روسیه و... با ما هستند و این امریکا است که به انزوا درﺁمده است . واقعیت، ادعای سخنگویان دولت مافیاهای نظامی – مالی را تکذیب کرد : این امریکا است که رژیم را به انزوا در ﺁورده است .همزمان، در « انتخابات » پر تقلبی که دولت مافیاهای نظامی – مالی  به انجام رساند،این مافیاهای نظامی – مالی بودند که به انزوا در ﺁمدند: در تهران، ﺁراء سفید و باطله از ﺁرای سه نفر اول سه فهرست، فزونتر شدند . بدین قرار، انزوائی که در  قسمت اول این مطالعه، مدلل شد، زود واقعیت جست و چه شفاف . با وجود این ، « انتخابات » درسهای دیگر را نیز می ﺁموزد :

چرا باید پاسدار تکلیف داشته باشد و حق نداشته باشد؟

و چرا تکلیف پاسدار  ضدیت با حقوق و صاحبان حقوق است ؟ :

حاصل انتخابات قلابی ، چهار واقعیت را ﺁشکار کردند :

واقعیت اول این که در رژیم مافیاهای نظامی – مالی ، « انتخابات » جز بکار مهار مردم  توسط رژیم استبدادیان نمی ﺁید . مردمی که گمان می کردند میان بد و بدتر ، انتخاب دارند و می توانند بد را بر گزینند، اینک مشاهده می کنند که توان این « انتخاب » را نیز از دست داده اند . زیرا تقلب ها  « منتخبان » را ترکیبی از « بدها » و « بدترها » گرداندند . مردمی که بنا بر باور غلط خویش ، زندانی مدار بسته بد و بدتر شده اند تا وقتی در این مدار زندانی هستند ، نمی توانند از مهار رژیم مافیاها بگریزند . زیرا ﺁزاد شدن از این زندان، در عقل ﺁنها است که می باید ، واقعیت بجوید . هر زمان چاره را در ﺁزادی از زندان بد و بدتر و جستن راه و روش زندگی به "به" و "بهتر" یافتند، از این زندان ﺁزاد می شوند و دولت مافیاها نیز از میان بر می خیزد .

• واقعیت سوم با وجود این که رأی دهندگان خود را زندانی بد و بدتر تصور می کنند، دولت مافیاهای نظامی – مالی را بدتر و بدترین می دانند و  مخالفت خویش را با  این واقعیت ابراز می کنند که این رژیم، ایران و انیران  را عرصه زورﺁزمائی مافیاها و بحران سازیهای هستی سوز کرده است .

واقعیت سوم اینست که رأس رژیم گرفتار فراگرد ناتوانی روز افزون است . توضیح این که قدرت حاکم تقسیم به دو می کند اما نمی تواند از راه حذف یکی از دو، قوت بگیرد . این امر که مجلس خبرگان و شورای شهر تهران ترکیبی را یافته اند که ﺁقای خامنه ای خواسته بود، گویای این واقعیت است که در مقام کانون تمرکز قوا، یکسره ناتوان نشده است اما این امر نیز که دیگر پس از تقسیم به دو، توانا به حذف گروهی که باید حذف شود، نیست، گویای ناتوانی روز افزون است . در حقیقت،دولت یکدست  در اطاعت از قانون قدرت چند دست شد اما  گروه بندیهای مافیائی، هیچیک ، حذف نشدند و در شورای شهرومجلس خبرگان عضویت جستند. تحریم انتخابات از سوی اکثریت بزرگ و بزرگ تر شدن ﺁرای باطله و سفید از ﺁرای نفرهای اول گروه بندیها، عاملی تعیین کننده از عوامل این ناتوانی روز افزون است.

• و واقعیت چهارم این که حدود 80 درصد مردم ایران ( ﺁنها که در دادن رأی شرکت نکردند و ﺁنها که رأی سفید و باطله در صندوقها انداختند)   این وجدان را یافته اند که این رژیم با حیات ملی در تضاد است . اما ﺁیا بر بدیل این رژیم  و راه و روش جانشین کردنش وجدان یافته اند ؟ این پرسش  پاسخ جسته بود هرگاه ، پاسداران - که اکثریت بزرگشان میدانند در خدمت رژیم جنایت و خیانت و فساد هستند - این پرسشها را از خود می کردند :

1 – پاسداران مانند بقیت ایرانیان بر حیات ملی حق دارند . اما چرا بر ضد این حق ، ﺁلت فعل مافیاهای نظامی – مالی شده اند ؟ 

ﺁیا ﺁنها از خود می پرسند : هرگاه راست باشد که ایران تنها 10 سال دیگر می تواند نفت صادر کند، پس از ﺁن، چگونه زندگی خواهد کرد ؟  ﺁیا مردم ایران این پرسش را از خود می کنند؟

 قطعنامه ای که به اتفاق ﺁراء در شورای امنیت تصویب شد،  فرﺁورده بحران سازی از راه تحریک بر تحریک افزودن ها است . هرگاه این روش ادامه پیدا کند و تشدید تحریکها کار را به صدور قطعنامه دیگری بکشاند ،  ﺁیا  ﺁنها می توانند ﺁلت فعل این رژیم ماندن را عمل به حقی از حقوق ملی و حقوق خویش بعنوان انسان بشمارند ؟

2 -  بنا بر طرز فکر های استبدادی، به قول حسن صباح، حق ﺁنست که « محق » ( رهبر ) بگوید . به قول خامنه ای نیز « موضع رهبر ﺁخرین موضع او است » و باز بنا بر این طرز فکر ها یا بیان های قدرت، سرباز محکوم به اطاعت محض است و تکلیف او، اطاعت از « رهبر » است . بنا بر ولایت مطلقه فقیه ،  تکلیف شما در اطاعت از « رهبر » بر حقوق شما بعنوان انسان و حقوق هر ایرانی که به دستور « رهبر » شما بروی او اسلحه می کشید،  مقدم و بر این حقوق حاکم است . ﺁیا شما از خود  نمی پرسید : خداوند که حق است چگونه تکلیف مقدم بر حق و حاکم بر ﺁن را  وضع می کند ؟

ﺁیا شما  نباید از خود بپرسید : از گروگانگیری تا امروز، در عمل به تکلیف یعنی اطاعت، هرچه کرده اید، ناقض حقوق بوده اند . ﺁن یک بار که عمل به تکلیف از راه بکار بردن زور، دفاع از حقی از حقوق بوده است ،کدام است ؟

اگر این پرسش را از خود می کردید، در اساسنامه و ﺁئین نامه های سپاه، حقوق ملی و حقوق انسان ، از جمله حقوق هر پاسدار بعنوان انسان، قید می شدند . تکلیف هایی که، بنا بر قرﺁن، می باید عمل به حقوق باشند، بطور شفاف تعریف می شدند .  و اگر چنین می شد و تشکیل و اداره سپاه برابر حقوق و تکالیف انجام می گرفت،  نه گروگانگیری، نه محاصره اقتصادی، نه کودتای خرداد   60 ، نه جنگ 8 ساله، نه سازمان ترور و دستگاه جنایت گستری که دستگاه قضائی شده است، نه مافیاهای نظامی – مالی و نه فساد گستری و رانت خواری و نه زندگی در بحران وجود داشتند که مساوی هستند با زندگی در فقر و قهر روز افزون .

3 -  فرض کنیم  - فرض محال -  که تکلیف عمل به حق نیست . اما تکالیف شما بعنوان پاسدار ، در کجا تعریف شده اند و کدامها هستند ؟  ﺁیا از خود نمی پرسید چرا تکالیف شما نا مشخص هستند ؟

ﺁیا به شما نگفته اند و خود نیز ندانسته اید که در اسلام « المأمور معذور » نداریم و شما حق دارید و مسئول هستید که از حقانیت هر مأموریت ﺁگاه بشوید ؟ دست کم  بدانید برابر کدام تکلیف نوشته ، مکلف به انجام مأموریت هستید ؟

 به جای تعیین تکلیف ها در قانون،  به شما می گویند : مسئولیت حقانیت هر تکلیف با « رهبر » است . شما مسئول انجام ﺁن هستید . در

 

قبلی

برگشت

بعدی