اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
7 سال پچ پچه های صادق هدایت و طبری احسان طبری تنظیم: خلیل رئیسی فرد « دراطاقم یک آینه بدیوار است که صورت خودم را در آن می بینم و در زندگی محدود من این آینه مهمتر از دنیای رجاله هاست که با من هیچ ربطی ندارد». صادق هدایت. بوف کور، تهران، 1341 ص 55 «بوف کور» و «دنیای رجاله ها» ین آثار متعدد ادبی و تحقیقی متعلق به صادق هدایت (1281- 1330 شمسی) بزرگ ترین نویسنده در ادبیات معاصرایران، داستان خوابگونه «بوف کور» از همه شهرت بیشتری دارد. برای اثبات این شهرت، کافی است بگوئیم که تنها در تهران، ازسال خودکشی هدایت در پاریس در فاصله1330 تا 1341، یعنی طی مدت یازده سال، قصه «بوف کور» 9 بار چاپ شده و این پدیده در کشوری که در آن کتاب خوانی هنوز سنتی نیست، غریب و نادر است. از جهت شهرت جهانی، «بوف کور» اگر نه اولین اثر، شاید از اولین اثرهای ادبی معاصر ایرانی است که از فارسی به زبان های خارجی ترجمه شده و در محیط خود نظر گیر بوده است. از جمله در سال 1953 در فرانسه با عنوان «La Chouette Aveugle» و در 1951 در آلمان دموکراتیک با عنوان «Die blinde Eule» نشر یافته است. در اطراف این اثر در برخی جراید و مجلات ادبی فرانسه مقالات و بررسی هائی منتشرشده که ذکر آن از بحث ما خارج است. اندیشه های مندرجه در این اثر، برای جهان بینی هدایت نمونه وار شاخص است. درست است که یک دوران تحول در برخورد اجتماعی هدایت (که در آثاری مانند «حاج آقا»، «آب زندگی»،«قضیه زیر بته»، «میهن پرست» و غیرانعکاس یافته) پس ا نگارش و انتشار «بوف کور» دیده می شود، ولی «پیام کافکا» یعنی مقدمه ای که هدایت درسال 1327 برترجمه فارسی داستان «گروه محکومین» اثرنویسنده آلمانی زبان چک، فرانتس کافکا (1883- 1924) نگاشته، آشکارا حاکی ازتجدید حیات فلسفه «بوف کور» درنزد هدایت است. لذا «بوف کور» یک دوران طی شده درشیوه تفکر و سبک هنری و ادبی هدایت نیست. همه این نکات، این اثر را برای شناخت هدایت به یک سند بسیارمهم هنری بدل می کند. آیا برای ما مارکسیست های ایرانی که به یک آرمان انقلابی و طرز تفکر علمی و منطقی مجهزیم، «بوف کور» چه پیامی دارد؟ آیا باید بر اساس آن، هدایت را وارد زمره نفی کنندگان انسان و زندگی ساخت یا درسایه های چندش آور و غلیظ این اثر نیز می توان پچپچه آشنائی شنید؟ به این پرسش هیجان انگیزاست که می خواهیم در این نوشته پاسخ دهیم.هنگامی که در اثر سقوط استبداد بیست ساله رضا شاه زندانیان و تبعیدی های سیاسی بتدریج به تهران بازگشتند، برای نگارنده این سطورکه در زمره آنها بودم، این توفیق دست داد که با صادق هدایت آشنا شوم. وجود دوستان و آشنایان مشترک، تلاش ادبی در مطبوعات حزب برای افشاء فاشیسم و ارتجاع، اندیشه های مشترک هنری و اجتماعی نوعی انس و خویشاوندی روحی فزاینده بین ما ایجاد کرد. این آشنائی هفت ساله، خود، از خاطره های جالب انباشته است که جای سخن گفتن از آنها در اینجا نیست. درآن ایام هدایت، بنا به خواهش حمید رهنما دستنویس «بوف کور» را که تا آن موقع در کشور نشر نیافته بود، در اختیار روزنامه «ایران» گذاشت. هدایت «بوف کور» را در سال 1315 گویا به هنگام سفر هند و یا پس ازآن نوشت و آن را در چند نسخه معدود تکثیر کرده بود ولی امکان نیافت نشر دهد. پس از نشرتدریجی «بوف کور» در روزنامه «ایران» البته این اثر در محافل محدود روشنفکری آن ایام انعکاس یافت ولی نه چندان وسیع زیرا شیوه خاص و زبان رمزآمیز و سیر رویائی داستان، آن را برای خوانندگان سنت پرست و آسان جو و سطحی دشوار می کرد و حتی برخی روشنفکران که با واژه فارسی «بوف» به معنای بوم آشنا نبودند، این کتاب را به صورت مضحک و فرهنگی مآبانه «coeur- Boeuf» تلفظ می کردند! ازهمین جا میتوان به بیگانه ماندن «بوف کور» در محافل روشنفکری آن ایام پی برد! تنها عهده کمی آنرا با دقت خواندند و درک کردند. آغاز زندگی واقعی «بوف کور» و انعکاس نیرومند آن به ویژه پس از پایان غم انگیز زندگی هدایت است. تراژیسم لرزاننده پایان زندگی هدایت بداستان خوابگونه و زجر آلودش رنگی دیگر زد و پرسوناژهای آنرا درروشنی کبود اسرارآمیز، دربرابرتماشاگران حیرت زده باردیگر به جنبش درآورد. خواننده ایرانی هرگزاز دالان چنین رویدادهای شوم و مرگباری نگذشته و با چنین ابعاد و اشباح هراس انگیزی روبرو نشده بود.محیط اجتماعی دهه های اخیردرکشورنیزکمک کرد نقش «بوف کور» به نقش خاصی بدل شود: سالهای درازی است که یک پادشاه پرمدعا و وقیح و سادیست مانند جغدی ابدی برتخت طاووس نشسته و فرومایگی روحی او جهانی همانند خودش، سرشاراز «رجاله ها» بوجود آورده است. امپریالیست های غرب درظلمت این استبداد قرون وسطائی، مانند دزدان شبرو گوهرشبچراغ کشورما را کشتی کشتی می کشند و می برند و درواقع به کار نوعی «انتقال معادن» مشغولند. دستگاه شوم ساواک مانند «سگ چهارچشم جهنم» با «زندان کمیته»، «اطاق تمشیت» و کارشناسان اسرائیلی و «دکترها» و «مهندس هائی» که «مامورین تسکین روحی» هستند، دختران و پسران جوان را ازنیمکت دانشگاه به روی دستگاه «توستر» امریکائی برای کباب شدن و «آپولوی» ژاپنی برای سوارخ سوراخ شدن منتقل می کنند. مشتی رذالت پیشه، برخی به طمع مقام و پول، بعضی از روی بزدلی و خود خواهی به لیسیدن چکمه خون آلود دیکتاتورو چاپلوسی های تهوع آور مشغولند. دنیا، دنیای آکل و ماکول، دنیای بی عاطفه و بی صفت تسلیم و وجدان کشی است. دراین «دنیای رجاله ها» ضجه درد آلود «بوف کور» که خود محصول نظیراین محیط دربحبوحه استبداد رضاشاهی بود، طبیعی است که باردیگرجان بگیرد و خراش عمیقی درروان های مستعد، به ویژه جوانها، ایجاد کند. «بوف کور» هماهنگ اشعار و موسیقی های نومید و خشمناک همراه هروئین و تریاک، همراه فلسفه پوچی زندگی، هم راه طغیان بی پروا و جانبازی های مایوسانه مشتی دلاوران تکرو، به محتوی معنوی دهه های اخیربدل شد. هدایت خود نمی دانست که دراطراف «بوف کور» چنین محشر رعشه آلودی برپا می شود و «پاسداران عفت» جامعه فریاد خواهند زد: «بوف کور را بسوزانید!». چنانکه یاد کردیم، مفسران ایرانی و خارجی، برای «بوف کور» و با استفاده ازیک اصطلاح هدایت: «هوزو وارشن ادبی» آن، مطالب زیادی نوشته اند. هم اکنون با اطمینان می توان گفت که «هدایت شناسی» درادب معاصرایران، به رشته ای مبدل شده است و دراین رشته شناخت «بوف کور» جائی بازکرده است. تفسیرها مختلف است، برخی ها به اتکاء افزارروانکاوی فریدویستی مطالب آنرا بازتاب ضمیرو پیکرآسیب دیده و ناتوان نویسنده اش می شمرند. حتی کسانی آنرا شاید با برخی نیات و محاسبات شخصی- سند «جنون» مولف آن دانسته اند. درکتاب «دارالمجانین» اثر نویسنده معروف معاصر جمال زاده باید هدایت قلی خان موسوم به «بوف کور» را یاد آورهدایت و این اثراو دانست، این نکته ایست که زمانی خود هدایت به نگارنده این سطور با نوعی آزادگی بیان داشت. بعدها افرادی مانند دکتر سروش آبادی در«بررسی آثارصادق هدایت ازنظر روان شناسی» (تهران- خرداد 1338) و هوشنگ پیمانی در «راجع به صادق هدایت صحیح و دانسته قضاوت کنیم!» (تهران- 1342) سخت به تئوری مضحک و ننگین «جنون هدایت» چسبیدند و خواستند آنرا با سند و مدرک و با استدلال «علمی» اثبات نمایند. همه کسانی که هدایت را می شناسند و تعادل عمیق اخلاقی و عقلی و جاذبه نیرومند شخصیت او را در زندگی روزمره دیده اند، نمی توانند ازاین کوشش های سبکسرانه متحیرنشوند. درکناراین نوع تفسیرها، اظهارنظرهای جدی و ژرف بینانه ای نیز وجود دارد. در مجموعه «عقاید و افکاردرباره صادق هدایت پس ازمرگ» (انتشارات «بحرخزر» تهران 1345) اظهار نظر برخی از نویسندگان ایرانی و خارجی درباره هدایت به طوراعم، و درباره «بوف کور» به طور اخص چاپ شده است و از آن جمله آل احمد |